میلاد مختوم
اولین بحث ها و پیشنهادهای گوناگون پیرامون موضوع "آشتی ملی" پس از آخرین نمایش انتخاباتی ریاست جمهوری آخوندی در ایران و گسترش جنبش اعتراضی مردم به ویژه بر علیه تقلبات نهادینه و گسترده انتخاباتی در نظام ولایت فقیه، از درون رژیم شروع شد. افراد مختلفی از جناح های غالب و مغلوب رژیم آخوندی، بلا استثنا از موضع دلسوزی برای نظام پلید آخوندی، دست به کار شدند و برای جلوگیری از گسترش جنبش اعتراضی مردم و تبدیل آن به یک جنبش مقاومت سراسری برای سرنگونی رژیم، بحث "آشتی ملی" را تحت عناوین مختلف مطرح کردند. پیشقراول این قافله بی آبرو روباه کوسه مکار درنده، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، بود که از منبر جمعه بازار رژیم پیشنهاداتی برای سازش بین جناح های درگیر رژیم مطرح کرد. دومین تلاش رفسنجانی چندی بعد از مسند ریاست مجمع تشخیص مصلحت نظام در قالب طرحی موسوم به طرح وحدت شکل گرفت. پس از او افراد دیگری از درون نظام، از جمله سبزوار رضایی، فرمانده پیشین جنایتکاران پاسدار، آخوند مهدوی کنی، آخوند مکارم شیرازی و ... نیز برای خوردن حلوای آشتی ملی دندان تیز کردند. در این میان طرفداران دولت پاسدار احمدی نژاد هم از طرحی موسوم به طرح "تفاهم ملی" پرده برداری کردند. عده دیگری از گماشته گان ریز و درشت رژیم هم طرح هایی نظیر "طرح آشتی" یا "طرح آتش بس" را ارائه دادند و بالاخره سید میرحسین موسوی خامنه هم طرحی باصطلاح برای برون رفت از بحران صادر کرد که در واقع به نوعی به رسمیت شناختن دولت پاسدار احمدی نژاد را در برداشت. آخرین نمونه این طرح های رسوا، که در واقع هیچگونه هدفی غیر از تدوام بقای رژیم ضد بشری جمهوری اسلامی را دنبال نمی کنند، توسط محمد خاتمی، رئیس جمهور پیشین آخوندی، مطرح شد، طرحی که در آن خاتمی رستم صولت افندی پیزی در نهایت بی شرمی از ظلمی که بر نظام رفته است سخن می راند و شیادانه از کیسه مردم تحت ستم ایران بذل و بخشش می نماید!
بحث "آشتی ملی" تنها در میان جناح های مختلف غالب و مغلوب رژیم آخوندی در نگرفت، بلکه تعدادی از افراد و گروه های سیاسی خارج از کشور هم در این بحث ها سهیم شدند. از تلاش های مذبوحانه و ادعاهای پوچ تعدادی از گماشته گان ریز و درشت و دست اندر کاران پیشین رژیم جمهوری اسلامی که از بد روزگار ساکن فرنگ شده و برای آشتی دادن مردم تحت ستم با حاکمیت ستم گر با هم مسابقه گذاشته اند، (امثال نبوی ها، گنجی ها، کدیور ها، سروش ها و ...) و همواره به دنبال شیرین کردن دهان مخالفان رژیم با حلوای آشتی کنان دست پخت رژیم هستند، می گذریم و می رسیم به نامه فرخ نگهدار به سید علی خامنه ای، که اگر چه به قول خودش برای دعوت به آشتی ملی یا فراهم آوردن مقدمات آن نوشته شده است، اما در واقع او نگهدار رژیم است و در این نامه جناح های مختلف رژیم آخوندی را به آشتی با همدیگر و مردم ایران را به آشتی با رژیم آخوندی و تن دادن به ننگ تسلیم در برابر ستم جمهوری اسلامی فرا می خواند. رامین جهانبگلو یکی دیگر از افرادی که در جندین مورد بحث آشتی ملی را مطرح کرده است و همواره "آشتی ملی" را با "بخشش" و "خشونت پرهیزی" در هم آمیخته است. آشتی ملی مورد نظر آقای جهانبگلو هم در واقع نوعی آشتی با حکومت آخوندی است که در لابلای واژه های عامه پسندی همچون "بلوغ سیاسی" مردم ایران برای "بخشش" و "خشونت پرهیزی" پنهان است و قرار است همین امروز و در زیر سایه رژیم قرون وسطایی جمهوری اسلامی شکل بگیرد.
آشتی ملی و الگوی افریقای جنوبی
در سیاست و جامعه شناسی از "آشتی ملی" به عنوان بخشی از روند برخورد با گذشته به منظور از میان برداشتن احتلافات تاریخی و پایان دادن به درگیری های درازمدت میان گروه های اجتماعی یا میان مردم و حکومت یاد می شود. از جمله الزامات به ثمر نشستن این روند تشکیل کمیسیون های آشتی و حقیقت یاب برای کشف حقیقت رخدادها است. کمیسیون های حقیقت یاب از سال 1980 به بعد در کشورهای بسیاری پس از سرنگونی دیکتاتورها و گذار به دموکراسی تشکیل شدند. معروف ترین آنها پس از پایان نظام آپارتاید در افریقای جنوبی در سال 1996 توسط نلسون ماندلا تشکیل شد که الگوی آن "کمیسیون حقیقت و عدالت" در شیلی بود که در آوریل 1990 برای بررسی جنایات رژیم پینوشه تشکیل شده بود. برای کمک به کشف حقیقت و روشنگری در مورد جنایات دوران آپارتاید، اصل "عدم مجازات" برای مجرمینی که در برابر این کمیسیون ها به جنایات مرتکب شده اعتراف می کردند، در نظر گرفته شد، چیزی که از جمله انتقادات جدی به این کمیسیون های حقیقت یاب از همان ابتدای کار بود.
منادیان کذایی "آشتی ملی" زیر سایه رژیم آخوندی به طور معمول از نمونه افریقای جنوبی به عنوان الگویی برای ایران نام می برند، در صورتی که تمامی نمونه های تاریخی آشتی ملی در سراسر جهان پس از سرنگونی دیکتاتورها شکل گرفته است. آنها هیچ اشاره ای به نقش بسیار مهم و تعیین کننده تحریم گسترده رژیم آپارتاید از سوی اغلب کشورهای جهان و انزوای بین المللی آن در به ثمر رسیدن مبارزات مردم افریقای جنوبی و پایان آپارتاید نمی کنند، مبادا که رسوایی مخالفت هایشان با تحریم رژیم ضد بشری جمهوری اسلامی برملا گردد. آنها هیچ اشاره ای به مقاومت مسلحانه کنگره ملی افریقا تحت رهبری نلسون ماندلا بر علیه رژیم نژاد پرست افریقای جنوبی نمی کنند. نلسون ماندلا بازوی مسلحانه کنگره ملی افریقا به نام "نیزه ملت" را در سال 1961، یک سال پس از اینکه تظاهرات مردم توسط نیروهای پلیس افریقای جنوبی به خاک و خون کشیده شد، بنیان گذاشت. گنگره ملی افریقا تا سال 2008 از طرف دولت امریکا به عنوان سازمان تروریستی شناخته می شد. نیروهای "نیزه ملت"، بازوی مسلح کنگره ملی افریقا، در سال 1994 در ارتش ملی افریقای جنوبی ادغام شدند و حتی دو تن از فرماندهان آن، جو مدیس، به عنوان نخستین وزیر دفاع سیاه پوست در افریقای جنوبی و رونی کاسریلز، به عنوان معاون وزیر دفاع برگزیده شدند.
شواهد و نمونه های تاریخی نشان می دهند که پیش فرض رسیدن به "آشتی ملی" یک "قهر ملی" همه جانبه است. ملت ایران تنها پس از سرنگونی رژیم ضد بشری جمهوری اسلامی است که می توانند به آشتی ملی برسد. بدون شک عدم "قهر ملی" همه جانبه اکثریت مردم تحت ستم ایران با رژیم جنایتکار آخوندی یکی از دلایل مهمی است که عمر ننگین این رژیم را به درازا کشانده است.
شاید در میان کسانی که بر طبل "آشتی ملی" پیش از سرنگونی نظام پوسیده آخوندی، که در واقع همان آشتی با حکومت ستمگر آخوندی است، می کوبند، افرادی با نیت های نیک هم یافت شوند، اینگونه افراد نباید از یاد ببرند که جاده جهنم با نیت های نیک سنگ فرش شده است و به قول عطار:
با تو گر این سگ کند عزم به گرگ آشتی
بازی برمیدهد تا کندت خوک بند.
میلاد مختوم
17 ژوئیه 2011