چهار سال و نیم تلاش پیگیر جامعه بین المللی- نام مستعار دولت های آمریکا، انگلیس، فرانسه و آلمان- و صرف میلیاردها دلار توسط کشورهای عربی نفت خیز جنوب خلیج فارس، برای سرنگون کردن آخرین خودکامه غیر مذهبی منطقه ظاهراً با شکست روبرو شده است.
پس از سقوط شاه و جایگزین شدن استبداد مذهبی به جای خودکامگی غیر مذهبی که با رفتن شاه صورت گرفت، استقرار حکومت اسلامی پاکستان که با کودتای حمایت شده غرب از ضیاءالحق و اعدام ذوالفقار علی بوتو عملی شد، سرنگونی نجیب الله دیکتاتور کمونیست و غیر مذهبی در افغانستان به دست طالبان که به کشته شدن نجیب الله انجامید، سرنگونی صدام دیکتاتور غیر مذهبی در عراق و برقراری دولت اکثریت شیعه، برکناری حسنی مبارک مستبد غیر مذهبی در مصر و به قدرت رساندن دیکتاتوری مذهبی اخوان المسلمین که درپی مخالفت مردم و دخالت نظامیان ناکام ماند، فرار کردن بن علی خودکامه غیر مذهبی و حمایت از مذهبی های تونس که با حضور مردم در صحنه مبارزه و درایت آزادیخواهان ناموفق ماند، کشتن معمر قذافی خودکامه و به قدرت رسیدن آدم کشان داعش در لیبی، میان برداشتن قدرت نظامیان غیر مذهبی در ترکیه و تشکیل دولت اسلامی و حزب عدالت و توسعه آخرین دیکتاتور غیر مذهبی در منطقه که بایستی عمرش به پایان می رسید و اسلامیان تندرو جایش را پُر می کردند، بشار اسد بود.
در تمام کشورهای نامبرده شده قدرت های بزرگ غربی برای جابجایی و رساندن حرکت های مذهبی در رأس قدرت، از نبود آزادی، فساد، تبعیض و نارضایتی و ناخشنودی مردم که از پی آمدها حکومت های خودکامه است سود برده با تبلیغات گسترده و حساب شده و دادن وعده آزادی و استقرار مردم سالاری، نظام های مذهبی را جایگزین دیکتاتورهای پیشین کردند که بدتر از خودکامگی های غیر مذهبی گذشته بود. اساساً در کشورهایی که دیکتاتوری غیر مذهبی حاکم است، پیشرفت هایی نسبی در زمینه های اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی حاصل می شود. بن بست ها و تنگناهای دیکتاتوری ها ندادن آزادی های اجتماعی و فردی به مردم و وابستگی های آنان به قدرت های بیگانه می باشد. این چشم اسفندیار نظام های استبدادی است. اگر در گذشته نهضت های ملی آزادی خواه بودند که برای رسیدن به استقلال و تحقق آزادی از تنگناهای پدید آمده سود می بردند اکنون مذهب گرایان هستند که با حمایت یک دست قدرتمندبین المللی از این بن بست ها استفاده می کنند و با شعار آزادی و استقلال و فریب دادن توده های مردم ناراضی قدرت را به دست می گیرند و وضعیت و شرایط بدتر و اسفناک تری را بر جامعه اِعمال می کنند.
در سوریه نیز همچون سایر کشورهای نامبرده در منطقه از نارضایتی مردم، نبود آزادی های فردی و اجتماعی، تبعیض میان پیروان مذاهب و به ویژه حکومت اقلیت علویان بر کشور، سود برده در پی سرنگونی دیکتاتور غیر مذهبی آن جا و به قدرت رساندن مذهبی های وابسته به غرب که نام ارتش آزاد سوریه بر آن ها نهاده اند، بودند.
به دنبال تظاهرات مسالمت آمیز مردم و سرکوب آنان توسط اسد، ارتش آزاد خود را وارد پیکار آزادیخواهانه مردم کرد و سرنگونی دیکتاتوری اسد و تحقق خواست های مردم شد.
مقاومت اسد و همراهی ارتش سوریه همچنین پشتیبانی روسیه وجمهوری اسلامی پیش بینی زمان سرنگونی اسد و سقوط دولت سوریه را که در نهایت سه ماه برآورد شده بود، به درازا کشاند.
عدم سقوط اسد در مدت پیش بینی شده و تسلط اسلامی ها در برخی از شهرها و روستاها و جنایت های ضد بشری و شرم آوری که در منطقه های زیر نفوذ خود نسبت به مردم به ویژه اقلیت های مذهبی مرتکب شدند مردم سوریه را به درستی متوجه کرد که خطری همانند آنچه در افغانستان و عراق و لیبی اتفاق افتاده در انتظار آن ها است. این آگاهی و نیز تجربه از آنچه در ایران اتفاق افتاد و به استقرار نظام اسلامی منجر شد، باعث گردید که آزادیخواهان سوری مخالف اسد به این نتیجه برسند که بودن اسد عاملی است که می تواند از آینده دردناک و خواب وحشتناکی که برایشان دیده اند جلوگیری نماید.
جنگی که مدت آن نهایت سه ماهه پیش بینی شده بود به چهار سال و نیم کشیده شد وهنوز هم سرِ دراز دارد. ترس مردم از جنایت های جهادیان داعشی که با برنامه ریزی های حساب شده پس از کشته شدن قذافی از راه ترکیه به سوریه سرازیر شده بود ند باعث فرا دستجمعی مردم به کشورهای همسایه ترکیه، اردن، لبنان و عراق گردید.
اکنون ادامه جنگ به دلیل حمایت مردم سوریه از دولت و ترس از اسلام گرایان و دادن آزادی های نسبی به مخالفان دولت و نیز فداکاری های تاریخی کردان سوریه در حماسه آفرینی کوبانی و نیز خطری که داعش برای منطقه و حتی جهان ایجاد کرده و خواهد کرد، همچنین پشتیبانی روسیه از اسد و بمباران مواضع داعش، صورت مسئله را در سوریه تغییر داده است.
داعش که با کمک های کلان مالی دولت های عربی جنوب خلیج فارس و دستیابی به جنگ افزارهای زرادخانه لیبی که از راه ترکیه به دستشان رسیده است و برخورداری از احساسات جوانان مسلمانی که از نقاط مختلف جهان حتی کشورهای غیر مسلمان به جنگجویان آن می پیوندند، بر بخش های بزرگی از خاک عراق و سوریه - گر چه مناطق غیر مسکونی و کم جمعیت- مسلط شده و گه گاه برای حامیان خود و دولت ترکیه دشواری هایی ایجاد کرده است از خط قرمزی که غربی ها برایشان کشیده بودند فراتر رفته و منطقه های نفت خیز و پالایشگاه های موصول را تهدید می کنند.
اگر ارتشی از شبهه نظامیان شیعه عراق، همانگونه که آیت الله سیستانی پیشنهاد کرده بود تشکیل میشد به امکان زیاد می توانست داعش را از خاک عراق بیرون براند. برای جلوگیری از شکل گیری چنین نیرویی بود که آمریکا برای سرنگونی داعش اعلام آمادگی کرد و ائتلافی از بیست کشور پدید آورد. در سالی که گذشت، این ائتلاف در عمل هیچ گام تأثیرگذاری برای خاموش کردن آتشی که داعش برافروخته بر نداشته است. شمار فراریان از مناطق زیر نفوذ داعش هر روز بیشتر می شود. این آوارگان که دشورای ها و تنگناهای اقتصادی برای دولت اسلامی ترکیه پدید آورده بودند اکنون رهسپار اروپا شده اند و کشورهای اتحاد اروپا را با گرفتاری های تازه و غیر قابل پیش بینی روبرو ساخته و باعث اختلاف میان سران آن شده اند.
روسیه و جمهوری اسلامی عامل تأثیرگذاری در جلوگیری از سقوط اسد بوده اند. نیروهای حزب الله لبنان نیز در برخی از برخوردها به سود اسد دخالت نموده و دولت چین نیز در نهان با باقی ماندن اسد موافقت داشته است ولی تردید نیست که عامل اصلی بقای اسد که پس از چهار سال و نیم با اسلام گرایان و نفوذی های کشورهای عربی به ویژه اردنی ها سرنگونی او را برای غرب دشوار کرده. حمایت مردم سوریه است که مال و جانشان در اثر تسلط احتمالی داعش بر کشورشان با خطرهای هولناک و نابود کننده ای همراه خواهد بود. آنان اسد خودکامه را بر داعش آدم کش و ضد بشر ترجیح داده اند. شرکت درصد بالایی از مردم سوریه- حتی آوارگان اردوگاه های خارج- که در انتخابات شرکت کردند و اکثریت آنان به نمایندگان مورد خواست دولت رأی دادند و نیز بازگشت فراریان سوریه از اردن به مناطق زیر تسلط دولت نشانه هایی از آن است. در ماه های نخست جنگ اسلام گرایان معتدل با اسد یکی از نشریات پر تیراژ لبنان از یکی از مقام های نظامی سابق پنتاگون آمریکا پرسیده بود که چنانچه اسلام گرایان در سوریه پیروز شوند فکر نمی کنید علویان را که حدود پنج میلیون هستند قتل عام کنند؟ مقام آمریکایی گفته بود چرا، اما این از نتایج طبیعی انقلاب است!
در هفته های اخیر که روسیه تصمیم به حضور نظامی در سوریه گرفته است و جنگنده هاوموشکهای آن مناطق زیر نفوذ داعش را از داخل سوریه و حتی دریای مازندران بمباران می کنند، امری که خواست قدرت های غربی نیست ولی در ظاهر نمی توانند از داعش و جنایت هایش حمایت کنند، از این رو به روسیه اعتراض می شود که حق ندارد مناطق اسلام گرایان معتدل را که مورد پشتیبانی آنها است بمباران نماید. مفهوم این حرف آن است که دولت های غربی هنوز هم از به قدرت رساندن اسلامی های زیر نفوذشان و جایگزین کردن استبداد دینی بر خودکامه غیر مذهبی ناامید نشده اند. دولت مردان غربی در مصاحبه ها و سخنرانی های خود از آینده سوریه بدون حضور یا مشارکت اسد نام می برند اما بی شک دشوار می توان نه پنچ میلیون علوی بلکه بیست و پنج میلیون سوری را که اکثریت آن از بغض معاویه به سوی اسد گرایش یافته اند و از بقای خود و کشورشان در برابر اسلامی های بیگانه ساخته دفاع می کنند، نابود کرد.
در جلوگیری از سقوط اسد گرچه روسیه و جمهوری اسلامی عاملی مؤثر بودند و دولت چین هم در نهان با آن ها همراه بود، ولی عامل بنیادین که سرنگونی او را اگر نگوییم غیر ممکن، دست کم دشوار کرده است، حمایت مردم سوریه از اوست. مردمی که زندگی شان و مال و جانشان در اثر وجود داعش با خطراتی هولناک و مرگبار روبرواست.
آنان اسد دیکتاتور را بر داعش یان آدم کش ترجیح می دهند. شرکت بالای آنان حتی آوارگان اردوگاه های خارجی در انتخابات سال 2014 که هشتاد درصد آنان به نمایندگان معرفی شده توسط دولت رأی دادند و برگشت آوارگان سوری ازاردن نشانگر سمت و سوی این گرایش است. با یک ملت می توان جنگید ولی نمی توان آنان را کشت.
.
تاریخ نشان داده که برنامه هایی که برای رسیدن به هدف هایی مشخص طرح ریزی شده در عمل الزاما به نتیجه دلخواه نرسیده و با اینکه با گذشت زمان تغیر جهت داده و پی آمدهای دیگری پدید آورده است.
در سال های پس از پایان جنگ دوم آمریکا کوشش کرد میان چیانکایچک رئیس جمهور چین و مائو رهبر کمونیست های آن کشور تفاهمی برقرار کند و او را که تمایلی به قرار گرفتن زیر چتر حمایت استالین نداشت، به سوی خود جلب نماید تا پس از برقراری نظام کمونیستی مناسبات دوستانه ای با آن کشور برقرار سازد. بر خلاف انتظار آمریکا مائو پس از رسیدن به قدرت روابط سیاسی چین را با آمریکا قطع کرد و مسیر دشمنی با آن دولت را در پیش گرفت که تا زمان مسافرت نیکسون رئیس جمهور و کیسینجر وزیر خارجه آمریکا به پکن در سال 1973 ادامه داشت. انگلستان در سال 1947 به دلیل ترس از پیروزی احتمالی گروه های مسلح هواداران چین و نیز طرح تقسیم هندوستان به دو کشور هندونشین و مسلمان نشین تاریخ استقلال آن کشور را جلو انداخت و با عضویت آن به پیمان کشورهای «هم سود» - مشترک المنافع- کوشید هندوستان را زیر سلطه اقتصادی و سیاسی خود داشته باشد. اکنون این کشور می رود تا در چند سال آینده تبدیل به سومین قدرت برتر اقتصادی جهان – پس از آمریکا و چین- گردد.
آمریکا به خاطر سد کردن روند مردم سالاری در اندونزوی و جلوگیری از گسترش حزب کمونیست آن کشور، دکتر سوکارنو بنیانگذار جنبش کشورهای غیر متعهد را با یک کودتای نظامی برکنار و خانه نشین کرد. اندونزوی اکنون قوی ترین کشور اقتصادی در جهان اسلام است. ضربه مالی هولناکی که چند سال پیش برای جلوگیری از ادامه قدرتش بر آن وارد کردند، نتوانسته است مانع ادامه پیشرفت آن گردد.
طالبان را آمریکا با کمک مالی عربستان و نظامیان پاکستانی برای شکست دادن نیروهای نظامی روسیه شوروی در افغانستان ایجاد کرد ولی به دشمنی با آمریکا برخاست.
غربی ها در تظاهرات آزادیخواهانه مردم مصر جهت سرنگونی حسنی مبارک خودکامه با دخالت مستقیم و غیر مستقیم خود اخوان المسلمین را به قدرت رساندند. ولی کودتای ارتش مصر مسیر رویدادهای این کشور را تغییر داد.
در لیبی با کشتن معمر قذافی اسلام گرایان وابسته به غرب را جایگزین او کردند. همین اسلام گرایان شرایط دردناک و کشنده ای پدید آورده اند که باعث بیکار شدن هزاران مهندس، متخصص و کارگران خارجی در آن کشور شد و سیل فراریان را به سوی اروپا روانه کرد که تا کنون حدود پنج هزار تن از آنان در دریای مدیترانه غرق شده اند.
در سوریه تلاش برای سرنگونی بشار اسد و به قدرت رساندن اسلام گرایان، به ویژه گروه داعش، وضعیت و معضل بدون راه حلی برای کشورهای اروپایی پدید آورده است.
درسال پنجاه هفت برای جلوگیری از استقرار مردم سالاری درایران با حمایت های تبلیغاتی و سیاسی برنامه ریزی شده آیت الله خمینی را به قدرت برساندند. و جنبش اسلام گرایی را به جمهوری های مسلمان نشین روسیه شوروی گسترش دهند. یکی از علت های فروپاشی روسیه شوروی همین بود. با وجود آن اکنون جمهوری اسلامی بیش از همیشه به روسیه نزدیک شده است. تاجایی که برای جلوگیری از عضویت احتمالی آن به پیمان شانگهای ناچار در توافق نامه هسته ای ایران غرب در مواردی خواست های خود را تعدیل یا حتی عقب نشینی کرد. آمریکا و غرب ایران اتمی را به عضویت پیمان شانگهای ترجیح میدادند
طنز قضیه این جاست جمهوری اسلامی که با حمایت آمریکا و غرب در ایران به قدرت رسیده، در سوریه خلاف سیاست آنها از اسد حمایت می کند.
شگفتی این جاست که برخی از روشنفکران ما بدون توجه به این واقعیت که سرنگونی اسد و افتادن سوریه به دامان آدم کشان داعش، سقوط عراق را در پی خواهد داشت سپس نوبت ایران خواهد رسید. که آدم کشان داعشی با شعار جنگ علیه کفار به سرزمین مادری ما یورش آورند و ایران را جولانگاه جنگ شیعه و سنی سازند. از دید این روشنفکران طرفدار غرب گویا تمام کسانی که در چهار سال و نیم گذشته در سوریه جانشان را از دست داده اند به دستور دولت سوریه بوده و اسلام گرایان تندرو و معتدل هیچ کس، حتی سربازی را که جگرش را درآورده و خوردند نکشته اند.
توجه داشته باشیم که پایان دادن به عمر استبداد مذهبی و استقرار مردم سالاری و رسیدن به آرمان های تاریخی آزادی، استقلال و عدالت اجتماعی تنها در سایه همبستگی و تلاش و فداکاری مردم ایران تحقق خواهد یافت. تنها مردم ایرانیان هستند که می توانند در سایه یک نظام و سامان مردم سالار مانع نفوذ نیروهای بیگانه و وابستگان آنان به سرزمین مادری شوند.
آینده ایران را تلاش و کوشش ایرانیان خواهد ساخت و نه بیگانگانی که جز تامین منافع خود و نابودی ملت ها هدف دیگری ندارند.