نگاهي به...

هر آنچه منتشر ميشود به قصد و هدف آگاهی رسانی و روشنگری است۰ ما حق "آزاد ی بيان" و" قلم" را جزء لاينفک مبارزه خود ميدانيم! ما را از بر چسب و افترا زدن باکی نيست! سلام به شهدای خلق! سلام به آزادی!

۱۳۹۳ آذر ۲۰, پنجشنبه

دختر هم دخترهای قدیم

 دختر هم دخترهای قدیم

زیاد ابوعین، وزیر امور"مقاومت در برابر شهرک سازی اسرائیل" در زمین های فلسطینی، پس از ضرب و شتم توسط سربازان اسرائیلی جان خود را از دست داد.

ویدیو.. مرگ وزیر فلسطینی در اثر ضربات سربازان اسرائیلی
زیاد ابوعین، وزیر امور"مقاومت در برابر شهرک سازی اسرائیل" در زمین های فلسطینی، پس از ضرب و شتم توسط سربازان اسرائیلی جان خود را از دست داد.

گروه داعش مردی را از بالای یک ساختمان بلند به زمین پرتاب کرده و سپس او را سنگسار کرد.


گروه داعش مردی را از بالای یک ساختمان بلند به زمین پرتاب کرده و سپس او را سنگسار کرد.

به گزارش خبرگزاری فرانسه به نقل از سایت های وابسته به داعش و دیگر گروه های افراطی، این شخص سنگسار شده به اتهام ارتکاب عمل "لواط" به مرگ محکوم شده بود. گروه داعش ابتدا او را از بالای یک ساختمان چند طبقه به زمین پرتاب کرده و آنگاه او را سنگسار کرد. 

این سایت ها با انتشار بیانیه دادگاه اسلامی منطقه فرات که شامل قسمتی از سوریه و عراق است اعلام کرد که شخصی به اتهام ارتکاب "عملی که قوم لوط" آنرا انجام می دادند به مرگ به روش سنگسار محکوم شد.

تصاویر منتشر شده بر صفحه سایت های داعش، 10 تن از شبه نظامیان این گروه را نشان می دهند که متهم را بر بالای ساختمانی بلند می برند و سپس حکم او را قرائت می کنند سپس او را به زمین پرتاب می کنند. اما داعش تاریخ اجرای حکم سنگسار این شخص را مشخص نکرده است. 

در نوامبر گذشته هم داعش دو مرد را به همین اتهام سنگسار کرد.
اعضای داعش در حال قرائت حکم سنگسار

مبارزان ضد ابولا "چهره سال" نشریه تایم شدند

مبارزان ضد ابولا "چهره سال" نشریه تایم شدند

روزنامه دنيای اقتصاد - آنها خطر کردند و پايمردی نشان دادند. خود را فدا کردند و ديگران را نجات دادند. به همين دليل شخصيت سال ۲۰۱۴ نشريه تايم همه افرادی هستند که به مبارزه عليه بيماری مهلک ابولا پرداختند. نانسی گيبز، سردبير تايم در مقاله‌ای توضيح داده که چرا تايم چنين انتخابی کرده است. بخش‌هايی از اين مقاله را می‌خوانيد:
شخصيت سال تايم معرفی شد
ضرب‌المثلی هست که می‌گويد اسلحه براق نمی‌جنگد، بلکه قلب يک قهرمان است که می‌جنگد.
شايد اين ضرب‌المثل را بتوان برای هر مبارزه‌ای به‌کار برد. بی‌شک اين موضوع برای مبارزه‌ای که دعای همگان را با خود به همراه دارد هم صادق است. دهه‌ها بود که بيماری ابولا دهکده‌های آفريقا را مانند غولی افسانه‌ای که هرازگاهی از جا بر می‌خاست، گرفتار خود کرده بود. لازمه مبارزه با اين غول از جان گذشتگی يک انسان بود و پس از آنکه قربانی خود را می‌گرفت، دوباره در غار خود پنهان می‌شد.
اما سال ۲۰۱۴ سالی‌ بود که در آن، اين بيماری مهلک، همه‌گير شد و علت آن پيشرفت‌های جاده‌سازی و سهولت حمل و نقل و شهری شدن ميليون‌ها نفر بود که از فقر در آمده بودند. اين بار ابولا به جوامع پر جمعيتی همچون ليبريا، گينه و سيرالئون رسيد و سفر خود را در نيجريه و مالی ادامه داد و خود را به اسپانيا، آلمان و ايالات متحده رساند.
اين بيماری پرستاران و دکترهايی را که با آن مبارزه می‌کردند هم طعمه خود کرد. تعداد مبتلايان، به رقمی غيرمنتظره رسيد و همه زيرساخت‌های بهداشت و درمان را که از قبل هم ضعيف بود، در کام خود کشاند.
در ليبريا تنها طی يک روز از ماه اوت، ۶ زن باردار فرزندان خود را بر اثر اين بيماری از دست دادند. اين اتفاق در شرايطی روی داد که بيمارستان‌ها قادر به پذيرش آنها نبودند. هر فردی که برای نجات مبتلايان به ابولا قدم جلو می‌گذاشت، خطر ابتلا به آن را به جان می‌خريد. اينجا بود که نياز به قلب قهرمانانی حس شد که دل شير داشته باشند.
اميد چندانی برای توقف شيوع بيماری وجود نداشت. دولت‌ها برای مبارزه با ابولا مجهز نبودند. سازمان بهداشت جهانی به انکار شرايط روی آورده بود و موضوع را جزو خطوط قرمز می‌دانست. حتی برخی از مبتلايان را متهم به ريختن اشک تمساح کرده بود. اما افرادی که در مناطق درگير حضور يافتند، شامل گروه پزشکان بدون مرز موسوم به «ام اس اف»، کارکنان تيم درمانی ساماريتان پرس و بسياری از داوطلبان ديگر از سراسر جهان پا به پای پزشکان و پرستاران منطقه، رانندگان آمبولانس‌ها و تيم خاکسپاری تلاش کردند.

وقتی از آنها می‌پرسيديم که چه عاملی باعث شد جان خود را به خطر بيندازند، برخی از خدا صحبت می‌کردند، برخی از ميهن خود و برخی هم پاسخ می‌دادند غريزه پريدن در آتش به جای فرار از آن. بسياری از آنان هم در اين راه جان خود را از دست دادند. به‌خاطر فعاليت‌های متهورانه و دلسوزانه، فداکاری‌ها و نجات ديگران، شخصيت سال ۲۰۱۴ تايم، مبارزان عليه ابولا هستند.

مصدق در محکمه نظامی [دو جلد !به کوشش: جلیل بزرگمهر


نام: مصدق در محکمه نظامی [دو جلد]
به کوشش: جلیل بزرگمهر

تاریخ نشر: سال ۱۳۳۲
تعداد صفحات: دوره دو جلدی ۹۸۷ صفحه
حجمدوره دو جلدی ۲۲.۵ مگابایت
درباره کتاب، گزیده‌ای از کتاب، درباره جلیل بزرگمهر، درباره محمد مصدق و فهرست کامل دو جلد در ادامه مطلب
دانلود از لینک مستقیم
دوره دو جلدی: ۹۸۷ صفحه – ۲۲.۵ مگابایت
***

درباره کتاب:

کتاب مملو از تصاویر تاریخی است.
محمد مصدق را پس از کودتای ۲۸ مرداد در دادگاه نظامی محاکمه و با توجه به تبرئه او از اتهامات اصلی چون «تلاش برای برهم زدن اساس سلطنت» و «کودتا علیه قانون اساسی» به سه سال حبس مجرد (انفرادی) محکوم شد. استدلال او در نفی صلاحیت دادگاه این بود که دیوان عالی حق محاکمه نخست وزیر را دارد و دادگاه نظامی، صالح نیست و او همچنیان نخست وزیر قانونی کشور است.
استدلال دادستان نیز این بود که دکتر مصدق در پی دریافت فرمان عزل پادشاه از روز ۲۵ مرداد تا روز ۲۸ مرداد نخست وزیر نبوده است و این دادگاه به اتهامات او پس از برکناری از نخست وزیری یعنی تمرد از فرمان پادشاه رسیدگی میکند.
پاسخ مصدق نیز آن بود که چون فرمان پادشاه را در نیمه شب و با یک دسته ی مسلح آورده بودند گمان بر جعلی بودن آن داده و از این نظر او متمرد نیست. او هم در دفاعیه در دادگاه و هم در خاطراتش مینویسد که اگرچه بنابر روح قانون اساسی مشروطه، پادشاه حق عزل و نصب وزیران را ندارد ولی اگر در روز و ساعات اداری فرمان را می آوردند، آنرا میپذیرفت. ضمن اینکه با توجه به نوع نوشتار دست خط، احتمال داد که فرمان بصورت سفید، مهر و امضا شده و جعلی است.
به همین دلیل آورنده نامه را دستگیر کرد تا صبح روز بعد از شاه، اصل ماجرا را جویا شود که با خروج شاه از کشور، فرصت این کار را نیافت. دادگاه که به صورت علنی و با حضور رسانه های ایرانی و بیگانه برگزار شده و مشروح آن در روزنامه ها به چاپ رسید .
دکتر مصدق در مورد دادگاهش و علل محاکمه خود چنین می گوید : «در طول تاریخ مشروطیت ایران این اولین بار است که یک نخست وزیر قانونی مملکت را به حبس و بند می کشند و روی کرسی اتهام می نشانند… به من گناهان زیادی نسبت داده‌اند ولی من خودم می دانم که یک گناه بیشتر ندارم و آن این است که تسلیم تمایلات خارجیان نشده و دست آنان را از منابع ثروت ملی کوتاه کرده ام …
مردم این مملکت می دانند که وضع من در بسیاری جهات با وضع مارشال پتن فرانسوی بی شباهت نیست و من هم سالخورده و به وطن خود خدمتی کرده ام. من هم مثل او در اواخر عمر به روی کرسی اتهام نشسته ام و شاید مثل او محکوم شوم ولی همه نمی‌دانند بین من و او یک تفاوت آشکار است. پتن به جرم همکاری با دشمن ملت فرانسه به دست ملت فرانسه محاکمه شد و من به گناه مبارزه با دشمن ملیت ایران به دست عمال بیگانگان!».

گزیده‌ای از کتاب:

سرهنگ بزرگمهر در مقدمه این کتاب می نویسد:
از ۱۹ مهر ماه ۱۳۳۲ که وکالت دکتر مصدق را در دادگاه نظامی به جان خریدم، فکر کردم که جریانات محاکمات در دادگاه های بدوی و تجدید نظر، یعنی دیده ها و شنیده ها، خلاصه هر گذشته را یادداشت کنم و به صورت کتابی منتشر نمایم.
با وجود آن که در جریان محاکمات و به دنبال آن طی بیست و پنج سال کابوس و هراس که نفس ها را در سینه حبس می داشت، تحت نظر بودم، از تابستان سال ۱۳۳۳ که دادگاه تجدید نظر پایان گرفت، به تدریج به جمع آوری یادداشتها و روزنامه های سال های ۱۳۳۲ و ۱۳۳۳ و بعضی از مجلات داخلی و خارجی مربوط به جریان محاکمات دو مرحله بدوی و تجدید نظر و تفکیک قسمت های مختلف به صورت مقدمه و قسمتهای پس از آن پرداختم. با این که در برابر اشخاصی که از نظر مصلحت اندیشی و خیر خواهی مرا تشویق به جمع آوری یادداشتها و تهیه کتاب می کردند، همه چیز را انکار می کردم و از هراس هجوم ماموران به اصطلاح امنیتی به خانه، اوراق، یادداشتها و روزنامه ها را از این قفسه به ته صندوقها و از دولابچه ها به زیر لباسها و از انبار پشت گونیها به آب انبار متروکه و جاهای دیگر جابجا می کردم، با اغتنام فرصت و به شکرانه و برکت وزیدن نسیم آزادی در نیمه دوم سال ۱۳۵۷، به همت همه مردم ایران، بر آن شدم که آرزوی خود را عملی کنم.
لازم به یادآوری است که بیست و هشت ساله های امروز متولد ۱۳۲۹ اند که بحبوحه فعالیتهای سیاسی دکتر مصدق بود و سی و هشت ساله کنونی در آن وقت ده ساله و بی خبر از وقایع پر تب و تاب سال های ۳۲-۱۳۲۹ بودند و آشنایی به وقایع سیاسی نداشتند. کتب و رسالاتی هم در دسترس نمی توانستند داشته باشند که دکتر مصدق را بشناساند و بدانند که دکتر مصدق چه می خواسته و چه هدفهایی را تعقیب می کرده است. از این رو جای خالی چنین کتابی درباره محاکمات دکتر مصدق احساس می شود؛ زیرا دکتر مصدق در دو محاکمه بدوی و تجدید نظر کلیه نقطه نظرهای سیاسی خود را با اقداماتی که کرده بود، با وجود مضایق بی پایان در دادگاه ها، اهانتها و ناراحتی های دیگر که در شرح محاکمات به آنها اشاره خواهد شد، تشریح کرد. نهراسید، شجاعانه گفت. نگفته نگذاشت.
این کتاب را نخستین بار در سال ۱۳۶۳ «نشر تاریخ ایران» در دو کتاب اول و دوم، در ۸۰۲ صفحه به چاپ رساند. چاپ دوم آن در سال ۱۳۶۹ و چاپ سوم آن در سال ۱۳۷۸ به صورت یک کتاب  توسط «انتشارات نیلوفر» در ۸۱۷ صفحه به چاپ رسید.

درباره جلیل بزرگمهر:

سرهنگ جلیل بزرگمهر به سال ۱۲۹۱ خورشیدی در آستارا چشم به جهان گشود. پدرش، مرحوم شیخ عبدالحمید به لحاظ اصالت به طوایف یدی اویماق لنکران قفقاز می پیوندد.
بزرگمهر پس از تحصیل مقدماتی به خدمت در ارتش ایران پرداخت در ۱۳۱۳ به درجه ستوان دومی پیاده نایل شد. او دانشکده افسری و نیز دوره دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران (۱۳۱۸- ۱۳۱۵) را نیز گذراند و در ۱۳۲۹ به درجه سرهنگی ارتقا یافت. در خرداد ۱۳۳۱ دوره  فرماندهی و ستاد دانشگاه جنگ را تمام کرد و از مرداد ۱۳۳۱ عهده دار فرماندهی هنگ پیاده نادری (معروف به سربازخانه قصر) در تهران که جزو لشگر ۲ زرهی بود، گردید. از ۱۶ شهریور ۱۳۳۱ به فرمانداری نظامی آبادان (پس از خلع ید از انگلیسها) منصوب شد. در نیمه اردیبهشت ۱۳۳۲ به دادگاه عالی انتظامی قضات در دستگاه دگرگون شده اداره دادرسی ارتش که طبق لوایح قانونی دکتر مصدق بنیان گذاری شده بود به نام دادیار منتقل گردید. لیکن دکتر مصدق او را به وزارت دارایی با سمت رئیس اداره کل غله و نان مامور داشت. بزرگمهر خود می گوید : «حدود سه ماه و سه روز در اداره غله بودم. سه روز بعد از ۲۸ مرداد ۱۳۳۲،  گویا با تلقین سید ضیاء الدین طباطبایی به سپهبد زاهدی، نخست وزیر زمان، و خطرناک معرفی کردن من در سمت ریاست اداره غله مرا از اداره غله بیرون کردند…[دیگر] کاری در ارتش نداشتم و بنا شد جزو هیئت های بازرسی منتخب بازرسی کل کشور (وزارت دادگستری) به استانها و شهرستانها بروم که وکالت مصدق را به شرحی که بعدها خواهد آمد خودم برای خودم تدارک دیدم».
او در دادگاه نظامی، وکالت تسخیری دکتر محمد مصدق را بر عهده گرفت. اما در اندک مدّت، چنان اعتماد موکل خود را جلب کرد که در دادگاه تجدید نظر، از طرف خود دکتر مصدّق، به عنوان وکیل مدافع برگزیده شد.
نویسنده نامی، بزرگ علوی (۱۳۷۵- ۱۲۸۲) درباره کار مهمّ سرهنگ بزرگمهر در کتابِ نامه های برلن (به کوشش ایرج افشار) چنین گفته است:
« در عرض دویست سال از زمان پایه گذاری سلسله قاجار و پهلوی تا سرنگونی محمد رضا شاه هیچ یک از نخست وزیران ایران نتوانسته اند مانند دکتر مصدّق بنیادی چنین پابرجا در تاریخ باقی گذارد که آثار آن قرن ها نام او را زنده نگاه خواهد داشت. [از او] چیزی جز تقریرات باقی نمانده است که سیاستمدار کار کشته در ناگوارترین ساعات زندگی اش، در روزهایی که جانش هر آن در خطر بوده است، برای وکیل مورد اعتمادش سرهنگ جلیل بزرگمهر نقل کرده است و وی جرات کرده داشته است آن ها را برای ایرانیان حفظ کند.
بنا بر مقدمه ای که ایرج افشار بر تقریرات نوشته، همه یادداشت های سرهنگ بزرگمهر را دکتر مصدّق خوانده و مطالعه کرده، در حواشی آن علامت هایی گذاشته است، حاکی از این که تصحیح و تاکید مطالب [را] در نظر گرفته بوده. دلیل صحت، سپاسگزاری موکل از “رفتار جوانمردانه” وکیل است که دوازده سال پس از محاکمه دستوری ابراز کرده، “بقا و سلامت ایشان و خانوداده محترمشان را از خدا” خواستار شده است. یک دلیل دیگر، توافق نکته های عمده تقریرات با ذکر خاطراتی است که دکتر مصدّق در گفتارهای سیاسی در شرح احوال خود در مجلس و محافل ابراز داشته است».
سرهنگ بزرگمهر در سال ۱۳۲۰ با منیژه صالح (برادر زاده الهیار صالح) ازدواج کرد و چهار فرزند به نام های سیمین، شیرین، فرهاد و فرزاد داشت. او در دوم مهر ماه ۱۳۸۶ در سن ۹۵ سالگی دیده از جهان فرو بست.

درباره محمد مصدق:

محمد مصدق فرزند میرزاهدایت‏الله وزیر دفتر در سال ۱۲۶۱ش در تهران متولد شد. نسبت او از سوی مادرش نجم‏السلطنه به فتحعلی شاه می‏رسید. پس از پایان تحصیلات مرسوم زمان به دربار ناصری راه یافت و با فوت پدر از سوی ناصرالدین شاه ملقب به « مصدق‏السلطنه» شد. در زمان مظفرالدین شاه مستوفی خراسان شد اما با تأسیس مدرسه علوم سیاسی در تهران، او که به فراگیری علم علاقه بیشتری داشت شغل دولتی را رها کرد و به تهران آمد تا به این مدرسه راه یابد.
پس از چندی با مشروطه‏خواهان همآوا شد. پس از پیروزی انقلاب مشروطه کاندیدای نمایندگی نخستین دوره مجلس شورای ملی بود اما کمی ِ سن باعث رد اعتبارنامه‏اش شد.
مصدق بار دیگر برای ادامه تحصیل راهی اروپا شد اما بیماری مانع تحصیل شد و به تهران بازگشت تا اینکه مجدداَ به همراه خانواده خود به اروپا رفت و موفق به اخذ مدرک دکترا در رشته حقوق شد. پس از بازگشت به موطن مدتی در مدرسه علوم سیاسی تدریس کرد و از پذیرش مشاغل دولتی سرباز زد. او که از مخالفان وثوق‏الدوله بود در زمان صدارت وی تهران را ترک کرد و به اروپا رفت و زمانی که مسئله انعقاد قرارداد ۱۹۱۹ مطرح شد مصدق در نشریات خارجی مقالات متعددی بر ضد این قرارداد منتشر کرد.
با سقوط وثوق‏الدوله و روی کار آمدن مشیرالدوله، دکتر مصدق به ایران بازگشت و مدتی نیز استاندار فارس بود. اما وقتی نوبت به صدارت سیدضیاءالدین طباطبایی رسید، مصدق به اعتراض از استانداری فارس استعفا کرد و احمدشاه نیز استعفای وی را پذیرفت.
دکتر مصدق پس از برکناری سیدضیاء در ۱۳۰۰، یک سال حکومت آذربایجان را عهده‎دار بود که به خوبی نیز از عهده آن برآمد و پس از آن در دولت میرزاحسن خان مشیرالدوله به وزارت خارجه منصوب شد. اما دولت مشیرالدوله دیری نپایید و حال نوبت صدارت سردارسپه بود. مصدق در این دولت سمتی نداشت و خود را برای انتخابات دوره پنجم مجلس شورای ملی کاندیدا کرد و به مجلس راه یافت. مجلس پنجم، همان مجلسی بود که نمایندگان آن رأی به انحلال سلطنت قاجار دادند اما وکلایی چون دکتر مصدق، سیدحسن مدرس و چند نماینده دیگر با این طرح مخالفت کردند. دکتر مصدق در نطقی با ادله قانونی مخالفت خود را با واگذاری سلطنت به رضاخان چنین شرح داد و دیکتاتوری رضاخان را پیش بینی کرد:
در مملکت مشروطه رئیس‏الوزراء مهم است نه پادشاه. پادشاه فقط می‏تواند به واسطه رأی اعتماد مجلس یک رئیس‏الوزرایی را به کار بگمارد. خوب اگر ما قایل شویم که آقای رئیس‏الوزراء پادشاه بشوند آن وقت در کارهای مملکت هم دخالت می‏کنند و همین آثاری که امروز از ایشان ترشح می‏کند در زمان سلطنت هم ترشح خواهد کرد. شاه هستند، رئیس‏الوزراء هستند، فرمانده کل قوا هستند.
دکتر مصدق در دوره ششم نیز نماینده مجلس بود و به همراه سیدحسن مدرس با طرحهای رضاشاه مخالفت خود را ادامه داد و پس از پایان این دوره مجلس از سیاست کناره گرفت و گاه در احمدآباد و گاه در اروپا بود. اما شهربانی رضاخان مصدق را بی نصیب نگذاشت و در ۱۳۱۹ دستگیر و به بیرجند و احمدآباد تبعید شد. یک سال بعد، در شهریور ۱۳۲۰ پس از سقوط رضاخان، مصدق نیز آزاد شد و این بار به نمایندگی دوره ۱۴ برگزیده شد. از اقدامات وی در این مجلس مخالفت با تصویب اعتبارنامه سیدضیاءالدین طباطبایی و برشمردن خیانتهای وی، مخالفت با واگذاری امتیاز نفت شمال به شوروی و ارائه طرح منع نخست‏وزیر، وزیر و اشخاص دیگر برای مذاکره درخصوص امتیاز نفت با نمایندگان کشورها یا شرکتهای خارجی بود که این طرح وی همان روز ارائه به تصویب رسید و عملاَ دولت را در واگذاری امتیاز نفت فلج کرد. از مخالفان این طرح نمایندگان توده‏ای مجلس چون ایرج اسکندری، رضا رادمنش و… بودند. مصدق در انتخابات دوره پانزدهم متوجه دخالت دولت قوام در انتخابات شد و به همراه همفکران خود ۴ روز در دربار متحصن شد. اما این تحصن نتیجه‏ای نداشت و قوام‏السلطنه بر اریکه قدرت تکیه زد.
در انتخابات دوره شانزدهم، مصدق به همراه دیگر همفکران خود بار دیگر برای کسب آزادی انتخابات در دربار متحصن شدند و این بار نتیجه این تحصن تشکیل حزبی به نام ” جبهه ملی“ و ابطال انتخابات تهران بود. دکتر مصدق در مجلس شانزدهم عضو کمیسیون مخصوص نفت بود و برای ملی شدن صنعت نفت به همراه دیگر نمایندگان جبهه ملی تلاش می‏کرد.
در ۱۳۲۹ سپهبد حاج علی رزم‏آرا نخست‏وزیر شد و نمایندگان جبهه ملی به شدت با وی مخالفت کردند چرا که او از مخالفان سرسخت ملی شدن صنعت نفت بود. ترور او راه را برای پیشبرد مقاصد ملیون باز کرد و در ۲۹ اسفند ۱۳۲۹، مجلس صنعت نفت را ملی اعلام کرد.
دولت علاء که پس از رزم‏آرا روی کار آمده بود توان صدارت در آن اوضاع بحرانی را نداشت و به همین خاطر، نخست‏وزیری به دکتر مصدق واگذار شد و او در اردیبهشت ۱۳۳۰ دولت خود را بدون اطلاع قبلی اعضای جبهه ملی معرفی کرد و این خود موجب کدورت اعضای جبهه ملی شد.
از اولویتهای دولت دکتر مصدق ملی شدن صنعت نفت و قطع دست استعمار انگلستان از این صنعت بود و او موفق شد به رغم مشکلات فراوانی که بر سر راهش بود این طرح را اجرا کند و شیرهای نفت را بر روی انگلستان بست. دکتر مصدق در خرداد ۱۳۳۱ برای حضور در دادگاه لاهه که انگلستان شکایت خود را در مخالفت با ملی شدن نفت ایران به آن ارجاع داده بود راهی هلند شد. مصدق پس از بازگشت دولت جدید خود را به شاه معرفی کرد. در این دولت پست وزارت جنگ را نیز خود برعهده گرفته بود که با مخالفت شاه مواجه شد. شاه چندان تمایلی نداشت که کل قدرت را به وی واگذار کند. نتیجه این بحث و جدل، استعفا و خانه‏نشینی مصدق بود. اما رهبر روحانی نهضت ملی شدن نفت آیت‏الله کاشانی این بار زمام امور را در دست گرفت و قیام ۳۰ تیر حاصل فراخوان وی بود. مصدق تنها ۴ روز از نخست‏وزیری برکنار شد و قوام‏السلطنه که چندان رقیب مناسبی برای او نبود دولتش در ۳۰ تیر ۱۳۳۱ سقوط کرد. همزمان با این پیروزی، دیوان لاهه نیز رأی خود را به نفع ایران صادر کرد و عدم صلاحیت خود را در رسیدگی به شکایت دولت انگلستان اعلام نمود.
دکتر مصدق از روز ۳۱ تیر ۱۳۳۱ تا ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ بار دیگر بر مسند نخست‏وزیری تکیه زد اما توطئه‏های مخالفان داخلی و خارجی و اختلافی که بین او و آیت‏الله کاشانی به وجود آمد، درها را برای رخنه نفوذ دشمنان بزرگی چون امریکا و انگلستان باز کرد و همدستی این دو استعمارگر به کودتای ۲۸ مرداد و سقوط دولت وی انجامید. دکتر مصدق پس از کودتا محاکمه و به احمدآباد تبعید شد و در اسفند ۱۳۴۵ در بیمارستان نجمیه تهران درگذشت.

فهرست کتاب:

«برای اندازه

دست‌های غیبی وزارت اطلاعات‎

دست‌های غیبی وزارت اطلاعات‎

دوقلوهای سیاسی تصویری بدون شرح

دوقلوهای سیاسی تصویری بدون شرح








صدها پیشمرگه در پیکار با تروریست‌های دولت اسلامی کشته شده‌اند

صدها پیشمرگه در پیکار با تروریست‌های دولت اسلامی کشته شده‌اند
گروه تازه‌ای از پیشمرگه‌های کرد برای دفاع از شهر کوبانی به شمال سوریه رفته‌اند. بنا به گزارش‌ها تا کنون بیش از ۷۰۰ نفر از مبارزان کرد در نبرد با "دولت اسلامی" جان خود را از دست داده‌اند.
از آغاز حمله پیکارجویان گروه "دولت اسلامی" (داعش سابق) تا امروز، صدها نفر از مبارزان کرد کشته و زخمی شده‌اند.
بنا به اطلاعیه فرماندهی ارتش اقلیم خودگردان کردستان در شمال عراق، از ماه ژوئن تا امروز ۷۲۲ مبارز مسلح کرد (پیشمرگه) در نبردها جان خود را از دست داده‌اند. در همین مدت بیش از ۳۵۰۰ رزمنده کرد زخمی شده‌اند.
گروه تروریستی "دولت اسلامی" مناطقی را در سوریه و عراق تصرف کرده و در آن‌ها "خلافت" تشکیل داده است. سلطه این‌گروه در همه جا با وحشت و ترور همراه بوده و گزارش‌های مخوفی از شیوه‌های خشن و بیرحمانه آن‌ها علیه مخالفان و افراد غیرنظامی منتشر شده است.
در شمال عراق، کردها نیروی اصلی هستند که در برابر حملات جهادگران مسلح پایداری می‌کنند. جامعه جهانی، از جمله آلمان فدرال از نظر نظامی از کردها حمایت می‌کند.
دومین گروه پیشمرگه‌های عراق در کوبانی
در شمال سوریه، نبرد بر سر شهر استراتژیک عین‌العرب (معروف به کوبانی) در شرق رود فرات و نزدیک مرز ترکیه، از اهمیت زیادی برخوردار است.
پیکارجویان "دولت اسلامی" از چند ماه پیش به گلوله‌باران این شهر ادامه می‌دهند و با تمام توان تلاش می‌کنند آن را تصرف کنند. اما در هفته‌های گذشته ضربات شدیدی را متحمل شده‌اند.
ائتلافی به سرکردگی ارتش امریکا حملات هوایی بیشماری به مواضع "دولت اسلامی" در عراق و سوریه انجام داده‌است.
آگاهان به اوضاع منطقه تخمین می‌زنند که "دولت اسلامی" بیش از ۶۰۰ نفر از افراد خود را از دست داده است.
بنا به گزارش‌ها، گروه تازه‌ای شامل ۱۵۰ نفر از پیشمرگه‌های کرد عراق وارد کوبانی شده‌اند.
آن‌ها از شهر اربیل در شمال عراق با هواپیما به جنوب ترکیه پرواز کرده، سپس با عبور از مرز خود را به شمال سوریه رسانده‌اند. پیشمرگه‌ها به اسلحه و مهمات مناسبی مجهز هستند.
در ماه اکتبر گذشته، ترکیه سرانجام زیر فشار ایالات متحده و کشورهای غربی به گروهی ۱۵۰ نفره از مبارزان کرد عراقی اجازه داد که با عبور از خاک آن کشور به شمال سوریه سفر کنند.
دولت ترکیه همچنان رابطه پرتنشی با مبارزان کرد دارد و نگران آن است که پیشرفت و پیروزی کردها در عراق و سوریه به تقویت گروه چپ‌گرای "پ کاکا" منجر شود که از نظر ترکیه گروهی تروریستی شناخته می‌شود.
منبع:دویچه‌وله

Worldwide attention has focused today on the death of Ziad Abu Ein, the Palestinian minister in charge of the Settlements and Annexation Wall portfolio, after he participated in a nonviolent demonstration north of Ramallah, in the West Bank. He had joined




Worldwide attention has focused today on the death of Ziad Abu Ein, the Palestinian minister in charge of the Settlements and Annexation Wall portfolio, after he participated in a nonviolent demonstration north of Ramallah, in the West Bank. He had joined Palestinian farmers from the village of Turmusaya who were protesting today, Human Rights Day (10 December), to regain access to their land. While the circumstances of Abu Ein’s death are not yet clear, the reason for the demonstration and the way Israeli security forces handle Palestinian protests are all too familiar.

The demonstrators were holding saplings to plant on their plots of land, to which they have been barred access since the establishment of Israeli outpost Adei Ad east of their village. Such settlements, which are officially unauthorized by the state, are yet another means by which Israel has taken over land in the West Bank, excluding Palestinians from vast areas there. Although portrayed as the action of extremist settlers, the establishment of these outposts is in fact a state enterprise assisted by all government bodies, whether actively or by omission, a fact that has been well documented ( See “The Road to Dispossession” by human rights organization Yesh Din for a case study of Adei Ad, and “Access Denied” by B’Tselem for details of this policy implemented throughout the West Bank).

The protest today accompanied a High Court petition for the evacuation of the Adei Ad outpost, filed by the residents through Yesh Din. As in other cases in the West Bank, the decision to demonstrate to regain access to the land was made after all other avenues had been exhausted, including letters to authorities, legal action, involvement of international actors, media reports, and more. None of these efforts helped the landowners reclaim their property, nor did they improve the conditions of Palestinian communities harmed by the existence and expansion of the outpost.

Any form of Palestinian protest against the occupation, even when it is entirely nonviolent (as was apparently the case today) is unlawful under the Israeli martial law that applies to Palestinians in the West Bank. Israeli security forces are authorized to disperse any Palestinian demonstration, even when participants are nonviolent (see B’Tselem position paper on the right to demonstrate in the Occupied Territories), and often do so. To that end, they use crowd control weapons including stun grenades, tear gas grenades and “skunk” liquid (see B’Tselem report “Israel’s Use of Crowd Control Weapons in the West Bank”), as well as physical violence. Israeli security forces also arrest and prosecute demonstration organizers and participants, even when they are nonviolent. Needless to say, it is very rare for such measures to be taken against settlers protesting nonviolently. To the best of B’Tselem’s knowledge, and based on footage published by the media, the forces dispersed the protest today with tear gas grenades and stun grenades and also used physical violence to block the procession, in which Minister Abu Ein was participating.

The state sends settlers to forcefully take over Palestinian land in the West Bank and then sends the army to forcefully silence protest against the land grab – sometimes, at a lethal price. That is how Human Rights Day looks for people who live under occupation, where even demonstrating against dispossession is not allowed. That is what life, and sometimes death, under occupation looks like.

Photo: Palestinian Minister Ziad Abu Ein demonstrating today (10 Dec. 2014) at Turmusaya. Photo by Muhammad Torokman / Reuters

كه اينجا نه كسي نان و شراب تقسيم مي‌كند،


كه اينجا نه كسي نان و شراب تقسيم مي‌كند،
نه كسي سبزه در دهان مرگ مي‌كارد،
نه كسي ملافه‌هاي قرار مي‌سوزد،
نه كسي براي زخمهاي فيل مي‌گريد،
تنها يك ميليون آهنگر...

U.N. Special Rapporteur on Human Rights Calls for Release of Info on Bush-Era Kidnappings, Torture

Deadly altercation in the West Bankمرگ وزیر فلسطینی در اثر ضربات

w

گزارش شکنجه‌های مخوف سازمان سیا منتشر شد


حاصل پنج سال تحقیق کمیته اطلاعاتی سنای آمریکا در این مجلس ارائه شد. گزارش سازمان سیا را به دلیل رواج شکنجه و شیوه‌های وحشتناک بازجویی محکوم می‌کند....
WP.SEDAYEMARDOM.NET

ای همه گل های از سرما کبود



ای همه گل های از سرما کبود

خنـده‌هاتـان را که از لبـها ربود؟
"فریدون مشیری"
J’aime ·  · 

Minister in Israel-backed Palestinian Authority dies after beating by Israeli troops



(Reuters) - A Palestinian minister died on Wednesday shortly after an Israeli border policeman shoved and grabbed him by the throat during a protest in the West Bank, an incident Palestinian President Mahmoud Abbas described as barbari
Minister in Israel-backed Palestinian Authority dies after beating by Israeli troops

TURMUSIYA, West Bank (Reuters) - A Palestinian minister died shortly after being hit by Israeli soldiers during a protest on Wednesday in the occupied West Bank,