نگاهي به...

هر آنچه منتشر ميشود به قصد و هدف آگاهی رسانی و روشنگری است۰ ما حق "آزاد ی بيان" و" قلم" را جزء لاينفک مبارزه خود ميدانيم! ما را از بر چسب و افترا زدن باکی نيست! سلام به شهدای خلق! سلام به آزادی!

۱۳۹۳ فروردین ۲۲, جمعه

وی در پاسخ به این سوال که از دید کمیسیون اصل 90 چه تعداد شرکت ایرانی متهم ارتباط با شرکت‌های رژیم صهیونیستی هستند، گفت: حدود 55 شرکت؛ البته وزارت اطلاعات فرصت خواسته و هنوز گزارش مربوط به این موضوع را تحویل نداده است که پس از تحویل نظر نهایی در این‌باره اعلام خواهد شد.

نماینده مجلس : 55 شرکت ایرانی متهم به ارتباط غیرمستقیم با اسرائیل/ مجلس درانتظار گزارش وزارتخانه‌های اطلاعات و خارجه
سخنگوی کمسیون اصل 90 مجلس با بیان اینکه 55 شرکت ایرانی متهم به ارتباط با شرکت‌های اسرائیلی هستند، گفت که مجلس درانتظار گزارش وزارتخانه‌های اطلاعات و خارجه در این زمینه است.

مصطفی افضلی‌فرد نماینده مردم اردبیل در مجلس  و سخنگوی کمیسیون اصل 90 خانه ملت در گفت‌وگو با خبرنگار پارلمانی خبرگزاری فارس، درباره جزئیات پرونده کمیسیون متبوعش پیرامون ارتباط برخی شرکت‌های ایرانی با شرکت‌های رژیم صهیونیستی، گفت: شرکت‌هایی به صورت غیرمستقیم بخشی از درآمدهایشان متوجه رژیم صهیونیستی است.

وی با بیان اینکه این شرکت‌ها به صورتی مستقیم با اسرائیل ارتباط ندارند، تصریح کرد: در واقع این شرکت‌ها با شرکت‌های تجاری رژیم صهیونیستی طرف قرارداد هستند، بنابراین باید تکلیف این شرکت‌ها مشخص شود.

سخنگوی کمیسیون اصل 90 مجلس شورای اسلامی همچنین گفت: در رابطه با این موضوع گزارشی تهیه و چند بار نیز بررسی شد اما چون این بحث محل اختلاف به خصوص از سوی وزارت اطلاعات بود، به همین دلیل آنها فرصت خواستند قبل از اینکه این موضوع در صحن علنی مجلس قرائت شود مورد بررسی آنها قرار گیرد.

افضلی‌فرد اضافه کرد: اختلاف‌نظر درباره این موضوع بر سر تفسیر شرکت مرتبط با شرکت‌های صهیونیستی است و اینکه در مصداق عینی چه شرکت‌هایی متهم ارتباط با شرکت‌های متعلق به رژیم صهیونیستی هستند.

وی در پاسخ به این سوال که از دید کمیسیون اصل 90 چه تعداد شرکت ایرانی متهم ارتباط با شرکت‌های رژیم صهیونیستی هستند، گفت: حدود 55 شرکت؛ البته وزارت اطلاعات فرصت خواسته و هنوز گزارش مربوط به این موضوع را تحویل نداده است که پس از تحویل نظر نهایی در این‌باره اعلام خواهد شد.

افضلی‌فرد در پایان با بیان اینکه درانتظار گزارش وزارتخانه‌های خارجه و اطلاعات هستیم،‌ خاطرنشان کرد: گزارش کمیسیون اصل 90 پس از نهایی شدن برای برخورد با متخلفان به دستگاه قضایی تحویل داده خواهد شد.

ممانعت از انتقال عبدالفتاح سلطانی به بیمارستان و کاهش شدید وزن این وکیل


Soltani- Maede-1 ١٣٩٣/٠١/٢٢- کمپین بین الملل حقوق بشر در ایران: دختر عبدالفتاح سلطانی، وکيلی که محکوم به ۱۳ سال حبس است به کمپين بين المللی حقوق بشر در ايران گفت طی چند ماه گذشته عليرغم موافقت دادستانی با انتقال پدرش به بيمارستان، تاکنون به دلايل نامشخصی از اين انتقال جلوگيری شده است و اکنون سلامت اين وکيل در وضعيت بحرانی است. به گفته فرزند اين وکيل در طی يک ماه اخير آقای سلطانی بيش از ۴ کيلو وزن کم کرده است. همچنين او از زمان بازداشت تا کنون که نزديک به سه سال می گذرد از حق مرخصی برخوردار نبوده است.
 
مائده سلطانی با اظهار نگرانی از وضعيت جسمی پدرش به کمپين گفت:‌« مادرم چندين بار وقت پزشک برای پدرم گرفت و حتی دادستانی هم با آن موافقت کرد و کارهای اداری انتقال پدرم از زندان به بيمارستان نيز انجام شده اما به دلايل نامشخصی پدرم را هر بار به بيمارستان نياوردند.»
 
دختر عبدالفتاح سلطانی گفت: «پدرم به علت بيماری گوارشی نمی تواند راحت غذا بخورد و به همين دليل به شدت لاغر شده است. پدرم از همان ماههای اول زندان دچار بيماری گوارشی شد و در آذر ماه ۱۳۹۱ با شدت گرفتن بيماريش به بيمارستان منتقل شد پس از آن بايد برای ادامه درمان مرتب به بيمارستان می رفت و مورد معاينه پزشکش قرار می گرفت که اين اتفاق نيفتاد.»
 
مائده سلطانی گفت: «نمی دانم علتش چيست که مسولان او را به بيمارستان منتقل نمی کنند اما می دانم که کارشان خلاف قانون است. مسولان زندان مسول سلامت زندانيان هستند اگر اتفاقی برای پدرم بيفتد آنها مسولش خواهند بود.»
 
عبدالفتاح سلطانی از وکلای برجسته حقوق بشر ايران ۱۹ شهريور ماه ۱۳۹۰ بازداشت شد و در تاريخ ۱۸ دی ماه همان سال در شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب اسلامی به رياست قاضی پيرعباسی با اتهامات تبليغ عليه نظام، تشکيل کانون مدافعان حقوق بشر، اجتماع و تبانی عليه نظام و تحصيل مال حرام از طريق گرفتن جايزه حقوق بشر نورنبرگ آلمان محاکمه شد. او در دادگاه بدوی به به ۱۸ سال حبس در تبعيد در شهر برازجان و ۲۰ سال محروميت از حرفه وکالت محکوم شد و دادگاه تجديد نظر اين حکم را به ۱۳ سال حبس کاهش داد.
 
عبدالفتاح سلطانی در آذر ماه سال ۱۳۹۱ با تشديد بيماری گوارشی در بيمارستان سينای تهران بستری شد و حدود ۴۰ روز در اين بيمارستان تحت مراقبت پزشکی بود اما ماموران قبل از بهبود کامل و برخلاف نظر پزشکان متخصص او را به زندان منتقل کردند.
 
دختر عبدالفتاح سلطانی گفت: «پزشکان پدرم معتقد بودند محيط زندان باعث تشديد بيماری پدرم می شود و برای او مرخصی استعلاجی تجويز کردند تا در محيط آرام خانه به معالجه اش ادامه دهد اما مسولان با آن مخالفت کردند.»
 
مائده سلطانی گفت: «اگر يادتان باشد پدرم در آبان ماه سال گذشته در حمايت از چند زندانی بيمار زندان اوين که مورد رسيدگی پزشکی قرار نمی گرفتند دست به اعتصاب غذا زد تا از اين طريق صدای آنها شود. چند روز بعد مسولان زندان به پدرم و زندانيان ديگری که در دفاع از هم بندی هايشان دست به اعتصاب زده بودند، گفتند که اعتصابشان را بشکنند تا آنها به زندانيان بيمار رسيدگی کنند اما پس از آن مسولان به قولشان عمل نکردند و اکنون اين وضعيت شامل حال پدرم هم می شود.»
 
دختر عبدالفتاح سلطانی با اظهار تاسف از اينکه اين وکيل از زمان بازداشت تا کنون حتی يک روز هم مرخصی نداشته است، گفت: «مادرم خيلی تلاش کرد تا برای نوروز امسال برای پدرم مرخصی بگيرد اما نشد. مسولان يک روز به مادرم گفتند وثيقه برای مرخصی بياورد. روز بعد گفتند وثيقه اندک است و در نهايت گفتند دادستان مخالف است.»
 
دختر عبدالفتاح سلطانی در خصوص درخواستش از مقامات قضايی کشور گفت: «اولا همان طور که بارها گفتم خواستار رسيدگی مجدد و عادلانه پرونده پدرم هستم تا جلوی ادامه اين حکم اشتباه گرفته شود. هنوز دير نشده است. من تقاضايم اين است که قضات عادل و مستقلی که وابسته به وزارت اطلاعات نباشند به پرونده پدرم رسيدگی کنند، د ر اين صورت حکم غلط او شکسته می شود. درخواست دومم نيز اجرای حقوق زندانيان است.»
 
مائده سلطانی گفت: «زندانی به هر جرمی که در زندان است طبق آيين نامه زندان ها حقوقی دارد و بايد حقوقش رعايت شود. بی توجهی به حقوق زندانيان از سوی مسولان حرکتی غيرقانونی است. طبق قانون زندانی بايد از حق مرخصی، ملاقات حضوری و رسيدگی پزشکی برخوردار باشد. اين خواسته اضافی نيست من فقط می خواهم مسولان قانون را اجرا کنند.»

inShare مازیار ملاکی، شهروند بهایی از دانشگاه بیرجند اخراج شد


مازیار ملاکی، شهروند بهایی از دانشگاه بیرجند اخراج شد.
مازیار ملاکی، دانشجوی ورودی سال ۸۹ دانشگاه بیرجند، از سوی حراست دانشگاه احضار و نامه اخراج به او ابلاغ شد.
حراست دانشگاه از مازیار درخواست کرده بود، که نامه هایی را مبنی بر عدم شرکت در جلسات بهایی و پیروی نکردن از مرکز اصلی بهاییان را امضا کند.
مازیار نیز که از امضا این نامه ها خودداری کرده بود، از سوی مسوولان حراست دانشگاه تا اطلاع ثانوی اخراج و به او گفته شد، که تصمیم نهایی به شما ابلاغ می شود.
این در حالی است که مازیار تنها قربانی تبعیض قومی – مذهبی از سوی جمهوری اسلامی نیست. از ابتدای روی کار آمدن جمهوری اسلامی یعنی از سال ۵۷ تا کنون، صدها مورد اخراج در مورد بهاییان صورت گرفته است.
شهروندان بهایی در ایران، حق ادامه تحصیل از مقطع دیپلم به بعد را ندارند. این شهروندان حق استخدام در مشاغل دولتی و رسمی و حق داشتن جواز کسب را نیز ندارند.
بهاییان هیچ نماینده ای در مجلس شورای اسلامی نداشته و به نوعی از حقوق اولیه و بدیهی یک انسان معمولی نیز برخوردار نیستند.
بنا به گزارش سازمان های حقوق بشری، سال ۱۳۹۲، علارغم وعده های انتخاباتی حسن روحانی، سال تشدید فشار بر اقلیت های قومی و م
آب هیرمند بعد از سال‌ها خشکسالی 'به دریاچه هامون می‌ریزد'

جریان آب در رودخانه هیرمند باعث آبگیری تالاب هامون می‎شود

ساکنان ولایت نیمروز در جنوب غرب افغانستان اعلام‎ کردند بعد از سال‌ها خشکسالی، آب در رودخانه هیرمند جاری و این کار باعث شادمانی مردم این ولایت شده ‌‎است.
ولایت نیمروز که در همسایگی زابل ایران قرار دارد، در سال‌های اخیر همواره با خشکسالی فزاینده روبرو بوده و مردم حتی برای تامین آب آشامیدنی در این ولایت با مشکل مواجه بوده‎اند. به گفته مردم محل تعداد زیادی از دامهای آنان در این خشکسالی تلف شدند.
محمد قاضی‌زاده خبرنگار بی‎بی‎سی در غرب افغانستان گزارش می‎دهد که ریزش باران شدید و کم سابقه در ولایت نیمروز در روزهای گذشته عامل جاری شدن آب در رودخانه هیرمند بوده ‎است.
امرار معاش و زندگی مردم ولایت زابل که دامدار و کشاورز هستند به جاری شدن آب در رودخانه هیرمند بستگی دارد.
ولایت نیمروز در همسایگی زابل ایران قرار دارد
مردم محل می‎گویند که آب رودخانه هیرمند به طرف دریاچه هامون در حال سرازیر شدن و این دریاچه در حال آبگیری است. خشکسالی سالهای گذشته باعث جاری نشدن آب کافی به هامون شد و این دریاچه مرزی افغانستان و ایران خشک گردید.
بخشی از شمال دریاچه هامون که در حال حاضر خشک است، در خاک افغانستان قرار دارد.
شیراحمد گرگیچ یکی از دهقانان ولسوالی کنگ ولایت نیمروز به خبرنگار بی‎بی‎سی گفت که بیشتر دام‎های مردم نیمروز به دلیل خشکسالی در سال گذشته از بین رفته‎اند.
او خواستار مدیریت آب از سوی دولت افغانستان شد و گفت که با مدیریت درست آب خیلی از مشکلات در این ولایت حل خواهد شد.

دریاچه هامون

تالاب بین‌المللی هامون با ۵۶۰ هزار هکتار وسعت و ظرفیت آبی هشت تا ۱۰ میلیارد متر مکعب، طی دو دهه اخیر به دلیل خشکسالی و قطع جریان رود مرزی هیرمند به ایران خشک شده‎ است.
منبع اصلی تامین آب دریاچه هامون رودخانه هیرمند است که از افغانستان سرچشمه می‌گیرد و در سال‌های اخیر میزان آب آن به دلیل خشکسالی به شدت کاهش پیدا کرده است.
دو کشور ایران و افغانستان برای استفاده از آب هیرمند در سال ١٩٧٢ معاهده‎ای امضا کرده‎اند که بر اساس آن میزان سالانه آبی که از رودخانه هیرمند وارد ایران می‎شود مشخص شده است، اما ایران از میزان آبی که وارد این کشور می‌شود ناراضی است.
خشکی این تالاب برای ساکنان حاشیه این دریاچه که به مشاغلی چون صیادی یا حصیربافی اشتغال داشتند، مشکلات معیشتی ایجاد کرده و به مهاجرت آنها از این منطقه منجر شده است.
این دریاچه برای بسیاری از اهالی منطقه که شغل آنها دامداری و ماهی گیری بوده، اهمیت زیادی داشته است. بر اساس آمار، سالانه ۱۲ هزارتن ماهی از دریاچه هامون صید می‌شد.
براساس گزارش خبرگزاری مهر، دریاچه هامون تا کمتر از دو دهه قبل هر ساله پذیرای بیش از ۱ میلیون پرنده مهاجر بود.
با نابودی هامون ۱۵ هزار صیاد بیکار شدند و زنانی که با بهره گیری از نی‌های دریاچه به تولید صنایع دستی اشتغال داشتند منبع درآمد خود را از دست دادند.
دامداران سیستانی مهاجرت کردند و ۸۰۰ روستا تحت تاثیر هجوم شن‎های روان دریاچه قرار گرفته است.
رود خانه هیرمند که رشته کوه‌های مرکزی افغانستان سرچشمه می گیرد. بخشی از رودخانه هیرمند در ولایت هلمند افغانستان



مفهوم جعلی «ملت سازی»
اسماعيل نوری‌علا


طرح مسئله
      «عضويت» در هر مجموعهء اجتماعی ناشی از وجود عامل «داوطلبی» است و، در صورت فقدان اين عامل، افراد يا گروه هائی که داوطلب عضويت نباشند می کوشند تا اين عضويت را باطل کنند و، در اين صورت، نمی توان کوشش آنها را تنها با طرح شعارهای احساساتی باطل و به ناحق دانست و حتی، بر اساس آن، به سرکوب شان پرداخت. اما اگر «ملت» را نيز به چشم «مجموعهء بزرگی از آدميان» بنگريم که آحادش بدون اختيار قبلی در درون مرزهای يک کشور زندگی می کنند، آنگاه اينکه متولد شدن «بی اختيار» در درون يک «کشور ـ ملت» چگونه می تواند به «عضويت داوطلبانه و رضايت مندانه» تبديل شود موضوعی است که می کوشم در اين مقاله به آن بپردازم.

معنای داوطلبی
نمی دانم آيا هيچ به واژهء «داوطلب» انديشيده ايد؟ بخش«طلب» اش، که عربی است، معنای روشن خود را دارد و واژه های ديگری همچون «طالب و طلبه و مطالبه» را در کنار خود متبادر به ذهن می کند و به آسانی می توان آن را به «خواست و خواستاری و خواهنده»ی فارسی ترجمه و تبديل کرد. اما آن واژهء «داو» که بخش اول وجود دارد به چه معنی است؟ و چرا وقتی، مثلاً، واژهء «داوطلبانه» را بکار می بريم آن را نه در مسير «خواستاری» که در مسير «شراکت ارادی و آگاهانه در کارها» می فهميم؟
البته در اين مورد می توان در فرهنگ های واژگانی مختلف پرسه زد اما، در ارتباط با اين مقاله مهم آن معنائی است که امروز از «طبيدن داو» و«داوطلبی» درک می کنيم. در اين مورد بنظر می رسد که رجوع به فرهنگ ها چندان گرهی از کار واژهء مخلوط عربی ـ فارسی ِ «داوطلب» نمی گشايد(1)؛ مگر آنکه دست به استدلال های فرعی و استنتاجات مجازی بزنيم؛ و اين درست همان کاری است که من می خواهم در اين مطلب بکنم.
داوطلبی، چنانکه گفتم، مشروط به  «شراکت ارادی و آگاهانه» است و «داوطلب» کسی است که با آزادی و آگاهی پا به ميدان «مشارکت» نهاده و خواستار آن است که او هم در آنچه موضوع مشارکت است جائی و فرصتی و نوبتی داشته باشد.
تأکيد کنم که اين «شرکت» و آن «خواستاری» هر دو کارهائی «ارادی و آگاهانه» اند که تنها در «آزادی و اختيار» تحقق می يابند. پس می توان نتيجه گرفت که «داوطلبی»، بصورتی مجازی، يعنی «مشارکت کردن ارادی و آگاهانه و آزادنه و فعال در امری». و، در مقابل، می توان از اجبار و کراهت در مشارکت ياد کرد؛ آنجا که کسی را به شرکت در کاری و امری که دوست نمی دارد «مجبور» می کنند.

رابطهء رضايت با شراکت و داوطلبی
      اما جز «ارادی يا اجباری بودن شراکت در کارها»، يک شکل سوم هم وجود دارد که، بصورتی غيرمستقيم، «ادامه دادن به شراکت در امری که داوطلبانه پذيرفته نشده» را می رساند؛ حالتی که می تواند ناشی از «مشارکت ارادی» نباشد اما عدم علاقهء شخص از خروج از چنين شراکتی (که داوطلبانه آغاز نشده)، خود نشانهء آن است که شخص از شراکت غير گزينشی خود «راضی» است و می خواهد در اين مشارکت باقی بماند. يعنی «رضايت» می تواند مشارکت غير ارادی را تبديل به مشارکت ارادی کند.
      شخص ممکن است بی آنکه خواسته باشد در امری مشارکت داده شود اما منطقی است که بپذيريم اگر از وضعی که برايش پيش آمده راضی نباشد از مشارکت دست می کشد و اگر نتواند به دلايل گوناگون چنان کند، مشارکت اش از آن پس امری اجباری است و نه اختياری و داوطلبانه.
مثلاً، مورد فرزندی را در نظر بگريم که در خانواده ای متولد و بزرگ می شود، به او همچون يک «عضو» خانواده می نگرند بی آنکه او خود آگاهانه و ارادی به اين عضويت درآمده باشد. آنچه عضويت غيرارادای او را به رضايت در شراکت تبديل می کند آن است که او از اين عضويت امنيت و راحت و محبت دريافت می کند. حال اگر اين وضعيت تغيير کند و او از عضويت اش راضی نباشد، آنگاه معمولاً، علائم ميل به جدائی را می توان در گفتار و کردارش ملاحظه کرد و نيز، هر گاه که بتواند، از خانواده جدا می شود. بعبارت ديگر، اگر از يک عضو خانواده نشانه ای از عدم رضايت سر نزد می توان نتيجه گرفت که همين رضايت در مورد عضويت، مشارکت او در واحد خانواده را به امری اختياری و داوطلبانه تبديل کرده است.

عضويت در مجموعه ای به نام «ملت»
مثال مهمتری هم هست: عضو يک ملت بودن، يا داشتن مقام«شهروندی» در يک «کشور ـ ملت» نيز اگرچه داوطلبانه نيست اما اگر جامعه طوری ساخته شده باشد که افراد و گروه های اجتماعی رنگارنگ در درون آن احساس رضايت کنند و، در نتيجه، نخواهند از آن جدا شوند، عضويت شان نوعی «مشارکت داوطلبانه» تلقی می شود. پس«رضايت از عضويت» و «داوطلبانه بودن عضويت» دو روی يک سکه اند. و «مشارکت ناشی از شرايط غير شخصی که می تواند با رضايت يا نارضايتی همراه باشد» به مفهوم «ملت» و«شهروندی» بر می گردد که تفاوت اش با «عضويت در خانواده» هم در وسعت و هم در رنگارنگی اجزاء واحدمورد نظر است.
«ملت» يک مفهوم سياسی مدرن است و به جمعيتی رنگارنگ و متکثر(شامل تيره ها و اقوام و مليت های گوناگون با زبان ها و مذاهب و فرهنگ های مختلف) اتلاق می شود که در درون سرزمينی با مرزهای پذيرفته شده از جانب جامعهء بين المللی، که «کشور»خوانده می شود، زندگی می کنند و بندرت می توان موردی را يافت که يک ملت دارای فقط يک زبان و يک مذهب و يک فرهنگ باشد و همهء آحاد آن نيز اين امر را پذيرفته و اعمال کرده باشند.
توجه کنيم که مفهوم «ملت» برای از ميان برداشتن گوناگونی ها و تفاوت های مردمانی که شهروند يک کشورند بوجود نيامده است بلکه همين گوناگونی های متکثرند که هويت آن را بوجود می آورند. «ملت يکنواخت و بی گوناگونی» موردی از استثاء بر قاعده محسوب می شود.
اگر مفهوم ملت و پيوند آن با «گوناگونی های جمعيتی درون آن»را در ارتباط با هم قرار دهيم می توانيم ببينيم که چرا شرط اصلی «وجود تمايل شهروندان برای محسوب شدن بعنوان اجزاء يک ملت» چيزی جز «رضايت» آنها از اين شهروندی نيست. و از آنجا که مفهوم ملت ـ از لحاظ مديريت امور جامعه ـ به مفهوم حکومت نيز گره خورده است، تنها شهروندانی از عضويت در مجموعهء يک ملت راضی اند، و رضايت شان عضويت شان را به امری اختياری و داوطلبانه تبديل می کند، که حکومت (با بازوی نظامی و امنيتی و انتظامی خود) در پی برانداختن تکثر و گوناگونی ملت از يکسو، و يکنواخت کردن جامعه، از سوی ديگر، که مهمترين عامل ايجاد عدم رضايت است، برنيامده باشد.
      در واقع، در جوامع بزرگ و گسترده، «پذيرش تکثر و رواداری نسبت به آزادی» همواره عنصر اصلی زايندهء احساس شراکت و داوطلبانه شدگی عضويت در اينگونه جوامع نيز هست. يعنی، اگرچه عضويت در جوامع بزرگی همچون يک ملت «دواطلبانه» نيست (و در اينجا وارد مسئلهء مهاجرت های از خارج به دورن سيستم اجتماعی نمی شويم)، اما آنکه خود را در داشتن و بيان عقيده و فرهنگ و مذهب و زبان و نظاير اينها آزاد می يابد کمتر دچار ميل به «گريز از مرکز» می شود و، چون نمی خواهد «جدا» شود، حضورش حالتی از داوطلبانه بودگی را ايجاد نموده و اين امر به انسجام درونی جامعهء بزرگ و گسترده کمک می کند.

مغلطه ای در مورد مفهوم ملت
حال، از منظری که گفته شد، می توان به يک مغلطهء رايج در ارتباط با مبحث «کثرت مداری يک ملت» نيز اشاره کرد. هستند کسانی که وجود حکومت های«يکرنگ ساز» را ناشی از وجود مفهوم «ملت» می دانند و با علم کردن مبحث «ملت سازی»می کوشند ثابت کنند که تمرکز قدرت، و استبداد ِ ناشی از آن، به اين روند مربوط است.
از نظر من، اساساً اصطلاح «ملت سازی» اصطلاحی درست و دارای قابليت انطباق بر همهء موارد، و از جمله مورد کشورمان ايران، نيست. اينکه امپراتوری هخامنشی با کشورگشائی و جنگ بوجود آمده است نمی تواند مستند ما بر اين باشد که آنچه در درون مرزبندی مدرن کشور ايران، چه از لحاظ سرزمينی و چه از لحاظ جمعيتی، جا گرفته امری «ساختگی» است و بايد منکر حقانيت آن بود.
در واقع ايران، پس از انحلال خلافت عباسی و برافتادن بساط ايلخانان مغول، همواره سرزمين هائی را (با ساکنان اش البته) از دست داده است و هيچ به دست نياورده است. و هنگامی هم که مشروطيت توانست از باقی ماندهء ايران قديمی ايران جديد را به صورت يک «ملت ـ حکومت» بوجود آورد، اين کار با شراکت و فداکاری های نمايندگان سلحشور اقوام و ايلات و مليت های ايرانی ممکن شد.
اقدامات دوران رضا شاه پهلوی نيز بخشی ناشی از ضرورت های زمانه در راستای «استقرار امنيت» در کشور بود و بخشی نيز ناشی از تمايلات ايدئولوژيک ناشی از روند «شاهنشاهی سازی»؛ که نبايد آن را با پروژهء جعلی «ملت سازی» يکی گرفت. اين دو عامل باعث بازتوليد استبداد بصورت سلطنت (و نه پادشاهی) پهلوی شد.
در واقع متوسلان به پروژهء ملت سازی می کوشند تا «شرايط استقرار استبداد» را جانشين «شرايط پيدايش ملت ها» کنند و، در راستای احقاق حقوق زبانی، مذهبی، فرهنگی و مديريتی خود، هدف گيری غلط کرده و به وجود «ملت» حمله می کنند.
در عين حال، و بر اين اساس می توان ديد که چرا مخالفان مفهوم «ملت متکثر» و علاقمندان به وجود آوردن جماعات تک قومی يا تک مذهبی يا تک فرهنگی و تک زبانی، همگی، خواه ناخواه، مسير گريز از دموکراسی را در پيش دارند و اگر در کار خود موفق شوند، جامعهء دست ساخت آنان، با فروهشتن تکثر و رنگارنگی، و تحميل يکنواختی، به صورتی ناگزير، به جامعه ای يکدست و استبدادی تبديل می شود.
      متقابلاً، استبداد نيز به اين دليل با «آزادی های مختلف» دشمن است که از «تکثر» هراس دارد، چند عقيدگی را تحمل نمی کند، و تصديق گوناگونی را سکوی پرتاب گريز از مرکز می بيند و می کوشد تا، با از ميان برداشتن اين گرايشات، از فروپاشی مفروض جامعهء تحت سلطهء خويش جلوگيری کند و، بدين ترتيب، خود در دور باطلی گرفتار می شود که عبور از آن اغلب جز از راه منقلب شدن روابط اجتماعی و انحلال حکومت استبدادی ميسر نيست.
در توضيح چگونگی اين «دور تسلسل» بايد ديد که چرا استبداد فشار و تحديد و سرکوب را بهمراه دارد، و اينها همه عوامل ايجاد نارضايتی هستند، و نارضايتی زايندهء خواست گريز از مرکز است؛ و حکومت استبدادی، برای جلوگيری از تحقق اين خواست، ناچار است مرتباً بر سرکوب خود بيافزايد و، در نتيجه، ميل گريز را تشديد کند.

يک نقل قول
در پايان دوست دارم نقل قولی بياورم از يکی از کوشندگان سياسی اپوزيسيون که چند سالی است در سازمان ها و نهادهای گوناگونی با يکديگر همپيمان و همکار بوده ايم. اين دوست "درويش رنجبر" نام دارد و اخيراً در يادداشت کوتاهی به نکته ای که مستقيماً به بحث کنونی من مربوط می شود اشاره کرده است و من آوردن اين يادداشت را در انتهای مقالهء اين هفته امری درست می دانم. او نوشته است:
«شما باید به بلوچستان سفر کنید و از نزدیک مرز ایران و پاکستان را ببینید. من از آنجا عبور کرده ام. در قسمت ایران، تا پشت مرز، آسفالت کشیده شده است ولی‌ در قسمت پاکستان تا نزدیکی‌‌های کراچی خبری از آسفالت نیست. بلوچ‌های ایران به خود می‌‌بالند که چه راه‌های پیشرفته‌ای در ایران وجود دارد ولی‌ در پاکستان باید در جادهء مالرو، به ضرب تویوتا‌های ژاپنی، طی طریق کرد. من با این مردم شریف و ایران دوست برخورد داشته ام. فقط آرزو می‌‌کردند که حکومت اسلامی ایران تبعیض علیه آنها را بر دارد و به آنها به چشم عـُمَری و غیر شیعه نگاه نکند. افسوس که دولتمردان رژیم ولایت فقیه این موضوع را درک نمی کنند. حالا صد هزار پاسدار هم بفرستند آنجا آیا مشکل حل می‌‌شود؟ هرگز! در همین راستا باید گفت که در علم سیاست اصلی‌ به دقت قانون نیوتن وجود دارد و آن اینکه مشکل سیاسی راه حل سیاسی می‌‌طلبد. حل مشکل سیاسی از طریق توسل به قوهء قهریه فقط استخوان لای زخم گذاشتن است که نه تنها به التیام زخم کمک نمی کند بلکه موجب عفونت مرگبار می‌‌گردد. اگر وجب به وجب مرز‌های سیستان و بلوچستان پاسدار بکارند هرگز مشکل این منطقه حل نخواهد شّد. به ایران سوگند اگر همین حالا کلنگ پنجاه کارخانه صنعتی‌ در آن استان به زمین زده شود و، در همانروند، استاندار آنجا از اهالی اهل تسنن و بر اساس رای مستقیم مردم (نه انتصاب از طریق وزیر کشور خامنه ای)انتخاب شود و، از سوی دیگر، لودگانی مثل مصباح یزدی در قم دهان خود را زیپ بکشند و از توهین به صحابهء ثلاثهء رسول الله (حضرات ابو بکر صدیق، عمر و عثمان) خود داری کنند، همین گروه "جیش العدل" خود مرزبان سرزمین ایران بزرگ خواهد شد!»
________________________________________________
* نگاهی به فرهنگ ها در مورد واژهء «داو»: فرهنگ معين در برابر واژهء «داو» می نويسد: «هر"چينه" يا "رده" يا "مرتبه" از ديوار گلی که روی هم گذارند» که اشاره اش به خشت چينی و آجرچينی است.
اما اين معنا را در هيچ يک از ترکيب های همان فرهنگ واژگانی نمی يابيم؛ ترکيب هائی همچون:
- «داو دار» (که می گويد به معنی مدعی و ادعا کننده است)،
- «داو دادن» (می گويد به معنی برای حريف تقدم قائل شدن است)
-و «داو يافتن» (می گويد به معنی به مراد و هدف رسيدن است).
می بينيد که «داو» در يکجا معنای «دعوی» را می دهد، در جائی معنای «نوبت» و در جای ديگر معنای «هدف» را؛ و می توان از خود پرسيد که:
اين معانی از کجا آمده و چه ارتباطی با هم دارند که در واژهء کوچک «داو» جا می گيرند؟
و آيا بايد «داو ـ طلب» را معادل «خواستار ادعا» دانست يا«خواهندهء نوبت» يا «هدف جو»؟
و چرا معنای «داوطلب» در ذهن ما هيچ کدام اين ها نيست و ما از آن معنای «شراکت ارادی و آگاهانه در کارها» را می فهميم؟
فرهنگ دهخدا، که فرهنگ گسترده تری است و معانی مندرج در فرهنگ های قديمی تر را جمع آوری کرده، اين اصطلاح را بيشتر به بازی های تخته نرد و شطرنج ربط می دهد و می گويد:
- "داو" اصطلاحی در بازی نردست.
- فرهنگ های «برهان قاطع» و «انجمن آرا» آن را نوبت بازی نرد و شطرنج دانسته اند.
- «شرفنامهء منیری» نيز آن را نوبت هر کس در تخته نرد و قمار و بازی های دیگر می داند. چنانکه گویند: "داو دست اوست"، یعنی نوبت بازی اوست.
- ناظم الاطباء آن را به نوبت هر کس در مسابقات تیر اندازی نسبت می دهد.
- امروزه آن را به «دو» تبديل کرده اند (بخصوص در تداول مردم قزوین) و مثلاً می گويند: "دو به دست فلان افتاد».
در فرهنگ دهخدا اشکال ترکيبی «داو» هم وجود دارد:
- سر داو، به معنی آنکه نوبت نخستین در بازی با او است؛
- پشت سر ِ داو، که نوبت دوم در بازی از آن اوست و پس از نفر نخستین حق بازی دارد؛
- داو آخر، به معنی آخر دست، دست آخر، نوبت آخر.
فکر می کنم که در راستای همين معنا است که، مثلاً، حافظ اين واژه را اينگونه استفاده کرده است: «اهل نظر، دو عالم، با يک نظر ببازند / عشق است و، داو اول، بر نقد جان توان زد»؛ که باختن به "قمار عشق" بر می گردد و"داو اول" هم يعنی در همان نخستين نوبت و مجموعاً سخن از آن است که در قمار عشق در همان نوبت اول بايد نقد جان را در ميانه نهاد.
از اين معنا است که می توان معانی فرعی، اما به اصل تبديل شدهء «داو» را فهميد و «داوطلب» را به معنای «خواهندهء مشارکت آزاد در امور» گرفت.



یادنامه بیستمین سالگرد سفرکمال رفعت صفائی(ک. صبحگاهان). شماره 1 اسماعیل وفا یغمایی

یادنامه بیستمین سالگرد سفرکمال رفعت صفائی(ک. صبحگاهان). شماره 1
اسماعیل وفا یغمایی

 این یاداشت یاداشتی است که در تاریخ بیست و دوم فروردین هزار و سیصد و هشتاد و نه نوشته شده است و با اندک تغییراتی باز نشر میشود
 تاریخ به یاد خویش بسپار
 این پیکر ماست بی سر و بال
 بر چنگک خونی جر اثقال
 سیزده آوریل و بیست و دوم فروردین امسال بیست سال از خاموشی کمال رفعت صفائی «ک. صبحگاهان» شاعر توانا و بزرگی که متاسفانه در جوانی درگذشت پپری میشود. روی کلمات بزرگ و توانا تاکید میکنم.
کمال در شیراز متولد شد، تا جائی که در خاطرم مانده در سال هزار و سیصد و سی و پنج ، و در بیست و دوم فروردین سال هزار و سیصد و هفتاد و سه بیماری سرطان او را از جامعه بزرگ تبعیدیان و هنرمندان ایرانی و جامعه هنری ایران گرفت و شمع روشنی که در گذر تاریکیها و توفانها خوش میسوخت و می گداخت زود، و به اجبار کار را به پایان برد .کمال در آرامشگاه پرلاشز پاریس همانجا که صادق هدایت و دکتر غلامحسین ساعدی و رضا مرزبان و شمار دیگری از بزرگان اهل قلم آرمیده اند تن به خاک و جان به هستی و تاریخ و فرهنگ ایران سپرد
 
 کمال رفعت صفائی شاعری کم نظیر و دارای ذهنی قوی با شاعرانگی خاص و نو گرا و وسیع بود و اگر مانده بود و بیشتر شکفته بود بی تردید شعر ایران یکی از بهترین چهره های خود را داشت. از سال هزار و سیصد و شصت و دو تا سال هزار و سیصد وشصت و شش ما در کنار هم زیستیم و کار کردیم. بعد از آن کمال راهی دیگر را برگزید و رفت. فراموش نمی کنم که قبل از حرکتش به آلمان و سپس فرانسه، از عملیاتی که نام آن «آفتاب» بود برگشته بود و از صحنه جنگ و رزمندگانی که جان باخته بودند و او ساعتها مشغول نقل و انتقال اجساد آنان به پشت جبهه بود میگفت. آخرین بار در پایگاهی از پایگاههای مجاهدین، پایگاه موسوم به«بدیع زادگان» و در کنار موتور برقی پر سر و صدا که در پشت آشپزخانه قرارگاه بدیع زادگان و مجاور کتابخانه مشغول کار بود کمال را دیدم. با اندوه به این بیت همشهری اش حافظ مترنم بود که:
 
 ما آزموده ایم در این شهر بخت خویش
 
 بیرون کشید باید از این ورطه رخت خویش
 
 کمال خواست خود را مطرح کرد و پذیرفته شد و رفت تا بخت خویش را در شهری دیگر و طبعا در جهان متلاطم روزگار، در ورطه هائی دیگر بیازماید که بیماری چندان مجالی برای او باقی نگذاشت. او انسانی بسیار حساس و سریع التاثر بودو نیز فراوان سیگار میکشید و شدت فشارها و تاثرات زندگانی جدیدش و نیز کشاکشهای سیاسی او جسمش را در معرض ضرباتی جدی قرار داد. در برخوردهائی که در فاصله سالهای شصت و هفت تا هفتاد و یک با او داشتم می توانستم فشارهای مختلفی را که بر او آوار بود تا حدی حس کنم. یکبار کمال دستهای رنگ آلوده اش را بمن نشان داد و گفت در چاپخانه کار میکند از صبح تا شام و برای گذران زندگی. از اوایل سال هزار و سیصد و شصت و هفت تا فروردین سال هزار و سیصد و هفتاد و سه کمال تنها شش سال مجال یافت که نیمی از آن هم در جدال با بیماری گذشت ولی طی این مدت همچنان شاعری برشوریده علیه ارتجاع حاکم بر میهن اش و نیز شاعری در بلنداهای ذوق و ادراک هنری باقی ماند.
 
پس از به سفر رفتن کمال برخی از یاد کنندگان او، از زاویه و نظرگاه خویش تلاش کردند بر شوریدن کمال رفعت صفائی را بر علیه رژیم ملایان در سایه اختلافات البته جدی و واقعی و برشوریدن فکری او بر سازمانی که چندین سال عضو آن بود یعنی سازمان مجاهدین کمرنگ کنند ، متاسفانه بجز این گروه، همکاران ملایان نیز تلاشهای فراوان بی حاصل در این مورد کردند، ولی کمال، با وجود اختلافات جدی اش با نظرگاههای مجاهدین که در اکثر شعرهای پایانی اش منعکس شده است، مثل بسیاری از هنرمندان در غربت به خاک رفته، مانند ساعدی،حسن هنرمندی، اسلام کاظمیه و بسیاری دیگر، با بیزاری شدید از جنایات ملایان که خواهر نوجوان او را نیز به جوخه اعدام سپردند، و بیزار از جمهوری اسلامی در غربت به خاک افتاد.
 
 اختلافات اهل قلم و شاعران و نویسندگان با سازمانهای سیاسی چیز عجیبی نیست و نباید آنرا منکر شد یا کفر شمرد! سیلونه و مایاکوفسکی و استفن کرین و گورکی و شولوخوف و کوستلر و دهها نام آور دیگر با احزابی قدرتمند و در حاکمیت که سالها به آن وابسته بودند و با رهبران مربوطه اختلافات بسیار داشتند . به نقد کشیدن سازمانهای سیاسی و عملکردهای آنان و به نقد کشیدن رهبران کفر نیست و باعث شرک نمیشود ، این کار را اگر اهل قلم و نظر از سر مسئولیت و شناخت نکنند بدون تردید تاریخ تنها برای ثبت تجربه، و در زمانی که کار از کار گذشته است و صندلیهای دادگاهش هم از متهم و هم از شاکیان خالی است، انجام خواهد داد،ولی تلاش برای خط بطلان کشیدن بر تمام تلاشها ورزم و رنج سازمانهای سیاسی در مبارزه با ارتجاعی خونریز و نیز انکار کردن،خطوط اصلی فکری شاعران و هنرمندان و نفی گرایشات مبارزاتی عام و عدالتخواهانه و آزادی طلبانه آنها بر علیه جلادان حاکم، و غیر سیاسی نمودن آنها نیز توسط هر کس و از هر زاویه که باشد، بخصوص کسانی که دامنشان از آلودگی مبارزاتی و سیاسی! منزه است از انصاف و عدل به دور است..کمال نخستین سراینده نخستین سرود ارتش آزادی بخش در سال هزار و سیصد و شصت و شش بود.
 
 ای ارتش رهائی بر شهر ما گذر کن
 شب را بیا بسوزان ما را بیا سحر کن.
 او سراینده بسیار شعرهای زنده و پر طراوت و شورشگری است که از نمونه های بهترین سروده های شعر مقاومت است
 ما از خزان نترسیم باغیم و پر جوانه
 از تشنگی نمیرد دریای بیکرانه
 من سالها با کمال در فاصله چند متری هم کار کرده ام و امیدوارم بتوانم روزی در باره او بنویسم. اندکی در باره او در صحبتهایم با م. ساقی گفته ام وباید بیشتر از او گفت. کمال حالا دیگر نیازی به ستایش ندارد و ستایش نه چیزی به او اضافه می کند و نه کم ولی از او گفتن و درست گفتن می تواند شاید برخی کمبودها و اشتباهات من و ما را در مورد کمال جبران کند وچیزی خوب و درست به من و ما اضافه کند.در فرصتی دیگر و با نگاهی دیگر بیشتر و روشنتر از کمال رفعت صفائی حتما خواهم نوشت
 اسماعیل وفا یغمایی
11 آوریل 2014 میلادی

سيد محمد تقی فلسفی

http://www.peykarandeesh.org/files/img/article/rohani_torab_doc4.jpg

دانشکده ادبيات

 http://bukharamag.com/wp-content/uploads/2012/03/h.jpg

 

ردیف اول از راست: مهدی محقق، عبدالحی حبیبی، نفر هشتم: مجتبی مینوی، منوچهر مرتضوی و ماهیار نوابی. ردیف دوم ـ نفر چهارم: عباس زریاب خویی، نفر هفتم: محمدتقی دانش‌پژوه، ردیف بالا ـ نفر دوم: ایرج افشار، محمدابراهیم باستانی پاریزی، قدرت‌الله روشنی زعفرانلو.

اندازه کامل 1890 × 1446 پیکسل است

پاسخ د

دلیران تنگستان در کنار رئیس علی دلواری

دلیران تنگستان در کنار رئیس علی دلواری

تشیع جنازه ناصرالدین شاه

مراسم تشییع جنازه ی ناصرالدین شاه ( حرم حضرت عبدالعظیم )
تشیع جنازه محمد علی شاه
تشیع جنازه ناصرالدین شاه

تصویری از دفتر کار خانم اشراقی که ایشان در فیسبوکش منتشر کرده بود

 نعمیه اشراقی، نوه خمینی

تصویری از دفتر کار خانم اشراقی که ایشان در فیسبوکش منتشر کرده بود، در این تصویر رنگ پرچم ایران اشتباه بود، ایشان سپس با فتوشاپ این عکس را تصحیح کرده بود
 
نوه آیت الله خمینی که تا پیش از این با دستکاری حجاب دخترش و سپس نیز با انتشار پیامی که بسیاری آن را توهین به شهدا تلقی کردند در صفحه فیسبوک خود حسابی در عرصه مجازی معروف شده بود. اکنون با قدم گذاشتن به عرصه «وایبر» معضل جدیدی برای خانواده بنیانگذار جمهوری اسلامی ایجاد کرده است. این بار او متهم به توهین به پیامبر اسلام شده است. او در پیامی که در گروهی وایبری که متشکل از خبرنگاران اجتماعی رسانه ها مختلف بوده نوشته است:« همانا ای بانوان…. آیا تا به حال از این زاویه به این مسئله نگاه کرده بودید!؟..اگر شوهرتان ۴ زن داشته باشد کارهای خانه بین ۴ نفر تقسیم می شود و می توانید در اوقات فراقت با یکدیگر حکم ۴ نفره بازی کنید!! کارهای پیامبر بی حکمت نیست ایمان بیاورید...»
به گزارش برخی از رسانه های ایرانی وی سپس در واکنش به برخی اعتراضات به وی ضمن اعلام عذرخواهی عنوان کرده است قصدی برای توهین به پیامبر اسلام نداشته است.
 

شرکت کننده

مادر شهرام احمدی زندانی عقیدتی اهل سنت محکوم به اعدام و بهرام احمدی که در تاریخ 7 دی ماه 1390 در زندان قزلحصار اعدام شد ،

نامه ای دیگراز یک مادر داغدار و چشم انتظار

مادر شهرام احمدی زندانی عقیدتی اهل سنت محکوم به اعدام و بهرام احمدی که در تاریخ 7 دی ماه 1390 در زندان قزلحصار اعدام شد ، در آستانه ششمین سال دستگیری فرزندش ، طی نامه ای که در اختیار وبلاگ مبارزه با اعدام در ایران قرار گرفته است از ﺗﻤﺎﻣﯽ ﻭﺟﺪﺍﻥ ﻫﺎﯼ ﺑﯿﺪﺍﺭ ﺩﺭﺧﻮﺍﺳﺖ کرده است ﮐﻪ ﻫﻤﻪ ﺗﻼﺵ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﮐﺎﺭ ﮔﯿﺮﻧﺪ ﺗﺎ ﻫﻢ ﭘﺴﺮش ﻭ ﻫﻢ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﻫﻤﻪ ﯼ ﺯﻧﺪﺍﻧﯽ ﻫﺎﯼ ﻋﻘﯿﺪﺗﯽ ﺳﯿﺎﺳﯽ ﮐﻪ ﺧﻮﺍﺳﺘﺎﺭ ﺗﺤﻘﻖ ﺧﻮﺍﺳﺘﻪ ﻫﺎﯼ ﻣﺸﺮﻭﻉ ﺧﻮﺩ ﻫﺴﺘﻨﺪ، ﺁﺯﺍﺩ ﮔﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﺍﺯ ﻇﻠﻢ ﺍﯾﻦ ﺭﮊﯾﻢ ﻧﺠﺎﺕ ﯾﺎﺑﻨﺪ .

متن نامه بدین شرح میباشد: 











ﻧﻤﯽ ﺩﺍﻧﻢ ﭼﻪ ﺑﮕﻮﯾﻢ، ﭼﮕﻮﻧﻪ ﺩﺭﺩ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﯿﺎﻥ ﮐﻨﻢ. ﺑﻪ ﭼﻪ ﮐﺴﯽ ﺷﮑﺎﯾﺖ ﮐﻨﻢ . ﻧﻤﯽ ﺩﺍﻧﻢ ﭼﮕﻮﻧﻪ ﺷﺶ ﺳﺎﻝ ﻓﺮﺍﻕ، ﺷﺶ ﺳﺎﻝ ﮐﺎﺑﻮﺱ ﻭﺍﺭ، ﺷﺶ ﺳﺎﻝ ﺭﻧﺞ ﻭ ﻏﻢ ﺭﺍ ﺗﻮﺿﯿﺢ ﺩﻫﻢ! ﻧﻤﯽ ﺩﺍﻧﻢ ﺍﺯ ﺭﻧﺞ ﻫﺎ ﻭ ﺩﺭﺩﻫﺎﯼ ﺷﺶ ﺳﺎﻟﻪ ﺍﻡ ﺑﮕﻮﯾﻢ ﯾﺎ ﺍﺯ ﺷﺶ ﺳﺎﻝ ﺍﺳﺎﺭﺕ ﭘﺴﺮﻡ، ﺷﺶ ﺳﺎﻝ ﺷﮑﻨﺠﻪ، ﺷﺶ ﺳﺎﻝ ﻏﺮﺑﺖ، ﺷﺶ ﺳﺎﻝ ﺩﺭﺑﻪ ﺩﺭﯼ ﻭ ﺍﻧﺘﻘﺎﻝ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺯﻧﺪﺍﻥ ﺑﻪ ﺁﻥ ﺯﻧﺪﺍﻥ، ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺳﻠﻮﻝ ﺑﻪ ﺁﻥ ﺳﻠﻮﻝ . ﺟﺰ ﻣﺎﺩﺭﺍﻥ ﺩﺍﻍ ﺩﯾﺪﻩ، ﮐﺴﯽ ﺩﺭﺩ ﻭ ﻏﻢ ﻣﺮﺍ ﺩﺭﮎ ﻧﻤﯽ ﮐﻨﺪ . ﻧﻤﯽ ﺩﺍﻧﻢ ﺍﺯ ﺷﻬﺮﺍﻡ ﮐﻪ ﺷﺶ ﺳﺎﻝ ﺍﺳﺖ ﺯﻧﺪﺍﻧﯽ ﺍﺳﺖ ﺑﮕﻮﯾﻢ ﯾﺎ ﺍﺯ ﺑﻬﺮﺍﻡ ﮐﻪ ﺟﻨﺎﺯﻩ ﺍﺵ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﻦ ﻧﺪﺍﺩﻧﺪ! ﺧﻮﺵ ﺑﻪ ﺣﺎﻟﺖ ﮔﻮﻫﺮ ﺧﺎﻧﻢ ﮐﻪ ﻣﯽ ﺩﺍﻧﯽ ﻣﺰﺍﺭ ستارت ﮐﺠﺎﺳﺖ ﻭ ﻫﺮ ﻭﻗﺖ ﺑﺨﻮﺍﻫﯽ ﺑﻪ دیدارﺶ ﻣﯽ ﺭﻭﯼ. ﺍﻣﺎ ﻣﻦ ﻫﻨﻮﺯ ﻧﻤﯽ ﺩﺍﻧﻢ ﻗﺒﺮ ﺑﻬﺮﺍمم ﮐﺠﺎﺳﺖ ! ﺧﺪﺍﯾﺎ ﻃﺎﻗﺘﻢ ﺗﻤﺎﻡ ﺷﺪﻩ، ﺧﺪﺍﯾﺎ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺻﺒﺮ ﻋﻄﺎ ﮐﻦ! ﺩﺭ ﺗﺎﺭﯾﺦ 6/2/1388 ﻫﻨﮕﺎﻣﯽ ﮐﻪ ﺷﻬﺮﺍﻡ ﺑﻪ ﻣﺴﺠﺪ ﺭﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻣﺎ ﻣﻨﺘﻈﺮ ﺑﺎﺯﮔﺸﺖ ﺍﻭ ﺑﻮﺩﯾﻢ، ﺍﺯ ﻫﻤﺴﺎﯾﻪ ﻫﺎ ﺷﻨﯿﺪﯾﻢ ﮐﻪ ﺷﻬﺮﺍﻡ ﺭﺍ ﺩﺳﺘﮕﯿﺮ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﻧﺪ. 10 ﻣﺎﻩ ﺣﺘﯽ ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﻫﻢ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻧﺪﯾﺪﯾﻢ . ﺑﻌﺪ ﺍﺯ 10 ﻣﺎﻩ ﺩﺭ ﺍﺩﺍﺭﻩ ﯼ ﺍﻃﻼﻋﺎﺕ ﺳﻨﻨﺪﺝ ﺑﻪ ﻣﻼﻗﺎﺕ ﺍﻭ ﺭﻓﺘﯿﻢ. 32 ﻣﺎﻩ ﺑﻪ ﻫﻤﯿﻦ ﻣﻨﻮﺍﻝ ﮔﺬﺷﺖ. ﺩﺭ ﺍﻃﻼﻋﺎﺕ ﺳﻨﻨﺪﺝ ﻭ ﺯﻧﺠﺎﻥ ﺑﻪ ﺳﺮ ﺑﺮﺩ ﺗﺎ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺑﻪ ﺯﻧﺪﺍﻥ ﺍﻭﯾﻦ ﻣﻨﺘﻘﻞ ﺷﺪ . ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻣﺪﺗﯽ ﻫﻢ ﺑﻪ ﺯﻧﺪﺍﻥ ﺭﺟﺎﯾﯽ ﺷﻬﺮ ﺍﻧﺘﻘﺎﻝ ﯾﺎﻓﺖ. 43 ﻣﺎﻩ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺑﺎﺯﺩﺍﺷﺖ ﻭﯼ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺩﺍﺩﮔﺎﻩ ﺑﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ 48 ﻣﺎﻩ ﺑﻪ ﺣﮑﻢ ﻣﺤﻤﺪ ﻣﻘﯿﺴﻪ ﺑﻪ ﺍﻋﺪﺍﻡ ﻣﺤﮑﻮﻡ ﺷﺪ . ﺍﻣﺎ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺗﺎﺭﯾﺦ 17/7 / 1392 ﺑﻪ ﺍﻭﯾﻦ ﺑﺮﺩﻧﺪ. 40 ﺭﻭﺯ ﺍﻧﻔﺮﺍﺩﯼ ﺭﺍ ﮔﺬﺭﺍﻧﺪ، ﺑﻌﺪ ﺑﻪ ﺑﻨﺪ 350 ﻭ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ 6 ﻣﺎﻩ ﺑﻪ ﺯﻧﺪﺍﻥ ﺭﺟﺎﯾﯽ ﺷﻬﺮ ﺍﻧﺘﻘﺎﻝ ﯾﺎﻓﺖ . ﺷﻬﺮﺍﻡ ﺷﺸﻤﯿﻦ ﺑﻬﺎﺭ ﺯﻧﺪﺍﻧﺶ ﺭﺍ ﻣﯽ ﮔﺬﺭﺍﻧﺪ ﻭ ﺧﺪﺍ ﻣﯽ ﺩﺍﻧﺪ ﮐﻪ ﭼﻪ ﺳﺨﺘﯽ ﻭ ﺩﺭﺩﯼ ﺭﺍ ﺗﺤﻤﻞ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ . ﺷﺎﯾﺪ ﮔﻔﺘﻦ 6 ﺳﺎﻝ ﺁﺳﺎﻥ ﺑﺎﺷﺪ، ﺍﻣﺎ 1725 ﺭﻭﺯ ﺯﻧﺪﺍﻥ ﻭ 1000 ﺭﻭﺯ ﺍﻧﻔﺮﺍﺩﯼ ﮔﻔﺘﻨﺶ ﻫﻢ ﺳﺨﺖ ﺍﺳﺖ .من از ان وقتی که ان مامور درسالن ملاقات زندان رجایی شهر خبر اعدام بهرام را به من دادو سکته کردم شهرام راندیده ام چون نصف بدنم فلج شده بر اثر تصادف درراه برگشت بعد از ملاقات و ترخیص از بیمارستان تهران دعا کنید که این اخرین بهار دوری من از شهرام باشد ﺍﻓﺮﺍﺩﯼ ﻣﺮﺍ ﺩﺭﮎ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ ﮐﻪ ﺩﺭﺩ ﻣﺮﺍ ﮐﺸﯿﺪﻩ ﺑﺎﺷﻨﺪ.
ﺩﺭ ﭘﺎﯾﺎﻥ ﺍﺯ ﺗﻤﺎﻣﯽ ﻭﺟﺪﺍﻥ ﻫﺎﯼ ﺑﯿﺪﺍﺭ ﺩﺭﺧﻮﺍﺳﺖ ﻣﯽ ﮐﻨﻢ ﮐﻪ ﻫﻤﻪ ﺗﻼﺵ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﮐﺎﺭ ﮔﯿﺮﻧﺪ ﺗﺎ ﻫﻢ ﭘﺴﺮﻡ ﻭ ﻫﻢ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﻫﻤﻪ ﯼ ﺯﻧﺪﺍﻧﯽ ﻫﺎﯼ ﻋﻘﯿﺪﺗﯽ ﺳﯿﺎﺳﯽ ﮐﻪ ﺧﻮﺍﺳﺘﺎﺭ ﺗﺤﻘﻖ ﺧﻮﺍﺳﺘﻪ ﻫﺎﯼ ﻣﺸﺮﻭﻉ ﺧﻮﺩ ﻫﺴﺘﻨﺪ، ﺁﺯﺍﺩ ﮔﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﺍﺯ ﻇﻠﻢ ﺍﯾﻦ ﺭﮊﯾﻢ ﻧﺠﺎﺕ ﯾﺎﺑﻨﺪ.
ﻣﺎﺩﺭ ﺷﻬﺮﺍﻡ ﺍﺣمدی

جسد حامد ریگی طلبه اهل‌سنت در مسیر خاش- زاهدان پیدا شده


ابهام در قتل طلبه اهل‌سنت دارالعلوم زاهدان


خبر گزاری هرانا – جسد حامد ریگی طلبه اهل‌سنت در مسیر خاش- زاهدان پیدا شده و نزدیکان وی این قتل را به نهادهای امنیتی نسبت می‌دهند.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، حامد ریگی طلبه اهل سنت که در حوزه علمیه دارالعلوم زاهدان به مدیریت مولانا عبدالحمید مشغول تحصیل بود هفته پیش در تاریخ ۲۲ اسفند ماه به طور ناگهانی ناپدید شد و روز دوشنبه جسدش در مسیر خاش- زاهدان یافته شد.
حبیب الله سربازی فعال حقوق بشر و برنامه ساز تلویزیون در این خصوص به گزارشگر هرانا گفت: «حامد ریگی برادر‌زاده یکی از علمای معروف شهرستان خاش به نام حافظ احمد گوهرکوهی است.»
تا لحظه تنظیم این خبر هیچ اطلاعی از نحوه قتل و عاملین آن بدست نیامده است اما نزدیکان این طلبه اهل‌سنت آن را به نهادهای امنیتی نسبت می‌دهند.
سال ۹۱ نیز در موردی مشابه یکی از علمای اهل سنت زاهدان به نام مولوی عبدالله براهوی به قتل رسید.

دولت یازدهم به‌ ویژه در سه ماه اخیر با مصوبات رسمی، حداقل ۱۲ قلم کالا و خدمات را گران کرده است

دولت یازدهم به‌ ویژه در سه ماه اخیر با مصوبات رسمی، حداقل ۱۲ قلم کالا و خدمات را گران کرده است که شامل کارمزد جایگاه‌ های سوخت، قیمت آب و برق، شیرخام، بلیط اتوبوس، مسکن مهر، نرخ سود بانکی، نهاده دام و موارد دیگر می‌ شود.
گزارش های رسمی مرکز آمار و بانک مرکزی از کاهش نرخ تورم در ماه های اخیر خبر می دهد، به طوری که بر اساس جدیدترین گزارش‌ های مرکز آمار، نرخ تورم در بهمن ماه به ۳۳٫۷ درصد و البته بر اساس گزارش بانک مرکزی به ۳۶٫۷ درصد رسیده است، ولی چنان چه به میان مردم برویم، همانند دولت های گذشته، گزارش های رسمی تورم را تائید نمی کنند و همچنان از گرانی‌ها می نالند.
یکی از مهمترین وعده های دولت یازدهم کنترل گرانی‌ ها بود ولی بررسی عملکرد این دولت در ۷ ماه گذشته نشان می دهد، در کنار فقدان نظارت‌های لازم بر بازار که موجب گرانی‌ های غیر رسمی بسیاری از کالاها و خدمات شده است، دولت و دستگاه های دولتی نیز مصوبات متعددی برای گرانی کالاها و خدمات داشته اند که به افزایش نارضایتی مردم از عملکرد دولت در مقابله با گرانی‌ها دامن زد.
در این گزارش فهرستی از گرانی‌ های رسمی که با مصوبه دولت یازدهم به ویژه در ۳ ماه گذشته کلید خورده است را منتشر می کند که البته ممکن است برخی گرانی‌ های رسمی دولت از قلم افتاده باشد.
۱۹ اسفند/ کارمزد جایگاه‌ های سوخت ۲ برابر گران شد
شورای اقتصاد در جلسه ۱۸ اسفند ماه تصویب کرد، کارمزد جایگاه‌ های CNG خصوصی که قبلاً ۴۰۰ ریال بود به ۸۰۰ ریال و کارمزد جایگاه‌ های شهرداری از ۴۰۰ ریال به ۷۰۰ ریال افزایش یافت که این مقدار از ابتدای سال ۹۲ محاسبه و پرداخت می‌ شود و تا پایان سال ۹۳ قابل اجرا است.
از ابتدای سال ۹۲، هر جایگاه CNG که توسط سرمایه گذاری بخش خصوصی راه‌ اندازی شده است شامل این “کارمزد ویژه ” می‌ شود که در کلان‌ شهرها به‌ ازای فروش CNG هر مترمکعب ۱۴۰۰ ریال و در سایر شهرها ۱۲۰۰ ریال در نظر گرفته شده است.
نرخ کارمزد بنزین به‌ ازای هر لیتر فرآورده ۲۵۰ ریال برای سایر جایگاه‌ ها، ۳۵۰ ریال برای کلان‌ شهر تهران و ۲۹۰ ریال برای دیگر کلان‌ شهرها در نظر گرفته شد. متوسط کارمزد تعیین شده به‌ ازای هر لیتر نفت‌ گاز و نفت سفید نیز ۷۵ ریال تعیین شده که نسبت به قبل ۱۵ ریال افزایش یافته است.
۱۴ اسفند/ عوارض آزادراه تهران- پردیس ۴۰ درصد گران شد
با مجوز سازمان راهداری، شرکت آزادراه تهران پردیس مبلغ عوارض این آزاد راه را با حدود ۴۰ درصد افزایش از ۱۸۰۰ تومان به ۲۵۰۰ تومان افزایش داد، در حالی که مصوب شده بود این افزایش نرخ از ابتدای سال ۹۳ اجرایی گردد.
۱۲ اسفند/ آب ۲۰ درصد گران شد
هیات وزیران در جلسه ۳۰ بهمن مصوب کرد، نرخ تعرفه های آب  شهری و روستایی و خدمات دفع فاضلاب از ابتدای بهمن ماه سال جاری ۲۰ درصد افزایش یابد.
افزایش ۲۰درصدی تعرفه آب بخش خانگی که از ابتدای بهمن ماه محاسبه شده و در قبوضی که از ابتدای سال ۹۳ توزیع می‌گردد لحاظ خواهد شد، موجب افزایش ۲۱ تومانی تا ۲۵۹ تومانی هزینه مصرف هر مترمکعب آب خواهد شد.
۱۱ اسفند/ شیرخام ۱۳۰۰ تومان شد
وزارت صنعت، معدن و تجارت ۶ اسفندماه سال جاری دستورالعملی را ابلاغ کرد که بر اساس آن قیمت شیر خام از ابتدای آذرماه از ۱۱۱۰ تومان به ۱۳۰۰ تومان افزایش یافته است.
اتحادیه دامداران با اعتراض به ابلاغیه جدید وزارت صنعت برای خرید شیر خام به نرخ ۱۳۰۰ تومان اعلام کرد به جای پرداخت پول، آن هم به کارخانه‌ها باید از تیر ماه نهاده دامداران را تأمین کنند نه آذر ماه.
پس از ابلاغ مصوبه جدید وزارت صنعت درباره یارانه شیرخام،‌کارخانه‌ها و حتی دامداران نسبت به این تصمیم رضایت نداشته و به عدم مشارکت دهی در تصمیمات اتخاذ شده معترض شدند.
۹ اسفند/ برق ۲۴ درصد گران شد
هیات وزیران در جلسه ۳۰ بهمن مصوب کرد، به وزارت نیرو اجاره داده می شود از اول بهمن ماه سال ۹۲ متوسط قیمت فروش هر کیلووات ساعت را بدون تغییر ساختار تعرفه ها از ۴۳۰ ریال به ۵۳۳٫۲ ریال افزایش دهد.
وزیر نیرو نیز در هیمن رابطه از افزایش ۲۴ درصدی قیمت برق خبر داد و گفت: افزایش قیمت از اسفندماه اعمال می‌شود اما قبوضی که افزایش قیمت برق در آنها اعمال شده است، فروردین‌ماه ۹۳ به دست مشترکان می‌رسد.
با افزایش ۲۴درصدی متوسط قیمت برق از ۴۳ تومان به ۵۳ تومان در مصارف خانگی بر اساس مصوبه جدید دولت، هزینه خانوارها برای قبوض برق از ۱۹۴ تومان تا ۷۰۰۰ تومان در ۷ پلکان افزایش خواهد یافت.
۷ اسفند/ بلیط اتوبوس ۲۰ درصد گران شد
با مجوز وزارت راه و شهرسازی و سازمان راهداری و حمل و نقل جاده ای، نرخ پیش فروش بلیط اتوبوس برای نوروز ۹۳ از ۱۱ اسفندماه سال جاری ۲۰ درصد افزایش یافته است.
احمدرضا عامری رئیس اتحادیه شرکت‌های تعاونی مسافری در این زمینه گفت:‌ قرار بود میزان افزایش قیمت بلیت اتوبوس در طرح نوروزی سال ۹۳ بیشتر از ۲۰ درصد باشد، اما با توجه به شرایط اقتصادی مقرر شد مانند سال‌های اخیر میزان افزایش همان ۲۰ درصد باشد.
۲۶ بهمن/ نرخ بلیط هواپیما آزاد می‌ شود
با مجوز وزارت راه و شهرسازی و تصویب دولت، آزادسازی قیمت بلیط هواپیما که البته با گرانی نرخ نیز همراه خواهد بود در دستور کار دولت قرار گرفت و بر اساس اعلام قائم مقام وزیر راه و شهرسازی در امور هوانوردی و هواشناسی این وزارتخانه در حال بررسی ۸ مسیر هوایی برای آزادسازی قیمت‌ها است تا به‌ صورت پایلوت تا پایان سال قیمت دو مسیر هوایی هم‌ زمان با متنوع سازی آزاد شود.
وزیر راه و شهرسازی نیز در همین رابطه با اشاره به اینکه نوسازی ناوگان حمل و نقل عمومی محوری ترین بخش کارگروه حمل و نقل است از اجرایی شدن متنوع سازی و آزادسازی قیمت بلیت هواپیما از اردیبهشت سال آینده خبر داد.
۲۶ بهمن/ نرخ سود بانکی ۲۶ درصد شد
با مجوز شورای پول و اعتبار که تعیین نرخ سود تسهیلات و سپرده بانکی را به شکل توافقی به بانک‌ ها سپرد، نرخ سود بانکی از آذرماه سال جاری در اغلب بانک های دولتی و خصوصی تا ۲۶ درصد افزایش یافت تا با این کار هزینه اخذ تسهیلات بانکی و به تبع آن هزینه تولید و ده‌ها هزینه دیگر گران شود.
محمد حسن‌ نژاد عضو ناظر شورای پول و اعتبار در این باره در پاسخ به این پرسش که آیا اخذ سود ۲۶ درصدی توسط بانک‌ ها برای تسهیلات بانکی با مجوز شورای پول و اعتبار بوده است یا خیر، اظهار داشت: شورای پول و اعتبار در جلسه‌ ای که طی ماه‌ های اخیر داشت بانک‌ ها را در این زمینه آزاد گذاشته است.در آن جلسه به بانک‌ ها اجازه داده شد که به‌ صورت توافقی با یکدیگر نرخ سود تسهیلات را افزایش دهند.
این عضو ناظر شورای پول و اعتبار با تأکید بر اینکه هدف شورا از این مجوز نزدیک شدن سود تسهیلات مبادله‌ای و مشارکتی بوده است، تصریح کرد: به همین منظور شورا مجوز داد که بانک‌ها سود تسهیلات مبادله‌ای را تا ۲۰ درصد و مشارکتی را تا ۲۶ درصد افزایش دهند.
معاون نظارتی بانک مرکزی هم اخیراً افزایش نرخ سود بانکی را تأیید کرده و گفته است، نرخ سود برای برخی از مردم به ۳۱ درصد هم می رسد. حمید تهران‌ فر معاون نظارتی بانک مرکزی در گفت‌وگویی اعلام کرده «در حال حاضر نرخ سود بانک‌ها ۲۱ درصد اعلام می‌ شود و عده‌ای این وسط برای مردم تسهیلات می‌ گیرند و ۱۰ درصد به این ۲۱ درصد اضافه می‌کند که حدود ۳۱ درصد می‌شود یعنی افراد برای آنکه به منابع دستیابی پیدا کنند، حاضرند ۳۱ تا ۳۴ درصد سود پرداخت کنند، چرا که شرایط تورمی است و هر کسی از بانک‌ ها تسهیلات بگیرد سود کرده است».
۲۳دی/ مسکن مهر برای سومین بار تا متری ۴۵ هزار تومان گران شد
با ابلاغ مصوبه دولت از سوی وزارت راه  شهرسازی و سازمان ملی زمین و مسکن، قیمت مسکن مهر برای سومین بار در سال جاری تا سقف متری ۴۵ هزار تومان گران شد تا مجموع گرانی مسکن مهر در سال ۹۲ به متری ۱۰۰ هزار تومان برسد.
در ابلاغیه دولت آمده است، در راستای نحوه محاسبه مابه التفاوت هزینه های پروژه های مسکن مهر و نظر به ضرورت جبران آثار تغییر قیمت ها در پیمان های فاقد تعدیل موضوع بخشنامه شماره ۵۳۰۲۴/۹۲ مورخ ۲۳ شهریور ۹۲ معاونت برنامه ریزی و نظارت راهبردی رئیس جمهور، بدین وسیله دستورالعمل شماره ۳ نحوه محاسبه مابه التفاوت هزینه های ساخت پروژه های مسکن مهر به همراه الحاقیه تفاهم نامه که به تائید وزیر راه و شهرسازی نیز رسیده است ، ابلاغ شد.
۲۴ آذر/ بلیت قطار پرند- تهران تا ۸۷ درصد گران شد
با مجوز شرکت راه‌آهن، از ۲۳ آذرماه سال جاری قیمت بلیت قطار ساعت ۵ و ۲۰ دقیقه صبح پرند-تهران با رشد ۶۶ درصدی از ۳۰۰ تومان به ۵۰۰ تومان افزایش یافت. همچنین بلیت ساعت ۶ و ۲۰ دقیقه همین مسیر با رشد ۸۷ درصدی از ۸۰۰ تومان به ۱۵۰۰ تومان افزایش یافت.
۱۳ آذر/ نهاده دام گران شد
شرکت پشتیبانی امور دام با مجوز دولت از ۶ مهرماه سال جاری قیمت نهاده دام را افزایش داد و به این ترتیب قیمت ذرت از ۷۰۰ تومان به ۸۶۰ تومان و قیمت سویا از ۱۰۵۰ تومان به ۱۶۵۰ تومان افزایش یافت که به ترتیب گرانی ۲۳ و ۵۷ درصد را درپی داشت.
۱۷ شهریور/ زغال‌ سنگ خام ۲۰ درصد گران شد
کمیته پشتیبانی زغال سنگ که هر سال درباره قیمت زغال‌ سنگ تصمیم گیری می کند، امسال براساس برآورد کارشناسی پیشنهاد داد که ۲۰ درصد به قیمت قبلی ذغال سنگ برای تحویل به کارخانه های کک سازی افزوده شود و رییس هیات عامل ایمیدرو در این باره اعلام کرد: برای حمایت از تولید زغال‌ سنگ و فعالان بخش خصوصی در این معادن، با اصلاح قیمت این ماده معدنی موافقت و قیمت جدید ابلاغ شد.

مقایسه قیمت برخی از اقلام عمده ی غذایی در فاصله ی سال های ۸۸ تا ۹۲


پنج‌شنبه  ۲۱ فروردين ۱٣۹٣ -  ۱۰ آوريل ۲۰۱۴