نگاهي به...

هر آنچه منتشر ميشود به قصد و هدف آگاهی رسانی و روشنگری است۰ ما حق "آزاد ی بيان" و" قلم" را جزء لاينفک مبارزه خود ميدانيم! ما را از بر چسب و افترا زدن باکی نيست! سلام به شهدای خلق! سلام به آزادی!

۱۳۹۲ شهریور ۱۶, شنبه

نعیمه اشراقی (زاده ۱۳۴۴!و هفتمین نوه خمینی می‌باشد


نعیمه اشراقی (زاده ۱۳۴۴) سومین فرزند شهاب‌الدین اشراقی و صدیقه خمینی و هفتمین نوه خمینی می‌باشد. وی همسر سید محمد حسن طاهری و خواهرزن محمدرضا خاتمی است.









برخورد‌های گشت ارشاد  به گونه ای بوده است که برخی اعتراض‌ها را در فضای مجازی همراه ساخت چرا که در تصاویری که از برخورد ماموران با این افراد در فضای مجازی منتشر شده و آن طور که ناظران صحنه می‌گویند، مصادیق بد پوششی افراد کمتر به چشم می‌خورد و بر خورد‌ها اغلب سلیقه ای صورت می‌گرفته و پوشش بسیاری از این افراد در ردیف پوشش‌های معقول جامعه قرار دارد.


















مطالب مرتبط


بسیاری از این واکنشها بسیار تند و گزنده است و واکنش برخی افراد نیز از سر گلایه است اما واکنش برخی نیز با زبان طنز بیان شده است. به هر صورت اما در مجموع لازم است به این مسئله با نگاهی آسیب شناسانه نگریسته شود و قطعا همه معترضین انتظار پاسخ دارند. 
 
 

البته باید پذیرفت گمراه کردن اذهان و گل آلود کردن آب زلال واقعیت همیشه به دست کسانی رخ می دهد که نمی خواهند واقعیات در جامعه بسط و گسترش یابد اما نمی توان همه را به یک چوب راند. 
علی القاعده این موج اعتراضات و واکنش ها محصول عملکردها و ترویج برخی رفتارهای نادرست در جامعه است و قطعا پاسخی متقن و به دور از احساسات می تواند راهگشا باشد.
 
 


در حمله به کنسولگری ایران در هرات دست کم سه نفر کشته شد

 در حمله به کنسولگری ایران در هرات دست کم سه نفر کشته شد
 شینهوا صبح امروز گزارش داد که در پی حمله به کنسولگری ایران در شهر هرات در غرب افغانستان دست کم سه نفر کشته و چندین فرد دیگر زخمی شدند. سخنگوی پلیس هرات ضمن تایید این خبر جزئیات تازه ای از حمله امروز به کنسولگری ایران در هرات را اعلام کرد.
به گزارش مهر، از ساعت 8 صبح امروز تعدادی تظاهر کننده به کنسولگری ایران در هرات حمله کردند.

«عبدالرئوف احمدی» سخنگوی پلیس هرات در این خصوص گفت: تظاهر کنندگان قصد داشتند کنسولگری ایران در هرات را به آتش بکشند اما با مقاومت نیروهای امنیتی مواجه شدند.













 

نکاتی پیرامون نظام جهانی و پدیده سلفیسم/یونس پارسابناب

وشنگری

سرمایه داری در اوان شکلگیری و رشد خود در قرن شانزدهم فقط یک ساختار و نحوه تولید اقتصادی بود که در شمال غربی اروپا ( کشورهای واقع در سواحل اقیانوس اطلس – انگلستان و هلند و سپس فرانسه ) پدید آمد این پدیده در طول نزدیک به پانصد سال به تدریج ولی بطور لاینقطع به یک نظام فراگیر و حاکم جهانی با معیارها و ارزش های اجتماعی و سیاسی مختص به خود تبدیل گشت . البته این تحویل و تحول نه در یک مرحله بلکه در طول سه مرحله تاریخی سرمایه داری ( مرحله مرکانتالیستی ، مرحله صنعتی – رقابتی و مرحله انحصاری – امپریالیستی ) که هر یک به فازهای مشخص تاریخی تقسیم می گردند ، به وقوع پیوست . در مسیر مراحل سه گانه تکاملش روند حرکت سرمایه ( گلوبالیزاسیون = جهانی گرائی ) پیوسته با پدیده پولاریزاسیون ( شکاف بندی = قطب بندی ) عجین گشت . پولاریزاسیون منبعث از منطق حاکم بر حرکت سرمایه ( کسب سود بیشتر در جهت انباشت بیشتر سرمایه ) نظام جهانی را به دو بخش نابرابر ولی لازم و ملزوم و مکمل هم – کشورها و مناطق مسلط مرکز و کشورها و مناطق دربند پیرامونی – تقسیم کرد . این شکاف و قطب بندی که از اوان تاریخ تکامل سرمایه داری شکل گرفته و رشد یافته بود در مرحله انحصاری – امپریالیستی سرمایه داری تعمیق بیشتر یافته و ابعاد و اندازه اش بویژه در چهل سال گذشته ( از آغاز بحران ساختاری نظام در سال ۱۹۷۳ تاکنون ) افزایش یافت . زیرا منطق انباشت سرمایه هرگز به کشورها و مناطق پیرامونی نمیتوانست فرصت و اجازه کچ – آپ ( رسیدن به کشورهای مرکز ) را بدهد . حتی اگر روزگاری در گذشته امکان این کچ آپ ها در دوره های پیشین سرمایه داری وجود داشته ، امروز در دنیای معاصر سرمایه داری واقعا موجود این امکان بویژه در فاز فعلی گلوبالیزاسیون ( بازار آزاد نئولیبرالی = امپریالیسم دسته جمعی سه سره ) به هیچ وجه نمی تواند به وقوع بپیوندد .
پس اگر برفرض محال در گذشته سرمایه داری می توانست بدون امپریالیسم به موجودیت خود در کشور و حتی منطقه ای ادامه دهد ، امروز واضح است که اولی ( سرمایه داری ) بدون دومی( امپریالیسم )نمی تواند به موجودیت خود دوام بخشد . ولی باید به این نکته تاریخی اشاره کرد که چون در جریان تاریخ ، مدل ، شکل و شمایل امپریالیسم دستخوش تغییر قرار گرفته در نتیجه ویژگی ها و خصلت ارتباطات بین مرکزهای مسلط و پیرامونی های در بند نیز متقابلا دستخوش گاها اساسی قرار گرفته اند . توضیح اینکه چون در طول تاریخ توده های وسیعی از مردم بویژه در کشورها و مناطق پیرامونی ، بالاخره این شکاف بندی بین فقر و ثروت را نپذیرفته و دست به مقاومت و مبارزه زدند سرمایه داری مجبور گشت که در مراحل تاریخی متعددی بعد از عقب نشینی ها برای اینکه خود را از بحران عبور دهد دست به تغییر و حتی دگردیسی در مدل امپریالیستی خود بزند .
شکل و شمایل مُدل امپریالیستی در فاز فعلی گلوبالیزاسیون همانا امپریالیسم دسته جمعی سه سره ( آمریکا ، اتحادیه اروپا و ژاپن ) است که پیشینه شکلگیری و رشد آن به سال های بلافاصله بعد از پایان جنگ جهانی دوم می رسد . در آن سال ها اولین موج بیداری و رهائی در کشورهای دربند پیرامونی که به خاطر اشتعال جنگ جهانی دوم موقتا قطع گشته بود ، دوباره از سرگرفته شد . بدون تردید پیروزی در نبرد استالینگراد در ۱۹۴۳ و پیروزی انقلاب چین ۱۹۴۹ تاثیرات چشمگیر و مهمی در روند تاریخی این موج و در گسترش آن گذاشت که نزدیک به دو دهه و نیم طول کشید . بلافاصله بعد از پیروزی انقلاب چین جهانیان شاهد پیروزی مردم اندونزی در کسب استقلال ( ۱۹۵۰ ) و پیروزی مردم ایران در ملی کردن صنعت نفت ( ۱۹۵۰ – ۱۹۵۳ ) گشتند . گسترش امواج قیام ها در کشورهای دربند علیه استعمارگرائی و سلطه طلبی کشورهای مرکز مسلط مرکز در آن دوره که به ” عصر باندونگ ” معروف گشت ‘ بالاخره کشورهای متعدد امپریالیستی را به یک سری عقب نشینی ها و حتی دادن امتیازات در مقابل خواسته های مردم پیرامونی وادار ساخت .
ولی این پیروزی ها و موفقیت ها به علل متعدد ( منجمله فقدان دموکراسی ، وجود تضادهای درونی و بالاخره رشد توهم کچ – آپ در درون جنبش های رهائیبخش و دولت های برآمده از آنها ) که نگارنده در مقالات متنوعی به ارزیابی آنها پرداخته است ، نتوانستند به ثمر برسند و پی آمدهای این علل و رشد آنها اجازه دادند که اکثر این کشورهای پیرامونی درهای خود را به سوی امواج فاز جدید حرکت سرمایه ( بازار آزاد نئولیبرالی ) باز کرده و لاجرم دوباره شرایط وابستگی آن کشورها را این دفعه عموما به کشورهای سه سره امپریالیسم دسته جمعی فراهم سازند .
از آغاز دهه ۱۹۷۰ به این سو نظام جهانی سرمایه برای اینکه این دفعه نیز بتواند خود را با موفقیت از بحرانی که دامنگیرش گشته بود عبور داده و دوباره قدرقدرتی خود را در جهان حتمیت بخشد به دو وسیله استراتژیکی متوسل گشت . این دو وسیله عبارت بودند از :
۱ – تشدید روند درهم تنیده شدن مالکیت بر سرمایه همراه با کنترل بی نظیر بر حجم و حوزه های فعالیتی آن . این فاز از سرمایه داری انحصاری – مالی که تحت نام ” بازار آزاد ” نئولیبرالی معروف گشت همانا تمرکز مونوپولیستی جهانی تر و عمومی تر سرمایه داری است. منظور از واژه و انگاشت ” سرمایه داری عمومی تر ” این است که امروز به طور بی سابقه وسیعی تمام وسایل و عوامل تولیدی بخشی لایتجزا از سرمایه داری انحصاری مالی را تشکیل میدهند . به کلامی دیگر تمام سرمایه داران با اینکه در ظاهر مستقل می نمایانند ولی در واقع به عنوان پیمان کاران مونوپولی ها عمل می کنند .
۲ – به موازات رشد این پدیده ( سرمایه داری عمومی تر ، جهانی تر و مالی تر گشته ) ما شاهد ادغام و درهم تنیده تر گشتن مرکزهای مسلط کشورهای آتلانتیک اروپای غربی ،کشورهای آمریکای شمالی و ژاپن در درون مثلث سه سره امپریالیستی هستیم که در راس آن آمریکا قرار دارد . شکل و شمایل این فاز از امپریالیسم که از آغاز دهه ۱۹۷۰ به این سو شکل گرفت بعد از فروپاشی و تجزیه شوروی و بلوک شرق در سال های ۱۹۹۱ – ۱۹۸۹ و در دوره بعد از جنگ سرد از ۱۹۹۱ به این سو رشد یافت . ولی مدتی زیاد طول نکشید که موجودیت این فاز از امپریالیسم برای اولین بار در بیست و دو سال گذشته زیر سئوال قرار گرفته و امروز حتی احتمال پایان عمر آن در آینده نه چندان دور در فوروم های چپ رادیکال و دیگر چالشگران ضد نظام به بحث و تفحص گذاشته شده است .
زیرسئوال قرار گرفتن موقعیت امپریالیسم سه سره جهانی و حتی بحث و تفحص درباره پایان احتمالی آن به هیچ عنوان به معنی پایان سرمایه داری نیست . ولی به جرات می توان اذعان کرد که نظام جهانی سرمایه در شکل و شمایل ( مُدل ) امپریالیستی کنونی اش در بحران عمیق انفجاری قرار گرفته است . به کلامی دیگر بشریت بعد از طی قرون متمادی دوباره بر سر دو راهه خود رسیده است . راه عبور از بحران عمیق فعلی سرمایه داری و یا عبور از خود سرمایه داری ، پاسخ های متنوع و گوناگون به این پرسش ها بدون تردید به مرکز و قلب مادر بحث ها در داخل چالشگران ضد نظام جهانی سرمایه تبدیل شده است .
آنچه که مبرهن و روشن است اینست که در حال حاضر می توانیم علائم و آثار رسیدن نظام فعلی حاکم به آستانه انحطاط را در پدیده های متعددی در اکناف جهان ملاحظه کنیم . تعدادی از این علائم و آثار عبارتند از :
- افزایش و گسترش امواج متلاطم مقاومت ها و مبارزات در سراسر جهان علیه نظام حاکم و نهادهایش هم در کشورهای پیرامونی دربند جنوب و هم در کشورهای مسلط مرکز شمال
- در سراشیب سقوط قرار گرفتن ” حوزه یورو ” و کلیه ” اتحادیه اروپا ”
- عروج سریع کشورها و جوامع نوظهور اقتصادی و سیاسی مقتدر مثل چین ، هندوستان ، برزیل و….. در جنوب برای اولین بار در تاریخ مدرن جهان و احتمال همکاری های نزدیک تعدادی از آنها با روسیه ” احیاء شده ” در سازمان های گروه ” همکاری شانگهای ” و ” بریکس ”
- با اینکه این علائم و پدیده ها نشان می دهند که ما شاهد فرتوتی و بی ربطی سرمایه داری در فاز فعلی اش هستیم ولی راه طولانی و پر پیچ و خم را در عبور از خود سرمایه داری به ” بهار مردمی ” در مسیر خود داریم . زیرا آلترناتیو عینی که بتواند کل موجودیت نظام را بطور جدی به چالش بطلبد ، به وجود نیامده است . ا، نیروهای چالشگر ضد نظام منجمله و بویژه چپ رادیکال در شرایط نکبت باری از آشفتگی ، پراکندگی و حتی آشوب و پریشانی روزگار می گذرانند . این امر و اوضاع فلاکت بار در حال حاضر هم در سطح جهانی و بین المللی و هم در سطح منطقه ای و ملی جو حاکم را در سراسر جهان ( به غیر از بخشی از آمریکای لاتین ) تشکیل می دهد .
- هزینه و خطر همه جانبه فقدان یک آلترناتیو مترقی ، متحد و متشکل امروز در جهان فقط محدود به تسخیر قدرت از سوی نیروهای چالشگر ضد نظام سرمایه داری نمی شود . به نظر این نگارنده خطر اصلی و پی آمد نبود یک آلترناتیو متحد عینی از سوی چالشگران جدی نظام کنونی همانا عروج و رشد اندیش ها و جنبش های ارتجاعی فاشیستی و نیمه فاشیستی در کشورهای آمریکا و اروپا از یک سو و گسترش اندیشه ها و جنبش های ارتجاعی بنیادگرائی های متنوع دینی و مذهبی در کشورهای آسیا و آفریقا (از افغانستان ، پاکستان ، ایران و…تا مصر ، الجزایر ، لیبی ، مالی و… ) از سوی دیگر است .
- در حال حاضر نیروهای بنیادگرای اسلامی متعلق به سلفیست های “معتدل” در نبود یک آلترناتیو متحد مردمی و دموکراتیک موفق شده اند که با حمایت و همکاری مستقیم و غیر مستقیم راس نظام ( آمریکا ) و کشورهای اصلی ناتو ( انگلستان ، فرانسه ، هلند و… ) به تسخیر قدرت در کشورهای متعددی در شمال آفریقا ( مصر و تونس ) ، در شرق آفریقا ( سومالی ) و در خاورمیانه ( ترکیه ) نایل آیند . سلفیست ها با اینکه هنوز ( اوایل ۲۰۱۳ ) در رسیدن به هدف خود ( تسخیر قدرت ) در سوریه با ناکامی روبرو شده اند ولی بررسی شرایط رو به رشد در کشورهای خاورمیانه بزرگ و آفریقا نشان می دهد که اگر اوضاع بر این منوال پیش رود احتمال دارد که سلفیست های به اصطلاح معتدل کشورهای متعددی را در آن مناطق در تحت کنترل خود قرار دهند .
- شکست و فروپاشی جنبش های رهائیبخش ملی و سرنگونی دولت های برآمده از آنها ( از دولت مصدق در ۱۹۵۳ و… گرفته تا دولت های سوکارنو در اندونزی و قوام نکرومه در غنا در ۱۹۶۵) ومتعاقبا قتل عام و تبعید و حبس رهبران و فعالین متعلق به سازمان ها و احزاب دموکراتیک ، ملی ، چپ و… خلاء سیاسی وسیعی را در جوامع این کشورها بوجود آورد که در آن ها فقط نیروهای بنیادگرائی دینی و مذهبی که از حمایت اعضای اصلی نظام جهانی سرمایه و همکاری هیئت های حاکمه کمپرادور – سکولار این کشورها برخوردار بودند ، توانستند به طور متشکل رشد کرده و با تکیه بر بازار و مسجد در بین توده های مردم وجهه پیدا کنند .
- مضافا در این دوره پر از نکبت و فلاکت که نگارنده آن را به اسم دوره بعد از عهد باندونگ ،از ۱۹۷۵ به این سو ، می نامم کمپرادورهای سکولار حاکم در این کشورها بعد از سرکوب سازمان های سیاسی مترقی و دموکراتیک درهای این کشورها را به سوی هجوم شرکت های فراملی نظام جهانی سرمایه باز کرده و با اتخاذ سیاست های ضد ملی و ضد توده ای کالا سازی و خصوصی سازی به تعمیق و گسترش فقر ، بی خانمانی ، و بیکاری مزمن دامن زدند .
- تشدید بحران عمیق ساختاری نظام سرمایه داری و آغاز قیام ها و اعتراضات وسیع توده های مردم م قطع حمایت از کمپرادورهای سکولار به سلفیست های ” معتدل ” امکان داد که در انتخابات ” آزاد ” در این کشورها به تسخیر قدرت نایل آیند . در نتیجه امروز در پرتو پیروزی اخوان المسلمین ( سلفیست های معتدل تحت نام احزاب ” توسعه و عدالت و حزب نور ” در کشورهای ترکیه و سپس تونس ، مصر و یمن و…. مردم این کشورها خود را قله ی یک مثلثی انداخته اند که در راس آن کشورهای مسلط مرکز و در دو پایه های آن ارتشیان علیمقام در ” رقابت ” با سلفیست های “معتدل” قرار دارند .
نتیجه اینکه
۱ – ما چالشگران جدی ضد نظام نباید به پدیده اخوان المسلمین ( که از سوی حامیان نظام جهانی به اسم سلفیست های ” معتدل ” در مقابل سلفیست های ” تکفیری ” و سلفیست های ” دیو بندی ” معروف هستند ) به عنوان فقط یک نیروی اسلامی نگاه کنیم . بررسی پیشینه و مواضع سیاسی و اجتماعی آنها نشان می دهد که اخوان المسلمین مثل دیگر سلفیست ها جنبش ها و سازمان های ارتجاعی هستند که با گسترش ” خیریه ها ” نه تنها هر نوع جنبش کارگری منجمله تشکیل اتحادیه های کارگری و اصل انگاشت عدالت اجتماعی را رد می کنند بلکه بسان بنیادگرایان ” بازار آزاد ” نئولیبرالیسم امر مالکیت خصوصی ( منجمله بر منابع تولیدی ) را امری مقدس می دانند . اخوان المسلمین با اینکه در گستره های تاکتیکی و استراتژی های مبارزاتی در جهت تسخیر قدرت سیاسی با دیگر سلفیست ها تفاوت دارند ولی در ارتباط با سیاست های کالا سازی ، خصوصی سازی ، ملی زدائی جملگی مقررات حاکم بر بانک جهانی و صندوق بین المللی پول را می پذیرند .
۲ – بررسی تلاطمات جهانی در پرتو عروج بیداری ، نارضایتی ها و قیام ها بویژه در خاورمیانه بزرگ و آفریقای شمالی ، شرقی و غربی نشان می دهد که معماران نظام جهانی سرمایه و در راس آن آمریکا بر آن هستند که انواع و اقسام بنیاد گرایان دینی – مذهبی متعلق به سلفیست ها در این کشورها را جایگزین حامتی های کمپرادور و به اصطلاح سکولار خود در این کشورها سازند : سکولارهای کمپرادوری که در بویژه بیست سال گذشته هر نوع محبوبیت ، اعتبار و بالاخره مشروعیت خود را در بین توده های مردم این کشورها از دست داده اند .
۳ – پر واضح است که مبارزه علیه نظام جهانی سرمایه از سوی چالشگران ضد نظام در سطح جهانی بدون مبارزه علیه بینادگرایان دینی – مذهبی اسلامی در سطح ملی و منطه ای نمی تواند به ثمر برسد . روی این اصل ، نگارنده در شماره های آینده این نشریه به تفصیل به بررسی پیشینه تاریخی ، جهان بینی و کارنامه سیاسی و اقتصادی سلفیه ( سلفیست ها ) که عمدتا ” ام الایمان ” تمام بنیادگرایان دینی – مذهبی در کشورهای خاورمیانه ( منجمله ولائی های حاکم در ایران ) هستند ، خواهد پرداخت .
منابع و مآخذ
۱ – مصاحبه ماری مراد و محمد سعد با سمرامین در ” اهرام آن لاین ” در باره ” پائیز سرمایه داری ” ۲ اکتبر ۲۰۱۲ .
۲ – امانوئل والرشتاین ، ” نظام جهانی کنونی از ۱۷۸۹ تا ۱۹۱۴ ” برکلی ، ۲۰۱۱ ، جلد ششم .
۳ – تاج الدین عبدل رحیم ، ” جهانی گرائی از منظر یک آفریقائی ” در نشریه سالانه ” جامعه ای برای توسعه جهانی ” ، ۱۹۹۸ .
۴ – جویس چدیز ، ” در انتخابات مصر : چرائی پیروزی اسلامیست ها ؟” در نشریه ” جهان کارگران ” ، ۱۰ دسامبر ۲۰۱۱ .
۵ – ابراهیم کازرونی و راب پرینس ، ” بازی با آتش : بدیل سلفیستی در خاورمیانه ” ، در بلاگ راب پرینس ، ۷ آوریل ۲۰۱۲ .

مریم رجوی باید پاسخ دهد !!مریم رجوی خواهان انتقال ساکنان اشرف به لیبرتی شد!

مریم رجوی باید پاسخ دهد
حنیف حیدرنژاد
مریم رجوی "رئیس جمهور منتخب مقاومت" در نامه خود به تاریخ 7 سپتامبر 2013 خطاب به "بت جونز" معاون وزیر خارجه آمریکا در امور خاور نزدیک با پیشنهاد وزارت خارجه آمریکا برای انتقال باقی مانده ساکنین اشرف به لیبرتی موافقت کرده است.

مریم رجوی درحالی با انتقال ساکنین اشرف به لیبرتی موافقت می کند که تا پیش از این بر بازگشت ساکنین لیبرتی به قرارگاه اشرف اصرار می ورزید. مریم رجوی توضیحی در مورد چرخش 180 درجه ای موضع خود نمی دهد. همچنین معلوم نیست که چرا مریم رجوی به  خواسته های ایرانیانی که با نگرانی بر ناامن بودن اشرف تاکید می ورزید پاسخی نداده، اما به خواست وزارت خارجه آمریکا پاسخ مثبت می دهد. آیا خطری که در کمین ساکنین اشرف بود برای ایشان نامشخص بود؟ آیا حتما باید 52 انسان بی دفاع به طرزی فجیع کشتار می شدند تا ایشان باور کنند که دیگر اشرف امن نمی باشد؟ آیا انتظار داشتید که رژیم تماشاچی بماند و 100 نفر ساکنین اشرف را به حال خود رها کند؟ یعنی شما نمی دانستید که چه خطری در کمین آنها بود؟ شما باید که می دانستید. آیا باید آنها اینطور کشته می شدند تا چشم و گوش شما باز شود؟
مریم رجوی در نامه خود به معاون وزیرخارجه آمریکا همچنین می نویسد: "اما من قبل از هر چيز می خواهم توجه شما را به اجرای هرچه سريعتر نيازهای مبرم امنيتی برای انتقال ساکنان اشرف به ليبرتی جلب کنم. به خصوص که می دانيد با توجه به وضعيت سوريه رژيم ايران به محض انتقال ساکنان اشرف به ليبرتی بر روی ادامه حملات به کمپ ليبرتی و ساکنان بی دفاع آن متمرکز می شود."
به این ترتیب مریم رجوی به درستی بر خطرناک تر شدن وضعیت امنیتی در لیبرتی در صورت بروز جنگ در سوریه تاکید می کند. اما این گفته او، تنها بار مسئولیتی که متوجه او می باشد را سنگین تر می سازد. باید از او پرسید اگر شما به این حقیقت آگاه هستید، چرا در نامه خود به وزارت خارجه آمریکا بر حل و فصل هر چه  سریعتر مشکلات موجود برای انتقال ساکنین لیبرتی به کشورهای ثالث تاکید نمی کنید؟ آیا باید تعداد بیشتری هم در لیبرتی کشته شوند و نامه جدیدی از وزارت خارجه آمریکا دریافت کنید تا به انتقال به کشورهای ثالث به صورت فردی، و نه بصورت جمعی، نیز رضایت دهید؟
خانم رجوی لطفا فریاد و استمداد ایرانیان در حفاظت از جان ساکنین  لیبرتی و اشرف را جدی بگیرید و جان این انسان ها را موضوع معامله و بده و بستان های پنهان و پیدا ی سیاسی با وزارت خارجه آمریکا قرار ندهید. همین الان، همین الان با انتقال انفرادی ساکنین لیبرتی به کشورهای ثالث موافقت کنید. شما در موقعیتی نیستید که بخواهید برای دولت آمریکا یا دولت های اروپائی یا سازمان ملل متحد خط و نشان کشیده و شرط تعیین کنید. اصل را بر حفظ جان ساکنین لیبرتی قرار دهید و خونریزی های بیشتر را مانع  شوید.

حنیف حیدرنژاد
7 سپتامبر 2013
********************************************************************************

مریم رجوی خواهان انتقال ساکنان اشرف به لیبرتی شد!
پاسخ مریم رجوی به معاون وزير خارجه آمريکا در امور خاورنزديک - ۷سپتامبر ۲۰۱۳ (۱۶شهريور۹۲)
سرکار خانم بت جونز 
من نامه شما و پيام وزير جان کری را دريافت کردم و از زحمات شما و ايشان و اشتياقتان برای حفظ جانها در اشرف بسيار سپاسگزارم. 
من نهايت تلاشم را برای هدف مشترکمان به عمل می آورم. لطفاً سفارش کنيد يک مسئول از سفارت آمريکا به اتفاق آقای جرجی باستين در اسرع وقت به ليبرتی بروند و با رهبری کمپ و نماينده ساکنان و مشاوران حقوقی در مورد ترتيبات اجرايی گفتگو کنند. 
اما من قبل از هر چيز می خواهم توجه شما را به اجرای هرچه سريعتر نيازهای مبرم امنيتی برای انتقال ساکنان اشرف به ليبرتی جلب کنم. به خصوص که می دانيد با توجه به وضعيت سوريه رژيم ايران به محض انتقال ساکنان اشرف به ليبرتی بر روی ادامه حملات به کمپ ليبرتی و ساکنان بی دفاع آن متمرکز می شود. در اين رابطه مهمترين نکته برگرداندن 17500تيوال 4متری و انتقال تجهيزات مبرم پزشکی از اشرف به ليبرتی و کلاه خودها و جليقه های حفاظتی برای 3هزار نفر ساکنان است. من توجه شما را جلب می کنم که آزمايش جديت دولت عراق در حفظ جانها مقدمتاً موکول به اجرای اين امر است که اگر موافق باشيد من ترجيح می دهم همين فردا قبل از انتقال بقيه ساکنان اشرف به ليبرتی به هزينه ما انجام شود. پس از اجرای اين اقدامات کليه ساکنان اشرف به ليبرتی خواهند رفت. آنها با خود متعلقات شخصی اشان از جمله اسناد داراييهای منقول و غيرمنقول اشرف، کتابها و کامپيوترها و پول و تجهيزات حفاظت شخصی و وسايل پزشکی و کليه تجهيزات ارتباطی خود را خواهند برد.

بسيار محترمانه مريم رجوی

رو نوشت: آقای جرجی باستين رئيس بالفعل هيأت مساعدت ملل متحد در عراق.

 
نامه معاون وزير خارجه آمريکا در امور خاورنزديک به مریم رجوی- ششم سپتامبر ۲۰۱۳ پانزدهم شهريور ۹۲

وزارت خارجه ايالات متحده آمريکا، معاون وزير خارجه در امور خاورنزديک، واشينگتن شش سپتامبر 2013، 
خانم رجوی عزيز: من اين نامه را از جانب وزير خارجه، کری در رابطه با وضعيت فعلی در کمپ اشرف در عراق می نويسم. ايالات متحده آمريکا به شديدترين شکل ممکن حمله يی که در روز يکم سپتامبر در اشرف رخ داد را محکوم نموده و تسليت خود را به دوستان و خانواده های قربانيان ابراز می دارد. ما از يونامی و تلاشهای آن برای انجام يک تحقيقات حقيقت ياب در مورد اين واقعه دردناک و مستند کردن آنچه رخ داده است حمايت می کنيم. ما به دولت عراق فراخوان داده ايم که به طور کامل از اين تلاشها حمايت کند. ما در مورد اين که مرتکبين اين عمل بربريت در مقابل قانون قرار بگيرند و هر آنچه ممکن است، برای يافتن مفقودين انجام شود، اصرار داريم. در اين رابطه ما به اطلاعيه های صادرهٴ آزار دهنده توسط سپاه پاسداران رژيم ايران که اين حمله را مورد ستايش قرار داده اند توجه کرده و از دولت ايران می خواهيم که از تمام نفوذ خود بر گروههايی که ممکن است مفقودين را در دست داشته باشند، برای تضمين آزادی بلادرنگ آنها استفاده کند. علاوه بر اين ما از دولت عراق می خواهيم که تحقيقات کاملی صورت داد ه و به يافتن مفقودين کمک نمايد. 
در رابطه با وضعيت عاجل در اشرف ما از شما مصرانه خواهان پذيرش طرح هيأت مساعدت ملل متحد در عراق هستيم تا باقيمانده ساکنان اشرف به طور سلامت و بدون تأخير تحت نظارت سازمان ملل و در اتوبوسهای زرهی سازمان ملل در اسرع وقت منتقل شوند. اين برای سلامت بازماندگان ضروری است که آنها اين طرح را بپذيرند و با جابه جايی در اسرع وقت موافقت کنند. زيرا اين يک موضوع حياتی و مبرم است. اگر شما با اين رويکرد موافقت نماييد سازمان ملل به فراهم کردن حفاظت از اموال در اشرف از طريق به کارگيری يک شرکت نگهداری مورد اعتماد محلی کمک خواهد کرد. سفارت آمريکا تمامی توان خود را برای حمايت از اين تلاشها به کار خواهد بست. ما نهايتاً با توافق دولت عراق با يونامی برای نصب تی والهای بزرگ طبق طرح امنيتی يونامی و همچنين اقدامات حفاظتی افزوده ديگر را مد نظر داريم. اين اقدامات همزمان با انتقال با امنيت و سلامت از اشرف تحت نظارت يونامی انجام می گيرد و ما حداکثر کاری را که می توانيم بکنيم در اين پروسه به عمل خواهيم آورد. ما همچنين تلاشهای خود برای يافتن محلهای امن و ايمن در خارج از عراق را تشديد خواهيم کرد. وزارت خارجه يک مقام ارشد برای نظارت بر همين پروسه به طور تمام وقت برگزيده است در اسرع وقت ما پذيرش کامل شما را از پروسه يونامی درخواست می کنيم. تا به هدف مشترکمان برای حفاظت از جان باقيماندگان اشرف نائل شويم و از عزيمت سالم و به موقع آنان از عراق اطمينان حاصل کنيم. ارادتمند بت جونز 
رو نوشت جرجی باستين جانشين رئيس يونامی.
منبع:سایت مجاهدین خلق