به نام خلق فلسطین، رهبران مقاومت و سازمان آزادیبخش فلسطین
به
خاطر دعوت برای شرکت در نشست عمومی سازمان ملل که با شرکت تمامی اعضاء
برگزار میگردد، سپاسگزارم و از همه نمایندگان کشورهای عضو که تصمیم گرفتند
مسئله فلسطین به عنوان موضوعی جداگانه بررسی شود قدردانی میکنم، قطعنامه
مجمع عمومی سازمان ملل برای دعوت ما و ایراد سخنرانی، با تصمیم شما صورت
گرفت و به عمل درآمد.
........................................
ریشه مسئله فلسطین به سالهای آخر قرن۱۹، بر میگردد.
ریشه
مسئله فلسطین به سالهای آخر قرن ۱۹، بر میگردد، به دورانی که ما آنرا بنا
بر شناخت امروز خود عصر استعمار یا عصر تشکیل مستعمرات مینامیم، یعنی
دقیقا زمانی که صهیونیسم عَلم شد تا توسط مهاجران اروپائی، فلسطین زیر
سیطره قرار گیرد، همانند استعمارگران که آفریقا را به زیر سلطه خویش کشیدند
و بر آن تاختند.
این
دوران عصری است که طی آن استعمار از غرب، به آفریقا، آسیا و آمریکای لاتین
میتازد و با بیرحمی تمام به استثمار مردم سه قاره میپردازد، ستم و غارتی
که تا همین دوران ما نیز استمرار یافته و نژادگرائی در آفریقای جنوبی و
فلسطین شاهد زنده آن است.
صهیونیستها
دقیقا همانند استعمارگران و نوکران عوامفریبشان که به ستم و تجاوز خویش
رنگ مدنّیت و تمدن میزدند، به هنگام ُسلطه بر فلسطین، اهداف خود را
پوشانده و در لباسی مُبّدل عرضه میداشتند.
مثل
استعمارگران که برای استثمار آفریقا، و بندگی کشاندن مردم ستمدیده، از
مذهب و رنگ ونژاد و زبان استفاده نمودند تا چپاول و غارت را توجیه کنند،
(صهیونیستها نیز) به هنگام اشغال فلسطین و بیرون راندن مردم آن از سرزمین
ملی خود همین روشها را به کار گرفتند.
........................................
اشغالگران، الهیات یهود را برعلیه مردم فلسطین به خدمت گرفتند.
همان
گونه که استعمار، رنجبران و استثمار شدگان را به عنوان مواد بیروح برای
ساختن و تحقق بخشیدن به مستعمره نشینی مورد استفاده قرار داد، یهودیان
استثمارشده نیز در خدمت کسانی قرار گرفتند که سر نخ صهیونیزم در دست آنان
بود. به عبارت دیگر یهودیان اروپا نشین، عملاً به ابزار تجاوز رهبران جریان
صهیونیستی و به عوامل و عناصر مستعمره نشینی تبدیل شده و با تبعیض نژادی
خو گرفتند.
اشغالگران، الهیات یهود را برعلیه مردم فلسطین به خدمت گرفتند.
هدف
تنها ایجاد مستعمره نشینهایی به سبک غربی نبود، جدا ساختن خود یهودیان از
سرزمینهای گوناگون و بیگانه ساختن آنها با ملتهای خودشان نیز، جزو
برنامه بود.
صهیونیزم،
ایدئولوژی امپریالیستی و استعماری و عمیقاً ارتجاعی است که تبعیض نژادی را
توجیه میکند و به دلیل دیدگاه واپسگرایانهاش دقیقا با یهود ستیزی (آنتی
سمیتیزم) هماهنگ است و در تحلیل نهایی روی دیگر همان سّکه اصلی است. چرا؟
چون پیشنهاد میشود که کسانی که به آیین یهود میپیوندند میهن اصلی خود را
فراموش کنند و به ارض موعود بچسبند، نه اینکه با دیگر هموطنان غیر یهودی
خویش برابر باشند. در واقع این همان یهود ستیزی است اما، به شکلی جدید
رُخ مینماید.
وقتی
عنوان میشود که تنها راه حل مسئله یهود این است که یهودیان از جوامعی که
درگذشته بخشی از تاریخ آن را تشکیل میدادند، جدا و بیگانه شوند، زمانی که
اظهار میگردد باید از طریق مهاجرت و اسکان اجباری در سرزمین مردمی دیگر،
وظیفه خود را به مسئله یهود انجام دهند! در اینجا همان نقشهای پیش
میرود که یهودستیزان در گذشته علیه قوم یهود به کار میبردند.
به
همین دلیل میتوان به رابطه «سیسیل رودس» Cecil Rhodes (که در جنوب شرقی
آفریقا موجب رشد مستعمره نشینی شد) و «تئودور هرتسل» Theodor Herzl (که
برای فلسطین نقشههای مستعمره نشینی در َسر داشت)، پی بُرد.
«هرتسل» که جواز خود را به عنوان یک مستعمره نشین خوش اخلاق، دریافت کرده
بود روی بدین سوی کرد و این جواز را به حکومت انگلیس عرضه نمود با این امید
که زمینه را برای صدور یک قطعنامه رسمی مبنی بر حمایت از صهیونیستها
مساعد گرداند.
در
برابر این اقدام، صهیونیستها استقرار یک پایگاه امپریالیستی در سرزمین
فلسطین را به انگلستان قول دادند. به طوریکه منافع بریتانیا بتواند در یکی
از نقاط دقیقاً استراتژیک تضمین گردد.
........................................
جامعه ملل مردم ما را یکه و تنها گذاشت.
هجوم
یهودیان به فلسطین در سال ۱۸۸۱ آغاز شد. قبل از اینکه اولین موج بزرگ
مهاجران وارد شوند جمعیت فلسطین که اکثریت آن را مسلمانان و مسیحیان تشکیل
میدادند حدود نیم میلیون، و جمعیت یهود حدود ۲۰ هزار نفربود و همه مردم هم
از آزادی مذهب که از ویژگیهای تمدن ما است برخوردار بودند.
فلسطین
در آن زمان سرزمینی بود سرسبز که اکثریت آن را اعراب تشکیل میدادند که با
کار و تلاش و پویایی، به غنی سازی فرهنگ بومی خود بها میدادند.
نهضت
صهیونیست طی سالهای ۱۸۸۲ تا ۱۹۱۷ حدود ۵۰ هزار یهودی اروپایی را به
سرزمین ما کشید. برای انجام این کار و برای به اصطلاح جوش دادن آنها به
جامعه ما به خدعه و نیرنگ متوسل شدند.
بار دیگر وحدت و همکاری بین صهیونیسم و امپریالیسم با قانع شدن انگلستان نسبت به صدور «اعلامیه بالفور»، خود را نشان داد.
وعده اعطای سرزمین فلسطین، به جنبش صهیونیستی نشان داد امپریالیستها تا چه حد شقاوت پیشه و جبّارند.
جامعه
ملل League of Nations هم که در آن زمان تشکیل شده بود مردم ما را یکه و
تنها گذاشت و تعهدات و وعده وعیدهای ویلسون Woodrow Wilson را به هیچ گرفت.
سلطه انگلیس بیرحمانه و به طور مستقیم تحت عنوان قیمومیت، بر ما تحمیل شد.
مراد
از سند قیمومیت که توسط جامعه ملل هم صادر گشت، این بود که مهاجمان میخ
خود را در سرزمین ما محکم بکوبند و برای تحکیم دستاوردهای خود در وطن ما
قلدربازی در آورند.
........................................
با همکاری انگلیس و آمریکا، فلسطین تکه پاره و بخشیده شد.
در
آستانه صدور «اعلامیه بالفور» و طی یک دوره سه ساله، صهیونیسم با همکاری
متحد خود امپریالیسم موفق شد تعداد بازهم بیشتری از یهودیان اروپایی را به
سرزمین ما بکشاند و حتی موجب سلب اختیار یهودیان عرب فلسطین از داراییهای
خویش گردید.
در سال ۱۹۴۷ تعداد یهودیان به ۶۰۰ هزار نفر رسید که در آن هنگام مالک ۶ درصد از زمینهای قابل کشت فلسطین بودند.
در
نتیجه همکاری میان قدرت قیم (انگلیس)، و جریان صهیونیستی و با پشتیبانی
ایالات متحده، در ۲۹ نوامبر ۱۹۴۷ مجمع عمومی در سالهای اول تأسیس خود توصیه
نمود میهن فلسطینی ما تکه پاره و بخشیده شود!
این
توطئه در اثر رفتار مشکوک و اعمال فشارهای شدید در فضایی مسموم تحقق
پذیرفت. مجمع عمومی به تقسیم سرزمینی غیرقابل تجزیه، به تقسیم چیزی که از
لحاط حقوقی حق انجام آن را نداشت پرداخت. اما موضع ما چه بود؟
موضع
ما هنگامی که با آن تصمیم زشت به مخالفت برخاستیم با موقعیت مادری که در
مقابل ادعای یک نامادری دایر بر مالکیت یک فرزند واحد اجازه نداد شاه
سلیمان فرزندش را به دو نیم تقسیم کند و با جدایی از فرزندش موافقت نمود ــ
قابل مقایسه است.
با اینکه قطعنامه مزبور، ۵۴ درصد از سرزمین فلسطین را به استعمارگران واگذار کرد، اشغالگران بازهم ناخشنود بودند!
ناخشنودی
از این تصمیم آنان را به جنگی هولناک برعلیه مردم غیرنظامی عرب برانگیخت
تا جائی که ۸۱ درصد از کل سرزمین فلسطین را اشغال نموده، یک میلیون عرب را
از خانه و کاشانه خود دربدر ساختند، به ۵۲۴ شهر و روستای عربی تجاوز نمودند
که از آن میان ۳۸۵ شهر و روستا به کلی ویران و از صفحه روزگار محو شد،
صهیونیستها
اماکن مسکونی و مستعمره نشینهای خود را برفراز ویرانهها، کشتزارها و
باغهای ما بنا کردند، اما باز هم طلبکارانه حرف زور میزدند.
........................................
مسئله فلسطین کشمکش میان دو مذهب و دو ملت نیست.
ریشه
قضیه فلسطین در اینجاست که این مسئله هیچگونه - هیچگونه کشمکش میان دو
مذهب و دو ملت نیست. همچنین این موضوع یک اختلاف مرزی میان کشورهای همسایه
هم نیست، بلکه مربوط است به خواستههای گروهی از مردم که از زندگی در موطن
خویش محروم گشته پراکنده و بیخانمان شده و اکثرا در تبعید و آوارگی به سر
میبرند. همین و بس.
اسرائیل
با حمایت نیروهای امپریالیستی و استعماری بخصوص آمریکا، توانست خود را به
عنوان عضوی از سازمان ملل قالب کند. علاوه بر این موفق شد مسئله فلسطین را
از دستور جلسه سازمان ملل حذف و با ارائه خواسته ما به صورت آوارگان بیچاره
و بدبختی که نیازمند کمک نیکوکارانند و یا مسئله افرادی که محتاجند در
سرزمین بیگانه اسکان یابند، افکار عمومی جهان را منحرف نماید. با این همه،
شگفتا بازهمنژاد پرستان راضی و خشنود نبودند.
آنان
بر اساس تفکر امپریالیستی ــ استعماری محل اسکان خویش را به پایگاهی برای
امپریالیستها و انبار سلاح مبدل ساختند و این امر به آنان امکان داد رفتار
سلطه طلبانه را علیه اعراب ادامه دهند.
........................................
همه شیوههای مسالمت آمیز با ناکامی روبرو شد.
اسرائیل
علاوه بر بسیاری از موارد تجاوز که علیه کشورهای عربی روا داشت در سالهای
۱۹۵۶ و ۱۹۶۷ به دو جنگ ظالمانه دست یازید و به این ترتیب صلح و امنیت جهانی
را به بازی گرفت.
به
دنبال تجاوز صهیونیستی در ژوئن ۱۹۶۷ صحرای سینای مصر را تا کانال سوئز
اشغال نمود و علاوه بر همه سرزمینهای فلسطینی که در غرب رود اردن واقع
هستند، بلندیهای جولان در سوریه را نیز گرفت و این رویدادها بود که مسئله
خاورمیانه را بر سر زبانها انداخت و میدانیم پافشاری دشمن در حفظ و
ادامه اشغال غیرقانونی و تحکیم بیشتر آن و آنگاه ایجاد یک پایگاه عملیاتی
برای نفوذ امپریالیسم جهانی در میان ملت عرب، اوضاع را بهم ریخت.
اسرائیل
تمامی مصوبات شورای امنیت و نیز درخواستهای افکار عمومی جهان را دائر بر
عقب نشینی از سرزمینهایی که در سال ۱۹۶۷ اشغال گردید، نادیده انگاشت و
میبینیم که همه کوششهای صلح آمیز در سطح جهانی نتوانست آنان را از سیاست
توسعه طلبانه خود باز دارد.
پس
از اینکه همه شیوههای مسالمت آمیز با ناکامی روبرو شد، تنها راه باقی
مانده برای ملتهای عرب... آماده سازی خویش برای مقاومت در برابر حملات
مسلحانه بود تا سرزمینهای عربی را آزاد نموده و حقوق مردم فلسطین را از نو
احیا کنند.
در
این شرایط جنگ چهارم در اکتبر ۱۹۷۳ آغاز شد و برای صهیونیستها ورشکستگی
سیاست اشغال، توسعه طلبی و اتکای هرچه تمامتر به قدرت نظامی را به ارمغان
آورد. اما دشمن باز هم از تجربیات خود درس نمیگیرد و خود را برای جنگ پنجم
آماده نموده، بار دیگر در روابط خود با اعراب با برتری نظامی و سرکوب و
تروریسم و سرانجام اشاره مستمر به جنگ، شاخ و شونه میکشد.
........................................
فلسطین گهواره یکی از باستانیترین فرهنگها و تمدنها است.
برای
مردم ما خیلی دردناک است که شاهد تبلیغ این دروغ و افسانه باشند که گویی
سرزمین ما بیابانی بوده که با کار و تلاش استعمارگران بیگانه گلستان گشته
است! سرزمینی بوده بدون سکنه که موجودیت استعمار هیچ گونه، هیچ گونه
لطمهای بر هیچ کسی وارد نساخته است!
نه،
نه، نه، این گونه اراجیف باید همین جا افشا شود. دنیا باید بداند که
فلسطین گهواره یکی از باستانیترین فرهنگها و تمدنها بودهاست. مردم آن
به کار کشاورزی و ساختمان اشتغال داشته و هزاران سال فرهنگ خود را به
دورترین نقاط جهان گسترش میدادهاند و با ایفای نقش محافظان وفادار اماکن
مقدسه همه ادیان، برای آزادی عبادات الگویی ایجاد نمودند.
من
به عنوان فرزند بیت المقدس، از همزیستی و اخوت دینی که مظهر شهر مقدس ما
قبل از تسلیم آن در برابر فاجعه بود، خاطراتی شکوهمند و افتخار آفرین برای
خود و مردم خویش محفوظ نگاه داشتهام.
ما
این خط مشی روشن را تا مرحله تأسیس کشور اسرائیل و پراکندگی خود ادامه
دادیم و این امر باعث نشد وظایف انسانی خود را در سرزمین فلسطین از یاد
ببریم.
فلسطینیها
اجازه نخواهند داد که سرزمینشان به صورت پایگاهی برای تجاوز و یا
اردوگاهنژاد پرستان برای نابودی تمدن و فرهنگ و ترقی و صلح در آید. مردم
چارهای جز این ندارند که میراث نیاکان خود را با مقاومت در برابر مهاجمان
حفظ نموده و با دفاع از سرزمین بومی خود، ملیت عربی و فرهنگ و تمدن را پاس
داشته، برای تأمین امنیت این سرزمین که گاهواره آیین توحید است، تلاش
نمایند.
........................................
حمایت همیشگی اسرائیل از امپریالیستها و نژادپرستان
در مقابل کافی است تنها به نحو اجمال به برخی از مواضع اسرائیل اشاره کنم:
پشتیبانی
از نیروهای عقب مانده و سازمان مخفی (ارتجاعی) در الجزیره، جانبداری از
استعمارگران مستقر در آفریقا، کنگو، آنگولا، موزامبیک، زیمبابوه، تانزانیا و
بالاخره حمایت از رفتار سرکوبگرانه ویتنام جنوبی در برابر انقلاب ویتنام.
از
این گذشته میتوان حمایت همیشگی اسرائیل از امپریالیستها و نژادپرستان در
همه نقاط و موضع سدکننده آن را در کمیته ۲۴ (که اعطای استقلال به کشورها و
مردم مستعمرات را مد نظر قرار میدهد)، یاد کرد.
میتوان خودداری اسرائیل از دادن رأی موافق در پشتیبانی از استقلال کشورهای آفریقایی را یادآور شد.
میتوان
مخالفت با خواستههای به حق بسیاری از ملل آسیا، آفریقا و آمریکای لاتین و
بسیاری از کشورهای دیگر در کنفرانسهای مربوط به مواد اولیه، جمعیت، حقوق
دریاها و تغذیه، را عنوان نمود.
اینها
مواردی است که خصلتها و ویژگیهای دشمنی را که به سرزمین ما چشم طمع
دوخته، به معرض نمایش میگذارد و مشت او را باز میکند و، همین واقعیتها
است که مبارزه شرافتمندانه و افتخار آفرین ما را علیه استعمار و ارتجاع
توجیه میکند.
........................................
رهبری صهیونیسم، از یهودکُشی بهرهها گرفت.
درست
در هنگامی که ما از دورنمای آینده دفاع میکنیم صهیونیستها رو به گذشته
دارند. دشمن ما حتی دارای یک سابقه طولانی عداوت نسبت به یهودیان محروم نیز
هست. چرا؟ چون در جوهر صهیونیسم نوعینژاد پرستی ذاتی نسبت به یهودیان
شرقی وجود دارد.
زمانی
که ما با تمام وجود، کشتار یهودیان توسط نازیسم را محکوم میکردیم به نظر
میرسید رهبری صهیونیسم که در آن زمان نیز بیشتر مایل بود در بوق مهاجرت
بدمد و پرچم پیش به سوی ارض موعود را بالاتر برَد، خوشحال بود!
به
چه دلیل؟ (گویی آنان خواهان آن وضع بودند)، به این خاطر که از یهودُکشی،
برای سرعت بخشیدن به تحقق اهداف خویش و مهاجرت یهود به فلسطین بهره گرفتند.
اگر
مقصود از مهاجرت یهودیان به فلسطین زندگی در کنار ما و بهرهمند شدن از
همان حقوق و انجام همان وظائف بود که اصلاً مسئلهای نبود.
ما
درهای میهن خویش را تا آنجا که ممکن بود به رویشان گشوده بودیم. هزاران
ارمنی و چرکسی که هنوز هم مثل خواهر و برادر در میان ما زندگی میکنند شاهد
این مدعا هستند، اما وقتی هدف از این به اصطلاح مهاجرت اشغال یک سرزمین و
دربدر ساختن مردم و تبدیل ما به شهروندان درجه دوم باشد، چیزی است که هیچکس
نباید تقاضای موافقت و تسلیم ما را داشته باشد.
........................................
انقلاب ما تحت تاثیر عوامل نژادی یا مذهبی قرار ندارد.
بنابراین
انقلاب ما از همان آغاز، تحت تاثیر عوامل نژادی یا مذهبی قرار نداشته،
آماج آن نه به یهود به عنوان فرد، بلکه صهیونسم نژادگرا و تجاوز پیشه بوده
است.
انقلاب
ما در معنی اخیر، انقلابی برای یهود به عنوان یک انسان نیز، هست. ما تلاش
میکنیم که یهودیان مسیحیان و مسلمانان در برابری با یکدیگر زندگی کنند، از
حقوق برابر بهرهمند باشند و فارغ از تبعیضهای نژادی یا مذهبی به وظائف
یکسان خویش اشتغال ورزند.
ما
بین یهودّیت و صهیونیسم فرق میگذاریم، در حالیکه به مخالفت با جنبش
استعماری و صهیونیستی ادامه میدهیم و به آئین یهود احترام میگذاریم.
***
من
امروز که حدود یک قرن از ظهور صهیونیسم میگذرد، میخواهیم نسبت به خطر
روزافزون آن برای همه، برای یهودیان جهان، برای اعراب و برای صلح جهانی
هشدار دهم، چرا؟
چون صهیونیسم (با لعاب مذهب) یهودیان را از سرزمین خود به مهاجرت ترغیب میکند و ملیت جعَلی به آنان میدهد.
با
اینکه مشخص شده که رفتار تروریستگونه صهیونیستها راه به جایی نمیبرَد،
بازهم آنرا ادامه میدهند، غافل از اینکه دژهای استعمار و نژادپرستی فرو
میریزد و مهاجرت از اسرائیل آغاز شده و این واقعیت شکست آنان را به نمایش
گذاشته است.
از
مردم و حکومتهای جهان میخواهیم که راسخ و استوار در برابر تلاش
صهیونیستها... بایستند و با هر نوع تبعیض مذهبی و نژادی و مربوط به رنگ
پوست در مورد هر فرد انسان به شدت مخالفت کنند.
اگر
در اندیشه برخی از مردم جهان در زمینه مسئله مهاجرت یهودیان ابهامی وجود
دارد، چرا مردم عرب و فلسطینی باید تاوانش را بپردازند؟ برای چی حامیان این
به اصطلاح راه حلها، درهای کشور خود را بسوی آنها نمیگشایند؟
کسانیکه
صلاح میبینند ما را تروریست بنامند، تمایل دارند افکار عمومی جهان را از
کشف حقیقت در باره ما و مشاهده حقانیت چهرههای ما باز دارند، انها تلاش
میکنند که موضع دفاعی ما را و نیز رفتار جابرانه و تروریسم خود را پنهان
کنند.
........................................
تفاوت یک انقلابی و یک تروریست در منطق جنگ و مبارزه آنها نهفته است.
نمیتوان
کسانی را که از آرمانهای عادلانه پشتیبانی میکنند و در راه آزادی و رهائی
سرزمین خود به جنگ ظالمان، متجاوزان و استعمارگران میروند، ترورست نامید.
اگر براستی چنین باشد پس مردم آمریکا در مبارزه خود برای رهائی از سلطه
بریتانیا ترورسیت هستند!
مقاومت اروپا علیه نازیسم هم، تروریسم محسوب میشود!
مبارزه
مردم آسیا، آفریقا و آمریکای لاتین نیز جیزی جز تروریسم نیست! و بسیاری از
شما را هم که در همین سالن نشستهاید، تروریست میخواندند.
این
مبارزه، مبارزه عادلانه و خالصانهای است که در منشور سازمان ملل و نیز
اعلامیه جهانی حقوق بشر از آن با احترام تمام یاد شدهاست. کسانیکه رودرروی
آرمانهای عدالت خواهانه میایستند، کسانیکه (شعارهای دروغین را عَلم
میکنند اما در واقع) با هدف به سلطه کشیدن و غارت دیگران جنگ و خونریزی
راه میاندازند، جنایتکاران جنگی محسوب میشوند و آنها هستند که باید زیر
سئوال بروند نه ما.
حقانیت آرمان، توجیه کننده حق مبارزه است.
در
اسناد رسمی ما تروریسم صهیونیسم که علیه مردم فلسطین، برای اخراج آنها از
کشورشان و غصب سرزمینشان ِاعمال میکنند، به ثبت رسیدهاست.
هزاران
نفر از مردم ما در شهرها و روستاهای خود قتل عام شدند، دهها هزار نفر به
زور اسلحه، خانه و کاشانه خویش را رها نمودند، آواره کوه و صحرا شده،
مجبور گشتهاند در بیابان سرگردان شده، بیآب و غذا سربه کوه بگذارند.
........................................
دشمن صهیونیستی از نفرت تغذیه میکند.
هر
کس که در سال ۱۹۴۸ شاهد فاجعهای که برای ساکنان صدها شهر و روستا در
حیفا، رام الله، لیدا و جلیله روی داد ــ بوده است آن تراژدی را هرگز
فراموش نخواهد کرد.
البته
اختناق عمومی در مخفی نگاه داشتن آن فجایع موفق بوده است. اگر در آن زمان
آثار ۳۸۵ شهر و روستای فلسطینی را که ویران و از نقشه زدوده شده پنهان
نگاه داشتند انهدام ۱۹ هزار خانه در خلال هفت سال گذشته که به معنی نابودی
کامل ۲۰۰ روستای دیگر فلسطین است و تعداد بسیار کسانی که در نتیجه شقاوت
زندانبانان اسرائیل معلول و مجروح شدند را نمیتوان تحت هیچ سرپوشی پنهان
نگاه داشت.
دشمن
صهیونیستی از نفرت تغذیه میکند. نفرتی که حتی شجره صلح، درخت زیتون را
نیز در کشور من آماج قرار داده بود. شجره زیتون را که مظهر غرور ما است و
یادآور نیاکان ما و یادبود زندهای از سرزمین فلسطین بود.
چگونه میتوان عبارت خانم گلدامایر را که ضمن آن ناراحتی خود را از تولد روز افزون فرزندان فلسطین ابراز داشت توصیف کرد؟
آنها علناً کودکان و درختان فلسطین را دشمنانی تصور میکنند که باید قلع و قمع گردد.
دهها
سال است که صهیونیستها در برابر رهبران فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و هنری
مردم ما سنگ میاندازند و به ایجاد رعب و وحشت و کشتار مردم ما مشغولند.
آنان
میراث فرهنگی و فرهنگ توده ما را به سرقت بردهاند. حتی به اماکن مقدسه در
بیت المقدس صلح طلب نیز دست درازی میکنند. تلاش کردهاند تا با اخراج
ساکنان و الحاق شهر، آن را غیرعربی ساخته ویژگیهای اسلامی و مسیحیاش را
کم رنگ کنند.
من باید آتش سوزی مسجدالاقصی را در بیت المقدس به یاد بیاورم و همچنین تخریب بسیاری از آثاری که دارای ویژگیهای تاریخی فرهنگی است.
***
بیت المقدس با ارزشهای معنوی و تاریخ مذهبیاش شاهدی برای آینده و دلیلی است بر حضور ابدی تمدن و ارزشهای انسانی ما.
عجیب
نیست که در زیر آسمان بیتالمقدس مشعل سه مذهب درخشیدن گرفت تا نورش بر
بشریت پرتو افکن شود و بتواند رنجها و امیدهای انسانی را منعکس نماید...
اعراب فلسطینی که در سال ۱۹۴۸ به وسیله صهیونیستها قلع و قمع نشدند نیز
اکنون در موطن خود به شکل آواره زندگی میکنند. قوانین اسرائیل آنها را
شهروند درجه دو میبیند. نه - درجه سوم، زیرا یهودیان شرقی شهروندان درجه
دوم محسوب میشوند. اعراب مزبور در معرض کلیه اشکال تبعیض نژادی، مصادره
زمین و دارایی و تروریسم قرار داشتهاند. قربانی کشتارهایی نظیر «کفر قاسم»
بوده، از روستاهای خود اخراج شده و از حق بازگشت نیز محروم شدهاند. چنان
که بر ساکنان «اکریت» و «کفر یوم» گذشت.
مردم
ما به مدت ۲۶ سال با حکومت نظامی روزگار گذرانده و بدون اجازه قبلی
نمیتوانند جا به جا شوند. این در حالی است که قوانین اسرائیل میگوید هر
یهودی در هر جای جهان میتواند به اسرائیل بازگردد و حق شهروندی بگیرد.
جالب
اینجا است که یکی از قوانین اسرائیل مقرر داشته، فلسطینیهایی که در زمان
اشغال در شهرها و دهات خود حضور نداشتند، (یعنی آواره شده بودند) از حق
داشتن شهروندی محرومند.
........................................
مبارزه عادلانه یک خلق، ترور محسوب نمیشود.
پیشینه
حاکمان اسرائیل سرشار از عملیات تروریستی و جور و جفایی است که علیه مردم
ما در صحرای سینا و بلندیهای جولان که در محاصره و اشغال بودند، مرتکب
شدهاند. بمباران مدرسه «حر البکر» و کارخانه «ابو زایل» تنها دو نمونه از
چنین رفتاری است. انهدام کامل شهر سوری «قنیطره» یک مورد دیگر از این
تروریسم سازمان یافته دولتی است. اگر این پیشینه زشت در جنوب لبنان نیز
گردآوری شود وقاحت و عظمت آن بیتفاوتترین آدمها را نیز در خود میبَرد.
سرزمینهای
سوخته، بمبارانها، دزدیهای دریایی، تخریب صدها خانه، ربودن شهروندان...
از جمله این شاهکارها است. اینها همه زمینهای برای منحرف ساختن آب
رودخانه لبنانی و تجاوز آشکار به حاکمیت لبنان است.
آیا
نیاز است که من برای مجمع عمومی، قطعنامههای زیادی را که خودش تصویب کرده
اشاره کنم؟ آیا نیاز است تجاوزی که اسرائیل علیه کشورهای عربی مرتکب شده، و
ستمی که نسبت به حقوق بشر و مواد کنوانسیون ژنو روا داشته،... یادآوری
نمایم؟
تنها
توصیفی که میتوان از این اعمال به عمل آورد این است که این رفتار بربریت و
تروریسم است و عجیب نیست که نژادپرستان صهیونیست آنقدر گستاخند که مبارزه
عادلانه یک خلق را ترور مینامند. آیا تحریفی از این بیشرمانهتر وجود
دارد؟
........................................
مردم ما چارهای جز مقاومت و نبرد ندارند.
ما
از کسانی که میهنمان را غصب کردند و با اتکّاء به اعمال جنایتکارانه،نژاد
پرستان آفریقای جنوبی را نیز رو سفید کردند، میخواهیم که قطعنامه مجمع
عمومی سازمان ملل متحد که خواهان تعلیق یک ساله عضویت حکومت آفریقای جنوبی
در سازمان ملل گشته بود را مورد نظر قرار دهند. این است سرنوشت اجتناب
ناپذیر هر جریان مرتجع ونژاد پرستی که قانون جنگل را میپذیرد. میهن
دیگران را غصب کرده، ستم روا میدارد.
مردم
ما در ۳۰ سال گذشته، چارهای نداشتند جز اینکه علیه اشغال بریتانیا و
تهاجم صهیونیستها که هدف هر دو یکسان بود، به نبرد برخیزند.
شش
خیزش مهم و دهها قیام مردمی تدارک دیده شد. بیش از ۳۰ هزار شهید که در
مقام مقایسه نسبی (نسبت به جمعیت) برابر با ۶ میلیون آمریکایی است، در
جریان این امر جان باختند. هنگامی که در سال ۱۹۴۸ تقریبا تمام مردم ما
دربدر و آواره شدند بازهم مبارزه برای تعیین سرنوشت اگر چه در دشوارترین
شرایط ادامه یافت.
ما
در این راه همه ابزارها را به کار گرفته و امتحان کردیم... حتی در تبعید
نیز به فرزندان خود آموزش دادیم. میخواستیم زنده بمانیم. چرا؟ چون زندگی
را دوست داشته و داریم.
........................................
از خلال مبارزه انقلابی، رهبری سیاسی به بلوغ میرسد.
مردم
فلسطین هزاران پزشک، حقوقدان، پژوهشگر و معلم تربیت نمودند که فعالانه در
رشد کشورهای همسایه مشارکت جستند. آنها از درآمد خویش برای کمک به جوانان
و سالمندان و اردوگاههای آوارگان استفاده کردند. خواهران و برادران
جوانشان را آموزش دادند. و در تمام این مدت در رویای بازگشت به سر بردند.
وفاداری
به فلسطین و عشق به میهن هرگز در آنها خاموش نشد. گذشت زمان آنچنان که
برخی دلخوش بودند موجب فراموشی شود نیز مؤثر نیافتاد و هنگامی که مردم ما
فهمیدند که به جامعه بین المللی نمیتوان چندان امید بست، هنگامی که
فهمیدند تنها از طریق وسایل سیاسی حتی یک وجب خاکشان را هم پس نمیدهند و
وقتی از در و دیوار جور و جفا دیدند چه چارهای جز توسل به مبارزه مسلحانه
داشتند؟
این
مردم همه سرمایههای مادی و انسانی خویش را به پای این مبارزه ریختند. با
رشادت تمام با تروریسم پلید اسرائیل که هدف آن به انحراف کشیدن مبارزه و
متوقف ساختن آن بود به مقابله برخاستند.
هزاران
شهید و... مجروح، معلول و زندانی داشتهایم تا به حق خودمان رسیده،
سرنوشتمان را به دست گیریم و به سرزمین خودمان بازگردیم. مردم ما سلطه
اشغالگران را تحمل نمیکنند، در برابر ستمگر میایستند و بهای آنرا هرچه
باشد، میپردازند...
البته، از خلال همین مبارزه انقلابی است که رهبری سیاسی به بلوغ میرسد و نهادها و موسسات لازم ساخته میشود...
اینک سازمان آزادیبخش فلسطین با شرکت همه مردم، علاوه بر مبارزه مسلحانه، مبارزات اجتماعی و سیاسی خود را هم پیش میبَرد...
باید
یادآور شوم که ما برای تحقیقات علمی، توسعه کشاورزی و رفاه اجتماعی، احیای
میراث فرهنگی و حفاظت از فرهنگ عامه، موسساتی تاسیس کردهایم. شاعران،
هنرمندان و نویسندگان فلسطینی، در اعتلای فرهنگ عربی نقش بسزایی دارند و
تحسین جهانی را برانگیختهاند.
........................................
سازمان آزادیبخش فلسطین، یگانه نماینده مشروع مردم فلسطین است.
در
مقابل دشمن ما به طور سیستماتیک فرهنگ ما را به نابودی کشیده و نژادپرستی
را اشاعه داده است و با ایدئولوژی امپریالیستی، مانع پیشرفت، عدالت،
دموکراسی و صلح شده است.
من
اینجا باید از کشورهای غیر متعهد، کشورهای سوسیالیستی، کشورهای اسلامی،
کشورهای آفریقایی و دوستانمان در کشورهای اروپایی، آسیا، افریقا و امریکا
لاتین تشکر کنم...
یاداور
میشوم که سازمان آزادیبخش فلسطین (ساف) یگانه نماینده مشروع مردم فلسطین
است و آرزوها و امیدهای مردم ما را نمایندگی میکند...
این مشروعیت از کجا میآید؟ از فداکاری و جانبازی و مبارزه برای آزادی...
باید بگویم که تودههای فلسطینی از ما حمایت کرده و ساف (سازمان آزادیبخش فلسطین) را برگزیدهاند.
نیاز
به گفتن نیست که در آخرین اجلاس سران عرب از ساف با عنوان تنها نماینده
مردم فلسطین یاد شده و همه جنبشهای آزادیبخش نیز به این مشروعیت اذعان
نمودهاند...
........................................
از بابت جنایاتی که علیه یهودیان روا داشته شده، متأسفیم.
جا
دارد بگویم که در ده سال گذشته (از ۱۹۶۴ تا ۱۹۷۴) هزاران شهید و بیشتر و
بیشتر مجروح و معلول و زندانی داشتهایم... اینک سالها است که مردم ما در
معرض خسارت و غارت و ویرانی و آوارگی هستند و بهای آن را با خون فرزندان
خویش میپردازند. چیزی که هرگز جبران نمیشود.
بار
اشغال، آوارگی و ویرانی را به دوش کشیدیم امّا، امّا، امّا این امور موجب
انتقام جویی یا کینه و توسل به شیوههای نژادگرایانه دشمن نشد و همچنان ما
بر اصول خویش پایدار ماندیم و روش حقیقی شناخت دوست از دشمن را از دست
ندادیم. به همان نسبت که از بابت جنایاتی که علیه یهودیان روا داشته شده
متأسف هستیم تبعیضهای زیادی که در رابطه با اعتقادات آنها بر آنان اعمال
گردید نیز برایمان اندوهبار است.
........................................
من یک عصیانگرم و آزادی آرمان من است.
من
یک عصیانگرم و آزادی آرمان من است. به خوبی میدانم که بسیاری از شما که
امروز اینجا هستید روزی دقیقاً در همان موضع مقاومتی قرار داشتید که من
امروز در آن هستم. شما نیز روزگاری ناگزیر بودید که رویاها را به واقعّیت
تبدیل کنید. پس شما در رویای من سهیم باشید. پس دقیقا من میتوانم از شما
تقاضای یاری کنم که رویای خود و رویای مشترک را برای آیندهای صلح آمیز در
سرزمین مقدس فلسطین به واقعیت تابناک مبدل کنیم.
«آهود آدیف» Ahud Adif یهودی انقلابی وقتی در مقابل یک دادگاه نظامی اسرائیل قرار گرفت گفت:
من
یک تروریست نیستم تنها جرم من این است که میگویم باید در این سرزمین یک
دولت دمکراتیک موجودیت پیدا کند. او اکنون در یکی از زندانهای صهیونیستها
در میان همفکران خود آزرده خاطر و در حال نابودی است.
بهترین آرزوهای قلبی خود را نثار او و یارانش میکنم.
امروز
در مقابل همان دادگاهها اسقف کاپوچی روحانی والا مقام کلیسا نیز قرار
دارد. او ضمن بالا بردن انگشتان خود برای نمایش همان علامت پیروزی که
رزمندگان آزادی خواه ما مورد استفاده قرارمی دهند گفت:
هدف
من این بوده که همه انسانها در این سرزمین، سرزمین صلح، با مسالمت زندگی
کنند. این روحانی والا مقام در سرنوشت اندوهناک «آهود آدیف» سهیم خواهد
بود. سلام، سلام ما بر او باد.
........................................
انقلاب به معنی تحقق بخشیدن به رؤیاها و امیدها است.
بنابر
این چرا نباید در رؤیا به سر برده و امیدوار باشیم؟ مگر نه اینکه انقلاب
به معنی تحقق بخشیدن به رؤیاها و امیدهاست؟ پس بیایید به هم کمک کنیم تا
رؤیای من به حقیقت بپیوندد. تا همراه مردم خود از آوارگی و تبعید بازگردم و
در فلسطین با این رزمنده راه آزادی و یارانش و این کشیش عرب و برادرانش در
یک کشور دمکراتیک که مسیحیان، یهودیان و مسلمانان در عدالت، برابری،
برادری و پیشرفت به سر خواهند برد زندگی کنیم.
از
شما میپرسم آیا این رؤیای شرافتمندانه مستحق مبارزه در کنار همه عاشقان
آزادی در هر جای جهان نیست؟ چرا که زیباترین بعد این رؤیا فلسطینی بودن آن
است. رؤیایی از سرزمین صلح، سرزمین قهرمانی و شهادت و تاریخ.
به
یاد بیارویم که یهودیان اروپا و آمریکا به خاطر هدایت مبارزات مربوط به
غیرمذهبی کردن حکومت و جدایی دین از سیاست معروفیت یافتهاند.
آنها
همچنین به دلیل مبارزه خود علیه تبعیض مبتنی بر مذهب مشهورند. پس چگونه
آنها میتوانند به حمایت خود از تعصب و تبعیض... ادامه دهند؟
........................................
نمیخواهیم حتی یک قطره از خون اعراب یا یهود بر زمین ریخته شود.
در
مقام رسمی خودم به عنوان سازمان آزادیبخش فلسطین و رهبر انقلاب فلسطین در
مقابل شما اعلام میکنم که هنگامی که در زمینه امیدهای مشترک خود از فلسطین
فردا سخن میگویم همه یهودیانی را نیز که اینک در فلسطین زندگی میکنند و
زندگی صلح آمیز و خالی از تبعیض را میپسندند در شمول این چشم انداز قرار
میدهم.
از
یهودیان میخواهم همگی از وعده و وعیدهای خیالی که از سوی ایدئولوژی
صهیونیستی و حکومت اسرائیل به آنها داده میشود روی برگردانند. این راه جز
خونریزی دائمی، جنگ بیپایان و اسارت چیزی ندارد.
از
آنها دعوت میکنم از انزوای اخلاقی خود خارج شده و به سوی فضایی باز از
انتخاب آزادانه، قدم بردارند و تحت تأثیر מצדה (داستان «میسادا» Masada)، و
تبلیغاتی که یأس و سرخوردگی از شکست یهودیان از رومیان را در گذشتههای
دور برجسته میکند، قرار نگیرند.
ما به آنها میگوییم که میتوانیم که در شرایط یک صلح عادلانه با هم در کشوری دمکراتیک زندگی کنیم.
من
اینجا در حضور همه شما میگویم که ما میل نداریم که حتی یک قطره از خون
اعراب یا یهود (فرق نمیکند) بر زمین ریخته شود. به ادامه کشت و کشتار که
تنها در صورت استقرار صلح عادلانه مبنی بر حقوق، امیدها و آرزوهای مردم ما
پایان خواهد پذیرفت، هیچ تمایلی نداریم.
........................................
شاخه زیتون در یک دست و تفنگ رزمنده راه آزادی در دست دیگر
از
شما خواهش میکنم به مردم ما در مبارزه برای کسب حق تعیین سرنوشت یاری
رسانید. این همان حقّی است که در منشور سازمان ملل متّحد مورد احترام
قرار گرفته است و بارها و بارها در قطعنامههایی که جامعه ملل به تصویب
رسانده تأیید شدهاست. همچنین از شما تقاضا میکنم به مردم ما کمک کنید از
تبعیدگاه اجباری خود که به وسیله فشار اسلحه، ظلم و ستم و بیداد به آنها
تحمیل شده به میهن خویش باز گردیم... در موطن ملی خود آزادانه و با عزت
زندگی کرده و از مزایای زندگی به عنوان ملتی واحد بهرهمند شویم.
تنها
در آن زمان ممکن است خلاقیت فلسطینی به تمامی در خدمت بشریت قرار گیرد.
تنها در این شرایط است که بیت المقدس نقش تاریخی خودش را به عنوان معبدی
برای همه ادیان ایفا خواهد نمود. از شما تقاضا میکنم، یاری میطلبم که
مردم ما را به استقرار حاکمیت ملی و مستقل همراهی کنید.
***
امروز
من آمدهام با یک شاخه زیتون در یک دست و تفنگ رزمنده راه آزادی در دست
دیگر، کاری نکنید که شاخه زیتون از دست من رها شود. نگذارید شاخه زیتون
از دست من به زمین افتد. نگذارید شاخه زیتون از دست من به زمین افتد.
در فلسطین شعله جنگ زبانه میکشد و در فلسطین است که صلح متولد میگردد.
................................................................................................................................
پانویس
قطعنامه مجمع عمومی (۱۴ اکتبر ۷۴) برای دعوت از جنبش آزادیبخش فلسطین
General Assembly |
Distr. GENERAL |
|
A/RES/3210 (XXIX) 14 October 1974 |
Considering that the Palestinian people is the principal party to the question of Palestine,
Invites the Palestine Liberation Organization, the representative of the Palestinian people, to participate in the deliberations of the General Assembly on the question of Palestine in plenary meetings.
..............................................
سخنان خانم گلدامایر با ساندی تایمز و واشنگتن پست ۱۵ ژوئن ۱۹۶۹
فلسطینی؟ فلسطینی اصلاً وجود ندارد...
"לא
היה דבר כזה פלסטינאים. מתי לאורך ההיסטוריה חי עם פלסטיני עצמאי בארצו
פלסטין? לפני מלחמת העולם הראשונה האזור נקרא דרום סוריה וכלל את כל ירדן.
זה לא שהיה בעבר עם פלסטיני שחי בפלסטין והחשיב את עצמו לעם פלסטיני ובאנו
והעפנו אותם החוצה ולקחנו את ארצם. הם מעולם לא היו עם." ~ עיתוני הסאנדיי
טיימס והוושינגטון פוסט, 15 ביוני 1969...
"There were no such thingas Palestinians. When was there an independent Palestinian people with aPalestinian state?... It was not as though there was a Palestinian people inPalestineconsidering itself as a Palestinian people and we came and threw them out andtook their country away from them. They did not exist".
Golda Meir, (Sunday Times, 1969-06-15; The Washington Post, 1969-06-16)
چیزی به نام فلسطینی وجود ندارد...
چیزی
به نام فلسطینی وجود ندارد... اینجور نیست که در اینجا ملتی فلسطینی
میزیسته و ما آنان را آواره کرده و بر سرزمینشان مسلط شده ایم. در این
سرزمین، اصلاً فلسطینی وجود ندارد...
..............................................
بنیاد یاسر عرفات
..............................................
متن سخنرانی عرفات به زبان عربی
خطاب یاسر عرفات امام الجمعیه العامه للامم المتحده فی 13/11/1974
در تدوین سخنرانی عرفات «محمود درویش» نقش داشته است. ضمناً تا
آنجا که میدانم تنها آقای محمود کتابی ضمن اشاره به رویدادهای سیاسی
خاورمیانه، بخشی از سخنان عرفات در سازمان ملل را بازتاب داده اند، اگر
دیگران نیز به ان پرداخته باشند، اطلاع ندارم.
..............................................
سخنان یاسر عرفات در اسناد سازمان ملل (انگلیسی)
***
همنشین بهار