دیگر دخالت در اشرف موضوعیت ندارد
علی ناظر
امروز در سایت همبستگی ملی – وابسته به مجاهدین خلق، گزارشی از یک تومار خطاب به ملل متحد، که توسط ساکنین اشرف امضا شده بود، منتشر شد.
در این تومار بر یک نکته تأکید شده است: آنها خواهان دخالت ملل متحد برای حفاظت از اشرف هستند. در ترم «تا فرجام نهایی» در این گزارش نیامده است، و بر « استقرار تیم دائمی ناظر ملل متحد در اشرف» تأکید شده است، هر چند که این درخواست را «به منظور دستیابی به یک راه حل دراز مدت و صلح آمیز و مورد قبول همه طرفها» ارزیابی کرده است.
به زبانی دیگر آنها تصمیم خود مبنی بر ماندگاری «دائمی» در اشرف را اعلام کرده، و به نظر نگارنده، امور اشرف از این پس موضوعی است که دیگر نباید مورد سوال غیر مجاهدین قرار بگیرد.
آنها فرزند خلق هستند، اما «فرزند» هم زمانی می رسد که تصمیم خود را می گیرد، و «مام وطن» باید «فرزند» را به حال خود رها کرده و بدی ها و خوبی هایی که برای «فرزند» پیش خواهد آمد را به خود او بسپارد.
برای آنها سلامت و بهزیستی آرزو می کنم، و به این «اعلام مسئولیت برای آنچه پیش خواهد آمد» احترام می گذارم، هرچند نه به استراتژی ارتش آزادیبخش باور داشته ام، و نه تعریف «اشرف کانون استراتژیک» هنوز برایم روشن شده است.
علی ناظر
13 اردیبهشت 1390

ردوی ضمن اشاره به پوشش شدید امنیتی این نشست، متذکر شده که برای حضور در آن نشست معرفی نامهای از وزارت ارشاد ملی دریافت کرده، ولی او به دلیل جو ناشی از اتهام جاسوسی به بری روزن (Barry Rosen) گروگان و وابسته مطبوعاتی سفارت آمریکا، ترجیح داده بود که احتیاط کرده و به نام وابسته اطلاع رسانی سفارت بریتانیا در این نشست حاضر نشود.
در این گزارش فاش شده که در واقع خروج شش آمریکایی مخفی شده در سفارت کانادا در صبح روز نهم بهمن، آخرین اقدام آن سفارتخانه در تهران در آن مقطع بود و بعد از ظهار همان روز با خروج کن تیلور (Ken Taylor) سفیر کانادا از تهران، نمایندگی دیپلماتیک کانادا در تهران به کلی تعطیل شد.
بوهم همچنین شکایت داشت که هنری پرشت (Henry Precht) رییس میز ایران در وزارت خارجه آمریکا، همواره او را به دستیارانش حواله میداد و گری سیک (Gary Sick) معاون شورای امنیت ملی آمریکا حتی حاضر به پاسخ تلفن دیپلمات نبود. به گفته بوهم، این موضوع به مشاجره بین او و پرشت و اعتراض رسمی کانادا نیز منجر شده بود.
مساله دیگر در این بحران، موقعیت بروس لینگن (Bruce Laingen) کاردار آمریکا بود که به هنگام اشغال سفارت در محل وزارت خارجه ایران به همراه دو تن از همکارانش به رایزنی با مقامات ایرانی مشغول بود. در طول مدت گروگانگیری لینگن تحت حفاظت دولت ایران باقی ماند، ولی در عمل و به عنوان حفظ امنیت او حق خروج از محل اقامتش نداشت و موقعیتش، به جز محل نگهداری و افراد کنترل کننده او، چندان تفاوتی با دیگر گروگانها نداشت. البته لینگن از طریق دیپلماتهای بریتانیایی، سوییسی دانمارکی و هلندی در تماس مداوم با واشینگتن بود.

درست در همین زمان (میانه مارس ۱۹۸۰)، سفرای اروپایی مقیم تهران که از یک سو نگران اقدام نظامی آمریکا بودند و از سوی دیگر به موفقیت تلاشهای به جای این التیماتوم، نامهای محرمانه به سید احمد خمینی نوشتند و از طریق او از آیت الله خمینی خواستار مداخله شخصی و انسان دوستانه او برای حل مساله گروگانگیری و اشغال سفارت آمریکا و دست کم اجازه ارتباط و دیدار با گروگانها شدند.

آمریکا در شرایطی در تدارک عملیات نظامی آزادسازی گروگانهایش بود که آیتالله خمینی احتمالا تحت تاثیر نامه سفرای اروپایی با دیدار هیاتی از مقامات بین المللی به همراه هیلارین کاپوچی (Hilarion Capucci) اسقف فلسطینی سابق بیتالمقدس موافقت کرد. این دیدار که در روز هفتم آوریل/ ۱۸ فروردین انجام گرفت، در محافل بین المللی به عنوان مقدمهای برای پایان ماجرا و آزادی دیپلماتهای آمریکایی تلقی و حتی منجر به انتشار یک بیانیه رسمی امید بخش از سوی کارتر شد.
سفرای اروپایی گفتگوهای فشردهای را در تهران برای انتقال گروگانها به دولت و فراهم کردن آزادی آنان فراهم میکردند و از واشینگتن نیز خواسته بودند تا برای مدت کوتاهی از پیگیری اعمال تحریمهای دیگر خودداری کند. ظاهرا عملیات نظامی آمریکا در ایران از اغلب متحدان غربی آن کشور مخفی نگاه داشته شده بود. برای مثال در دیدار ۱۸ آوریل/ ۲۹ فروردین هندرسون سفیر بریتانیا در واشنگتن با برژینسکی (Zbigniew Brzezinski) که شش روز قبل از آغاز عملیات دلتا برای آزادی گروگانها انجام شد، برژینسکی ضمن کتمان وجود نقشه نظامی "در پاسخی مبهم" تاکید کرد که هنوز هیچ چیزی درباره ایران قطعی نشده است. حتی گزارش ۲۴ آوریل (روز آغاز عملیات) هندرسون نیز تنها به بیان شایعات و گمانهزنیهایی درباره احتمال یک اقدام نظامی از سوی آمریکا پرداخته است.
نیروهای آمریکایی با حمله نافرجام ۲۴ و ۲۵آوریل/ ۴ و ۵ اردیبهشت خود به ایران، ضمن تخریب کل روند گفتگوها، عملا آزادی گروگانها را نیز برای حدود ۹ ماه دیگر به تاخیر انداخته و موجب شکست جیمی کارتر در انتخابات بعدی ریاست جمهوری شدند.
حمله نظامی به ایران برای آزادی گروگانها موافقان و مخالفانی در هیات حاکمه آن کشور داشت. مهمترین مخالف این اقدام سایروس ونس (Cyrus Vance) وزیر خارجه بود که پیش از عملیات دلتا در دیداری با کارتر، مخالفت اصولی خود با این اقدام را اعلام کرد. پس از مذاکرات طولانی، نهایتا ونس ضمن تاکید بر استعفا تحت هر شرایطی و بدون توجه به نتیجه عملیات، تنها این توصیه کارتر را پذیرفت که استعفایش بعد از عملیات اعلام شود تا تاثیر منفی بر موضوع نگذارد.
در همان روز نشست مشابهی نیز به درخواست وارن کریستوفر (Warren Christopher) معاون وزیر خارجه آمریکا تشکیل شد. علت اصلی تشکیل این جلسه، رفع دلگیری متحدان آمریکا از بی اطلاعی از عملیات نظامی در ایران بود. کریستوفر تشریح کرد که فلسفه عملیات نظامی اخیر با اقدامات مرسوم اقتصادی، دیپلماتیک یا سیاسی که با مشورت کشورهای دوست انجام میشود تفاوت داشت و انتشار خبر آن، موجب تخریب کل کار میشد.
به گفته این استاد بریتانیایی، روز دوم همایش به مباحثات شرکت کنندگان اختصاص داشت و سخنران سی کشور از شصت کشور حاضر در همایش از جمله رمزی کلارک (Ramsey Clark) دادستان کل سابق آمریکا به بیان دیدگاههای خود درباره "مداخلات آمریکا و دیگر قدرتهای بزرگ" در امور داخلی دیگر کشورها اختصاص داشت.


روز دهم سپتامبر/ ۱۹ شهریور، ادموند ماسکی (Edmund Maskie) وزیر خارجه جدید آمریکا در نامهای سرگشاده به رجایی خواهان تسریع روند آزادسازی گروگانها شد. ماسکی در این نامه تاکید کرد که آمریکا قصد مداخله در امور داخلی ایران را ندارد. او همچنین ضمن ابراز خوشوقتی از واگذاری سرنوشت گروگانها به مجلس ایران، رسما خواستار معرفی و گشایش راههای ارتباط مستقیم و گفتگو بین تهران و واشنگتن شد.















به باور پلیس لندن که در گزارش ۱۷ ژوئن/ ۲۷ خرداد جان پول یکی از مسئولان تجسس اسکاتلندیارد منعکس شده، این عده که از هواداران شناخته شده جمهوری اسلامی و عضو یگ گروه مخفی ضربت بوده و در هتل مشغول ساخت یک بمب برای استفاده علیه مخالفان حکومت ایران و مشخصا "یک گروه یا فرد طرفدار شاه در بریتانیا" بودهاند. نوریپور در بازجوییها عنوان کرده بود که خواهرزاده مستقیمی تهرانی است و دایی او در ایران صاحب یک گاراژ و از دوستان غلامعلی افروز کاردار و محمد مهدی سازگارا رایزن فرهنگی سفارت ایران در لندن است.
در اتهامات دولت ایران از چهار کشیش ایرانی دیگر، سر اسقف حسن دهقانی تفتی، اسقف ایرج متحده، کشیش شریفیان و کشیش خلیل رزم آرا نیز به عنوان جاسوسان بریتانیا نام برده و عنوان شده بود، متحده که اصلا یهودی است برای دریافت تعلیمات جاسوسی به اسراییل و بریتانیا سفر کرده است. متحده چند روز قبل از اعلام اتهامات جاسوسی و براندازی علیه کلیسای انجیلی، و شریفیان نیز بعدا توسط نیروهای سپاه پاسداران دستگیر شده بودند.
دهقانی تقتی در اکتبر ۱۹۷۹ به همراه همسر بریتانیاییاش در منزلشان در اصفهان مورد حمله مسلحانه افراد ناشناس قرار گرفته بودند که در آن حادثه همسر دهقانی تفتی زخمی شد. بهرام دهقانی تفتی فرزند جوان آن دو نیز در ماه مه ۱۹۸۰ و اندکی پس از خروج اعضای خانوادهاش از ایران، در تهران مورد حمله افراد ناشناس قرار گرفته و به ضرب کشته شد.


در میان گروگانهای باقی مانده نیز دو دیپلمات ایرانی به نامهای عباس لواسانی (وابسته مطبوعاتی) و علی اکبر صمدزاده کشته و غلامعلی افروز کاردار و علی دادگر مترجم محلی سفارت نیز توسط گروگانگیرهای مسلح زخمی شدند. لواسانی به دلیل درگیری لفظی با گروگانها و صمدزاده در جریان حمله ماموران به سفارت کشته شدند.

ی اولیه عملیات اس.آی.اس سه روز به طول انجامید و انجام عملیات توسط آنان قطعی نبود. ولی پس از آن که در روز ششم، گروگانگیران جنازه یکی از دیپلماتهای ایرانی را به خارج از ساختمان انداختند، عملیات زودتر از زمان پیش بینی شده آغاز شد. کل عملیات نجات پس از هجوم نیروهای اس.آی.اس به داخل سفارت فقط ۱۵ دقیقه طول کشید.
اشغال مسلحانه سفارت ایران توسط اشغالگران و سپس هجوم نیروهای مسلح ویژه بریتانیایی به داخل ساختمان و وقوع درگیری سنگین مسلحانه بین دو دسته، موجب تخریب بخش عمده ای از ساختمان سفارت ایران شد. از سوی دیگر ساختمانهای دیپلماتیک بریتانیا در تهران نیز بر اثر چند بار حمله و آتش سوزی در ماههای قبل و بعد از پیروزی انقلاب تا حد زیادی آسیب دیده بودند و لندن از سالها قبل پرونده مطالبه ای بابت آن باز کرده بود.

هایی که در آن زمان منتشر شد و هم اکنون نیز به عنوان واقعیت تاریخی پذیرفته شده، یک گزارش محرمانه وزارت خارجه به تاریخ ۱۸ جولای/ ۲۷ تیر با استناد به سوابق کنسولی نشان میدهد که اشغالگران سفارت ایران متولد عراق و دارای گذرنامه عراقی بوده و به عنوان اتباع عراق درخواست روادید اقامت در بریتانیا کرده بوده و، بر اساس مدارک ارایه شده در دادگاه، بدون هیچ پرسشی درباره قصد سفرشان ویزا گرفته و وارد بریتانیا شده بودند.








کهای چیفتن غنیمت گرفته شده از ایران بودند.







این گزارش به سرپرستی دو نماینده مجلس عوام بریتانیا، دنیس والترز (Denis Walters) و پیتر تمپل موریس (Peter Temple-Morris داماد خواهر اسدالله علم)، و سه متخصص مشهور مسایل خاورمیانه هارولد بیلی، پاتریک سیل (Patrick Seale) و عباس کلیدار (Abbas Kelidar) تهیه شده بود.
در همین موضوع قطبزاده وزیر خارجه ایران در دیدار هفتم آوریل/ ۱۸ فروردین خود با گراهام سفیر بریتانیا خود ضمن تایید کمک ایران با همکاری پاکستان به گروههای تبعیدی افغانی، رفتار شوروی در افغانستان را "غیرقابل تحمل" اعلام کرد.

ژاورونکوف ضمن تاکید بر این که صادق قطب زاده وزیر سابق خارجه تعیین کننده اصلی سیاست خارجی ایران نبوده و آیت الله خمینی و هم اکنون مجلس این کار را برعهده دارند از موضع کاملا مخالف ایران درباره حضور نیروهای شوروی در افغانستان به عنوان عاملی یاد کرد که روابط تهران و مسکو را پیچیده کرده است.
پیروزی انقلاب و بروز حوادثی از قبیل گروگانگیری و جنگ موجب شد تا دولت امارات عربی متحده پس از گذشت حدود نه سال بار دیگر در فکر آغاز تلاشهای حقوقی و بین المللی برای طرح ادعای کهنه خود در مورد مالکیت جزایر سه گانه تنب بزرگ، تنب کوچک و ابوموسی بیفتد.