نگاهي به...

هر آنچه منتشر ميشود به قصد و هدف آگاهی رسانی و روشنگری است۰ ما حق "آزاد ی بيان" و" قلم" را جزء لاينفک مبارزه خود ميدانيم! ما را از بر چسب و افترا زدن باکی نيست! سلام به شهدای خلق! سلام به آزادی!

۱۳۹۶ تیر ۱۳, سه‌شنبه

تمامی طرفداران اسلام انقلابی، دموکراتیک، مردمگرا و انسانی، تمامی دوستداران اسلام سیاسی و جمهوری دموکراتیک اسلامی، از سید جمالالدین اسد آبای و اقبال لاهوری تا دکتر علی شریعتی و مهندس مهدی بازرگان، از محمد حنیف نژاد تا مسعود رجوی و تا تمام نواندیشان دینی بخوانند و بیندیشند و پاسخ دهند تمامی کسانی که الگوی زن انقلابی مجاهد مسلمان را در اسلام میجویند به تماشای دراندن یک زن سالخورده و بیگناه بیایند و خود داوری کنند که در نقطه اصلی چه خبر بوده است.
  قتل هولناک ام قرفه
«فاطمه بنت ربيعه بن بدر» به دست زید ابن حارثه پسر خوانده پیامبر اسلام 

در رمضان سال ششم هجری، حضرت محمد گروهی را به فرماندهی زيد بن حارثه به ناحيه‌ی وادی القری فرستاد. در وادی القری اين گروه با طايفه بنی‌فزاره روبرو شدند و بين آنها جنگی درگرفت و مسلمانان شكست سختی خوردند و زيد با اينكه زخمی شده بود توانست فرار كند و خود را به مدينه برساند. زيد بن حارثه سوگند خورد تا از بنی‌فزاره انتقام نگيرد از انجام روابط جنسی خودداری خواهد كرد. پس از بهبودی زخمهای زيد، حضرت محمد دوباره او را به وادی القری فرستاد. اين بار زيد پيروز شد و ام قرفه و دختر او را به اسارت گرفت. نام ام‌قرفه، «فاطمه بنت ربيعه بن بدر»بود و نزد اعراب دارای مقام بالايی بود، چنانكه ضرب‌المثلی درباره او داشتند: «اگر شريفتر از ام قرفه هم بودی، بيش از اين نبودی.» در ميانه راه زيد به قيس بن محسر دستور داد كه ام قرفه را بكشد. قيس ام قرفه را كه زن سالخورده‌ای بود، به وحشيانه‌ترين شكل ممكن كشت. اوهر يك از پاهای ام قرفه را بوسيله طنابی به شتری سركش بست و در دو جهت مختلف رها كرد و پيرزن از وسط دريده شد.

ارائه منابع اسلامی
در اين قسمت متن چهار منبع به صورت كامل ارائه ميشود و آدرس ديگر منابع را نيز برای مطالعه بيشتر قرار می‌گيرد.
ترجمه السيرة النبوية نوشته‌ی ابن هشام ،جلد2، برگ 393:
« كه در آنجا با بنى فزارة برخورد كرد و جنگى ميان آنها واقع شد كه گروهى از همراهان زيد كشته شدند و خود زيد بن حارثة نيز زخمى شد و او را از ميان زخميها نجات دادند، و از جمله كسانى كه در آن معركه كشته شد ورد بن عمرو بن مداش بود كه مردى از بنى بدر او را بقتل رسانيد. زيد بن حارثة چون بمدينه آمد سوگند ياد كرد كه با زنان نزديك نشود تا بجنگ بنى فزارة برود، و چون زخمش التيام يافت مجددا از جانب رسول خدا صلى الله عليه و آله مأمور جنگ با بنى فزارة شد و با لشگرى بدان سو حركت كرد و در وادى القرى بآنان رسيد و گروهى از آنها را كشته و از آن جمله مسعدة بن حكمة يكى ازافراد بنى بدر بود كه بدست قيس بن مسحر كشته شد، و (پسرش) عبد الله بن مسعدة نيز با دو زن كه يكى فاطمه دختر ربيعة بدر مكنى به ام قرفه و ديگرى دخترش بود اسير شدند، و در راه كه ميآمدند زيد بن حارثه بقيس بن مسحر دستور داد تا ام قرفة را نيز كشت و دخترش را با عبد الله بن مسعدة بمدينه بنزد رسول خدا صلى الله عليه و آله آوردند. و آن دختر را سلمة بن عمرو بن اكوع دستگير كرده بود و مادرش ام قرفة از زنان محترم عرب بود كه شخصيت آن زن در ميان عرب ضرب المثل بود و مى‏گفتند: » لو كنت أعزّ من ام قرفة ما زدت » و از اين رو اين دختر هم از خانواده شريف و بزرگى بود و بدين جهت سلمة از رسول خدا صلى الله عليه و آله خواست تا آن دختر را باو بدهد و حضرت نيز پذيرفت و سلمه نيز او را بدائى خود حزن بن أبى وهب بخشيد و عبد الرحمن بن حزن از همين زن بدنيا آمد. و قيس بن مسحر درباره قتل مسعدة اشعارى نيز گفت.«
هر چند ابن هشام اين واقعه را از ابن اسحاق روايت ميكند اما از دو شقه كردن صحبتی نميكند فقط در متن عربی سيره ميخوانيم كه قتل سختی بوده است. اما طبری نيز اين داستان را از ابن اسحاق روايت ميكند و از دو شقه كردن ام قرفه نيز صحبت ميكند.
ترجمه تاريخ طبری،جلد3،برگ1131:
« گويد: سفر جنگى زيد بن حارثه سوى ام قرفه در رمضان همين سال بود كه ام قرفه، فاطمه دختر ربيعة بن بدر، را بكشت و قتل وى صورتى بسيار سخت داشت كه دو پايش را به دو شتر بستند و براندند تا به دو نيمه شد، و او پيرى فرتوت بود. و سبب آن بود كه پيمبر زيد بن حارثه را سوى وادى القرى فرستاده بود كه با بنى فزاره رو به رو شد و جمعى از ياران وى كشته شدند و زيد از ميان كشتگان بگريخت و وردة بن عمر و يكى از مردم بنى سعد جزو كشته‏شدگان بود كه يكى از مردم بنى بدر او را بكشت و چون زيد بازگشت، نذر كرد كه جنب نشود تا به جنگ فزاره رود، و چون زخم وى بهبود يافت پيمبر او را با سپاهى سوى بنى فزاره فرستاد و در وادى القرى با آنها رو به رو شد و كسان بكشت كه قيس بن مسحر يعمرى از آن جمله بود و ام قرفه و دختر او را اسير گرفت و بگفت تا او را بكشند و او را به دو شتر بست و دو نيمه كرد و دختر ام قرفه را با عبد الله بن مسعده پيش پيمبر بردند. دختر ام قرفه اسير سلمة بن عمرو بن اكوع بود و ام قرفه شريف قوم خويش بود و عربان بمثل مى‏گفتند: » اگر شريفتر از ام قرفه بودى، بيشتر از اين نبودى.» پيمبر دختر را از سلمه خواست كه بدو بخشيد و پيغمبر دختر را به حزن بن ابى وهب خال خويش بخشيد كه عبد الرحمان بن حزن را از او آورد. روايت ديگر درباره اين سفر جنگى از سلمة بن اكوع هست كه سالار قوم ابو بكر بن ابى قحافه بود. گويد: پيمبر ابو بكر را سالار ما كرد و به جنگ بنى فزاره رفتيم و چون به آب آنها نزديك شديم ابو بكر گفت بخوابيم، و چون نماز صبح بكرديم، ابو بكر گفت تا به آنها حمله برديم و بر سر آب، كسان بكشتيم و من گروهى از كسان را ديدم كه با زن‏و فرزند سوى كوه مى‏رفتند و تيرى ميان آنها و كوه انداختم و چون تير را بديدند بايستادند و من آنها را سوى ابو بكر آوردم. زنى از بنى فزاره در آن ميان بود كه پوستين به تن كرده بود و دخترش را كه از زيباترين زنان عرب بود، همراه داشت. گويد: و به مدينه آمدم و پيمبر مرا در بازار بديد و گفت: » اى سلمه اين زن را به من ببخش.» گفتم: » اى پيمبر بخدا فريفته او شده‏ام و هنوز دست به او نزده‏ام.» پيمبر چيزى نگفت و روز ديگر باز مرا در بازار بديد و گفت: » اى سلمه اين زن را به من ببخش.» گفتم: » اى پيمبر بخدا هنوز دست به او نزده‏ام و متعلق به تو است.» و پيمبر او را به مكه فرستاد كه چند تن از اسيران مسلمان كه در چنگ مشركان بودند در عوض وى آزاد شدند.«
ترجمه المغازی نوشته‌ی واقدی ،برگ 427:
« واقدى گويد: عبد الله بن جعفر از عبد الله بن حسين بن حسين بن على بن ابى طالب (ع) برايم نقل كرد كه گفته است: زيد بن حارثه براى تجارت، آهنگ شام كرد و مقدارى زر و نقره از اصحاب رسول خدا (ص) با او بود. او دو پوست بز را دباغى كرد، و زر و سيم خود را در آنها نهاد و با گروهى از مردم به راه افتاد. چون نزديك وادى القرى رسيد، گروهى از بنى بدر كه از قبيله فزاره هستند به او برخوردند، و او ويارانش را به سختى مضروب كردند به حدّى كه پنداشتند كه آنها را كشته‏اند، و تمام كالاهاى آنها را بردند. زيد از مرگ نجات پيدا كرد و در مدينه به حضور پيامبر (ص) رسيد، و حضرت او را فرمانده سريّه‏اى كرده و به آنها فرمود: روزها را كمين كنيد و شبها حركت. راهنمايى هم همراه ايشان بود. بنى بدر سخت ترسيدند، و روزهاى ديده‏بانى را بر روى كوهى كه مشرف بر ايشان بود، مى‏گماشتند و او راهى را كه احتمال داشت مسلمانان از آن بيايند، زير نظر داشت. معمولا او پس از اينكه مسير يك روز راه را ديده‏بانى و بررسى مى‏كرد مى‏گفت: به كار خود سرگرم باشيد! امروز خبرى نيست تا شب چه شود. چون زيد بن حارثه و يارانش به مسافت يك روز مانده به بنى بدر رسيدند، راهنماى ايشان راه را اشتباه كرد و راه ديگرى را پيش گرفت، و چون شب فرا رسيد، متوجه اشتباه خود شدند و همان شبانه راه را جستند و اول صبح كنار بنى بدر رسيدند. زيد بن حارثه اصحاب خود را از تعقيب فراريان منع كرد و دستور داد كه پراكنده نشوند، و گفت: وقتى من تكبير گفتم، شما هم تكبير بگوييد. پس از اينكه دشمن را محاصره كردند، زيد تكبير گفت و يارانش هم تكبيرگفتند. سلمة بن اكوع براى جنگ بيرون شد و مردى از ايشان را به دست آورد و او را كشت. زيد و يارانش، جاريه دختر مالك بن حذيفه و مادر او را كه معروف به امّ قرفه بود در يكى از خانه‏ها به اسارت گرفتند. نام امّ قرفه فاطمه دختر ربيعة بن زيد است. مسلمانان غنايم ديگرى هم گرفتند و راهى مدينه شدند، جاريه را سلمة بن اكوع با خود مى‏آورد، سلمه در مورد جاريه و زيبايى او رسول خدا (ص) صحبت كرد. مدتى كه گذشت پيامبر (ص) از سلمه پرسيدند: جاريه را كه اسير گرفته بودى چه كردى؟ گفت: اميدوارم كه او را با يكى از زنان ما كه در بنى فزاره اسير است مبادله كنم. پيامبر (ص) دو يا سه مرتبه ديگر هم اين مطلب را تكرار فرمودند، و پرسيدند كه: جاريه را چه كردى؟ سلمه فهميد كه پيامبر تمايل به او دارند و او را به رسول خدا (ص) بخشيد. پيامبر (ص) او را به حزن بن ابى وهب بخشيدند، و جاريه براى او دخترى زاييده حزن از جاريه فرزند ديگرى نداشت. حضرت محمد، از قول زهرى، از عروه و او از عايشه نقل مى‏كرد كه گفته است: چون زيد بن حارثه از اين سفر برگشت رسول خدا (ص) در خانه من بودند. زيد آمد و در زد و پيامبر (ص) در حالى كه از كمر به بالا برهنه بودند و جامه خود را به زمين مى‏كشيدند- و من هرگز پيامبر را چنين نديده بودم- او را استقبال فرمود و در آغوش گرفت و بوسيدش، و از او سؤال كرد و او خبر پيروزى خود را داد. امّ قرفه را قيس بن محسّر به صورت بدى كشت، با اينكه پيرزنى سالخورده بود پاهايش را به دو شتر سركش بستند، و از هم دريده شد. عبد الله بن مسعدة و قيس بن نعمان بن مسعدة بن حكمة بن مالك بن بدر هم كشته شدند.«
ترجمه الطبقات الكبری نوشته‌ی ابن سعد،جلد 2، برگ 88:
« پس آن گاه در ماه رمضان از سال ششم هجرت سريّة زيد بن حارثه براى جنگ در وادى القرى واقع شد. و ميان آن تا مدينه هفت شب راه است. گويند، زيد بن حارثه با تنى چند از بهر بازرگانى به شام رفت و كالاهايى از آن اصحاب پيامبر (ص) نيز با خود داشت. چون به نزديك وادى القرى رسيد گروهى از بنى قزارة از بنى بدر با زيد و يارانش روباروى آمدند و او را با همراهانش سخت زخمى كردند و هر چه با آنان بود گرفتند. زيد پس از بهبودى به مدينه بازگرديد و خبر به پيامبر (ص) آورد. و رسول خدا (ص) او را با گروهى گسيل داشت كه شبها مى‏رفتند و روزها كمين مى‏ساختند. و بنى بدر چشم بر آنان داشتند. ولى زيد و همراهانش در سپيده دمى بناگاه بر آنان هجوم برده و تكبير گفته مقامگاه آنان رامحاصره كردند و امّ قرفه را به اسيرى گرفتند، و او فاطمه دختر ربيعة بن بدر است، و دخترش جارية است دختر مالك بن حذيفة بن بدر. و جارية را مسلمة بن اكوع به اسيرى گرفت و او را به رسول خدا (ص) بخشيد و پيامبر (ص) نيز او را به حزن بن ابى وهب بخشيد. و امّ قرفه پيرزنى فرتوت بود و قيس بن محسر او را به وضع بسيار بدى كشت، بر پاهاى او ريسمان بست و ريسمان را به دو شتر گره زد و آن دو شتر را در دو جهت مخالف راند و او را از ميان دو نيم ساخت. و نعمان و عبيد الله پسران مسعدة بن حكمة بن مالك بن بدر را هم كشت. و زيد بن حارثه چون به مدينه بازگرديد، راست بر در خانه رسول خدا رفت و در زد و پيامبر (ص) برخاست بى آنكه ردا بر دوش افكند، و ازار آن حضرت به زمين كشيده مى‏شد، و زيد را در آغوش كشيده بوسيد و از چگونگى كار پرسيد. پس زيد خبر پيروزى خود را داد.«
ديگر منابع به زبان فارسی: 1- ترجمه تاريخ يعقوبی، جلد1، برگ 434. 2- ترجمه التنبيه و الإشراف نوشته‌ی مسعودی ، برگ 232. 3- ترجمه تاريخ الكامل نوشته‌ی ابن اثير، جلد7، برگ 243.
منابع به زبان عربی: 1- السيرة النبوية، عبد الملك بن هشام،ج 2، ص 617. 2- تاريخ الأمم و الملوك ، أبو جعفر حضرت محمد بن جرير الطبري،ج2، ص 642. 3- كتاب المغازى، حضرت محمد بن عمر الواقدي ،ج2، ص 564. 4- الطبقات الكبرى، حضرت محمد بن سعد، ج 2، ص 69. 5- تاريخ اليعقوبى، احمد بن أبى يعقوب، ج 2، ص 71. 6- التنبيه و الإشراف، أبو الحسن على بن الحسين المسعودي، ص 220. 7- الكامل في التاريخ ، عز الدين أبو الحسن على بن ابى الكرم المعروف بابن الأثير ، ج 2، ص 209. 8- الاستيعاب فى معرفة الأصحاب، أبو عمر يوسف بن عبد الله بن حضرت محمد بن عبد البر ،ج3، ص 1298. 9- الإصابة فى تمييز الصحابة، احمد بن على بن حجر العسقلانى،ج4، ص 197. 10- كتاب جمل من انساب الأشراف، أحمد بن يحيى بن جابر البلاذرى، ج1، ص 378. 11- إمتاع الأسماع ، تقى الدين أحمد بن على المقريزى ،ج1، ص 270. 12- سبل الهدى و الرشاد فى سيرة خير العباد، حضرت محمد بن يوسف الصالحى الشامى،ج6، ص 99. 13- عيون الأثر فى فنون المغازى و الشمائل و السير، أبو الفتح حضرت محمد بن سيد الناس،ج2، ص 147. 14- كتاب المحبر، ابو جعفر حضرت محمد بن حبيب بن امية الهاشمى البغدادي، ص 119. 15- المنتظم فى تاريخ الأمم و الملوك، أبو الفرج عبد الرحمن بن على بن حضرت محمد ابن الجوزى،ج3، ص 260.

گناه ام فرقه چه بود
طبری (م 310) ، ابن هشام (م 218) ، واقدی(م 207) و ابن سعد(م 230) هيچگونه جرمی را برای ام قرفه ذكر نميكنند. يعقوبی (م293) ميگويد: » ام قرفه دختر ربيعة بن بدر كه مالك بن حذيفة بن بدر او را به همسرى گرفته بود، چهل مرد از نسل خود را نزد رسول خدا فرستاده و گفته بود: بر او در مدينه هجوم آوريد.» از اين سخن چنين برداشت ميشود كه ام قرفه قصد جنگ يا ترور داشته است ، مسعودی (م 345) و البلاذری(م 279) نيز چنين مفهومی را ميرسانند. اما واقدی و ابن سعد ميگويند كه زيد بن حارثه برای تجارت به وادی القری رفته بوده است و بنی فزاره به زيد و يارانش حمله ميكنند. طبری و ابن هشام ميگويند كه حضرت محمد زيد بن حارثه را به وادی القری فرستاد و در آنجا زيد و يارانش با بنی فزاره روبرو شدند و بين آنها جنگ درگرفت. از نقل قول طبری و ابن هشام نيز چنين دريافت ميشود كه حضرت محمد، زيد را به قصد جنگ به وادی القری نفرستاده بوده است و برخورد زيد و يارانش با بنی فزاره اتفاقی بوده است و اصلا به خاطر همين ناگهانی بودن هم هست كه زيد و يارانش شكست ميخورند. مشكلی كه كتابهای مسعودی و يعقوبی اسناد مطالب تاريخی را ذكر نكرده‌اند و راه را برای پژوهش بيشتر بسته‌اند. صالحی شامی (م 942) نيز برخلاف منابع دست اول جرم ام قرفه را دشنام دادن به رسول الله ذكر ميكند، البته مطالب يك منبع قرن دهمی كه ريشه‌ای در متون دست اول ندارد را به سختی ميتوان قبول كرد، از طرفی هم نميتوان قبول كرد كه درميانه راه زيد هوس كرده است ام قرفه را بكشد و عاقلانه است كه دليلی داشته باشد. به هر حال منبع معتبری در اين زمينه در دست نداريم. كتابهای ابن هشام،واقدی،ابن سعد و طبری جز منابع اصلی و معتبر تاريخ اسلام ميباشند كه هيچ اشاره‌ای به مجرم بودن ام قرفه نميكنند و اگر روايت البلاذری ، يعقوبی و مسعودی را قبول كنيم ، جرم ام‌قرفه اين بوده است كه قصد جنگ با مسلمانان را داشته است، ولی اين موضوع كشتن يك پيرزن اسير را به وحشيانه‌ترين شكل ممكن، توجيه نميكند.
عكس‌العمل حضرت محمد
آقای مهدوی دامغانی در پاورقی برگ 88 از جلد دوم ترجمه » الطبقات الكبری» مينويسد: » اين سريّه در سيره ابن هشام و طبرى و ابن اثير و سيرة الفداء نيامده است و رفتارى كه با امّ قرفه شده قطعا مورد رضايت حضرت ختمى مرتبت (ص) نبوده است.» شوربختانه من كتاب » سيرة الفداء» را دراختيار ندارم، ولی همانطور كه در قسمت منابع مشاهده كرديد شرح كامل اين سريه در سه منبع ديگر آمده است. حال ببينيم قسمت دوم ادعای اين بچه آخوند چقدر درست است. ظاهرا در اين مورد هم آقای مهدوی دامغانی مرتكب تقيه شده‌اند و عكس العمل «حضرت ختمی مرتبت» حكايت از رضايت او از اين جنايت ميكند. حديثی از عايشه در اين مورد روايت شده است: «حضرت محمد، از قول زهرى، از عروه و او از عايشه نقل مى‏كرد كه گفته است: چون زيد بن حارثه از اين سفر برگشت رسول خدا (ص) در خانه من بودند. زيد آمد و در زد و پيامبر (ص) در حالى كه از كمر به بالا برهنه بودند و جامه خود را به زمين مى‏كشيدند- و من هرگز پيامبر را چنين نديده بودم- او را استقبال فرمود و در آغوش گرفت و بوسيدش، و از او سؤال كرد و او خبر پيروزى خود را داد.» غير از اين حديث چيز ديگری گزارش نشده است و حتی اتفاقات مربوط به دختر ام قرفه نيز در آخر اين سريه گزارش شده است اما در هيچكدام از منابع گفته نشده است كه حضرت محمد به اين عمل اعتراض كرده است. حديثی كه از عايشه روايت شده است، نشان از تاييد عمل زيد بن حارثه توسط حضرت محمد دارد.

نتيجه‌گيری
زيد بن حارثه برده حضرت محمد بوده است و بعد ادعای پيامبری حضرت محمد جز اولين كسانی است كه به او ايمان می‌آورد. با توجه به اينكه اين سريه در رمضان سال ششم هجری اتفاق افتاده است، 19 سال از اسلام آوردن زيد بن حارثه می‌گذشته است و در اين مدت و حتی قبل از آن زيد در كنار پيامبر اسلام بوده است و يكی از سرداران سپاه اسلام بوده است و در سريه‌های مختلفی شركت داشته است. پس گزافه نگفته‌ايم اگر بگوييم زيد بن حارثه يكی از انسانهای پرورش يافته‌ی «اسلام راستين» است. زيد در اين ماجرا جنايتی را مرتكب ميشود كه حتی خواندن آن نيز مو را بر تن انسان سيخ ميكند و مشخص ميكند كه اين مسلمان راستين بويی از اخلاق و انسانيت نبرده است. حضرت محمد نيز با استقبال گرم خود از زيد، درستی اين عمل را تاييد ميكند و در اسلامی بودن آن هيچ شبهه‌ای نمی‌گذارد.


منابع
1) الإصابة فى تمييز الصحابة، احمد بن على بن حجر العسقلانى (م 852)، تحقيق عادل احمد عبد الموجود و على حضرت محمد معوض، بيروت، دارالكتب العلمية، ط الأولى، 1415/1995.
2) كتاب جمل من انساب الأشراف، أحمد بن يحيى بن جابر البلاذرى (م 279) ، تحقيق حضرت محمد حميد الله، مصر، دار المعارف، 1959.
3) إمتاع الأسماع بما للنبى من الأحوال و الأموال و الحفدة و المتاع، تقى الدين أحمد بن على المقريزى (م 845)، تحقيق حضرت محمد عبد الحميد النميسى، بيروت، دار الكتب العلمية، ط الأولى، 1420/1999.
4) تاريخ الأمم و الملوك ، أبو جعفر حضرت محمد بن جرير الطبري (م 310)، تحقيق حضرت محمد أبو الفضل ابراهيم ، بيروت، دار التراث ، ط الثانية، 1387/1967.
5) تاريخ طبرى ، حضرت محمد بن جرير طبرى (م 310)، ترجمه ابو القاسم پاينده، تهران، اساطير، چ پنجم، 1375ش.
6) تاريخ اليعقوبى، احمد بن أبى يعقوب بن جعفر بن وهب واضح الكاتب العباسى المعروف باليعقوبى (م بعد 292)، بيروت ، دار صادر، بى تا.
7) تاريخ يعقوبى، احمد بن ابى يعقوب ابن واضح يعقوبى (م بعد 292)، ترجمه حضرت محمد ابراهيم آيتى ، تهران ، انتشارات علمى و فرهنگى ، چ ششم ، 1371ش.
8) التنبيه و الإشراف، أبو الحسن على بن الحسين المسعودي (م 345)، تصحيح عبد الله اسماعيل الصاوى، القاهرة، دار الصاوي، بى تا( افست قم: مؤسسة نشر المنابع الثقافة الاسلامية).
9) التنبيه و الإشراف، أبو الحسن على بن حسين مسعودي (م 345)، ترجمه ابو القاسم پاينده، تهران، شركت انتشارات علمى و فرهنگى، چ دوم، 1365ش.
10) السيرة النبوية، عبد الملك بن هشام الحميرى المعافرى (م 218)، تحقيق مصطفى السقا و ابراهيم الأبيارى و عبد الحفيظ شلبى، بيروت، دار المعرفة، بى تا.
11) زندگانى حضرت محمد(ص) پيامبر اسلام، ابن هشام (م 218)، ترجمه سيد هاشم رسولى، تهران، انتشارات كتابچى، چ پنجم ، 1375ش.
12) الطبقات الكبرى، حضرت محمد بن سعد بن منيع الهاشمي البصري (م 230)، تحقيق حضرت محمد عبد القادر عطا، بيروت، دار الكتب العلمية، ط الأولى، 1410/1990.
13) طبقات، حضرت محمد بن سعد كاتب واقدى (م 230)، ترجمه محمود مهدوى دامغانى، تهران، انتشارات فرهنگ و انديشه، 1374ش.
14) عيون الأثر فى فنون المغازى و الشمائل و السير، أبو الفتح حضرت محمد بن سيد الناس (م 734)، تعليق ابراهيم حضرت محمد رمضان، بيروت، دار القلم، ط الأولى، 1414/1993.
15) الكامل في التاريخ ، عز الدين أبو الحسن على بن ابى الكرم المعروف بابن الأثير (م 630)، بيروت، دار صادر – دار بيروت، 1385/1965.
16) كامل تاريخ بزرگ اسلام و ايران، عز الدين على بن اثير (م 630)، ترجمه ابو القاسم حالت و عباس خليلى، تهران، مؤسسه مطبوعاتى علمى، 1371ش.
17) كتاب المحبر، ابو جعفر حضرت محمد بن حبيب بن امية الهاشمى البغدادي(م 245)، تحقيق ايلزة ليختن شتيتر، بيروت، دار الآفاق الجديدة، بى تا.
18) كتاب المغازى، حضرت محمد بن عمر الواقدي (م 207)، تحقيق مارسدن جونس، بيروت، مؤسسة الأعلمى، ط الثالثة، 1409/1989.
19) مغازى تاريخ جنگهاى پيامبر(ص)، حضرت محمد بن عمر واقدى (م 207)، ترجمه محمود مهدوى دامغانى، تهران، مركز نشر دانشگاهى، چ دوم، 1369ش.
20) المنتظم فى تاريخ الأمم و الملوك، أبو الفرج عبد الرحمن بن على بن حضرت محمد ابن الجوزى (م 597)، تحقيق حضرت محمد عبد القادر عطا و مصطفى عبد القادر عطا، بيروت، دار الكتب العلمية، ط الأولى، 1412/1992.
21) الاستيعاب فى معرفة الأصحاب، أبو عمر يوسف بن عبد الله بن حضرت محمد بن عبد البر (م 463)، تحقيق على حضرت محمد البجاوى، بيروت، دار الجيل، ط الأولى، 1412/1992.
22) سبل الهدى و الرشاد فى سيرة خير العباد، حضرت محمد بن يوسف الصالحى الشامى(م 942)، تحقيق عادل احمد عبد الموجود و على حضرت محمد معوض، بيروت، دار الكتب العلمية، ط الأولى، 1414/1993.
جستجو و منبع در سایت زندیق  و سایتهای دیگربا دخل و تصرفی ناچیز

برگی از تاریخ؛ «قرارداد ۱۹۱۹»، نایبیان کاشان، پدربزرگم حاج‌محقق‌الدوله

برگی از تاریخ؛ «قرارداد ۱۹۱۹»، نایبیان کاشان، پدربزرگم حاج‌محقق‌الدوله
ایرج مصداقی

در مورد نایب حسین کاشی و فرزندانش و به ویژه ماشاءالله خان کاشی و نایبیان کاشان روایت‌های گوناگون و متضادی موجود است. هرچند به تاریخ علاقمندم اما تخصصی در آن ندارم. به همین دلیل از داوری شخصی در مورد وقایع و چهره‌های تاریخی خودداری می‌کنم.
نزدیک به یک قرن از اعدام ماشاءالله خان کاشی و نایب حسین می‌گذرد. از آن‌جایی که پدربرزگم حاج‌ محقق‌الدوله در جریان مذاکرات نایبیان کاشان با دولت وثوق‌الدوله حضور داشته و در همان ماجرا دستگیر شده بود، اشاره‌ای خواهم داشت به چگونگی دستگیری و اعدام ماشاءالله خان کاشی و امضای قرارداد خائنانه‌ی ۱۹۱۹ که به فاصله‌ی چند روز اتفاق افتاد.  
قرارداد ۱۹۱۹
 
احمدشاه در سال ۱۲۹۷ خورشیدی و به دنبال پایان جنگ جهانی اول، صمصام‌السلطنه بختیاری را از نخست وزیری عزل و در ۱۶ مرداد ۱۲۹۷ وثوق‌الدوله را به ریاست الوزرایی انتخاب کرد . در ماه‌های ژوئن – ژوئیه – اوت ۱۹۱۹، گفتگوهای مربوط به بستن قرارداد، بر اساس مواد تنظیم شده از لندن، در ییلاق دنج و خوش آب و هوای «پس قلعه» تهران با وزیرمختار بریتانیا و مشاوران سیاسی وی در جریان بود. اعضای ایرانی این مذاکرات عبارت‌ بودند از میرزا حسن‌خان وثوق‌الدوله (نخست وزیر و بردار بزرگ احمد قوام‌السلطنه)، صارم‌الدوله اکبر میرزا قاجار (وزیر دارایی، پسر شاهزاده سلطان مسعود میرزا ظلّ‌السلطان که به دلیل ‏کشتن مادرش به شدت بدنام بود)، نصرت‌الدوله فیروز میرزا قاجار (پسر ارشد شاهزاده عبدالحسین میرزا فرمان‌فرما وزیر خارجه).
گفته می‌شود سید ضیاءالدین طباطبایی مدیر روزنامهرعد و رابط اصلی بین سفارت بریتانیا و نخست وزیر که سال بعد در کودتای ۱۲۹۹ به نخست‌وزیری رسید، در تمام مراحل مذاکرات و جلسات محرمانه شرکت داشت. وزیر امور خارجه علی قلی خان انصاری مشاور‌الممالک که می‌بایست در تمام گفتگوهای مربوط به سیاست خارجی کشور شرکت می‌داشت، به این جلسات دعوت نشده بود. و در مردادماه ۱۲۹۸ نصرت‌الدوله فیروز میرزا جانشین وی در وزارت خارجه شد.
در تاریخ ۱۷ مرداد ۱۲۹۸ خورشیدی برابر با ۹ اوت ۱۹۱۹ میلادی، قرارداد میان دولت‌های ایران و بریتانیا با امضای وثوق‌الدوله و سِر پِرسی کاکس وزیر مختار انگلیس در تهران و با پرداخت ۴۰۰ هزار تومان رشوه (دویست‌ هزار تومان به وثوق‌الدوله و صدهزار تومان به صارم‌الدوله و نصرت‌الدوله فیروز) از سوی بریتانیا به عاقدان قرارداد، بسته شد.
امضاء‌کنندگان قرارداد که به خیانت خود آگاه بودند، خواهان تضمین نامه‌ی كتبی از طرف دولت بریتانیا شدند تا چنانچه در نتیجه‌ی بسته شدن قرارداد شورشی در ایران برپا خاست و حكومت وثوق‌الدوله سقوط كرد دولت انگلیس هر سه وزیر عاقد قرارداد را در یكی از مستملكات خود به عنوان پناهنده‌ی سیاسی بپذیرد.
بر اساس این قرارداد تمامی امورات کشوری و لشکری ایران زیر نظر مستشاران انگلیسی و با مجوز آنان صورت می‌گرفت.
تصویب این قرارداد مغایر با قانون اساسی مشروطه بود و در مجلس شورای ملی و بیرون مجلس با چالش جدی روبرو شد. افرادی چون مشیر‌الدوله پیرنیا، حاج امام جمعه خویی، ممتاز‌الدوله، محمود افشار یزدی، حاج میرزا یحیی دولت‌آبادی، عبدالله مستوفی، محمدعلی فروغی، مستوفی‌الممالکو بسیاری دیگر، نهضت ضد قرارداد را که منتهی به لغو قرارداد گردید راه انداختند.
وثوق‌الدوله به سرعت دریافت که واکنش‌ها تندتر از آن است که پیشتر اندیشیده بود. به درخواست او سر پرسی کاکس در ۱۷ شهریور ۱۲۹۸ برابر با ۹ سپتامبر ۱۹۱۹، نامه‌ای برای چاپ در روزنامه‌های تهران نوشت. کاکس در آن نامه مخالفان قرارداد را عده‌ای جاهل، قدرناشناس و غرض‌ورز خواند و ضمن تأکید احترام بریتانیا بر استقلال ایران به عنوان کشوری کهن‌سال از دولت وثوق‌الدوله پشتیبانی کامل کرد. وثوق‌الدوله نیز در ۹ سپتامبر حکومت نظامی اعلام کرد.
 
سرهنگ فضل‌الله آق‌اولی
 در دهم فروردین ۱۲۹۹، وثوق الدوله مخالفان قرارداد ۹ اوت ۱۹۱۹ را مردمی خواند که معنای وطندوستی را نمی‌دانند و گفت این قرارداد مورد حمایت و تایید وطندوستان است! سرهنگ فضل‌الله آق اولی فرمانده ژاندارمری مرکز در نخستین روز فروردین ماه آن سال به جای حضور در مراسم سلام نوروزی که در کاخ گلستان بر پا می‌شد، پس از نوشتن شرح مخالفت با قرارداد ۱۹۱۹ وثوق‌الدوله و دولت انگلستان در دفتر کار خود با شلیک گلوله حودکشی کرده بود و متن یادداشت او که به دست وثوق الدوله افتاده بود که نهایت میهندوستی را بازتاب می داد هرگز فاش نشد.
تدارک سفر ماشاءالله خان کاشی به تهران علیرغم هشدارها
 
نایبیان در اردستان ۱۲۸۹
ایستاده نفر سوم از چپ  یار امیر مسئول ارتباطات، پدربزرگم حاج‌محقق‌الدوله، یار حسن منصور لشگر مسئول روابط داخله و خارجه، یار علی شجاع لشگر فرمانده واحدهای نایبی، نایب حسین کاشی (سالاراسلام)، ماشاءالله خان کاشی (سردار جنگ)، منتخب السادات یغمایی شاعر سیلاخوری.
در همان روز‌هایی که مذاکرات مربوط به قرارداد ۱۹۱۹ در «پس‌ قلعه» جریان داشت، وثوق‌الدوله و سرکنسول انگلیس در اصفهان و سر پرسی کاکس وزیر مختار انگلیس در تهران، در صدد تحکیم پایه‌های قدرت دولت وثوق‌الدوله و پایان دادن به حیات نایبیان کاشان که قدرتشان از دروازه‌های ری تا اصفهان و طبس را شامل می‌شد، بودند.
آنان با حیله و نیرنگ در صدد کشاندن ماشاءالله خان کاشی (سردار جنگ) به تهران و سربه نیست کردن او بودند. به همین دلیل با دادن تأمین و سوگند به قرآن و ... او را برای مذاکرات به تهران فراخواندند.
پس از به قدرت رسیدن وثوق‌الدوله در مرداد ۱۲۹۷ تحت نام آشتی طلبی از سران نایبی خواست که نماینده‌‌ای برای مذاکره به تهران بفرستند. نایبی‌ها پدربزرگم حاج محقق‌الدوله را که پیشتر فرماندار اردستان بود و از سرشناسان و معتمدان نطنز محسوب می‌شد و نزد دولتیان اعتبار فراوان داشت و در آن موقع ساکن تهران بود را به عنوان نماینده‌ی خود به وثوق‌الدوله معرفی کردند و او سرگرم مذاکره با دولت شد.
وثوق‌الدوله احکام قره‌سورانی (حفاظت از جاده‌ها) بخش‌ جنوبی منطقه‌ی کویر قم تا نائین را در همان دوران از طریق حاج‌محقق‌الدوله به نایب‌حسین رساند.  
ماشاءالله خان، پسر و برادرش را که از تجربه‌ی چندانی برخوردار نبودند به تهران فرستاده بود تا ضمن تحقیق، اوضاع را به اطلاع او برسانند.  
سرکنسول انگلیس در اصفهان در تاریخ ۳۰ ژوئن ۱۹۱۹ طی تلگرافی به سر پرسی کاکس وزیر مختار انگلیس در تهران و طرف قرارداد ۱۹۱۹ که از تاریخ ۲۴ شهریور ۱۲۹۷ وارد ایران شده بود خبر می‌دهد:‌
«ماشاءالله خان، پسر و برادرش را به تهران فرستاده و اعلام کرده است که درعرض چند روز آینده به تهران خواهد رفت.
در تاریخ ۴ ژوئیه ۱۹۱۹ وی دوباره به وزیر مختار انگلیس در تهران طی تلگراف رمز شماره‌ی ۱۴۱ اطلاع می‌دهد: 
«چون مدتی بود که از کاشان خبری نداشتم، با مأمور تلگراف‌خانه‌ی کاشان تماس گرفتم تا از اقدامات ماشاءالله خان باخبر شوم. درجواب مطلع شدم که طبق گفته‌ی ماشاءالله خان امکان دارد که او در ظرف چند روز آینده عازم تهران شود ولی هنوز منتظر تلگراف برادرش از تهران است که آیا صلاح است به این سفر برود و یا خیر؟
این عمل ماشاءالله خان به نظر من گستاخی به دولت ایران و به شماست. با وجود آن که به او دستور داده شده است که به تهران برود، و با وجود گرفتن تأمین جانی هم از طرف دولت تهران وهم از جانب شما، او باز هم به هیچکدام توجهی نکرده و منتظر توصیه‌ی برادرش است! مهلت تأمینی که شما به او داده‌اید منقضی شده است با وجود این که به او یادآوری کردید، لذا نیازی نیست که دوباره به او هشدار داده شود. ... »
 
پدربزرگم حاج‌محقق‌الدوله در سفر به پاریس – قبل از مشروطیت
در آن دوران غالب تلگراف‌چی‌ها جاسوسان انگلیس بوده و اخبار رد و بدل شده را به اطلاع مقامات انگلیسی می‌رساندند. دو روز بعد کنسول انگلیس متوجه می شود که پدربزرگم حاج‌محقق‌الدوله که از تجربه‌ و شناخت بیشتری برخوردار بود به او توصیه کرده که از حرکت به سمت تهران خودداری کند.
در تلگراف  ۶ ژوئیه۱۹۱۹ سرکنسول انگلیس به سر پرسی کاکس آمده است:  
«ماشاءالله خان در رفتن به تهران در شک و تردید است. شنیدم که او از برادرش تلگرافی دریافت کرده که به او اطمینان داده است که در تهران همه چیز امن و امان است. ولی محقق‌الدوله که در تهران است تلگرافی ارسال و پیشنهاد کرده است که فعلاً از حرکت به سمت تهران خودداری تا پس از بررسی مجدد، اوضاع تهران به او  اطلاع داده شود.»
علیرغم توصیه‌ی حاج محقق‌الدوله و مخالفت نایب حسین کاشی پدر ماشاءالله‌خان، وی تصمیم به سفر می‌گیرد. دلایل متفاوتی برای سفر او به تهران روایت شده است، از جمله  «قول ازدواج با دختر مجلل الدوله که دختری وجیه و تحصیل کرده بود». دختر مجلل‌الدوله با این شرط كه ماشاءالله خان وسایل زندگی او را در تهران فراهم‌ کند، تن به ازدواج با وی داده بود.
یحیی دولت آبادی روایت می‌کند كه از سرپرسی كاكس، وزیر مختار انگلیس، پرسیدم: شما با ماشاءالله خان كاشی همراهی خواهید كرد؟ می‌گوید: از ما تقاضا كرده بود در قلهك یعنی در پناه سفارت انگلیس منزل نماید، من [سرپرسی كاكس] از رئیس دولت پرسیدم آیا می‌توانم اجازه بدهم در قلهك برای او منزلی معین نمایند جواب منفی داده است از اینجا بر من [یحیی دولت‌آبادی]، معلوم می‌شود قصد گرفتاری او را دارند.
در تاریخ ۵ اوت ۱۹۱۹ برابر با ۱۴ مرداد ۱۲۹۸ شمسی موکب یار‌ماشاءالله خان از قم عازم تهران شد. او با حیله‌هایی که وثوق‌الدوله به کار برد، دویست سوار خود را در شهر ری گذارد و خود در تهران در منزل حاجی قنبر صاحب قهوه خانه معروف قنبر اقامت كرد. در دوران اقامت ماشاءالله خان در تهران مخالفان وثوق‌الدوله همچون ممتازالدوله، محتشم‌السلطنه، محمد‌تقی بهار و مدرس با وی ملاقات داشتند و از وثوق‌الدوله و خیانت او به كشور صحبت می‌كردند. این ملاقات‌ها از چشمان تیزبین رئیس الوزراء دور نمی‌ماند.
از روز ۱۰ اوت ۱۹۱۹ یعنی دو روز پس از امضای قرارداد خائنانه‌ی ۱۹۱۹ تا ۲۴ اوت، به مدت دو هفته ماشا‌ءالله‌ خان با دولت مشغول مذاکره و بحث بودند. 
از مذاکره در باغ وثوق‌الدوله تا زندانی شدن در «باغشاه»
 
ماشاءالله خان در سال ۱۲۷۲ در سن ۲۰ سالگی
یار‌ماشاءالله صبح روز شنبه ۲۷ ذی‌القعده‌ی ۱۳۳۷ قمری برابر با ۱ شهریور ۱۲۹۸ و ۲۴ اوت ۱۹۱۹ برای آخرین دور مذاکرات با نزدیکان خود وارد چادر پذیرایی در باغ وثوق‌الدوله در زرگنده شد. قصد او این بود که با تظاهر به موافقت با خواست‌های وثوق‌ الدوله زمینه‌ی ادامه مذاکرات را فراهم آورد و در آن حین با نایبیان شهرری، از تهران بگریزد. در چادر، مشاور‌الملک، وزیر مشاور و اعتلاءالملک، کفیل وزارت امور داخله از او پذیرایی کردند و اطلاع دادند که رئیس الوزرا برای شرکت در جلسه‌ی کابینه، به شهر رفته و از آنان خواسته است که پیش از بازگشت او، با یار‌ماشا‌ءالله به مذاکره پردازند. آن دو پیشنهاد‌های وثوق‌الدوله را مبنی بر خلع سلاح فوی نایبیان و خروج سران نایبی از ایران تکرار کردند، و یار‌ماشاءالله در ضمن گله‌گزاری از بی‌عدالتی‌های دیرینه دولت نسبت به نایبیان، خود را برای مذاکراه درباره‌ی پیشنهاد‌های رئیس‌الوزرا آماده نشان داد. اما به این عذر که رئیس‌الوزرا غایب است و خود او هم بنابر قرار قبلی، می‌بایست برای شرکت در مهمانی نهار، به منزل‌ مخبر‌الدوله برود، خواستار تعویق مذاکرات شد. نمایندگان وثوق‌الدوله موافقت نمودند، ولی برخلاف میل یار‌ماشاءالله، شامگاه همان روز را برای ادامه مذاکرات تعیین کردند.
هنگام غروب، یار‌ماشاءالله به همراهی فرزند ارشد خود، امیرمهدی و پدربزرگم علی‌محمد محقق‌الدوله و سید‌شجاع ابیازنی و افراد موکب خود، به چادر پذیرایی وثوق‌الدوله درآمد. وثوق‌الدوله پس از تعارفات معمولی، مذاکرات را به بعد از شام موکول کرد. ولی یار‌ماشاءالله گرفته بود، کلنل گلروپ رئیس سوئدی ژاندارمری (در رأس چند افسر دیگر) وارد چادر شد و پس از ادای احترام به یار‌ماشاءالله، متذکر شد که به امر «حضرت اشرف رئیس الوزرا» مأمور توقیف اوست. آنگاه در حالی که یار‌ماشا‌ءالله، وثوق‌الدوله را به باد دشنام گرفت، وثوق‌الدوله از چادر خارج شد، گروهی از گارد مخصوص وثوق‌الدوله که از مردان  ارمنی تشکیل می‌شد و قبلاً افراد موکب یار‌ماشاءالله را در حین صرف شام غافلگیر و دستگیر کرده و در اطراف چادر و بالای بام‌های دور باغ استقرار یافته بودند، به درون ریختند و بعد از ضبط محتویات جیب‌های یار‌ماشاءالله و همراهانش، آنان را با اتومبیل رولز رویس وثوق‌ الدوله، تحت‌الحفظ به مقر ژاندارمری در باغ شاه تهران بردند. به محض دستگیری یار‌ماشاءالله و اطرافیانش، دسته‌ بزرگی از پلیس که از اقامتگاه او مراقبت می‌کردند، بدان‌جا ریختند و هرکه را یافتند و هرچه را به دست ‌آوردند از جمله خزانه‌ی سیار یار‌ماشاءالله را ضبط کردند.
از تاریخ ۵ اوت که موکب ماشاءالله خان از کاشان حرکت کرد تا تاریخ ۲۹ اوت ۱۹۱۹ برابر با ۷ شهریور ماه ۱۲۹۸ شمسی که یارماشاءالله در تهران به دار آویخته شد، ۲۴ روز طول کشید. ماشاءالله خان بدون آن که مورد محاکمه قرار گیرد طی یک فرمان نظامی به مرگ محکوم شد. هنگام به دار کشیدن ‌ماشاءالله خان و آجودانش پهلوان رضا، پدربزرگم حاج‌ محقق‌الدوله در میدان توپخانه حاضر بود. ماشاءالله خان طبق وصیتی که کرد قیمومیت فرزندان خردسالش را به او سپرد.
بعد از دستگیری ماشاءالله خان و همراهانش از جمله پدربزرگم و انتقال آن‌ها به باغشاه، به خانه‌ی پدربزرگم در خیابان ری حمله کرده و آن را غارت کردند، اگرچه بعداً جبران شد.
 
نایب حسین کاشی پس از دستگیری در سن ۹۷ سالگی
سرکنسول انگلیس در تاریخ ۱۴ سپتامبر ۱۹۱۹ گزارش داده است که  در تاریخ ۸ سپتامبر ۱۹۱۹ نایب حسین کاشی و دو نفر از پسرانش که هر سه زخمی بودند وارد کاشان شدند. نایب حسین کاشی در سن ۹۷ سالگی در حالی که زخمی بود از کاشان به تهران آورده شده و به دار کشیده شد.
 
خانه پدربزرگم در بادرود 
پدربزرگم پس از این واقعه سرخورده شد و از فعالیت‌های سیاسی کنار کشید و ضمن ازدواج مجدد به کشاورزی و تجارت پرداخت. ۱۱ فرزند پدربزرگم بعد از این واقعه به دنیا آمدند.
بدبینی پدربزرگم به کارگزاران دولتی ریشه در گذشته نیز داشت. از جمله کنسول انگلیس که مدتی است به مقام سرکنسولی ترقی کرده است، در گزارش مورخه‌ی ۱۲ اوت ۱۹۱۷ خود به وزیر مختار انگلیس چنین نوشته است:
«حقوق افراد قره‌سوران برای مدتی طولانی پرداخت نشده بود و سعید‌الملک مسئول اداره‌ی مالیه (کارگزار اصفهان) با کلاهبرداری پرداخت حقوق افراد گارد جاده‌ها را در حوزه‌ی اردستان برای دو ماه به تعویق انداخته و کلاه بزرگی بر سر محقق‌الدوله گذاشته بود . به این ترتیب که محقق‌الدوله فرماندار اردستان برای دریافت حقوق به کارگزار مراجعه کرد و او چکی که در اردستان قابل نقد کردن بود به محقق‌الدوله داد و از او رسیدی دریافت کرد مبنی بر این که پول افراد را تمام و کمال دریافت کرده است. پس از مراجعت محقق‌الدوله به اردستان و مراجعه به بانک معلوم شد که کارگزار اصفهان تلگرافی به مسئول بانک دستور داده است که چک محقق‌الدوله را نقد نکند. محقق‌ الدوله اجباراً دوباره به اصفهان رفت ولی نتوانست پولش را از کارگزار دریافت کند. وی پس از مراجعت به اردستان اعلام کرده است که به هر طریقی که امکان داشته باشد پول خود را از کارگزار پس خواهد گرفت، حتی اگر مجبور به اعمال خشونت شود. به نظر من تصمیم محقق‌الدوله کاملاً‌ عاقلانه و منطقی است».
به سادگی می‌شد بدبینی پدربزرگم نسبت به دولت و کار دولتی را دید. عمویم همیشه از قول پدربزرگم می‌گفت: «آخر کار دولتی، اول گداییه» با این حال هر شش دایی‌ام دنبال کار دولتی رفتند و عمویم دنبال کار آزاد رفت و وضعیت اقتصادی بهتری نسبت به دایی‌هایم پیدا کرد.

ایرج مصداقی  ۵ ژوئیه ۲۰۱۷
www.irajmesdaghi.com

پیامدهای عدم حضور فعال بخش خصوصی در تحولات اجتماعی ایران

ALGÉRIE: L'intervention de Zohra Drif VS Bernard-Henri Lévy (BHL)

شناخت"انگلي" که همه عمرش کارنميکند ولی ميخورد! آخوند(۱

درسرزمين" بهار"وبهرام بيضائی و۰۰۰اوباشی همچون قاسمی وعباسی جا خشک کرده اند

درسرزمين" بهار"وبهرام بيضائی و۰۰۰اوباشی همچون قاسمی وعباسی جا خشک کرده اند


سابقه توتال، پر از رشوه
بر اساس این گزارش، سابقه فعالیت این شرکت در ایران چندان درخشان نیست و همواره با اما و اگرها و حواشی زیادی همراه بوده است. چنانچه در توسعه دو میدان سیری A و E و فاز ۲ و ۳ پارس جنوبی شاهد پرداخت رشوه از سوی شرکت توتال، به منظور افزایش سقف قرارداد بودیم که هر دو مقوله پرداخت رشوه از سوی وزارت دادگستری ایالات متحده به اثبات رسید و اسناد آن منتشر شد.  

بر اساس این اسناد، توتال برای افزایش سقف قراردادهای خود در ایران، با یکی از مدیران سابق نفتی وارد مذاکره شد و پورسانتی را برای افزایش سقف قرارداد به وی پرداخت کرد. این اسناد می‌گویند این مدیر نفتی در چند سال نخست دهه ۷۰ بیش از ۶۰ میلیون دلار از این شرکت فرانسوی رشوه دریافت کرد تا سقف قرارداد را برای توتال بالا برده و به سود این شرکت فرانسوی بیافزاید.

با افشا شدن این ارتشاء پس از تحقیقاتی که توسط آمریکایی‌ها انجام شد، دادگاه این کشور توتال را به جرم سوءاستفاده از جایگاه یک مقام دولتی در دو قرارداد جریمه کرد. این نهاد قضایی معتقد بود توتال مرتکب جرم شده است اگر که مقامات خارجی یاد شده (مقامات نفتی ایران)  را تشویق کند که از نفوذ خود در دولت خودشان و واسطه های آنها برای تاثیر گذاری بر اقدامات و تصمیمات دولت های یاد شده استفاده کنند، و همه این ها را به منظور کمک به شرکت توتال و سایرین برای به دست آوردن و حفظ کسب و کار یا هدایت آن به شرکت توتال و سایرین انجام دهند.

در همین ارتباط احمد توکلی، رئیس هیأت مدیره سازمان مردم‌نهاد «دیده‌بان شفافیت و عدالت» سال گذشته در نامه‌ای به معاون اول رئیس جمهور به این موضوع پرداخت و اسنادی را منتشر کرد که در یکی از آن‌ها آمده است: «رشوه گیرنده: مقام ایرانی رئیس یک شرکت مهندسی ایرانی بود که بیش از ۹۰ درصد آن در مالکیت دولت ایران و عمدتا تحت کنترل دولت بوده است. از اوایل سال ۲۰۰۱، مقام ایرانی [با تغییر مسؤلیت] رئیس یک سازمان ایرانی مرتبط با مصرف سوخت بوده که کلا در مالکیت دولت و یکی از شرکت های تابعه شرکت ملی نفت ایران است و در عین حال مشاور دولتی یکی از مقامات عالی رتبه ایرانی بود. »

فساد سیری
شرح فساد در میدان سیری هم  در بیانیه کمیسیون بورس و اوراق بهادار آمریکا منتشر شده در ۲۹ ماه مه ۲۰۱۳ آمده است. این کمیسیون به فساد تمام شرکت‌هایی که سهامشان در بورس نیویورک معامله می‌شود، هرچند خارجی باشند، رسیدگی می‌کند. خلاصه بیانیه ۱۱ صفحه‌ای این است: «توتال در آغاز سال ۱۹۹۵(دی ماه ۱۳۷۳) برای توسعه میدان سیری با شرکت ملی نفت ایران وارد مذاکره شد. در ۱۰ جولای ۱۹۹۵، سه روز قبل از امضای قرارداد، توتال با یک مقام دولتی ایران ملاقات می‌کند و با او توافق می‌کند و به اسم مشاوره به واسطه‌ای که آن رشوه خوار معلوم می‌کند، مبالغی پرداخت می‌کند تا در قبال این رشوه، آن مقام از نفوذ خود در شرکت ملی نفت ایران، برای امضای قرارداد سیری استفاده کند. پرداخت‌ها با نیم میلیون دلار در جولای ۱۹۹۵ آغاز شد و طی ۵ مرحله در دو سال و نیم به حدود ۱۶ میلیون دلار رسید.»

فسادفاز ۲ و ۳ پارس جنوبی
همین اتفاق برای فاز ۲ و ۳ پارس جنوبی تکرار شد. در سپتامبر ۱۹۹۷(اول پائیز ۱۳۷۶) قرارداد این دو فاز بین شرکت ملی نفت ایران و توتال امضاء شد. از سپتامبر ۱۹۹۷ تا نوامبر ۲۰۰۴(۷ ساله ۱۳۷۶ تا ۱۳۸۳) لااقل در ۱۲ مرحله، بیش از ۴۴ میلیون دلار به همان مقام دولتی داده شد. این مبلغ پرداخت شد تا «مقام ایرانی از نفوذ خود استفاده کند و مصوبه شرکت ملی نفت ایران را در ارتباط با پارس جنوبی برای توتال به دست آورد»، مصوبه‌ای که قرارداد ناشی از آن «سود ۴۰ درصدی را برای توتال تضمین کرد». به یاد داشته باشید که این عدد بیش از دو برابر بالاترین نرخ بازدهی سرمایه در چنین قراردادهایی است.

واکنش توتال
توتال بدلیل فسادهای مذکور باید طبق «قانون اقدامات فساد آمیز خارجی» (FCPA) در دادگاه آمریکا محاکمه می‌شد. ولی توتال ترجیح داد برای فرار از مشکلاتی که محاکمه برای او در پی داشت، با دادگستری آمریکا توافق کند. در سند توافقنامه پیگرد قانونی مدت‌دار (تعلیقی) که بین توتال و حوزه قضایی ویرجینیای شرقی به نمایندگی از دولت آمریکا منعقد شد، توتال پذیرفت مبلغ ۳۹۸ میلیون دلار جریمه بپردازد و با هزینه خود یک شرکت مورد تأیید آمریکا را سه سال به خدمت بگیرد و موافقت کند این شرکت تمام اطلاعات، اسناد، مدارک و تجهیزات مربوط به تمام سیستم حسابداری توتال را بازبینی کند تا اطمینان حاصل شود که توتال پس از آن نخواهد توانست چنین پرداخت‌هایی را پنهان سازد. در صورت انجام موفقیت آمیز این کار سه ساله، مبلغ ۱۵۳ میلیون دلار از جریمه تقریباً ۴۰۰ میلیون دلاری پرداخت شده به دولت آمریکا، به توتال عودت داده خواهد شد.

با وجود فساد تمام عیار توتال در پروژه‌های نفتی ایران، متاسفانه مدیران کشورمان باز هم به این شرکت اعتماد کامل می‌کنند، بدون آنکه نهادهای نظارتی بر روند امضای قرارداد و بندهای قراردادی احاطه داشته باشند. وقتی همه چیز در سکوت کامل به پیش می‌رود و برایش جشن گرفته می‌شود، نگاهی به گذشته و ماجرای حضور فرانسوی‌ها در ایران بیش از پیش اهمیت می‌یابد.

قرارداد بزرگ سرمایه‌گذاری نفتی ایران و توتال امضا شد؛ سهم ایران تنها ۱۹.۹ درصد

قرارداد بزرگ سرمایه‌گذاری نفتی ایران و توتال امضا شد؛ سهم ایران تنها ۱۹.۹ درصد

 al5rrrr0kkk2_small.jpgصدای آمریکا - شرکت ملی نفت ایران و کنسرسیومی به رهبری توتال فرانسه نخستین قرارداد نفتی بر اساس الگوی قراردادهای جدید را برای توسعه فاز ۱۱ پارس جنوبی امضا کردند. براساس این قرار داد شرکت های توتال و چین حدود هشتاد درصد سهام و ایران ۱۹.۹ درصد سهام پروژه پارس جنوبی را در اختیار خواهند داشت.

به گزارش ایرنا، بر اساس این قرارداد که روز دوشنبه ۱۲ تیر ماه به امضای مدیر عامل شرکت ملی نفت ایران و مدیران شرکت‌های توتال فرانسه، شرکت ملی نفت چین و شرکت ایرانی پتروپارس رسید، کنسرسیوم ۴ میلیارد و ۸۰۰ میلیون دلار در توسعه فاز ۱۱ میدان گازی پارس جنوبی سرمایه گذاری می کند تا ظرفیت برداشت ایران از این میدان را به ۵۶ میلیون متر مکعب برساند.
براساس این قرارداد، شرکت فرانسوی توتال ۵۰.۱ درصد، شرکت ملی نفت چین ۳۰ درصد و شرکت پتروپارس ایران نیز ۱۹.۹ درصد سهام این پروژه پارس جنوبی را در اختیار خواهد داشت.
میدان گازی پارس جنوبی، بزرگ ترین منبع گازی جهان است که روی خط مرزی جنوبی ایران در خلیج فارس قرار دارد و با کشور قطر مشترک است. مساحت این میدان ۹ هزار و ۷۰۰ کیلومتر مربع است که سهم متعلق به ایران سه هزار و ۷۰۰ کیلومتر مربع وسعت دارد.
ذخیره گاز این بخش از میدان ۱۴ تریلیون مترمکعب گاز به همراه ۱۸ میلیارد بشکه میعانات گازی است که هشت درصد کل گاز دنیا و نزدیک به نیمی از ذخایر گاز کشور را شامل می‌شود.
ویژگی مهم این قرارداد، برنامه ریزی برای ساخت سکوهای تقویت فشار در پارس جنوبی برای نخستین بار در ایران است. این سکوها پس از افت فشار ناشی از برداشت، فشار ذخایر گاز و نفت را بالا می‌برد تا جلوی افت تولید گرفته شود.
قرار است تولید گاز پس از ۴۰ ماه از امضای قرارداد، از دو سکوی تولیدی آغاز شود و پس از افت فشار، سکوهای تقویت فشار راه‌اندازی شود.
خبرگزاری ایلنا با انتشار جزئیاتی از قرارداد نوشته است که مدت این قرارداد بیست ساله و بازپرداخت اصل هزینه سرمایه‌ای مستقیم طرف دوم، ۱۰ ساله خواهد بود.
واکنش احتمالی دولت آمریکا
دولت ایالات متحده آمریکا که دولت ایران را حامی تروریسم میداند مخالف جدی سرمایه گذاری شرکت های بین المللی در ایران است.
بهنام طالبلو، پژوهشگر در موسسه دفاع از دموکراسی درباره واکنش احتمالی دولت ترامپ به قرارداد توتال با ایران، به صدای آمریکا گفت: «این قرارداد فرصت عالی برای دولت پرزیدنت ترامپ فراهم کرده که با بهره گیری از این قرارداد و اشاره به میزان مشارکت شرکت توتال در آن، به دولت‌های همپیمان اروپایی و شرکتهای آنها پیشینه ایران در حمایت از تروریسم را یاد آوری کند.
به گفته او، دولت آقای ترامپ همچنین می‌تواند به سابقه بد شرکت پتروپارس اشاره کند و پیامی را به شرکای آمریکایی و شرکت‌های چینی که از اوایل سال ۲۰۰۰ در ایران هستند، بدهد. آقای طالبلو گفت: «توتال یکبار بین سالهای ۲۰۰۶ تا ۲۰۰۹ ایران را ترک کرد، بنابراین مناسب است که بار دیگر علل این خروج به آنها یادآوری شود.»
با این حال، مدیر عامل توتال در تهران از بازگشت این شرکت به ایران ابراز خرسندی کرده است.
مدیرعامل توتال: گام بعدی، سرمایه گذاری در پتروشیمی است
پاتریک پویان، مدیرعامل توتال در مراسم امضای قرارداد گفت که خوشحال است که توتال نخستین شرکت بین‌المللی هست که پس از لغو تحریم‌ها به ایران بازگشته و نخستین قرارداد در قالب الگوی جدید قراردادهای نفتی را امضا کرده است.
او گفت: «من به وزیر قول دادم که بیش از ۵۰ درصد تامین کالای فاز ۱۱ پارس جنوبی به شرکت‌های ایرانی اعطا خواهد شد. ما همچنین متعهد به انتقال تخصص خود به کارشناسان ایرانی هستیم.»
مدیرعامل توتال همچنین تاکید کرد اطمینان دارد برای امضای قراردادهای دیگر نیز به ایران سفر خواهد کرد.
او به خبرگزاری ایسنا گفت که گام بعدی توتال در ایران حضور در بخش پتروشیمی و بخش بالادستی نفت است.
مدیر عامل توتال روز دوشنبه با حسن روحانی، رئیس جمهوری ایران نیز دیدار کرد.
زنگنه: این قرارداد پیامد برجام است
بیژن زنگنه در مراسم امضای این قرارداد، آن را پیامد برجام و انتخابات ریاست جمهوری اخیر دانست و گفت که امیدوار است با امضای این قرارداد مرحله جدید در صنعت نفت ایران رقم بخورد.
آقای زنگنه گفت که بر اساس برنامه پنج ساله باید ۲۰۰ میلیارد دلار سرمایه برای صنعت نفت جذب شود که بیش از ۷۰ درصد آن باید از منابع خارجی تامین شود. او افزود: «هدف ایران تولید شش میلیون بشکه نفت خام و میعانات گازی در پایان برنامه ششم توسعه است.»
او همچنین گفت که از نظر وزارت نفت منعی برای حضور شرکت‌های آمریکایی در طرح‌های نفتی ایران وجود ندارد.
مقام‌های نفتی جمهوری اسلامی پیشتر اعلام کرده بودند که تاسیسات نفت و گاز ایران برای نوسازی و توسعه به میلیاردها دلار سرمایه‌گذاری خارجی نیاز دارد. این در حالیست که باقی ماندن برخی تحریم‌های غیرهسته‌ای آمریکا در حوزه مبادلات ارزی، سرمایه‌گذاری در ایران را با دشواری مواجه کرده است.
از سوی دیگر، مخالفت نهادها و شخصیت های منتقد دولت با مدل جدید قراردادهای نفتی،که دولت برای تشویق سرمایه گذاران خارجی تنظیم کرده بود، ارائه مدل از قراردادها به مشتریان وزارت نفت را با تاخیر روبرو کرد اما سرانجام نخستین قرارداد سرمایه‌گذاری خارجی بر اساس مدل جدید قراردادهای نفتی، با توتال به امضا رسید.

گزارشی تکان‌دهنده از خرید و فروش کودکان در دروازه‌‌غار تهران

گزارشی تکان‌دهنده از خرید و فروش کودکان در دروازه‌‌غار تهران

 

در محله دروازه‌ غار تهران بازاری مانند وال‌استريت وجود دارد، با این تفاوت که "این‌جا با بچه تجارت می‌کنند". کودکانی که از صد هزار تومان تا پنج ميليون تومان خرید و فروش می‌شوند.
روزنامه حکومتی"اعتماد" در گزارشی با عنوان "بازار بچه‌فروشان" که سه‌شنبه ۲۹ بهمن در این روزنامه منتشر شده، به خرید و فروش گسترده کودکان در "دروازه‌ غار" تهران اشاره کرده است. در این گزارش آمده این بازار مانند وال‌استريت است، با این تفاوت که این‌جا با بچه تجارت می‌کنند.
مسعود یک مددكار اجتماعی که در دروازه غار کار می‌کند به "روزنامه اعتماد" گفته است که سال گذشته در این محله خانه‌ای را یافته که حدود ۴۰ تا ۵۰ کودک در آن نگهداری می‌شدند.
این مددکار اجتماعی درباره این خانه گفته: «هرروز صبح عده‌ای می‌‌آمدند و این کودکان را اجاره می‌‌كردند و دوباره آخر شب آن‌ها را برمی‌‌گرداندند.»
"از صد هزار تومان تا پنج ميليون تومان"، قیمت کودکانی است که بنا بر این گزارش در دروازه غار خرید و فروش می‌شوند.
در این گزارش آمده است: «اينجا دروازه غار است، ناف تهران. سوار مترو كه شوی، كمتر از يک ساعت به ايستگاه شوش می‌رسی و چند قدم پياده كه بيايی جايی سردرمی‌آوری كه انسانيت دود شده و به هوا رفته است. صبح‌ها خلوت و شب‌ها از زمين بچه می‌جوشد. نه عاشق می‌‌شوند نه كودكی می‌‌كنند. وقتی به سن دوازده، سيزده سالگی می‌‌رسند بايد ازدواج كنند و بچه‌دار شوند، اين چرخه زندگی كودكان برده است. ازدواج اين بچه‌ها هيچ جايی ثبت نمی‌‌شود، نام‌شان جايی ثبت نمی‌شود. گويا روح هستند. برده‌هايی كه فقط برای كار زاييده شده‌اند.»

«رونق بازار خرید و فروش کودکان متکدی در پایتخت»
آن‌طور که در این گزارش آمده از این کودکان برای کار کردن استفاده می‌شود. در ادامه این گزارش درباه این کودکان کار آمده: «آن‌ها از صبح كار می‌‌كنند تا شب تا پدر و مادرهای جعلی يا پدر و مادرهای خودشان با خيال راحت مواد بكشند. كارگرانی كه اگر خوب كار كنند، خريداران فراوانی دارند.»
فرشاد، پسری که برای چندرغاز هر روز خرگوش می‌شود
فرشاد ۱۵ سال بیشتر ندارد و روزی ۱۲ ساعت به شکل خرگوش درمی‌آید تا نظر مردم را به یک فروشگاه اسباب‌بازی و لوازم کودک جلب کند. او برای این که بتواند به خرج خانواده ۵ نفره‌شان کمک کند، مجبور است از ساعت ۸ صبح تا ۸ شب کار کند و در ماه ۳۰۰ هزارتومان مزد می‌گیرد.
در هفته‌های اخیر خبرگزاری "مهر" آخوندی نیز در گزارشی با عنوان "رونق بازار خرید و فروش کودکان متکدی" از کاهش سن گدایی در تهران خبر داده بود.
در این گزارش آمده کودکانی که برای گدایی تا ماهی یک میلیون تومان اجاره داده می‌شوند.
در همین زمینه رضا جهانگیری‌فر "معاون توسعه خدمات اجتماعی شهرداری رژیم در تهران" با تایید خرید و فروش کودکان برای گدایی گفته :«برای گدایی نیاز است عواطف طرف مقابل را تحریک کرد و کسانی که از این راه سود می برند برای کسب درآمد بیشتر جنسیت گدایی را به سمت زنان برده اند . مردم به زنان نیازمند بیش از مردان نیازمند کمک می کنند. همچنین به کودکان بیش از بزرگسالان. بنابراین سن کودکان متکدی هم کاهش یافته است و از نوجوانی به سنین کودکی رسیده است.»
آمارهای غیررسمی تعداد کودکان کار را در ایران ۷ میلیون نفر تخمین می‌زنند. مرکز پژوهش‌های مجلس شورای اسلامی تقریبا دو سال پیش تعداد کودکان کار در ایران را ۳ میلیون و ۲۰۰ هزار نفر اعلام کرده بود.

 برادرش نمي خواهد او را تحويل موسسه خيريه دهد. «دو ميليون بده بچه را ببر هر جا كه خواستي.»اين گزارش نيست، روايت نبض كند كودكاني است كه هرروز آنها را سر چهارراه ها يا مترو مي بينيم. نه مي توانند بخوانند نه مي توانند بنويسند، تنها چيزي كه از همان ابتدا آموزش ديده اند كار كردن است. آنها از صبح كار مي كنند تا شب پدر و مادرهاي جعلي يا پدر و مادرهاي خودشان با خيال راحت مواد بكشند.
كارگراني كه اگر خوب كار كنند، خريداران فراواني دارند. قيمت اين كودكان برده را مي پرسم: «از صد هزارتا پنج ميليون.»




بردگي به جاي عاشقي


اينجا دروازه غار است، ناف تهران. سوار مترو كه شوي، كمتر از يك ساعت به ايستگاه شوش مي رسي و چند قدم پياده كه بيايي جايي سردرمي آوري كه انسانيت دود شده و به هوا رفته است. صبح ها خلوت و شب ها از زمين بچه مي جوشد. نه عاشق مي شوند نه كودكي مي كنند. وقتي به سن دوازده، سيزده سالگي مي رسند بايد ازدواج كنند و بچه دار شوند، اين چرخه زندگي كودكان برده است.
راه ديگري مقابل پاي آنها نيست، فكر مي كنند حتما اين صحيح ترين راه است. آنها را غربتي صدا مي زنند. از لب خط تا دروازه غار خانه هايي را مي بيني با حياط هايي بزرگ و هشتي و اندروني و بيروني، در تمام اين اتاق ها خانواده هايي زندگي مي كنند با چند بچه.
هر بچه سرمايه يي براي خانواده، براي اين والدين فرزند بيشتر، زندگي بهتر است. مواد بيشتر است. نشئگي عميق تر.  
   بيمارستاني شبيه به وال استريت
 دختربچه 14 ساله افغان سال پيش بچه دار شده بود، او حتي توان بلند كردن بچه را هم نداشت اما حالابچه او پيش خودش نيست. نوزادش را سه ميليون تومان فروخته است. در اين محله گروه ديگري نيز هستند كم تعداد تر از غربتي ها، به آنها فيوجي مي گويند. اكثر مددكاران موسسات خيريه كه با اين خانواده ها سروكار دارند، خريد و فروش بچه يا بچه دار شدن براي درآمدزايي را ناشي از فقر فرهنگي در بين اين گروه ها مي دانند.
اينجا با بچه تجارت مي كنند، مواد مي كشند، زندگي مي كنند و دست آخر هم سرنوشت تلخ تري در انتظارشان است، اينجا هر اتفاقي مي افتد. مردي به نام خسرو وجود دارد. به بچه ها پول مي دهد و بعد آنها را به هزار شكل ديگر به بردگي مي گيرد.
كودكان موظف هستند كه آخر شب با مقدار مشخصي پول به خانه برگردنند، اگر پول كم آورده باشند، بايد تن به كارهاي ديگري دهند. ازدواج اين بچه ها هيچ جايي ثبت نمي شود، نام شان جايي ثبت نمي شود. گويا روح هستند. برده هايي كه فقط براي كار زاييده شده اند. بيمارستان ... در خيابان مولوي تهران است.
بازاري براي خريد و فروش بچه درست مانند وال استريت، يكي از دانشجويان پزشكي كه آنجا كار مي كند، مي گويد: «خانم هايي به اين بيمارستان مي آمدند و بچه دار مي شدند و مي رفتند، حتي براي شيردهي كودك خود صبر نمي كردند.
خيلي عجيب به نظر مي رسيد.
اما همين خانم دو هفته بعد مي آمد و برگه يي را كه دست مردي بود امضا و پول ناچيزي دريافت مي كرد، سپس بچه را به او تحويل مي داد. به همين سادگي. اينجا زنان معتاد هم مي آيند براي زايمان، اما خرج دو، سه شب مصرف شان را مي گيرند و كودك خود را مي فروشند.»
بياييد برگرديم به دروازه غار، كوچه هاي باريك با جوي هايي كه خشك شده است، بوي زباله مي آيد. ديوار سفيد بزرگي دور جايي شبيه به ميدان را گرفته است، از سوختگي هاي كنارش مي توان فهميد كه اينجا خوابگاه كارتن خواب هاست، يكي از آنها در ميان زباله ها به ظرف برنجي مي رسد و آهسته آهسته شروع به خوردن آن مي كند.
 فروش كودك به هر قيمتي
 غربتي ها گروهي هستند كه اصل خريد و فروش بچه ها متعلق به اين گروه است. گروه هاي ديگر سعي مي كنند كه بيشتر بچه دار شوند تا پول بيشتري به چنگ بياورند. مادري فرزند خود را يك و نيم ميليون تومان فروخته است. هنگامي كه باردار بوده، بيمارستان نرفته زيرا قرار اين بوده است كه به محض اينكه بچه دار شد، بايد او را به خريدار بدهد. «نمي خواستي بچه ات را نگه داري؟: چرا اما به پولش نياز داشتم.» تمام مكالمه همين قدر طول مي كشد، آنقدر مطمئن پاسخ مي دهد كه ديگر جاي سوالي باقي نمي گذارد. بين خودشان و بچه، هميشه خودشان را انتخاب مي كنند. مادر ديگري قرار بوده با فروش بچه به قيمت دويست هزار تومان لااقل خرج چند شبش را به دست آورد.
زماني كه او تازه مواد مصرف كرده بوده، خريدار مي آيد و بچه را مي برد، نه پولي پرداخت مي شود نه مادر چيزي يادش مي آيد. همه زندگي شان در پايپي شيشه يي خلاصه شده. پايپ هنوز در دستش هست.
در حياط خانه چند كودك بازي مي كنند، كارگراني كه منتظر مشتري هستند، زمين يخ زده و آب سياهي آنجا جريان دارد، بچه ها روي آنها سر مي خورند و مي خندند.
يكي از مددكاران اجتماعي محله مي گويد: «موردي داشتيم كه براي ساكت كردن نوزاد چهارماهه خودش به او متادون مي داده و در كنار نوزاد شيشه مصرف مي كردند كه بچه دچار حمله هاي شديدي شده بود. هركاري مي كرديم كه بچه را از مادر بگيريم و او را درمان كنيم قبول نمي كرد، بعدا كه با او صحبت كرديم به ما گفت بچه پنج ميليون تومان مشتري داشته است و اگر آن را به ما تحويل مي داد مشتري بچه از دست مي رفته، اما به خاطر حال بد كودك مجبور شد و او را به ما داد.» 
 كودكان اجاره يي
 مسعود، مددكار اجتماعي و بلد محله است، او مسوول شناسايي دروازه غار و لب خط است، خانه يي را نشان مي دهد كه يك سال پيش توسط موسسه يي خيريه كشف شد و تعداد زيادي بچه را از آنجا نجات مي دهند، مي گويد: «سال پيش بود فكر مي كنم كه اين خانه را پيدا كرديم، حدود 40 تا 50 بچه در اين خانه بودند كه هرروز صبح عده يي مي آمدندو آنها را اجاره مي كردند و دوباره آخر شب آنها را برمي گرداندند.»
گروه ديگري هستند كه در بارداري متوجه مي شوند كه نمي توانند از بچه نگهداري كنند و به همين خاطر دنبال خريداري براي فرزند خود مي روند، اينها امن ترين مكان را يا خانه هايشان مي دانند يا بيمارستان ...، اين دانشجوي پزشكي كه در اين بيمارستان كار مي كند مي گويد: «در روز حدود سه تا چهار تا از اين موارد در بيمارستان داريم، شايد خيلي از آنها در قبال فروش بچه خود اصلاپولي نگيرند و خيلي از آنها كودكان خود را رها مي كنند و مي روند.»
 از طرح ضربتي تا فقر فرهنگي
 در لب خط مردها تا آخر شب قمار مي كنند و زن ها كار، فرهنگ زندگي شان عجيب است، كودكان آنها هم گاهي اوقات وارد اين بازي ها مي شوند و از همان سنين كودكي دست به همه كاري مي زنند.
يكي ديگر از مددكاران اجتماعي مي گويد اينها از بچه ها هر استفاده يي مي كنند و اين همان فقر فرهنگي شديدي است كه در ميان آنها وجود دارد، با برخورد و طرح هاي ضربتي اينها جمع آوري نمي شوند، صرفا بايد از طريق تغيير خود اين بچه ها نگذاريم نسل جديدي از آنها تربيت شود. اين گزارش حتي پاياني هم ندارد، پاياني نيست بر مشكلات كودكاني كه ناخواسته به دنيا مي آيند و نمي دانند كه چه كساني هستند، بچه هايي كه هنوز چگي نكرده پدر شده اند، مادر شده اند. اما نه مي دانند خودشان از كجا آمده اند نه بچه شان به كجا مي رود.
اينجا لب خط است، دروازه غار، اينجا ته خط است براي بچه هايي كه معامله مي شوند تا مادرشان بگويد: «فروختمش و پول زندگي را به دست آوردم / چاره يي ديگر نداشتم اگر نمي فروختم چه كار مي كردم؟ / نمي توانستم نگهش دارم، آدم در خماري هر كاري مي كند/» وقتي پول خوبي پيشنهاد مي كنند ديگر به من چه كه بدانم كجا مي رود.


آماری تکاندهنده از وضعیت روسپیگری؛
وضعیت تن فروشی در پایتخت آرام آرام به سمت آژیر خطر کشیده می شود اما مسئولان همچنان از بیان آمارها و وضعیت هراس دارند و حتی وزیرکشور هم هیچ حرفی از این آسیب اجتماعی به بهارستانی ها نزد.
آفتاب‌‌نیوز :
روسپی گری یا تن فروش به افرادی گفته می شود که از راه ارتباط جنسی با جنس مخالف اقدام به کسب درآمد می کنند. اما این تعریف کمی ۱۰ هزار «تن فروش» در تهران از متأهل تا کارمند/ارتباط جنسی برای عبور از بوروکراسی اداریمتفاوت شده چراکه همجنس گرایی و تن فروشی خاموش هم به جمع تعاریف روسپی گری اضافه شده است.
 
دیگر زمان حکومت «زال ممد» در دوره رضا شاه نیست تا دخترکان خیابانی تهران را در محلی گرد هم جمع کرده و به خوشگذران ها ارائه دهد. «شهر نو» هم نداریم! لاله زار هم سالهای سال است لاله زار قدیم نیست...
 
ملکه اعتضادی، پری آژدان قزی، پری بلنده، سیمین بی ام و، اشرف چهارچشم، پری سیاه، شهلا آبادانی، ناهید و بسیاری از زنان روسپی تهران فراموش شده اند. اما متاسفانه تن فروشی یا همان روسپی گری همچنان بازارش در پایتخت داغ داغ است فقط کمی روش تبلیغات و قیمت ها متفاوت شده با این فرق که مسئولان این آسیب اجتماعی را تابو می دانند و بعنوان خط قرمز به هیچ عنوان به آن ورود نمی کنند. حتی وزیرکشور هم در ارائه گزارش آسیب های اجتماعی به مجلس حرفی از روسپی ها نزد.
 
در این میان گروهی معتقدند نباید پرونده روسپی های تهران را باز کرد و گروهی دیگر می گویند باید این تابو شکسته شود. اما منتقدان معتقدند که تعداد روسپی های پایتخت آنقدر اندک و کم است که احساس خطر نمی شود. اما شاید گفتگو با کارشناسی که مستقیم با روسپی های تهرانی ارتباط دارد قابل تامل باشد.
 
نامش فرحناز سلیمی است، متولد تهران، متخصص مامایی و کارشناس ارشد روانشناسی؛ می گوید: از سال ۸۸ در بندرعباس شروع به فعالیت کردم، به دلیل ماموریت همسرم که متخصص اعصاب و روان است به این شهر سفر کردیم، از طریق دوست همسرم (متخص روانشناسی) به مرکز مشاوره ویژه زنان آسیب پذیر آمدم و رسما کارم آغاز شد.
 
از آغاز فعالیت هایش در محله شهناز بندرعباس و چگونگی ارائه مشاوره به زنان آسیب پذیر می گوید: مجوز طرح از سوی وزارت بهداشت با هدف اصلی کنترل اچ آی وی و جلوگیری از گسترش آن از طریق رابطه جنسی بود چرا که سایر روش های انتقال بیماری ایدز از جمله مادر به فرزند و سرنگ آلوده کنترل شده بود.
 
وزارت بهداشت پروژه ای را در ۸ استان کشور تعریف کرد، به نام «طرح کاهش آسیب و ارتقای سلامت»؛ براساس پروتکل وزارت بهداشت ۴ گروه هدف برای مرکز ما تعیین شد؛ زنانی که سابقه زندان دارند، زنانی که همسرانشان به زندان افتاده، زنان تن فروش، زنان که معتادند یا همسرانشان اعتیاد دارند. ما باید این زنان را شناسایی کرده و برای مشاوره و معاینات مامایی به مرکز ارجاع می دادیم. تامین هزینه ها بر عهده وزارت بهداشت بود و ما توانستیم طی ۱۸ ماه در بندر عباس ۱۵۳ نفر را جذب کنیم.
 
موج در ادامه این گزارش می نویسد، بیشتر گروه های جذب شده زنان معتاد و تن فروش بودند، و کار ما کنترل اچ ای وی بود و باید می دانستیم که این زنان رابطه جنسی دارند یا خیر؟ وقتی از خانم سلیمی سوال کردیم چرا در این منطقه کشور این نوع آسیب زیاد است گفت: تعداد مردان مجرد در بندرعباس به دلیل مهاجرت و کار در پتروشیمی ها زیاد است. آن ها اغلب کارگران فصلی هستند وبرای نیاز جنسی خود با این زن ها در ارتباط اند.
 
اما پس از سه سال با پایان ماموریت همسرم باید به تهران باز می گشتیم، در جلسه آخری که با دانشگاه علوم پزشکی تهران برگزار شد اعلام کردم که باید به تهران برگردم؛ در همان جا پیشنهاد حضور در یک مرکز از سوی یکی از روانشناسان به من داده شد. گرفتن مجوز ۴ ماه طول کشید و در نهایت با ۴ پرسنل(دو دکتر روانشناس، من، یک مسئول فنی و یک کارشناس بهداشت عمومی) مرکزی را با ۴ هدف احداث مرکز مشاوره ، احداث مرکز کاهش آسیب زنان، مرکز نگهداری افراد معتاد، کوتاه و میان مدت، مرکز خدمات روانشناختی در تهران راه اندازی کردیم. حالا نام این مرکزجمعیت آفتاب است. مکان اجاره ای است، درآمدی هم نداریم و مرکز بودجه خود را از دانشگاه علوم پزشکی دریافت می کند و با همین مقدار باید هم خدمات و هم حقوق اعضا را تامین کنیم.
 
اما شاید برایتان جای سوال باشد که این زنان چگونه شناسایی می شوند؟ سلیمی در باره نحوه پیدا کردن آن ها می گوید: سال های پیش در بندرعباس خودمان برای شناسایی به محله های خاص می ر فتیم اما کار سختی بود چراکه همان لحظه به ما اعتماد نمی کنند، اکنون از میان پرونده های مرکز(زنانی که سابقه اعتیاد و تن فروشی دارند) افرادی با روابط عمومی بالا به عنوان همسان انتخاب می کنیم(گروه هایی که از قبل خودمان شناسایی کردیم و اعتماد دو طرفه میان ما وجود دارد) و به آن ها آموزش می دهیم.
 
*شناسایی ۳۲ پاتوق تن فروشان در تهران
 
گروه های هدف ما در چند محله پایتخت هستند(معتادان در محل هرندی و کیان شهر) گروهی از این همسان ها معتادان و گروهی تن فروشان را جذب می کنند. گروهی هم فقط در پاتوق ها و خانه های تیمی رفت و آمد می کنند، بخشی از آن ها گذری هستند و گاهی اوقات همسان ها سراغ دوستان مدرسه ای خود می روند، آن ها بابت هر فردی که به مرکز معرفی می کنند حق الزحمه می گیرند. ما در سال گذشته ۳۲ پاتوق در تهران شناسایی کردیم و ۵ منطقه تهران را زیر نظر داریم.
 
*سه گروه در تهران تن فروشی می کنند
 
خانم سلیمی علت تن فروشی زنان را فقر و تامین مواد مخدر برای خود و یا همسر می داند و می گوید: بیشتر زنان، بالای ۳۰ سال سن دارند و شاید بهتر است بگویم مشکل و علت تن فروشی زنان در تهران با بندرعباس فرقی ندارد. ما افرادی داریم که تنها برای تامین یک وعده غذایی اقدام به تن فروشی می کنند! برخی برای اینکه پول تعویض مدل ماشین یا خرید مانتو را ندارند دست به تن فروشی می کنند. و افراد جوانی که تجربه جنسی برایشان مهم است سراغ چنین زنانی با بدترین وجهه می روند.
 
*گروهی از تن فروشان تهرانی با ۵ هزار تومان هم تن فروشی می کنند
 
او از شوهرانی با غیرت! گفت که برای تامین مواد زنانِ خود را در اختیار مردانی قرار می دهند که خود انتخاب کرده اند و از مادرانی که صاحب خانه(پاتوق) هستند و یکی از اتاق ها را شیر کش خانه و اتاق دیگر را در اختیار تن فروشان قرار می دهد! خانم سلیمی با اظهار تاسف از قیمت تن فروشی زنان می گفت: قیمت ها با توجه به نوع افراد، لوکس و ساده متفاوت است از شبی چند صد هزار تا ۵ هزار تومان! اما میانگین قیمت ۶۰ هزار تومان است، ۶۰ درصد آن ها یا معتاد هستند و یا سابقه اعتیاد دارند. که ما در سال ۹۵ می خواهیم بر روی تن فروشان و پاتوق های لوکس تن فروشی کار کنیم.
 
*درصد زیادی از تن فروشان همسرانشان زندانی هستند
 
مدیر جمعیت آفتاب می گوید: ۶۰۰ پرونده در مرکز داریم که نیمی از آن ها تن فروش هستند، از میان تن فروش ها هم شاید ۴ نفر سادیسم جنسی داشته باشند، درصد بالایی از آن ها زنانی هستند که همسرشان زندانی است(۳۰ درصد)، ۱۵ درصد از زنان تن فروش هم زندان رفته اند و درصد کمی هم از آن ها به سراغ افراد معلول می روند؛ از سازمان زندان ها درخواست کردیم تا برای معرفی موسسه به زندان زنان برویم تا بعد از آزادی برای خدمات و مشاوره به ما مراجعه کنند اما تا کنون این اتفاق نیفتاده است.
 
*وقتی مدیر یک NGO را از مجلس بیرون کردند!
 
این داستان تلاش های خانم سلیمی رئیس مرکز توانبخشی زنان آسیب دیده و تن فروش است که تنها و فقط با ۴ پرسنل آن را اداره می کند؛ خانم سلیمی با بغض اما چشمانی امیدوار از روزی صحبت کرد که از جلسه کمیسیون اجتماعی مجلس (موضوع جلسه بررسی آسیب های اجتماعی بود) بیرونش کردند؛ هر چند علیرضا محجوب بعد ها برای دلجویی آمد، اما او آن روز را فراموش نمی کند که برای ارائه آمارهایی از زنان آسیب دیده پایتخت(تن فروش و معتاد و ...) و برای کمک خواستن از وکلای ملت به پیشنهاد یکی از نماینده های تهران به آن جلسه رفت اما یکی از نمایندگان زن آمارهای اورا کذب دانست و با صدای بلند گفت: این خانم دارد اشاعه فحشا می کند، زن آسیب پذیر چیست؟ بیرونش کنید!
 
خانم سلیمی می گوید: برخی از دختران نمی دانند تن فروش هستند، این درحالی است که روزانه ممکن است با ۴ مرد در ارتباط باشند، جالب است بدانید که بیشتر آن ها افراد زیر ۳۰ سال و باسواد هستند، ۳۰ درصد زنان تن فروش دیپلم و بالاتر، ۵۰ درصد سیکل و زیر دیپلم و درصد کوچکی از آن ها بی سواد هستند. ما به این تن فروشی خاموش می گوییم.
 
*۳۵ درصد تن فروشان متاهل هستند
 
به گفته خانم سلیمی بخشی از دختران و زنان تن فروش، افراد معتقدی هستند که صیغه می کنند، اما تعریف درستی از این چارچوب عقیدتی ندارند و عده نگه نمی دارند، دختران طرد شده از خانواده در قالب خانواده های مذهبی و معتقدی که پس از تن فروشی روی بازگشت به خانه را ندارند. حدود ۲ درصد از تن فروشان دختر و ۳۵ درصد آن ها متاهل هستند؛ بسیاری از این زنان تن فروش از ارتباط های خود باردار می شوند که فرزندان خود را یا می فروشند یا به سازمان های حمایتی می سپارند و یا سقط می کنند. فرزندان بسیاری از آن ها شناسنامه ندارند؛ رها شده و به عنوان واسطه مواد مخدر از آن ها استفاده می کنند.
 
بخشی دیگر اززنان تن فروش (حدود یک سوم) در دوران بچگی مورد تعرض محارم قرار گرفته و از آن ها باردار شده اند. حتی مواردی از زنان تن فروش هم جنسگرا وجود داشته که بیشتر آن ها سابقه زندان دارند و قابل شناسایی هستند. تاسف بار تر اینکه تن فروشی در دختران ۱۶ ساله دیده می شود که خانواده دار و با سواد هستند.
 
*تهران حدود ۱۰ هزار تن فروش دارد
 
براساس آماری که خانم سلیمی از پرونده های مرکز به دست آورده حدود ۱۰ هزار نفر از زنان پایتخت تن فروش هستند، او می گوید: کار مرکز امر به معروف و نهی از منکر نیست؛ ما نمی توانیم به زن بگوییم تن فروشی نکن، مشاور مذهبی هم نداریم؛ کار ما کاهش آسیب است، ما تنها می توانیم سرنگ و کاندوم رایگان در اختیار زنان قرار دهیم تا رابطه ایمن تری برقرار کنند، حتی به آن ها می گوییم اگر می خواهی رابطه داشته باشی از میان ۲۰ رابطه ۵ رابطه سالم با پول زیاد انتخاب کن، شاید باورتان نشود اما مردانی هم هستند که به دلیل اینکه خانم هایشان از کاندوم در رابطه جنسی استفاده می کند به سراغ زنان تن فروش می روند.
 
سلیمی ادامه می دهد: روزی از آقای ناصر بخت معاون سیاسی انتظامی فرماندار تهران برای شنیدن صدای بیمارانِ مرکز دعوت کردیم و وی در آخر جلسه گفت: «تا یک ساعت پیش قبل از اینکه به اینجا بیایم اگر از من برنامه ریزی برای این زنان را می خواستید می گفتم این ها زنانی زیر خط فقر هسند که باید به آن ها پول داد اما اکنون می فهمم که مشکل اینها فقر نیست».
 
*ازدولت و جلس می خوام اجازه دهند حرف بزنیم
 
سلیمی می گفت: پیشنهاد ما تغییر مکان مرکز به یکی از مناطق شمال تهران بود اما دانشگاه تهران اعلام کرد این مکان را مقر فرماندهی کنید و بیماران مرکز را از بالاشهر های پایتخت به مقر ارجاع دهید. از خانم سلیمی سوال کردیم که چه درخواستی از دولت یا مجلس دارند؟ چه امکاناتی نیاز دارند؟ که در جواب گفت: بیشتر از اینکه تقاضای دفتر و نیرو کنم زبان باز می خواهم، من می خواهم حرف بزنم، گزارش کارهایی که در طی ۸ سال انجام دادم را ارائه کنم اما دریغ! نمی گذارند حرف بزنم، من تا زمانی که از عملکردم گزارش دهم متوجه درستی یا نقص کارم می شوم.
 
من می خواهم اجازه دهند درباره مسئله ارتباط جنسی در دبیرستان های پسرانه و دخترانه صحبت کنم، چرا که بیشترین همسان های موفق ما زنان تن فروش را از دوستان دوره مدرسه پیدا می کنند؛ به وضوح مشخص است که این زنان تن فروش در دوران مدرسه، قبل از ازدواج، تن فروشی به معنای رابطه جنسی داشتند؛ شاید ندانید که این ارتباط ها در دوران مدرسه با راننده سرویس مدارس، شوهر همسایه، همکار مادر و یا پدر بوده.
 
*برخی تن فروشی ها برای ترقی یک کارمند در اداره صورت می گیرد
 
در میان افرادی که به مرکز مراجعه کردند و پرونده نیمه تمام باقی گذاشتند زنانی را می بینید که در ادارات خصوصی کار می کنند(مراتب ترقی این کارمندان با میزان ارتباط جنسی شان رابطه مستقیم دارد) اما مراجعه مستقیم ندارند، گاهی برای مشاوره با مرکز تماس می گیرند، برخی افراد برای کار راه انداختن و عبور از بوروکراسی اداری از زنان تن فروش استفاده می کنند.
 
به گفته خانم سلیمی ۴ مرکز دیگر هم در دیگر مناطق پایتخت با همین هدف فعالیت می کنند که ارتباط چندانی با یکدیگر نداریم. تعداد آن ها کم است و بسیاری از بیماران ما متعلق به شهرستان های اطراف و حاشیه های پایتخت هستند که در آن نزدیکی چنین مرکزی وجود ندارد.
 
سلیمی درباره خدمات مرکز می گوید: محل نگهداری برای زنان نداریم و تنها وعده غذایی ظهر (ناهار) و سرنگ و کاندوم رایگان همراه با مشاوره در اختیارشان می گذاریم؛ بودجه زیادی نداریم و با اینکه وسایل را دانشگاه ارسال می کند اما بخشی از آن ها را خودمان خریداری می کنیم، طی یک سال با دانشگاه قرارداد ۴۵ میلیونی منعقد کردیم اما با این حال مالیات کسر می شود، در حالی که دانشگاه قبل از اینکه پولی به حساب ما بریزد مالیات را باید پرداخت کند نمی دانم ما و چنین مرکزی باید مالیات بپردازیم؟ جذب کردن بیماران این مرکز کار سختی است و سلیمی درباره آن توضیح می دهد: ما در صحبت با زنان عبارت تن فروش را به کار نمی بریم و می گوییم اگر دوست داشتی از این خدمات استفاده کن.
 
ما حتی در پوشش خودمان دقت می کنیم باید از رنگ های شاد استفاده کنیم و با پزشکان بدون مرز برای خدمات درمانی در ارتباطیم. ۱۴ زن که متادون مصرف می کنند پای ثابت مرکز ما هستند وقتی با آن ها صحبت می کنیم می گویند: ما آسیب های اجتماعی هستیم که با شما نون می خوریم. نون که می خوریم تی هم می کشیم؛ وقتی شیشه مصرف می کنند با آن ها صحبت نمی کنیم.
 
از او درباره راه حل پیشگیری از این آسیب در میان زنان جامعه پرسیدیم که در پاسخ گفت: ما باید ارتباط جنسی را تعریف کنیم، به عنوان افراد خانواده چگونه ارتباط را تعریف کردیم؟ زمانی به زیر ابرو برداشتن و سیگار کشیدن و طرز لباس پوشیدن در مدارس گیر می دادیم اما اکنون مسخره است. چقدر باید به حاشیه پرداخت؟ یادم می آید دوران مدرسه خودم را که دو بار یکی به دلیل سر کردن مقنعه چانه دار و بار دیگر به دلیل پوشیدن جوراب سفید از مدرسه بیرونم کردند، بدون آنکه بدانند در راه مدرسه به خانه چه اتفاقاتی برای من می افتد؟ بنابراین باید عمیق تر به موضوع نگاه کرد.
 
بخشی از این مصاحبه به دلایلی منتشر نمی شود اما مسئولان می توانند گزارش کامل وضعیت تن فروشی در تهران را با ارتباط با این جمعیت دریافت کنند.

شناخت"انگلي" که همه عمرش کارنميکند ولی ميخورد! آخوند(۱

Xi Jinping et Vladimir Poutine rencontrent les milieux d’affaires (Direc...

شناخت"انگلي" که همه عمرش کارنميکند ولی ميخورد! آخوند( 2