نگاهي به...

هر آنچه منتشر ميشود به قصد و هدف آگاهی رسانی و روشنگری است۰ ما حق "آزاد ی بيان" و" قلم" را جزء لاينفک مبارزه خود ميدانيم! ما را از بر چسب و افترا زدن باکی نيست! سلام به شهدای خلق! سلام به آزادی!

۱۳۹۳ خرداد ۳۰, جمعه

نگاهي به...: استاد موسیقی "ندا آقا سلطان" و کسی که در آخرین لحظ...

نگاهي به...: استاد موسیقی "ندا آقا سلطان" و کسی که در آخرین لحظ...: همراه ندا آقاسلطان درگذشت استاد موسیقی "ندا آقا سلطان" و کسی که در آخرین لحظات زندگی وی در کنارش بود، در سال‌روز ک...

نگاهي به...: مادر بابک که پس از نه سال پسرش به ایران برگشت و از...

نگاهي به...: مادر بابک که پس از نه سال پسرش به ایران برگشت و از...: مادر بابک که پس از نه سال پسرش به ایران برگشت و از شوق برگشت یگانه فرزندش تنها درخواست کل زندگیش را بیان کرد که او میتوانست در طول زندگی ن...

مادر بابک که پس از نه سال پسرش به ایران برگشت و از شوق برگشت یگانه فرزندش تنها درخواست کل زندگیش را بیان کرد که او میتوانست در طول زندگی نه روزهای آخر چیزی بطلبد و نطلبید ...

مادر بابک که پس از نه سال پسرش به ایران برگشت و از شوق برگشت یگانه فرزندش تنها درخواست کل زندگیش را بیان کرد که او میتوانست در طول زندگی نه روزهای آخر چیزی بطلبد و نطلبید ...
بانو شهلا توکّلی زنده یاد ترین بانویی ایرانی نوشته بود :

« پرواز 29 اردیبهشت ماه لوفت هانزا عزیزترین دوست داشتنی ترین و دلپذیرترین مسافر دنیا رو البته از نظر من به همراه داره درست حدس زدین بابک میاد بعد از 9 سال و فقط برای 10 روز دلم خواست بنویسم تا خوشحالیم را باهاتون شریک شم و منو ببخشید دلم نمیخواد برای دیدنش شریک زیاد داشته باشم با وجود این که میدونم دوست دارید بابک رو ببینید و حق هم دارید لطف کنید و حقتون و به من واگذار کنید نهایت سپاسگذارم از همه دوستان و آشنایان و اطمینان دارم ازم دلخور نمیشید البته اگه مادر باشید

الان هم منتظرم از بیمارستان خبر بدن که اگه تخت خالی شد برم اونجا چون پام با فیزیوتراپی توی خونه بهتر نشد و امیدوارم قبل از اومدن بابک به خونه برگردم. »

و بابک دو بار به ایران برگشت و دیروز مادر را به خدا سپرد و مادر روزهای آخر بابک را دید و رفت ... روحش شاد و یادش گرامی باد .

• از آخرین نامه های دکتر که همراه مثنوي مولوي به آدرس پسرش احسان پست شد

مولوي دو بار مرا از مردن باز داشت، نخستين سالهاي بلوغ بود، بحران روحي همراه با بحران فلسفي. چه، اساسا من خواندن را با آثار مترلينگ آغار كردم و آن انديشه هاي بي سرانجام شك آلود كه نابغه اي چون او را ديوانه كرد پيداست كه با مغز يك طفل دوازده ساله ي كلاس ششم دبستان چه مي كند؟

بر داشتم لقمه هاي فكري بزرگتر از حلقوم شعور و هاضمه ي ادراك مسير صادق هدايت را كه آن ايام خيلي وسوسه انگيز بود پيش پايم نهاد و من براي پيمودن آن مسير ساعاتي پس از نيمه شب آهسته از خانه بيرون آمدم.

 زینبیه / 1356
جاده تاريك و خلوت كوه سنگي آن سالها را طي كردم، استخر كوه سنگي نزديك مي شد و من ساعتي ديگر خود را در آن آرام يافته مي ديدم، ناگهان دلبستگي، تنها دلبستگيم، به اين دنيا مرا مردد كرد، مثنوي!

واين جمله نزديكهاي استخر در درونم كامل شده بود، و صريح: ((زندگي؟هيچ. اما فايده را دارد كه درآن با مثنوي خوش بود و با دنيا را گشت و رشد كرد...)) برگشتم.

مرگ و زمدگي دو كفه ي هم سطح بودند اما مثنوي كفه ي زندگي را سنگين تر كرد. زنده ماندم.

بار دوم وقت ورود به اروپا بود.در اوج جواني ،عظم اين هيولاي پولاد ، كه بر روي طلا و شهوت خوابيده است مرا بر خود لرزاند. كيست كه در اين تنهايي و غربت،در اين ميدان گلادياتور بازي ،من اسير را نيرويي مي تواند بدهد كه با اين غول ها و آدمخوار ها مقابله كنم؟ براي مشهد نامه نوشتم كه مثنوي را بفرستيد.

با مثنوي شده بودم مثل كودك ضعيفي كه در كنار پهلواني از اهل محل خود حركت مي كند و از هيچ آجاني ،سگ هاري،دزدي،قلدر قداره بندي نمي هراسد.

من كه شب را با مولاناي كبير سر مي كردم،صبح كه بر ماركس و هگل و نيچه و سارتر و سوربون و استادان محترم و فرهنگ معتبر و تمدن طلايي گذر مي كردم نگاهي عاقلانه و لبخندي بزرگوارانه و رفتاري اشرافي و احساسي شاهزاده مآب داشتم.

احسان جان
چون اكنون در برابر تو غرب با تمامي محبتها، سفسطه هاي و اسناد و مداركش تنها به قاضي آمده است و شرق، زوج ايران، ارزش ها و اصالت و زيبايي ها و سرمايه هاي اسلام همه غايبند و وكيل مدافع ما حضور ندارد، كتاب مولانا را مي فرستم تا به نمايندگي همه در برابر مدعي، از ما دفاع كند.

مولوي غيبت همه را جبران مي كند و يك تنه همه را حريف است و تو را در ماندن ياري مي كند.

* قربانت علي

• از آخرین نامه های دکتر که همراه مثنوي مولوي به آدرس پسرش احسان پست شد
 زینبیه / 1356

استاد موسیقی "ندا آقا سلطان" و کسی که در آخرین لحظات زندگی وی در کنارش بود، در سال‌روز کشته‌شدن او درگذشت.

استاد موسیقی "ندا آقا سلطان" و کسی که در آخرین لحظات زندگی وی در کنارش بود، در سال‌روز کشته‌شدن او درگذشت.
"موسیقی ما” نوشت: حمید پناهی شاد، «مدرس آواز پاپ و پیانو، خواننده و آهنگساز پیشکسوت»، پنج‌شنبه‌شب (۲۹ خرداد-۱۹ ژوئن) بر اثر ایست قلبی از دنیا رفت.

پناهی متولد بهمن ماه سال ۱۳۳۴ در ساری بود. او پیانو را نزد امانوئل ملک اصلانیان و فنون آواز را از جواکینتو جانینی فراگرفت. وی موسیقی پاپ را نزد موزیسین سرشناس واروژان فراگرفت و برای مدت‌ها دستیار وی بود.

امیر تاجیک و سارا نایینی دو خواننده‌ی پاپ ایران از جمله شاگردان حمید پناهی به شمار می‌روند
.

بنزین در کنار خیابان (تهران





















Myriam Klink singing "Habibi enta" without her shoes

عمارت سردار جلیل در آستانه تخریب



عمارت سردار جلیل در آستانه تخریب

عمارت سردار جلیل ساروی مربوط به دوران قاجار است. این بنای تاریخی در محله بهرام اُتُر ساری واقع شده است و تنها بنای خشتی سه‌طبقه در دوران خود است. با وجود اینکه این بنا ثبت ملی شده ولی تاکنون هیچ رسیدگی و مرمتی در آن صورت نگرفته و در آستانه تخریب است.
عکس‌ها از مصطفی کاظمی٬ خبرگزاری فارس