نگاهي به...

هر آنچه منتشر ميشود به قصد و هدف آگاهی رسانی و روشنگری است۰ ما حق "آزاد ی بيان" و" قلم" را جزء لاينفک مبارزه خود ميدانيم! ما را از بر چسب و افترا زدن باکی نيست! سلام به شهدای خلق! سلام به آزادی!

۱۳۹۱ اردیبهشت ۱۱, دوشنبه

تاریخچه روز کارگر در ایران
همراه با تصاویر پیشگامان جنبش کارگری ایران


• نخستین بار در سال ۱۲۷۹ اول ماه مه با شرکت تنها ۱۳ نفر از ایرانیان در شهر باکو جشن گرفته شد ...




تاریخچه روزکارگر درایران

۱۱/۲/۱۲۷۹-اول ماه مه تنهاباشرکت ۱٣نفرآنهم بطورمخفیانه در شهر باکو توسط ایرانیان.
۱۲٨۵- تشکیل نخستین اتحادیه کارگری ایران،درچاپخانه کوچکی در خیابان ناصریه تهران توسط محمد پروانه کارگر چاپ.
پایان سال۱۲۹۷- تشکیل شورای اتحادیه های کارگری تهران به مدیریت محمددهگان.اتحادیه های تهران بیش از ٨۰۰۰عضو رسمی داشت.آنهادراتحادیه های زیرمتحدشده بودند:کارگران چاپخانه ها ۲۰۰۰ نفر،کارگران مغازه ٨۰نفر،شاگردان خیاط ۱۰۰۰نفر، نوکران تجارت خانه ها ۱۲۰نفر ،خراطان ۱۵۰نفر،کارگران کفاش ۱٨۰۰نفر، کارگران قناد ۴۰۰۰نفر.غیرازتهران درشهرهادیگر نیز اتحادیه هایی تشکیل شده بود.درتبریزغیرازاتحادیه پیشه وران، اتحادیه های کارگری نیز تشکیل یافته بود.دراین اتحادیه ٨۰۰ کارگر متحد شده بودند.نام اتحادیه،اتحادیه کارگران بود. همچنین اتحادیه معلمان نیز تشکیل یافته بود.
۱۱/۲/۱۲۹۹- گرامیداشت روزکارگردرعمارت خیریه تبریزباشرکت شیخ محمدخیابانی وتجلیل ازباسکرویل معلم آمریکایی که در جریان جنگ مقاومت تبریزدرزمان انقلاب مشروطه به شهادت رسیده بود.
۱۱/۲/۱۲۹۹- نخستین بارجشن روزکارگربدست حزب سوسیال دمکرات ارمنی برپاگردید.این جشن برای اعضای حزب برگزارشد.
٨/۲/۱٣۰۱-روزنامه حقیقت:اول ماه مه بایدتعطیل شوداین تعطیلی هرج ومرج نیست.این تعطیل انقلاب هم نیست،این تعطیل است که بایدملت ازحکومت بازورحقوق خودرامسترددارد.این عید نیست بلکه دادخواهی است.این روزی است که دولت باید موجودیت ملت رابفهمد.باید به حکومت فهماندکه تونوکرملت هستی باید موافق خواهش ملت رفتار کنی،تو نمیتوانی ازآزادی قلم،آزادی مطبوعات و آزادی اجتماعات جلوگیری کنی،زیراآن حق مشروع ملت است.تونبایدبدون رضاو خواهش ملت برخلاف مصالح ملت با اجانب معاهده عقد کنی.زیراآن حق راملت بتو نداده است.تو نباید و نمی توانی حکومت رابرای شخص خود آلت استفاده قرار داده،اولاداتباع خودراوکیل کنی وقوم وخویش خودرادرادارات دولتی جابجا نمایی.
۱۰/۲/۱٣۰۱- نمایش کمدی اخلاقی درسه پرده به افتخارکارگران در سالن گراندهتل رافراموش نکنید.
-دربین نمایش استادحسین سیاسی ازطرف کارگران تبریک عیدبه حاضران گفته،بعد اسمعیل حروفچین نطق مختصری ازطرف اتفاق جوانان ایراد نمودکه باغریو نابودبادظلم،زنده بادمساوات خاتمه پذیرفت.
۱۱/۲/۱٣۰۱–اطلاعیه اتحادیه کارگران چاپخانه ها:اتحادیه کارگران مطابع به سمع عموم کارگران می رساند بموجب تصمیمی که به اکثریت آرااتخاذ شده است اول ماه مه،امروز۱۱ثور،به مناسبت عید کارگران باعموم کارگران همآوازوکارگران مطابع تعطیل نموده اند.
۱۱/۲/۱٣۰۱- نخستین نمایش جمعی به مناسبت اول ماه مه در مسجد سپهسالار به سخنرانی علی آقا کاوه کارگر چاپ.
- سخنرانی علی آقا کاوه :آقای کاوه نطق بلیغی درمعنی اول ماه مه،وفوایداتحادکارگران اظهاروبعدشرحی برضداوضاع حاضره ولزوم اجرای قانون اساسی ایرادکردند.
۱۱/۲/۱٣۰۱- عصرروزدوشنبه میتینگ کارگران درمسجد سپهسالار. بعداز نطق آقای کاوه استادحسین سیاسی درمورد بدبختی وفلاکت طبقه زارع،کارگرومظالم اشراف ونتیجه نگرفتن ازمشروطیت و قانون اساسی بیان نمودند.
۱۱/۲/۱٣۰۱- همزمان با گردهمایی کارگران درمسجد سپهسالار،جلسه ای درمخالفت با کارگران درمسجدبرگزار شدکه منجربه درگیری میان کارگران ومخالفین گردید.
۱۱/۲/۱٣۰۱- روزنامه حقیقت: به عقیده ما: ۱- فردا باید بدون تأخیردرتمام نقاط ایران حکومت های نظامی لغوشود، زیرامخالف قانون اساسی است،۲- محبوسین سیاسی که به جرم آزادیخواهی یا هرنوع مسلک سیاسی درایران توقیف شده اند، آزادگردند،٣- جرایدی که تا بحال بدون محاکمات هیأت منصفه در مرکزولایات توقیف شده اند،منتشر گردند،۴-اصول امتیاز روزنامه که برخلاف قانون اساسی است، ملغی گردد، ۵- نظارت وجلوگیری از هر قبیل آزادیخواه لغو بشود، ۶- کنفرانس، میتینگ،اجتماعات، تعطیل،در همه جا آزاد باشد، ۷- مأمورین دولتی که به آنها اتهام دزدی وخیانت زده شده و اعم ازوزیر و وکیل یا مستشارتحت محاکم بیرون آیند، ٨- قانون برای تعیین حدود کارگر و کارفرما وضع شود، ۹-ازتعدیات ملاکین نسبت به رعایا کاملاً جلوگیری شده و قانون معینی برای حدود آنها وضع شود که ملاکین نتوانندبرآنها تحمیل کنند، ۱۰- اراضی خالصه بین رعایا تقسیم گردد، ۱۱- اصول مالیات برعایدات تعیین شده ومالیاتهایی که تحمیل به فقرااست،ملغی گردد، ۱۲-انتخابات انجمن های ایالتی و ولایتی وبلدی(شهرداری)شروع شود، ۱٣-ادارات کشوری ازاختیارمأموران لشگری خارج شود، ۱۴- مسافرت آزاد و جوازملغی شود، ۱۵- درمناسبات تجاری وقوانین گمرکی تجدید شود، ۱۶- بطور کامل از مظالم وغارتگری حکام ومأمورین دولت عموماً جلوگیری و در صورت تجدید فجایع آنها،مجازات به آنها داده شود.

۱۷/۲/۱٣۰۱- وزارت خارجه انگلیس:تنهاکارگران چاپخانه هااز کار دست کشیدند.میتینگ های سیاسی درمسجدشاه ویکی دومحله شهر انجام شد.
۱۱/۲/۱٣۰۲- بیانیه کارگران اتحادیه چاپ درباره لزوم برگزاری وتعطیلی روزکارگر.نویسندگان بیانیه محمدپروانه، باقرنوابی که به دستگیریشان منجر شد.
۱۱/۲/۱٣۰۲- بیانیه اتحادیه مرکزی کارگران:بنابر تصمیم اتحادیه مرکزی،کارگران روزاول ماه مه رابه یادگار عید کارگران می خواستند جشن بگیرندودرضمن نماینده فرستاده خواستندازحکومت نظامی نیزکسب اجازه نموده باشند.حکومت نظامی نیزعلاوه برآن که اجازه ندادندنمایش رانیزبه تعویق انداخته اظهارداشتندکه کارگران اتحادیه رابرای چه می خواهند.
۱۱/۲/۱٣۰۲- روزنامه کار:امروزکارگران مطابع طهران به مناسبت عیداول ماه مه اعتصاب نمودندو دوساعت به غروب مانده ازطرف ۲ نفرازکارگران درمیدان توپخانه ومحل سابق ایران آزاد نطقی مبنی برعالم کارگری بیان گردید.
۱۱/۲/۱٣۰۲- کارگران ارمنی درتئاتری درتبریز که عده زیادی از اهالی و روسای ادارات دعوت نموده ونطق مفصلی کرده پس ازآن شروع به نمایش تئاترگردیدوتاساعت یک بعدازشب خاتمه یافت.
۱۱/۲/۱٣۰٣- جشن روزکارگرتوسط اتحادیه کارگران مطابع بایک روزاعتصاب.
۱۱/۲/۱٣۰٣-جشن روزکارگردررشت وانزلی توسط اتحادیه کلاهدوزان، کرجی بانان،حمالان،حلبی سازان.
۱٣۰۴-شکراله مانی:ازسال۱٣۰۴که پهلوی به شاهی رسید،جشن کارگران نوعی جنایت بشمارمی آمدواداره نظمیه برای جلوگیری ازآن سختگیری وپافشاری می نمود.

۱۱/۲/۱٣۰۵- برگزاری باشکوه جشن روزکارگر توسط اتحادیه های کارگری درتهران .

۱۱/۲/۱٣۰۶- یورش ماموران شهربانی به چاپخانه هاوضبط اعلامیه های مربوط به جشن اول ماه مه.
۱۲/۲/۱٣۰۶- دستگیری کارگران به مناسبت برگزاری و مراسم روز جهانی کارگر.مهدی کمیرام،بهرام قلی مسگرزاده،سلمان قالب تراش ازکفاش،حسین سیافی ازبنایان، باقرنوابی، محمد پروانه،علی آقا کاوه، علی اصغرکاوه،زیرونی،اوهان ماطاوس ازچاپخانه ها.که آقایان کیمرام،مسگرزاده،سلمان قالب تراش ٣۲ ماه درزندان ماندند.
- بهرام قلی مسگرزاده به بازجوها گفته بودکه مُهرورمز اتحادیه دردست من است.من آنرابه هیچکس نخواهم داد،مچ مرا ببریدومُهر را بیرون بکشید.
۱۰/۲/۱٣۰۷- پخش بیانیه اول ماه مه.این بیانیه توسط مرتضی حجاری کارگرچاپخانه ها تکثیر شده بود.
۱۱/۲/۱٣۰۷- سازمان دهندگان جشن اول،ماه مه درتهران:اردشیر آوانسیان،میرزاعلی طرفدار،عطااله عبداله زاده.
۱۱/۲/۱٣۰۷- برگزاری نیمه مخفی جشن روزکارگر با حضورصدها کارگردرباغی بیرون ازتهران، ۶۰۰ نفردراین جنبش حضور داشتند.
۱۱/۲/۱٣۰۷-افتتاح جشن روزکارگرباسخنرانی میرزاعلی طرفدار کارگربناورییس اتحادیه کارگران بناخانه تهران،درباغی در دروازه دولت تهران.این کارگران بعدازظهربه کلوب سوسیالیست ها ،در خیابان فردوسی که متعلق به علی اکبردهخدابود، پیوستند.
-این خانه درسالهای پس از۱٣۲۰بیاداین جشن کارگری،کلوب اول ماه مه نامگذاری شد.
۱۱/۲/۱٣۰۷-کارگران عضواتحادیه درگردهمایی علنی سوسیالیستها واقع درفردوسی به سرپرستی سلیمان میرزااسکندری ومیرزاشهاب کرمانی شرکت کردند.از طرف کارگران نیزعبدالحسین حسابی دهزاد دراین گردهمایی سخنرانی کرد.


اردیبهشت ۱٣۰۷- حمله به روزنامه برق و دستگیری کارکنان در آن ودستگیری۲۵۰ نفراز فعالین کارگری،به اتهام پخش اعلامیه روز کارگر.

۹/۲/۱٣۰٨- دستگیری ۹٣نفراز فعالین اتحادیه کارگران نفت جنوب توسط کمپانی انگلیسی نفت جهت جلوگیری ازاعتصاب احتمالی.
۱٣۰٨-آمدن ابراهیم علی زاده به ایران و کاردرساختمان راه آهن شمال.احداث راه آهن بندرشاه(بندرترکمن)به شاهی تازه آغاز شده وتوسط وی نخستین حوزه سازمانی ایالت حزب کمونیست ایران درکارخانه شاهی برپاگردیده بود.این حوزه ابتدا سه نفر و همگی کارگر ساده بودند.
۱۱/۲/۱٣۰٨- یازده هزارکارگردرصنعت نفت برای دستمزدبیشتر، هشت ساعت کار،مرخصی سالانه بااستفاده ازحقوق،خانه سازمانی و رسمیت یافتن اتحادیه اعتصاب کردند.دراین اعتصاب پانصدنفر دستگیر شدند.
۱۱/۲/۱٣۰٨- جشن اول ماه مه توسط حزب کمونیست ایران شاخه خراسان درمشهد.
بنابه گزارش ماهنامه ی ستاره سرخ در۱٣۰٨اکثر کارگران ساده شرکت نفت جنوب ماهیانه ٨ تا۹ تومان وتعدادمحدودی ۱۴ تومان دستمزدمی گرفتند.کارمندان دفتری ۲۵ الی ۴۰ تومان و مدیران انگلیسی از ۵۰۰ تا ۱۵۰۰ تومان حقوق دریافت میکردند. ازطرف شرکت به کارگران ساده خانه وامکانات رفاهی داده نمی شد. سیاست شرکت براین پایه بودکه معمولاً کارگران باسابقه را اخراج میکردوجای آنهاراباکارگرانی که بتازگی ازدهات می آمدند وازحقوق خودغافل بودند،پر میکرد.
۱۱/۲/۱٣۰٨- جشن روزکارگردرگیلان باحضوراتحادیه حمالان وکرجی بانان.
۱۱/۲/۱٣۰٨ – برگزاری جشن اول ماه مه توسط اتحادیه کارگری در باغ معینه تهران،مسئول برگزاری میرزاعلی طرفدار.جشن با خواندن مقاله ای توسط جعفر اردوخانی شروع و با خواندن شعرو سرود وارکسترکارگری وبازگشت ۲۰۰۰ کارگربه تهران پایان یافت.
۱۲/۲/۱٣۰٨- دستگیری ۵۰نفرازرهبران اتحادیه های کارگری.نوابی وپروانه وازچاپ ،میرزا باقرفخریان،سیدمحمدیزدی،میرزاحبیب یزدانیان ازپارچه بافان،کیمرام وحسن مسگرزاده از کفاش، میرزا علی طرفدارازبنا.
۱۲/۲/۱٣۰٨- دستگیری رهبران اتحادیه های کارگران رفتگران، تنباکو،بافندگان،بزازان.

۱٣/۲/۱٣۰٨–اعتصاب کارگران تصفیه خانه آبادان، ۱۴ هزار کارگر در اعتصاب شرکت داشتند این اعتصاب از ساعت ٨ صبح به دعوت اتحادیه مخفی کارگران نفت به رهبری یوسف افتخاری،رحیم همداد،رمضان کاوه،حسن علی ثابتی،وفایی،علی امید،سازماندهی شده بودکه کارگران بیکارنیز به این اعتصاب پیوستند.خواسته اتحادیه کارگران:۱- بالابردن دستمزدهاتا ۱۵% ۲- برسمیت شناختن اتحادیه کارگری ٣- برسیمت شناختن عیداول ماه مه ۴- دخالت دادن کارگران و نمایندگانشان درمورداخراج وقبول کارگر ۵- هفت ساعت کار برای جوانان کمتراز ۱٨ سال.

۱۴/۲/۱٣۰٨- سرکوبی اعتصاب کارگران پالایشگاه نفت آبادان. پنج هزارکارگراخراج،۱۵۰ کارگرزخمی،۲۰۰کارگربازداشت شدند.از جمله دستگیرشدگان:علی امید،رحیم همداد،یوسف افتخاری بودند که تا سال ۱٣۲۰ درزندان رضاشاهی ماندند.این اعتصاب تحت رهبری حزب کمونیست ایران سازماندهی شده بود.
۱۴/۲/۱٣۰٨- گزارش روزنامه ستاره سرخ ازجریان اعتصاب:روز۴ ماه مه ۱۹۲۹ ساعت ٨ صبح اعتصاب شروع شد،دستجات پلیس که در محل آماده بودندبعلت کمی جرأت حمله به کارگران ننمودند. کمپانی زورق های موتوری خودرابرای حمل قشون ازبنادرو شهرهای دیگربکارانداخت.کارگران آمدن قشون راباخواندن سرودهای انقلابی وفریادمحوبادکمپانی انگلیس و ایران، محوباد عمال امپریالیسم،محو بادامپریالیسم انگلیس تلافی کردند، پاسبانان و سربازان با شمشیر و قمه های برهنه به کارگران حمله وکارگران باسنگ وچوب مقاومت کردند،درنتیجه بیست کارگر و۱۵ پلیس زخمی شدندازده هزار کارگر،۹هزار کارگردر اعتصاب شرکت کردند.عملیات معدن به کلی فلج ودکانین همه بسته وکارگران بیکاربه صف اعتصابیون پیوستند. جمعیتی قریب بیست هزارکارگر،وکسبه در برابرقشون پلیس ترتیب دادند، در همین روزدرمسجدسلیمان ونواحی دیگرنیزاعتصاب شروع شد.
۱۵/۲/۱٣۰٨- اعضای باقیمانده رهبران کارگران آبادان:میرایوب شکیبا،تاج بخش،بدرالملوک تاج بخش،حسین سپه پور،سیدمحمدتنها، عبداله نجار،غلامرضا شیرازی.

۱۱/۲/۱٣۰۹- جشن روزکارگربصورت مخفی درکوههای بیرون مشهد.
۷/۲/۱٣۱۰- بیانیه اتحادیه کارگران ایران خطاب به کارگران شهروده آذربایجان درشهرتبریزمنتشر شد،که خواستار: قانون کار،آزادی مطبوعات واجتماعات کارگری،علنی شدن اتحادیه های کارگری،٨ساعت کار،جلوگیری ازکاراطفال،بهداشت درکارخانه ها، بیمه کارگران،تأمین معاش بیکاران شهرودهات بود.

۱۰/۲/۱٣۱۰- پخش بیانیه اتحادیه کارگران ایران به مناسبت اول ماه مه،واعتراض به وضعیت کارگران.

۱۱/۲/۱٣۱۰– جشن روز کارگردرکوههای حومه تبریزباشرکت کارگران اتحادیه صابون سازان،بافندگان وکارگران دیگر صنوف.
۱۱/۲/۱٣۱۰- بدعوت تشکیلات سری کارگران کارخانه نساجی وطن اصفهان،روزاول ماه مه،شصت تاهفتادنفربه جلسه آمدند.در مراسم فوق پارچه سرخی که روی آن عبارت «رنجبر روی زمین اتحاد» نوشته شده وبه دیوارنصب گشته بود.درجلسه«زیان های کنترات نامه» برشمرده شده وباذکرتوضیحاتی پیرامون فشارهایی که به کارگران وارد می شد،زمینه اعتصاب فراهم آمد.آنگاه مراسم با شعارزنده باداتحاد کارگران کارخانه وطن،اتمام یافت
۱۵/۲/۱٣۱۰- اعتصاب ۴۰۰ کارگر کارخانه نساجی اصفهان برهبری حزب کمونیست ایران،دراین اعتصاب که منجر به اعتراض ۴۰۰ کارگر در چهارباغ اصفهان نیزگشت،اعتراض به شرایط کاربودبا ۲۰% اضافه دستمزد و کاهش ساعات کاربه ۹ ساعت در روز وعمل تحقیرآمیز تفتیش کارگران به هنگام خروج موقوف گشت.رهبران اعتصابی درکارخانه وطن اصفهان نصراله اصلانی،سیدمحمد تنها.
- پس ازاعتصاب کافه ای برای صرف غذادرکارخانه ایجادگشت ،ناسزاگویی و جریمه کاهش یافت،ظرف های آب یخ در تمام قسمت های کارخانه نصب شد،زمان استراحت جهت صرف غذابه یک ساعت افزایش یافت ،کنترات نامه پیش گفته لغو شد.
۱۱/۲/۱٣۱٣-انجام اقداماتی ازطرف حکومت برای جلوگیری از برگزاری مراسم اول ماه مه توسط کارگران.
۱۱/۲/۱٣۱۵- اعلامیه روز جهانی کارگر.این اعلامیه درکارخانه وطن اصفهان،پالایشگاه آبادان وکارگران راه آهن شمال پخش شد.
۱۱/۲/۱٣۲۱- برگزاری جشن روز کارگر در خیابان شاه آباد توسط اتحادیه های کارگری.
۱۱/۲/۱٣۲٣– تشکیل شورای متحده مرکزی اتحادیه های کارگران و زحمتکشان ایران با شرکت ۴ سازمان سندیکایی.
- در مرکز شواری متحده، شواریی مرکب از۵۵ نفر قرارداشت که از میان آنان ۱۵ نفر بعنوان هیأت مرکزی و پنج نفر بعنوان دبیر انتخاب شدند.
۱۱/۲/۱٣۲۴-برگزاری نخستین جشن اول ماه مه توسط شورای متحده مرکزی زحمتکشان ایران در تهران.
۱۱/۲/۱٣۲۴-تظاهرات عظیم اول ماه مه درآبادان،که ٨۰هزار کارگر درآن شرکت داشتند.
-آلول ساتن درکتاب نفت ایران می نویسد:ازسال۱٣۲۰ فعالین سندیکایی،فعالیت شدیدی رادر صنایع نفت آغاز کردند.اما شرکت ترجیح می دادکه تابع موادقانونی باشدکه این گونه فعالیتها رااز هر نوعی که باشد قدغن می کرد،وقتی در اول ماه مه ۱٣۲۴ بیش از ٨۰هزار کارگر ایرانی برای تظاهرات به خیابان ریختند واز شرکت نفت بهبودوضع مسکن،افزایش دستمزد، افزایش سهمیه خواربار،بهبود شرایط کار ومعیشت را طلب کردند،شرکت غافلگیر شد.
۱۱/۲/۱٣۲۴- ارسال تلگراف و نامه های شورای متحده مرکزی به اتحادیه های کارگران سایر ملل به مناسبت اول ماه مه.
۱۱/۲/۱٣۲۴- راهپیمایی کارگران عضو شورای متحده در اصفهان ۰۰۰/۴۰ نفر.
۱۱/۲/۱٣۲۵- راهپیمایی۶۰۰۰۰نفری درتهران بمناسبت اول ماه مه.
۱۱/۲/۱٣۲۵- سخنرانی رضا روستا رهبر شورای متحده مرکزی از رادیو به مناسبت اول ماه مه .
۱۱/۲/۱٣۲۵- پیام لویی سایان رهبرسندیکای جهانی دررابطه بااول ماه مه.
۱۱/۲/۱٣۲۵- راهپیمایی٨۰۰۰۰نفری کارگران درآبادان بمناسبت روزکارگر.
۱۱/۲/۱٣۲۵- برگزاری اول ماه مه درهمدان توسط شورای متحده همدان به دبیری منوچهر فرجادی.
۱۱/۲/۱٣۲۵- راهپیمایی کارگران عضو شورای متحده در کرمان ۱۰۰۰نفر.اعضای شورای متحده دراین سال٣۵۵۰۰۰نفر بود.

۱۱/۲/۱٣۲۵- راهپیمایی ۷۰۰هزارنفر کارگرایرانی درجشن اول ماه مه به دعوت شورای متحده.دراین راهپیمایی ازدولت مرکزی حمایت به عمل آمد.

۱۱/۲/۱٣۲۵- روزجهانی کارگردرکرمانشاه به گلوله بسته شدوجمع کثیری کشته ومجروح شدند.آغازگرتیراندازی بسوی تظاهرکنندگان یاور رفیعی بود.یاوررفیعی به تهران احضاروبا وعده تعقیب و مجازات مسببین،پرونده کشتاراول ماه مه بسته شد.

۱۱/۲/۱٣۲۵- قطعنامه میتینگ شورای متحده محلی اتحادیه کارگران و زحمتکشان شیرگاه:طردشوراتسکف،محاکمه وکلای خاین دوره چهاردهم،شروع فوری انتخابات مجلس پانزدهم،تصفیه دستگاه حاکمه ازعناصر فاسد،محاکمه قاتلین کارگران بدست ژاندارمری درروزاستقبال نمایندگان آذزبایجان در تهران که کشته شدند .
۱۱/۲/۱٣۲۵- شورای متحده درکلیه شهرها چون نایین،کرمان، رفسنجان راهپیمایی عمومی ترتیب داد.
۱۱/۲/۱٣۲۵-درراهپیمایی خوزستان سخنرانان خواستار٨ساعت کار،افزایش دستمزد،بهبود وضع مسکن،حقوق روزهای جمعه،تدوین قانون جامع کارشدند.یک سخنران زن،نفت رامرواریدایران خواندوانگلستان رامتهم کردکه برای خوراک سگهابیشتر از    مزد کارگران خرج میکندوخلع یدازشرکت ایران وانگلیس را خواستار شد.
-کنسول بریتانیا درخرمشهرهشداردادکه دراین مراسم سخنگوی زنان نه تنها تقاضای یک قانون کارجامع متشکل ازپرداخت برابر برای کارمساوی رامطرح کرده،بلکه خواستارملی شدن نفت شده است.
۱۱/۲/۱٣۲۵-اعتصاب سراسری کارگران لکوموتیو بدلیل فحاشی سرپرست انگلیسی به ایرانیان .
۱۴/۲/۱٣۲۵-آغازاعتصاب کارگران نفت آغاجاری برای:اضافه دستمزد،ساختن خانه برای کارگران،تهیه دکتروقابله ودرمانگاه برای کارگران،پرداخت مزد روز جمعه.
۱۱/۲/۱٣۲٨- اعلامیه شورای متحده در مورد روز کارگر و حمله به شورای متحده و دستگیری و محاکمه رهبران آن .
۱۱/۲/۱٣۲۹- اعلامیه شورای متحده در رابطه با اول ماه مه و حوادث اخیر در شاهی و بندر معشور.
۱۱/۲/۱٣۲۹- حمله نظامیان به تظاهرات اول ماه مه کارگران شاهی و شهادت عده ای از کارگران.
۱۱/۲/۱٣٣۰- دکترمصدق برگزاری روز اول ماه مه را آزاد اعلام کرد.
۱۱/۲/۱٣٣۰- بیانیه شورای متحده به مناسبت اول ماه مه .
۱۱/۲/۱٣٣۰- رژه ٨۰ هزار کارگر،دهقان،پیشه ور و روشنفکران علیه قرارداد شرکت نفت جنوب به دعوت سازمانهای دمکراتیک در تهران .
۱۱/۲/۱٣٣۰- تظاهرات کارگران اصفهان به سخنرانی مرتضی بنی لوح، مرتضی دانش پور،نصراله باغبانی از کارگران، حسین شیروانی از فرهنگیان ، دکتر حسین آذر از پزشکان در میدان حیدرپور اصفهان .
۹/۲/۱٣٣۱- به مناسبت نزدیک شدن اول ماه مه کارخانه ها و مراکز کارگری تحت نظر قوای انتظامی قرار گرفتند .
۱۱/۲/۱٣٣۱- اعلامیه شورای متحده به مناسبت اول ماه مه .
۱۱/۲/۱٣٣۱- جشن روز کارگر در منبع آب شماره ۴ شعبه بهار با حضور ٣۰۰۰ کارگر شاغل . هیات برگزاری: سیروس راستی،حیدر معروفی، رحیم یکرنگی .
۱۱/۲/۱٣٣٣- برگزاری جشن روزکارگر در کارگاه ساختمانی لاندا توسط سندیکای کارگران ساختمانی با سخنرانی رحمانی و نبی معروفی.
۱٣٣۴-۱٣۴۰- برگزاری روزکارگر درخانه ها،کارگاهها،دامنه کوهها وتوسط گروه های کوهنوردی کارگری درستیغ قلل کوههای همیشه سرفراز.پس ازکودتای۲٨مرداد٣۲رژیم کارگرستیز پهلوی، روزکارگررامطابق باروزتولد رضاشاه انگلیسی اعلام کرده بود.
۱٣۴۲- برگزاری جشن روز کارگر درزندان قصرتهران توسط محمدعلی گیلانی نژاد ازسندیکالیست های ساختمانی،هدایت اله معلم، خلیل پرن،گاگیک آوانسیان ازسندیکالیست های کارگران فلزکار مکانیک،محمود فردوسی ازاتحادیه فرهنگیان تهران،روبن ناوار استپانیان،احمد تودد کارگران باتری ساز،حسین زاده شانجانی کارگر خیاط،رضا فارسی مسوول امتحان رانندگان شرکت واحد، محمدفرهت مطلق،غلامحسین بابااجدادی،ابوالقاسم احمدگلی،علی مخبریان نجات،علی آقاجانی ،محمدمحمدزاده،حسین مفیدی فر،اصغر سررشته داری،سندیکالیست های شرکت واحد اتوبوسرانی تهران که همگی ازاعضای هیات مدیره سندیکای رانندگان شرکت واحد بودند.در روز کارگر همگی لباسهای یشان راپوشیده به حیاط هواخوری آمده وهر زندانی راکه می دیدند پس ازتبریک مقداری کشمش به عنوان شیرینی به او می دادند.

۱٣۴۷- رسم بود که اگر می خواستیم اعلامیه ای صادر کنیم می باید آنرابه بخش کارگری ساواک مستقر در وزارت کار نشان می دادیم وسپس اقدام به پخش آن می نمودیم.وقتی من(جوادمهران گهر مسوول تبلیغات)وآقای سمنانی که رییس هیات مدیره سندیکای کارگران کفاش تهران از پله های وزارت کار بخش کارگری ساواک پایین آمدیم با نگاهی بهم اعلامیه خط خطی شده روزکارگر توسط ساواک را پاره کرده ودور ریختیم واعلامیه خودمان رادست نویس بین کارگران صنف پخش کردیم وراهی قله دماوندشدیم با تدارکات کمیته کوه سندیکا.
۱٣۵۵- جشن روز کارگر در زندان اوین توسط هدایت اله معلم، خلیل پرن،اعضای سندیکای کارگران فلزکارمکانیک تهران وگاگیک آوانسیان کارگر مکانیک.
۱٣۵٨- برگزاری جشن روزکارگر توسط ٣٨سندیکای کارگری و شوراهای همبسته باسندیکاها به دعوت سندیکای کارگران بافنده سوزنی.
۱٣۵۹-برگزاری جشن روز کارگربه دعوت انجمن همبستگی سندیکاها وشوراهای کارگری درمیدان سپه تهران باحضوربیش از۵۰ سندیکاو شوراهای کارگری همبسته باسندیکاهاکارگری.
۱٣۶۰- برگزاری روزکارگر توسط انجمن همبستگی سندیکاها و شوراهای کارگری در ورزشگاه نصیری تهران باحضوربیش از۱۰۰ هزارنفرازکارگران درداخل وبیرون ورزشگاه وراه اندازی کارناوال هایی علیه توطئه های امپریالیسم آمریکا ولیبرال ها وعناصر نفوذی ساواک.
برگزاری جشن روزکارگردرتبریزباسازماندهی انجمن همبستگی سندیکاها وشوراهای کارگری تبریز درمقابل کنسول گری آمریکا درتبریز.
۱٣۶۱- برگزاری جشن روزکارگرتوسط سندیکاهادرخانه هاوباغها و صعودبه قله ی کوهها توسط گروههای کوهنوردی کارگری.
۱٣۶۲- بسته شدن سندیکاهای کارگری ودستگیری رهبران آنها. هدایت اله معلم عضوهیات مدیره سندیکای کارگران فلزکار مکانیک،حسن یونسی رییس هیات مدیره سندیکای کارگران کفاش تهران،جوادمسنا،برادران مرحمتی،طبرسی ازهیات مدیره سندیکای کارگران بافنده سوزنی،حمیدعلی دوستی،محسن سجادی، هوشنگ زرین کلک،شمسیه یزدانی،مجتبابابایی ازهیات مدیره سندیکای کارگران خیاط.  
ازسال ۱٣۶٣تا۱٣٨۰- برگزاری جشن روزکارگر درتعاونی مصرف کارگران فلزکارمکانیک واقع درخیابان کارگر خیابان قزوین وچهار راه سپه.   
۱٣٨٣-۱٣٨۲-۱٣٨۱- برگزاری جشن روزکارگر درتالاریاقوت به میزبانی پیشکسوتان سندیکایی.
۱٣٨۴- برگزاری جشن روزکارگر درتالارباختر واقع درمیدان انقلاب توسط هیات موسسان سندیکاهای کارگری به میزبانی هیات موسس بازگشایی سندیکای کارگران شرکت واحد،بامجری گری منصور اسالو وقرائت قطعنامه توسط یعقوب مهدیون.
۱٣٨۵- لغو قراردادبرگزاری جشن روزکارگر درفرهنگسرای بهمن به میزبانی هیات موسسان سندیکاهای کارگری.برگزاری جشن روز کارگر در دشت خوربه میزبانی گروههای کوهنوردی کارگری.
۱٣٨۶- لغو برگزاری جشن روزکارگر به میزبانی انجمن کار در فرهنگسرای کار خیابان قزوین.برگزاری جشن روزکارگر دردشت خور جاده چالوس به میزبانی گروههای کوهنوردی کارگری.
۱٣٨۷-برگزاری جشن روزکارگر درپارک جنگلی چیتگر به میزبانی گروههای کوهنوردی کارگری.
۱٣٨٨- برگزاری جشن روز کارگر درتعاونی مصرف کارگران فلزکارمکانیک ودستگیری بیش از۵۰ نفر وزندانی شدن ۱۵نفر از اعضای هیات مدیره تعاونی مصرف ومسکن وفعالین کارگران فلزکارمکانیک به مدت ٣ماه.تظاهرات روزکارگر درپارک لاله توسط سندیکای کارگران شرکت واحد ونقاش وجمعی از فعالین کارگری و بازداشت بیش از ۵۰نفراز تظاهرکنندگان وزندانی شدن به مدت٣ ماه.

منبع: شماره ی هفتم نشریه ی «پیام فلزکار»

اختلاس ۳۰۰۰ میلیارد تومانی

در انقلاب فرهنگى سال ۵۹ در دانشگاههاى ايران چه گذشت؟

توجه، باز شدن در یك پنجره جدید. چاپ
اول ارد يبهشت سالروز مقاومت دانشجويان در مقابل «انقلاب فرهنگى» رژيم جمهورى اسلامى در سال ۱۳۵۹ 
         تصوير بالا: حمله اوباشان حزب الله و بسيجى به دانشجويان دانشگاه تهران در جريان «انقلاب فرهنگى» رژيم در سال ۱۳۵۹ زمانى  كه دانشجويان در داخل دانشگاه تهران مقاومت مى كردند.
 
جمهورى اسلامى در سال ۱۳۵۹، دو سال پس ازقيام مردم تصفيه دانشگاهها از دانشجويان و استادان مبارز و كمونيست را  با يك حمله  وحشيانه شروع كرد. در اين حمله وحشيانه بيش از ۳۷ نفر بدست نيروهاى رژيم در شهرهاى مختلف  كشته شدند. جمهورى اسلامى تنها با براه انداختن حمام خون و بستن دانشگاهها براى ۲ سال و سپس تصفيه آن از نيروهاى كمونيست و مبارز توانست دانشگاهها را براى مدتى به گورستانى تبديل كند كه در آن اوباشان انجمن اسلامى ، تحكيم وحدت وبسيج يكه تازى مى كردند.  تعداد دانشجويان در سال ۱۳۵۹ بنا به آمار رژيم ۱۷۴۲۱۷ نفر بود كه در سال ۱۳۶۱ تعداد آنان ۱۱۷۱۴۸ اعلام شد. با توجه به پذيرش دانشجويان جديد در سال ۱۳۶۱ تعداد كسانيكه از دانشگاهها اخراج شدند بيش از ۵۷۰۶۹ نفرى است كه تفاوت ايندو آمار نشان ميدهد. تعداد استادان و هيات علمى دانشگاهها كه در سال ۱۳۵۹ بيش از ۱۶۸۷۷ نفر بود به ۸۰۰۰ نفر درسال ۱۳۶۱ كاهش يافت كه نشان دهنده تصفيه بيش از ۵۰ درصد كادر علمى دانشگاهها مى باشد.
 
نقشه حمله رژيم به دانشگاهها پس از سخنرانى خمينى در فروردين ۱۳۵۹ انجام گرفت كه خواهان تصفيه دانشگاهها از اساتيد وابسته به شرق و غرب  و تحكيم آن با حوزه گرديد تا دانشگاه محيط سالمى براى تدريس علوم عالى اسلامى شود.سخنرانى خمينى عكس العملى بود به شكست انجمن هاى اسلامى در انتخابات دانشگاهها كه كمتر از ده در صد آرا را آورده بودند و بنى صدر بعد از بركنارى خود در روزنامه اش به آن اشاره مى كند كه موضوع شكست نيروهاى اسلامى در انتخابات دانشگاهها در شوراى انقلاب نيز مطرح ميشود. حملات با سخنرانى رفسنجانى در دانشگاه تبريز در ۲۶ فروردين آغاز گرديدند. بدنبال اين سخنرانى، دانشجويان در بخش پرسش و پاسخ به افشاى وى پرداختند و  بدنبال آن رفسنجانى نيزدر آنجا تهديد به تصفيه دانشگاهها نمود كه با هو كردن دانشجويان مجبوربه فرار شد. بدنبال آن حدود ۲۵۰ تا ۳۰۰ دانشجوى حزب اللهى در ساختمان مركزى دانشگاه  تبريز دست به تحصن زدند. دكتر فاروقى رييس وقت دانشگاه تبريز اين اشغالگران را مورد انتقاد قرار داده و گفت كه سرنوشت ۱۲۰۰۰ دانشجو را تابع احساسات چند صد نفر نخواهد كرد. در ۳۰ فروردين همان سال شوراى انقلاب اسلامى با صدور اطلاعيه اى فرمان حمله به دانشگاهها را اين چنين صادر كرد: ستادهاى عملياتى گروههاى گوناگون، دفترهاى فعاليت و نظاير اينها كه در دانشگاهها و موسسات عالى مستقر شده اند چناچه ظرف سه روز از صبح شنبه تا پايان روز دوشنبه اول ارديبهشت برچيده نشوند شوراى انقلاب مصمم است كه همه باهم يعنى رييس جمهور( بنى صدر) و اعضاى شورا مردم را فرا خوانده و همراه با مردم در دانشگاهها حاضر شوند و اين كانونهاى اختلاف را برچينند. ( به نقل از اعلاميه شوراى انقلاب). در روز ۲۸ فروردين دانشگاه علم و صنعت در تهران به وسيله انجمن اسلامى تعطيل و پاسداران دانشگاه را محاصره كردند. دانشجويان دانشگاه صنعتى نيز مورد حمله قرارگرفته و پس از مقاومت تصميم گرفتند به همراه ساير دانشجويان  دردانشگاه تهران به مقاومت خود ادامه دهند. دانشجويان در زير حملات حزب الله و نيروهاى سپاه كه با سنگ و گاز اشك آور حمله مى نمودند ساعت ۱۱.۵ بعد از ظهر دوشنبه اول ارديبهشت مجبور به ترك دانشگاه شدند. ترك دانشگاه زمانى صورت گرفت كه راديو با پخش اعلاميه هاى شوراى انقلاب تهديد مى كرد كه روز سه  شنبه با مردم به دانشگاه ميروند. بنى صدر در راس حزب الله روز سه شنبه دوم ارديبهشت وارد دانشگاه شد و اعلام كرد: اينها اين گروههاى چپ نما در دو روز گذ شته ابتكار عمليات قهرآميز را دست گرفتند. چرا ؟ بهانه اين بوده كه دولت مى خواهد دانشگاه را تعطيل كند. غافل از اينكه خودشان دانشگاهها را تعطيل كرده اند. اكنون در دانشگاه درس و بحثى در كار نيست و عملا به مركز فعاليتهاى تخريبى و صدور اين فعاليتها تبديل شده است. بدين قرار همانطورى كه تعطيل دانشگاهها دليل نداشت، ايجاد برخوردهاى خونين از سوى چپ نمايان نيز دليل نداشت ( انقلاب اسلامى نشريه بنى صدر سوم ارديبهشت ۱۳۵۹). بدين ترتيب بنى صدر دانشجويان مقاوم چپ را  همرديف و حتى عامل درگيرى ها معرفى نمود. همزمان در تهران، نيروهاى حزب الله و سپاه و كميته و در راس انها دانشجويان انجمن اسلامى در شهرهاى مختلف به دانشگاهها حمله كرده و با سركوب دانشجويان به بستن دانشگاهها دست زدند. بنا بگزارش صداى جمهورى اسلامى ۱۳۰ نفر در حمله به دانشگاههاى تهران زخمى شدند. بنا بگزارش شاهدان حداقل ۳ نفر كشته شدند كه نام ۲ نفر از آنها محسن رفعتى و فريدون آشورى مى باشد.
 
در رشت، حزب الله و در راس انها هادى غفارى و امامى كاشانى با همكارى انصارى استاندار و كريمى دادستان شهر روز سوم ارديبهشت به دانشگاه حمله كرده وبا كشتن ۱۲ نفر و زخمى و دستگير نمودن بسيارى ديگردانشگاه را به تصرف خود در آوردند. اسامى  كشته شدگان دراين حملات ازاين قرارند: منيره موسى پور، امان الله ايمانى، جهانى ، محمد شادمان، خسرو بنياد، اصغر مجابرآبادى، على صفر زاده(طرقى) – محصل، اصغر بيك آبادى – كارمند، پيروز برانداخت، جواد گرگرى، اصغر گنجى و احمد گنجه اى. همچنين فرامرز حميد كه از دستگير شدگان بود در تابستان در شهر رشت در يك محاكمه به تيرباران محكوم شده و تيرباران ميشود.
 
در شيراز بنا بگزارش كيهان بيش از ۴۹۱ نفر مجروح شدند. بنا به گزارش شاهدان عينى ميزان مجروحان به ۱۰۰۰ نفر ميرسيد و حداقل ۳ نفر كشته شدند. نسرين رستمى يكى از كشته شده ها مى باشد.
 
در دانشگاه جندى شاپور اهواز به تعداد زيادى از دانشجويان دختر تجاوز ميشود و تا يك هفته مردم جنازه روى آب رودخانه اهواز مى ديده اند. اسامى ۱۲ نفر از كشته شدگان اهواز به قرار زيرند: غلام سعيدى، فرزانه رضوان، جبراييل هاشمى ، حميد درخشان، طاهره حياتى ( دانش آموز ۱۴ ساله كه درمقابل دانشكده علوم باقمه كشته شد)، فرهنگ انصارى، محمود لرستانى (كارگر شركت نفت)، سعيد مكوند، محمد عزيز پور، مهناز معتمدى، مهدى علوى شوشترى و احسان الله آبفشانى. روز پنجشنبه چهارم ارديبهشت خانواده هاى دانشجويان زندانى به همراه دانشجويان درجلو تالار شهردارى اهواز جمع ميشوند كه با تيراندازى پاسدارا ن مواجه شده و ۳ نفر كشته و ۲۶ نفر زخمى ميشوند. روز ۱۲ ارديبهشت احمد موذن فارغ اتحصيل دانشگاه اهواز به همراه مسعود دانيالى ديپلمه بيكار، دكتر نريميسا پزشك درمانگاه حصيرآباد اهواز، مسعود ربيعى دانشجوى فوق ليسانس علوم تربيتى، غلام حسين صالحى دانشجوى علوم كامپيوتر، اسداله خرمى دانشجوى دانشكده علوم تربيتى  به جرم شركت در دركيريها در يك محاكمه چند ساعته محكوم شده و تيرباران مى شوند. دو نفراول از دانشجويان و دانش آموزان هوادار پيكار بودند و دكتر نريميسا با پيشگام بود كه به جرم مداواى دانشجويان زخمى به جوخه هاى تيرباران سپرده شد. بر طبق گزارشات، بيشترين جنايات را رژيم در دانشگاه اهواز مرتكب شد.
 
در زاهدان، روز دوم ارديبهشت به دانشسراى عالى حمله مى شود و يكى از دانشجويان پيشگام بنام صادق نظيرى كشته و عده زيادى مجروح مى شوند. در مشهد و اصفهان و تبريز نيز با حمله به دانشگاهها و مجروح كردن  و دستگيرى دانشجويان ، رژيم موفق به تسخير دانشگاهها مى شود. اسامى ۲ نفر از كشته شدگان در مشهد بقرار زيرند: شكرالله مشكين فام و محسن رفعتى.
 
بسيارى از اصلاح طلبان فعلى رژيم از جمله ابراهيم نبوى، محسن كديور، دكتر معين، مهاجرانى، علوى تبار و مجيد محمدى( ازاعضاى انجمن اسلامى دانشگاه شيراز) و عباس عبدى و محسن ميردامادى ( از اعضاى انجمن  اسلامى دانشگاه پلى تكنيك) و همچنين احمدى نژاد رييس جمهور فعلى ( عضو انجمن اسلامى علم و صنعت) فعالانه دراين جنايات حزب الله شركت داشتند. شاهدى عينى نقل مى كند كه خود  عباس عبدى را ديده كه حزب اللهى ها را بداخل دانشگاه مى آورده است و حتى به او پرخاش ميكند.
 
به فرمان خمينى در ۲۲ خرداد ۱۳۵۹ ستاد انقلاب فرهنگى دانشگاهها تشكيل شد. در فرمان خمينى آمده  بود:  بر اين اساس به حضرات آقايان محترم محمد جواد با هنر، مهدى ربانى املشى، حسن حبيبى، عبدالكريم سروش، شمس آل احمد، جلال الدين فارسى، على شريعتمدارى مسوليت داده ميشود تا ستادى تشكيل دهند وازافراد صاحب نظر متعهد و مومن به جمهورى اسلامى دعوت نمايند تا شورايى تشكيل دهند و برنامه ريزى رشته هاى مختلف و خط مشى فرهنگى آينده دانشگاهها بر اساس فرهنگ اسلامى و انتخاب اساتيد شايسته و متعهد و آگاه وديگر امور مربوط به انقلاب آموزشى اسلامى اقدام نمايند. بديهى است بر اساس مطالب فوق دبيرستانها و ديگر مراكز آموزشى كه در رژيم سابق با آموزش و پرورش انحرافى و استعمارى اداره مى شد، تحت رسيدگى دقيق قرار گيرد.( به نقل از فرمان خمينى براى تصفيه دانشگاهها در ۲۲ خرداد ۱۳۵۹).
 
درجريان حمله رژيم به دانشگاهها، سازمان جوانان ودانشجويان دموكرات وابسته به حزب توده كه با رژيم همكارى ميكرد با انتشار اعلاميه اى «گروههاى چپ نما» را متهم كرد كه » از تعميق انقلاب ضد امپرياليستى وخلقى به رهبرى امام خمينى به وحشت افتاده اند و براى به آشوب كشيدن محيطهاى دانشگاهى و نهايتا خدمت به امپرياليسم و ضد انقلاب تلاش ميكنند.»  دانشجويان انجمن مسلمانان وابسته به سازمان مجاهدين با وجود انتشارطرح حمله به دانشگاهها درقبل از حمله با توجه با قول همكارى كه به بنى صدر داده بودند، در ۳۰ فروردين دانشگاهها را تخليه كردند. دانشجويان پيشگام كه هنوز در حزب توده و امام خمينى ذوب نشده بودند تا دوشنبه اول ارديبهشت با دانشجويان مبارز ودانشجويان طرفدارسازمان پيكار در كميته اى بر عليه اين حملات شركت كرده و نيروى بزرگ تشكيل دهنده مقاومت بودند. اما رهبرى اين جريان بدون مشورت با كميته مشترك و بدون حتى خبر دادن به نيروهاى خود، ازبالا با جمهورى اسلامى به توافق رسيده و دوشنبه شب به نيروهاى خود دستور تخليه دانشگاهها را ميدهد. دانشجويان مبارز و دانشجويان طرفدار پيكار اخرين نيروهايى هستند كه پس از بررسى اينكه نيروى كمى هستند صبح سه شنبه و قبل از حمله نيروهاى حزب الله به رهبرى بنى صدر دانشگاه تهران را تخليه مى كنند. اين يكى از دلايلى است كه اكثر نيروهاى وابسته به حزب توده، اكثريت و حتى مجاهدين سعى در برجسته كردن نقش روز ۱۶ آذر بعنوان روز دانشجو دارند زيرا در جريان حمله رژيم به دانشگاه يا به  تاييد آن پرداختند و يا موضعى سازشكارانه اتخاذ نمودند. اين چنين شد كه ۱۶ آذريعنى روزى كه دانشجويان در برابر رژيم شاه مقاومت كردند و ۳ كشته دادند هرسال برجسته ميشود ولى از مقاومت دهها هزار دانشجو و كشته شدن نزديك به ۳۷ نفراز آنان در زمان جمهورى اسلامى كمتر سخنى گفته ميشود. بسيارى از» اصلاح گران رژيم» و از جمله دانشجويان تحكيم وحدت و انجمن اسلامى كه در اين كشتارها دست داشتند و تا مدتها بر جو دانشگاهها مسلط بودند، در برجسته كردن روز ۱۶ آذر براى به فراموشى سپردن اول ارديبهشت با كمك نيروهاى اپوزيسيون طرفدار رژيم نقش اساسى داشته اند.  
تصوير بالا: تظاهرات سازمان پيكار در مقابل دانشگاه تهران در اولين سالگرد كشتار اول ارديبهشت ۵۹. شعار روى پلاكارد: ننگ و نفرت بر حزب جمهورى(اسلامى) و ليبرالها ( بنى صدر) عاملين كشتار اول ارديبهشت ۵۹. سازمان دانشجويان و دانش آموزان پيكار (كلمات داخل پرانتز از نويسنده است). همانطور كه عكس بالا نشان ميدهد هردو طرف خيابان جلو دانشگاه با حضور بيش از ۱۵۰۰ نفر از تظاهركنندگان بسته شده است. تظاهركنندگان در حال حركت به سمت ميدان انقلاب مى باشند. اين تظاهرات درسال ۱۳۶۰ بدون اعلام علنى سازمان داده شده بود، به همين دليل نيروهاى رژيم غافلگير شده و نتوانستند جلو شكل گرفتن آنرا بگيرند. 
   تصوير بالا: ادامه تظاهرات در اعتراض به كشتار دانشجويان در اولين سالگرد كشتار دانشجويان در جلو دانشگاه چند دقيقه بعد از پرتاب نارنجك به ميان تظاهركنندگان مى باشد. يكى از تظاهركنندگان دستان خونين خود را به مردم نشان مى دهد تا جنايت رژيم را افشا نمايد. ادامه اين تظاهرات درمقابل بيمارستان هزار تختخوابى كه بيشتر مجروحين را به آنجا منتقل كرده بودند تا دو روز ادامه داشت تا توانستند بسيارى از مجروحين را از دست پاسداران فرارى بدهند.
 
در سى فروردين سال ۱۳۶۰، تظاهراتى از جانب دانشجويان و دانش آموزان طرفدار سازمان  پيكار درجلو دانشگاه تهران به مناسبت  اولين سالگرد انقلاب فرهنگى رژيم و در اعتراض به بستن دانشگاهها انجام گرفت كه نيروهاى حزب الله از درون دانشگاه و از پشت نرده هاى دانشگاه  نارنجكى ساچمه اى را به ميان تظاهركنندگان پرتاب كردند. ۲ نفر به اسامى آذر مهر عليان دانش آموز سال سوم نظرى دبيرستان عاصمى و ايرج ترابى كارگر ۱۸ ساله كشته و بيش از ۷۰ نفر مجروح گرديدند كه حداقل يك نفر فلج شد. مژگان رضوانيان دانش آموز ۱۶ ساله اى كه دراين حملات مجروح شده بود، پس از ۲۰ روز كشته شد و شمار كشته شدگان به ۳ نفر رسيد.
 
روزنامه جمهورى اسلامى با وقاحت تمام اعلام كرد كه يكى از دانشجويان قصد پرتاب سه راهى داشته كه با درگيرى با نيروهاى حزب الله اين سه راهى در ميان تظاهركنندگان منفجر ميشود. مصاحبه با مجروح شدگان و همچنين اطلاعات منتشر شده توسط سازمان پيكار روشن ميسازد كه يك نارنجك ضد نفرساخته كارخانجات اسلحه سازى رژيم كه تحت كنترل سپاه بود به ميان تظاهركنندگان پرتاب شده است نه يك سه راهى. حزب توده با وقاحت هميشگى از همين هم فراتر رفت و درروزنامه «مردم» ارگان حزب نوشت كه»ضد انقلابيون ، ساواكى ها، رنجبريها، پيكاريها، … از عصر يكشنبه در مقابل دانشگاه تهران اجتماع كردند(به نقل از مردم ارگان حزب توده). سازمان اكثريت كه ديگر در حزب توده ذوب شده بود و از رژيم دفاع ميكرد نوشت» عصر روز دوشنبه ساعت ۴ بعد از ظهر ۳۱ فروردين ۱۳۶۰، نارنجكى توسط يك ماشين در حال عبورازخيابان انقلاب به ميان مردمى كه درحال عبور بودند، پرتاب شد. براثر تركش نارنجك ، بيش از ۱۵ تن ازعابرين به سختى مجروح شدند.  در اين هنگام گروهك پيكاروشركا دست به يك راهپيمايى در خيابان انقلاب زدند… پس ازانفجار، عناصر ضد انقلاب با استفاده از وضع پريشان و درهم پريده اى كه پديد آمده بود، انواع و اقسام شايعه هاى ضد انقلابى – ليبرالى را در ميان مردم مى پراكندند. كاملا روشن است كه اين حركت مشخصا توسط ستون پنجم آمريكا صورت گرفته است… اين اقدام جنايتكارانه به ويژه زمانى اتفاق مى افتد كه دولت جمهورى اسلامى مشى خود را درقبال آزاديهاى سياسى تغيير داده و پذيرش اين آزاديها را در چارچوب قانون اساسى اعلام داشته است.» لازم به ذكر است كه من خود شاهد بودم كه تظاهركنندگان در حال حركت به سمت ميدان انقلاب بودند كه حزب اللهى ها كه در داخل دانشگاه بودند به ميان جمعيت نارنجك پرتاب كردند و شاهد كشته شدن آذرمهرعليا بودم كه در جلو من به زمين افتاده بود.  به اين ترتيب روشن ميشود كه چرا اركستر هماهنگى از پاسدار ولترها كه خود را اصلاح طلب مينامند، سازمان اكثريت، حزب توده و انواع سازمانهاى «جمهوريخواه» و «دمكرات»، كه ازاين سازمانهاى مادر جدا شده اند و همگى در آن زمان در عشق به خمينى و جمهورى اسلامى ذوب شده بودند، سعى دارند با برجسته كردن روز ۱۶ آذر، بحث و حركت در بزرگداشت مقاومت دانشجويان را در اول ارديبهشت به فراموشى بسپارند.
 
روز اول ارديبهشت روز مقاومت دانشجويان در برابر رژيم و بستن دانشگاهها، روز دانشجو در رژيم جمهورى اسلامى مى باشد. دانشجويان چپ و راديكال با گراميداشت اين روز به عنوان روز دانشجو در رژيم جمهورى اسلامى بايد يه مقاومت در برابر توطئه سكوت در مورد اين مقاومت تاريخى دانشجويان چپ و انقلابى بپردازند.
اول ارديبهشت ۱۳۸۸
بر گرفته از سایت


11ارديبهشت.«درد بی پايان مجروحان شيميايی جنگ با عراق»:350 حمله شيميايي، 1800تن گاز خردل، 600تن گاز سارين و ۴۰۰ تن گاز صابن ، حداقل يک ميليون نفر مصدوم شيميايی...
نيکی محجوب.بی بی سی
با گذشت دو دهه از جنگ ايران و عراق هنوز مصدومان شيميايی حملات عراق نيازمند درمان هستند

"شيميايی ئه! شيميايی ئه!" اين واژه‌ای است که بارها در خلال جنگ هشت ساله ايران و عراق شنيده شد.

براساس آمار رسمي، عراق در طول اين جنگ بيش از ۳۵۰ بار ايران را مورد حمله شيميايی قرار داد.


۲۹ آوريل (دهم ارديبهشت) به عنوان روز جهانی مصدومان شيميايی نامگذاری شده است. نخستين بار در جنگ جهانی اول از اين بمب‌های شيميايی استفاده شد و در اثر آن حدود يک ميليون و ۵۰۰ هزار انسان مصدوم و ۱۲۰ هزار نفر کشته شدند.

گفته می شود که در جنگ ويتنام، سپس در جنگ ايتاليا و فرانسه با مراکش و در جنگ مصر عليه يمن و در شوروی سابق عليه افغانستان نيز از سلاح‌های شيميايی استفاده شد.

پس از جنگ جهانی اول پروتکل ۱۹۲۵ ژنو منعقد و بر ممنوعيت استفاده از گازهای سمی و خفه کننده در جنگ‌ها تاکيد شد. هر چند در خلال سالهای مختلف در برخی از جنگ‌ها اين ممنوعيت نقض شد.

براساس آمار جهاني، استفاده از سلاح‌های شيميايی تاکنون بيش از ۵۰۰ هزار کشته و دو ميليون مصدوم بر جای گذاشته است.

مصدومان شيميايی ايرانحمله به مناطق غير نظامی ايران از اوايل جنگ هشت ساله اين کشور با عراق آغاز شد. بر اساس گزارش های سازمان ملل در ۲۳ دی ماه سال ۱۳۵۹ منطقه کرد نشين هلاله و نی حرز در ۵۰ کيلومتری غرب ايلام مورد حمله شيمايی قرار گرفت. در سال ۶۱ نير ساوجی در مريوان، موسيان، تنگاب در شمال غرب، گردنه باير در کردستان مورد اصابت بمب اعصاب، گاز نيتروژن و موستار قرار گرفت.

يک سال بعد در سال ۱۳۶۲ اين حملات وسيع تر شد و در مجموع ۴۵ مورد حمله شيميايی در مناطق کرد نشين ثبت شد. سپس در سال ۶۶ سردشت و حلبچه با سلاح شيميايی مورد حمله قرار گرفتند و اين حملات در ميدان‌های جنگ نيز ادامه داشت و تعداد زيادی از سربازان نيز در برخی از ميادين جنگی به انواع اين سلاح های شيميايی آلوده شدند.

دکتر شهريار خاطري، مدير روابط بين الملل انجمن حمايت از قربانيان سلاح شيميايی پيشتر گفته بود که براساس آمار يکی از بازرسان سازمان ملل در طول هشت سال جنگ، ۱۸۰۰ تن گاز خردل، ۶۰۰ تن گاز سارين و ۴۰۰ تن گاز صابن و مقادير قابل توجهی ترکيب‌های شيميايی ديگر حداقل يک ميليون نفر را در ايران دچار مصدوميت کرده است.

مصدومان شيميايی نيازمند درمان و داروهای مختلفی هستند، برخی از اين داروها توليد داخل ايران است اما برخی از مصدومان همچنان ترجيح مي‌دهند از مشابه‌های خارجی استفاده کنند، هزينه اين داروها بسيار گران است و در بسياری موارد مصدومان بايد از داروی داخلی استفاده کنند.

اما نکته‌ای که برخی از اين مصدومان شيميايی به آن انتقاد دارند، نوع حمايت و پوشش بيمه‌ای آنها است.


آمارها در خصوص مصدومان شيميايی که تحت پوشش حمايتی نيستند متناقض است، برخی آمارها حاکی است که ۲۰ هزار نفر مصدوم تحت پوشش بيمه نيستند در حاليکه اين افراد در آمارهای ديگر حدود ۳۰ تا ۴۰ هزار نفر تخمين زده مي‌شود.

يکی از سربازان که در تحت تاثير بمب ميکروبی قرار گرفته از خاطراه اش در منطقه مجنون می گويد: در هنگام دويدن اين مواد با پوست پايم تماس پيدا کرد و مچ پايم تا مدتها چرک داشت. در همين حال بمب ميکروبی حامل اسهال خونی باعث شد که سربازارن دچار بيماری شوند و روزی حدود ۲۷ قرص مصرف کنند و شرايط بسيار نامساعدی داشتند.

يکی ديگر از سربازان که در اواسط دهه ۶۰ در منطقه غرب حضور داشته به بی بی سی فارسی گفت که تنها به اين دليل به ميدان جنگ رفت که "برايش حس فيلم های تخيلی" را داشت اما در عالم واقعيت موضوع شکل ديگری گرفت. او در يکی از ميدان‌ها شيميايی شد و همچنان با مشکل ريه و تاولهای پوستی دست و پنجه نرم مي‌کند.

او که مشکلی برای تامين هزينه ندارد مي‌گويد: "بسياری از مصدومان شيميايی هستند که برای درمان به خارج منتقل مي‌شوند، اما آنجا هم کاری از پيش نمي‌رود، بيشتر موش‌های آزمايشگاهی هستند تا درصد تاثير اين موارد بر بدن را برای پزشکان و محققان مشخص کنند. درد اين مصدومان قابل تصور نيست، در بسياری موارد ديد چشم کمتر و کمتر مي‌شود و خارش و مشکلات پوستی هميشه همراه است."

يکی ديگر از مجروحان شيميايی جنگ ايران و عراق که در يکی از عمليات‌ها گاز خردل استنشاق کرده و در حال حاضر با سرفه های طولانی مدت زندگی را می گذراند، از تجربه متفاوتش می گويد. او از انفجارهايی مشابه حمله شيميايی مي‌گويد که "سربازان سريع ماسک بر صورت مي‌گذاشتند، اما اين انفجارها امکان تنفس را از درون ماسک مي‌گرفت در نتيجه سربازان ماسک را بر می داشتند و لحظه ای بعد گاز خردل منتشر می شد و سوزش و تاول و انتقال به بهداری پشت خط به دنبال آن می آمد."

با گذشت بيش از ۲۰ سال از پايان جنگ ايران و عراق، مصدومان شيميايی ايران با مشکلات مختلفی روبرو هستند.

دولت ايران تلاش‌هايی برای بستری و يا ارائه داروهای مورد نياز اين مجروحان انجام داده، اما به گفته غلام دلشاد، جانباز ۷۰ درصدی و عضو هيات مديره انجمن دفاع از قربانيان سلاح شيميايی استان فارس، "بودجه بنياد شهيد برای رسيدگی به جانبازان مناسب است، اما جانبازان شيميايی زير ۲۵ درصد از آن بی بهره هستند."

صالح عزيز پور، رئيس انجمن حمايت از مصدومان شيميايی سردشت معتقد است که بنياد شهيد مکانيزم پيچيده‌ای برای ارائه درصد جانبازی دارد و همين نيز کار را برای مصدومان سخت کرده است.

يکی ديگر از اقداماتی که دولت ايران انجام داد، پيگيری پرونده فرانسيس فان آن‌رات، تاجر هلندی بود که به اتهام تامين مواد مورد استفاده در ساخت سلاح شيميايی برای دولت صدام حسين به تحمل ۱۷ سال زندان محکوم شد. در اين دادگاه مصدومان شيميايی جنگ ايران و عراق حضور داشتند.

بر اساس اسناد موجود، محکوميت اين تاجر هلندی اولين سند قضايی بين المللی است که ثابت مي‌کند عراق در جنگ عليه ايران از مواد شيميايی استفاده کرده است.

اما بحث پرداخت غرامت به مصدومان ايرانی همچنان در پرده ای از ابهام است.

بعضی از صاحبنظران معتقدند بحث حمله شيميايی به ايران و پرداخت غرامت يا پاسخگويی دولت عراق در اين مورد تحت تأثير مسائل سياسی قرار گرفته است.
دو چشمه منحصر بفرد ایران...
 
شاید نام دو چشمه باداب سورت و چشمه علی را شنیده باشید ، دو چشمه ای که هر یک به دلیلی نه تنها در ایران بلکه در دنیا کم نظیر و شاید بی نظیرند.
و شاید این مطلب که دسترسی به هر دوی این چشمه ها با صرف زمان کوتاهی میسر می باشد، بر جاذبه آنها می افزاید.

سفر از دشت کویری دامغان در استان سمنان شروع می شود. شهری که سال هاست با جاذبه های منحصر به فردش در گوشه از منطقه میانی ایران جا خوش کرده و تاریخ پر رونق جاده ابریشم و خراسان همیشه پر رونق را از سر گذرانده است. شهری که حتی سابقه پایتخت بودن را هم داشته است و امروز در میانه راهی قرار گرفته كه از یك سو به تهران می‌رسد و از سوی دیگر به مشهد، پایتخت مذهبی ایران.
 
30 كیلومتر را که به سوی شمال طی کنید، با کمال تعجب در میان یک منطقه کویری به تفرجگاه با صفایی می رسید که چشمه ای پر آب را در خود جای داده است ، آنهم چه آب زلال و گوارایی...
 
آری به چشمه علی رسیدیم...
بزرگترین چشمه های مناطق کویری ایران مقابل چشمان شماست.
درختان سرسبز و فضای زیبای اطراف آن یک توقف چند ساعته می طلبد تا خستگی از تن بیرون کنید و ریه های خود را از هوای فرح بخش آن پر کنید.
هنوز مشغول تماشای این مناظر هستید که ناگهان در مجاورت چشمه  دو بنای بزرگ تاریخی شما را بسوی این دو بنا و استخر زیبای مقابل آنها می کشد.
پیش از ورود به محوطه تاریخی دو درخت چنار عظیم و قدیمی که قدمت هر کدام از آنها بیش از 500 سال می باشد، نظر شما را جلب می کند.
 
به کنار این دو بنا  که می رسید شکوه و زیبایی معماری عهد قاجار را مقابل خود می بینید که با گذشت 150 سال هنوز پا بر جا و استوارند.
نقش این دو بنا در آب استخر مقابل آنها نیز از مناظر دیدنی این محوطه باستانیست.
 
چند ساعتی را در فضای طبیعی و تاریخی این چشمه می گذرانیم و سپس به سمت دومین شگفتی سفر می رویم.
از چشمه علی که دو ساعتی به سمت مسیر کیاسر- شهمیرزاد حرکت کنیم، پس از گذر از یک جاده خاکی به روستای اروست می رسیم.
از اینجا نیم ساعت پیاده تا دیدن یک شگفتی خیره کننده فاصله داریم.
پس از چند دقیقه منظره ای شگفت انگیز از دور شما را خیره خواهد کرد...
آری این چشمه های باداب سورت ، دومین اثر ملی طبیعی ایران است که در این ارتفاع به شکل خیره کننده ای جلب نظر می کند.
قدم به قدم که به آن نزدیک می شوی بیشتر حیرت می کنی.
 
تا بالاخره به بالای چشمه می رسی ...
 
آری این خاک سرخ ، این آب شفا بخش معدنی و این منظره در دنیا بی نظیر است.
 
 
جالب است بدانید که تنها چشمه مشابه باداب سورت در ترکیه بوده و رنگ خاک آن سفید است، اما رنگ سرخ این خاک جلوه دیگری دارد.
 
تا فرصت هست دیده و ذهن را پر کنید از مناظر شگفت انگیز، چرا که زمان در گذر است و عاقبت زمان بازگشت فرا می رسد.
 
پس از کمی آبتنی و گشت و گذار بالاخره راه باز گشت در پیش می گیریم و به سمت جاده خاکی حرکت  می کنیم و در مسیر از طبیعت وحشی صخره های سرخ رنگ لذت می بریم.
مسیر بازگشت به سمت سمنان است و در مسیر توقفی هم در باغات و طبیعت زیبای شهمیرزاد خواهیم نمود.
 
 
تایید حکم اعدام غلامرضا خسروی در دیوان عالی کشور

بنابه گزارشات ارسالی به "فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران" حکم اعدام غیر انسانی و قرون وسطایی زندانی سیاسی غلامرضا خسروی سوادجانی در تاریخ 2 اردیبهشت ماه جاری در دیوان عالی کشور تایید و به دادگاه انقلاب تهران اعلام شده است. پرونده زندانی سیاسی غلامرضا خسروی سواد جانی در تاریخ 17اسفندماه 1390 به شماره رایانه ای 9009980002013634 با حکم اعدام وارد دبیرخانه دیوان عالی کشور و به شعبه 31 دیوان ارجاع شده بود. این حکم توسط فردی بنام جعفری رئیس این شعبه و فرد دیگری بنام طباطبایی مورد تایید قرار گرفته است.
زندانی سیاسی غلامرضا خسروی سوادجانی بعد از اطلاع از تایید حکم اعدام توسط دیوان عالی کشور گفت: " شدیدا به سیستم دادرسی و قضایی معترضم و معتقدم که جرمی انجام نداده‌ام که مجازاتی اینچنینی جزای آن باشد. همگی خانواده را به توکل برعدل و تقدیر الهی سفارش می کنم و درخواست عفو نیز نخواهم داد و سیستم قضایی و قضات را تحت نفوذ و کنترل شدید وزارت اطلاعات می‌دانم. "
غلامرضا خسروی متولد 24/4/44 در آبادان بوده و قبل از بازداشت در شهر اصفهان سکونت داشته است. سابقه فعالیت سیاسی خسروی به مبارزه علیه حکومت پهلوی و قبل از انقلاب باز می‌گردد که در این راستا پس از پیروزی انقلاب در سال 57 به « سازمان مجاهدین خلق ایران » پیوسته و مبارزه خود را این بار با رژیم مرتجع جمهوری اسلامی ادامه داده است. این فعالیت‌ها در مرداد ماه سال 60 منجر به بازداشت در شهر کازرون شده و او را مجبور به تحمل 5 سال حبس در زندان‌های سپاه پاسداران آن شهر کرده است. خسروی به دلیل ادامه فعالیت‌های خود به صورت ارتباط با شبکه تلوزیونی « سیمای آزادی» بار دیگر در تاریخ 5/12/86 در محدوده مس سرچشمه رفسنجان (محیط کارش) توسط ماموران اطلاعات کرمان دستگیر شده و به بازداشتگاه اطلاعات استان منتقل می‌گردد. در بازجویی‌های غیر انسانی با اتهامات جاسوسی و کمک مالی به مجاهدین خلق مواجه شده و در آبان ماه سال 87 در رفسنجان محاکمه و به سه سال حبس تعذیری و سه سال تعلیقی محکوم می‌شود که این حکم مورد اعتراض وزارت اطلاعات قرار گرفته و پرونده به دادگاه تجدید نظر کرمان فرستاده شده که در جریان آن سه سال تعلیق نیز به تعذیر تبدیل شد. لازم به ذکر است که وی در تمام این مدت یعنی حدود یک سال در سلول انفرادی نگهداری می‌شد.
در ادامه شکایتی جدید از سوی وزارت دفاع مطرح و پرونده به تهران کشانده شد و این موضوع سبب گردید که 9 ماه دیگر نیز خسروی را در سلول انفرادی زندان 64 وزارت دفاع نگهدارند. پس از بازجویی‌های طولانی در تاریخ 8/9/88 توسط قاضی پیر عباسی در شعبه 26 دادگاه انقلاب جلسه محاکمه برگزار و اتهام محاربه مطرح شده از سوی دادستان در پرونده ایشان به شماره کلاسه 87/10520/ط بررسی و رای به عدم صلاحیت دادگاه داده شد که این حکم از سوی دیوان عالی کشور رد و این شعبه مجبور به تشکیل مجدد جلسات دادگاه در سال‌های 88 و 89 و نهایتا صدور حکم اعدام به شماره دادنامه 89/358 در آذر ماه سال 89 گردید. این حکم نیز با تشخیص نقص در پرونده توسط دیوان عالی بار دیگر به شعبه 26 فرستاده شد و پس از محاکمه سری سوم باز هم در آبان ماه سال 90 با دادنامه شماره 90/475 حکم اعدام صادر گردید.
قابل توجه است که غلامرضا خسروی در تمام این مدت یعنی بیش از 20 ماه در سلول‌های انفرادی بند 240 اوین نگهداری می‌شد که این به غیر از دوران انفرادی در کرمان و بازداشتگاه 64 وزارت دفاع است
تایید حکم ضد بشری اعدام زندانی سیاسی غلامرضا خسروی در دیوان عالی کشور بنابه گزارشات ارسالی به «فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران» حکم اعدام غیر انسانی و قرون وسطایی زندانی سیاسی غلامرضا خسروی سوادجانی در تاریخ 2 اردیبهشت ماه جاری در دیوان عالی کشور تایید و به دادگاه انقلاب تهران اعلام شده است. پرونده زندانی سیاسی غلامرضا خسروی سواد جانی در تاریخ 17اسفندماه 1390 به شماره رایانه ای 9009980002013634 با حکم اعدام وارد دبیرخانه دیوان عالی کشور و به شعبه 31 دیوان ارجاع شده بود. این حکم توسط فردی بنام جعفری رئیس این شعبه و فرد دیگری بنام طباطبایی مورد تایید قرار گرفته است.
زندانی سیاسی غلامرضا خسروی سوادجانی بعد از اطلاع از تایید حکم اعدام توسط دیوان عالی کشور گفت: » شدیدا به سیستم دادرسی و قضایی معترضم و معتقدم که جرمی انجام نداده‌ام که مجازاتی اینچنینی جزای آن باشد. همگی خانواده را به توکل برعدل و تقدیر الهی سفارش می کنم و درخواست عفو نیز نخواهم داد و سیستم قضایی و قضات را تحت نفوذ و کنترل شدید وزارت اطلاعات می‌دانم. «
غلامرضا خسروی متولد 24/4/44 در آبادان بوده و قبل از بازداشت در شهر اصفهان سکونت داشته است. سابقه فعالیت سیاسی خسروی به مبارزه علیه حکومت پهلوی و قبل از انقلاب باز می‌گردد که در این راستا پس از پیروزی انقلاب در سال 57 به « سازمان مجاهدین خلق ایران » پیوسته و مبارزه خود را این بار با رژیم مرتجع جمهوری اسلامی ادامه داده است. این فعالیت‌ها در مرداد ماه سال 60 منجر به بازداشت در شهر کازرون شده و او را مجبور به تحمل 5 سال حبس در زندان‌های سپاه پاسداران آن شهر کرده است. خسروی به دلیل ادامه فعالیت‌های خود به صورت ارتباط با شبکه تلوزیونی « سیمای آزادی» بار دیگر در تاریخ 5/12/86 در محدوده مس سرچشمه رفسنجان (محیط کارش) توسط ماموران اطلاعات کرمان دستگیر شده و به بازداشتگاه اطلاعات استان منتقل می‌گردد. در بازجویی‌های غیر انسانی با اتهامات جاسوسی و کمک مالی به مجاهدین خلق مواجه شده و در آبان ماه سال 87 در رفسنجان محاکمه و به سه سال حبس تعذیری و سه سال تعلیقی محکوم می‌شود که این حکم مورد اعتراض وزارت اطلاعات قرار گرفته و پرونده به دادگاه تجدید نظر کرمان فرستاده شده که در جریان آن سه سال تعلیق نیز به تعذیر تبدیل شد. لازم به ذکر است که وی در تمام این مدت یعنی حدود یک سال در سلول انفرادی نگهداری می‌شد.
در ادامه شکایتی جدید از سوی وزارت دفاع مطرح و پرونده به تهران کشانده شد و این موضوع سبب گردید که 9 ماه دیگر نیز خسروی را در سلول انفرادی زندان 64 وزارت دفاع نگهدارند. پس از بازجویی‌های طولانی در تاریخ 8/9/88 توسط قاضی پیر عباسی در شعبه 26 دادگاه انقلاب جلسه محاکمه برگزار و اتهام محاربه مطرح شده از سوی دادستان در پرونده ایشان به شماره کلاسه 87/10520/ط بررسی و رای به عدم صلاحیت دادگاه داده شد که این حکم از سوی دیوان عالی کشور رد و این شعبه مجبور به تشکیل مجدد جلسات دادگاه در سال‌های 88 و 89 و نهایتا صدور حکم اعدام به شماره دادنامه 89/358 در آذر ماه سال 89 گردید. این حکم نیز با تشخیص نقص در پرونده توسط دیوان عالی بار دیگر به شعبه 26 فرستاده شد و پس از محاکمه سری سوم باز هم در آبان ماه سال 90 با دادنامه شماره 90/475 حکم اعدام صادر گردید.
قابل توجه است که غلامرضا خسروی در تمام این مدت یعنی بیش از 20 ماه در سلول‌های انفرادی بند 240 اوین نگهداری می‌شد که این به غیر از دوران انفرادی در کرمان و بازداشتگاه 64 وزارت دفاع است.
«کوششگران حقوق بشر ایران»
12 اردیبهشت 1391

مفهوم و‌اقعيِ «طبقه‌ی كارگر»
خسرو صادقي بروجني

«بورژوازي هاله‌ي مقدس تمام پيشه‌هايي را كه تا آن هنگام گرامي شمرده مي‌شد و با هراسي توأم با وقار به آن‌ها مي‌نگريستند، دريده است. پزشك، وكيل، كشيش، شاعر ودانشمند را كارگر مزدبگير خود ساخته است.»(1)
اين تعبيري است كه ماركس و انگلس بيش از 150 سال پيش در «مانيفست كمونيست» مي‌كنند.(2) غالباً وقتي از «كارگر» و «طبقه‌ی كارگر» و يا حتي خودِ «كار» و نقش آن در توليد نعم مادي و معنوي جامعه صحبت به ميان مي‌آيد، در مواجهه با كساني قرار مي‌گيريم كه تصوري ذهني و انتزاعي از اين مفاهيم دارند و اين‌گونه مقولات را تنها در «كارخانه» جست‌وجو مي‌كنند. با اين پيش‌فرض غلط از مفهومِ اين مقولات است كه بسياري مباحت نظری مطروحه كه پاي در عينيات جامعه دارند در پيشگاه‌شان نامفهوم جلوه مي‌كند، چرا كه با دنباله‌روي از تصوير ارائه‌شده از «كارگر» توسط بسياري نيروهاي سياسي، كارگر را به صورت مردي با اندام و بازوانی سِتَبر، لباس آبي به تن و دستاني چركين و پينه‌بسته تصور مي‌كنند كه در دستي داس و دستي ديگر چكش حمل مي‌كند؛ همان مفهوم نقش‌بسته در ذهنِ «داس و چكش» كه تنها «كارِ يدي» را شايسته‌ي عنوان «كارگر» مي‌داند! مفهومي كه پي‌آمد منطقی آن همانا جدا كردن اقشار وسيعي از زحمتكشان از «طبقه‌ی كارگر» است. لزوم پرداختن به مفهموم واقعيِ «طبقه كارگر» است كه ما را برآن مي دارد ابتدا به مفهومِ درستي از « كار» دست يابيم:
از نظر هگل، کار تنها يک مفهوم اقتصادی نيست، بلکه جنبه‌ای مهم از حيات اجتماعی است، از نظر وی «کار» ابزاری است که به وسيله‌ی آن انسان‌ها به درک و فهم جهان دست مي‌يابند. کار، ميانجي انسان و جهان است که از طریق آن، انسان‌ها به خودآگاهی مي‌رسند و جهان خود را تغيير مي‌دهند. کار، وسيله‌ی غلبه بر فاصله‌ی بين سوژه و ابژه است. کار، همچون فعاليتی رهايي‌بخش است که موجب ايجاد شبکه‌های پيچيده‌ی وابستگي متقابل مي‌شود زيرا که حاصل کار فردی، موجب تأمين نيازهای مادی مي‌شود وبه موازات آن، آرزوهای اجتماعی را گسترش مي‌دهد.
به بيان مارکس نيز: «كار پيش از هر چيز فرايندي بين انسان و طبيعت است، فرايندي كه انسان در آن به واسطه‌ي اعمالِ خويش سوخت‌و‌ساز خود را با طبيعت تنظيم و كنترل مي‌كند. وي با مواد طبيعي چون نيرويي طبيعي روبرو مي‌شود. او قواي طبيعي پيكر خود، بازوها و پاها، مغز و دستان خود را به حركت در مي‌آورد تا مواد طبيعی را در شكلي سازگار با نيازهايش تصاحب كند. درحالي‌كه انسان از طريق اين حركت بر طبيعت خارجي اثر مي‌گذارد و آن را تغيير مي‌دهد، هم‌زمان طبيعت خود را نيز تغيير مي‌دهد. وي توانمندي‌هايي را كه دراين طبيعت نهفته است تكامل مي‌بخشد و اين نيروها را تابع قدرت مطلق خويش مي‌كند... بنابراين كار را در شكلي پيش‌انگاشت قرار مي‌دهيم كه منحصراً از آنِ انسان است. عنكبوت اعمالي را انجام مي‌دهد كه به كار بافنده شبيه است، و زنبور با ساختن خانه‌هايِ مشبكي ِلانه ي خود رويِ دست بسياري از معماران بلند مي‌شود. اما آن‌چه بدترين معمار را ازبهترين زنبور متمايز مي‌كند اين است كه معمار خانه‌هاي مشبكي را پيش از آن‌كه از موم بسازد در ذهن خود بنا مي‌كند. بنابراين پيش‌تر به صورت ذهني وجود داشت. آدمي نه‌تنها در شكل مواد طبيعي تغيير پديد مي‌آورد بلكه قصدخود را همزمان در اين مواد به تحقق مي‌رساند. و اين قصدي است كه او ازآن آگاه است »(3)
در توضيحِ اين تعريف گفتن چند نكته ضروري است:
1- «انسان در آن به واسطه ي اعمالِ خويش سوخت‌وساز خود را با طبيعت تنظيم و كنترل مي كند... تا مواد طبيعت را در شكلي سازگار با نيازهايش تصاحب كند» و «از طريق اين حركت بر طبيعت خارجي اثر مي‌گذارد و آن را تغيير مي‌دهد»
آنچه از فحواي اين عبارت برمي آيد چنين است كه «كار» فعاليتي است آگاهانه و هدفمند كه بي مددِ قواي فكري نمي‌تواند باشد.
2- «او قواي طبيعي پيكر خود، بازوها و پاها، مغز و دستان خود را به حركت در مي‌آورد»؛ چنين تعبيري در تقابل با نظري قرار مي‌گيرد كه كار را تنها «كارِ يديِ ساده» و استفاده از قواي جسماني بدن مي‌پندارد، قائل به مفهومي مكانيكي از كار است و كاربدني را از كارفكري و ذهنيِ مغز جدا مي‌كند و فاعلين كارِ فكري چون بخش وسيعي از كارمندان را كارگر ندانسته و آنان را از «طبقه‌ی كارگر» منفك مي‌كنند.
ماركس در دست‌نوشته‌هاي 1844 كه که در زمان خود شناخته و منتشر نشد و یک قرن بعد منتشر شد بخش مفصلي را به «كار مولد و كار غيرمولد» اختصاص مي‌دهد كه در آن مي‌خوانيم:
«با تكامل يافتن شمول واقعيِ كارتحت سرمايه (real subsumption of labor under capital) يا شيوه‌ي توليد ويژه‌‌ي نوع سرمايه‌داري اهرم واقعي فرايند عمومي كار فرايندِ عمومي كار به طور هرچه فراينده‌تري، ديگر فرد كارگر نخواهد بود. درعوض، اين نيروي كارِ اجتماعاً تركيب يافته و نيروهاي كار درحال رقابت و مختلف‌اند كه با هم مجموعه‌ي ماشين توليدي را تشكيل مي‌دهند كه به اشكال گوناگون در فرايند توليد كالاها شركت مي‌كنند يا به عبارت دقيق‌تر در اين متن و چارچوب محصولي را به وجود مي‌آورند. در اين مجموعه‌ی توليدي بعضي‌ها با دست خود بهتر كار مي‌كنند وبعضي با سر (مغز) خود؛ يكي به عنوان مدير، مهندس، تكنولوژيست و غيره، وديگري به عنوان ناظر و سومي به عنوان كارگر يدي يا حتّي كارگر رنجبر. شمار هرچه فزاينده‌تري از انواع كار در مفهوم بلاواسطه‌ي كارِ سازنده مي‌گنجد و تمام آناني كه مشغول انجام آنها هستند، كارگرِ سازنده محسوب مي‌شوند؛ كارگراني كه به طور مستقيم توسط سرمايه استثمار مي‌شوند و تابع فرايند كار و گسترش سرمايه مي‌شوند.
حال اگر كارگر را به عنوان كارگرِ جمعي (aggregate worker) يعني به عنوان تمام اعضاي تشكيل‌دهنده‌ي يك كارخانه‌ی توليدي در نظر گيريم، در آن صورت مي‌بينيم كه فعاليت جمعي آنان از نظر مادي منتج به مجموعه‌اي فراورده ها مي‌شود كه به طور همزمان كليتي از كالاها را تشكيل مي‌دهند. در چنين وضعي، شغل كارگري كه صرفاً عضوي از اين كارگر جمعي است و اين كه فاصله‌اي بيش‌تر يا كم‌تر از كار يدي واقعي دارد، فاقد هرگونه اهميتي است. درعين حال اما: فعاليت اين مجموعه ي نيروي كار، مصرف توليديِ بلافصل توسط سرمايه، يعني فرايند ارزش زايي (Valorization) براي سرمايه و بنابراين توليد بلافصل ارزش و تبديل بلافصل اين ارزش اضافه به سرمايه است.(4)
ازاين نوشته‌هاي ماركس آشكار است كه او تنها كارگران يدي را كارگر نمي‌داند، چرا كه «كار» را به صورت مجموعه‌اي از كار اجتماعي مي‌بيند كه نه تنها كارگر يدي، بلكه مهندس، تكنيسين و بخشي از مديريت در آن شركت دارند.
به بيان ارنست مندل: «ماركس بر اين حقيقت تأكيد دارد كه درنظام سرمايه‌داري، كار نبايد به صورت كار بدني (يدي) در نظر گرفته شود، بلكه به صورت مجموعه‌اي از نيروي كار جمعي يا تمام آناني كه كارشان براي توليد يك فراورده‌‌ی نهايي ضروري است ديده شود. او حتي مفهوم «كارگر مشترك و جمعي» و «كارگر همه‌جهاني» را از اين لحاظ به كار مي‌برد، فرايند ايجاد ارزش تجّلي زمان كار مصرف شده توسط آن‌هايي است كه ضمن فروش نيروي كار خود به سرمايه‌دار، در روند توليد مشاركت مي‌كنند. اين "كارگر همه‌جهاني" به طورآشكار از ديد ماركس، مهندسين، تكنولوژيست‌ها، و حتّي مديران را در بر مي‌گيرد.»
ماركس در نوشته‌هاي ديگر خود نه تنها يك آموزگار، بلكه يك مدير مدرسه و حتي خواننده‌اي را كه در كاباره مي‌خواند يا نويسنده‌اي را كه در ازای دريافت مزد براي مؤسسه‌اي خصوصي مي‌نويسد عضوي از طبقه‌ی كارگر مي‌داند.
آن‌چه موجب پيوند تمامي اين مشاغل در مفهوم «كارگر» است همانا برايِ ديگري كاركردن و «فروش نيرويِ كار» است. فردي كه براي لذت خود در خلوت تنهاييش آواز مي‌خواند «كارگر» نيست، اما همين فرد اگر در كاباره‌اي براي امرار معاش خود خوانندگي كند «كارگر» است.
"مايکل لبوويتز" در کتاب خود، فراسوی سرمايه (Beyond Capital) اصطلاح کارگر جمعی مارکس را به همه‌یِ بخش‌های کار اجتماعی تعميم می‌دهد و همه‌ی کارهايي را که از نظرگاه سرمايه و منافع آن مولد نيستند، اما در واقع برای رشد و بازتوليد کارگر جمعي ضرورت دارند (همچون بخش بهداشت و درمان، آموزش و تحصيل، نگهداری و پرورش کودکان، نگهداری و حمايت از سالمندان و معلولان جامعه و نظاير آن) از جمله کارهای مولد (ازنظرگاه اقتصاد سياسی طبقه کارگر) ارزيابی می‌کند و به اين ترتيب سعی دارد بر شکاف کارمولد وکار غيرمولد غلبه کند. از نظر او، علت بررسی محدود مارکس از مقوله‌ی کارگر جمعی اين بود که وی مشغول پژوهش درباره‌ی آن بخش از کارگران بود که در عرصه‌ی توليد سرمايه‌داری (توليد ارزش اضافي) به کار مشغول بوده و سرمايه ميانجی آنان و محصول کارشان بود. اما اقتصاد سياسي طبقه‌ی کارگر در عصر ما وظيفه دارد پروژه‌ی ناتمام تئوريک مارکس را به پايان برد. برای اين منظور بايد نگاه خود را از عرصه‌ی توليد به ديگر عرصه‌های کار اجتماعی نيز بگردانيم تا بتوانيم سياست‌های راديکال طبقاتی را طرح کنيم.
به جز اين بحث بسيار مهم لبوويتز، ديويد هاروی نيز تلاش کرده تا برای درگيرساختن بخش های ديگر جامعه که در کار اجتماعي سهمی ندارند و از ستم و سرکوب نظام سرمايه‌داری در رنج‌اند (تأثير فرعی خود به‌خودی‌بودن شيوه‌ی توليدی و سياست تضعيف قدرت نيروی کار که نياز به ارتش ذخيره‌ی کار (بيکاران) و گروه‌های حاشيه‌ای و «بدردنخور» را ايجاد مي‌کند) طرح‌هايي قابل‌توجه و ارزنده ارائه کند که برای بحث سازماندهي کارگر جمعی، طبقه‌ی کارگر و نيروهای پيرامونی آن حايز اهميت وافر است.
الكس كالينيكوس(5) معتقد است: «اين نکته‌ای حائز اهميت است که تلقی مارکس از طبقه‌ی کارگر را آن‌گونه نپنداريم که رسانه‌ها و کليشه‌های آکادميک به عنوان کارگرانِ يدیِ مردِ صنعتی به ما می‌نماياند، برای مارکس طبقه بر مبنای رابطه ميان استثمارکننده و استثمارشونده تعريف می‌شد. ازاين منظر کارگر بودن مستلزم فقدان استقلال اقتصادی در جهت حفظ خود و بر مبنای منابع خود است. پس زنده‌ماندن مستلزم وجود اجبار در جهت فروش نيروی کار تو به بنگاه سرمايه‌داری است و از آن روی که توان چانه‌زنی برای کارگر بسيار کم است، نتيجه‌ی اين امر استثمار تو خواهد بود. کارگر بودن در اين معنا مستلزم کار يدی در کارخانه نيست. مي تواند کار در دفتر، بيمارستان، مدرسه و يا دانشگاه باشد.»
حال اگر بخواهيم مسأله را ملموس‌تر كنيم، بايد بپرسيم: آيا يك مهماندار هواپيما، يك خلبان، يك راننده‌ی كاميون، يك پرستار، يك روزنامه‌نگار، يك خبرنگار، يك مهندس، يك كارگر خرده‌فروش، يك محقق آزمايشگاه، يك نظافت‌كار، يك كارمند پست‌خانه، زني كه پشت رایانه نشسته، مردي كه اجناس را از نيمه شب تا صبح روي قفسه‌هاي سوپرماركت مي‌گذارد، آن كه ميوه مي‌چيند، يك معلم و حتّي يك مدرس دانشگاه، كارگر نيستند؟ ازنظر ماركس همه‌ي اينان كارگر و بخشی جدايي‌ناپذيري از طبقه‌ی كارگرند.
همه‌ي آناني كه اغلب با عنوان «طبقه‌ی متوسط» و «كارمندان» خطاب‌شان كرده و سعي در مبرا كردن‌شان! از «طبقه‌ی كارگر» داريم.
موضوعي كه بسياري افراد و حتّي بسياري از نيروهاي سياسي مدافع حقوق كارگر از درك آن عاجزند اين است كه: «كارمندان هم به واسطه‌ی قرار گرفتن در اردوگاه كارمزدي و همچنين عدم مالكيت ابزارِ توليد و فروش نيروي كارِ خود، بخش عظيمي از طبقه‌ی كارگرمحسوب مي‌شوند». عدم‌حضور يا عهده‌دار بودن كارهايي كه دربخش خدمات اجتماعي يا توليد نرم (كارهاي خارج از محيط كارگاهي و در زمینه‌ی ارتباطات، اطلاعات، فضاي مجازي و تكنولوژي) عمل مي‌آيد هيچ مغابرتي با اين موضوع ندارد.
مسئله‌ی مهم، صرف‌نظر از هرگونه تعريفي از طرف مجامع آكادميك يا گروه‌هاي سياسي و اجتماعي، تلقي خود كارمندان ازجايگاه واقعي شان است. ازنظر عام، جايگاه كارمندان بر اساس نوعي منزلت و رتبه‌ی اجتماعي است و عموماً تصور بر اين است كه كارمندان كساني هستند كه در پشت ميزهاي ادارات يا درمكان‌هاي آموزشي و درماني به دور از شرايط سخت محيطي كارهاي دفتري و تخصصي را انجام مي‌دهند و اصولاً از كارگراني كه در ساختمان‌ها و كارخانجات يا معادن كار مي‌كنند سروگردني بالاترند و هروقت از شدت كار به تنگ مي‌آيند مي‌گويند اين كار ما از عملگي بدتر است يعني كار يدي را به نوعي سخت‌تر ار كار خود مي‌پندارند.
هرچند كار يدي و تحمل سختي شرايط محيطي نيرو و توان بالاي جسماني را مي‌طلبد و بر همين اساس فرسودگي بيش‌تري به دنبال دارد اما شرايط ويژه‌ی كارمندي با منكوب‌بودنش درساختار سخت بوروكراتيك سازماني و عدم‌دخالت در هرگونه تصميم‌گيري[6] و سدكردن هرگونه تلاش براي احقاق ِحقوق ودرآمدِ ناچيزش درنهایت نوعي ازخودبيگانگي و مسخ‌شدنش تفاوت زيادي با ديگر هم‌طبقه‌اي‌هايش ندارد.
تصور كنيد منشي فلان شركت يا فلان درمانگاه يا مطب خصوصي در ازای يك ماه كار در شرایط تورمی و کاهش مدام ارزش پول، 50 هزار تومان درامد داشته باشد. مقايسه كنيد با كارگر ماهري كه در عسلويه يا هركارگاه ديگري 500 هزار تومان درآمد داشته باشد، اين موضوع لاجرم ما را به‌نوعي ملزم مي‌كند كه به‌علاوه‌ی شرايط محيطي يا منزلت اجتماعي يا عدم‌مالكيت، معيارمان بر اساس درآمد يا برخورداری كاركنان از امكانات رفاهي و تأمين نيازهاي زندگي در ازای صرف زمان كار مشخص باشد، به گونه‌اي كه قشربندي و تعيين گرايش‌هاي متفاوت درون طبقه‌ی كارگر براساس درجاتي از استثمار صورت مي‌گيرد كه اشتراك آن‌ها در مزدبگير بودن به‌علاوه‌ی مقدار مزدي كه دريافت مي‌كنند و بهره‌مندي و يا محروميت آن‌ها از رفاه اجتماعي بر اساس همين مزد و تفاوت در شرايط محيطي كار و صرف نيروي فيزيكي است.
لبّ كلام اين‌كه گرايش‌هاي درون‌طبقه‌اي را ديگر نمي‌توان براساس فرمول قديمي كارگر يدي و فكري يا به تعبيرِ سي رايت ميلز جامعه‌شناس فقيد آمريكايي «يقه آبي» و «يقه‌سفيد» تعيين كرد، چه‌بسا آن منشي نسبت به كارگر ماهر در درجه‌ی بالاتري از استثمار و محروميت باشد.
با چنين تعبيري از «كار» و «كارگر» است كه مي‌توان «طبقه‌ی كارگر» را نه طبقه اي در «اقليت»، بلكه اكثريتِ قاطع جامعه دانست كه توليدكنندگان نِعَمِ مادي و معنوي جامعه‌اند؛ اما خود غالباً از اين مواهب و سرمايه‌ی عظيمي كه توليد مي‌كنند تنها به قدرِ بازتوليدِ نيرويِ كار از دست رفته‌شان در فرايند توليد نصيب‌شان مي‌شود. اكثريتي كه اندك افزايشي در دستمزد و مزايايشان با هزار تبصره و قانون و لايحه در صحن علني مجلس مطرح مي‌شود وتيترِ يك ِ نشريات و اخبار مي‌گردد «لايحه‌ي طرح هماهنگ حقوق بازنشستگان»، «پاداش و عيديِ كارمندان دولت»،... تيترهايي است كه هر روز مي‌بينيم و مي‌شنويم، تو گويي كه «لطفي» صورت گرفته و منتي نهاده شده. اما از ارزش افزوده‌هاي ِ كلانِ توليدشده از سوي همين طبقات و نحوه‌ی توزيع آن صحبتي به ميان نمي‌آيد.
آن‌چه تحت عنوان «نانِ بخور و نمير» ازآن ياد مي‌شود در اين واقعيت ريشه دارد كه تنها مقداري نصيب‌شان مي‌شود كه قادر به بقا و ترميمِ قواي جسمي و فكريِ خود براي بازگشت به فرايندِ «ارزش‌زاييِ سرمايه» (Capital Valorization) باشند و نه به اندازه‌اي كه آنان را قادر سازد تمامي استعدادها و توانايي‌هاي خود را شكوفا سازند و كليه‌ي نيازهاي انساني‌شان تأمين شود.
پی‌نویس‌ها
1- كارل ماركس وفردريك انگلس، مانيفست كمونيست، ترجمه حسن مرتضوي، 1380، نشرآگه، ص 279
2- در تعبیری دیگر، در دوران حاضر نيز دكتر اميرحسين آريانپور معتقد است: «در جامعه‌ی سرمايه‌داري روشنفكران و متخصصان را براي نوكريِ طبقه‌ی حاكم تربيت مي‌كنند».
3- كارل ماركس، سرمايه، ترجمه حسن مرتضوي، 1386، نشر آگه ، صص 209 -210
4-Capital, Vol. 1, Vintage books, 1978, p. 1040
5- الكس كالينيكوس استاد عاليرتبه جامعه شناسي وعلوم سياسي دردانشگاه كينگ كالج لندن است. ازوي تاكنون 7 عنوان كتاب به فارسي ترجمه شده است كه عبارتند از: « درآمدي تاريخي بر نظريه اجتماعي»، « مانيفست ضد سرمايه داري»، « فلسفه انقلابي ماركس »، «ماركسيسم و فلسفه »، « تحليل امپرياليسم »، « نقد پست مدرنيسم »، » تروتسكي و تروتسكيسم ».
6- قانون استخدام کشوری مصوبه سال 1345 (اصلاح شده در 1370):
«ماده 54 - مستخدم مكلف است در حدود قوانين و مقررات‌،احكام و اوامر رؤساي مافوق خود را در امور اداري اطاعت ‌نمايد. اگر مستخدم حكم يا امر مقام مافوق را برخلاف قوانين‌و مقررات تشخيص دهد مكلف است كتباً مغايرت دستور را باقوانين و مقررات به مقام مافوق اطلاع دهد. در صورتي كه بعداز اين اطلاع مقام مافوق كتباً اجراي دستورخود را تأييد كردمستخدم مكلف به اجراي دستور صادره خواهد بود.
ماده 55 ـ مستخدم دولت از هر نوع عملي كه موجب ايجاد وقفه‌در امور اداري كشور شود ممنوع است‌.»
براساس ماده55 که کارکنان را از ايجاد وقفه در کا رواميدارد، يعنی حق اعتصاب ندارند، حق تجمع ندارند، حق تشکل و اعتراض ندارند وقانون گزارچنان رندانه اين ماده را آورده است که راه هرگونه اعتراض را از کارمند سلب کند. در جاهايی اشاره به انجمن های اسلامی کارمندان شده است که براساس همين ماده چنين تشکلهايي عاری از هرگونه وجه اعتراضی بوده وفاقد ماهيت کارگری يا کارمندی می باشد.