نگاهي به...

هر آنچه منتشر ميشود به قصد و هدف آگاهی رسانی و روشنگری است۰ ما حق "آزاد ی بيان" و" قلم" را جزء لاينفک مبارزه خود ميدانيم! ما را از بر چسب و افترا زدن باکی نيست! سلام به شهدای خلق! سلام به آزادی!

۱۳۸۸ شهریور ۱, یکشنبه

افشای تجاوز در زندان های جمهوری اسلامی

تجاوز یکی از مهمترین حربه های جمهوری اسلامی برای مرعوب و منکوب کردن است. حربه ای که بیش از ۳۰ سال است علیه مخالف بکار برده است برای شکستن و به زانو در آوردن آنان بود. تجاوزی که مهر شریعت را بر خود دارد زیرا در جمهوری اسلامی به دختران باکره باید قبل از مرگ تجاوز کرد که به بهشت نروند و تجاوز به آنان ثواب دارد! تجاوز جنسی شکنجه مضاعفی بر زنان است. در ایران، مأموران دولت جمهوری اسلامی بهطور سیستماتیک به دستهای از معترضان به نتیجهٔ انتخابات دهم ریاستجمهوری که در بازداشت این مأموران بودند تجاوز جنسی کردند. مهدی کروبی یکی از نامزدهای ریاستجمهوری دهم در نامهٔ خود در تاریخ ۱۸ مرداد ۱۳۸۸ به هاشمی رفسنجانی، رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام جمهوری اسلامی نوشت: «برخی افراد به دختران بازداشتی با شدتی تجاوز نمودهاند که منجر به ایجاد جراحات و پارگی در سیستم تناسلی آنان گردیده است. از سوی دیگر افرادی به پسرهای جوان زندانی با حالتی وحشیانه تجاوز کردهاند، به طوریکه برخی دچار افسردگی و مشکلات جدی روحی و جسمی گردیدهاند.»

__
اگرچه تجاوز جنسی به زندانیان و بازداشت شدگان موضوع تازهای نیست ولی اینکه از آن بعنوان خرد کردن شخصیت زندانی و اعتراف گیری استفاده شود و تبدیل به یک شیوه و راهکار مقابله با مخالفین گردد واقعا یک مصیبت است. من همیشه این نکته را گفتهام که قتل و جرم و جنایت در همه جا هست و ممکن است از هر آدم عادی و معمولی سر بزند ولی تاریخ گواه آن است که قتل و جرم و جنایتی که به نام مذهب و برای خشنودی خدا صورت میگیرد بسیار هولناکتر و وحشیانهتر است. این است که در نامه آقای کروبی به این نکته اشاره شده که به زندانیان چه مرد و چه زن٬ بصورت جمعی آنچنان تچاوز میشود بطوریکه پارگی اندام تحتانی آنها را در پی داشته است. فکر نکنید آن موجودات انساننمایی که مرتکب چنین جنایتهایی میشوند از کره مریخ آمدهاند و یا مثلا اعضای حزبالله لبنان و حماس و یا سربازان روسی هستند که اینچنین وحشیانه با هموطنان ما رفتار میکنند. خیر اینها همان برادران پاسدار خودمان هستند. همانهایی که یک من ریش دارند و شبهای جمعه دعای کمیلشان ترک نمیشود و روزهای جمعه در دعای ندبه آنچنان در فراغ «آقا» گریه میکنند که صورتشان از شدت اشک خیس میشود. اینها همان کسانی هستند که موقع مواجهه با یک خانم بدحجاب که مثلا روسریاش کمی از حد استاندارد عقبتر رفته فورا سرشان را به زیر میاندازند و استغفرالله و اتوبو الیه میگویند. کسانی مرتکب این تجاوز شدهاند که در ماه رمضان روزه میگیرند و در شبهای احیا به درگاه خدا ضجه میزنند. البته نمیخواهم بگویم هرکس روزه بگیرد حتما دست به چنین جنایاتی میزند . نه منظورم این است که آنگاه که مذهب و شرع و رضای خدا و نماینده خدا پشت یک جنایت قرار میگیرد٬ شدت جنایت هولناکتر و وحشیانهتر است. اینها از شگفتی تاریخ و اعجاز تداخل دین در سیاست و قدرت است. بدون شک بزرگان و رهبران این جنایت پیشهها به آنها چراغ سبز میدهند که اگرچه زنا و لواط و قتل از گناهان کبیره اند ولی آنجا که پای حفظ نظام اسلام و ولایت فقیه به میان میآید همه این کارها بر شما حلال و بلکه واجب هم میشود. لابد به اینها گفتهاند: بگیرید این فلان فلان شدهها را چنان ترتیب شان را بدهید که از خجالت نتوانند از خانههایشان بیرون بیایند و دیگر هوس تظاهرات و اعتراض به مقام شامخ ولایت را نکنند. حسابی بزنید٬ بکنید٬ بکشید تا نظام پایدار بماند

خبرهایی از اوین – سرهنگ فاسد یا نیروی انقلابی


خبرهای رسیده حاکی است سردار احمدی مقدم با اعمال نفوذ شخصی، از برخورد قضایی با یک سرهنگ فاسد نیروی انتظامی جلوگیری کرده است.


، این سرهنگ عالی‌رتبه ناجا که ظاهرا پیش‌تر با همسر یک پزشک رابطه‌ی نامشروع داشته و به همین علت با این پزشک هم درگیری پیدا می‌کند، پس از وقوع ناآرامی‌های پس از انتخابات، با سوء استفاده از این موقعیت به فکر انتقام‌گیری می‌افتد و به بهانه حضور در تجمعات خیابانی، به سراغ آن پزشک می‌رود و او را بازداشت می‌کند و به شدت مورد آزار و اذیت قرار می‌دهد.

بر اساس این گزارش، این زندانی بی‌گناه در نهایت در زمان بازدید یک مقام قضایی از بازداشتگاه، ماجرا را به اطلاع او می‌رساند و این مقام قضایی نیز فورا دستور آزادی او و پیگیری موضوع را می‌دهد که به بازداشت سرهنگ مذکور منجر می‌شود. اما فردای آن روز، سردار احمدی مقدم به مقام مافوق این قاضی مراجعه می‌کند و به وی می‌گوید: چرا نیروهای انقلابی ما را در این شرایط بحرانی بازداشت می‌کنید؟ و بدین ترتیب سرهنگ فاسد با اعمال نفوذ فرمانده نیروی انتظامی، که ظاهرا قرار است حافظ جان و ناموس ملت باشد، از زندان آزاد می‌شود.

همسر دکتر ملکی : در را که باز کردم، دیدم یک آقایی پایش را لای در گذاشته و می‌خواهد بیاید تو. گفتم چه خبر است؟ با لحن توهین آمیز و بی‌ادبانه‌ای گفت: دکتر کو؟ آمده‌ایم او را ببریم!


دويچه وله : دکتر محمد ملکی، رییس پیشین دانشگاه تهران، صبح روز شنبه دستگیر شد. ماموران امنیتی، دیسک کامپیوتر، کتاب‌ها و دستنوشته‌ها، رسیور ماهواره و گوشی موبایل وی را نیز با خود برده‌‌اند. دکتر ملکی سرطان دارد و ۷۶ ساله است.

گفتگو با خانم قدسی میرمعز، همسر دکتر ملکی:

چگونه و با چه شرایطی دکتر ملکی را بازداشت کردند؟

ساعت هشت صبح بود. هنوز بیدار نشده بودیم. ایشان سرطان پیشرفته، آریتمی قلب، دیابت و ضعف و پادرد دارد و معمولا در رختخواب است. من در را که باز کردم، دیدم یک آقایی پایش را لای در گذاشته و می‌خواهد بیاید تو. گفتم چه خبر است؟ با لحن توهین آمیز و بی‌ادبانه‌ای گفت: دکتر کو؟ آمده‌ایم او را ببریم. گفتم همین‌جوری که نمی‌شود داخل بیایید. باید حکم داشته باشید. درثانی معمولا می‌روید خانه مردم یک چیزی می‌گذارید و من نمی‌دانم می‌خواهید خانه ما چه بگذارید.

حالا حکمی همراه داشت؟

یک کاغذ معمولی داشت که دستش بود و آن را نشان داد.

چه در آن نوشته شده بود؟

من عینک نداشتم ولی گفتم به‌هرحال نمی شود تو بیایید. همینطور که ما داشتیم صحبت می‌کردیم، دکتر خودش آمد و حکم را دید و گذاشت وارد شوند.

چند نفر بودند؟

پنج نفر. یکی همان فرد بی‌تربیت که پایش را لای در خانه ما گذاشته بود. سه نفر جوان دیگر حدود سی تا سی و پنج ساله و یک آقای مسن و محترم حدود ۶۰ ساله. آنها رفتند اتاق دکتر و گفتند می‌خواهیم خانه را بگردیم. گفتم اجازه نیست خانه مرا به هم بریزید. گفتند هرجا برویم، شما هم بیایید. من گفتم اول باید صبحانه و دواهای دکتر را بدهم. نشستند تا من کارهای همسرم را انجام دادم. بعد شروع کردند به گشتن خانه و زیر و رو کردن کامپیوتر. من اعتراض کردم و گفتم شما آمده‌اید خانه زندگی ما را به هم بریزید یا دکتر را بازداشت کنید. بزرگترشان که مودب‌تر بود گفت ما باید حتما هارد دیسک کامپیوتر را ببریم. من گفتم دست به کامپیوتر نزنید، حتما یک انگولکی می‌کنید و چیزی در کامپیوتر ما می‌گذارید تا مصیبتی برای ما درست کنید.

چیز دیگری هم بردند؟

موبایل دکتر و کتابهایش را برداشتند. به موبایل من که مدت‌ها بود شارژ نداشت، کمی ور رفتند و بعد دیدند به درد نمی‌خورد. کتاب‌ها همه مجاز بودند. من گفتم آقا حیف شد. شما به ته این کتاب‌ها رسیدید. این دفعه پنجم است که خانه ما می ریزید. قبل از شما همه را برده‌اند. دیر رسیدید.

برای بازداشت ایشان چه دلیلی آوردند؟

هیچ. در ضمن رسیور ماهواره را هم بردند. گفتم چرا این را می‌برید. گفتند می‌نشینید فیلم‌های مقاومت را تماشا می‌کنید. من هم گفتم پس شما از این جوان‌های توی خیابان می‌‌ترسید؟ آن جوان بی‌ادب اولی گفت: دکتر ملکی با منافقین است. من گفتم نخیر. ایشان کاملا مستقل است.

بعد چه شد؟

این‌ها در تمام مدت داشتند فیلمبرداری می‌کردند و صداها را هم ضبط می‌کردند. از تمام سوراخ سنبه‌های خانه ما فیلم گرفتند. من آخرش گفتم آقا دوربین را روی من زوم کن. من می‌خواهم جلوی شما به شوهرم بگویم که در زندان زود اعتراف کند تا آزار نبیند. او پیش از انتخابات مریض و بستری بوده و هیچ فعالیتی نداشته و حتی اصلا رای نداده است. همسر من بدون همراهی کسی نمی‌تواند از خانه بیرون برود.

نگفتند به شما که آقای ملکی را کجا می برند؟

آن آقای محترم که بزرگترشان بود گفت ما می‌رویم وزارت اطلاعات نزد آقای حداد. من گفتم به اقای حداد بگویید، شما هم در سال ۸۰ از شوهر من می‌ترسیدید و هم الان. ماموران آقای حداد، سال ۸۰ زیر بغل همسر مرا که مریض بود، گرفتند و و او را لنگان لنگان آوردند سر عقد پسرم. الان هم دارند زیر بغل‌اش را می‌گیرند تا ببرند دوباره زندان. بعد من به دکتر مولایی وکیل همسرم خبر دادم که مسئله‌اش را پیگیری کند.

خود آقای ملکی هنگام رفتن از خانه چه گفتند؟

دکتر به آنها گفت من از شما تشکر می‌کنم که مرا می‌برید. گفت من فکر می‌کردم اگر با این حال بد در رختخواب بمیرم، وجدانم ناراحت است. اما اگر زیر دست شما بمیرم، پیش این جوان‌ها سربلند می‌شوم که این همه تلاش کردند.

چه احساسی دارید؟

ما به این بازداشت‌ها عادت کرده‌ایم. در سال شصت که ریختند خانه ما، یک کمد وسایل مرا ضبط کردند. هرچه گفتم این‌ها مال من است گوش ندادند. شناسنامه، گواهینامه رانندگی، دفترچه بیمه و بسیار مدارک من در آن کمد بود. هرگز هم آنها را پس ندادند. من مجبور شدم شناسنامه المثنی بگیرم. این وضع زندگی ما در این کشور است. تنها باید تکرار کنم که من پنجاه سال است همسر ملکی هستم. او همیشه سیاسی بوده اما با هیچ دسته و گروهی کار نکرده است. از خیلی‌ها دفاع کرده که حق شان ضایع شده اما خودش همیشه مستقل بوده است.

مهیندخت مصباح

ايمان شيرعلی، فرزند يک اعدامی سال ۶۱ (ويدئو)


عکس : افطاری خانواده های زندانیان سیاسی پشت دیوارهای اوین

نوروز: خانواده های زندانیان سیاسی روزه اول ماه رمضان خود را پشت دیوارهای سنگی اوین و به یاد ستارگان در بندشان افطار کردند.
به گزارش خبرنگار نوروز، نزدیک 150 نفر از خانواده های زندانیان سیاسی با حضور در مقابل زندان اوین و برگزاری مراسم افطاری یاد و نام عزیزان در بندشان را گرامی داشتند.
این گزارش می افزاید: در پایان این مراسم و همزمان با حضور تعداد اندکی از نیروهای انتظامی در آن محل، خانواده ها با بغض های فرو خفته از اینهمه ظلم و جفا بر عزیزان دربندشان فریاد الله اکیر سر دادند و از ظلم و جور به خداوند قادر پناه بردند.







فطار خانواده های اسرای دریند، کنار دیوار اوین (ویدئو + گزارش تصویری)


- خانواده های اسرای دریند، روزه اول ماه رمضان خود را کنار دیوارهای زندان اوین و در فراق عزیزانشان افطار کردند. پیش از 100 نفر از خانواده‏هایی که عزیزانشان اسیر حامیان کودتا هستند، با تجمع در مقابل زندان اوین با سردادن فریادهای الله‏اکبر، نسبت به ادامه این بازداشت‏های غیرقانونی اعتراض کرده و سپس همانجا روزه‏های خود را افطار کردند.