۱۳۹۴ مرداد ۵, دوشنبه
بنا به گزارشات رسیده به « فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران » اعدام گروهی و قرون وسطایی ۱۰ زندانی از زندان مرکزی کرج .
روز دوشنبه ۵ مردادماه ۱۰ زندانی از جمله یک هموطن بلوچ و یک شهروند افغان در یک اعدام جمعی و ضد بشری از زندان مرکزی کرج به دار آویخته شدند .سن اعدام شده ها بین ۲۵ تا ۳۵ سال و از سالنهای ۵ و۱،۲،۳،۴ زندان مرکزی کرج بودند .تمامی اعدام شده ها روز شنبه ۳ مردادماه جهت اجرای حکم قرون وسطایی اعدام به سلولهای انفرادی منتقل شده بودند. اسامی اعدام شده ها به قرار زیر می باشد :
۱ـ ساسان سالاری۲ ـ امان الله بلوچ زهی۳ ـ مهدی رستمی۴ـ محمد حسن زاده ۵ ـ علی حسنی ۶ ـ میثم حسن نژاد ۷ ـ کاکا محمد افغان ۸ ـ رضا کرم پور ۹ ـ امید محمدی ۱۰ـ مصطفی ...
ولی فقیه رژیم آخوند علی خامنه ای بلافاصله پس از نوشیدن زهر اتمی برای ایجاد فضای رعب و وحشت در ایران به طرز جنون آمیزی اقدام به اعدام های گسترده و جمعی نموده است .
فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران ، موج جدید اعدام ها که بطور مستمر و لاینقطع در زندانهای ولی فقیه آخوند علی خامنه ای که بیشتر به اردوگاههای مرگ تبدیل شده است را به عنوان جنایت علیه بشریت محکوم می کند و از دبیر کل سازمان ملل متحد ،کمیسر عالی حقوق بشر و سایر مراجع بین المللی برای متوقف کردن ماشین اعدامهای جمعی در ایران خواستار ارجاع پرونده جنایت علیه بشریت آخوند علی خامنه ای و سایر آخوندهای همدست وی به شورای امنیت سازمان ملل متحد است .
فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران
۵ مرداد ماه ۹۴برابر با۲۷ ژولای ۲۰۱۵
گزارش فوق به سازمانهای زیر ارسال گردید
کمیسر عالی حقوق بشر سازمان ملل متحد
گزارشگر ویژه حقوق بشر سازمان ملل متحد
گزارشکر ویژه اعدام سازمان ملل متحد
سازمان عفو بین الملل
کودکان اجارهای و بچههای فروشی، در خدمت باندهای سازمانیافته تکدیگری در خیابانها
چکیده : بيش از13هزار کودک کار در سطح پايتخت از سر چهارراه ها گرفته تاکوره هاي آجرپزي و محلات عودلاجان وهرندي و شوش به بيگاري مشغولند...
بیش از۱۳هزار کودک کار در سطح پایتخت از سر چهارراه ها گرفته تاکوره های آجرپزی و محلات عودلاجان وهرندی و شوش به بیگاری مشغولند.
کودکانی که با واقعیت های تلخی همچون انواع آزار و اذیت، خشونت، فقر و اعتیاد روبه رو هستند. تحقیقات مددکاران اجتماعی نشان می دهد ۸۰ درصد از این کودکان افغان اند و در این بین برخی از کودکان براساس نوع جنس و سن و تجربه بین یک تا ۴ میلیون تومان فروخته یا اجاره داده می شوند و به جای تحصیل مورد سوءاستفاده باندهای سازمان یافته قرار می گیرند و ۲۰درصد کودکان ایرانی نیز اغلب کودکانی هستند که به دلیل مهاجرت به تهران و وضعیت نامناسب مالی و خانوادگی در سنین پایین و تحت هر شرایطی تن به کار می دهند.
پدیده ای تلخ
از خروسخوان تا بوق شب آنها را می بینیم، پاتوق شان یا سرچهارراه هاست یا مغازه به مغازه به دنبال فروختن آدامس و شکلات و بیسکویت و دستمال کاغذی و… هستند. با چنان حالتی التماس می کنند که گاهی از سر دلسوزی یا اجبار چاره ای جز خرید نداریم.
کودکان کار، اصطلاحی است که چند سالی است بر سرزبان ها افتاده و هراز گاه یکی از مسئولان درباره آن صحبتی می کند و رسانه ها حساس می شوند و در نهایت چندی بعد موضوع فروکش می کند. با این همه مشکل کودکان کار و بدترین نوع آن یعنی کودکان خیابانی همچنان باقی است و پدیده ای رو به گسترش است.
مریم ۷ساله جزو همین کودکان است. او را مدتی است سرچهارراه مطهری- سهروردی می بینم. گل می فروشد. صبح ساعت ۸ می آید و شب ساعت۱۰می رود. البته تنها نیست؛ مرد سن و سال داری با سبیل های پت و پهن، پیراهن سفید آستین بلند و یقه باز و شلوار قهوه ای و کفش های پاشنه خوابانده او را می رساند و شب ها هم دنبالش می آید و اول از همه پول ها را می گیرد.
چند روزی صبح ها کمین می کنم تا ببینم ماجرا از چه قرار است. ساعت نزدیک ۸صبح است که سر و کله آقای سبیل کلفت پیدایش می شود. سرکی می کشد و می رود سراغ ماشین اش که ۵۰-۴۰ متری پایین تر پارک کرده . دست مریم کوچولو را می گیرد و سرچهارراه می آورد تا آدامس بفروشد. امروز دخترک جای گل باید آدامس بفروشد.
می روم دوری می زنم و برمی گردم سرچهارراه. از دخترک چند آدامس می خرم تا با این خرید اعتمادش را جلب کرده باشم.شروع می کنم به سوال پرسیدن که آیا درس می خواند. مریم که انگار چیزی نخورده و توانی ندارد با صورت کبودش که معلوم است آفتاب آن را سوزانده روسری گل گلی اش را جلو می کشد و می گوید نه.
– چرا؟
– آقا منوچهر نمی گذارد.
– همونی که تو رو صبح ها می رسونه؟
– بله
– مگه پدرو مادر نداری؟
– چرا دارم ولی من پیش
آقا منوچهر می مانم.
– برای چی؟
– خانواده ام وضعشان خوب نیست، پول ندارن، من کارمی کنم و آقا منوچهر آخر هفته ۱۵۰هزار تومان به پدرم پول میده.
– به خودت هم پول می ده؟
– نه، فقط ناهار و شام.
– چند وقته پیشش کار می کنی؟
– یک سال، برادر بزرگترم هم با اون کار می کنه، پاتوقش میدان توحیده، داداشم عروسک می فروشه.
– خونه تون کجاست؟
-خونه بابام پاکدشته ولی من و داداشم هرندی هستیم توی یک خونه که چند تا دختر و پسر دیگه با ما زندگی می کنن.
-پدرو مادرت رو چند وقت به چند وقت می بینی؟
– ماهی یکبار
– غذا چی می خورید؟
– ماکارونی، استامبولی، عدسی، لوبیا از اینجور چیزا
– لباس چی؟
– آقا منوچهر لباس دسته دوم می خره
گرم صحبت با دخترک هستم که کسی از پشت یقه ام را می گیرد، وقتی برمی گردم می بینم منوچهراست که زل زده به چشمانم و انگار که دزد گرفته باشد داد می زند که با دخترش چه کار دارم، با هزار بدبختی خودم را از او جدا می کنم و البته می گویم که خبرنگارم و حالامن دستش را می گیرم و با دست دیگرم شماره پلیس را می گیرم ولی نمی دانم که چطور می شود با داد و فریادها و شلوغ کاری منوچهر، دورمان پر از آدم می شود و او با مریم غیبش می زند. حالاچند روزی است که دخترک را آنجا نمی بینم، شاید منوچهر به من ناسزا می گوید که بازارمطهری – سهروردی را برایش تعطیل کرده ام.
از خروسخوان تا بوق شب آنها را می بینیم، پاتوق شان یا سرچهارراه هاست یا مغازه به مغازه به دنبال فروختن آدامس و شکلات و بیسکویت و دستمال کاغذی و… هستند. با چنان حالتی التماس می کنند که گاهی از سر دلسوزی یا اجبار چاره ای جز خرید نداریم.
کودکان کار، اصطلاحی است که چند سالی است بر سرزبان ها افتاده و هراز گاه یکی از مسئولان درباره آن صحبتی می کند و رسانه ها حساس می شوند و در نهایت چندی بعد موضوع فروکش می کند. با این همه مشکل کودکان کار و بدترین نوع آن یعنی کودکان خیابانی همچنان باقی است و پدیده ای رو به گسترش است.
مریم ۷ساله جزو همین کودکان است. او را مدتی است سرچهارراه مطهری- سهروردی می بینم. گل می فروشد. صبح ساعت ۸ می آید و شب ساعت۱۰می رود. البته تنها نیست؛ مرد سن و سال داری با سبیل های پت و پهن، پیراهن سفید آستین بلند و یقه باز و شلوار قهوه ای و کفش های پاشنه خوابانده او را می رساند و شب ها هم دنبالش می آید و اول از همه پول ها را می گیرد.
چند روزی صبح ها کمین می کنم تا ببینم ماجرا از چه قرار است. ساعت نزدیک ۸صبح است که سر و کله آقای سبیل کلفت پیدایش می شود. سرکی می کشد و می رود سراغ ماشین اش که ۵۰-۴۰ متری پایین تر پارک کرده . دست مریم کوچولو را می گیرد و سرچهارراه می آورد تا آدامس بفروشد. امروز دخترک جای گل باید آدامس بفروشد.
می روم دوری می زنم و برمی گردم سرچهارراه. از دخترک چند آدامس می خرم تا با این خرید اعتمادش را جلب کرده باشم.شروع می کنم به سوال پرسیدن که آیا درس می خواند. مریم که انگار چیزی نخورده و توانی ندارد با صورت کبودش که معلوم است آفتاب آن را سوزانده روسری گل گلی اش را جلو می کشد و می گوید نه.
– چرا؟
– آقا منوچهر نمی گذارد.
– همونی که تو رو صبح ها می رسونه؟
– بله
– مگه پدرو مادر نداری؟
– چرا دارم ولی من پیش
آقا منوچهر می مانم.
– برای چی؟
– خانواده ام وضعشان خوب نیست، پول ندارن، من کارمی کنم و آقا منوچهر آخر هفته ۱۵۰هزار تومان به پدرم پول میده.
– به خودت هم پول می ده؟
– نه، فقط ناهار و شام.
– چند وقته پیشش کار می کنی؟
– یک سال، برادر بزرگترم هم با اون کار می کنه، پاتوقش میدان توحیده، داداشم عروسک می فروشه.
– خونه تون کجاست؟
-خونه بابام پاکدشته ولی من و داداشم هرندی هستیم توی یک خونه که چند تا دختر و پسر دیگه با ما زندگی می کنن.
-پدرو مادرت رو چند وقت به چند وقت می بینی؟
– ماهی یکبار
– غذا چی می خورید؟
– ماکارونی، استامبولی، عدسی، لوبیا از اینجور چیزا
– لباس چی؟
– آقا منوچهر لباس دسته دوم می خره
گرم صحبت با دخترک هستم که کسی از پشت یقه ام را می گیرد، وقتی برمی گردم می بینم منوچهراست که زل زده به چشمانم و انگار که دزد گرفته باشد داد می زند که با دخترش چه کار دارم، با هزار بدبختی خودم را از او جدا می کنم و البته می گویم که خبرنگارم و حالامن دستش را می گیرم و با دست دیگرم شماره پلیس را می گیرم ولی نمی دانم که چطور می شود با داد و فریادها و شلوغ کاری منوچهر، دورمان پر از آدم می شود و او با مریم غیبش می زند. حالاچند روزی است که دخترک را آنجا نمی بینم، شاید منوچهر به من ناسزا می گوید که بازارمطهری – سهروردی را برایش تعطیل کرده ام.
افزایش کودکان بی هویت در سطح شهر
تا همین چند سال پیش تعداد کودکان کار آنقدر کم و ناچیز بود که به چشم نمی آمد ولی حالامساله ای نیست که بی تفاوت از کنارش بگذریم. تعدادشان روز به روز بیشترمی شود و تقریباً مرز۱۳هزار را خیلی وقت است که رد کرده اند. کودکانی که باید درس بخوانند و در یک محیط امن زندگی کنند یا سرچهارراه ها هستند یا در کارگاه هایی مشغول به کارند که مشخص نیست چه بلایی سرشان می آید. یکی در کارگاه خیاطی، عده ای آجرپزی و موزاییک سازی، برخی هم میان آشغال ها به دنبال پلاستیک و قوطی های آلومینیومی.
فاطمه دانشور، رئیس کمیته اجتماعی شورای اسلامی شهر تهران در گفت و گو با «ایران» عنوان می کند: «پدیده کودکان کار متاسفانه یکی از موضوعاتی است که بتازگی حساسیت روی آن بیشتر شده.
تا همین چند سال پیش تعداد کودکان کار آنقدر کم و ناچیز بود که به چشم نمی آمد ولی حالامساله ای نیست که بی تفاوت از کنارش بگذریم. تعدادشان روز به روز بیشترمی شود و تقریباً مرز۱۳هزار را خیلی وقت است که رد کرده اند. کودکانی که باید درس بخوانند و در یک محیط امن زندگی کنند یا سرچهارراه ها هستند یا در کارگاه هایی مشغول به کارند که مشخص نیست چه بلایی سرشان می آید. یکی در کارگاه خیاطی، عده ای آجرپزی و موزاییک سازی، برخی هم میان آشغال ها به دنبال پلاستیک و قوطی های آلومینیومی.
فاطمه دانشور، رئیس کمیته اجتماعی شورای اسلامی شهر تهران در گفت و گو با «ایران» عنوان می کند: «پدیده کودکان کار متاسفانه یکی از موضوعاتی است که بتازگی حساسیت روی آن بیشتر شده.
برای رسیدگی به موضوع کودکان کار نخستین چیزی که به آن نیاز داریم بانک اطلاعاتی و آمار است. از سال ۸۹که من در شورا به عنوان رئیس کمیته اجتماعی مشغول به انجام وظیفه شدم از سازمان رفاه و مشارکت های اجتماعی شهرداری خواستم که آماری در این رابطه ارائه دهند که تحقیقات آنان نشان می داد ۱۳هزار کودک کار در پایتخت داریم ولی این اطلاعات جامع و کامل نبودند و فقط اسم و فامیل و محل زندگی آنها ثبت شده بود. بنابراین طراحی بانک اطلاعاتی را در دستور کار قراردادیم و قصد به روز کردن اطلاعات را داشتیم ولی با توجه به اینکه بودجه این طرح در اختیار شهرداری است و چنین موضوعی عملاً در شهرداری با این حجم فعالیت گم می شود فعلاً به نتیجه ای نرسیده ایم.
البته با توجه به اینکه دغدغه شخصی ام کودکان کار است با همکاری چند تن از مددکاران، منطقه ۳را به عنوان پایلوت تحقیقاتی انتخاب کردیم که پس از چند ماه تلاش مشخص شد ۳۳۲کودک کار مشغول گدایی، دستفروشی، گل فروشی و فعالیت های دیگر هستند.»در این زمینه دکتر عزت الله فرید، معاون اجتماعی بهزیستی کل کشورهم به «ایران» می گوید: «نبود بانک اطلاعاتی یکی از دغدغه هایمان بود که با کمک یک تیم برنامه ریز، نرم افزاری تهیه شده است که می توانیم با ثبت اثرانگشت و قرنیه و تصویربرداری از کودکان کار برای هریک از آنها کد رهگیر ی تعریف کنیم که در صورت مراجعه به مراکز ما یا طرح پایش بتوانیم آنها را شناسایی کنیم.»
کودکان کار بی هویت
تحقیقات صورت گرفته نشان می دهد ۸۰ درصد از کودکان کاری که در کشور بویژه تهران مشغول فعالیتند افغان هایی هستند که یا به طورغیرمجاز و قاچاقی همراه با والدین شان وارد کشور شده اند یا اینکه پدر و مادرشان از سال ها قبل غیرقانونی وارد شده و آنها در ایران متولد شده اند و اوراق شناسایی ندارند و نمی شود به این راحتی ها آنها را شناسایی کرد؛ کودکانی که از تحصیل و امکانات اجتماعی محروم هستند. کارشناسان عنوان می کنند این کودکان یا باید شناسایی و هویت دار شوند یا اینکه دستگاه مسئول آنها را شناسایی و به کشور خودشان برگرداند و اگر فکری جدی در این باره نشود با معضلات بدتری روبه رو خواهیم شد.
تحقیقات صورت گرفته نشان می دهد ۸۰ درصد از کودکان کاری که در کشور بویژه تهران مشغول فعالیتند افغان هایی هستند که یا به طورغیرمجاز و قاچاقی همراه با والدین شان وارد کشور شده اند یا اینکه پدر و مادرشان از سال ها قبل غیرقانونی وارد شده و آنها در ایران متولد شده اند و اوراق شناسایی ندارند و نمی شود به این راحتی ها آنها را شناسایی کرد؛ کودکانی که از تحصیل و امکانات اجتماعی محروم هستند. کارشناسان عنوان می کنند این کودکان یا باید شناسایی و هویت دار شوند یا اینکه دستگاه مسئول آنها را شناسایی و به کشور خودشان برگرداند و اگر فکری جدی در این باره نشود با معضلات بدتری روبه رو خواهیم شد.
دانشور دراین باره می گوید: «به کارگیری کودکان برای مشاغل مختلف بیشتر در تهران است و آمار و اطلاعات دقیقی که چند کودک در حال کار هستند در دسترس نیست ولی بررسی ها حاکی است کودکان کار به ۲دسته تقسیم می شوند، دسته ای که برای امرار معاش خانواده شان مشغول به کار هستند و کودکانی که تحت اختیار باندهای گدایی سازمان یافته کار می کنند یا اجاره ای هستند یا فروخته می شوند. برای هر کودک کار بر اساس سن، جنس و تجربه ای که دارند قیمت تعیین می کنند و شواهد نشان می دهد بین ۱۰۰تا۴۰۰هزار تومان به عنوان اجاره هفتگی به خانواده هایشان پرداخت می شود و از همه غم انگیزتر نوزادانی است که روی دوش زنان دوره گرد می بینید که بیشترشان نامشروع به دنیا آمده اند. بررسی ها حاکی از این است که بیشترین محل زندگی کودکان کار در منطقه ۱۲ و محلاتی مثل عودلاجان، هرندی، مولوی، شوش و… است.»
سرنوشت غم انگیز
فاطمه دانشور از فیلم مستندی یاد می کند که کودکان این فیلم در قالب گروه های۱۰تا۱۵نفره در کوره های آجرپزی اطراف تهران با بدترین وضعیت مشغول کار هستند و سرکارگر برای اینکه آنها را کنترل کند و راه را برای فرارشان ببندد همه آنها را از سن ۹-۸ سالگی معتاد کرده است.
فاطمه دانشور از فیلم مستندی یاد می کند که کودکان این فیلم در قالب گروه های۱۰تا۱۵نفره در کوره های آجرپزی اطراف تهران با بدترین وضعیت مشغول کار هستند و سرکارگر برای اینکه آنها را کنترل کند و راه را برای فرارشان ببندد همه آنها را از سن ۹-۸ سالگی معتاد کرده است.
رئیس کمیته اجتماعی شورای شهر با اشاره به اینکه خرید و فروش و اجاره و تجاوز و اذیت و آزار کودکان کار یک امر طبیعی است، می افزاید: «نه نظارتی وجود دارد و نه مکان نگهداری شان در دسترس است. نوزادانی که حاصل ارتباط نامشروع با زنان کارتن خواب هستند یا می میرند یا به باندهای سازمان یافته ای که شناسایی نشده اند و در برخی موارد بسیار خطرناک عمل می کنند فروخته می شوند.»
دکتر فرید درباره سرنوشت کودکان کار می گوید: «در مبحث باند های سازمان یافته و بهره کشی از کودکان باید گفت بیشتراین کودکان در قالب گروه های چند نفره سرکار می آیند و به صورت اجاره ای مشغول کار می شوند. کسانی که آنها را برسرچهاراه ها یا کارگاه ها می گذارند یا خانواده ها هستند که کودکان خود را به زوربرای کسب درآمد مجبور به کار می کنند یا کودک به خاطر اعتیاد پدریا بیماری یکی از اعضای خانواده یا هر دلیل دیگری چاره ای جز کار ندارد.
دکتر فرید درباره سرنوشت کودکان کار می گوید: «در مبحث باند های سازمان یافته و بهره کشی از کودکان باید گفت بیشتراین کودکان در قالب گروه های چند نفره سرکار می آیند و به صورت اجاره ای مشغول کار می شوند. کسانی که آنها را برسرچهاراه ها یا کارگاه ها می گذارند یا خانواده ها هستند که کودکان خود را به زوربرای کسب درآمد مجبور به کار می کنند یا کودک به خاطر اعتیاد پدریا بیماری یکی از اعضای خانواده یا هر دلیل دیگری چاره ای جز کار ندارد.
متاسفانه کودکان کار محکوم شده اند به این سرنوشت و گاهی می بینیم پدر یا کسی که آنها را مجبور به کار می کند روزی بین۳۰تا۵۰هزارتومان از کودکان پول می خواهد. به عنوان مثال سال گذشته پدری در محله هرندی به خاطر اینکه بچه اش نتوانسته بود پولی به خانه بیاورد او را از طبقه دوم خانه بیرون انداخته بود و بشدت مجروح کرده بود.»
چه سازمانی مسئول است
معاون اجتماعی بهزیستی کشور با تاکید بر اینکه بررسی های میدانی نشان می دهد بیش از۸۵درصد از کودکان کار و خیابانی شب ها را کنار خانواده هایشان می گذرانند، می گوید: «نمی توانیم کودکان را از خانواده هایشان جدا کنیم و به مراکز نگهداری منتقل کنیم زیرا نیاز به اثبات سلب ناتوانی در نگهداری و سلب کفایت داریم که باید با دستور مقام قضایی هم باشد و این پروسه از زمان طرح شکایت تا اثبات ادعا و صدور حکم حداقل ۶ماه طول می کشد.»
معاون اجتماعی بهزیستی کشور با تاکید بر اینکه بررسی های میدانی نشان می دهد بیش از۸۵درصد از کودکان کار و خیابانی شب ها را کنار خانواده هایشان می گذرانند، می گوید: «نمی توانیم کودکان را از خانواده هایشان جدا کنیم و به مراکز نگهداری منتقل کنیم زیرا نیاز به اثبات سلب ناتوانی در نگهداری و سلب کفایت داریم که باید با دستور مقام قضایی هم باشد و این پروسه از زمان طرح شکایت تا اثبات ادعا و صدور حکم حداقل ۶ماه طول می کشد.»
دانشورهم در این ارتباط با اشاره به خلاهای قانونی می گوید: «کودکان کار یک مساله چند وجهی است و برای پیشگیری از آسیب های اجتماعی بویژه کودکان کار باید دولت، شهرداری، شورای شهر، مجلس و NGOها مشارکت داشته باشند به عنوان مثال ماموران شهرداری یا مددکاران اجتماعی در برخورد با کسانی که از کودکان کار بهره کشی می کنند ناتوان هستند زیرا به خاطر خلاهای قانونی نمی توانند برخورد جدی داشته باشند یا کودکی را به خاطر بدرفتاری یا موارد دیگر از سرپرستش سلب کنند.
باید مثال دیگری بزنم؛ وقتی یک مددکار در جریان اذیت و آزار کودکی قرار می گیرد و برای بررسی وارد عمل می شود باید تحقیق و به مراجع قضایی مراجعه کند و یک پروسه طولانی مدت سپری شود که مساله اثبات شود و کودک در اختیار بهزیستی قرار گیرد که این مدت چندماهه مددکاران را از چنین کاری پشیمان می کند.»
تمهیداتی که باید در نظر گرفته شود
چندی پیش یکی از نمایندگان مجلس شورای اسلامی در مصاحبه ای عنوان کرد کودکان کارآنقدر ها هم زیاد نیستند که به آن پرداخته می شود. اما آیا امکان دارد گذر نماینده مجلسی به معابر و خیابان های پایتخت نیفتاده باشد و کودکان دوره گردی که هر کدام شان را چیزی برای فروش در دست گرفته اند ندیده باشد! قاعدتاً نمی توان صورت مساله را پاک کرد پس چه بهتر که درصدد حل مشکل بود و با حساسیت بیشتری به این پدیده بنگریم و گذشته از مشارکت دستگاه های دولتی راه را برای انجمن های مردم نهاد نیز بازگذاشت. البته شهرداری در این زمینه با در اختیار گذاشتن چند ساختمان و برخی امکانات بخوبی عمل کرده است.
چندی پیش یکی از نمایندگان مجلس شورای اسلامی در مصاحبه ای عنوان کرد کودکان کارآنقدر ها هم زیاد نیستند که به آن پرداخته می شود. اما آیا امکان دارد گذر نماینده مجلسی به معابر و خیابان های پایتخت نیفتاده باشد و کودکان دوره گردی که هر کدام شان را چیزی برای فروش در دست گرفته اند ندیده باشد! قاعدتاً نمی توان صورت مساله را پاک کرد پس چه بهتر که درصدد حل مشکل بود و با حساسیت بیشتری به این پدیده بنگریم و گذشته از مشارکت دستگاه های دولتی راه را برای انجمن های مردم نهاد نیز بازگذاشت. البته شهرداری در این زمینه با در اختیار گذاشتن چند ساختمان و برخی امکانات بخوبی عمل کرده است.
فاطمه دانشوردراین باره بیان می کند: «۱۰مرکز نگهداری و پرورش کودکان از سوی شهرداری برای کودکان کار راه اندازی شده است ولی عملاً بخش کمی از این مراکز برای کودکان کار اختصاص می یابد و از کودکان بی سرپرست و بدسرپرست نگهداری می شود.
در حال حاضر پانزده NGO بخوبی در حل مشکلات کودکان کار با عشق و علاقه مثال زدنی مشارکت می کنند و باید از مسئولان خواست با کمک های مالی به این انجمن ها راه را برای فعالیت هرچه بیشتر آنها هموارتر کنند.»
در حال حاضر پانزده NGO بخوبی در حل مشکلات کودکان کار با عشق و علاقه مثال زدنی مشارکت می کنند و باید از مسئولان خواست با کمک های مالی به این انجمن ها راه را برای فعالیت هرچه بیشتر آنها هموارتر کنند.»
به گفته مسئولان بهزیستی حدود ۶۰تا۷۰هزار کودک در سراسر کشور مشغول به کار و تکدی گری هستند که درصد زیادی از آنها در پایتخت پراکنده اند و وضعیت بهداشتی و تربیتی بغرنجی دارند.
دکتر فرید در تشریح چگونگی رسیدگی به مشکلات کودکان کار می گوید: «دریکی از آیین نامه های سازمان بهزیستی ۱۱بند وجود دارد که مربوط به کودکان کار و خیابانی است که به نحوه چگونگی نگهداری، آموزش، بهداشت و… آنها اشاره دارد و در یکی از همین بندها تاکید شده است تعیین محل نگهداری این کودکان با شهرداری ها است که البته آنها هم قبول کرده اند با ما همکاری کنند و باید اشاره کنم که دستگاه های دیگر هم دراین زمینه کمک کنند زیرا نیاز به همکاری و تعامل آنها داریم.
دکتر فرید در تشریح چگونگی رسیدگی به مشکلات کودکان کار می گوید: «دریکی از آیین نامه های سازمان بهزیستی ۱۱بند وجود دارد که مربوط به کودکان کار و خیابانی است که به نحوه چگونگی نگهداری، آموزش، بهداشت و… آنها اشاره دارد و در یکی از همین بندها تاکید شده است تعیین محل نگهداری این کودکان با شهرداری ها است که البته آنها هم قبول کرده اند با ما همکاری کنند و باید اشاره کنم که دستگاه های دیگر هم دراین زمینه کمک کنند زیرا نیاز به همکاری و تعامل آنها داریم.
برای رسیدگی هرچه بهتر به این کودکان مراکزی در ۵ استان تهران، البرز، خوزستان، همدان و چهارمحال و بختیاری راه اندازی کرده ایم و ۱۰ استان دیگر هم در دستورکار قرار دارند. پایش ها گویای کسب نتایج مثبت در نگهداری از این کودکان است و البته ازنقش مهم وسازنده گروه های مردم نهاد هم نباید غافل شویم.
درصد زیادی از کودکان کار جزو افراد خارجی هستند که بیشترشان هویتی ندارند و براساس تکلیف و بیانات رهبر معظم انقلاب در زمینه آموزش و پرورش این کودکان از حضور آنها در مراکز شبانه روزی غافل نشده ایم.»
وضعیت خوب نیست
سوءاستفاده و بهره کشی از کودکان بی گناهی که باید ساعت های طولانی در گرمای طاقت فرسای تابستان و سرمای جان سوز زمستان کار کنند تلخ است ولی تلخ ترکودکانی است که به دنیا می آیند تا برای باندهای تکدی گری کارکنند، کودکانی که مثل یک کالاخرید و فروش می شوند. اگرچه باید به این مساله هم اشاره کرد که پدیده کودکان کار یک ناهنجاری جهانی است و حتی در کشورهای پیشرفته جهان هم وجود دارد ولی این کشورها با سیاستگذاری و برنامه های درازمدت سعی می کنند این پدیده زشت را برای پیشگیری از هزینه های فرهنگی و اجتماعی کلان مدیریت کنند؛ به جای پاک کردن صورت مساله ما هم می توانیم این معضل را مدیریت کنیم.
سوءاستفاده و بهره کشی از کودکان بی گناهی که باید ساعت های طولانی در گرمای طاقت فرسای تابستان و سرمای جان سوز زمستان کار کنند تلخ است ولی تلخ ترکودکانی است که به دنیا می آیند تا برای باندهای تکدی گری کارکنند، کودکانی که مثل یک کالاخرید و فروش می شوند. اگرچه باید به این مساله هم اشاره کرد که پدیده کودکان کار یک ناهنجاری جهانی است و حتی در کشورهای پیشرفته جهان هم وجود دارد ولی این کشورها با سیاستگذاری و برنامه های درازمدت سعی می کنند این پدیده زشت را برای پیشگیری از هزینه های فرهنگی و اجتماعی کلان مدیریت کنند؛ به جای پاک کردن صورت مساله ما هم می توانیم این معضل را مدیریت کنیم.
صالحی: تفاهم ایران و آژانس درباره شیوه بازرسی، محرمانه است
علی اکبر صالحی، رئیس سازمان انرژی اتمی ایران گفته است که تفاهمی که اخیرا میان ایران و آژانس بین المللی انرژی اتمی برای حل و فصل موضوع ابعاد نظامی احتمالی برنامه اتمی ایران امضا شده، محرمانه است.
به گزارش بی بی سی، صالحی یکشنبه شب چهارم مرداد (۲۷ ژوئیه) به کانال دوی تلویزیون دولتی ایران گفت "اصل چیزی که امضا کردیم محرمانه نیست اما در بحث پادمانی زمانی که بازرسان آژانس به ایران می آیند در برخی امور شیوه و چگونگی انجام بازرسی در موارد خاص مورد تفاهم قرار گرفته است".
رئیس سازمان انرژی اتمی ایران گفت "تفاهمی که بین ما و آژانس در خصوص شیوه انجام کار صورت می گیرد یک امر محرمانه است." به گفته آقای صالحی قرار است مدیرکل آژانس نتیجه تحقیقات در این زمینه را ۱۵ دسامبر (۲۴ آذر) سال جاری اعلام کند.
یوکیا آمانو، مدیرکل آژانس بین المللی انرژی اتمی در میانه مذکرات اتمی ایران و گروه ۱+۵ در سفر به تهران و پس از دیدار با حسن روحانی، رئیس جمهور و علی شمخانی، دبیر شورای عالی امنیت ملی اعلام کرد که در صورت همکاری ایران قادر است موضوع پی ام دی را تا پایان سال ۲۰۱۵ حل کند.
ایران و آژانس بین المللی انرژی اتمی ساعاتی پیش از اعلام توافق جامع اتمی میان ایران و گروه ۱+۵ که در ۱۴ ژوئیه در وین به دست آمد، یک تفاهم نامه برای حل و فصل موضوع ابعاد نظامی احتمالی یا پی ام دی امضا کردند. ایران می گوید این عنوان را قبول ندارد و از آن با عبارت "موضوعات گذشته و حال" یاد می کند.
پبشتر حمید بعیدی نژاد، مدیرکل وزارت امور خارجه ایران گفته بود موضوع "پی ام دی" مربوط به قبل از سال ۱۳۸۲ و "ادعای کشورهای غربی در انجام برنامه نظامی هسته ای به قصد تولید و توسعه سلاح هسته ای" است.
خیانت چیست و خائن کیست؟ What Is Treason
خیانت چیست و خائن کیست؟ What Is Treason
جمعه, ژانویه 3, 2014 - 16:57
این بحث در مورد خائن و خیانت است. واژههایی که به وفور میشنویم و بهکار میبریم بی آنکه بدانیم دقیقاً چی هست و چی نیست. رّد پای خائنین را در «کمدی الهی» دانته، در نمایشنامههای «توفان» و «ریچارد دوم» و تراژدی «شاه لیر» شکسپیر، در داستان کورواغلو و چنلیبل، در شاهنامه و در خیلی جاهای دیگر میبینیم. «آلیسون ویر» در رمان «خائن بی گناه » دسیسههای قلمرو سیاست را نشان دادهاست. بزرگ علوی هم داستانی بهنام «خائن» دارد که به پرونده عبدالصمد کامبخش و تکنویسیهای وی در مورد دکتر تقی ارانی اشاره میکند
این بحث در مورد خائن و خیانت است. واژههایی که به وفور میشنویم و بهکار میبریم بی آنکه بدانیم دقیقاً چی هست و چی نیست.
برچسب و افترا مثل نقل و نبات میبارد
ضرورت طرح این موضوع از جمله به این خاطر است که برچسب و افترا مثل نقل و نبات میبارد. همه به سیم آخر زده و چراغی بهر تاریکی نگه نمیداریم و این وسط، قاتلان و دجالان به ریش و گیسوی ما میخندند و کیف میکنند...
...
رّد پای خائنین را در «کمدی الهی» دانته، در نمایشنامههای «توفان» و «ریچارد دوم» و تراژدی «شاه لیر» شکسپیر، در داستان کورواغلو و چنلیبل، در شاهنامه و در خیلی جاهای دیگر میبینیم.
«آلیسون ویر» در رمان «خائن بی گناه » دسیسههای قلمرو سیاست را نشان دادهاست. بزرگ علوی هم داستانی بهنام «خائن» دارد که به پرونده عبدالصمد کامبخش و تکنویسیهای وی در مورد دکتر تقی ارانی اشاره میکند.
...
«جفری ناچمانوف» در فیلم خائن Traitor همچنین مسعود کیمیایی در فیلم «خائن کُشی» سر این کلاف را باز کردهاند.
خائن اهل غُش و دغلبازی است
خائن، اسم فاعل خیانه یا خیانت است و خیانت در لغت مشتق از «خَوَن» به معنای مخالفت با حق و پیمان در پنهانی است. [مفردات راغب، ج۱، ص۱۶۳]
خائن اهل غُش و دغلبازی است و سقش را با مکر و حیله برداشتهاند. امانت خود را انجام ندهد و به قول سعدی «وحشت آموزد و خیانت و ریو»
...
خائن به امانت یا اعتماد دیگران، وفادار نمیماند. نقض عهد میکند و پیمان میشکند. بیوفا و نمک بحرام است.
اهل لغت خیانت را از جمله مخالفت با حق از طریق نقض عهد مخفیانه معنا کردهاند. ولتر خالی کردن خزانه، افشای اسرار، تحویل دوست به خصم یا افشای محل او به دشمن را به خائن نسبت میدهد.
...
از دید حکومتگران، خیانت فعل عمدی یک فرد یا گروهی است که منافع یک قدرت بیگانه را در زمان صلح یا جنگ به زیان میهن خویش تأمین، و امنیّت کشور و نظام حکومتی را به مخاطره اندازد و مهمترین مصادیق آن همکاری با دولت خارجی و گِرا دادن به بیگانه است.
احمد شاملو هم لقب خائن گرفت
در مورد واقعه ۲۸ مرداد سال ۳۲، سلطنت طلبان به نیروهای ترقیخواه و به توده ایها بطور خاص و حتی به دکتر محمد مصدق خائن میگویند. در این مورد بخصوص همۀ طرفهای ذینفع به آن دیگری میگویند خیانت کردهاست. تعبیر «شاه خائن» را در تظاهرات سال ۵۷ کم نشنیدهایم.
...
مخالفین حکومت هم پیش و بعد از انقلاب از دید کسانیکه شغل شریفشان بگیر و ببند بود، خائن بودند.
پیش از انقلاب سازمانهای سیاسی به این یا آن مخالف که سر به نیست کردند لقب خائن میدادند. در زندان شاه شماری از زندانیان، کسانی را که مخالف خشونت علیه حکومت بودند، خائن قلمداد میکردند.
جریانی که سال ۶۰ احمد شاملو را شاعر شاعران و خورشيد درخشان آّسمان ادب ايران مینامید، بعدها خائن لقب داد. برای چی؟ برای اینکه او با آنان راه نیآمد و در دستگاهشان نرفت.
...
در کره شمالی «جانگ سونگ تائک» پیش از اعدام لقب «خائن» گرفت و کفزدن بدون شور و هیجان او را در نشست های رهبری به رُخ کشیدند.
در دادگاههای دهه سی در مسکو، بهترین فرزندان مردم (شوروی سابق) و کمونیستهای فداکار لقب خائن گرفتند و تیرباران شدند.
در آمریکا در دوران «مککارتی» McCarthy کمتر نویسنده و روشنفکری بود که متهم به کمونیست نشود و لقب خائن نگیرد. میبینیم هر کس به هر کس عشقش کشیده، لقب خائن داده است.
خیانت از صف خارج شدن و به سوی نامعلوم رفتن است
واژه خائن خیلی جاها بی مورد و بامورد تکرار میشود مثلاً مترجمی گفته است ترجمه پاسدار زبان نیست، خائن به زبان است. Traditore Traduttore
در کتاب مقدس، یهودا، خائن معرفی شده که البته این موضوع محل نزاع است. توهین به مقدسات هم مترادف با خیانت محسوب شدهاست.
...
در قرآن، ماده خیانت و مشتقات آن در ۱۵ آیه آمده است که در تمامی این آیات همه اشکال خیانت (خیانت در فکر و عقیده، در فعل، در ابلاغ پیام، در احکام و خیانت اعضای بدن مثل چشم و... ) نکوهش شدهاست که به بحث ما مربوط نمیشود.
...
میلان کوندرا، در کتاب «هنر رمان» میگوید: «خیانت از صف خارج شدن و به سوی نامعلوم رفتن است.»
قاعدتاً واژه هایی چون خائن و خیانت باید در مورد کسانی به کار رود که بههرحال به اصولی که نقض کردهاند روز و روزگاری پایبند بودند. داستان عمله ستم و افراد بیوجود و بیاصول اساساً جداست. با اینحال نباید فراموش کرد که خائنین واقعی کسانی هستند که با تیغ و طلا و تسبیح، هست و نیست مردم را نشانه کردهاند.
اما میبینیم هرزهنویسان، قاتلین زندانیان سیاسی را رها کرده و با اشاره به داستان فیلم سینمایی Behold a Pale Horse «اسب کهر را بنگر»، شبیه سازی میکنند تا هر کسی را که باب طبع خود نمیبینند، خائن جلوه دهند.
در فیلم مزبور که آنتونی کوئین در آن بازی کرده (و نام دیگرش گروگان است)، یک مبارز اسپانیایی وقتی در آخرین لحظه در دامی که دشمن به کمک یک خودفروخته برای او پهن کرده میافتد در حالیکه یک گلوله بیشتر ندارد بین او و افسر سرکوبگر، آن نارفیق را هدف قرار میدهد.
...
در فرهنگ سیاسی ایران، اصطلاح خائن، هم بالاترین اتهام است و هم شدیدترین دشنام، و بسادگی از سوی نیروهای سیاسی تمامیتخواه حاکم و اپوزیسیون غیردموکراتیک، بر علیه رقیبان، مخالفان و منتقدان و به قصد حذف و نابود کردن آنها، به کار میرود.
در یک جامعهی استبدادی و حکومت ایدئولوژیک هم که سیستم قضایی آن در گرو حاکمان سیاسی است و به چیز مبهم و تعریف ناشدهای به نام «جرم سیاسی» رسیدگی میکند، چنین اتهامی اصلاً نیازی به اثبات حقوقی ندارد.
از آسمان فلک تیغ و دشنه میبارد
خائن کسی است که اصول را آگاهانه نقض میکند و تعهدهای اساسی را زیرپا میگذارد.
«منظور از اصول، قوانین بنیادی، مفهوم مرکزی و ایده هدایت کننده در عملکرد هر مجموعه یا دستگاه و سیستم مشخص است.
اصولی که کل حرکات، روابط و کارکردهاى تحت نفوذ خود را در برمیگیرد.»
نه فقط در فیزیک و ریاضیات و اقتصاد و...، بلکه در یک مبارزه علمى و قانونمند هم اصولی حاکم است که «مستقل از خواستها، عقاید اختصاصى و آرمانهاى تاریخى و فلسفى این یا آن فرد، و این یا آن گروه است و از پذیرش آن گریزى نیست والاّ باعث شکست و ناکامى نظرى و عملى منکران خود مىشود.»
اگر اصل وحدت و همبستگى نیروها علیه استبداد زیر پرده دین واقعی است، (که واقعی است) نباید آنرا نقض کرد. نباید با کسانی که چون خود ما سودای آزادی و عدالت دارند، به ضدیت کور افتاد.
...
متاسفانه در فضای کدر و مسموم موجود، مروت و انصاف زیر پا له میشود و اسمش را «مرزبندی» میگذارند.
انگار دردنامه «امیل زولا» نه خطاب به مردم فرانسه، بلکه رو به ماست که برای هم دندان قروچه میرویم. امیل زولا نماد وجدان بیدار شهروندی فرانسه بود. دغدغه آزادی داشت و میدید رنج و شکنج انقلابیونی چون «دانتون» و یارانش هدر رفته است. با اعتراض و عمل خویش نشان داد تهمت و افترا از پس قلمهای پاک دیکته ناپذیر برنمیآید.
یکبار خطاب به از مابهتران و پروندهسازان نوشت:
«چشمانتان را بازکنید و دست از تهمتزدن بردارید. آیا نمیبینید هر پیروزی که تاکنون به دست آوردهایم در خطر نابودی است؟»
...
کنش و واکنشها روی هم تاثیر میگذارد و بیانصافی، بیانصافی میآورد و آنوقت گوش هیچکس به این واقعیت بدهکار نیست که وقتی باران و سیل آمده، هوا بس ناجوانمردانه سرد است و از آسمان فلک تیغ و دشنه میبارد، لگد زدن به تنها چادری که عدهای آنرا سرپناه کردهاند، جفاست. هرچند آن چادر چکه کند و تیرکهایش این یا آن عیب را هم داشته باشد.
...
آرزوی ستمگران این است که همه با هم گلاویز و سرشاخ شوند و یکدیگر را نفى کنند تا خود اثبات شود.
خیانت از سر ناچاری و از روی آگاهی
خیانت در زمینههای متفاوت به کار میرود اما در تمام آنها، یک کاربرد معین دارد: حذف و نابود کردن کسیکه قرار است خائن معرفی شود.
...
نوعی از خیانت رفتاری بود که اتللو Othello در رابطه با همسرش «دزه مونا» نشان داد و او را بیرحمانه کُشت. ویلیام شکسپیر این به اصطلاح «خیانت در عشق» را با قدرت به تصویر کشیدهاست.
خیانت در امانت، خیانت به کشور و خیانت به حزب و سازمان و تشکیلات...را هم داریم و نوع دواطلبانه و آگاهانه آن را هم میشناسیم، مثل نفوذ در دستگاه ستمکاران. نفوذ در تشکیلات دولتى، سیاسی، اقتصادى...
(علیبن یقطین، وزیر نفوذی در دستگاه هارون الرشید و دهها نمونه دیگر در تاریخ معاصر)
...
واژه های خائن و خیانت برای بیشتر ما نامردی، بی وفایی، خنجر از پشت زدن، زیرآبزنی... و از این قبیل را تداعی میکند اما آیا کسی که به اجبار و علیرغم خواستش عهد شکنی کرده است نیز خائن است؟ منظورم رفیقان نیمه راه و کسانی نیستند که خیانت در درون اندیشۀ آنهاست.
حتی اگر زیر شکنجه خرد و خمیر شده باشند...
اگر بخواهیم از واژهشناسی و لینگوئیستیک(زبانشناسی) نتیجه سیاسی بگیریم در اینصورت دیدگاه کسانی که تاب تحمل نظرات مخالف خودشان را نداشته و ندارند بیجا نیست. زیرا اگر به اصول پذیرفتۀ پیشین خودمان وفادار نمانده و رفتاری دقیقاً مخالف و برای نابودی آرمانهای خود در پیش گیریم، (بنا بر تعریف) دچار خیانت شده ایم. البته این وقتی صحیح است که آنچه اصول مینامیم واقعاً به معنی دقیق کلمه اصول باشد و ما هم از سر رغبت و رضایت و نه با جبر و اکراه و داغ و درفش، آن را زیر پا گذاشته باشیم.
...
کسانی هستند که حتی اگر زیر شکنجه خرد و خمیر شده باشند، در درونشان «خیانت» وجود ندارد، و به همین دلیل به محض اینکه شرایط مناسبی فراهم شود، به اصل خویش باز میگردند.
اختیار و آزادی در انجام فعل خیانت کردن لازم و ملزوم است. کسی که از سر اجبار و علیرغم خواستش مجبور به کاری نادرست شده، خائن نیست.
...
شما یک بطری آب را نزد کسی به امانت میسپارید که نگهدارد و در آن تصرف نکند. اما او جرعه ای از آن را مینوشد و ظاهراً زیر قول و قرارش زده (و بنا بر تعریف) «خیانت» کرده و در امانت تصرف نمودهاست. اما شاید در بیابان بی آب و علفی گیر افتاده و از سر اضطرار و ناچاری آب را نوشیده و نمیخواسته در امانت دستکاری کند و خیانت ورزد.
بعکس، مواردی هست که با اختیار تام و از سر منافع و مصالح صورت میگیرد.
مثال: در قانون اساسی مشروطه آمده: «سلطنت ودیعهای است الهی که از طرف ملت به شخص پادشاه تفویض شدهاست.»
اگر وی به مردم پشت کرد و قدر این امانت را ندانست، اگر بگیر و ییند راه انداخت و عملاً مانع شکلگیری احزاب و سندیکا و شوراهای مردمی شد (بهخاطر عدم اجرای تعهد و دستکاری کردن در امانت) «خیانت» کردهاست.
کسانیکه به این یا آن شیخ هم لقب خائن میدهند حرفشان این است که گام و گامهایی فراتر از شاه، آزادى را به مسلخ برده و به تعهدات خود تیپا زدهاست.
خیانت همیشه پلید و مطرود نیست
آنچه خیانت شمرده میشود همیشه پلید و مطرود نیست. اگر کسی اردوی ستمگران را ترک کند و قدم در راه امثال «حّر بن ریاحی» بگذارد، این پشتکردن حتی اگر از نگاه «شمر و یزید» خیانت جلوه کند، ناپسند نیست. چرا؟ چون درواقع با بیداری وجدان و با روآوردن به ستمدیدگان همراه است.
اینجا صحبت از اخلاقی بودن عمل خیانت است که البته و صد البته کار هر کسی نیست. این بهاصطلاح «خیانت» به الویّت مرتبه منافع ملت، ملتها، حفظ کره زمین، حفظ تتمه سلامت افکار عمومی و امثالهم برمیگردد و از نوع اقدامات «ویکی لینکس» و «ادوارد اسنودن» است که با احترام عمومی جهانیان روبرو شد.
ادوارد اسنودن، که در خدمت آژانس امنیت ملی آمریکا، «ان اس ای» بود از برنامه بسیار وسیع جاسوسی این کشور از شهروندان و مقامات آمریکایی و غیرآمریکایی پرده برداشت.
ارجحیّت پشت کردن به رئیس و تشکیلات و... در گذشته نیز سابقه داشتهاست. به قول «جان لوکاره» (نویسنده رمان جاسوسی که از سردسیر آمد): «زمانی هست که وفاداری اهمیت دارد ولی زمانی نیز اقدام به خیانت الویّت دارد.»
خیانت کمتر موضوع اندیشهورزی جدی قرار گرفتهاست
«خیانت»، اگرچه در زندگی روزمره و در ادبیات (از جمله ادبیات دینی، مثلاً مورد یهودا) مطرح بوده، اما کمتر موضوع اندیشهورزی جدی قرار گرفتهاست. با توجه به سیالیت مفهوم خیانت، برای تثبیت آن بایستی به مفهوم «قرارداد» رجوع کنیم.
خیانت همواره زیرپاگذاشتن یک قرارداد است و در نهایت نظر به یک قرارداد است که نظر نسبت به خیانت به آن را تعیین میکند. از این زاویه هم باز به یک مفهوم نسبی میرسیم.
خائن به مفهوم پیمانشکن است. مسئله آینجاست که پیمان بعنوان قراردادی جمعی و گروهی امری فرهنگی اجتماعی است و در نتیجه تاریخی. بنابراین پیمانها قراردادی هستند و پیمانشکنی نیز امری قراردادی است و مفهوم آن به نسبت زمان و مکان تغییر میکند.
پیمانها میتوانند برسر ارزشهایی خانوادگی، سیاسی، اخلاقی، مذهبی، ایدئولوژیک و غیره باشند. میتوانند پیشرفته، روادار و به نفع حقوق و آزادی انسانها باشند یا بعکس، ارزشهایی تنگ نظرانه و واپسگرا را نمایندگی کنند. قراردادها حتی میتوانند ارزشهایی تحمیلی و ناخواسته باشند و به زور و جبر اِعمال شوند.
تنها انسان است که دارای حرمت و منزلت است
توجه داشته باشیم که پیمانها و قراردادها در طول زمان و مکان و فرهنگها و ایدئولوژیهای متفاوت تغییر میکند.
به همین دلیل در هیچ فرهنگنامه ای معنای دقیقی برای خیانت نمییابیم.
کلمات، وقتی که بیان حالات و حرکات و سکنات و موقعیت هایی هستند که در فضای قضاوت و ارزشگذاری قرار نمیگیرند، معانی مشخصی دارند. مثل کتاب، کبوتر، لبتاپ، لیوان، سیب، نان،گرسنه، دور، نزدیک...
اما برای کلماتی که به قضاوت و ارزشگذاری مربوط میشوند نمیتوان معنای دقیق پیدا کرد. این نوع کلمات، معانی نسبییی دارند که نه فقط از یک جامعه یا جمع، به جامعه یا جمع دیگر، بلکه از هر فرد به فرد دیگر، تغییر میکنند.
سوای ارزش های مشترک و فرهنگ اجتماعی یا ایدئولوژیک، در هر انسانی، به صفت فرد، کلماتی از این نوع ـ که خائن هم یکی از همین نوع کلمات است ـ تعریف ویژه خود را دارند که بر میگردد به آن چیز هایی که مجموعهی «ضمیر» او را تشکیل داده اند یا مجموعهی «ضمیر» او (در معنای وسیع و فراگیر) آن را تحت تأثیر خود گرفتهاند.
...
از خیانت هر کسی تفسیربهرأی میکند چون کشدار و لیز و تفسیر پذیر است و اما و اگر دارد.
البته نوعی از خیانت وجود دارد که به نظر میرسد باری مطلق داشته باشد، دست کم با نگاهی «کانت»ی به قضیه و آن خیانت به خویش است. خیانت به خود!
از آنجا که به قول کانت «همه ی اشیا دارای قیمت هستند و این تنها انسان است که دارای حرمت و منزلت است»، این خیانت آن هنگام رخ میدهد که ما پشت کنیم به اصولی و از آن پس چنان شود که دیگر نتوانیم در آشتی با خودمان به سر بریم، مگر با دروغ گفتن به خودمان، با تسویل و تزیین عملکرد خویش. با دروغ گفتن به خودمان، یعنی خیانت به آگاهی
موم و هيزم چون فدای نار شد
ذات ظلمانی او انوار شد
ای خنک آن کس که از خود رسته شد
در وجود زندهای پيوسته شد
وای آن زنده که با مرده نشست
مرده گشت و زندگی از وی بجست
...
از همه دوستان که به من در ارائه این بحث کمک کردند، سپاسگزارم.
این نخستین مقاله به فارسی در باب این موضوع است و میدانم نارساست. از اشتباهات آن پوزش میخواهم.
آدرس ویدیو
(اگر با آیپاد دیده نمیشود در کامپیوتر معمولی ببینید.)
سایت همنشین بهار
ایمیل
منبع:
سرنوشتی تیره و تار در انتظار روستای فلسطینی در کرانه غربی
یولنده نلبیبیسی
باد شدیدی تپّههای سنگ آهکی در جنوب شهر الخلیل (هبرون) را در مینوردد و پرچمهای افراشته فلسطینیان بر فراز چادرهای محل زندگی آنها و دامهایشان را تکان میدهد.
روستای سوسیا - که در حال حاضر، مأمن و سکونتگاه ۳۵۰ فلسطینی است - اخیرا مرکز بحث و توجه دیپلماتهای اروپایی، وزارت امور خارجه آمریکا و فعالین حقوق فلسطینی قرار گرفته است.
ناصر از ساکنان سوسیا میگوید: "خانوادههای فلسطینی هستند که در این چادرها زندگی می کنند. ما اینجا غار، آبانبار و حتی مکانهایی برای نگهداری دام داریم و یک زندگی ساده فلسطینی را دنبال میکنیم."
اما مدتی است که زندگی روزانه ساکنان این منطقه تحت الشعاع شرایط پیچیده سیاسی قرار گرفته است.برای سومین بار در طول سه دهه اخیر، فلسطینیان سوسیا به خروج اجباری از محل زندگی خود تهدید شده اند.
ماه مه گذشته، دادگاه عالی اسرائیل درخواست یک فلسطینی را که خواهان صدور دستور توقف تخریب خانهها در سوسیا بود، رد کرد.
ساکنین سوسیا، اسناد و قبالههایی از دوره امپراتوری عثمانی در اختیار دارند که مالکیت آنها را بر این منطقه ثابت میکند. اما دولت اسرائیل میگوید که ساکنان، بدون کسب مجوز، اقدام به ساخت خانههای جدید خود کرده اند.
یک مقام ارشد وزارت دفاع اسرائیل هشدار داده است تخریب این خانهها در سوسیا هر آن ممکن است آغاز شود.
این مقام اسرائیلی با فلسطینان ساکن سوسیا دیدار کرده بود تا به "بررسی راهِ حلهای جایگزین" بپردازند.
سایت باستانشناسی
در این میان، ساکنین سوسیا نظارهگر وقایع هستند و انتظار سرنوشتشان را میکشند.
ناصر نوایا، ۳۳ ساله، میگوید: "تمامی ساکنان روستا، این روزها را در ترس و اضطراب سپری میکنند."
او میگوید: "نگرانی از آن است که هرلحظه نیروهای اسرائیلی وارد سوسیا شوند. هر ماشینی که از جاده میگذرد، صدایش ما را به وحشت میاندازد."
منطقهای که فلسطینیان زاغههای خود را در آن بنا نهاده اند، از یک طرف توسط شهرکنشینهای یهودی، با خانههایی که اغلب از آجر ساخته شده اند، احاطه شده است و از طرفی دیگر توسط منطقهای که بقایای یک کنیسه باستانی در دهه هفتاد در آنجا کشف شد، محصور است.
بر اساس قوانین بین الملللی، استقرار اسرائیلیها در مناطق اشغالی فلسطینی (از جمله سوسیا) غیر قانونی است، هرچند اسرائیل با این مساله مخالفت میکند.
سوسیا در بخشی از کرانه غربی قرار گرفته است که "منطقه C" نامیده میشود و ۶۱ درصد کرانه غربی را تشکیل میدهد. این منطقه، مطابق با پیماننامه صلح موقتی که در سال ۱۹۹۳ بین اسرائیل و فلسطینیان منعقد شد، تحت کنترل کامل اسرائیل قرار گرفت.
در سال ۱۹۸۶، ارتش اسرائیل فلسطینیان ساکن در سایتِ باستان شناسی را بیرون راند و در سال ۲۰۰۱ در پی کشته شدن یک اسرائیلیِ ساکنِ منطقه مجاور سوسیا توسط فلسطینیها، بار دیگر اسرائیل به تخریب خانههای فلسطینیان در این منطقه دست زد.
از زمانی که فلسطینیان سوسیا به منطقه فعلی کوچ کردند، به گفته خودشان، به دنبال کسب مجوز برای ساخت و ساز بوده اند اما با پاسخ منفی مواجه شده اند.
منتقدان میگویند که در اکثر موارد، نهاد ادارهکننده کرانه غربی، ساخت و ساز برای فلسطینیها در منطقه C را تائید نمیکند. این نهاد مجری سیاستهای دولت در کرانه غربی است.
فشار دیپلماتیک
این روزها، فعالان از اسرائیل و دیگر کشورها در سوسیا دور هم جمع می شوند و بیوقفه در تلاش هستند که مانع صدور دستور تخریب خانهها در این منطقه شوند.
در ماه جاری، سخنگوی وزارت امور خارجه آمریکا، در این مورد گفت: "ما وقایع را از نزدیک دنبال میکنیم...و به شدت مقامات اسرائیلی را از هرگونه تصمیم در جهت تخریب سوسیا منع میکنیم."
او اضافه کرد که هرگونه تخریب و تبعیدی "مضرّ و تحریککننده خواهد بود."
در مقابل، وزرای امور خارجه اتحادیه اروپا با انتشار بیانیهای تند، از اسرائیل خواستهاند که از برنامه هایی که "باعث تبعید اجباری فلسطینیان و تخریب خانهها و زیرساختارهای زندگی آنها می شود" دست بکشد.
کمکهای مالی اروپا، هر چند به تقویت منابع برق و آبی آن منطقه مرتبط نمیشود، اما کماکان در زنده نگاه داشتن دهکده سوسیا مؤثر بوده است.
'موردِ آزمایشی'
مساله سوسیا، بدان جهت که با تنشهای سیاسی بین اسرائیل و غرب (آمریکا و اروپا) همزمان شده است ، از اهمیتِ خاصّی برخوردار است.
غرب هرگونه اقدام علیه فلسطینیانِ سوسیا را که در مورد تبعید و جابجایی و تخریب محل زندگی آنها انجام شود، در تحریک فلسطینیان و دیگر عربهای بادیه نشین در سایر مناطق اشغالی و اسرائیل مؤثر میداند.
از طرف دیگر، ائتلاف جناح راست در اسرائیل تحت فشار حامیان این ائتلاف برای بیرون راندن فلسطینیان سوسیا است.
حامیان این ائتلاف معتقدند که هیچگونه مانع قانونی بر سر راه عملیات تخریب سوسیا وجود ندارد و چند پایگاهِ نظامی اسرائیل (نزدیک به سوسیا) که توسط دولت غیرقانونی اعلام شده بودند، قبلاً از میان برداشت شده اند.
"اری بریگس" از اعضای "رگاویم"، یک گروه ذینفوذ مدنی در اسرائیل میگوید: "این مساله صد در صد، یک موردِ آزمایشی برای دولت اسرائیل است؛ که آیا این دولت قادر است در مقابل فشارهأیی که نه تنها ازطرف اروپا بلکه از طرف وزارت امور خارجه آمریکا - متحد قدیمی اسرائیل - بر ما اعمال شده است بایستد یا نه."
او میگوید: "اگر امروز اسرائیل در برابر این فشارها سر خم کند، شرایط بدتر می شود. اسرائیل یک کشور قدرتمند است و باید تبیین کند که مانند دیگر کشورها منافعی دارد و به دنبال رسیدن به آن منافع است."
رئیس شورای محلی سوسیا با گروهی از نمایندگانِ اعضای پارلمانِ اروپا که برای بازدید به سوسیا رفتهاند، دیدار کرده است. کمی آن طرف تر، تعدادی نوجوان فلسطینی مشغول بازی فوتبال با گروهی از فعالان هستند.
محمد نوایا، ۷۰ ساله، بازی را تماشا میکند. او میگوید: "هر بار که خواسته ایم دوباره محل زندگی مان را بسازیم، از صفر شروع کرده ایم." "از خدا میخواهم که نوههای من تجربه مشابهی را در زندگی نداشته باشند."
اشتراک در:
پستها (Atom)