نگاهي به...

هر آنچه منتشر ميشود به قصد و هدف آگاهی رسانی و روشنگری است۰ ما حق "آزاد ی بيان" و" قلم" را جزء لاينفک مبارزه خود ميدانيم! ما را از بر چسب و افترا زدن باکی نيست! سلام به شهدای خلق! سلام به آزادی!

۱۳۹۵ اردیبهشت ۱, چهارشنبه

یکم اردیبهشت ماه سالگرد آغاز برنامه انهدام فرهنگی رژیم آخوندی!

یکم اردیبهشت ماه سالگرد آغاز برنامه انهدام فرهنگی رژیم آخوندی!



در سایه برنامه انهدام فرهنگی که هواداران رژیم گندیده و پوسیده ولایت فقیه نام آن را انقلاب فرهنگی گذاشته اند دانشگاه های ایران چراگاه هائی شدند که در آنها خرها عرعر می کردند و گاوها نشخوار می کردند و گوسپندان بع بع می کردند و ارزش دانشنامه های دانشگاه های ایران در پهنه جهانی به صفر رسید! آن هم زمانی که همگان می دیدند رژیم ولایت فقیه به دژخیمان و شکنجه گران گوش به فرمانش بی آن که حتی یک روز به دانشگاه رفته باشند در بیست و چهار ساعت دانشنامه دکترا و لیسانس می دهد!
آخوندیسم همواره از راه مردم فریبی و نا آگاه نگه داشتن مردم نان مفت می خورد! پس از انتحار اسلامی در سال ۱۳۵۷ و بازگشتن سرزمین ایران به هزار و چهارصد سال پیش و برنامه های رژیم برخاسته از گور ولایت فقیه برای کشورداری با فرهنگ و روش های زمان برده داری و شترچرانی، ناسازگاری دانشگاه های ایران و فرهیختگان دانشگاهی با آخوندیسم و خرافه های آخوندی پیاده شدن برنامه های رژیم ولایت فقیه را ناشدنی می کرد! و چون دانشگاهیان فرهیخته در راه مردم فریبی آخوندها از راه دین و نان مفت خوردن آنها سنگ اندازی می کردند یکی از برنامه های رژیم ولایت فقیه پاکسازی دانشگاه ها از دگراندیشان ناسازگار با آخوندیسم و جایگزین کردن چراگاه به جای دانشگاه بود! آخوندها به آسانی می توانستند مردم بی سواد کوچه و خیابان را با گفتن سخنانی درباره مردن فلان امام و فلان امام زاده و روضه خوانی و نوحه خوانی و مرثیه خوانی بگریانند و بفریبند و نان مفت بخورند اما فریب دانشگاهیان با این روش ها شدنی نبود!
از همه بدتر حجاب سیاهی و تباهی بود که آخوندها باز هم می توانستند مردم بی سواد کوچه و خیابان را با گفتن سخنانی درباره عفت و عصمت و محرم و نامحرم با خود هماواز کنند اما سخنان آخوندها درباره حجاب زنان شنونده ای در دانشگاه ها نداشتند! در دانشگاه های ایران پیش از انتحار اسلامی دختران بی حجاب و پسران دانشجو در کنار هم و در یک کلاس می نشستند و استادان زن بی حجاب به دانشجویان دختر و پسر درس می دادند و در استخرهای دانشگاه ها دانشجویان دختر و پسر نیمه برهنه با همدیگر شنا می کردند، دانشجویان دختر و پسر گاهی باهم دوست می شدند و دست در دست هم در چمنزارها و پیاده روهای دانشگاه ها باهم راه می رفتند و گفتگو می کردند و گاهی همدیگر را در آغوش می گرفتند و می بوسیدند و این کارها که در برابر چشم همگان انجام می شدند هیچ دردسری را هم در پی نداشتند چون در دانشگاه های ایران آخوندیسم جائی نداشت! با این روال روشن است که دانشگاهیان به یاوه سرائی های آخوندها درباره حجاب اسلامی پوزخند می زدند!
پیش از انتحار اسلامی کتاب های دانشمندان و اندیشمندانی که آخوندها آنها را کافر و بی دین و لامذهب می دانستند در دانشگاه ها درس داده می شدند، اندیشمندان و دانشمندانی مانند چارلز داروین زیست شناس و دانشمند نامدار انگلیسی و یا زیگموند فروید پزشک و دانشمند سرشناس اتریشی، کتابخانه های دانشگاه های ایران نیز پر از کتاب هائی بودند که آخوندها آنها را خلاف اسلام می دانستند! و با آن که رژیم پهلوی برای کمونیست ستیز بودن محمدرضا پهلوی در راه چاپ کتاب های کمونیستی سنگ اندازی می کرد اما حتی کتاب های کمونیستی مانند نوشته های کارل هاینریش مارکس فیلسوف نامدار آلمانی و ولادیمیر ایلیچ اولیانوف (لنین) و دیگر اندیشمندان کمونیست را نیز می شد در کتابخانه های دانشگاه ها یافت و پس از نابودی رژیم پهلوی بود که کتاب های کمونیستی سیل آسا به دانشگاه ها سرازیر شدند، آخوندها هر کتابی را هم که بوی کمونیسم می داد خلاف اسلام می دانستند!
از اینها گذشته بسیاری از کتاب هائی که در رشته های گوناگون علوم انسانی نوشته شده بودند مانند کتاب های فلسفی، ادبی، هنری، تاریخی و ..... را آخوندها خلاف اسلام می دانستند! آخوندها رمان های ماکسیم گورکی نویسنده سرشناس روس را کمونیستی و خلاف اسلام می دانستند و رمان های نویسندگان دیگری مانند اونوره دو بالزاک فرانسوی، چارلز دیکنز انگلیسی، هرمان هسه آلمانی، داستایوسکی روس و ..... را نیز خلاف اسلام می دانستند! نوشته های احمد کسروی تبریزی، صمد بهرنگی، غلامحسین ساعدی، ابراهیم پورداود، علی دشتی، صادق هدایت، محمدعلی جمالزاده و بسیاری از نویسندگان ایرانی را نیز آخوندها بی هیچ گفتگوئی خلاف اسلام می دانستند! تابلوهای هنری و پوسترهائی را هم که در آنها زنان برهنه و نیمه برهنه و بی حجاب دیده می شدند آخوندها ضد اسلامی و خلاف عفت و عصمت می دانستند! دانشگاه های ایران پیش از انتحار اسلامی سرشار از این کتاب ها و تابلوها و پوسترها بودند اما پس از انتحار اسلامی چنین چیزهائی با آخوندیسم همخوانی نداشتند!
★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★
برنامه انهدام فرهنگی که آخوندها نام آن را انقلاب فرهنگی گذاشته اند گام به گام پیاده شد، نخست روح الله خمینی سردمدار رژیم آخوندهائی که از راه دین نان مفت می خوردند در پیام نوروزیش در فروردین ماه سال ۱۳۵۹ گفت: ( ..... باید انقلاب اسلامی در تمام دانشگاه های سراسر ایران به وجود آید تا اساتیدی که در ارتباط با شرق و یا غربند تصفیه گردند و دانشگاه محیط سالمی شود برای تدریس علوم عالی اسلامی!!! ..... ) پس از پیام نوروزی روح الله خمینی چماقداران و چاقوکشان و اراذل و اوباش هوادار آخوندیسم در شهرهای گوناگون با نام تظاهرات خودجوش مردمی! و برای هواداری از پرت و پلاهای روح الله خمینی هیاهو به راه انداخته و به دانشجویان دختر بی حجاب آزار رساندند و به استادان و دانشجویان وابسته به گروه های ضد رژیم توهین کردند و کتکشان زدند!
گام دیگر برای انهدام فرهنگی آن بود که هواداران روح الله خمینی در دانشگاه تبریز در روز پنجشنبه بیست و یکم فروردین ماه سال ۱۳۵۹ در دانشگاه تبریز درها و پنجره های اتاق ها و سالن هائی که در آنها دانشجویان و استادان ضد رژیم گرد هم می آمدند را شکستند و با عربده کشی و داد و فریاد و سر دادن شعارهائی مانند: (خمینی عزیزم / بگو که خون بریزم!) و لات بازی های دیگری از این دست آن اتاق ها و سالن ها را اشغال کردند و سپس استادان و دانشجویان را به زیر مشت و لگد گرفته و رکیک ترین و زشت ترین دشنام ها و ناسزاها را به دختران دانشجوی بی حجاب و استادان بی حجاب زن داده و کمدها را شکسته و کتاب ها و روزنامه های ضد رژیم را پاره کرده و سوزاندند!
در پی این رویدادها و پس از آمدن اکبر هاشمی رفسنجانی به دانشگاه تبریز در روز سه شنبه بیست و ششم فروردین ماه سال ۱۳۵۹ برنامه پرسش و پاسخ اکبر هاشمی رفسنجانی با دانشجویان و استادان دانشگاه تبریز به تشنج کشیده شد چون استادان و دانشجویان از لات بازی هائی که کسانی به نام اسلام در دانشگاه تبریز انجام داده بودند گلایه داشتند و خواستار رسیدگی به این پیشامدها بودند! اراذل و اوباش آخوندی که در جستجوی بهانه بودند با این دستاویز که: "دشمنان اسلام به آقای رفسنجانی در دانشگاه تبریز توهین کرده اند!" ساختمان مرکزی دانشگاه تبریز را اشغال کرده و گفتند تا زمانی که پاکسازی دانشجویان و استادان دانشگاه تبریز که مخالف آخوندیسم هستند انجام نشود از ساختمان مرکزی دانشگاه تبریز بیرون نخواهند رفت!
سپس چند دانشگاه دیگر را نیز در سراسر ایران چماقداران آخوندی با روشی همانند روش لات های تبریزی اشغال کردند و پس از چندی روشن شد که همه این کارها پیشاپیش برنامه ریزی شده بودند! برای نمونه در همان روزی که هواداران آخوندیسم ساختمان مرکزی دانشگاه تبریز را اشغال کردند در دانشگاه تهران نیز هواداران آخوندیسم گرد هم آمده و در سخنانی گفتند: ( ..... بدین وسیله ما دست نیاز به پیشگاه امت دراز کرده و از آنها می خواهیم برای تحقق این پیام امام که فرمودند باید انقلابی اساسی در تمام دانشگاه های سراسر ایران کرد به پا خیزند! ..... ) پیشگاه امت؟ کدام امت؟ امتی که هواداران آخوندیسم در دانشگاه تهران از آن سخن می گفتند و از آنها می خواستند به پا خیزند همان اراذل و اوباش و لات ها و لمپن ها و چاقوکشان و چماقداران هوادار آخوندیسم بودند نه چیز دیگر!
روز آدینه بیست و نهم فروردین ماه سال ۱۳۵۹ آخوند علی خامنه ای که در آن زمان امام جمعه تهران بود و پس از مرگ روح الله خمینی دیکتاتور ایران شد در نماز جمعه چنین گفت: ( ..... نظام دانشگاهی ما‌‌ همان نظام دانشگاهی رژیم گذشته است! ..... حداقل انتظاری که ملت دارد این است که این دانشگاه لااقل زمینه رشد اندیشه های اسلامی را فراهم کند نه این که با آن مخالفت هم بکند! ..... دختر و پسر مسلمان دیگر نمی توانند این وضع را تحمل کنند! نمی توانند ببینند یک استاد مخالف و دشمن با اسلام سر کلاس درس به اسلام توهین می کند! ..... گروه هائی که در دانشگاه ها لانه کرده اند و علیه حکومت اسلامی در حال ضربه زدن هستند باید دانشگاه ها را تخلیه بکنند! ..... این تصمیم قاطعی است که رهنمودش را امام امت در پیام نوروزی دادند! ..... برادران و خواهران مسلمان، شما حق دارید ناراحت باشید که پرچم داس و چکش در دانشگاه بالا برود! ..... )
گام دیگر برای انهدام فرهنگی سخنان روح الله خمینی در روز آدینه بیست و نهم فروردین ماه سال ۱۳۵۹ و اطلاعیه شورای انقلاب اسلامی در همان روز پس از دیدارش با خمینی بود، در این روز روح الله خمینی که پس از رویدادهای دانشگاه تبریز بهانه به دستش افتاده بود در سخنانی گفت: ( ..... اساتیدی که در دانشگاه های ما هستند بسیاری از آنها در خدمت غرب هستند! جوان های ما را شستشوی مغزی می دهند! جوان های ما را تربیت فاسد می کنند! ..... ما می خواهیم که اگر ملت ما در مقابل کمونیسم ایستاد تمام دانشگاهیان ما هم در مقابل کمونیسم بایستند! ..... ما از حصر اقتصادی نمی ترسیم، ما از دخالت نظامی نمی ترسیم ..... ما از دانشگاهی می ترسیم که آن طور جوان های ما را تربیت کند که خدمت به کمونیسم کنند! ..... ) شورای انقلاب اسلامی هم مهلتی سه روزه به گروه های سیاسی برای بیرون رفتن از دانشگاه های سراسر ایران داد! در پی سخنان روح الله خمینی و اطلاعیه شورای انقلاب اسلامی درگیری های گسترده ای میان هواداران روح الله خمینی و مخالفان آخوندیسم در تهران و شهرهای دیگر رخ دادند!
درگیری های خونبار در روزهای آدینه بیست و نهم، شنبه سی ام و یکشنبه سی و یکم اردیبهشت ماه سال ۱۳۵۹ در دانشگاه های ایران که زخمی شدن صدها تن در دانشگاه های شیراز و مشهد و شهرهای دیگر را در پی داشتند رخ دادند و در روز دوشنبه یکم اردیبهشت ماه سال ۱۳۵۹ که پایان مهلت شورای انقلاب اسلامی بود درگیری ها به ویژه در دانشگاه تهران فزونی گرفتند و سرانجام سازمان های سیاسی ناچار شدند پس از زخمی شدن صدها تن و کشته شدن ده ها تن از وابستگان و هوادارانشان از دانشگاه ها بیرون بروند! شورای انقلاب اسلامی هم روز پنجشنبه پانزدهم خردادماه سال ۱۳۵۹ را پایان نیمسال دوم درسی در دانشگاه ها اعلام کرد و سپس همه دانشگاه ها در سرتاسر ایران بسته شدند و پس از بسته شدن دانشگاه ها در روز دوشنبه یکم اردیبهشت ماه سال ۱۳۵۹ انهدام فرهنگی آغاز شد! از این روی روز دوشنبه یکم اردیبهشت ماه سال ۱۳۵۹ را می توان آغاز برنامه انهدام فرهنگی رژیم آخوندی که هواداران این رژیم دوزخی نام آن را برنامه انقلاب فرهنگی گذاشته اند دانست!
★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★
پس از بسته شدن دانشگاه ها در روز دوشنبه یکم اردیبهشت ماه سال ۱۳۵۹ و آغاز برنامه انهدام فرهنگی و پس از بگیر و ببندها و زد و خوردها و خونریزی ها و ددمنشی های فراوان، روز آدینه بیست و سوم خردادماه سال ۱۳۵۹ روح الله خمینی فرمان داد تا گروهی به نام "ستاد انقلاب فرهنگی" برپا شود تا خواسته های رژیم آخوندی را برای پیشبرد برنامه انهدام فرهنگی به انجام برساند! پس از چندی روح الله خمینی روز دوشنبه نوزدهم آذرماه سال ۱۳۶۳ در گروهی که "ستاد انقلاب فرهنگی" نام داشت دگرگونی هائی را به انجام رساند و نام "ستاد انقلاب فرهنگی" از روی این گروه برداشته شد و نام "شورای عالی انقلاب فرهنگی" به روی این گروه گذاشته شد! البته گردانندگان ستاد انقلاب فرهنگی که پس از چندی شورای عالی انقلاب فرهنگی نام گرفت در بسیاری از گندکاری هائی که برای پیاده شدن برنامه انهدام فرهنگی رژیم آخوندی انجام می شدند کاره ای نبودند و امام جمعه ها و آخوندهای دانه درشت فرمان می دادند که چه کاری باید انجام شود و یا نشود!
نخستین کاری که گردانندگان رژیم از گور برخاسته ولایت فقیه برای به انجام رساندن برنامه انهدام فرهنگی به انجام رساندند برکنار کردن و بیرون کردن همه دختران و زنان بی حجاب استاد و دانشجوئی بود که پرت و پلاهای آخوندهای مفت خور را درباره حجاب و عفاف و محرم و نامحرم نمی پذیرفتند و نمی خواستند پارچه پیچ شده و با حجاب سیاهی و تباهی به زنجیر کشیده شوند! سپس برکنار کردن، بازنشسته کردن زورکیوبیرون کردن همه استادان و دانشجویانی که به رژیم ولایت فقیه و خرافه های آخوندی باورمند نبودند انجام شدند! از اینها گذشته همه کسانی که می خواستند در دانشگاه ها کار کنند یا درس بخوانند باید پس از تفتیش عقاید دور و دراز در بخشی به نام "هسته گزینش" و پاسخ دادن به پرسش هائی درباره نماز و روزه و نجاست و طهارت و حلال و حرام و خرافه های نوشته شده در کتاب های آخوندی به دانشگاه ها راه می یافتند!
نوبت به کتاب ها و کتابخانه های دانشگاه ها رسید! کتاب هائی که آخوندها آنها را کمونیستی یا ضد اسلامی و یا خلاف شرع می دانستند از دانشگاه ها بیرون کشیده شده و به کارخانه های مقواسازی فرستاده شدند و هنگامی که انبارهای این کارخانه ها جائی برای نگه داشتن کتاب هائی که باید خمیر می شدند تا از آنها کارتن و مقوا ساخته شوند نداشتند کتاب ها سوزانده می شدند! در بسیاری از دانشگاه ها و دانشکده ها برای بررسی اسلامی بودن و یا اسلامی نبودن کتاب ها آخوندهای روضه خوان و نوحه خوان بی سوادی به کار گرفته می شدند که از کتاب های دانشگاهی سر درنمی آوردند و در هر کتابی که عکس یک زن بی حجاب را می دیدند می گفتند که این کتاب ضد اسلامی است و آن را به کارخانه های مقواسازی می فرستادند! با این روال کمیاب ترین و گران ترین کتاب ها، ماهنامه ها و بولتن ها که با هزینه کردن میلیاردها پول گردآوری آنها ده ها سال به درازا کشیده بود نابود شده و از میان رفتند!
در پی برنامه انهدام فرهنگی رژیم ولایت فقیه ده ها هزار تن از بهترین و برجسته ترین اندیشمندان، دانشمندان، استادان و تیزهوش ترین دانشجویان از دانشگاه های ایران بیرون انداخته شدند و چنین کسانی چون می دیدند که در دوزخی به نام ایران آخوند زده جائی برای آنها نیست به فرامرز و کشورهائی که به جای خرافه های آخوندی با خردورزی گردانده می شدند رفته و به کار گرفته شدند و به جای آن که به ایران و ایرانی سودرسانی کنند بهترین و بیشترین سودها را به آن کشورها رساندند! ارزش دانشنامه های دانشگاه های ایران آخوند زده در پهنه جهانی به صفر رسید! آن هم زمانی که همگان می دیدند رژیم ولایت فقیه به دژخیمان و شکنجه گران گوش به فرمانش بی آن که حتی یک روز به دانشگاه رفته باشند در بیست و چهار ساعت دانشنامه دکترا و لیسانس می دهد! و سرانجام در سایه برنامه انهدام فرهنگی که هواداران رژیم گندیده و پوسیده ولایت فقیه نام آن را انقلاب فرهنگی گذاشته اند دانشگاه های ایران چراگاه هائی شدند که در آنها خرها عرعر می کردند و گاوها نشخوار می کردند و گوسپندان بع بع می کردند!
★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★


گشت ارشاد از کجا شروع شد؟

 گشت ارشاد از کجا شروع شد؟

گشت ارشاد از کجا شروع شد؟

گرافیتی "ستایش" در خیابان های تهران


تصاویر روستاهای سیده یدیم (۳۰ خانوار)، روستای سید هاشم با ۱۰ خانوار از توابع اهواز و روستای یزاب با ۷۵ خانوار از توابع شعیبه شوشتر در استان خوزستان در محاصره سیل را نشان می دهد. بر اثر بارش های اخیر به ۱۴۷ روستا خسارت وارد شده است.




























 شعبه 15 دادگاه انقلاب

دادگاه نرگس محمدی به ریاست قاضی صلواتی برگزار شد

Narges-mohammadi1
جلسه رسیدگی به اتهام‌های نرگس محمدی، نائب رییس کانون مدافعان حقوق بشر صبح روز چهارشنبه، اول اردیبهشت ماه ۱۳۹۵ در شبعه ۱۵ دادگاه انقلاب اسلامی تهران به ریاست قاضی صلواتی برگزار شد.
به گزارش سایت کانون مدافعان حقوق بشر، جلسه رسیدگی به اتهام‌های خانم محمدی که در گذشته برای چندین مرتبه به تعویق افتاده بود، امروز با حضور وکلایش و به‌صورت غیرعلنی برگزار شد.
نرگس محمدی که به دو بیماری آمبولی ریه و فلج عضلانی مبتلا است از زندان اوین به جلسه دادگاه انتقال داده شد.
تقی رحمانی، همسر خانم محمدی با اشاره به اینکه همسرش در حال حاضر، دوران محکومیت شش ساله‌اش را می‌گذارند، گفت که خانم محمدی با توجه به طی کردن بخشی از محکومیتش و همچنین بیماری‌اش، شامل آزادی مشروط می‌شود که تا کنون این آزادی از وی سلب شده است.
آقای رحمانی در ادامه سخنان خود با طرح این سؤال گفت: «چرا باید یک فعال حقوق بشر در زندان باشد و بالاتر آنکه چرا باید او از مداوا و امکان تماس تلفنی با فرزندانش محروم باشد؟»
فرزندان خردسال نرگس محمدی پس از بازداشت این مدافع حقوق بشر از ده ماه پیش به نزد پدرشان در فرانسه رفته‌اند. البته در چهاردهم فروردین ماه ۱۳۹۵ مقام‌های مسئول در قوه قضاییه پس از گذشت ده ماه به نرگس محمدی اجازه دادند تا برای اولین مرتبه با فرزندان خردسالش به‌صورت تلفنی صحبت کند.
دادگاه نرگس محمدی در حالی برگزار شده است که بسیاری از نهادهای حقوق بشری از جمله سازمان عفو بین‌الملل و انجمن قلم بین‌الملل، به‌مناسبت سال‌روز تولد این مدافع حقوق بشر که اول اردیبهشت ماه است، در بیانیه‌ها یا نامه‌های جداگانه‌ای خطاب به مقام رهبری جمهوری اسلامی ایران و رئیس قوه قضائیه، آزادی او را خواستار شده‌اند.

ملک‌الشعرای بهار و شعر و ترانه وطنی



Image copyright

اردیبهشت ماه امسال یکصد و سی سال از تولد و شصت و پنج سال از درگذشت محمد تقی بهار، ملک‌الشعرا، قله سترگ ادبیات معاصر ایران می‌گذرد. بهار را می توان فرهنگمردی برای تمام فصول نامید.
او از آغاز مشروطیت به مبارزان راه آزادی پیوست و با عضویت در انجمن انقلابی سعادت به ستیز با استبداد پرداخت. بعد در حزب دموکرات ایران در مشهد به عضویت کمیته ایالتی برگزیده شد و روزنامه نوبهار را به راه انداخت. مقالات آزادیخواهانه و استبداد شکن او در نو بهار آن‌چنان محبوبیتی برایش فرهم آورد که از سوی مردم درگز و کلات به نمایندگی مجلس سوم برگزیده شد.
بهار با آن‌که بارها توقیف و زندان و تبعید استبداد را تجربه کرده بود هرگز از آزادیخواهی و تجدد طلبی کناره نگرفت. نه تنها خودکامگان و دشمنان آزادی هدف حملات کوبنده بهار بودند که او در جبهه موازی دیگر با ریاکاران مذهبی و واپسگرایان قشری می‌جنگید. به باور او تا هنگامی که اینان جهل و خرافات را در جامعه می‌پراکنند نبرد با استبدادیان به جائی نخواهد رسید.
محمد رضا شفیعی کدکنی بهار را مدیحه سرای آزادی و وطن نام داده است. غلامحسین یوسفی نوشته است: "بهار از تاریخ ایران مایه‌ها اندوخته بود و از سر وطن دوستی به آن عشق می‌ورزید."
ماشاءاله آجودانی آزادی و وطن را چون تکیه کلامی مستمر در شعر بهار جستجو کرده است: "طبل آزادی، مرگ آزادی، گلبانگ آزادی، جویبار آزادی، شاخه آزادی، سرو آزاد وطن، لیلای وطن، چراگاه وطن، خاکستر وطن، گنج وطن....لوح وطن و ..."

قدرت تسخیر

بهار اندیشمندی همه جانبه بود. در همه زمینه‌ها اندیشیده، در همه مقوله‌ها قلم زده و در همه شکل و شیوه ها نوشته و سروده است. ولی با این همه آن چه به دانایی‌ها و توانایی‌های او درخششی کمیاب بخشیده آرمان های انسانی اوست.
بهار جان شیفته آزادی و عاشق پر شور ایران بود و برای رهائی آن از جهل و استبداد می‌جنگید. عشق به وطن که از جان شیفته‌اش برمی‌خاست تا ژرفای جان مردمان از هر لایه اجتماعی تاثیر می نهاد و به شعر او به گفته شفیعی کدکنی قدرت تسخیر می‌داد. همین قدرت تسخیر بود که او و ابوالقاسم عارف قزوینی را در صدر شاعران مشروطیت می‌نشانید. همین قدرت تسخیر است که میان بهار و ایرج و دیگر شاعران مشروطیت تفاوت ایجاد می کند.
شفیعی کدکنی تاثیر گذاری شعر بهار را در جامعه از نوادر حوادث تاریخ شعر فارسی می‌داند. شعر بهار تا آخرین روزهای حیاتش همواره در اوج زندگی و در پیوند با نبض جامعه بوده و هرگز به ابتذال و سستی و تکرار که از ویژگی های دیگران در سنین کهولت و پیری است گرفتار نشده است.
نکته دیگری که به باور شفیعی کدکنی در شعر بهار جلوه‌ای درخشان دارد تنوع اقالیم شعری اوست. بهار در حوزه‌های مختلف کار کرده. از وصف طبیعت و خشم و خروش انقلابی و سیاسی تا قلمرو وطنیات که حوزه اصلی شعر اوست. قصیده به یاد وطن نمونه برجسته‌ای از این وطنیه‌ها به شمار می‌رود. شفیعی حتی "حبسیه‌ها"ی بهار را بر حبسیه‌های مسعود سعد سلمان رجحان می نهد.

Image copyrightj

نکته دیگری که بر اهمیت شعر بهار می افزاید این است که "او بخش مهمی از تجربه های قدمائی خود را به خدمت مسائلی درآورده که قدما از پرداختن به آن ها محروم بوده‌اند. به بیان دیگر ساخت قدیمی شعر را که در خدمت هجو و مدح و اخلاق بوده به قلمرو گسترده ای از مسائل سیاسی، اجتماعی و فرهنگی عصر جدید آورده است. در نتیجه اگر چه ساختار شعر او همان شعر قدمائی است ولی در اثر ترکیب با عوالم روحی انسان عصر جدید بافت تازه‌ای به خود گرفته و نوعی سبک شخصی برای او پدید آورده است. البته سبک شخصی در تاریخ شعر فارسی چیزی است که تا روزگار نیما بسیار اندکیاب است."

بهره‌گیری از ترانه

بهار از همه رسانه‌های فرهنگی موجود در زمان خود بهره می‌گرفت تا پیام‌های انسانی خود را به جامعه ابلاغ کند. حتی به سراغ موسیقی و ترانه رفته بود. تصنیف یا ترانه در زمان او در میان ادیبان ارج و قربی نداشت و پرداختن به آن دون شان‌‌شان به شمار می رفت.حتی ایرج برای خوار کردن عارف، او را تصنیف‌ساز خطاب می‌کند.
در حالی‌که با توجه به انبوه گسترده مخاطبان رسانه با ارزشی تلقی می‌شود و برخی از آهنگسازان دوره مشروطیت چون درویش خان، رکن‌الدین خان و حسام‌السلطنه مراد، و مرتضی نی داوود شماری ترانه پدید آوردند که مرغ سحر در صدر آن‌ها نشسته است.
در دیوان دو جلدی بهار متن چهارده ترانه چاپ شده ولی بی‌تردید تعداد ترانه‌ها‌ی او بیش از این‌هاست که همه آن‌ها را می‌توان وطنیه به شمار آورد. بهار نیز چون عارف در همه شعرها و ترانه‌ها یا دست کم مصراعی از آن‌ها به یاد وطن می‌افتد. بزرگ ترین وطنیه بهار به یاد وطن نام دارد که در آن به همه گوشه‌های تاریخ ایران سرک کشیده، از پیروزی‌ها شادمان و از شکست‌ها اندوهگین شده است.
در یاد وطن، لِزنیه نیز نام دارد چرا که آن‌را در آسایشگاه مسلولین در دهکده لزن در سویس سروده است. در این قصیده بلند بهار دیروز و امروز ایران را به رویارویی با یکدیگر می‌کشاند:
امروز چه کردیم که در صورت و معنا/ دادیم ز کف تربیت سر و عَلَن را/
ایران بود آن چشمه صافی که به تدریج/ بگرفته لجن تا گلو و زیر و ذقن را/
یارب تو نگهبان دل اهل وطن باش/ کامید به ایشان بود ایران کهن را/
و اما در میان ترانه‌های وطنی نیروی ذوق و شوق آهنگسازانی چون درویش خان سبب پدید آمدن شش وطنیه موسیقیائی شده است:مرغ سحر، بهار دلکش، ز من نگارم خبر ندارد و عروس گل‌ها (در جریان رفع حجاب)، و باد خزان شهرت بیشتری یافته است.
بازگردیم به مرغ سحر که تاثیرگذارترین ترانه تمثیلی- سیاسی بهار به شمار می‌رود. پس از حدود نود سال که از عمرش می‌گذرد هنوز نیروی تسخیر خود را حفظ کرده است. مرغ سحر را شمار زیادی از خوانندگان در تنظیم‌های مختلف خوانده‌اند ولی نخستین خواننده آن بر خلاف نظر رایج نه قمرالملوک وزیری که ایران‌الدوله هلن بوده است. عده‌ای انگیزه سرودن آن‌را تاثیر جنبش مشروطیت عنوان کرده‌اند. عده‌ای دیگر ولی آن را در مخالفت با دیکتاتوری رضا شاهی تلقی می‌کنند.
نکته دیگری در مورد مرغ سحر باقی مانده و آن روایتی‌ست از خود بهار. بهار گفته که در متن ترانه ابتدا سروده است: شام تاریک من را سحر کن/ ولی یک شب شنیده است که رهگذری در کوچه به جای آن می‌گوید، شام تاریک ما را سحر کن/ او هم متن را به همین شکل شنیده و اصلاح کرده است. در اجراهای بعدی ترانه، من‌ها به ما تبدیل شده است.
گفتنی است که بند دوم مرغ سحر یک مانیفست تند و تیز سیاسی است:
عمر حقیقت به سر شد/ عهد و وفا بی‌ثمر شد/ ناله عاشق ناز معشوق بی اثر شد/
راستی و مهر و محبت فسانه شد/ قول و شرافت همگی از میانه شد/
از پی دزدی وطن و دین بهانه شد/ دیده تر شد/
ظلم مالک جور ارباب/ زارع از غم گشته بی‌تاب/
ساغر اغنیا پر می ناب/ جام ما پر ز خود جگر شد/
یکی از ترانه‌های بهار که در دیوان او آمده، ای چرخ نام دارد. این همان ترانه انقلابی عارف قزوینی است با مطلع از خون جوانان وطن. یادمان آمد که این ترانه از همان آغاز مشروطیت مورد اختلاف بهار و عارف بوده است. هر یک دیگری را به سرقت ادبی متهم می‌کردند. آخر هم روشن نشد که حق با کی است.

خارج کردن کلیه امید کوکبی به علت ابتلا به سرطان در زندان


Image copyright
Image captionامید کوکبی بعد از عمل خارج کردن کلیه
پزشکان کلیه راست امید کوکبی فیزیکدان زندانی ایرانی را، به علت عارضه تومور بدخیم سرطانی، به طور کامل از بدنش خارج کردند.
به گزارش یک منبع آگاه، آقای کوکبی امروز چهارشنبه اول اردیبهشت در بیمارستان سینای تهران مورد عمل جراحی قرار گرفته است. این منبع از قول پزشک معالج امیدکوکبی گفت که با توجه به وضعیت بیماری وی، در صورت ادامه حبس، جان این زندانی در خطر خواهد بود.
آقای کوکبی، دانشجوی دکترای فیزیک با تخصص لیزر در دانشگاه آستین تگزاس، بهمن ماه سال ۱۳۸۹ هنگام خروج از ایران در فرودگاه بازداشت و بعد از چند ماه به اتهام "ارتباط با دولت متخاصم" و "کسب مال نامشروع" به ۱۰ سال زندان محکوم شد.
حکم ۱۰ سال حبس امید کوکبی در دی ماه ۱۳۹۳ مجددا تایید شد. به گفته آقای کوکبی حکم دادگاه بر اساس اعترافات اجباری خلاف واقع صادر شده است.
او از ۵ سال و ۳ ماه پیش بدون مرخصی در زندان به سر می برد. امید کوکبی در این مدت، چندین بار با دفع سنگ کلیه و خونریزی داخلی ناشی از آن دست و پنجه نرم کرده است.
پیشتر، سعید خلیلی وکیل این زندانی به ایلنا گفته بود: "اگرچه دیوان عالی کشور در رای صادره خود در تاریخ ۱۹/۷/۱۳۹۳ جرم انتسابی را فاقد مستندات کافی دانسته بود، اما در هر صورت این حکم در شعبه هم‌عرض (شعبه ۵۴) بدون التفات به مفاد رای دیوان، ابرام شد."
۱۸ برنده جایزه نوبل فیزیک اواخر سال ۲۰۱۴ در نامه‌ای به رهبر ایران خواهان آزادی او شدند. آنها در نامه خود نوشتند آقای کوکبی "تنها به خاطر امتناع از همکاری با مراکز تحقیقات نظامی جمهوری اسلامی ایران" زندانی شده است.
سعید خلیلی به ایلنا گفته است:‌ "صرف‌نظر از کفایت ادله و مستندات ارائه شده در لوایح دفاعیه و نیز رای دیوان در اثبات بی‌گناهی او، اکنون علاوه بر اینکه طبق قانون بیش از دو سال است که شرایط و استحقاق برخورداری از آزادی مشروط را دارد و آقای جواد لاریجانی هم در اسفند۱۳۹۳ در گفتگویی با شبکه دوم تلویزیون جمهوری اسلامی وعده عفو و آزادی وی را داده بود، با کمال تعجب نمی‌دانیم چه دست‌هایی تاکنون مانع تحقق این همه راه‌ها برای آزادی ایشان شده‌اند."
این وکیل افزوده است که براساس قوانین کشور امکان تعویق مجازات آقای کوکبی به دلیل بیماری وجود دارد. به گفته او: "در عین حال هم علاوه بر آزادی مشروط اکنون ایشان بر اساس ماده ۵۰۲ آیین دادرسی کیفری شرایط توقف اجرای حکم و آزادی را دارد."
این ماده قانونی تصریح دارد: "هرگاه محکوم علیه به بیماری جسمی یا روانی مبتلا باشد و اجرای مجازات موجب تشدید بیماری یا تأخیر در بهبودی وی شود، قاضی اجرای احکام کیفری با کسب نظر پزشکی قانونی تا زمان بهبودی، اجرای مجازات را به تعویق می‌اندازد."
آقای کوکبی سال پیش در نامه ای از زندان نوشت که دانشمندان نباید در فعالیت هایی که ممکن است خطراتی برای بشر داشته باشد شرکت کنند.