نگاهي به...

هر آنچه منتشر ميشود به قصد و هدف آگاهی رسانی و روشنگری است۰ ما حق "آزاد ی بيان" و" قلم" را جزء لاينفک مبارزه خود ميدانيم! ما را از بر چسب و افترا زدن باکی نيست! سلام به شهدای خلق! سلام به آزادی!

۱۳۹۱ مرداد ۲۷, جمعه

هدیه مدال المپیک به مادر برای حفظ آن از مصادره شدن


هدیه مدال المپیک به مادر برای حفظ آن از مصادره شدن
ایرج شکری
حمید سوریان کشتی گیر فرنگی کار به محض برنده شدن  مدال طلای المپیک اعلام کرد که آن را به مادرش هدیه می کند و مدال به مادرش تعلق دارد. این سرعت عمل در هدیه مدال به مادر کنجکاوی برانگیز نبود، فقط می توانست ذهن و فکر آدم را به مساله علاقه بسیار قهرمان به مادرش هدایت کند، اما این سرعت عمل به نظر می رسد که دلیل دیگری داشته اگر چه اصل عشق و احترام به مادر از سوی ورزشکار را زیر سوال نمی برد. این قهرمان کشتی پیشاپیش دست به اقدامی زده که از واداشته شدن به اعلام هدیه کردن مدالش به کسانی که او مایل نیست، مثل آنچه بعد از مسابقات دانمارک روی داد، جلوگیری کرده و سیاست «مصادره» مدال از سوی مقامات رژیم را خنثی کرده باشد و در ضمن خیال خود را هم از برانگیختنه شدن خشم مردم بی اطلاع از موقعیتی که او قرار داشته، علیه خودش،راحت کرده باشد. این گمانه زنی و نتیجه گیری از مروری به رویداد قهرمان جهان شدن او در دانمارک و پی آمدهای آن برای این ورزشکار، به دست می آید. نگارنده این سطور با خوانده مقاله یی که نویسنده آن از شادمانی و تبریک گفتن مردم به خاطر برنده مدال طلا شدن حمید سوریان ناراحت بود، و رفتار این ورزشکار را بعد از قهرمان جهان شدنش در سه سال پیش یاد آوری کرده بود و نیز خواندن نظر کاربرانی که نویسنده آن مقاله را مورد انتقاد قرار داده و چگونگی واداشته شدن کشتی گیرقهرمان به هدیه کردن مدالش به محمود احمدی نژاد و بقیه قضایا را، یاد آوری کرده بودند، به چنین نتیجه گیری در مورد رفتار حمید سوریان رسیدم. خلاصه مطلب از این قرار است که او بعد از دست بافتن به مدال طلای قهرمانی در مسابقات دانمارک در سال 88 ، در برابر دوربین های تلویزیون رژیم می گوید: «دکتر احمدی‌نژاد با حضور مقتدرانه در مقر سازمان ملل متحد و کسب افتخار و عزت برای ملت ایران و همه مسلمانان، قهرمان اصلی است.» و مدالش را به او هدیه می کند. این روز دهم مهر ماه 88 یعنی در  فاصله کوتاهی از کودتای انتخاباتی رخ می دهد که  شورای نگهبان احمدی نژاد را برنده انتخابات اعلام کرد و در پی آن اعتراضات میلیونی مردم علیه این تقلب بزرگ – که ضربه یی سنگینی به اعتبار نتیجه اعلام شده و احمدی نژاد بود- به راه می افتد. چند روز بعد در پانزده مهر، سایت تابناک وابسته به محسن رضایی - که خود یکی از کاندیداها  و معترض پایین بودن تعداد آراء اعلام شده به نام خودش بود- در واکنش به رویداد مذکور می نویسید:« «تنها مرد طلایی ایران در مسابقات قهرمانی کشتی فرنگی جهان 2009، هنگامی که قهرمانی را در آغوش گرفت و به روزهای اوج بازگشت، گردن‏آویز قهرمانی‏اش را از دریچه سیما به مناسبت هفته دفاع مقدس به شهدای هشت سال جنگ تحمیلی اهدا کرد و اینچنین بود که نگاه این طیف نیز به حمید سوریان بیشتر جلب شد. اما این تمام ماجرا نبود و پس از بازگشت سوریان به ایران، احمدی‏نژاد که از عملکرد و منش او خرسند شده بود، از این قهرمان دعوت کرد تا در دیداری از وی، به شکل حضوری تقدیر کند و اینچنین بود که حمید سوریان با خواندن متنی که در دست داشت، نشان زرّینش را علاوه بر اهدا به شهدای دفاع مقدس، به رییس دولت دهم نیز اهدا کرد؛ اتفاقی که به سرعت بازخوردهایش در سطح جامعه، میان اهالی ورزش و به تبع آن، سایت‏های  غیر رسمی داخلی و برخی رسانه‏های خارجی نمایان شد و اعتراض هایی در خفا به این حرکت سوریان صورت پذیرفت». همانگونه که سایت تابناک یاد آور شده اقدام غیر معمول و مسخره یی که صورت گرفته بود،- هدیه کردن مدالی  به احمدی نژاد که قبلا ورزشکار صاحب مدال آن را به «شهدای دفاع مقدس» هدیه کرده بود-، خشم و اعتراض هایی را علیه سوریان بر انگیخته بود و اگر آنچه تابناک نوشته درست باشد، خشم عصبانیت نسبت به آن اقدام به شکل شدید تر «با پیامکهای متعدد تهدید آمیز،از آتش زدن خانه و زندگی و بدترین الفاظ مورد خطاب قرار دادن» نیز همراه بوده و  قهرمان جهان کشتی فرنگی را ناچار کرده بوده که «تلفن همراهش را خاموش نگه دارد». نکات مورد اشاره از مقاله یی که در انتقاد از این ورزشکار در سایت اخبار روز درج * شده استخراج شده است. البته روشن است که خشم مردم در این مورد به خاطر آن نبوده که چرا مدال هدیه شده به «شهدای دفاع مقدس» به احمدی نژاد هدیه شده، بلکه اصل اقدام هدیه کردن مدال به احمدی نژاد مورد اعتراض بوده است (در در ضمن با توجه با هم زمانی برگزاری آن مسابقه و زمان هفته دفاع مقدس که از 31 شهریور شروع می شود و در چند روز اول مهر ادامه می یابد، می توان گفت که هدیه کردن مدال به شهدای دفاع مقدس هم به او تحمیل شده بوده است). یکی از کاربران و خوانندگان آن مطلب که حرفه خود را مفسر ورزشی ذکر کرده است در کامنتی که برای آن گذاشته، در مورد ماجرای هدیه مدالی که  حمید سوریان در دانمارک گرفته بود به احمدی نژاد که ضمن خواندن متنی از روی کاغذی که در دستنش بود صورت گرفت،  یاد آورشده که:«... دو سال بعد-[بعداز هدیه مدال از سوی سوریان به احمدی نژاد]- در جریان مسابقات جهانی استانبول، ناگفته های آن ماجرا را از زبان دو نفر از همراهان تیم ملی شنیدم که ذیلأ نقل می کنم: به محض بازگشت و مطابق معمول، مدال آوران را نزد مسئولین مختلف می برند. به سوریان می گویند. کت و شلوار بپوش که جای مهمی قرار است برویم. اتومبیل تشریفات آمده دنبالت.
وارد سالنی می شود که دو تا صندلی هست ودوربین فیلمبرداری. از مسئولین و مربیان کشتی، هیچ کس اینجا نیست. او را روی یکی از صندلی ها می نشانند. کاغذی به دستش می دهند. می گویند زود حفظ کن الان آقای دکتر میاد.
سوریان می گوید نمی توانم حفظ کنم. پاسخ می دهند که عیبی ندارد از رو بخوان.
همزمان محمود احمدی نژاد وارد می شود. از حیث جلب حمایت رهبری و ارگان های نظامی، سیاسی و رسانه ای، در بهترین روزهای دوران ریاست جمهوری اش قرار دارد. با سوریان دست می دهد، به او تبریک می گوید و می نشیند روی صندلی مقابل. سوریان بی آنکه چشم از روی کاغذ بردارد، آنچه نوشته شده بود را رو خوانی می کند. یکی از مسئولان تیم ملی می گفت: "آن ها که معترض اند و در خیابان یا اینترنت به حمید فحش می دهند، اگر خودشان روزی قهرمان جهان شدند و در چنین موقعیتی قرار گرفتند، این اختیار را دارند که متن را پاره کنند"». گمان نمی کنم که جای هیچ شکی و تردیدی در حقیقت این امر که آن متن را دیگران نوشته و به دست قهرمان کشتی داده اند وجود داشته باشد. متنی که او خوانده بود مربوط به موضوعی نیست که چندان مورد توجه ورزشکار جوانی مثل سوریان قرار بگیرد. آن جملات فقط ممکن است در دفتر کسی نوشته شده باشد که قبلا کارگزارنش او را موقع سخنرانی در سازمان ملل در هاله یی از نور دیده بودند و خودش نیز در دیدار با آیت الله جوادی آملی گفت که آن هاله نور را «حس» کرده بود. جملاتی که نوشته و به سوریان داده بودند را دوباره مرور کنیم:« دکتر احمدی‌نژاد با حضور مقتدرانه در مقر سازمان ملل متحد و کسب افتخار و عزت برای ملت ایران و همه مسلمانان، قهرمان اصلی است».
 با توجه به آن چه قبلا به این کشتی گیرجوان تحمیل شده بود، او این بار فورا  مدالش را به مادرش هدیه کرد و تاکید کرد که مدال «مال مادرم است» اگر چه روز تولد مادرش را هم مناسبتی برای این کار یافته بود، اما با این اقدام مدال طلا و خودش ار از شر مقامات خود پرست و شرور و باج گیر و نیز مدیران فرصت طلب دستمال به دست، خلاص کرد. از نمونه های این مقامات فرصت طلب ، یکی هم رضا زاده قهرمان سابق وزنه برداری و رئیس کنونی فدراسیون وزنه برداری است که گماردن او به این پست با انتقاداتی همراه بود . او به تازگی  بعد از مدال گرفتن وزنه برداران ایرانی در لندن گفته است هر چهار مدال را به مردم و به رهبر تقدیم می کند. سایتهای متعدد رژیم از جمله رجا نیوز که به یکی از متعفن ترین گروههای چسبیده به ولی امر مسلمین تعلق دارد نوشتند که «مدالهای وزنه برداری تقدیم رهبر شد»**. در حالی که جناب ایشان یک مقام اداری در دستگاهی دولتی است و مدالها به او تعلق نداشت و ندارد که بتواند آن را به کسی و جایی تقدیم کند. حتی مرّبی هم که سهمی در موفقیت قهرمان دارد، نمی تواند چنین «بخششی» بکند. مدال به ورزشکار تعلق دارد و آنها هم اکثرا اعلام می کنند که مدالشان به مردم  و کشورشان تعلق دارد  و برای خوشحال کردن مردم در راه  به دست آوردن آن تلاش کرده اند. انحصار طلبی و پایمال کردن حق مردم از ویژگیهای این رژیم منحوس است و سلفگان ریزه خوار و جیره خوار را برای ایجاد فشار و تنگ کردن عرصه برای هر آنکس که با آخوند و آخوندیسم و نظام ولایی «چفت» نیست، در خدمت خود دارد. به هرحال به نظر نگارنده حمید سوریان با هدیه کردن مدال طلای المپیک خود به مادرش، آن بی پدرمادرهایی را که اورا بعد از مسابقات قهرمانی دانمارک در وضعی قرار داده بودند که مدالش را به احمدی نژاد هدیه کند، در مقابل عمل انجام شده یی قرار داده که قابل برگشت نیست و آنان اگر با دریدگی آمیخته به بلاهت می خواستند (یا بخواهند) برنامه یی شبیه همان برنامه پیاده بکنند، دیگر سوریان کارخودش را کرده و دادن مدالی که قبلا به مادر هدیه شده به کسان دیگر، چیز جز آبروریزی برای دریافت کننده نمی تواند باشد.


19 مرداد 1391 – 9 اوت 2012

بابک یا همان موهاک مهندس پرواز ناسا است،





این آقایی که در عکس می‌بینید یک زمانی اسمش بابک بوده مثل هزاران ایرانی بی سرانجام در ایران سرزمین مادری‌اش را ترک گفته و به آمریکا رفته و سال‌هاست نامش شده «موهاک»، موهاک فردوسی، تا همین دیروز ۲۰۰ نفر بیشتر او را مثلا ً در توییتر نمی‌شناختند اما از دیروز تا الآن در توییتر ۱۱۰۰۰ نفر وی را دنبال می‌کنند و هر لحظه هم آمار محبوبیت و شهرت وی بیشتر و بیشتر دارد می‌شود.
بابک یا همان موهاک مهندس پرواز ناسا است، او مدیر برنامه کنجکاوی مریخ و مدیر پرواز کاوشگر کیوریاسیتی (کنجکاوی) است که امروز موفق شد بر سطح مریخ با موفقیت فرود بیاد و موجی از شادمانی و موفقیت را برای علاقه‌مندان این رشته و اکثر آمریکائی‌ها رقم بزند.

الآن هم اکثر شبکه های تلویزیونی آمریکایی خبرش را دارند پخش می‌کنند، او هم با همین شکل و شمایل دارد حرف میزند و کسی هم کاری ندارد بابا مامانش چه کاره بودند، دین و ایمانش چیست؟ چرا موهاشو این ریختی کرده؟ و رئیس جمهور آمریکا رو قبول داره یا التزام عملی داره و یا نداره و از این جور سؤالات که معمولاً در رسانه های ایرانی حرف اول رو میزنه وقتی یک نفر موفقیتی کسب میکنه!

وقتی این عکس رو نگاه می‌کنیم همه ما مطمئن هستیم که اگر بابک الآن ایران بود اول از هر چیزی «گشت ارشاد» می گرفتش و بعد از یک جفت سیلی و چک و لگد و فحش به پدر و مادرش که این‌گونه بزرگش کردند، موهاشو یا با فندک و کبریت آتش میزدن یا با سنگ و چوب و ...ماشین میکردن!

«... کِی بود مانند دیدن»

«... کِی بود مانند دیدن» 
 گزارش تصویری «مهدی تمیزی» عکاس و کارتونیست اصفهانی از مناطق زلزله زده در آذربایجان عزیز 
 
 
  
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 

01:25 AM | ویراستار | گزارش ها | پیام ها [0]