نگاهي به...

هر آنچه منتشر ميشود به قصد و هدف آگاهی رسانی و روشنگری است۰ ما حق "آزاد ی بيان" و" قلم" را جزء لاينفک مبارزه خود ميدانيم! ما را از بر چسب و افترا زدن باکی نيست! سلام به شهدای خلق! سلام به آزادی!

۱۳۹۳ دی ۱۷, چهارشنبه

سخنان به دور از خردمندی مسعود بهنود و عطا مهاجرانی در دامگه فریب پندارهای فرقه شیعه

سخنان به دور از خردمندی مسعود بهنود و عطا مهاجرانی در دامگه فریب پندارهای فرقه شیعه

نوشته ی نیما فرمین ـ  دکترای حقوق از دانشگاه حقوق مونت پلیه ـ فرانسه
 
میرزا فتحعلی آخوند زاده یکی از پیشگامان جنبش بیداری در ایران می نویسد : " اگر مردم ایران از آزادی و حقوق انسانی با خبر بودند ، این گونه عبودیت ( بندگی ) و رذالت ( پستی) را تحمل نمی کردند ، به علم دست می یافتند و با ایجاد اتحاد ، انگشت شمار مستبدان را از میان می بردند . زیرا حکومت بیداد و ملایان را نمی توان با نرمش از میان برداشت ، سرپوش گذاشتن و مماشات شیوه ی مبارزه نیست".
 
اگر این ایرانی فرزانه سر از خواب بیرون آورد و ببیند دانشگاه دیده ها با یدک کشیدن برنام دکتری آگاهانه به آرمان مردم آزاده ی ایران خیانت می کنند و برای پول به دریوزگی ملایان دزد و جنایتکار افتاده و برای نابودی ایران زمین و به زنجیر کشیدن مردم ایران با این نابکاران هم داستان شده اند ، خون گریه می کند .
 
چو دزدی با چراغ آید     گزیده تر برد کالا
 
پیش از آغاز سخن ، شایسته می دانم ، به مسعود بهنود و عطا مهاجرانی و ایرانیان فریب خورده یی که به دام فریب پندارهای واپسگرای راهزنان بادیه نشین افتاده اند و به فرزندان خود و مردم آزاده ایران آگاهانه خیانت می کنند ، به خوشتن خویش آیند و ارزش های والای فرهنگ کهن ایران زمین را رهنمای خود سازند و کاری نکنند ، که نامشان ننگینشان در کنار ملایان در زباله تاریخ نامردمی ها برجای بماند .
 
در این روزها که جانشینی خامنه یی دزد و مردم سیتز بر سر زبان ها است  و مجتبی برای رسیدن به قدرت مطلقه حکومت فاشیست فرقه شیعه ، مرگ اهریمن را  روز شماری می کند ، خامنه یی که در آرزوی جانشینی او می باشد ، در نگرانی مرگ آسایی بسر می برد .  خامنه یی با همه سختگیری ها نتوانسته از پخش نام ملایانی که دارای ویژگی های جانشینی او می باشند ، جلوگیری کند ، در مجلس و در میان ملایان قم و نجف نام ملا شاهرودی و چندتن  از ملایان که از عراق به ایران برگشته اند ، زمزمه می شود .
 
1 ـ خانواده ی خامنه یی و به ویژه مجتبی ، نگران است ، که بانک های بیگانه که بیش از 400 میلیارد دلار هستی تاراج شده ی خامنه یی را در حساب های سری نگهداری می کنند ، پس از آگاهی از مرگ خامنه یی ، به شیوه ی بانک های سوئیس که میلیاردها دلار دزدی های خمینی اهریمن در حساب های سری را به جیب زدند ، این پول های بادآورده را از آن خود کنند و یا اگر پول ها به حساب سری فرزندان خامنه ی و باند او باشد ، با پیش کشیدن قانون از کجا آورده یی و یا پول های دزدی شده ، از آن خود گردانند .
 
2 ـ خامنه یی نیک می داند که اگر ملا شاهرودی و یا یکی از ملایان که از عراق به ایران برگشته اند ، جانشین او شود ،  برای پایندگی خود در این سمت ، با افشاگری دزدی های نجومی او ، دست مجتبی و باند مافیایی او را  از بنیادهای سیاسی ، سپاه ، نیروهای انتظامی ، وزارت اطلاعات و ارتش کوتاه می کند .
3 ـ خامنه یی ملای خون آشام برای بد نام کردن و بی ارج کردن ملا شاهرودی و ملایانی که نامشان برای جانشینی او برسر زبان ها است ، بر آن شده  ، تا دیر نشده است ، با  فریب مردم  همان نیرنگ خمینی را در بی ارج کردن ، برکناری و خانه نشینی ملا حسین علی منتظری ، برای ملا شاهرودی و یا رقبای پسرش به کار بندد .
 
خامنه یی می داند ، که ملایان مجلس خبرگان ، بندگان پولند و می تواند با دادن پول از خزانه کشور،  آنان را وادار به دادن رای به پسرش کند . ولی این نا بکاری با واکنش مردم و کشور های غربی که در پشت پرده در این گزینش نقش کلیدی دارند ، به این آسانی نیست و در تنگنای مرگ آسایی است . از سوی دیگر با شعار فرا میهنی فرقه ویرانگر شیعه ، نمی تواند به این دست آویز که این ملایان با زبان پارسی بیگانه اند ، آنان را بی ارج کرده و کنار گذارد . نگری به سخنانخمینی و خامنه یی که بیش از 70 در سد آن واژه های تازی است و توان بازگویی درست یک فراز به زبان پارسی را ندارند ( برای آگاهی بخشی از سخنان خمینی در پیوست می باشد ) گویای آن است ، که این ملایان در شناخت زبان پارسی از آنان ندارند .
 
او با شناختی که از  مسعود بهنود و عطا مهاجرانی دو فرستاده ی خود در لندن دارد و در درازای سال ها در پوشش اصلاح طلب ساختگی و جنبش فریب سبز ساخته و پرداخته ی حکومت فاشیست فرقه شیعه ( برای آگاهی بیشتر درباره ی اصلاح طلبان ساختگی در بطن حکومت بیدادملاها  و جنبش فریب سبز به کتاب واواک در خدمت ملاها ، نوشته ایو بونه به زبان فرانسه و نوشته دکتر علی بیگدلی در روی تارنماهای پارسی زبان مراجعه کنید  ) ، میلیون ها دلار از خزانه کشور به جیب آنان ریخته است و در بخش زبان پارسی تلویزیون های کشورهای غربی بسان بی بی سی ، صدای امریکا ، رادیو فردا ، رادیو زمانه و ارو نیوز در پوشش کارشناس لانه کرده اند و برای سرپوش گذاشتن بر جنایات او از هر نامردمی فرو گزار نمی کنند ، بهترین گزینه برای بدنام کردن ملا شاهرودی و رقیبان دیگر می باشند .
   
برای بی ارج کردن ملا شاهرودی و دیگر رقبای مجتبی ، مسعود بهنود با هم آهنگی عطا مهاجرانی نخستین سنگ را با برنام  هویت شیعی ایرانی"در لجنزار فرقه شیعه می اندازد . سپس عطا مهاجرانی  با برنام    " روشنفکر ایرانی و فرهنگ شیعه "پا را فراتر گذاشته و می نویسد روشنفکر ایرانی بیگانه با زبان پارسی با چه کسی سخن می گوید و قلمرو اندیشه ی او کجا است ؟
این دو امیدوارند با پیش کشیدن بیگانه بودن به زبان پارسی ، به این دست آویز که ملا شاهرودی و ملایانی که از نجف به ایران برگشته اند و به زبان پارسی آشنایی ندارند ، با جار و جنجال و هوچی گری زمینه ساز بی ارج کردن و کنار گذاشتن آنان بشوند .
 
برای آشکارکردن نیرنگ و سخنان نابخردانه ی آنان و نشان دادن دشمنی آشکارشان با فرهنگ ایران نخست ارزش های فرهنگ کهن ایران را بازگو می کنم :
 
4 ـ تعریف فرهنگ ایران
ایرانیانی که با فرهنگ غرب آشنا شده اند ، به شیوه ی آنان فرهنگ را کولتور تعریف می کنند . پذیرفتن تعریف غرب برای فرهنگ ، ارزش های فرهنگی ایران را از میان می برد . زیرا در سده ی بیداری و روشنایی در اروپا و به ویژه فرانسه ، که همه ی ارزش های جامعه به اقتصاد کاهش یافت و به برتری سیاست و اقتصاد در جامعه کشیده شده است . به گفته کارل مارکس ، در این کشورها فرهنگ و هنر روبنا شده است . به همین انگیزه جلال آل احمد اسلام زده ، در کتاب خدمت و خیانت روشنفکران ، این اندیشمندان را غرب زده می داند و پس از او دینمداران دیگر به سان مهاجرانی گفته ی او را بازگو می کنند ، ولی غافلند که خود شان اسلام زده شده و با کوردلی از  ارزش های فرهنگ کهن ایران کمترین شناختی ندارند  .
 
سال ها دل طلب جام جم از ما می کرد       آن چه خود داشت ز بیگانه تمنی می کرد
 
فرهنگ در زبان پارسی کاریز است . از دیدگاه ایرانی ، فرهنگ سرچشمه ی زندگی است . از این نگر ، فرهنگ گمانه زدن ، کاوش  کردن ، آزمودن و نویابی است . در این برداشت فرهنگ شناختن گوهر نهفته در انسان است . همان گونه که آب را در تاریکی جستجو می کنند ، فرهنگ سرچشمه اندیشه در ژرفای هزاره ها است که در خرد مردم آشکار شده و پیوسته نو می شود  . هم پرسی و رایزنی " دیالوگ " از فرهنگ ایران سرچشمه می گیرد . فرهنگ با خرد انجمنی هم بستگی ، هم آهنگی و هم آفرینی هستی می بخشد و به حکومت مردم " دموکراسی " می انجامد . این است رمز پویایی فرهنگ ایران .
به همین انگیزه گفتگو درباره ی سکولاریسم در فرهنگ ایران جایگاهی ندارد . به وارونه آن پندارهای فریب راهزنان بادیه نشین در همان نوشته های برگرفته از دین یهود ، برای همیشه تغییر ناپذیر است  ( برای آگاهی بیشتر درباره فرهنگ ایران با بر نام فرهنگ ستیزی دانسته و ندانسته نوشته ی نیما فرمین را در روی تارنمای فرهنگ ایران و فیس بوک بخوانید ) .
فرهنگ ایران بر مهرورزی به زندگی کردن در گیتی و شادی است . اسلام زندگی در دنیا را خوار و ناچیز ( متاع قلیل در قران )می شمرد . دنیا را فریب دانسته و از مردم بی خرد می خواهد ، که به دنیا پشت کنند . درد و رنج را زندگی در گیتی می سازد . این خوار شماری دنیا زمینه ساز پیدایش ریا کاری ، دورویی ، قدرت پرستی ، شهوت پرستی و دروغگویی می شود .
 
5 ـ دو واژه ی " روشنفکر ـ شیعه  " ، که مسعود بهنود و عطا مهاجرانی بازگو کرده اند ، کمترین پیوندی با هم ندارند و با سد من سریش هم نمی توان آن ها به هم چسبانید و گویای آن است  ، که این فرومایگان کور دل و اسلام زده ، گوهر خرد را در نهاد خود نابود کرده و به یاوه گویی افتاده اند .
الف  ـ روشنفکر : در فرهنگنامه های زبان پارسی ، در چم دانا ، با هوش و آگاه به دانش آمده است و با واژه ی اندیشمند برابر است .
 
ب ـ در فرهنگ ایران زمین ، خرد و بینش دو گوهر هستی بخش در نهاد مردم است و هر کس با برخورداری از خرد ، اندیشیدن در  نهاد او هستی می یابد .
اندیشیدن  بوییدن ، کاوش کردن ، پرسیدن و آزمودن است و به اندیشمند بینش می دهد ، تا با چشم خورشید گونه به ژرفای تاریکی  و نا پیدایی رویدادها و ناشناخته ها برسد و آن ها را دریابد .
 
6 ـ دین در فرهنگ ایران زمین ، دیدن است . هرکس باید در تنهایی خود ناشناخته ها و تازه ها را جستجو کرده و بیازماید و با پیمودن این راه دشوار و گذر از تاریکی ها ، آن ها را بشناسد .
ابر مرد ایرانی دانای توس می گوید :
جوان ارچه دانا بود ، پر گهر     بی آزمایش نگیرد هنر .
 
این واژه را دین های ابراهیمی یکی پس از دیگری از فرهنگ ایران گرفته و بن مایه آن را از میان برده اند .
خدا در این دین ها قادر مطلق است و از هیچ ، همه چیز را می سازد . همه ی ارزش های زندگی بر ایمان  ، اعتقاد ، باور و سرنوشت است ،  پرسیدن و جستجو کردن و اندیشیدن ترک ایمان  و کفر بوده  و بادافره آن مرگ است . در این دین ها ، درد کشیدن نشانه ی ایمان است ، باید صلیب را بردوش گرفت و بر بالای کوه برد . در اسلام همین صلیب ، نامش علم شده و برای دردکشیدن هرچه بیشتر بر وزن آن می افزایند .
برای رنج بردن ، ابراهیم پسرش  را قربانی می کند . قربانی کردن باید از سرگرفته شود . محمد همین شیوه را از دین یهودی  گرفته و مردم را نا گزیر می کند همه ساله  گوسپند و شتر را در کنار بت الت که نماد الله است و محمد به شیوه ی دو دین یهودی و ترسایی آن را به آسمان برده است .
 
در فرقه ی ویرانگر شیعه ، برای درد کشیدن باید همیشه غمگین بود و مردمی که در دام پندارهای فرقه شیعه گرفتارند باید با زنجیز زنی ، سینه زنی ، غمه زنی و غلتیدن در گل و خاک و با پذیرا شدن درد و رنج ، ایمان خود را نشان دهند و برای سوگواری دشمنان ایرانیان و ایران زمین با مشت بر سرو روی خود بکوبند . و چشم به راه امام پنداری چاه نشینی هستند  که  1100 سال پیش در چاه های بویناک سامره پنهان شده و خامنه یی نابکار گاه گاهی او را به چاه چمکران میاورد و با این نیرنگ مردم نادان و بینوا را وادار می کند ، پولی را که باید نان برای فرزندان گرسنه ی خود بخرند در این چاه بریزند تا ملایان این پول ها را به جیب بزنند .
 
6 ـ بررسی سخنان پرت و پلا و در هم آمیخته ی مسعود بهنود :
 
الف ـ  او در گفتگویی با کامبیز حسینی در رادیو فردا ، می گوید هویدا روشنفکر فرانسوی بود . ملا محمد خاتمی روشنفکر ایرانی است .روشنفکر ایرانی بدون فرهنگ شیعه معنی ندارد .
ب ـ  مسعود بهنود ، در این گفتگو که کمترین پیوندی با عباس هویدا ندارد به سراغ او میرود  او که در دوره ی شاه از مامورین مجاز ساواک بوده و بارها به همراه او سفر کرده است . نیک میداند ، پیش کشیدن شناخت او به زبان فرانسه نیرنگی بیش نیست . مسعود بهنود می داند ، که عبدالملک پدر هویدا سال ها در لبنان و فلسطین برای تبلیغ پندارهای ویرانگر بهایی در کنسولگری ایران کار می کرده و از سر سپردگان انگلیس بوده است . اکنون که در لندن زندگی می کند ، می خواهد به اربانان انگلیسی خود بگوید ، هم چنان به مامور آنان دلبستگی دارد . باید یادآور شوم که در درازای 13 سال نخست وزیری در ایران ، با سپردن بانک ها و کارخانه ها مونتاژ هیلمن و پیمان های بازرگانی سود بخش به بهاییان  میلیاردها دلار هستی ایران را به جیب انگلیس ریخت . احمد خیامی در دوره ی انتخابات به جانی بلر 100 هزارلیر از پول های تاراج کرده بخشید . عطا مهاجرانی از این که مسعود  درباره ی هویدا به کوتاهی سخن بسنده کرده است ، خشنود نیست ، با این یادآوری بیشتر یکدیگر را می شناسند .
 
پ ـ مسعود بهنود ملا محمد خاتمی را اندیشمند می داند . در بند  5  نشان دادم ، اندیشمندی کمترین پیوندی با دینمداران خرد سوز ندارد ، پول پرستانی که افسار خود را  به هر نادانی داده اند و گرفتار پندارهای فریب ایمان ، اعتقاد ، باور و سرنوشت می باشند .
محمد خاتمی از طلبگی یار ملا بهشتی بوده و با پول خزانه دولت  5 سال در مسجد هامبورک ، در این شهر خوش گذرانیدند .
پس از این که خمینی را بیگانگان به ایران آوردند و بهشتی و شماری دیگر زیاده خواهی آغاز کردند ، به دستور خمینی و با همکاری رفسنجانی در بمب گذاری حزب جمهوری ملایان کشته شدند ، از این پس خاتمی خود را به خمینی نزدیک کرد . در وزارت اید ئولژی ، هزاران خانواده ی ایرانی را بی خانمان کرد . در دوره ی رئیس جمهوری به دستور خامنه یی و به دست سعید امامی قتل های زنجیره را انجام داد و برای فرار از این ننگ مدعی شد ، من رئیس جمهور بی اختیار بودم . این پرسش پیش می آید ، اگر راست می گوید چرا از این سمت کناره گیری نکرد ء افزوده بر آن دوباره رئیس جمهور شد و پس از آن برای بار سوم بازهم نامزد رئیس جمهوری شد ،  این بار چماقدارهای محمود احمدی نژاد در سپاه پاسداران درشیراز بر او تاختند و ناگزیر شد ، کنار برود .
 
 هنگامی که خمینی درپاریس بود ، به روزنامه نویس های بیگانه گفته بود ، پس از رفتن به ایران حکومت دموکراسی به راه می اندازم . از زمانی که پای خمینی به مدرسه رفاه در تهران رسید ، دسته دسته مردم بی دفاع را  بی آن که از آنان پرسشی شود به دستور او خلخالی دیوانه به گلوله بست و این کشتار تا فردای آن روز دنبال شد . و این ملای کینه توز خون آشام از طبقه ی بالای مدرسه این جنایات هولناک را تماشا کرد . یکی از همان روزنامه نویس های بیگانه  به خمینی نزدیک شد و پرسید، این است دموکراسی که نوید دادید ؟ بی شرمانه گفت خدعه کردم ( دروغ گفتم ) و سپس در سخنانش گفت دموکراسی مخالف اسلام است . محمد خاتمی که سخنان خمینی را در پاریس شنیده بود ، هم چنان همان سخنان یاوه را بازگو می کند . این جنایتکار نمی داند ، سخن یاوه را اگر سدبار هم بازگو کند یاوه است . این کور دل می داند ، که حکومت فاشیست فرقه شیعه در مردم ستیزی از حکومت فاشیست ایتالیا ، نازیسم آلمان و حکومت بلشویک استالین پیشی گرفته است . گذشته از آن دموکراسی دارای ارزش های بنیادی است ، که کمترین نشانی از این ارزش ها در حکومت بیداد ملایان دیده نمی شود .
چگونه مسعود بهنود ، با آگاهی از جنایات او ، این چنین برای او چاپلوسی می کند ؟
 
ت ـ او در این گفتگو سخن از فرهنگ شیعه به میان می آورد .
از آن جا که از فرهنگ شناختی ندارد ، به هذیان گویی می افتد و می گوید فرهنگ تو فیس بوک ، تو زندگی شخصی من و توی من است . از گفته های او چنین بر می آید ، که به سان ملایان در شکم و زیر شکم او است . مسعود بهنود باید دیده بگشاید و ببیند از نخستین روزی که راهزنان بادیه نشین به ایران زمین تاختند ، چون از فرهنگ بویی نبرده بودند ، ارزش های فرهنگی را از میان بردند و برنابودی زبان پارسی کمر بستند . این فرهنگ ستیزی هم چنان دنبال می شود  .
ابرمرد ایرانی دانای توس که گواه فرهنگ ستیزی تازیان است ، این نامردمی ها را چنین بازگو کرده است .
زیان کسان از پی سود خویش             به جویند و دین آرند پیش
بریزند خون از پی خواسته                  شود روزگار بد آراسته
زتازی ستمکارتر دیو نیست                در ایران از این دیو باید گریست
از این سهمگین روی پتیاره دیو          ز مزدا پرستان برآمد غریو
 
مسعود بهنود که از بنیاد پوسیده فرقه شیعه آگاه است و از ترس بی آبرویی بیشتراز آن سخنی به میان نمی آورد ، برای آگاهی یادآور می شوم :
 انگلستان که با حکومت عثمانی درگیر بود ، فرستادگان خود را به دربار اسمعیل صفوی فرستاد و از او خواست برای ناتوان کردن حکومت عثمانی فرقه ی ویرانگر شیعه را به راه اندازد . شادروان کسروی ، نیرنگ اسمعیل را در دستکاری زندگینامه جدش شیخ اردبیلی آشکار کرد و نشان داد این نابکار ، شناسه ایرانی خود را از بی برد و به دروغ به سان خمینی خود را از بازماندگان راهزنان بادیه نشین دانست و با کشتار مردم تبریز ( تنها هزار مرد را که از پذیرفتن فرقه شیعه خودداری کرده بودند گردن زد ، پس از او شاه عباس در گرجستان تندآبه ی خون به راه انداخت . ملایان دزد و دغل ، به دنبال این افشاگری ، کسروی را به دفتر بازپرس کشیدند و نواب صفوی سرکرده چاقو کش های فداییان اسلام ، که انگلیس در ایران به راه انداخته بود در جلوی چشمان بازپرس تاو را که تکه کردند . بر همگان آشکار می شود ، اسلام دین حکومت با زور شمشیر است . به همین انگیزه سخن از فرهنگ اسلامی بی ارج کردن فرهنگ بوده و یاوه گویی بیش نیست .
اگر داستان های ساخته و پرداخته و به دور از خردمندی ملا باقر مجلسی را درباره علی و حسین و قهرمان سازی از حسین را که برای رسیدن به قدرت به جنگ نابرابری تن داد و داستان به دور از خرد امام چاه نشین سامره را از این فرقه بردارند ، مرده پرستی و گداپروری از میان می رود و از این فرقه چیزی برجای نمی ماند . بنابراین سخن از فرهنگ شیعی که مسعود بهنود پول پرست به میان آورده است سخنی زیاده است و به دور ازخردمندی و خیانت آشکار به فرهنگ ایران است  .
 
7 ـ یاوه گویی های عطا مهاجرانی
الف ـ  عطامهاجرانی برای انجام خواسته ی خامنه یی پس از گفتگوی مسعود بهنود بیدرنگ وارد گود می شود و در دامگه فریب خواب آلوده از سخنان پرت و پلای او ستایش می کند .
این فرومایه ، چون از علم لدنی و کشف اسرار برخور دار بوده  و از پندار مسعود آگاه است می نویسد منظور مسعود بهنود فهم فرهنگ شیعه است که با شیعه بودن متفاوت است . و  این سخن ناستوده کار او نیز  به چرند گویی کشیده است .
 
ب ـ عطا مهاجرانی در این نوشته ، بی آن که فرنودی بیاورد ، برای دانشمند نمایی  نام مطران جرج خضر لبنانی ، دکتر امیر حسین آریانپور ، علی اصغر ضرابی ، محمدعلی سپانلو می آورد و چون می داند که آن ها مرده اند ، به نام آنان پندارهای فریب خود را بازگو می کند . این زشت ترین شیوه ی نویسندگی و رفتاری  ننگ آور است .
 
پ  ـ عطا مهاجرانی ، بی آن که از اندیشه و برداشت فرزانی ، فردوسی ، حافظ ، عطار  و مولانا  کمترین آشنایی داشته باشد ، می نویسد ، با این که سنی بودند ، از علی و حسین ستایش کرده اند .
در بند پ پاراگراف 6  ، با یادآوری سروده های او نشان داده ام ، او سی سال زندگی خود را برای زنده نگهداشتن فرهنگ کهن ایران و زبان پارسی که با بیداد  راهزنان بادیه نشین رو به ویرانی بود ، پشت سر گذاشت ، او یکی از پیروان اندیشه میترا ( سیمرغ ) بوده . از چاپلوسی و ستایش بیزار بود و آن چه به نام محمد و علی و محمود غزنوی به شاهنامه افزوده شده برای بی ارج کردن او بوده است . در درازای 1100 دینمداران و دشمنان ایران بی شرمانه شاهنامه را دستکاری کرده اند و این نابکاری هنوز دنبال می شود . حافظ از اندیشه ی عطار بهره ها گرفته است و بسیاری از سروده های او در راستای برداشت عطار بوده است . این دو اندیشمند ایرانی بارها گفته اند ، که مسلمان نیستند . سروده های عطار و حافظ گویای آنست  :
مسلمانان من آن گبرم که دین را خوار می دارم        مسلمانم همی خوانند و من زنار می دارم
برای آگاهی از اندیشه ی والای عطار دیوان او و منطق الطیر او را بخوانید :
از لذت حیات ندارد تمتعی امروز                 هر که وعده به فرداش می کنند
بیا تا گل بر افشانیم و می در ساغر اندازیم     فلک را سقف بشکافیم و طرحی نو در اندازیم  
خرقه پوشی من از غایت دین داری نیست        پرده یی بر سر صد عیب نهان می پوشم
واعظان کین جلوه در محراب و منبر می کنند    چون به خلوت می روند آن کار دیگر می کنند
فتوای پیر مغان دارم و قولیست قدیم              که حرامست می آن جا که نه یارست ندیم
می خور که شیخ و حافظ و مفتی و محتسب     چون نیک بنگری همه تزویر می کنند
ساقی بی که شد قدح لاله پر زمی                 طامات تا به چند و خرافات تا به کی
بسیاری از سروده های مولانا دستکاری شده ، سروده ی زیر گویای آن است که مولانا مسلمان نیست
دین ما مهر تو ، مذهب ما ، خدمت تو      تا نگویی در این عشق تو مختصریم
 
 8 ـ  ایرانی بیگانه با زبان پارسی
 
پیش از بررسی در این زمینه شایسته می دانم ، نخست نیرنگ کشورهای غربی را در گسترش دین اسلام و به ویژه فرقه شیعه بازگو کنم :
الف ـ بیگانگان  به ویژه انگلیس جهانخوار که مسعود بهنود و عطا مهاجرانی جیره خواران آنند ، برای این که بتوانند برای همیشه منابع زیر زمینی ایران را از آن خود کنند ، بر آن شدند پندارهای فریب دین اسلام و فرقه شیعه را گسترش داده ، تا مردم گرفتار تعصب و خرافات شده و در نادانی به سر برند . برای کوتاهی سخن به گزیده ی سخنان چند تن از این بیگانگان بسنده می کنم :
ـ سر گور اوزلی فرماندار انگلیس در هندوستان بی شرمانه می گوید : " ما باید ایران را همیشه در بدبختی و ناتوانی و ددمنشی نگهداریم " .
ـ  بی بی سی که بلندگوی منافع انگلیس است و مسعود بهنود در آن سخن پراکنی می کند ،  هنگامی که خمینی در پاریس بود ، چهره ی زشت انگلیس جها نخوار را آشکار کرد : " پس از این انقلاب ، ایران تنها جایگاهی هم پایه ی افغانستان خواهد یافت و برای همیشه رویای تمدن بزرگ و پنجمین قدرت را از یاد می برد " .
ـ رمزی کلارک وزیر پیشین دادگستری امریکا و فرستاده رئیس جمهور انگیزه ی پشتیبانی امریکا از خمینی را چنین بازگو می کند : " خمینی مردم در راه بیداری را از نو به خواب گران سده ها فرو خواهد بردو به زبونی و پستی و خواری خواهد کشاند و این همان خواسته ما است " .
ـ ریچار فالک استاد دانشگاه برینستون و رهبر انجمن با نام دروغین ( آزادی ، هنر ودانش ) گسترش دین واپسگرای اسلام را سیاست استعماری انگلیس می داند ، می نویسد " باید نماد ها و ارزش های بنیادی فرهنگ ایران را که بنیاد دیرین کشور است ، نابود کرد. باید زنجیر زنی و سینه زنی و غمه زنی را برای سوگواری های دینی به دست مردم نادان به گونه یی پایدار نگهداری و پاسداری گسترش داد . زیرا زنجیر زدن و و سینه زنی نشانه ی آمادگی مردم نادان برای شهید شدن است و برای برپایی بینوایی کارساز می باشد . هرگاه خواستیم ایران را نابود کنیم ، ساده ترین راه را که اسلام است ، پیش می کشیم و آن را برپا می کنیم  .
 
با اندوه بسیار می بینیم که  مسعود بهنود ، مهاجرانی به همراه مشتی مامورین وزارت اطلاعات و پاسدارها  با برخورداری از پشتیبانی دولت انگلیس در لندن ، برای فریب مردم ساده دل که به آسانی به دام این نابکاران می افتند ، دسته های سینه زن و زنجیر زن به راه می اندازند و با دادن خوراک به این دسته ها، به گداپروری و مرده پرستی دامن می زنند .
 
انگلیس برای رسیدن به هدف خود در نابودی ایران ، ازخمینی خرفت و کینه توز  شخصیت ساختگی رهایی بخش ساخت و سپس با همکاری فرانسه او را روانه ایران کرد ، هنگامی که به ایران رسید ، روزنامه نویسی از او پرسید ،  اکنون چه احساسی دارید؟ پاسخ داد هیچ . به درستی او در آرزوی ویرانی شهرها و آبادانی گورستان ها بود و از فرودگاه مهرآباد به گورستان تهران رفت و نشان داد نه تنها کمترین مهری به ایران زمین و مردم آن ندارد و  ابزار دست بیگانگان برای  نابودی این کشور است .
 
خمینی در اجرای خواسته اربابان خود ، برای گسترش و تبلیغ پندارهای واپسگرای دینی بت پرستی ،  مرده پرستی و گداپروری شمار زیادی از ملایان را که در گورستان های نجف و کربلا زندگی می کردند ، به ایران آورد و آنان را برای آموزش طلبه ها در مکتب خانه ها و مدرسه های دینی به گورستان های گوم ( تازی شده ی آن قم ) و شهر توس ( تازی شده ی آن مشهد ) ، شهر ری و چند شهر بزرگ فرستاد  . در کشوری که بینوایی و بی خانمانی بیداد می کند یک میلیون ملا برای تبلیغ پندارهای واپسگرای فرقه شیعه  به دورترین روستا ها فرستاده شده و سر بار مردم بینواشده اند .
 
در درازای این سال ها ملایانی که از عراق به ایران آمده اند ، افزود برکار در مدرسه های دینی در مجلس و دولت به سمت های نمایندگی و وزیری رسیده اند ، آنان نیز در آرزوی رسیدن به قدرت در حکومت فاشیست فرقه شیعه می باشند ،
 
بنابر آن چه یاد آور شدم  با روی کار آوردن ملاها تندآبه واژه های زشت زمخت و خشن تازی به زبان پارسی سرازیر شد . از میان بردن نسک ها ، بریدن برگ های آن ها  و دستکاری در نوشته ها از سر گرفته شد . دزد ی یادمانده های کهن و فروش آن ها در کشورهای جهان افزایش یافت .( برای آگاهی بیشتر ، زبان پارسی ، شناسه ی مردم ایران زمین نوشته ی نیما فرمین در تارنماهای زبان پارسی و فیس بوک نیما فرمین بخوانید .)
 
ملایان از نخستین روز  ، از بد رفتاری با اقلیت های دینی و مذهبی به ویژه هم میهنان سنی  دریغ نکرده اند و بیش از همه مردم آزاده ی کردستان ، خوزستان و بلوچستان و ترکمن ها از بیداد آنان رنج برده و شمار زیادی از فرزندان آنان به دست دژخیمان به چوبه دار آویزان و یا تیرباران شده اند . کشتار مردم آاده ی بلوچستان در زندان زاهدان نشان داد ، که ملایان در مردم ستیزی از حکومت های فاشیست پیشی گرفته اند .
 
بدون شک مردم این بخش های ایران با گویش های کهن سخن می گویند و بسیاری از آنان که از آموزش و پرورش بی بهره می باشند به زبان پارسی به خوبی آشنا نیستند .
 
همان گونه که در بند 8  یاد آور شدم ، گفتگوی مسعود بهنود و نوشته عطا مهاجرانی و پیش کشیدن" ایرانی بیگانه از زبان پارسی برای بی ارج کردن و کنار گذاشتن ملا شاهرودی و ملایانی که از نجف به ایران آمده اند و فریب مردم نادان و ساده دل که بازیچه ی این نابکاران می شوند ، انجام شده است و نشان دادم ، این ملایان در شناخت زبان پارسی از ملا خمینی و خامنه یی و مجتبی کاستی ندارند . بدون شک این سخنان به دور از خردمندی مسعود بهنود و عطا مهاجرانی پول پرست که در خدمت انگلیس می باشند ، در این جا پایان نمی گیرد و در آینده نیز گواه نیرنگ ها و نامردمی های دیگر آنان خواهیم بود .
 
 برای رویارویی با این نامردمی ها  ایرانیانی که به ایران زمین و مردم آزاده ی آن مهرمی ورزند ، خویشکاری دارند به پاخیزند ، تا مزدوران ملایان نتوانند ، بی شرمانه با زیر پا گذاشتن ارزش های فرهنگ ایران ، پندارهای فریب فرقه شیعه را در بخش زبان پارسی تلویزیون های کشور های غربی و تارنماهای ملایان بازگو کنند و مردم را بفریبند .
 
در این میان عبدالستار دوشکی جدایی خواه  که در همه ی گردهمایی ها دیده می شود ، به جای پاسخ گویی به سخنان نابخردانه مسعود بهنود ، آیین دوستی به جای می آورد و با چاپلوسی می گوید ، من مسعود بهنود را در لندن دیده ام و با احترام می شناسم و خوشحالم که این حقیقت را آشکار کرد  و می افزاید که  او اصلاح طلب دولتی در تلویزیون ها  است . هم طبال یزید است و هم علمدار حسین . او با این واکنش احساساتی و نداشتن آگاهی از ارزش های فرهنگ ایران ، با این سخنان نسنجیده خود را بی ارج کرد  .
 
با اندوه بسیار ، شماری از ایرانیان برای خود نمایی در زمینه های  حقوقی ، سیاسی ، فرهنگی ، اقتصادی و ... بی آن که در این دانش ها شناختی داشته باشند خود را کارشناس می دانند و به زبان مردمی نخود هر آشی می شوند . در تلویزیون های کشور های غربی برای نمونه سپاهی قدس سیامک دهقانپور در رادیو فردا کامبیز حسینی ، مسعود بهنود و عطا مهاجرانی سرسپردگان ملایان و انگلیس جهانخوار که از حقوق اساسی و ارزش های فرهنگی آگاهی ندارند ، در گفتگوهای بی محتوا  هم زمان زیادی را از دست می میدهند و هم مردم را به بیراهه می کشند .
سیامک دهقانپور با رضا پهلوی ، ملا شریعتمداری ، بنی صدر و عبد علی بازرگان گفتگو درباره ی سکولاریسم به راه انداخت و پس از چند نشست ، چون هیچ کدام از حقوق اساسی شناختی ندارند ، سر انجام کار به ابتذال کشید . کامبیز حسینی در گفتگو با مسعود بهنود برای خود نمایی به وی می گوید ، از این پس با بد گویی سکولاریست ها روبرو می شوید . و یا مسعود بهنود یک باره کارشناس حقوق اساسی می شود و می گوید از اول مشروطیت تا امروز ملا ی جنایتکار خاتمی از همه بر تر بوده است .
من از کامبیز حسینی می پرسم آیا کمترین شناخت دانشی از حقوق اساسی و نظریه ی سیاسی سکولاریسم دارد؟ من بی آن که او و مسعود بهنود را بشناسم ، می گویم هر دو زیاده گویی کرده اند . آیا کامبیز حسینی از ارزش های فرهنگ ایران شناخت دارد ؟ می گویم نه . زیرا اگر از ارزش های فرهنگی ایران شناخت داشت ، سخنان نابخردانه او را چشم بسته نمی پذیرفت . در کشورهای پیشرفته جهان ، روزنامه نویس ها تنها در رشته یی که دوره های دانشی دیده اند ، با کارشناسان که  از برجستگان در آن دانش ها هستند به گفتگو می نشینند . 36 سال است ، که گواه این نابکاری ها هستیم  . ملایان دانش ستیز از آن بهره برده اند ، زیرا در تلویزیون ها هرگز شیوه ی کشورهای پیشرفته دنبال نشده و پیوسته باند بازی و نوکر صفتی و فرومایگی همه چیز را به ابتذال کشیده است .و با سرگردانی مردم ، ملایان دزد و دغل از آن سود برده اند .
  

دیداردر یک عصر با هوشنگ عیسی بیگلو Hushang Isabeglu غروب2014 12 31

فیلم / حمله اسلامگرایان به نشریه Charlie Hebdo در پاریس حداقل 11 کشته بجا گذاشت

فیلم / حمله اسلامگرایان به نشریه Charlie Hebdo در پاریس حداقل 11 کشته بجا گذاشت



[تاريخ مطلب: هفدهم دی ۱۳۹۳ برابر با هفتم ژانويه ۲۰۱۵]

دانشکده پزشکی داعش افتتاح شد..زمان فارغ التحصیلی: ۳سال سه شنبه

دانشکده پزشکی داعش افتتاح شد..زمان فارغ التحصیلی: ۳سال
دبی-العربیه.نت فارسی
گروه دولت اسلامی موسوم به داعش اعلام کرد یک دانشکده پزشکی در استان الرقه پایگاه اصلی خود در سوریه افتتاح کرده که مدت زمان تحصیل در آن تنها ۳ سال است. 

این دوره سه ساله، به شش مرحله تقسیم می‌شود و جنبه‌های نظری و عملی پزشکی را شامل می‌شود.

به گزارش خبرگزاری آناتولی فعالان می‌گویند در اطلاعیه‌ای که در شماری از مناطق «ولایت رقه» توزیع شده، «دیوان بهداشت» وابسته به گروه داعش، شرط‌های پذیرش در دانشکده پزشکی را اعلام. بنا بر این اعلام «سن داوطلبان نباید کمتر از ۱۸ سال و بیشتر از ۳۰ سال باشد» و همچنین «باید فارغ التحصیل دوره متوسطه در شاخه علوم تجربی با معدل ۸۰درصد به بالا باشند.» 

این اطلاعیه برای کسانی که «شرایط جنگ» باعث شده نتوانند مدرک پایان دوره متوسطه را دریافت کنند، تسهیلاتی قائل شده است. افراد مشمول این تسهیلات می‌شوند که معدل دوره راهنمایی آن‌ها، از ۸۰درصد بیشتر باشد که در این صورت می‌توانند «در امتحان رقابتی برای ورود به دانشگاه شرکت کنند.» 

بنا بر این اطلاعیه، داوطلبان دختر و پسر می‌توانند ظرف مدت یک ماه، به ساختمان دانشکده پزشکی در الرقه مراجعه کنند. 

در این اطلاعیه، آدرس دانشکده پزشکی داعش ذکر نشده اما شماری از فعالان، تصاویری از این دانشکده را در شبکه‌های اجتماعی، منتشر کردند.


از بیش از یک سال پیش، گروه داعش، کنترل استان الرقه را به طور کامل در دست دارد. داعش موفق شد گروه‌های مسلح مخالف حکومت بشار اسد رئیس جمهوری سوریه را از این استان بیرون براند. 

داعش، کنترل تمام خدمات را در الرقه در دست دارد و اقدام به پیاده کردن قوانینی می‌کند که آن‌ها را «آموزه‌های شرعی» می‌نامد. اوضاع دیگر مناطق تحت کنترل داعش در عراق و سوریه که ژوئن گذشته برپایی خلافت اسلامی را در آن‌ها اعلام کرده، نیز به همین صورت است.

تنبیه بدنی در مدارس به مثابه کودک‌آزاری

تنبیه بدنی در مدارس به مثابه کودک‌آزاری

06.01.2015


شکستگی بینی دانش آموز بر اثر تنبیه

'دست کم ۱۱ کشته' در حمله به دفتر مجله طنز فرانسوی

'دست کم ۱۱ کشته' در حمله به دفتر مجله طنز فرانسوی


عکسی که از صحنه رویارویی مهاجمان (پایین تصویر) با پلیس منتشر شده است
مقام‌های قضایی فرانسه می‌گویند حمله مسلحانه به دفتر یک مجله طنز در این کشور دست کم ۱۱ کشته بر جای گذاشته که به گزارش خبرگزاری فرانسه دو نفر آنها از ماموران پلیس هستند.
رویترز می‌گوید شمار کشته‌ها به ۱۲ نفر رسیده است.
یک شاهد عینی گفته است که دو مرد با نقاب‌های سیاه و کلاشنیکف به دفتر مجله "شارلی ابدو" در پاریس، پایتخت فرانسه حمله کرده و به افراد تیراندازی کرده‌اند.
انتقال یکی از زخمی‌ها به بیمارستان
کمی بعد شاهدان عینی مهاجمان را در حال فرار از محل دیده‌اند. گفته شده که ۱۰ نفر دیگر هم در جریان این حمله زخمی شده‌اند. حال چهار نفر از آنها وخیم گزارش شده است.
مجله شارلی ابدو در سال ۲۰۱۱ و پس از چاپ کاریکاتوری از پیامبر اسلام هم مورد حمله قرار گرفته بود.
به دنبال حمله امروز سطح آماده‌باش امنیتی در پاریس به بالاترین سطح افزایش یافته است. پلیس پاریس عملیات بزرگی را در منطقه حمله آغاز کرده تا مهاجمان را دستگیر کند.
فرانسوا اولاند، رئیس‌جمهور فرانسه، کمی پس از حمله به دفتر شارلی ابدو رفته و این حمله را "توحش شدید" دانسته و مهاجمان را "تروریست‌های بزدل" خواند.
رئیس‌جمهور فرانسه کمی بعد از حمله از دفتر مجله شارلی ابدو بازدید کرد
آقای اولاند گفت که دولت فرانسه حقوق و آزادی‌های روزنامه‌نگاران را حفظ می‌کند.
شارلی ابدو به تازگی کاریکاتوری از ابوبکر البغدادی، رهبر گروه موسوم به 'دولت اسلامی' (داعش) منتشر کرده بود.

فرا رسيدن چهل و هفتمين سالگرد درگذشت غلامرضا تختی،


فرا رسيدن چهل و هفتمين سالگرد درگذشت غلامرضا تختی، خبرگزاری‌ها و مطبوعات ورزشی را مانند سال‌های گذشته به تکاپو واداشته تا مطالب متنوعی درباره خاطرات هم دوره‌ای‌ها، شرح قهرمانی‌ها، رفتار اجتماعی، منش پهلوانی و فعاليت‌های سياسی او منتشر کنند.

رح فنی سپانلو برای کشتی تختی و آناتولی آلبول، کارشناسانه است. از اين حيث با شعرها و يادداشت‌هايی که احمد شاملو، جلال آل احمد، سياوش کسرايی، ميم آزرم، رضا براهنی، موسوی گرمارودی و ديگران به ياد تختی نوشته‌اند تفاوت دارد.
پيش از سپانلو از جمع چهره‌های شاخص فرهنگی که به ياد تختی قلم زده‌اند، فقط ه. الف. سايه بود که فهم فنی‌اش از کشتی، متخصصين اين رشته را متعجب می‌کرد.
سپانلو خودش را يکی از «جوجه‌ کشتی‌گيران پانزده - شانزده‌ ساله آن روزگار» لقب می‌دهد و برای نخستين بار متوجه ‌می‌شويم اين شاعر، نويسنده و مترجم مشهور که در چند فيلم سينمايی نيز به ايفای نقش پرداخته، سابقه فعاليت در ورزش ملی ايرانيان را داشته است.
برنده جايزه شعر «ماکس ژاکوب» فرانسه، در يادداشت خود با اشاره به فعاليت‌های سياسی تختی نوشته، حکومت ورزشکاران را مرهون و چاکر خويش می‌دانست اما وقتی قهرمان جهان حاضر نيست باج بدهد، مدعی خطرناکی خواهد شد که می‌تواند «همچون الگو بر جوانان اثر نهد» و نيروی خود را در خدمت عدالت قرار دهد.
سپانلو که چند نمونه‌ شاخص ادبيات جهان، از جمله آثاری از ژان پل سارتر، آلبر کامو، آرتور رمبو و گراهام گرين را به فارسی برگردانده، کشتی گرفتن حبيبی را تماشايی‌تر از تختی و تکنيک موحد را هم برتر از او ارزيابی کرده است. در همين حال تختی را «جوهری کمياب و تخمين‌ناپذير» می‌داند که از چهارگوش تشک‌های مندرس کشتی به عرصه گسترده اجتماع رسيده است.
محمد علی سپانلو، دارنده نشان فرهنگی شواليه فرانسه معتقد است تختی افسانه رستم و پوريای ولی را زنده ‌کرد. زيرا او «ترکيبی از معصوميت و قدرت بود که در چشم ملت می‌نشست، معصوميتی که بر قدرت حاکم است، قدرتی نيالوده و آرمانی که هنوز در چهره کودکانه و چشم ‌پاک اين مرد زندگی می‌کند.»
آلمان بعد از جنگ
تختی سفرهای متعددی به آلمان داشته. اغلب از اين کشور بنز می‌خريد و به تهران می‌آورد. سفرهايی که با ماجراهای حاشيه‌ای فراوانی همراه بود. برای مثال، وقتی با شراکت مهدی يعقوبی ديگر ستاره وقت کشتی ايران بنز خريده و در مسير بازگشت بودند، در ترکيه از روی پل به داخل آب سقوط می‌کنند.
«روی داشبورد نمک ريخته بوديم و خيار می‌خورديم که سقوط کرديم. از شيشه عقب خودم را در آوردم اما تختی پشت فرمان گير کرده بود. بيرون آمدم جلوی يک اتوبوس را گرفتم و آنها زنجير انداختند تا ماشين را از آب دربياورند. دير می‌کرديم تختی خفه شده بود.»
مهدی يعقوبی گفته است: «درشکه‌چی‌ها خبردادند سفير شما در هتل است. اسم او تورانيان بود، پنج هزار لير داد و گفت هر موقع داشتيد به خواهرم در تهران بدهيد. وقتی ماشين را درست کرديم و در خيابان بوذرجمهر ۱۵ هزار تومان فروختيم، تختی گفت اول برويم پول سفير را بدهيم.»
در يکی از نخستين سفرهای تختی به آلمان که سال ۱۳۳۱ بود، اتفاقی رخ می‌دهد که راوی‌اش محمود ملاقاسمی برنده مدال نقره از وزن اول، در اولين دوره مسابقات جهانی کشتی آزاد است.
به گفته او: «آلمان آن زمان يک ويرانه بود. دعوت شده بوديم تا با جوانان آلمانی کشتی بگيريم. برای اسکان، حريفان ما را به خانه خود می‌بردند. تختی گفت بچه‌ها ما نان و نمک اين‌ها را خورده‌ايم، مسابقات هم که رسميت ندارد، شما هم محبت کنيد يک خاک شويد، سفت و سخت کشتی نگيريد.»
برنده مدال برنز المپيک ۱۹۵۲ هلسينکی می‌گويد: يکی از بچه‌ها که اسمش را نمی‌آورم رفت و زود حريف آلمانی را زمين زد. تختی ناراحت شد و به او گفت: «آفرين! تو حق شناس هستی». تختی از آلمان تا تهران ديگر با او حرف نزد.


چنارهای باغ پسیان تهران قطع شدند

در طول هفته گذشته، بخش عمده‌ای از درختان۷۰ ساله باغ پسیان در خیابان ولی‌عصر تهران قطع شده‌اند.
baghe pesyan-1
خبرگزاری مهر گزارش داده که این اقدام در حالی صورت گفته است که از مهرماه امسال، مصوبه تغییر کاربری این باغ تاریخی در کمیسیون ماده پنج، اعتراضات گسترده‌ای به همراه داشته است.
در ماه‌های گذشته گزارش‌های دیگری از تخریب باغ‌های این منطقه تهران منتشر شده بود که تخریب باغ دو هزار و ۶۰۰ متر مربعی پسیان یکی از آن‌ها بود. شهریور ماه گذشته، کمیسیون ماده پنج، مصوبه تغییر کاربری این باغ به هتل ۱۷ طبقه را صادر کرد که بر اساس آن با قطع درختان باغ و ساخت برج در آن موافقت شد.
با اینکه خیابان ولی عصر تهران در سال ۹۰ ثبت ملی شده است، اما در سال ۹۱ در منطقه یک تهران، مجوز ساخت یک هتل ۱۷ طبقه در این باغ تاریخی با وسعت دو هزار و ۶۰۰ متر و ۱۰۰ اصله چنار قدیمی صادر شده است.
انتشار گزارش‌های اعتراضی در رسانه‌های ایران در زمینه قطع درختان این باغ، باعث موضع‌گیری نایب رییس شورای شهر تهران در مهرماه سال جاری شد و مرتضی طلایی، از صدور این پروانه انتقاد کرد و خواستار جلوگیری شهرداری از ساخت این هتل شد.
در اظهارات نایب رییس شورای شهر تهران آمده بود که کمیسیون ماده پنج درخواست ساخت هتل ۳۱ طبقه را به ۱۷ طبقه کاهش داده است، به شرطی که کمترین قطع اشجار در این ملک رخ دهدو این به معنای آن است که قطع درختان رسما پذیرفته شده است.
با وجود این اعتراض‌ها، مجتبی یزدانی، شهردار منطقه یک، روند صدور پروانه برای این ملک را بدون تخلف اعلام کرد. هرچند سازمان محیط زیست با تغییر کاربری باغ پسیان در خیابان ولیعصر به هتل ۱۷ طبقه مخالف بوده و این مصوبه را امضا نکرده است، اما سازمان میراث فرهنگی صورت‌جلسه‌ای را که در آن حکم تخریب باغ تاریخی پسیان و برج‌سازی به جای آن داده شده، امضا کرده است.
با وجود اعتراضات فعالان محیط زیست و مخالفت شورای شهر تهران، اکنون خبرگزاری مهر گزارش داده که درختان چنار این باغ تاریخی که بیش از ۷۰ سال عمر داشتند قطع شده‌‌اند و ریشه‌های درختان باقی‌مانده در حاشیه باغ نیز با توجه به تزریق سیمان برای انجام عملیات گودبرداری در خطر نابودی هستند.
تنها در سال ۹۲، ۷۵ اصله درخت چنار کهنسال با عمری بالای ۸۰ سال در حد فاصل چهارراه ولی‌عصر تا میدان ولی‌عصر به‌دلیل بی‌آبی ابتدا خشک و سپس قطع شدند. ارزش ریالی این ۷۵ درخت بیشتر از ۳۰ میلیارد تومان اعلام شده بود.
بر اساس آمار آخرین سرشماری درختان خیابان ولی‌عصر در این حدفاصل در مجموع ۶۱۹ اصله درخت کهنسال چنار شامل ۳۵۴ اصله در سمت غربی خیابان و ۲۶۵ اصله در سمت شرقی خیابان بوده که با قطع‌ شدن ۷۵ اصله از آن‌ها، تعدادشان به ۵۴۴ اصله کاهش پیدا کرده بود.
سابقه کاشت چنارهای خیابان ولی‌عصر به سال ۱۳۱۸ می‌ر

فراخوان گزارشگران: با دفاع از اعلامیه جمعی زندانیان سیاسی زندان گوهردشت, فریاد اعتراض بهنام ابراهیم زاده را رساتر کنیم! - همراه با اسامی اولیه

فراخوان گزارشگران: با دفاع از اعلامیه جمعی زندانیان سیاسی زندان گوهردشت, فریاد اعتراض بهنام ابراهیم زاده را رساتر کنیم! - همراه با اسامی اولیه


بیداد و سرکوب افسارگسیخته  درزندان های کشورمان همزاد با روی کار آمدن جمهوری اسلامی است و  دستگاه قضائی آن ابزار کشتار و حبس و شکنجه آزادیخواهانی بوده است که جز آینده ای بهتر برای مردم در سر نداشته اند. بهنام ابراهیم زاده بیش از 4 سال در زندانهای مخوف رژیم و بجرم تلاش برای احقاق حقوق کارگران و زحمتکشان بسر برده است و بعلت اعتراض به شرایط طاقت فرسای زندان در بیدادگاهی مجددا به نه سال و نیم حبس محکوم شده است. ما فعالین سیاسی اجتماعی و فرهنگی و رسانه ای و مدافعین حقوق گارگران و زندانیان سیاسی ضمن پشتیبانی از اعلامیه زندانیان سیاسی گوهردشت کرج و مجکوم نمودن پرونده سازی های سازمانیافته علیه فعالین کارگری در بند و زندانیان سیاسی – عقیدتی, از تمامی نیروهای آزادیخواه و مبارز خواستاریم تا در حد توان با تلاش و کوشش خود مانع این حکم بیدادگاه قضائی رژیم شوند و از هیچ کوششی دریغ نورزند. ما نیز بسهم خود در رساتر نمودن فریاد دادخواهی بهنام ابراهیم زاده و سایر زندانیان سیاسی عقیدتی در ایران میکوشیم.
امضاء ها ادامه دارد .....
 آدرس برای ارسال اسامی:

اعلامیه جمعی از زندانیان سیاسی گوهردشت (رجایی‌ شهر) كرج در محکومیت حکم ظالمانه به بهنام ابراهیم‌زاده

«آگاهی یافتیم دادگاه امنیتی موسوم به انقلاب، بهنام ابراهیم‌زاده زندانی کارگری و حقوق بشری را به نُه و نیم سال حبس دیگر محکوم کرد. این در حالی است که این زندانی سیاسی بیش از 4 سال از دوره‌ی حبس خود را گذرانده و زمان زیادی به آزاد شدنش باقی نمانده و دارای فرزندی است که از بیماری سرطان رنج می‌برد.
اتهام جدید آقای بهنام ابراهیم‌زاده، حوادث سال گذشته در بند 350 اوین ذکر گردیده است که در آن حادثه، زندانیان به صورت وحشیانه توسط لباس شخصی‌ها و ماموران سازمان زندان‌ها، مورد حمله و ضرب و شتم قرار گرفتند. پس از آن حمله‌ی وحشیانه، برخی از زندانیان سیاسی و عقیدتی بند 350 را به انفرادی‌ها انتقال دادند؛ عده ای را به زندان گوهردشت تبعید کردند، زنده‌یاد غلامرضا خسروی را اعدام کردند و ابراهیم‌زاده از جمله زندانیانی بود که نه تنها برای مدت طولانی در انفرادی نگهداری شد، بلکه پس از آن، او را به زندان گوهردشت منتقل کرده و برایش پرونده جدیدی ساختند که نتیجه‌اش نُه سال و نیم حبس جدید بوده است.
همچون سایر پرونده‌های سیاسی، هیچ‌کس از نحوه‌ی بازجویی، بازپرسی و تشکیل دادگاه آگاهی پیدا نکرد. شوربختانه تمام احکام دادگاه‌های غیرقانونی و امنیتی موسوم به دادگاه انقلاب، به صورت فله‌ای و بدون آیین دادرسی داده می‌شود و هیچ‌کس نیز پاسخگو نیست.
در وضعیت جدید که رژیم به بحران‌های جدی اقتصادی - سیاسی ناشی از تحریم‌های بین‌المللی به دلیل بلندپروازی‌های هسته‌ای، اختلافات درونی و به ویژه اعتراض‌های اجتماعی و ناامنی‌های گوناگون روبروست؛ سعی می‌کند با فشار به فعالان حقوق بشری و سیاسی و نیز اجرای فله‌ای احکام اعدام و تشدید سرکوب‌ها، شکست‌های خود را این‌گونه جبران کند.
بنابراین احزاب، گروه‌ها و نهادهای حقوق بشری بیش از این مماشات نکرده و فریادهای اعتراض‌آمیز خود را علیه این همه ستم و بی‌عدالتی و قانون‌شکنی بلندتر کنند تا آزادگان جهان از شرایط زندانیان ستم‌دیده آگاهی یافته و به دولت‌های خود اجازه ندهند به خاطر منافع اقتصادی تا این اندازه با این رژیم کنار بیایند.
باید فریاد تظلم‌خواهی ما آشکار و اثرگذار باشد؛ کسانی چون بهنام ابراهیم‌زاده و خانواده‌اش نیازمند پشتیبانی همه‌ی شهروندان آگاه و آزاداندیش می‌باشند.»
اسامی امضاکنندگان به ترتیب حروف الفبا:
فرید آزموده، رضا اکبری منفرد، افشین بایمانی، محمد جراحی، ایرج حاتمی، خالد حردانی، افشین حیرتیان، شاهرخ زمانی، سعید شیرزاد، حشمت‌الله طبرزدی، علیرضا فراهانی، ابوالقاسم فولادوند، صالح کهندل، سعید ماسوری، اسدالله هادی، میثاق یزادن‌نژاد.
محکومیت مجدد بهنام ابراهیم زاده
 با سلام و درود به همه کارگران و فعالین کارگری
 به اطلاع می رسانم که فرزندم بهنام ابراهیم زاده در روز دوازدهم اذرماه توسط قاضی احمدزاده و بدون وکیل در دادگاه انقلاب تهران محاکمه شده و به اتهام  ارتباط با احمد شهید و سر پل مجاهدین ! و اجتماع و تبانی علیه امنیت کشور ، با استناد به ماده 610 قانون مجازات اسلامی به هفت سال و نیم  زندان و به اتهام تبلیغ علیه نظام با استناد به ماده 500 قانون مجازات اسلامی به تحمل یک سال ونیم حبس و 450000 هزارتومان جریمه نقدی، جمعا به تحمل 9 سال حبس تعزیزی و 450000 هزارتومان جزای نقدی و همچنین به اتهام نگهداری ورق پاسور به تحمل چهار ماه و نیم حبس محکوم گردیده است. نامبرده همچنین در روز  8/10/93 به شعبه 15 دادگاه انقلاب به سرپرستی قاضی صلواتی احضار و حکم مزبور به وی ابلاغ شد.
با تشکر رحمان ابراهیم زاده پدر (بهنام) و عضو کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل های کارگری
..................




اسامی فعالین سیاسی اجتماعی و فرهنگی و رسانه ای و مدافعین حقوق کارگران و زندانیان سیاسی

آمادور نویدی – فعال سیاسی و رسانه ای
آرش کمانگر – فعال سیاسی و رسانه ای
امین بیات – فعال سیاسی
اکبر دیلمی – فعال سیاسی
اسماعیل فتاحی – فعال حقوق بشر
ایرج حیدری – فعال سیاسی
احمد بخرد طبع – فعال کارگری
احسان ثابت – فعال سیاسی
ایرج مصداقی – فعال حقوق بشر
ابراهیم آوخ – فعال سیاسی و رسانه ای
امیر جواهری لنگرودی – فعال کارگری
بهرام رحمانی: نویسنده و تحلیلگر سیاسی
باقر ابراهیم زاده – فعال سیاسی
بینا داراب زند – فعال کارگری
بیژن سعیدپور – فعال سیاسی و رسانه ای
بهروز سورن – فعال سیاسی و رسانه ای
پروین ریاحی – فعال حقوق زنان
پویان انصاری -  فعال سیاسی
پیروز زورچنگ – فعال سیاسی
تقی روزبه – تحلیلگر سیاسی
جمشید صفاپور – فعال کارگری
جواد دادستان - سینماگر
حسن حسام – شاعر – فعال سیاسی
حسن عزیزی – فعال سیاسی
حشمت محسنی – فعال کارگری
حبیب ریاحی – فعال سیاسی
خسرو آهنگر – فعال سیاسی
حسین نقی پور – فعال سیاسی و رسانه ای
جمید پورقاسمی – فعال سیاسی
رحیم استخری – فعال سیاسی
سوسن شهبازی – فعال کارگری
سیامک جهانبخش – فعال سیاسی
سیامک مویدزاده – فعال کارگری
سیامک غلامی – فعال سیاسی
سعید افشار – فعال سیاسی و رسانه ای
شاهین کاظمی – فعال سیاسی
صدیق جهانی – فعال کارگری
علی دماوندی – فعال سیاسی و رسانه ای
علی ندیمی – فعال و سیاسی
علی اعتدالی – فعال سیاسی
عسگر شیرین بلاغی – فعال سیاسی
غلام عسگری -  فعال کارگری درتبعید
علی پیچگاه – فعال کارگری در تبعید
فریبا ثابت – فعال سیاسی و حقوق زنان
فاطمه رضائی – فعال حقوق بشر
فرج آلیاری – فعال سیاسی
فرهنگ قاسمی – فعال سیاسی و رسانه ای
فرخ قهرمانی – فعال سیاسی
کیتاش شمس – فعال سیاسی
گلکوه سپیدرودی – فعال سیاسی
مجید دارابیگی – فعال سیاسی
مینو همیلی زندانی سیاسی سابق فعال سیاسی پناهندگی
مریم البرزی – فعال سیاسی
منوچهر تقوی بیات – فعال سیاسی
محمود خلیلی - زندانی سیاسی دهه 60
مینا پویا – فعال سیاسی
محمود خادمی – فعال سیاسی
محمد امیرانی – فعال سیاسی
مهرداد مهر پور محمدی – فعال سیاسی
مجید مشیدی – فعال پناهندگی
ناهید ناظمی – فعال سیاسی
ندا نوآور – فعال حقوق بشر و زنان
نسرین احمدی – فعال سیاسی
نیکی میرزائی – فعال سیاسی
هدایت سلطان زاده – فعال سیاسی
یاور اعتماد – فعال سیاسی و رسانه ای

نهادها:

انجمن دفاع از زندانیان سیاسی و عقیدتی در ایران ـ پاریس
کانون همبستگی با کارگران ایران - گوتنبرگ  
کمیته دفاع از آزادی و برابری در ایران – وین
انجمن فرهنگی و اجتماعی اندیشه - گوتنبرگ
اینفو ایران
بنیاد آزادی اندیشه و بیان

رسانه ها:

سایت علیه ستم جنسی
سایت آزادی بیان
اتحاد کارگری
سایت لجور
سایت راه کارگر
سایت پژواک ایران
سایت سوسیالیسم مشارکتی
سایت رنگین کمان
وبلاگ اشتراک
وبلاگ اخگر

سایت مجید مشیدی
وبلاگ کاوش
سایت بینا داراب زند
سایت محمود خادمی
وبلاگ خبری گزارشگران
سایت گزارشگران