نگاهي به...

هر آنچه منتشر ميشود به قصد و هدف آگاهی رسانی و روشنگری است۰ ما حق "آزاد ی بيان" و" قلم" را جزء لاينفک مبارزه خود ميدانيم! ما را از بر چسب و افترا زدن باکی نيست! سلام به شهدای خلق! سلام به آزادی!

۱۳۸۸ شهریور ۳, سه‌شنبه

جلسه ی چهارم بی دادگاه کودتا
درخواست انحلال جبهه ی مشارکت و سازمان مجاهدین

• در جلسه ی چهارم بی دادگاه کودتا سعید حجاریان از حزب مشارکت ایران اسلامی استعفا کرد! ...

چهارمین جلسه ی بی دادگاه کودتا علیه معترضین روز سه شنبه در تهران برگزار شد. در این جلسه، تعدادی از شخصیت های سیاسی مشهور حکومت اسلامی و اصلاح طلب از جمله محسن میردامادی، محسن صفایی فراهانی، سعید شریعتی، بهزاد نبوی، عبدالله رمضان‌زاده، فیض‌الله عرب‌سرخی، صادق نوروزی، مصطفی تاج‌زاده، کیان تاجبخش، شهاب‌الدین طباطبایی، هدایت آقایی، مسعود باستانی، سعید لیلاز، احمد زیدآبادی، علی تاجرنیا و محسن امین‌زاده و سعید حجاریان حضور داشتند.

درخواست انحلال جبهه ی مشارکت
دادستانی در ادعانامه ی خود خواهان انحالال جبهه ی مشارکت و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و محاکمه ی سران آن ها شد. بخشی از این ادعانامه به نقش این دو جریان اصلاح طلب مربوط است.
به گزارش خبرنگار سیاسی ایرنا، سپهری که در آغاز چهارمین جلسه محاکمه برخی دستگیرشدگان در جریان آشوب‌های اخیر تهران، متن دادخواست عمومی را قرائت می کرد، به تشریح برخی اقدامات و افکار اعضای حزب مشارکت و سازمان مجاهدین پرداخت.
سپهری مدعی شد با استناد به گفته های افرادی همچون سعید حجاریان، محسن صفایی فراهانی، محسن امین زاده و ... سخن می گوید.
وی با اشاره به مفاد سند حزب مشارکت گفت که این سند را به اعضای بازداشت شده عضو شورای مرکزی حزب نشان داده اند.
وی در ادامه به گفته های صفایی فراهانی اشاره کرد و افزود: آقای صفایی فراهانی پس از مطالعه این سند گفت «من عنصر سیاسی نیستم و اطلاعات سیاسی من از صفر هم کمتر است» وی در جای دیگری گفت «اگر این متن درست تایپ شده باشد از اساس نادرست است».
سپهری در ادامه به گفته های رمضان زاده قائم مقام حزب مشارکت استناد کرد که در جلسات بازجویی اظهار کرده بود «چنین تحلیل هایی خلاف مرام نامه و بیانیه موسسان حزب است» وی در جای دیگری با ناباوری می گوید «این تحلیل حزب را قبول ندارم» و پس از قرائت سند تصریح می کند «این موارد تخلف صریح حزبی است و فاقد وجاهت قانونی است».
به گفته نماینده دادستان عمومی رمضان زاده با بیان اینکه «این تحلیل بسیار مغشوش و غیرمنطبق با واقعیت است»، موارد مندرج در سند حزب مشارکت را نادرست خوانده است.
سپهری در ادامه به انعکاس گفته های محسن امین زاده که پس از استعفا از حزب همچنان در برنامه ریزی‌ها مشارکت داشته است، پرداخت و گفت که امین زاده از سند حزب مشارکت برائت جسته است.
به گفته او امین زاده در بازجویی ها گفته است «جزوه حاضر بسیار بد است و مطالب در بخش اول بدون رعایت حدود و شئون با لحنی ناشایست نوشته شده است، بسیار عجیب است که آن را به عنوان جزوه استراتژیک حزب قبول داشته اند».
سپهری تاکید کرد که امین زاده در بازجویی ها با اشاره به نوشته های خود گفته است «من کاملا متاسفم که نوشته های این جانب در کنار این مطالب قرار گرفته است»
نماینده دادستان عمومی تهران با اشاره به مشکل دار بودن راهبرد حزب مشارکت که اعضای مرکزی آن به انحراف های این راهبرد اذعان دارند، تصریح کرد: این شیوه عمل و تحلیل و بی دقتی هایی که در این جزوه نمود یافته است سوء تفاهم ها بین نظام و مسئولان را افزایش می دهد.
سپهری خاطر نشان کرد: چنین حزبی خسارات زیادی به کشور وارد کرده و اسناد و بیانیه های فراوانی را براساس این تفکر صادر کرده که مشکلات زیادی به وجود آورده است.
در ادامه کیفرخواست عمومی به سند تحولات راهبردی حزب مشارکت که در کنگره یازدهم این حزب نیز قرائت شد اشاره شده است.
البته سپهری تاکید کرد که پیش نویس این سند که به امضای تعدادی از اعضا رسیده حاوی عباراتی ننگ آور است اما به تایید همه اعضا نرسیده است، با این حال تفکر سانسور نشده حزب مشارکت همان متن مندرج در پیش نویس است که متن نهایی بارها مورد تعدیل قرار گرفته است.
نماینده دادستان عمومی تهران در ادامه برای درخواست انحلال این حزب به بندهایی از این سند اشاره کرد.
به گفته سپهری در این سند انقلاب اسلامی ایران تنها «انقلاب ایران» خوانده شده است و همچنین شائبه «اندک سالاری» حاکم بر کشور پس از وفات امام خمینی طرح شده و در ادامه این سند آمده است که این اندک سالاری طی جریانات اخیر در حال تبدیل به «یکه سالاری» است.
به گفته نماینده دادستان عمومی تهران در سند تحولات راهبردی حزب مشارکت حاکمیت ایران، «توتالیتر» خوانده شده و به آن نام «دیکتاتوری لیبرال» داده شده است.
وی با اشاره به استراتژی های سه گانه این حزب که دستیابی به قدرت، تغییر قانون اساسی و مردم سالاری تمام عیار عنوان شده است که رمضان زاده قائم مقام حزب مشارکت درباره مردم سالاری تمام عیار طی بازجویی ها اذعان کرده است: مردم سالاری تمام عیار آن چیزی که می فهمم دموکراسی بی قید و شرط حتی غیردینی است.
نماینده دادستان عمومی تهران با بیان اینکه حزب مشارکت به ترویج حاکمیت دوگانه و تقسیم جمهوری اسلامی ایران به دو بخش دموکراتیک و غیر دموکراتیک اقدام کرده است ادامه داد: این حزب موفقیت خود در پیشبرد اهداف را در تضعیف نظام می داند.
وی ادامه داد: این حزب پیشرفت خود را در اختلاف افکنی در ارزش ها و ارکان نظام می داند.
به گفته سپهری تئوریزه کردن خیانت به ملت ایران در بند ۴ الزامات گام اول راهبرد جبهه مشارکت آمده است.
وی همچنین به رفت و آمدهای افرادی همچون اعضای بنیاد سوروس که از نهادهای پوشش سازمان سیا است و چندین انقلاب رنگین و مخملین را راهبری کرده است اشاره کرد و به ذکر جزئیاتی از ملاقات یحیی کیان تاج بخش نماینده این بنیاد با تاج زاده و همچنین سعید حجاریان پرداخت.
وی همچنین با اشاره به ملاقات جان کین و هابرماس از محرکان انقلاب های رنگین با اعضای مرکزی جبهه مشارکت همچون حجاریان اشاره کرد.
وی در ادامه به بیانیه های جبهه مشارکت همچون بیانیه های ۲۵ خرداد ماه، ۲۷ تیرماه و ۱۴ مرداد ماه که در راستای القای جعل و تقلب در انتخابات و برپایی آشوب و بلوا بود، اشاره کرد.
نماینده دادستان عمومی تهران از قاضی دادگاه خواست با توجه به مدارک ارایه شده برای انحلال این تشکل اخلال آفرین اقدام شود و از کمیسیون ماده ۱۰ احزاب خواست با عنایت به موارد تصریح شده در بند ۱۶ و مطابق با ماده ۴ این قانون عمل کند.

درخواست انحلال سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی
نماینده دادستانی تهران سپس خواستار انحلال سازمان مجاهدین و محاکمه اعضای اصلی آن شد.
نماینده دادستانی تهران در ادامه قرائت کیفرخواست عمومی متهمان اغتشاشات اخیر تهران با برشمردن آن چه برخی اسناد مربوط به انحرافات، اخلال گری و بحران سازی سازمان مجاهدین می خواند، انحلال این سازمان و محاکمه اعضای اصلی آن را درخواست کرد.
نماینده دادستانی انحلال سازمان مجاهدین و محاکمه اعضای اصلی آن به ویژه با توجه به نقش آنان در تحریک و آشوب ها پس از انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری مطابق مقررات و مجازات اسلامی برای اشخاص حقیقی و قوانین تصریح شده در خصوص احزاب خواستار شد.
سپهری با اشاره به بیانیه های پی در پی و اخیر سازمان مجاهدین پس از انتخابات ریاست جمهوری آنها را سندهای آشکاری برای نمایان شدن نقش این سازمان در بحران سازی با هدف تشکیک در سلامت انتخابات و مخدوش کردن مشروعیت نظام جمهوری اسلامی عنوان کرد.
وی افزود: در یکی از این بیانیه ها آمده است در انتخابات اخیر علاوه بر تقلب و تخلفات گسترده، سوء استفاده های حداکثری از امکانات و اختیارات برای مهندسی آرا بوده است.
نماینده دادستانی تهران به بازجویی شماری از اعضای اصلی سازمان مجاهدین اشاره کرد و گفت: وقتی از آنان سوال شد که دلیل شما چیست؟ مسئولیت را متوجه ستاد آقای موسوی و کمیته صیانت از آرا کردند و هیچ سند و دلیلی را ارایه نمی کنند.
سپهری این رویه را موجب بحران سازی، تشویش اذهان عمومی و برخی القائات دانست که خسارات جانی و مالی و معنوی فراوانی در پی داشته است.
وی افزود: چگونه است که یک تشکل به این گستردگی تنها نظر خود را ابراز می دارد و زیر بار مسئولیت کشته شدن افرادی که تحت تاثیر برخی القائات دست به یکسری اقدامات زدند نمی رود. البته وقتی آنان با سوال منطقی روبه رو می شوند می گویند سندی دال بر تقلب نداشتم و می بایست به قانون التزام عملی می داشتیم.
وی در همین زمینه به مصاحبه بهزار نبوی عضو ارشد سازمان مجاهدین با صدای آمریکا اشاره و خاطر نشان کرد: بهزاد نبوی در این مصاحبه انتخابات اخیر را یک رسوایی و آن را کودتای نرم علیه مردم سالاری می نامد و می گوید اقتدارگرایان در اقدامی وقیحانه اقدام به دستگیری فعالان سیاسی و منتقد دولت کردند.
در ادامه کیفرخواست عمومی متهمان اغتشاشات اخیر تهران به ادبیات ابهام آلود و مغرضانه سازمان مجاهدین که کل حاکمیت را نشانه می رود اشاره شده است.
در بخشی از اظهارات اعضای این سازمان آمده است به اختلال گرایان هشدار می دهیم برای حفظ قدرت سرنوشت ملت و انقلاب را به بازی نگیرند.
نماینده دادستانی تهران در عین حال با بیان این که آنها مصادیقی را برای سخنان خود نمی آورند، تصریح کرد: این ادبیات تنها با هدف تشویش اذهان عمومی و با صدور بیانیه های زنجیره ای پیگیری می شود.
وی رفتار سازمان مجاهدین را کاملا دوگانه خواند و گفت: این رفتار نشان می دهد که از سویی مدعی خط امام و مجاهدت در راه اسلام و انقلاب هستند اما عملکردشان متضاد با خط امام، انقلاب و اسلام است.
نماینده دادستانی تهران در ادامه قرائت کیفرخواست عمومی به برخی از انحرافات و اقدامات مخرب سازمان مجاهدین پرداخت و تضعیف ارکان نظام را یکی از این موارد ذکر کرد.
سپهری گفت: سازمان مجاهدین همسو با دشمنان در این زمینه نقش محوری داشته است که انتشار نامه سرگشاده و زنجیره ای به مقام معظم رهبری با هدف تضعیف جایگاه ولایت به ویژه از سوی بهزاد نبوی یکی از این موارد است.
نماینده دادستانی تهران با اشاره به نامه معروف به «جام زهر» که از سوی ۱۲۷ فعال سیاسی به مقام معظم رهبری نوشته شده است گفت: در این نامه که بهزاد نبوی یکی از طراحان اصلی آن است وقیحانه از رهبری می خواهند که مانند امام جام زهر را بنوشند.
وی سپس با استناد به منابع اطلاعاتی، گفت: تمرکز سازمان مجاهدین و حملات آن روی ولایت بود اما ادبیات آنان آشکارا مبهم جلوه می کرد.
نماینده دادستانی تهران اقتدارگرایان، پاسخگو کردن حکومت، یکه سالاری و استبداد طلبی را از جمله مصادیق این ادبیات ذکر کرد.
وی حمله به شورای نگهبان را از دیگر اقدامات ثابت سازمان مجاهدین به ویژه در زمان انتخابات عنوان کرد و با اشاره به حمله این سازمان به دیگر نهادهای انقلابی به عنوان یکی از رویه های دایمی این تشکل گفت: به کارگیری القابی مانند حزب پادگانی به نهادهایی مانند سپاه و بسیج، تشویش اذهان عمومی نسبت به جایگاه این نهادها و مسایل انتخابات است.
نماینده دادستانی تهران مستمسک سازی برای دشمنان از جمله طرح مذاکره و برقراری رابطه با آمریکا و مخالفت با ادامه غنی سازی اورانیوم از سوی بهزاد نبوی، پیشنهاد ائتلاف با طالبان، صحه گذاشتن بر ادعای دشمنان در مورد نقض حقوق بشر، عادی سازی ارتباط با بیگانگان، القای تصور استبداد، تحریک دشمنان با این ادعا که برخی در داخل اقدام به تحریک می کنند را از جمله بهانه سازی های سازمان مجاهدین برای دشمنان ذکر کرد.
نماینده داستانی تهران حمله به اعتقادات و مبانی دینی را از دیگر انحرافات و تخلفات سازمان مجاهدین برشمرد و اهانت هاشم آغاجری به روحانیت و مرجعیت را نمونه ای از این موارد ذکر کرد.
وی گفت: مرحوم آیت الله مشکینی سازمان مجاهدین را نامشروع خواندند و شهید لاجوردی نیز سازمان مجاهدین را منافق و بلکه خطرناک تر از منافقین می داند و نسبت به خیانت آن هشدار داده است.
وی در تبیین همین بخش از اظهارات خود گفت: بهزاد نبوی در نامه مربوط به کنگره ۱۲ سازمان مجاهدین به محسن آرمین دیگر عضو این سازمان می نویسد «صحبت های اولی لهن اپوزوسیون دارد این حرفها را می توان با دفاع از انقلاب و امام زد» که گویای مواضع نفاق آلود این سازمان است.
نماینده دادستانی تهران سپس با برشمردن بیانیه های پی در پی سازمان مجاهدین پس از انتخابات ریاست جمهوری از جمله بیانیه ۲۶ خرداد و بیانیه های بعدی افزود: در یکی از این بیانیه ها آمده است سازمان مجددا تاکید می کند دولتی که برآمده از انتخاباتی که صحت و سلامت آن از سوی بخش عظیمی از مخدوش و مردود است و با موج گسترده اعمال خشونت علیه مردم بر سر کار آمده فاقد وجاهت قانونی است.
نماینده دادستانی تهران پس از این اظهارات و با تاکید بر انحراف سازمان مجاهدین از اصول و مرام نامه خود انحلال این سازمان و محاکمه اعضای اصلی آن را درخواست کرد.

«اعترافات» سعید حجاریان
سعید حجاریان از اعضای موسس جبهه مشارکت که روز سه شنبه به عنوان یکی از متهمان دادگاه حوادث اخیر حضور یافته بود، در متن اعترافات اجباری خود استعفایش را از حزب مشارکت اعلام کرد و گفت که حزب را جایگاه مناسبی برای خود نمی دانم. این اعترافات اجباری را سعید شریعتی دیگر عضو حزب مشارکت به نقل از وی خواند.
گزارش ایرنا از ادعانامه ی دادستان علیه حجاریان و اعترافات اجباری او را در زیر می خوانید:
سعید حجاریان ساعت ۱۰ و ۲۰ دقیقه صبح سه شنبه در حالی که دو نفر زیر بازوان وی را گرفته بودند وارد چهارمین جلسه محاکمه متهمان به ایجاد آشوب های اخیر در تهران شد.
ساعت ۱۰ و ٣۰ دقیقه پس از پایان بخش دیگری از کیفرخواست عمومی متهمان قاضی صلواتی رییس شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب اسلامی تهران که ریاست جلسه دادگاه را به عهده داشت پیش از آن که از نماینده دادستان بخواهد کیفرخواست انفرادی سعید حجاریان را قرائت کند از خود حجاریان خواست که خودش را معرفی کند در این هنگام حجاریان که روی صندلی اول در ردیف اول نشسته بود، میکروفن ها را به جلویش آوردند و یکی دو میکروفن را نیز به لباسش چسباندند.
سپس حجاریان با لحنی شکسته شکسته خود را چنین معرفی کرد: من سعید حجاریان کاشانی، فرزند علی محمد، متولد ۱٣٣۲، به شماره شناسنامه ۴۲۹٨٨، صادره از تهران هستم.
حجاریان گفت: از محضر دادگاه تقاضا دارم متنی را که خودم تهیه کرده ام به دلیل آن که در تکلم مشکل و اختلال دارم، آقای سعید شریعتی آن را قرائت کند.
حجاریان سپس افزود که آقای صلاحی وکیل من نیز در موارد اتهامی از من دفاع خواهد کرد.
سپس قاضی جلسه از آقای سپهری نماینده دادستان خواست متن کیفرخواست انفرادی سعید حجاریان را قرائت کند.
به گفته نماینده دادستان حجاریان که با قرار تامین بازداشت موقت زندانی است از جمله اتهاماتش اقدام علیه امنیت کشور به وسیله تحریک مردم، ایجاد شبهه جعل و تقلب در انتخابات و مشارکت در تهیه و تدوین سند تعاملات راهبردی و تبلیغ علیه نظام جمهوری اسلامی است.
نماینده دادستان گفت: ارتباط با عوامل بیگانه علیه امنیت کشور و ترغیب و تشویق اقشار جوان و دانشجو علیه انتخابات، تخریب دولت قانونی به وسیله سخنرانی های مکتوب و همکاری با بی بی سی، توهین و اهانت به مسئولان نظام به ویژه مقام معظم رهبری از دیگر اتهامات سعید حجاریان است.
نماینده دادستان مکان دستگیری حجاریان را تهران یاد کرد و دلایل اتهامات را گزارش و تحقیقات قراردگاه ثار الله، اقاریر به ارتکاب این بزه ها بیان کرد.
سپهری افزود: براساس گزارش معاونت اطلاعات قرارگاه ثارالله حجاریان از موثرترین افراد برای انجام اعمال غیرمتعارف و تخریب و تحریق اموال عمومی است. انتشار نامه های جعلی با هدف ایجاد جعل و شبهه در انتخابات و تهمت های کذب به نهادهای نظام از جمله شورای نگهبان و به کار بردن الفاض زشت و رکیک علیه نهادها و نظام از دیگر دلایل اتهامات وی است.
نماینده دادستان اضافه کرد: حجاریان دو بار با جان کین مغز متفکر انگلیسی که مرتبط با نهاد ام ای شش (سرویس جاسوسی انگلیس) است، ملاقات داشته است. جان کین در سال ۱۹۹۴ میلادی پروژه جامعه مدنی ایران در لندن را پایه گذاری کرد و از موثرترین عوامل در لندن بوده که ماموریت های خارجی زیادی نیز داشته است. وی از موثرترین افراد در انگلیس بوده که ماموریت های مهم خارجی نیز داشته است.
نماینده دادستان اظهار داشت: حجاریان همچنین با یورگن هابرماس مشهورترین نظریه پرداز نافرمانی مدنی ارتباط داشته و با بنیاد سوروس که از طراحان انقلاب مخملی نیز است، در ارتباط بوده است.
سپهری افزود: متهم در جهت ایجاد رعب و وحشت در مردم و ایجاد اغتشاش مردم را تحریک به ایجاد راهپیمایی در مقابل نهادها و سازمان ها کرده و به رییس جمهوری، مقام معظم رهبری و مجلس خبرگان رهبری نیز توهین هایی کرده است.
نماینده دادستان با استناد به مواد ۵۰۰، ۶۰۹، ۶۱۰، ۶۱٨، ۵۱۴، ۶۹۷ و ۶۹٨ قانون مجازات اسلامی مصوب ۱٣۷۰، به لحاظ اهمیت موضوع و خسارات وارده به کشور و همسویی متهم با رسانه های معاند نظام درخواست محاکمه و اشد مجازات را برای حجاریان کرد.

پس از قرائت کیفرخواست انفرادی حجاریان قاضی، سعید شریعتی یکی دیگر از متهمین این پرونده را که از اعضای جبهه مشارکت می باشد به جایگاه متهم فراخواند تا متن مکتوب حجاریان را قرائت کند.
سعید شریعتی در ابتدا با عرض سلام و تبریک حلول ماه مبارک رمضان گفت: پیش از این که متن دفاعیات ۶ صفحه ای حجاریان را که توضیحاتی درباره مواضع سیاسی و علمی است قرائت کنم باید بگویم معمولا من این افتخار را داشته ام که مطالب آقای دکتر حجاریان را قرائت کنم.
شریعتی گفت: از مجموعه دانشگاهیان، دانشجویان و نخبگان شخصا درخواست می کنم به این متن دکتر حجاریان مثل سایر متون وی توجه ویژه کنند و آن را مد نظر قرار دهند که راهگشا است.
شریعتی سپس افزود: در کنگره جبهه مشارکت نفر اول سعید حجاریان و نفر آخر من یعنی سعید شریعتی بودم که امروز اول و آخر جبهه مشارکت در دادگاه حاضر است.
شریعتی سپس اضافه کرد: من با آقای مرتضوی هماهنگ کرده ام که متن مکتوب خودم را نیز در این جلسه بخوانم.
شریعتی سپس به قرائت متن دفاعیات سعید حجاریان پرداخت و آن را بسیار سریع از روی این صفحات روخوانی کرد.
حجاریان در متن خود گفته است در جریان انتخابات، وقایع پس از آن از شعارهای وهن آلود تا قتل و جرح و غیره قلب همه دلسوزان نظام را به درد آورد و دشمنان این مرز و بوم را به طمع خام انداخت تا ماهی مراد خود را صید کنند.
حجاریان گفته است، انزجار و تنفر خود را از تمامی تحرکاتی که امنیت ملی را به مخاطره انداخت اعلام می کنم.
وی در این متن با بیان این که دشمنان با تحریم ها و تهدیدها تلاش دارند مانع وحدت ملی شوند گفته است: باید هوشیارانه مانع رسوخ دشمن شویم و هر یک از ما اگر این وحدت را متزلزل کنیم باید نزد وجدان خود و خداوند و ملت ایران پاسخگو باشیم.
حجاریان در متن خود آورده است: من با ارایه تحلیل های ناصواب مرتکب خطاهای سهمگینی شده ام که اکنون تبری می جویم و از ملت عزیز ایران عذرخواهی می کنم.
وی در متن خود گفته است: در تاملات تنهایی خود علل موضع گیری هایم را واکاوی کردم.
وی با اشاره به مقالات و نوشته های ۱۰ سال اخیر و نیز پرداختن به نظریات مارکس و نظریه سلطانیستم وی، گفته است: قبل از این که به نقد این نظریه مارکس بپردازم باید بگویم ما در ایران با ضعف علوم انسانی روبه رو هستیم و حجم وسیعی از کتبی که در این زمینه بعد از انقلاب ترجمه شده، جنبه ایدئولوژیک دارد که این کتب و مجلات به وفور در دسترس همه است.
وی گفته است: فارغ التحصیلان علوم انسانی حامل آخرین دستاوردهای دیدگاه هایی چون پست مدرنیسم و پست مارکسیسم هستند که تحت عنوان علم در دانشگاه ها تدریس می شود و من هم به دام این علوم درغلطیده ام.
حجاریان در متن خود آورده است: بعد از ارتحال حضرت امام که به معاونت سیاسی مرکز تحقیات استراتژیک ریاست جمهوری منصوب شدم، فهمیدم که تجربه عملی کافی نیست و لذا فوق لیسانس و دکترای خود را گرفتم. با شروع موج اصلاحات از من توقع می رفت به عنوان نظریه پرداز، درباره دولت و نیروهایش تئوری علمی ارایه کنم.
حجاریان گفته است: نظریه مارکس وبر که مبنای تحلیل های ما بود هیچ ربطی به شرایط ایران نداشت.
وی با اشاره به ریشه های نظریه مارکس گفته است که بر طبق این نظریه کشورهایی که مطابق آن هستند به صورت امپراطوری و ماقبل مدرن می باشند که در آنها حکومت از راه خون و وراثت منتقل می شود و رعایا از کلیه حقوق محروم بوده و همراه بردگان خرید و فروش می شوند.
حجاریان تاکید کرده است: انطباق نظریه مارکس وبر با ایران نادرست است زیرا نظام جمهوری اسلامی ایران نظامی، بعد از انقلاب است و دارای قانون اساسی است. مردم ایران شهروندند و نه رعیت و مسئولان حکومت از طریق مستقیم و غیرمستقیم انتخاب می شوند و خبرگان اعلم و اشجع را برای رهبری انتخاب می کند.
حجاریان گفته است: مذهب مردم ایران تشیع است و ولی فقیه شعبه ای از ولایت رسول اکرم است که من از سر غفلت نظریه مارکس وبر را به کشور ایران تعمیم دادم.
حجاریان در متن خود آورده است: وظیفه نخبگان این است که حربه نقد را علیه هر کس ولو اندیشمندان شناخته شده دنیا که باشند، به کار گیرد و تا یقین حاصل نکردند از این تئوریها در عمل استفاده نکنند.
حجاریان گفته است: در این مساله شورای عالی انقلاب فرهنگی نیز بی تقصیر نیست و در ایران به جای دقت در کیفیت این علوم، صرفا به کمیت آن اضافه شده است. اوایل انقلاب ۴ تا ۵ دانشگاه وجود داشت که دانشجو می پذیرفت اما امروز در هر شهری دانشگاه های متعددی داریم بدون آنکه به محتوای آن چه تدریس می شود، توجه شود.
حجاریان یک نمونه از تخریب وحدت ملی را خسارات وارد شده به اموال عمومی و شخصی مردم در حوادث پس از انتخابات دانست و گفته است: فعالین سیاسی نیز در جهت عملی کردن تئوریها بسیار مهم اند چه بسا یک لغزش از آنها بازتاب مضاعف یابد و هرگونه تزلزلی از آنها در سطوحی بازتاب خواهد داشت همانگونه که تزلزل مراجع دینی بسیار مهم است زیرا که شکستن دانشمند مانند شکستن کشتی است.
حجاریان شعارهای داده شده در تجمعات پس از انتخابات را غیرقانونی دانسته و گفته است که هر کس که ذره ای عرق وطن و دلسوزی برای انقلاب، نظام و خون شهدا داشته باشد آن را برنمی تابد.
وی گفته است: احساس رعب نزد دانشمندان غربی موجب پذیرش بی قید و شرط نظرات آنان می شود.
حجاریان در متن خود آورده است: البته در علوم تجربی و دقیقه این را خوب فهمیده ایم اما در زمینه علوم انسانی چندان فعالیتی نکرده ایم که این جزو آسیب پذیری های جامعه است.
وی گفته است: اگر بناست در برابر این مدعیان سرخم کنیم چه احتیاجی به انقلاب و مقاومت در برابر رژیم بعثی بود.
وی با اشاره به ضرورت رفع این نقیصه ها گفته است که اگر این نقاط انحراف را شناسایی نکنیم و آنها را برطرف نکنیم با گردنه های صعب العبوری روبه رو خواهیم بود و با فتنه هایی که در ایه ۲۵ سوره انفال و آیه ۱۹۱ سوره بقره آمده است روبه رو خواهیم بود.
حجاریان گفته است: به عنوان یکی از مراجع فکری و نظریه پردازان حزب مشارکت که از ابتدای تاسیس آن به عنوان عضو شورای مرکزی آن بوده ام از آنجا که نظرات و آرای من آثار خود را در مواضع حزب به خصوص جزوه تاملات راهبردی (سیاسی، عقیدتی) به جای گذاشته است و من در تاملات تنهایی خود آن را مغایر با نشی حضرت امام (ره) و قانون اساسی و مرام نامه حزب یافته ام و همین امر را موجب انحراف حزب به خصوص در ایام انتخابات اخیر می دانم استعفای خود را از حزب مشارکت اعلام داشته و دیگر حزب را جایگاه مناسبی برای خود نمی بینم.
حجاریان گفته است التزام عملی خود را به قانون اساسی و فرمایشات مقام معظم رهبری اعلام کرده و اگر از سر تقصیر و یا قصور به ارکان نظام جسارتی روا داشته ام حلالیت می طلبم و بار دیگر از ملت بزرگ ایران که این انحرافات و اشتباهات موجب وارد آمدن خسارات بزرگی به‌ آنان گردید می خواهیم که همه ما را به بزرگواری خود ببخشد.
حجاریان در پایان متن خود تاریخ نگارش متن خود را ۵ مرداد ٨٨ نوشته و آن را امضا کرده است.
باغ سبزی که خواب ما را آشفته می کند
خيالی بيند اين خفته ، در انديشه فرو رفته
وگرزين خواب آشفته بجستی در نعم بودی
مولوی بلخی رومی
چرا باغ سبز؟ و چرا اين باغ سبز خواب ما را آشفته می کند؟ مسئله چيست؟ آيا مسئله باغ است؟ آيا باغی در پيش
روھست؟ يا منِ خفته تنھا خيالی در سر دارم؟ آيا مسئله، مسئله ی رنگ سبز است؟ يا اين فقط "درِ باغ سبز" است؟
چرا چيزی به اين سادگی و روشنی بايد خواب ما را آشفته کند؟
من در اين جا نمی خواھم قلم فرسايی کنم يا فضل و فضول سياسی بر اين صفحه ی سفيد بپراکنم. من در اينجا با
پرسش ھای خود، می خواھم کم ادعايی و بی مايگی خود را در پيشگاه شما بی پرده به داوری بگذارم و خود را به
محک شما بسنجم.
ھر پديده ی ناشناخته ای که در برابر يک انسان باخرد قرارمی گيرد خود به خود يک مسئله است.
برای شناخت و بررسی و حل مسئله نيز مقدماتی لازم است.
پيش از ھرچيز آدمی بايد بفھمد که آيا مسئله ای وجود دارد يا نه؟ به کسی گفتند؛ اينگونه که بر لب جوی آب دراز
کشيده ای و آب می نوشی، عقل ات کم می شود. آن ساده دل، سرخود را بلند کرد و پرسيد: عقل يعنی چه؟ مرد پند
آموز پاسخ داد:
ھيچ ، آب ات را بنوش!
اگر مسئله ای نيست نيست، خيالی نيست و خوابی ھم نيست.
پس اول بايد دانست که مسئله ای ھست. برای من رنگ سبز پرسش بزرگی است و اين که بسياری از ھم ميھنانم اين
رنگ را ، اينگونه بی باکانه بر سر و روی خود می کشند مسئله ی بزرگ تری است. وقتی به بالا و پايين و ژرفای و
پيشينه ی رنگ سبز می انديشم، خواب در چشم ترم می شکند.
در زندگی روزانه، آن گاه که آدمی از وجود مسئله آگاھی می يابد، بايد ببيند لوازم تحليل و حل آن را دارد يا بايد خود
را مجھز به ابزارھای لازم بنمايد. برای ديدن درون و بيرون و پيرامون مسئله ی ناشناخته بايد چشمی بينا و روشن
داشت، ھمراه با خردی پويا، تا بتوان با ياری دانشی ژرف و گسترده، مسئله را شکافت و شناخت و حل کرد.
چرا برخی از کسانی که چشمی بينا دارند، ھنگامی که رنگ سبز را می بينند، بی درنگ به سوی آن کشيده می شوند؟
حتا سر و روی خود را نيز به آن آغشته می سازند. آيا اين ھمان رنگ سبزی است که در ايران باستان آن را نشانه ی
سرزندگی و جاودانگی می دانستند؟ آيا اين رنگ سبز در روی زمين، به درخشندگی چند ھزار سال پيش است؟ يا
پارگی پرده ی ھوا( اُزون ) در بالای اين کره ی خاکی و آلودگی ھوا آن را در روی زمين تيره تر و کدر تر کرده
که گردد » : ؟ است؟ آيا اين ھمان رنگ سبز ايرانی است که فردوسی درباره ی شادمانی و جاودانگی آن سروده است
چرا اين رنگ سبز، دست افزار ميرحسين و ياران امام زمان شده « گل سبز رامشگرش که جاويد بادا سر و افسرش
است؟ چرا به "ياحسين" و "اسلام عزيز" آغشته شده است؟ آيا اين ھمان رنگ نيست که در "انتخابات" فلسطين کار
ساز گرديد؟ آيا اين ھمان رنگ نيست که در اين سال ھای نزديک در لبنان و سوريه، فراوان به چشم می خورد و در
کار خودکشی ھای انفجاری کارآمد شده است؟ چرا در ترکيه ای که بين اسلامی شدن و اروپايی شدن تلو تلو می خورد
ھمه ی پمپ بنزين ھای ھمين رنگ سبز را دارند و به امامزاده ی ريز و درشت در ايران می مانند؟
راستی چرا در ايران می کوشند ھمه را رنگ کنند و شماری از ما ھم در اين سوی دنيا به سوی اين رنگ کشيده می
شويم؟ چرا در نمايشی که به نام انتخابات در ايران به راه انداختند از رنگ سبز استفاده کردند ؟ آيا پيروزی حماس با
رنگ سبز در فلسطين، کارگردانان برون مرزی اين نمايش را برآن داشته است تا در ايران ھم ھمان آزمايش را
دوباره بيازمايند؟ چرا اين رنگ سبز با نمايش انتخابات ولی فقيه و حقوق شھروندی ما گره خورده است؟ اين گونه
پرسش ھا را خرد جمعی ما و دانش ما بايد پاسخ بگويد.
حقوق شھروندی گره ی کوری است که ما ايرانيان بيش از صدسال است در تلاشی پيگير و بی درنگ می کوشيم تا
کسی راز »] : آن را بگشاييم. م. اميد ( سوم برادران سوشيانت ١) دريغ و دردِ ناکامی اين تلاش ھا را چنين سروده است
و ما با لذتی بيگانه اين راز غبارآلود را / مثل دعايی زير لب تکرار /« مرا داند که از اين رو به آن رويم بگرداند ٢
می کرديم / و شب شط جليلی بود پر مھتاب . . .] اما ھر بار که کوشيديم تا آن تخته سنگ بزرگ را برگردانيم، چون
چشم بينا، دل و خرد روشن، و دانشی ژرف و گسترده نداشتيم دوباره به جای اول باز گشتيم. مير حسين موسوی می
گويد می خواھد با ھمين قانون اساسی به سال ھای ۶١ تا ۶٨ باز گردد. وای به روزگار کسانی که اين سال ھا را
فراموش کرده اند.
١ برگردان نام مھدی اخوان ثالث است به پارسی سره که خودش در کتاب از اين اوستا آورده است.
. ٢ اخوان ثالث. مھدی ؛ شعری با نام کتيبه. از کتاب باغ بی برگی به کوشش مرتصی کاخی . ١٣٧٠ تھران.ص ۴٩٢
اخوان ثاللث داستان اين ناکامی ھا و شکست ھا را که از زمان بيداری پدران ما تا کنون ادامه داشته است می سرايد،
اما نه او و نه ھيچ خردمندی، چرايی آن را روشن نمی سازد. بازگوکردن شکست ملت ايران در ٢٨ امرداد ماه سال
٣٢ به اين زيبايی به يک شاھکار ادبی می ماند اما نمی گويد چرا و چگونه او و ھزاران ھزار ايرانی تشنه ی آزادی
مانند او به اردوی سوسياليسم و به توده ھای مخالف جنبش ملی و دکتر مصدق پيوستند. چرا و چگونه آن تلاش ھا
من مرثيه گوی وطن . . . » : بيھوده شد و چرا سال ھا پس از شکست حکومت ملی در شعر "حنظلی" خود می سرايد
چرا آن مشت آھنين « مرده ی خويشم / مسکين چه کند حنظل اگر تلخ نگويد؟ پروده ی اين باغ نه پرورده ی خويشم ٣
و سازمان افسران جلوی کودتا نايستاد؟
به اين سی سال حکومت دست نشانده ی اسلامی نگاه کنيد که مردم ما را ھزار سال به قھقرا برده است. در ھمين دو
ماه گذشته از بالاترين مقام حکومتی تا بسيجی ھای ساده ی حکومت، چقدر به مردم ستم کردند و دروغ گفتند؟ تجاوز
کردند، شکنجه کردند ، کشتند و بيداد کردند تا حکومت را در راستای ھمان دروغ ھا و تزويرھای سی سال گذشته
استوار کنند. آيا اين نمونه ھای دردناک و ژرف بر روان و رفتار کودکان و نو جوانان ما اثر نمی گذارد؟ آيا فرھنگ
و خرد جمعی مردم ما در يورش شبانه روزی خرافات آسيب نمی پذيرد و پس پس نمی رود؟
اما راستی چرا در اين سال ھای دراز مردم ما نتوانستند به پيروزی و حقوق شھروندی دست بيابند؟ آيا فداکاری نداشته
ايم ؟ که بی دادگری است اگر کسی بگويد که فداکاری نداشته ايم. تنھا در دوران جمھوری اسلامی ده ھا ھزار نفر در
زندان ھا و صدھا ھزار نفر در جنگ از روبرو و از پشت سر مورد اصابت گلوله و خمپاره قرار گرفته و کشته شدند.
(البته احمدی نژاد و بسياری از ھمپالکی ھايش در جنگ شرکت نکرده اند و به ھمين دليل امروز، رزمندگان راستين
را در زندان ھا شکنجه می کنند.). آيا پشتکار نداشتيم؟ که اينطور نيست. مردم ما با دست خالی در اين سال ھای دراز
بيداری و آزادی خواھی، ھم با قزاق ھای رضاخان، ھم با جاسوسان بيگانه، ھم با ساواکی ھا و نيروھای ويژه ی آريا
مھری، ھم با بسيجی ھا و جاسوسان و نيروھای موازی و ناموازی خامنه ای جنگيده اند. آيا از خود گذشتگی نداشته
ايم؟ که اينطور نيست. مردم ما بيش از صد سال است که بر روی سفره ھای گسترده ی نفتی ايران، گرسنگی را با ھم
تقسيم کرده اند ( آلبته منھای دلال ھا و واسطه ھای بيگانه پرست که ھم از توبره می خورند و ھم از آخور). پس
کجای کار خراب است؟
به گمان من با نشانه ھايی که در تاريخ و فرھنگ ايران ھست، در اين سال ھای پس از قرارداد استعماری ويليام ناکس
دارسی مردم ما، در يک جنگ ناجوانمردانه و نابرابر، چشم و گوش و ھوش و سروش و خرد و دانش شان
دچارصدمات فراوان شده است. استعمارگران کوشيدند تا برای غارت منابع ما زيربنای اقتصادی و فرھنگی مردم ما
نازک » : را در دست خود بگيرند به گونه ای که ديگر قائم مقام و اميرکبير و دکتر مصدق در ايران به وجود نيايد
با کودتای سوم « انديشان شان بی شرم / که مباداشان دگر روز بھی در چشم / يافتند آخر فسونی را که می جستند. . . ٤
اسفند ١٢٩٩ کشتيبان را سياستی ديگر آمد. با ايجاد يک حکومت وابسته و به اصطلاح مدرن، اقتصاد، فرھنگ و تمام
کنش ھا و واکنش ھای اجتماعی مردم ما با يک برنامه ريزی حساب شده، وابسته و مصرفی شد. اين وابستگی سياسی
، اقتصادی و فرھنگی روز بروز گسترده تر و ژرف تر شد تا جايی که امروز ما نه تنھا صنعت ملی و اقتصاد ملی
نداريم، بلکه گندم و گوشت و پنير و ديگر خوراکی ھا را، چه خام و چه پرورده از بيگانگان می خريم. نه تنھا اين
چيزھا را خام می خريم، کسانی که دست شان به دھان شان می رسد و در غارت مردم ميھن ما با بيگانگان شريک
ھستند و درآمدھای بادآورده دارند، زحمت غذا پختن را ھم به خود نمی دھند؛ يا بسته بندی ھای خارجی را نشخوارمی
کنند يا تلفن می کنند و غذای سرھم بندی شده ( مونتاژ) کارخانه ھا و کارگاه ھای وابسته به واردات را مصرف می
کنند.
اگر ما نمی توانيم گندم و گوشت و فرآورده ھای کشاورزی را توليد کنيم، نه از آن روست که پدران ما تنبل بودند و
نمی خواستند گندم بکارند، دروکنند، آسيا کنند و نان درست کنند و بخورند. واردات و صادرات را طوری نابرابر و
استعماری کردند که کشت و کار و دامداری، درآمد نداشته باشد و زيان بدھد . البته کارھای ديگری ھم کردند تا
روستاييان گروه گروه راھی شھرھا بشوند، به سپاه ھای موازی و ناموازی حکومت وابسته بپيوندند و از درآمد نفت
مواجب بگيرند و شکم دانشجويان را بدرند و مغز ندا و سھراب ھا را بشکافند.
از ١٢٩٩ تا به امروز نه روزنامه ھا آزاد بوده اند، نه نويسندگان، نه کتاب ھا ، نه کتابخوان ھا، نه راديو ھا، نه
تلويزيون ھا، نه سازمان ھا و انجمن ھا، ھمه چيزحاکم فرموده، بوده است. ھم حکومت ھا و دولت ھا ، ھم برنامه
ھای سياسی، اقتصادی و فرھنگی آنان در آن سوی مرزھا و بر اساس منافع غارتگران جھانی تعيين می شود.
آموزگاران ، استادان، مديران و وزيران، بدون اين که خود بدانند دست پرورده ی سيستم وابسته ھستند و برنامه ھايی
را پياده می کنند که دولت ھای وابسته ديکته می کنند. کسی نمی تواند و نبايد پايش را از دايره ای که تعيين کرده اند
فراتر بگذارد.ھرکس مکتبی و دولتی نباشد زندگی اش برباد می رود. مردمی که دولت ھايشان را خودشان و به اراده
ی خودشان تعيين نمی کنند وآموخته ھايشان از جايی ديگرديکته می شود و حق بحث و گفت و گو در سازمان و
انجمنی مستقل و آزاد را ندارند، روشن است که از حل مشکلاتی که از خارج به آنان تحميل می شود نا توان ھستند.
. ٣ ھمانجا.ص. ۴٠٨
٤ کسرايی، سياوش . منظومه آرش کمانگير
مردم ما نه اختيار چشم شان را دارند نه اختيار گوششان را دارند و نه دانش و آموخته ھايشان را می توانند به اختيار
خود و با خرد جمعی بياموزند. خرد جمعی ، خرد ملی و ايرانی، از مردم ما رخت بربسته است. آنچه که در سی سال
گذشته به نام اسلام و در جھت منافع بيگانگان به مردم ما تحميل کرده اند مغزھايی ناتوان و خرافاتی ببار می آورد که
توانايی حل مشکلات روزانه را ھم نخواھد داشت و اين راھی است که استعمارگران پيش پای مردم ما نھاده اند.
ناکارآمد بودن کادرھا و مديران ما به سود بيگانگان تمام می شود و در نتيجه ھميشه بيگانگان برما تسلط و برتری
خواھند داشت.
در چنين بن بستی که برای مردم ما ساخته اند چاره چيست و چه بايد کرد؟
• پس از ٨٨ سال اسارت ، ٨٨ سال وابستگی، دروغ شنيدن، دروغ ديدن و دروغ آموختن، بپذيريم که بايد در
آموخته ھايمان شک کنيم ، شک را راه رھايی از فريب و دروغ بدانيم. ھنگامی که می خواھيم شک را پايه
و بن پيدايش يقين بدانيم بيھوده به رنه دکارت فرانسوی نباليم بلکه به فرھنگ ملی خود رجوع کنيم که مولوی
ظلمت شك جاي من بادا / گر از آن رو سر يقين دارم » : بلخی چھار صد سال پيش از رنه دکارت گفته است
او خرد نھفته در تاريکی نھان خود را در برابر « / من نھاني ز جبرئيل امين / جبرئيل دگر امين دارم
جبرييل امين می گذارد. ما بايد فرھنگ و خرد ملی خود را از نو بياموزيم و به آن باور داشته باشيم. ھرچه
از راديو و روزنامه ھا و تلويزيون و دستگاه ھای ارتباط جمعی می شنويم باور نکنيم. اگر ميرحسين موسوی
و رفسنجانی و ديگران که از معماران حکومت اسلامی ھستند با شريک جرم ھای خود مخالفت می کنند به
آن ھا شک کنيم و در پی يافتن ريشه ھای اختلاف آنان باشيم.
• ھمه چيز را با منافع ملی کشورمان بسنجيم. بپذريريم که ملی بودن و ايرانی بودن گناه نيست و برخلاف گفته
ی امام خمينی ملی ھا را مرتد ندانيم. به آنچه در اين سال ھای وابسته سازی ميھن مان برای مان نوشته اند
شک کنيم و تاريخ و فرھنگ گذشته خود را نيز با چشم خرد و دور از دستورات "جبرييل امين" بازبينی و
نقد کنيم. ھرچه حکومت و دستگاه ھای وابسته به حکومت وابسته می گويند نپذريم. به رنگ سبزی که
حکومتی ھا برای مان فراھم کرده اند شک کنبم و به ياد بياوريم که امام و پيشوای ھمين سبزبازھا در پاريس
زن ھا در حکومت اسلامی آزادند و حقوق آن ھا مثل » و يا « زن ھا در پوشش خود آزاد ھستند » : گفت
و در دوازدھم بھمن ١٣۵٧ در بھشت زھرا گفت « ( حقوق مردھا است. ( صحيفه ی نور جلد ۵ صفحه ٧٠
ما علاوه بر اينکه زندگی مادی شما را ميخواھيم مرفه بشد، زندگی معنوی شما را ھم ميخواھيم مرفه » :
باشد. شما به معنويات احتياج داريد. معنويات ما را بردند اينھا. دلخوش به اين مقدار نباشيد که فقط مسکن
مکتبی ھا حکومت بازرگان را «. . . ميسازيم، آب و برق را مجانی ميکنيم، اتوبوس را مجانی ميکنيم
برکنار کردند و با برقراری حکومت "امام زمان"، حق حاکميت را از ملت ما و ملی ھا ( يعنی من وشما ) به
يغما بردند. بايد به اين دروغ ھا و کشتارھا پايان داد.
• گروه ھا وسازمان ھای اپوزيسيون برای دفاع از آزادی عقيده و دفاع از حقوق شھروندی و آزادی زندانيان
سياسی بايد متحد شوند و پيمان ھمکاری ببندند و اقدامات مشترکی را تا پيروزی و تشکيل مجلس ملی انجام
دھند و متعھد شوند تا از آزادی عقيده ی ھمه ی ھم ميھنان حتا مخالفان خود دفاع کنند.
• به ھيچ يک از کسانی که به قانون اساسی جمھوری اسلامی باور دارند و ادامه ی حاکميت دينی را می
خواھند، اعتماد نکنيد. زيرا اينان (ھر دو جناح متخاصم ) پس از عبور از اين بحران در صورت پيروزی
خود و ثباتِ کارشان ، واقعه ی ١٨ تير را تکرار خواھند کرد. آن ھا دوباره ھمين جوانانی را که به خيابان
ھا آمدند، تکه پاره خواھند کرد.
• چھره ی خود را در تظاھرات و در اجتماعات سياسی بپوشانيد. از درگيری مستقيم بپرھيزيد تا می توانيد از
دستگيری فرار کنيد.
• گروه ھای ٣ تا ۵ نفری مشورتی تظاھراتی درست کنيد.
• خواستار انتخابات آزاد با نظارت مردم و نھادھای بی طرف بين المللی بشويد. قانون اساسی جمھوری اسلامی
را کلا و جزا مردود بدانيد.
• خواستار حقوق شھروندی برابر برای ھمه مردم باشيد.
• شعارھای فراگير و عمومی بدھيد تا حداکثر نيروی سياسی و اجتماعی را به ميدان بکشيد، مانند: آزادی
زندانی سياسی ! آزادی عقيده، راه حل جديده ! آزادی انتخاب! رئيس جمھور رأی ماست! جمھوری ايرانی !
و از اين دست شعارھا.
اگر اين معمای ملی را می توانيد به گونه ای روشنگرانه و راه گشا، حل کنيد و يا اگر راه ديگری برای برون رفت از
اين بن بست ملی می شناسيد، تا پيروزی مردم ميھنمان، خرد جمعی ملت ما را ياری دھيد.
منوچھر تقوی بيات
استکھلم يکم شھريورماه ١٣٨٨ خورشيدی برابر با ٢٣ اوت ٢٠٠٩ ميلادی

شیراز، آغازگر اعتراضات دانشجویی به دولت کودتا

:در حالی که رئیس نهاد نمایندگی رهبر در دانشگاهها هفته قبل نسبت به هرگونه شکل‌گیری اعتراض در محیط دانشجویی هشدار داده بود، دانشجویان دانشگاه شیراز به عنوان اولین دانشگاه بازگشایی شده پس از کودتای انتخاباتی و تعطیلات تابستانی، مقاومت دانشگاه در برابر دولت کودتا را کلید زدند.

به دنبال بازگشایی دانشگاه شیراز و آغاز امتحانات معوقه در این دانشگاه که به علت اعتراضات دانشجویی به نتیجه‌ی انتخابات، به تعویق افتاده بود، جو دانشگاه شیراز به شدت امنیتی شده است.

بر اساس این گزارش، از روز شنبه انتظامات در ورودی دانشگاه ورود و خروج دانشجویان را به شدت کنترل می‌کنند و اجتماع بیش از چند نفر را به طرز بی‌سابقه‌ای زیر نظر می‌گیرند. تعداد افراد انتظامات نیز از حالت معمولی بیشتر است و ورود و خروج در ورودی دانشگاه نیز به شدت کنترل می‌شود.454869256

اعضای بسیج دانشجویی و عوامل نهادهای حکومتی هم دانشجویان را زیر نظر دارند و به نهادهای امنیتی در سرکوب دانشجویان کمک می‌کنند. این افراد در جریان اعتراض دانشجویان به تقلب در روزهای پس از انتخابات نیز به همکاری با نیروهای سرکوبگر می‌پرداختند و در بازداشت دانشجویان و تحویل آنها به نیروهای امنیتی نقش قابل توجهی داشتند.

بر اساس این گزارش، ضرب و شتم دانشجویان در هنگام ورود به خوابگاهها، دستگیری دانشجویان معترض و تحویل دادن آنان به نیروهای امنیتی و تلاش برای بر هم زدن تجمعات و مقابله با اعتراضات دانشجویی به نتیجه‌ی اعلام شده برای انتخابات، از جمله فعالیت‌های آشکار بسیج دانشگاه بود و اکنون نیز اعضای این نهاد شبه نظامی برای مقابله با اعتراضات دانشجویی آماده شده‌اند.

خبرنگار «موج سبز آزادی» در همین حال گزارش می‌کند که دانشجویان از ساعت 23 شب یکشنبه در خوابگاههای دانشگاه شیراز و علوم پزشکی، فریاد الله اکبر و مرگ بر دیکتاتور سر دادند.

بر اساس این گزارش، این فریادها که با استقبال دانشجویان روبه‌رو شد، تا مدت زیادی ادامه داشت و دانشجویان خوابگاهی شعارهای الله اکبر و مرگ بر دیکتاتور سر می‌دادند تا به این ترتیب اعتراض خود را به نتیجه‌ی انتخابات و استقرار دولت غیر قانونی احمدی‌نژاد نشان دهند.

گفتنی است در اولین روزهای پس از انتخابات و در واقع از روز 23 خرداد، جو دانشگاه شیراز متشنج شد و با پیوستن مردم به دانشجویان سرکوب اعتراضات نیز بیشتر شد، به صورتی که در روز 25 خرداد در اثر حمله به مردم، عده‌ی زیادی به دانشگاه پناه آوردند و در مقابل، نیروهای نظامی و انتظامی هم برای سرکوب مردم و دانشجویان از تیر ساچمه‌ای استفاده کردند که منجر به مصدوم و نابینا شدن تعدادی از معترضان شد. گزارش‌های تایید نشده‌ای از کشته شدن تعدادی از معترضان در آن روز نیز وجود دارد.

این تجمعات در نهایت در پایان روز 25 خرداد و در جریان یورش به دانشگاه، به دستگیری حدود 100 دانشجوی دانشگاه شیراز و حدود 300 نفر از مردم توسط نیروهای انتظامی و شبه نظامی انجامید و پس از آن روز نیز دانشگاه به سرعت تعطیل و خوابگاهها نیز تخلیه شد.

دانشگاه شیراز، یکی از اولین مراکز دانشگاهی است که پس از تعطیلات تابستانی، بازگشایی می‌شود تا امتحانات معوقه ترم قبل در آن برگزار شود. حال اعتراض دانشجویان به دولت کودتا در حالی از این دانشگاه آغاز شده که در روزهای آینده و با بازگشایی دانشگاههای تهران، شریف و امیرکبیر می‌توان موج تازه‌ای اعتراضات را پیش‌بینی کرد.

هرچند شنیده شده که برخی از فعالان دانشجویی نیز در تلاش‌اند تا تصمیم‌گیران داخل و بیرون دانشگاهها را قانع کنند که از سوی عوامل کودتا در زمان برگزاری امتحانات معوقه دانشجویان هیچ حرکت تحریک‌آمیزی انجام نشود تا امتحانات معوقه دانشجویان برگزار شود و مشکلی برای آغاز ترم جدید تحصیلی ایجاد نشود.

حال باید دید آیا عوامل دولت کودتا نیز به این ضرورت پایبند خواهند ماند یا آنکه با تحریک دانشجویان و بر هم زدن امتحانات به زمینه‌چینی برای تعطیلی دانشگاهها خواهند پرداخت.

عکس : عکسهای جدیدی از لباس شخصی ها
تجمع اعتراضی خانواده های دستگیر شدگان در مقابل دادگاه فرمایشی

فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران :بنابه گزارشات رسیده ، از صبح امروز خانواده های دستگیر شدگان د ر مقابل دادگاه فرمایشی تجمع کردند و نسبت به این دادگاه فرمایشی اعتراض کردند.
خانواده های دستگیر شدگان اعتراضات اخیر حوالی ساعت 09:00صبح شروع به تجمع نمودند و تا ساعت 10:30 تعداد آنها به بیش از 160 نفر می رسید.خانواده ها در مقابل درب دادگاه فرمایشی تجمع اعتراضی خود را برپا کردند. تا لحظه انتشار این خبر خانواده ها همچنان در مقابل دادگاه فرمایشی در حال برگزاری تجمعات اعتراضی خود هستند و علیرغم تهدیدات و فشارهای نیروهای سرکوبگر برای متفرق کردن آنها تا به حال بی نتیجه بوده و همچنان به اعتراضات خود ادامه میدهند.
همچنین از صبح امروز تعداد زیادی از نیروهای سرکوبگر در مقابل دادگاه فرمایشی در خیابان داور ،خیابان خیام و میدان 15 خرداد و خیابانهای اطراف حضور دارند . و در مواردی خانواده های دستگیر شدگان را مورد اذیت وآزار قرار می دهند تا شاید بتوانند آنها را متفرق نمایند.
این دادگاه که بدستور ولی فقیه علی خامنه ای و توسط سعید مرتضوی از جنایتکاران علیه بشریت که دارای اختیارات ویژه از وی است ترتیب داده شده است . همچنین فردی بنام صلواتی قاضی وزارت اطلاعات که تا به حال در صدور احکام اعدام تعداد بیشماری نقش داشته و همچنین صدور احکام سنگین و غیر انسانی علیه فعالین حقوق بشر،سیاسی،دانشجویان ،زنان ، خانواده های قتل عام زندانیان 1367 و سایر اقشار جامعه نقش داشته و بعنوان بازوان سرکوب تحت نام قاضی برای ولی فقیه عمل می کند. ولی فقیه که خود در جنایتهای اخیر بصورت امر دهنده عمل کرده است و تا به حال منجر به جانباختن تعداد زیادی و دستگیری و شکنجه هزاران نفر شده است، برای فرار از پاسخگویی جای جلاد و قربانی را عوض


نيک آهنگ کوثر




نيک آهنگ کوثر


حسام فطرتی

چهارمين جلسه بيدادگاه عليه فعالان سياسی - 2