نگاهي به...

هر آنچه منتشر ميشود به قصد و هدف آگاهی رسانی و روشنگری است۰ ما حق "آزاد ی بيان" و" قلم" را جزء لاينفک مبارزه خود ميدانيم! ما را از بر چسب و افترا زدن باکی نيست! سلام به شهدای خلق! سلام به آزادی!

۱۳۹۲ اردیبهشت ۱۵, یکشنبه

محاکمه وبلاگ نویس زندانی با دستبند و پابند و رفتاری وحشیانه

محاکمه وبلاگ نویس زندانی با دستبند و پابند و رفتاری وحشیانه


بنابه گزارشات رسیده به «فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران » وبلاگ نویس زندانی با دستبند و پابند در صحنه دادگاه ،توسط ساداتی قاضی وزارت اطلاعات مورد محاکمه قرار گرفت.
روز سه شنبه ۱۰ اردیبهشت ماه وبلاگ نویس زندانی کاوه طاهری از بند سبز زندان عادل آباد شیراز به شعبه ۱ دادگاه انقلاب  برده شد و توسط فردی به نام ساداتی مورد محاکمه قرار گرفت.وبلاگ نویس زندانی با دست بند و پابند به  صحن دادگاه ولی فقیه برده شد و علیرغم اینکه وکیل وبلاگ نویس زندانی از ساداتی خواست که در دادگاه دستبند و پابند او را باز کنند اما ساداتی از این کار ممانعت کرد.
ساداتی رئیس شعبه ۱ دادگاه انقلاب شیراز در ابتدای محاکمه خطاب به کاوه طاهری وبلاگ نویس زندانی گفت :« تو حرمت شکنی کردی و طبق قانون حرمتت را می شکنم» و محاکمه به جلسه بعدی دادگاه کشیده شد.
وبلاگ نویس زندانی همراه همبندش که ازهموطنان بهایی است  از ساعت ۰۹:۳۰ تا ساعت ۱۳:۲۰ با دست بند و پابند بدون امکان نوشیدن آب، استفاده از سرویس بهداشتی و امکان خوردن غذا منتظر شروع دادگاه بودند.
از طرفی دیگر بازجوی وبلاگ نویس زندانی در دادگاه حضور داشت و یک جنگ روانی علیه وی بکار می برد.


وبلاگ نویس زندانی پس از این دادگاه، قرار است در شعبه دیگری در دادگاه اطلسی شیراز به اتهامات دروغین توهین به مقدسات ، نشر اکاذیب و مداخله در سیستم کامپیوتر محاکمه شود.
فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران، رفتارهای وحشیانه علیه وبلاگ نویس زندانی و سایر زندانیان سیاسی و عقیدتی در زندان عادل آباد شیراز و سایر زندانها را محکوم می کند و خواستار آزادی بدون قید و شرط تمامی زندانیان سیاسی در زندانهای ولی فقیه آخوند علی خامنه ای است.
فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران
۱۳  اردیبهشت ۹۲ برابر با ۰۳  می ۲۰۱۳

افزایش دین گریزی و بی خاصیتی هزینه های کلان نماز خوان پروری



 

ایرج شکری
خمینی با پیمان شکنی در وعده یی که در سخنرانی بهشت زهرا برای برگزاری محلس مؤسسان داده بود و تغییر دادن روندی که قرار بود برای استقرار قدرت سیاسی بعد از سرنگونی رژیم شاه پیش گرفته شود و سوء استفاده از احساسات مذهبی بخش بزرگی از مردم، از همان آغاز جمهوری اسلامی را به مردم تحمیل کرد و بعد مجلس خبرگان 70 نفری اش - که جای مجلس مؤسسان را گرفته بود-، قانون اساسی آن را نوشت و بعد هم با به راه انداخت ماجرای اشغال سفارت آمریکا، هر صدای انتقاد و اعتراضی را در غوغای تبلیغاتی آن محو کرد و آن قانون اساسی را به «رفراندم» گذاشت و به تایید «امت امام» رساند و به رژیمش و به ولایت و امامت خودش بر مردم، شکل قانونی داد. این که با بودن کسانی چون بهشتی و رفسنجانی، خمینی مهندس بازرگان را برای تشکیل دولت موقت انتخاب کرد، برای کسانی که آن روزها را دیده اند، دلیل روشنی داشت و آن این که در فضای سیاسی آن روزها، انتخاب یک آخوند به  ریاست دولت آن قدر مسخره بود که نه آخوندها و نه خمینی به فکر آن نیافتند. چون خمینی هم این را خوب می فهمید که باید برای جمع و جور کردن اوضاع بهم ریخته بعد از انقلاب کسی را انتخاب کند که ضمن مطمئن بودن از مسلمان و مؤمن بودنش، برای بخش «با سواد » مردم که نظر خوشی به آخوند نداشتند و در ضمن همانها هم بخش بزرگ بدنه دستگاه اداری کشور را تشکیل می دادند که با اعتصاب خود رژیم شاه و دولت بختیار را ساقط کردند، دافعه نداشته باشد. نامزد اولین دوره ریاست جمهوری از سوی، حزب جمهوری اسلامی (جلاالدین فارسی) بود که به خاطر بحث ایرانی الاصل نبودنش کنار گذاشته شد و بعد این حزب حسن حبیبی را معرفی کرد، این در حالی بود که بهشتی و رفسنجانی و خامنه ای از مؤسسان و بنیانگذاران این حزب بودند. این هم دلیل روشن دیگری بر دافعه یی بود که آخوند برای قرار گرفتن در بالاترین مقام سیاسی کشور داشت.

 بازرگان خواهان اجبار در حجاب برسر زنان کردن و اجبار در به نماز خوانی واداشتن کارکنان دولت نبود.  البته بد نیست یاد آوری شود که اگر چه بازرگان یکبار که در پیام و گزارش تلویزیونی خود به مردم، وقتی به آیه یی از قرآن اشاره کرد و آنرا تفسیر کرد، اضافه کرد که:«البته نخست وزیر نباید تفسیر قرآن بکنه ولی مگه ما چیمون مثل آدمیزاده که این باشه»(نقل به مضمون) اما وزیرخارجه دوران نخست وزیری وی، جناب دکتر ابراهیم یزدی، تحصیل کرده آمریکا، برای دیپلمات ها و مدیران وزارت خارجه  جلسه تفسیر قرآن می گذاشت و آنها را «چار زانو» روی زمین (در سالن) می نشاند و برای آنها سوره  «التکاثر» و... را ترجمه و تفسیر می کرد. در آغاز دوران سیاه این حکومت مذهبی آخوندی، زمانی که مرتجعی مثل محمد علی رجایی، در پست نخست وزیری قرار گرفت، دستور تعطیلی کار در همه جا در زمان نماز ظهر را صادر کرد و در اداره ها و سازمانهای دولتی، آخوندی هم به عنوان پیشنماز برای برگزاری نماز ظهر به جماعت، تعیین شده بود و انجمن های اسلامی هم گزارش دهنده غیبت کارمندان در نماز جماعت به مقامات بالا بودند که می توانست به پرونده سازی برای «پاکسازی» آنان بیانجامد. خمینی این امام و پیشوای مرتجعان، در آن ماههای آغازین تکیه زدن بر قدرت که نیروهای پیشرو وکمونیست ها حضور فعال در جامعه داشتند و موضوع و هدف مبارزات مردم را آزادی و برابری و قطع وابستگی سیاسی و اقتصادی به «امپریالیسم جهانی به سرکردگی آمریکا» و کوتاه کردن دست غارتگران داخلی و خارجی از دارایی و ثروتهای متعلق به مردم می دانستند و برای آن تبلیغ می کردند، در سخنرانیهایش در برابر مریدان و مقلدان و مردم محرومی که به غلط او را نجات بخش و اعتبار و عزّت دهنده خود یافته بودند، دائما تکرار می کرد مردم ما برای اسلام جوانهاشان را دادند و خون دادند نه برای این که «کشورشان مثل سوییس بشود». سید روح الموسو الخمینی، به صراحت اعلام می کرد که اقتصاد مال الاغ است و مردم اسلام را می خواهند. او همچنین معتقد بود که «ما ملت گریه سیاسی هستیم» باید برای سید الشهدا گریه کنیم؛ این گریه ها مارا نجات داد! یکسال و چند ماه بعد از تکیه زدن به قدرت، خمینی انقلاب فرهنگی راه انداخت و دانشگاههای کشور را تعطیل و شروع به تصفیه استادان و دانشجویان دگراندیش و نیز کتابخانه های کشور از کتابهای «ضاله» کرد و می خواست که دانشگاههای کشور را اسلامی و مثل حوزه بکند. در روند همین اسلامی کردن بود که لطمه فاجعه باری هم به آرشیو فیلم ایران زدند و بنابر خبری که خودشان اعلام کردند، بعد از تفکیک فیلمها، 42 کامیون فیلم آرشیو فیلمخانه ملی ایران را که خلاف شرع یافته بودند، به بیابان برده و به آتش کشیدند.

 بعد از دو سال که باز گشایی دانشگاهها(ابتدا در رشته پزشکی که نیاز مبرم به آن به خاطر جنگ وجود داشت)، شروع شد، در مورد قبول شدگان در کنکور تحقیقات محلی به عمل می آمد - از جمله  این که فرد مورد تحقیق، نماز جمعه میرود یا نه و آیا هوادار «گروهکها» بوده یا نه - و اگر از سوی بسیج و امام جمعه مسجد محل گزارشی مبنی بر این که قبول شده کنکور از معتقدان و حامیان رژیم نیست داده می شد، در دانشگاه پذیرفته نمی شد. اگر چه کنکورها و آزمون ها در برگیرنده  سوالات مربوط به «بینش دینی» هم بود که درست به یادم نیست که این سوالات  طی مصاحبه پرسیده می شد یا به طور کتبی. می دانیم که در این سالهای سیاه،« اسلامی» ها، گذشته از تعقیب و کوبیدن سرِدگراندایشان دارای گرایشهای سیاسی مختلف، به بخش بسیار گسترده مردم عادی هم به خاطر تحمیل معیارهای ارتجاعی خود توهین و ستم بسیار روا داشته اند که ریختن مزدوران رژیم به جشها و میهمانی ها، از اقدامات همیشگی در ارعاب و سرکوبی بوده است. آزار و توهین به زنان به بهانه بد حجابی، از جمله فروبردن پای آنها در کیسه های پر از سوسک از اقدامات «مردان خداجو»ی مرید خمینی بوده است. فروبردن پای زنان(زنانی که به جرم بد حجابی یا شرکت در میهمانی هایی که خلاف شرع تشیخص داده شده بود دستگیر می شدند) در کیسه پر سوسک، در تبلیغات انتخاباتی از سوی احمدی نژاد به عنوان اقدامی که جناح رقیب زمانی که جناح غالب بود به آن مبادرت می کرد، یاد آوری شد. فروبردن پونز روی پیشانی دختران بد حجاب که زمانی باکشیدن روسری روی پیشانی بدحجاب و تثبیت آن انجام میشد، هنوز توسط گروههایی درنده گله سگهای حزب اللهی انجام می شود. کشیدن تیغ به لبهای زنان و دختران آرایش کرده و قیچی کردن کروات مردان، در سالهایی که اکنون بیش از دو دهه از آن دور شده ایم، از کارهایی بود که خبر آنها «دهان به دهان» شنیده می شد. در آغاز فیلم «زندگی خصوصی»  که ماجرای آن در سالهای اخیر اتفاق می افتد، صحنه ای از فرو کردن پونز به پیشانی یک «بدحجاب»، باز آفرینی شده است *.

انواع روشها برای تزریق ایمان اسلامی

تهدیدها و سرکوبگریها، همچنان که همه می دانیم در تما این سالهای سیاه در زیر آسمان سنگی جمهوری اسلامی همراه بوده است با انواع تبلیغات برای اسلام و قرآن و جان انداختن ارزشهای آخوندی و پرورش «الله اکبر» گو و نسل عاشاقان «اهل بیت عصمت و طهارت » و عزاداران حسینی، چنان که برای کودکان شیرخوار هم مراسمی به اسم «شیرخوارگان حسینی» برگزار می کنند. تبلیغات خدا پرستی به سبک آخوندی در مدارس گاه قربانیانی هم به جا گذاشته است. 21 سال پیش روزنامه رسالت که خود به یکی از جناحهای متحجر رژیم تعلق دارد، در گزارشی در شماره ۱۸ دیماه ۱۳۷۰ از میزگردی که همین روزنامه در مورد علل قتل و خودکشی ترتیب داده بود، تهیه کرده بود، از قول یک بازپرس ویژه قتل- شرکت کننده در آن میزگرد-، در مورد:« فهم نادرست از یک موضوع دینی» به عنوان علت و انگیزه خود کشی نوشت:« به عنوان مثال در یکی از دبیرستانهای تهران، به فاصله ده روز سه  دختر دانش آموز با پرت کردن خود از ساختمان مدرسه خود کشی کرده بودند. در تحقیقات مشخص شد که دو معلم امور تربیتی صبحها با سخنرانیهای پی در پی در این مدرسه در مذمّت و پوچی دنیا به تفصیل سخن می گفتند و حتی با بردن دانش آموزان به بهشت زهرا، آنان را در قبر می خواباندند و عکس هم گرفته بودند. این دختران به دلیل فهم نادرست از یک موضوع فلسفی و تأثیر پذیری از یک بد آموزی مذهبی تحت عنوان عشق به خدا و عدم تحمل دوری او، دست به خودکشی زده بودند و این کار را در وصیتنامه های خود به تفصیل نوشته بودند. بازپرسی که این مدرسه را مورد بازدید قرار داده بود، در گزارش خود، جوّ خودکشی را این مدرسه را بسیار بالا توصیف کرد و اظهار داشت حداقل چهل نفر از دختران این مدرسه قصد خودکشی دارند. البته پس از این ماجرا به جای این که معلمان را جا به جا کنند، همه [آن] دختران دانش آموز را از آن مدرسه پراکنده و هر کدام را به مدارس گوشه و کنار تهران منتقل کردند». سفرهایی هم با نام «راهیان نور» راه می اندازند و دانش آموزان و دانشجویان را به مناطق عملیات جنگی می برند، نه با هدف تقویت احساسات میهن پرستانه که در واقع آخوندها آن را مخرّب ایمان مذهبی و به زیان پایگاه استوار بر جهل و تعصبات دینی خود می دانند، و جنگ «رزمندگان اسلام» با کفر، که جنگ برای «رفتن به کربلا» و بعد «فتح قدس از راه کربلا» بود، از آن نیرو نمی گرفت، بلکه در آنجا توضیحاتی داده می شود و احتمالا نوحه یی هم خوانده می شود تا مساله «شهادت رزمندگان اسلام» بیشتر برای بازدیدکنندگان زنده شود و آنها به خاطر بسپرند که برای «جمهوری اسلامی» چه خونها داده شد و چقدر همه باید به معیارهای رژیم پایبند باشند. هدفی  که رژیم در داخل شهرها با ارعاب مردم توسط  نیروی انتظامی و با گشت ارشاد و با مزدوران لباس شخصی و بسیجی، دنبال می کند. این کاروانهای راهیان نور، در موارد متعدد با تصادف های دلخراش همراه بوده و راهیان نور را راهی گور کرده و خانواده ایشان را داغدار. یکی از آخرین نمونه های تصادفهای دلخراش «راهیان نور»، در مهرهاه سال جاری رخ داد که 26 دانش آموز دختر از شهر بروجن، کشته شدگان آن حادثه بودند.

مسجد سازی  فراوان با هزینه های بسیار

در طول سالهای سیاه و سنگین و ننگین حیات رژیم روضه خوانها، مساجد بسیاری ساخته شده و می شود، پولهای فراوانی برای «قرآن خوان» پروری و نوحه خوان پروری خرج شده و می شود، اما اخباری از نگرانی اسلام پناهان از گسترش دین گریزی و خدا گریزی جوانان در لابه لای اخبار به طور مکرر دیده می شود. در مورد افزایش پولی که در این زمینه هزینه می شود ذکر چند نمونه از سخنان دست اندرکاران رژیم گواه این امر است:

- سایت بهار نیوز 6 آذر ماه (سال جاری) به نقل از مشاور شهردار تهران و رئیس مرکز فعالیتهای امور دینی شهرداری تهران که آخوندی به نام ناصحی است نوشت:« به گزارش ایسنا، حجت الاسلام ناصحی در مراسم کلنگ زنی احداث ۵ باب مسجد در این منطقه -که بطور پایلوت در محله شاد آباد برگزار شده بود-، افزود: مرکز فعالیت‌های دینی شهرداری تهران در طول ۷ سال اخیر به امورات تعداد ۲۰۰۰ مرکز مذهبی رسیدگی مي‌کند، بطوری که با تدابیر دکتر قالیباف در سال جاری اعتباری بالغ بر یکصد میلیارد تومان به امر توسعه، تجهیز و بازسازی این اماکن اختصاص پیدا کرده است». این آخوند اضافه کرد:« در نشست اخیر شورای شهرداران مناطق، قالیباف تأکید داشتند که مي‌بایست تا اوایل سال آینده تعداد ۷۲ زمین اهدائی برای احداث مساجد به ۲۰۰ قطعه افزایش یابد تا شهروندان برای انجام امورات دینی و مذهبی خویش دغدغه ای نداشته باشند».

-اوائل بهمن، محمد بنیادی «مدیر کل قرآن عترت و نماز وزارت آموزش و پرورش»، در اظهاراتی که در چند سایت رژیم منعکس شد، گفت:« اعتباری بالغ بر 100 میلیارد تومان برای توسعه مدارس قرآنی درنظر گرفته شده است و تا سال آینده تعداد مدارس قرآنی به 500 هزار می‌رسد».

- خبرگزاری تسنیم 11 اسفند گزارش داد:« علی سرابی, قائم‌مقام شورای عالی قرآن و رئیس هیئت مدیره اتحادیه تشکل‌های قرآنی کشور در گفت‌وگو با خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم ، درباره بودجه نیم‌درصدی قرآن گفت: کل بودجه‌های قرآنی که به دستگاه‌های مختلف برای انجام فعالیت‌هایی چون مسابقات و آموزش‌های قرآنی و امور تبلیغی‌ ترویجی پرداخت می‌شود، شاید به حدود بیست تا سی میلیارد نرسد؛ این در حالی است که آن مبلغی که از بودجه نیم‌درصد تخصیص پیدا کرد رقمی در حدود 200میلیارد تومان بود که بیش از پنج برابر بودجه سنواتی دستگاه‌ها بود که رقم قابل توجهی است. سرابی در ارتباط با برنامه‌هایی که برای هزینه‌کرد این بودجه به تصویب رسید، تصریح کرد: برنامه‌ها کمابیش برنامه‌های جامعی بود؛ شورای توسعه فرهنگ قرآنی و نیز هرکدام از کمیسیون‌های آموزش عمومی، تبلیغ، ترویج و پژوهش چند ماه کار کردند و برنامه‌های جامعی را که تمام فعالیت‌های قرآنی را به نوعی پوشش می‌داد، به تصویب رساندند. ».  این بودجه نیم درصدی، باید همان بودجه یی باشد که سایت دولت در کارنامه سال نود دولت احمدی نژاد، در شمار اقدامات انجام شده آورده است و آن  عبارت است از« تصویب اختصاص 5/0 درصد بودجه های جاری و عمرانی کشوربه مسایل قرآنی». در ضمن از نمونه هایی که ذکر این نکته هم روشن است که تشکلهای متعدی که برای تبلیغات قرآنی و ... به وجود آمده است، خود « دفتر و دستکی» دارند که طبعا هرکدام از آنها برای خود هزینه ای دارند که به احتمال زیاد خارج از بودجه «قرآنی» در نظر گرفته شده است و چون زائده و غده یی چسبیده به دستگاههای اجرایی، به کار مشغولند.

- سایت دولت در کارنامه خود برای سال 90، در زمینه « اقدامات پرورشی و تربیت بدنی» از جمله اقدامات زیر را آورده است:

 ایجاد 10 هزار مدرسه قرآنی و افزایش آن به 20 هزار مدرسه در سال 90

سامان دهی فعالیت های قرآنی کشور با 1 هزارو700 میلیارد تومان

تألیف 83 عنوان کتاب خودآموز قرآن

تصویب احداث 400 باب نماز خانه و کتابخانه و 100باب سالن ورزشی با همکاری استانداری ها در راستای طرح احداث 2 هزار باب نماز خانه و کتابخانه

آغاز احداث 20 هزار نمازخانه و کتابخانه در مدارس کشور

تصویب اختصاص 5/0 درصد بودجه های جاری و عمرانی کشوربه مسایل قرآنی

 اعزام 600 هزارنفر فرهنگی و دانش آموز در قالب کاروان راهیان نور به مناطق عملیاتی 8 سال دفاع مقدس. در حالی که شرکت کنندگان در سال87 تنها 30 هزار نفر بوده و در سال 88 این رقم به 300 هزار نفر افزایش یافته است و برای سال 90 اعزام یک میلیون و دویست هزار نفر هدف گذاری شده

- چند سال پیش از این هم حسین صفار هرندی وزیر ارشاد وقت احمدی نژاد از 20 برابرشدن بودجه های قرآنی وزارت ارشاد خبر داد و یاد آور شد که « بودجه اي كه مركز ترويج فعاليت هاي قرآني وزارت فرهنگ و ارشاد دارد، بودجه اي معادل يا حتي بيش از معاونت هاي اين وزارتخانه است» و خود او تاکید کرد که « اين در حالي است كه بسياري از دستگاه هاي ديگر نيز فعاليت هاي قرآني دارند.

گریز از دین و شرم از نماز خواندن

اما برخلاف این همه دستگاه و این همه تشکیلات و هزینه و ریخت پاش، از برخی اظهارات و گفته ها در لابه لای خبرها، چنین پیداست که دین گریزی در بین جوانان رو به گسترش است و حتی «نماز خوان» بودن باعث شرمندگی است و خیلی از نماز خوانها مایل به «ابراز» آن نیستند و اگر آنچه را که در 30 دی سایت بازتاب نوشته بود بپذیریم حتی «حوادث سال 1388 و استفاده حداکثری از دین و باورهای مذهبی برای مقابله با معترضان، موجب شد تا بی دینی به صورت یک سونامی در میان جوانان درآید، به نحوی که اکنون تعداد زیادی از افراد عدم التزام خود به رفتارهای دینی و حتی عدم باور خود به خدا را به صورت علنی در شبکه های اجتماعی ابراز می کنند». مبارک است این سونامی. امید که با امواجی چنان بلند و پرقدرت برآید که با حوزه علمیه و «مرقد امام راحل» بدتر از آن کند که  سونامی در اندونزی و ژاپن با خانه های مردم و ماشینهای پارک شده در خیابان کرد. حالا شاید ارزیابی نویسنده مقاله بازتاب مبالغه آمیز باشد، شاید هم نه. اما آن چه گفتم از لابه لای اخبار و گفته ها می شود فهمید، نمونه های متعدد دارد. مثلا خبرگزاری فارس مصاحبه یی داشت با ده نمکی در مورد آخرین فیلمش «رسوایی» که به نظر می رسد فیلمی است باهدف منزه و پاک و قابل اعتماد نشان دادن «روحانی» و آخوند که روشن است که مورد انزجار مردم هستند. در جایی در این مصاحبه ده نمکی گفته است« اینکه ما جوان ها را متهم به دین گریزی کنیم و بگوییم مسجد نمی آیند پس نسبت به آنها مسئولیتی نداریم شانه خالی کردن از زیر بار مسئولیت است» ده نمکی در پاسخ به سوال دیگری در مورد این که «روحانی» فیلمش با مردم ارتباط تنگاتنگ دارد در حالی که در شهرهای بزرگ ارتباط مردم با روحانیت متفاوت است گفته است:« اتهامی که به جوان ها در شهرهای بزرگ زده می شود دین گریزی است، چون روحانیون ما در شهرهای کوچک و روستاها مثل مردم زندگی می کنند [...]شاید یکی از دلایل دین گریزی جوان ها همین امر باشد». منظور او «همین امر»، تفاوت زندگی روحانیون با مردم در شهرها بزرگ با مردم است که در همین مصاحبه یاد شده به طور سربسته و استعاره یی از آن با عنوان «شیشه های دودی» که و سبب فاصله روحانیون با مردم است یاد کرده که منظورش، ماشین های گرانقیمت با شیشه های دودی رنگ (و شاید در مواردی هم ضد گلوله) است.

الهام نداف تهیه کننده فیلم «سر به مُهر»- که وزارت ارشاد به دلیل «برداشت نادرست» از آن به مدت یکسال حاضر به دان اجازه ساختت به آن نبوده است-، در حرفهایی که سایت خبر آنلاین نقل کرده گفته است: «این فیلم را ساختم برای اینکه برخی از افراد شهامت ابراز نماز خواندن را ندارند. این دلیل اصلی بود، اینکه یک آدم به دلایل مختلف شهامت ابراز نماز خواندن را ندارد.  ...  در جامعه امروز و در میان جوانان ابراز به دین‌داری کار ساده و راحتی نیست. برخی از افراد در ابراز به دینداری خجالت می‌کشند». حال علاوه بر این موارد، اگر آنچه  شیخ قرائتی گفته، درست باشد، معلوم می شود که تمام تلاشها و انقلاب فرهنگی و تصفیه کتابخانه های کشور و بکارگرفتن سانسور شدید در مطبوعات و در تولیدات سینمایی و موسیقی و استفاده انحصاری از رادیو و تلویزیون؛ برای از بیخ و بن «اسلامی» کردن ایران و مردم ایران، و در ضمن خندیدن به ریش علم و نشاندن حوزه برسر دانشگاه؛ همه به باد رفته است. قرائتی که  به نظر من اورا به لحاظ تبلور «فضل و علم» ویژه آخوندها باید بعد از ملاحسنی قرار داد و مثلا اگر ملاحسنی«جواهری» باشد مثل «دریای نور» بر تارک نظام عمامه داران او مثل «جقه» یی از الماس و زمرد بر سینه آن است، در سخنانی «رنجنامه» گونه، «دردمندانه» گفته است:« يكی از اساتيد دانشگاه از دانشجويان خود خواسته است كه آيات قرآن را در متن پايان‌نامه و تحقيقات خود نياورند بلكه در پاورقی بياورند تا ارزش علمی كارشان كم نشود». برای اهمیت موضوع باید توجه داشته که دانشگاههای کشور علاوه بر تصفیه گسترده در « انقلاب فرهنگی» و اخراج استادانی که برچسب «طاغوتی» یا «غرب زده» خورده بودند، و جایگزین شدن ریشوها و شریعت پناه ها به جای آنها، همیشه تحت نظارت و تصفیه و اخراج استاد و دانشجو به بهانه های گوناگون بوده  است. سخنان قرائتی این آخوند ضد علم که قبلا گفته بود کتاب نمی خواند و آنچه هم  که مربوط به اخبار است فقط خلاصه آن را می خواند، توسط خبرگزاری (بین المللی)قرآنی رژیم - ایکنا (تشکیل شده از حرف اول کلمات تشکیل دهنده اسم آن در انگلیسی «اینترنشنال قرآن نیوز ای جنسي »! است) گزارش شده، خواندنی است**. یکی از نظر مسائلی که مورد تاسف اوست، مسائلی که نشان دهنده ناتوانی رژیم ملاها در کنترل جامعه پویای ایران و ناتوانی آن در تحمیل معیارهای ارتجاعی آخوندی به آن است و یکی هم در مورد شناختن افکار مهمل و گندیده او که یکی از چهره های رسانه ای رژیم و با برنامه آموزشی در تلویزیون در طی سالیان دراز این سالهای سیاه سنگین و ننگین نظام آخوندی بوده است و هنوز هم برنامه تلویزیونی دارد و وراجی می کند. در سخنرانی مورد اشاره به قرائتی گفته است هرجا دانشگاه بیشتر است، جرم و جنایت هم بیشتر است!

اما طنز گزنده یی که آن هم نشانه روشن شکست ویرانگر برای آخوندهای متکّبر مستبد متحّجر است، آخوندهایی که موسیقی و ورزش و هنرهای نمایشی را در آغاز یا ممنوع کردند یا با هزار مانع روبه ساختند، آخوندهایی که بیش از سی سال با گله های اوباش وبا مزدوران نیروی انتظامی به آزار و اذیت زنان پرداختند  و با ایراد گرفتن از لباس و آرایش آنها به ضرب و شتم آنها در خیابان و بازداشت و بردن به پاسگاهها و کلانتری ها پرداختند، اوقاتشان را تلخ و چشمانشان را اشکبار کردند، این است که در جامعه یی با انواع «معیارهای اخلاقی» و رفتاری و این همه فشار، کشتی رژیم اسلامی به طرف دیگری کج شده است. جسته و گریخته خوانده وشنیده بودم که بعضی از مردان هنرپیشه یا فوتبالیستها، «زیر ابرو» بر می دارند، کاری که زنان و دختران در آرایش چهره می کنند. اما وقتی که مرضیه دباغ که یکی از سه نفری بود که حامل  پیام خمینی به گرباچف بود، در مصاحبه با خیرگزاری فارس، در پاسخ به سوالی که از چه چیز بیشتر رنج می برد، از زیر ابرو برداشتن مجریان و گویندگان برنامه در صدا و سیمای جمهوری اسلامی شکوه کرده بود، دیگر نمی توان در مورد درستی موضوع، تردید کرد. مرضیه دباغ یاد آورشده که چند بار تلاش کرده با ضرغامی تماس بگیرد اما « متأسفانه یا می‌گویند جلسه است یا می‌گویند شماره بگذارید که متأسفانه هنوز موفق نشده‌ایم با ایشان صحبت کنیم »***. آخوندها و مقلدان خمینی روز به روز خود را در کنترل مردم و به ویژه نسل جوان بیچاره تر و «ارزشهای دینی و فرهنگی» خود را مطرود تر می بینند.

منابع:

                http://www.youtube.com/watch?v=cbpL5axLiSM  *   

در لینک بالا می شود فیلم زندگی خصوصی را دید. این فیلم با فیلم زندگی خصوصی آقا و خانم م یکی نیست. آن فیلم دیگر با بازی کنان دیگری استد



۱۳ اسفند ۱۳۹۱ - ۳ مارس ۲۰۱۳

قصیده چاووشیه نونیه جمهوریه اسلامیه

چاووشی
اسماعیل وفا یغمایی

قصیده چاووشیه نونیه جمهوریه اسلامیه
اسماعیل وفا یغمائی
بیادگار بر دیوارهای خونین و اشک الود این ایام و روزگار ما باشد که آیندگان باز خوانند در هنگامی که ما به گذشتگان پیوسته ایم

***
ای سنده ها گذاشته بر فرق خویشتن
از بودتان، وجود وطن غرق در لجن
بر سرچنانکه گفتم و، بر تن، زخون خلق
شال و قبا کشیده ودستار  وپیرهن
بند ازارتان زرگ مادران پیر( 1)
شال کمر زپوست صدها چو ما و من
قاتق به نانتان جگر و قلب هر یتیم(2)
آب سبویتان ز کجا؟  اشک بیوه زن
از تخم چشمهای خلائق نبات و نقل
بگرفته بعد سور به دندان و بر دهن
بر جهل ما نهاده همی زین و برگ خویش
وز چارسوی، یکسره چون سیل کرگدن
پیدا شدید و وقت ورود شما زجهل
منقل گرفته ما به کف خود، چو پیرزن
تا در شمیم کندر و اسپند و دود عود
گوئیم شکر آی ی ی خداوند ذوالمنن(3)
***
باز آمدید خنده زنان ریشها به کف
ما نیز خنده زن به چه؟ بر ریش خویشتن
گفتیم گل دمید و بهاران رسید، لیک
دریای فاضلاب،روان،  بی امان، عفن
دریای فاضلاب و به خیزابه های آن
عمامه ها چو سنده روان بود و موج زن
دریای کهنگی و عقب ماندگی و جهل
دریائی از خرافه و بحری ز مکر و فن
از خویش بگذریم که ما «رهروان» بدیم
وز «رهبران!» گذشت چه بر حلق و بر دهن
«آن» بوسه زد به دست مبارک که: نک امام
نامش چه بود «مهدی» یا بود «بولحسن»
«این» گفت هان «مجاهد اعظم»، توئی توئی
ما کیستیم پیش تو یا شیخ ممتحن
یک ذره، یک پشیز ،وزآن کمتریم نیز
ما خار وکاه لیک تو گل ، سرو نسترن
آن گفت وه! کلام وی از لعل و گوهر است
در دست او نگاه! عقیقی است از یمن
بر آن کلام «نصر من الله» لیک بود
منقوش :نصر من ز جهانخوار و اهرمن
گفتا کسی که خصم جهانخوار کیست؟ اوست
رندی سرود:صبر رفیقا و چپ مزن
زین شیخکان به ما و تو چیزی نمیرسد
گر آفتابه هفت بود، همره لگن
این قوم سنده بر سر وسر تا به پا شکم
وین جمع مفتخواره ی بیرحم راهزن
چپ میزنند و راست روند آنچنان که گرد
گردد ز فرط حیرت، چشمان اهرمن
زانگشتری تو بگذر و بنگر به قلب او
سنگ است و آهن است و بود سخت چون چدن
«فردا چو پیشگاه حقیقت شود پدید»(4)
دانی تو گر چه حال توئی، سخت بیلمسن (5)
اندر پی اش به چشم بصیرت نظر کنید
گل نیست سبزه نیست نه سرو است و نی سمن
قطع  ید است و رجم ونقاب است و برقع است
صد کاروان روانه ز زنجیر و از رسن
صد دشت بیکرانه ز اجساد و گورها
صد کاروان ز سدر و ز کافور و از کفن
هان بشنوید!  نغمه ی خاموشی است این
در آن صدای بیل و کلنگ است و گور کن
***
القصه، آمدید وبشد نغمه ی طرب
خامش به چار سوی و فراخای این وطن
چون آمدید سوخت سرود وسرور و سور
سوگ آمد و سیاهی و  مرگ آمد و محن
خامش صدای «مرضیه» شد تا که روسری
بر زلف سرکج همه پر چین شکن شکن -
زد خیمه ، بانگ گرم «بنان» محو شد چرا
چون شیخ پر کشید به منبر چنان زغن
میخانه بسته شد که شود باز قتلگاه
در آن روانه زیر تبر خون مرد و زن
کو؟هان کجاست؟زمزمه ی شاد زندگی
گر هست نیست غیر شروه ای از نای ممتحن(5)
گر هست چیست ؟غیر صفیر طناب دار
چون مار گرد گردن، یا دور دست و تن
گر هست چیست ؟نیست مگر بهر قتل خلق
آوای خشک ماشه و بانگ گلنگدن
باز آمدید از دل اعصار جهل و جور
زد شعله در ورود شما دوزخ فتن
پای گران فشرده به نعلین و نعل را
افشرده بر گلوی گل و سرو یاسمن
چون گله های آهک و تیزاب بی مهار
با هرچه سبز و زنده شدستید مقترن(6)
در شعله سوخت سرو و در آهک بداد جان
سوسن ، بسوخت آتش تیزاب نسترن
از چوب سرو، دار شقایق بساختید
از نار سوختید تن سبز نارون
یکسو نشست کرد به سوگ بلوچ و لر
همدوش ترک بهر شهیدان ترکمن
در  خطه ی جنوب، عرب  از غمان فارس
کوبد دو دست بر سر و بر فرق خویشتن
شیطان نکرد آنچه  به نام خدا  و دین
کردید با تمامت این خلق و این وطن
**
ای سنده بر سران !که نهادید نام شیخ
برخویش و آمدید چو ماران نیشزن
گر هان شما نماد خدائید و  سنت اش
ای لعنت خدا، به خداباد و این سنن
در راههای سی سده با پای زخمناک
از قرنهای گمشده آعصار بس کهن
از کورش و زکاوه و زرتشت و بردیا
از مزدک و ز مانی و از زال و تهمتن
ما آمدیم تا بکجا؟، یک طویله شیخ
اصطبلی از شقاوت و شیادی وشمن
ازلوحه ی حقوق بشر وزحکیم طوس
تا بحث ختنه کردن وحیض و نفاس زن
از شاه آمدیم ولی تا کجا؟ به شیخ!
از برزخ آمدیم به دوزخ نه تا عدن
گفتم ز شاه، فاش بگویم نه در خفا
این بنده گر چه هست سراپا ریپبلیکن(7)
این بنده گرچه  طعم شکنجه چشیده ام
در حبس شاه و مزه ی شلاق شعله زن
اما اگر مقایسه بین شه است و شیخ
ای مردمان شهر نه پنهان که در علن(8)
این را به چار سوی جهان جار میزنم
با عرض معذرت! به صدائی پر از حزن
یک مو ز تخم شاه به است از تمامت
ریشی که هست  بر رخ آخوند و بر ذقن
هان جور شه کجا وجنایات این ددان
یک برکه خون کجا و چنین بحرموج زن
یک بار خر زباله کجاو چنین روان
یک کاروان بی سر و ته شاش و گوز و ان
از جانب جنوب روان رو سوی شمال
از رود ماشکید الی ساحل تجن
از بندر و خلیج و عمان تا به سایه ی
البرز کوه و سینه ی سرسبز بومهن
از شرق و مرزهای خراسان و سیستان
تا غرب ، جای و خطه ی کردان پیلتن
***
آه ای وطن چه میکشی از این حریق خون
از جوراین گروه قرمدنگ قلتشن
آه ای وطن ! سیاوش من! هان چه میکنی
در زیر تیغ هشته سر خویش بر لگن
افراسیاب نیست در این بار، بلکه او
شیخی است اجنبی و گرفته به کف گزن
بر لب طنین بسمله دارد به ذبح تو
در دود خوب کندر و اسفند و آوشن
 تاراست وتلخ هر چه که بینم وفا ببین
در پشت شیخ شهر همی مسکو وپکن
میخیده اند سیخ بر اوچون الاغ نر
بی آنکه شیخ شهر بگوید نه لا، نه لن
آه ای خدای مردم ایران کجا، کجاست؟
سیمرغ و زال و قدرت بازوی تهمتن
زین رهبران گمشده در ره دلم گرفت
رودابه ای کجاست که از خشم پیرهن
از جیب تا به دامن چاک آورد،مگر
از سینه هاش خون چکد ازکینه نی لبن
ریزد به خاک تا مگر از خاک بر دمد
در پهنه ی وطن همه جا جنگلی گشن
روید به هر کرانه و سر برکشد به عرش
صد دشت کوهمرد و دوصد کوه شیرزن
دو ر است و دیر نیست که دریای رعد سرخ
از آسمان نه، بل ز زمین و هم از زمن 
غرد چو نفخ صور  که اینک قیامت است
یعنی رهائی وطن ازچنگ اهرمن
آمد زمان آن که از این سنده بر سران
نی سر بجای ماند ونی سنده نی که تن
12 .2.1392

لغات
1-ازار: شلوار
2- قاتق- خورشت
3- ذوالمنن: صاحب احسان و بخشش
4: این مصرع از حافظ است
5- بیلمسن: نفهم
6- مقترن: همراه
7- ریپلیکن: لغت فرانسه. جمهوریخواه
8- علن: آشکار

نقدی بر کتاب : قبله عالم – ژئوپولیتیک ایران (بخش ششم) کاظم رنجبر به قلم گراهام فولر مامور سازمان اطلاعاتی آمریکا: . ترجمه عباس مخبر . انتشارات : نشر مرکز چاپ پنجم تاریخ انتشار 1390 شمسی – تهران . 327 صفحه . کاظم رنجبر دکتر درجامعه شناسی سیاسی .


نقدی بر کتاب : قبله عالم – ژئوپولیتیک ایران (بخش ششم)

کاظم رنجبر

به قلم  گراهام فولر مامور سازمان اطلاعاتی آمریکا: . ترجمه عباس مخبر .  انتشارات : نشر مرکز چاپ  پنجم تاریخ انتشار 1390 شمسی – تهران . 327 صفحه .
کاظم رنجبر  دکتر درجامعه شناسی سیاسی .
بخش ششم –نسخه امروز .
ایران و ترکیه : رقابت برای رهبری آسیای مرکزی .
گراهام فولر فصل یازدهم کتاب خود را  با عنوان : ایران و ترکیه : رقابت برای رهبری آسیای مرکزی . تخصص داده است ، که در مجموع فقط و فقط 18 صفحه بیش نیست .  تعجب آور است که گراهام فولر ، به این مسئله بسیار مهم ، یعنی اهمیت : آسیای مرکزی ، و نقشی که این منطقه ژئوپولیتیک  از منظر جهانی ، و موقعیت ژئواستراتژی این منطقه  در رابطه با  قدرت های بزرگ  چون چین ، روسیه ، هندوستان ، و تلاش  آمریکا و ارپای غربی در راستای نفوذ خود به این منطقه ، که بخش عظیم  منابع  گاز و نفت جهان را  دارد ،  خصوصا  تائید و تکیه  زبیگنیو برژنسکی  در اثر معروف خود :  تخته شطرنج بزرگ ، (ماخذ -1)  از آسیای مرکزی  بخاطر حساسیت منطقه  با عنوان « بالکان قرن بیست و یکم » یاد می کند ، و بر این اصل تاکید می کند که « ... هرقدرتی  در قرن بیست و یکم ، بر آسیای مرکزی مسلط بشود ، بر دنیا مسلط خواهد شد ..»  فقط  18 صفحه به این منطقه حساس  اختصا ص داده است ؟  در صورتیکه وقتی به نقشه این بخش از جهان نگاه می کنیم ، می بینیم ، برای کشورهای های اروپائی غربی ، و آمریکا ، راه زمینی در راستای رسیدن به آسیای مرکزی  گذر اجباری  از ایران و شمال دریای خزر است  که تا امروز در تسلط  قدرت رقیبی چون روسیه است . سئوال ایکه هر خواننده ، خصوصا خواننده ایرانی  کنجکاو می تواند از خود بکند ، چنین است . چرا گراهام فولر ، این چنین  در مقابل این مسئله مهم  ژئوپولیتک و ژئواستراتژی آمریکا  در رابطه با آسیای مرکزی ، و نقش و همکاری  امروز ترکیه با سیاست آمریکا در این راستا ، یعنی نفوذ در آسیای مرکزی این چنین  کم حرف بوده ، ومختصر نوشته است ؟ خصوصا اینکه  ترکیه  عضوپیمان نظامی ناتو است ، و  دولت اسرائیل را به رسمیت می شناسد  و در راستای «سیاست بهار عرب » عملا  به نیروهای شبه نظامی  اسلامی علیه حکومت سوریه  کمک نظامی می کند ، وبعلاوه تا کنون در هیچ  یک از جنگهای  اسرائیل علیه ملت فلسطین و اعراب ، به این کشور های مسلمان  کمک نکرده است .
در راستای جواب بر این سئوال مطالبی را  در این جا  توضیح و تفسیر می کنیم ،  که این کم گوئی چندان بی دلیل نیست ، بلکه بخشی از سیاست های سری آمریکا و همکاری تنگاتنگ این کشور با هم پیمان و متحد خود جمهوری ترکیه است . قبل از اینکه این بخش از کتاب گراهام فولر را تحلیل و تفسیر  بکنیم ، به  گفته های بظاهر  حاجی بابا ی ایرانی  که در حقیقت : James Justinien Morier (1780-1849)-  جاسوس رسمی انگلیس در ایران در دوره قاجاریه است ، گراهام فولر به نوشته های این مامور  در رابطه  با باورهای  ایرانیان نسبت  به ترک ها ،  به چند  پاراگراف از کتاب « حاجی بابا اصفهانی » استناد می کند ، که در حقیقت  آوردن این جملات ، طرحی است  حساب شده در راستای فریب خواننده است ، که بگوید : بین ایرانیان و ترک های ترکیه امکان  وحدت و مودت  ودوستی وجود ندارد .
گراهام فولر در فصل 11  کتاب اش که با این عنوان شروع می شود : ایران و ترکیه :رقابت برای رهبری آسیای مرکزی . درست در زیر این عنوان ، چنین میخوانیم (با تمام معذرت  از ملت  همسایه  ترکیه .و احترام صادقانه ایکه  من صاحب این قلم  به دوستان ترک ترکیه ای دوران دانشگاهی ام دارم .  تاکید از این صاحب قلم . کاظم رنجبر )
ترک ها این گاو میش های ترک ....  برای فریب ترکان  بهتر از صورت ظاهری چیزی نیست ، تقلید کم گوئی ، وسنگینی و آهستگی  قدم ترکان نموده بآسانی  و بزودی در اندک زمان ترکی قح  شدم . ماخذ حاجی بابای اصفهانی ، صفحه 641 .  گراهام فولر ادامه می دهد . باید دانست که کردان  با اینکه  خود را زیر دست هیچ زبردستی  نمی دانند اما نیاکان ما و پدرم  تا چندی پیش از این با رمه و گله  خود در کوه های مملاک کردستان  که اکنون در تصرف عثمانیان  و در زیر اداره والی بغداد است  مانند تبعه عثمانی  چادر نشین  بودند ... چرا که ترکان  همیشه پی بهانه می گردند تا رعیت خود را خراب سازند . 3. – سخنان یک کرد در باره ترک ها  در حاجی  بابای اصفهانی ، صفحه 254 . 250.  مغز چهل عرب  یک دانه انجیر را هم پر نمی کند . ضرب المثل قدیمی ترکی .
سئوال اینجاست که چرا  گراهام فولر  در یک کتابی با عنوان قبله عالم ، ژئوپولیتیک ایران ،  که در ابتدای هزاره سوم ، در رابطه با یک منطقه بسیار حساس جهان ، توسط سازمان اطلاعاتی و جاسوسی آمریکا و  انبار اندیشه  این قدرت جهانی :Rand- Corporation   ، چاپ و منتشر می شود ، به این جملات  تحقیر آمیز تکیه می کند که در حقیقت سخنان  از زبان و قلم  نه یک نویسنده ایرانی ، نه یک نویسنده ترک ترکیه ، ونه نویسنده  کرد  جاری شده است ؟ ولی این نوشته های را زیر پوشش نام مستعار  حاجی بابای اصفهانی ،  در راستای یک هدف سیاسی  بخورد  خواننده  ایرانی ، ترک ، و کرد می دهد ؟  برای آشنائی به اهداف  دستگاه جاسوسی و اطلاعاتی آمریکا در این راستا ، یک لحظه  نظری به زندگی اجتماعی –سیاسی –ادبی ،  : James Justinien Morier (1780-1849) خالق کتاب حاجی بابای اصفهانی می اندازیم که در حقیقت  جاسوس رسمی  انگلستان در دربار  فتحعلیشاه قاجار بود .
جمس ژوستینین  موریه   درسال 1780 در شهر ازمیر ترکیه  به دنیا آمد ، نام پدر او  اسحاق موریه (Isaac Morier ) تاجر یهودی تبار  شهروند سویسی بود که  ملیت انگلیسی را قبول کرده بود ، و جمس ژوستینین موریه  ملیت انگلیسی داشت . جمس ژوستینین بعداز از تحصیلات  خود در انگلستان ، در موسسه تجاری پدرش در ازمیر  از سال 1799-تا 1806 کار می کرد .ژوستینین موریه برای اولین بار به عنوان منشی  سفیر انگلیس ، : Sir Harford در سال 1808  به ایران می رود ، و از این طریق  به عنوان فرستاده مخصوص دربار  انگلیس ، وارد دربار فتحعلی شاه  قاجار می شود . این سال ها در تاریخ ایران ، سالهای  رقابت  استعمار قدرت های بزرگ استعماری چون  ، روسیه  تزاری ،  انگلستان ، و تلاش فرانسه برای راه یابی  به خاورمیانه است . جمس ژوستینین اولین   کتاب خود را بصورت سفرنامه در سال 1812   بچاپ می رساند  که عنوان اش : سفر نامه از طریق ایران ارمنستان و آسیای صغیر استانبول  است . درسال 1909 سفیر ایران  در لندن : میرزا ابوالحسن را به دربار امپراطور انگلیس راهنمائی میکند . در سال 1810  دوباره به ایران بر میگردد  و منشی شخصی سفیر انگلیس : Sir Gore Ouseley اولین سفیر انگلیس در ایران می شود . جمس ژووستینین موریه به عنوان کاردار سفارت از سال 1814 تا 1816  در این سمت  در ایران می ماند .بعد از مراجعت به انگلستان مشاهدات خود   از جامعه ایرانی را بصورت کتاب منتشر می کند . بخاطر شناخت ایکه از آداب و رسوم ملل شرقی خصوصا ایرانیان و ترکان ترکیه  و مردم مشرق زمین داشت  رمان های مختلف  با نام های :
Travels in Persia, Armenia and Asia Minor, to Constantinople 1812
Second journey through Persia, Armenia, and Asia Minor, to Constantinople 1818
The Adventures of Hajjî Baba of Ispahan 1824
The Adventures of Hajjî Baba of Ispahan in England 1828
Zohrab, or the Hostage 1832
Ayesha, the Maid of Kars 1834
The Mirza 1841
می نویسد .
  وقتی به شرایط اجتماعی سیاسی ایران دوره فتحعلیشاه قاجار ، جنگ روسیه با ایران ، و تجزیه بخشی از ایران در این دوره ور قابت  قدرت های استعماری  چون امپراطوری  انگلیس با روسیه  و فرانسه دقیق می شویم ، می بینیم  که همیبن کاردار  سفارت انگلیس ، که نفوذ مستقیم در دربار قاجاریه داشت و خود این شخص مسلط به زبان ترکی  استانبولی فرانسه  و انگلیسی بود ، در واقع جاسوس به تمام معنی امپراطوری بریتانیا  در کانون قدرت در ایران ، یعنی دربار فتحعلی شاه بود .  لذا بی جهت نیست که آقای گراهام فولر  که خود جاسوس  کار کشته سازمان اطلاعاتی  بزرگترین قدرت جهانی امروز دنیا  یعنی آمریکا می باشد ،  فصل 11 کتاب  اش در رابطه با روابط  ایران و ترکیه ، به نوشته های جاسوس دیگر  و کارکشته  امپراطوری انگلیس  در رابطه با ایران ، متوسل می شود .  این عمل  گراهام فولر ، درعین حال که  یک نوع مردم فریبی است ، در ضمن  عمل  اختلاف اندازی بین ملت ایران و ملت ترکیه ،ملتهای اعراب  و  اقوام متشکل این دولتها  یعنی فارس ،ترک ، کرد و آذری ، می باشد .  آقای گراهام فولر این اعمال را با یک نوع ظرافت و زرنگی انجام می دهد ، و با استناد به نوشته های جاسوس دیگر امپراطوری انگلیس ، یعنی : جمس ژوستینین  موریه ، میخواهد نشان بدهد  که اختلاف این ملت  صحبت امروز و دیروز نیست  بلکه قدمت تاریخی دارد و ما   ماموران  سازمان جاسوسی آمریکا ، در این اختلافات  نقشی نداریم .!!! در صورتیکه کاملا  دروغ و یک نوع حقه بازی سیاسی است ، که به ترتیب  به تحلیل و تفسیر آن  خواهیم پرداخت .
گراهام فولر  در فصل 11 کتاب اش  در رابطه با ایران و ترکیه ، عنوان رقابت  برای رهبری آسیای مرکزی  ، را پیش می کشد ، که در حقیقت خود این عنوان نشانه ایست ازسوء استفاده دولت آمریکا  از دو کشور همسایه  ایران و ترکیه ، در راستای ژئوپولیتیک آمریکا و تلاش این کشور برای نفوذ در این منطقه ، بعد از فروپاشی نظام کمو نیستی شوروی ، که جمهوری های آسیای مرکزی ، بخشی از جماهیر شوروی کمونیستی می باشد . گراهام فولر چنین می نویسد :  اکنون به بررسی مناسبات غالباً دشوار  ایران  و ترکیه می پردازیم . دو کشوری که با یک دیگر آشنائی تاریخی زیاد دارند . ترکیه برای ایران  واجد اهمیت است ، زیرا  هم به لحاظ  جغرافیائی و هم به لحاظ فکری ، دروازه اروپا .  تحول مناسبات میان این دو قدرت  عمده در آینده بر شکل ژئوپولیتیک خاورمیانه  تاثیر زیادی خواهد گذاشت . (صفحه 221  از کتاب  قبله عالم  ژئوپولیتیک  ایران )
با خواندن چنین جملات ، و تاکید  آقای گراهام فولر  که «...» .  تحول مناسبات میان این دو قدرت  عمده در آینده بر شکل ژئوپولیتیک خاورمیانه  تاثیر زیادی خواهد گذاشت.  هر خواننده کنجکاو میتواند از خود بپرسد که چگونه  گراهام فولر  این چنین  از تحولات راوبط  ایران و ترکیه  در آینده  (باز هم تکرار می کنم در آینده ) این چنین آگاهی دارند ؟  مگر اینکه  قبول بکنیم ، این دولت آمریکا و متحدان اروپائی و اعضای پیمان ناتو ، که ترکیه نیز عضو این یپمان است ، همراه با اسرائیل ، در حال  تدارک  و دخالت مستقیم و غیر مستقیم در امور داخلی ایران ، در راستای اجرای  عملی سیاست های آمریکا می باشد . 
گراهام فولر ادامه می دهد :  دههً 1920 شاهد تغیر  قابل توجه قرنها رابطهً توام با تعارض  ایران و ترکیه  به نوعی  همزیستی مسلامت آمیز  تازه  بود ؛ این تغیر  در درجه اول ناشی از رهبری ملی  جدیدی بود که در هردو کشور قدرت را بدست گرفتند و تقابل  ایده ئولوژیک شدید دو کانون شیعه و سنی را برداشتند  گرچه هیچ یک از دو کشور  نسبت به یک دیگر دیگاه های توسعه طلبانه  ندارند ، اما  چندین مسئله  ژئو پولیتیک  که بالقوه  تصادم ایجاد می کند ، همچنان میان دو کشور  باقی خواهد ماند : مسئله کرد ها ، آینده آذربایجان و آسیای مرکزی ، سیاست عراق و امنیت خطوط لوله نفت . به رغم نفی هرگونه جاه طلبی  ترک وطنی  توسط حکومت ترکیه طی  سالهای متمادی (که مستقیماً بر آذربایجان تاثیر خواهد گذاشت ) ابهام ها وسیلان های  مسائل قومی  در اتحاد شوروی ، این امکان را پدید  می آورد  که ترکیه  در آینده  در سرنوشت این مردمان ترک در گیر شود ، که ایران را نیز مستقیماً  تحت تاثیر  قرار خواهد داد . ترکیه و ایران  با وجود تعارض های تاریخی ، منافع منطقه ای مشترک فراوانی دارند که احتمال  تصادم  عمده میان دو کشور را کاهش می دهد . با وجود این ، مقدر است که ترکیه  بگونه ای فزاینده در خاورمیانه  نقش مهم و فعالی ایفا کند- منطقه ای که ترکیه تقریبا  به مدت  هفتاد سال  بطور  غیر طبیعی   خودرا از آن  دور نگاه داشته است . (خوانندگان خوب به این جمله  گراهام فولر جاسوس : CIA  آمریکا خوب دقیق بشوند : مقدر است که ترکیه  بگونه ای فزاینده در خاورمیانه  نقش مهم و فعالی ایفا کند- منطقه ای که ترکیه تقریبا  به مدت  هفتاد سال  بطور  غیر طبیعی   خودرا از آن  دور نگاه داشته است ) در شرایطی که فعالیت ترک ها  در مقیاس  جغرافیائی  گسترده تری  انجام گیرد ، ترکیه می تواند  بار دیگر  به عنوان  رقیب ژئوپولیتیک  ایران سر بر آورد و بر موازنه  قدرت در خاورمیانه  تاثیر بگذارد .   گراهام فولر  بطور روش  ادامه می دهد :  در این فصل  به بررسی  عمواملی می پردازیم  که مناسبات  ژئوپولیتیک میان  ترکیه و ایران را در گذشته  تغیر دادند و در آینده  نیز  تحت شرایطی  متغیر می توانند بار دیگر  پیوند های دوستانه  دو کشور را  از هم بگسلند .
قبل از آنکه   نوشته های گراهام فولر ، جاسوس سیا آمریکا را که در واقع پیش در آمد برنامه ژئوپولیتک آمریکا و متحدانش   یعنی اتحادیه اروپای غربی ، در قالب پیمان نظامی مشترک  آمریکا – اروپای غربی  ، یعنی ناتو  که ترکیه نیز  عضو این پیمان است ، مورد تحلیل و تفسیر بکنیم ، نظر خوانند گان را به 5 نکته  مهم جلب می  کنم .  که هرکدام این نکته در ذات و اهمیت خود  تا امروز  عامل نشر کتاب های تخصصی در مسائل  نقش آفرین در ژئوپولیتیک و ژئواستراتژی قدر ت های مهم دنیا شده اند .
1-      فرو پاشی نظام های  ظام های کمونیستی شوروی و متحدان اروپائی آن در سال 1989 .
2-      رشد و شکوفائی اقتصادی  دو کشور مهم آسیا ، با جمعیتی  هر کدام بالاتر از یک ملیارد  نفر ، یعنی چین و هندوستان افزون اقتصاد کشور های پیشرفته  صنعتی  به انرژی  نفت و گاز .
3-      احتیاج روز افزون  اقتصاد کشور های پیشرفته  صنعتی  به انرژی نفت و گاز.
4-      پیشبینی  افزایش جمعیت  جهان  در نیم قرن آینده و احتیاج این جمعیت به انرژی مورد احتیاج  خود  که تا امروز در درجه اول  نفت و گاز  هستند که این احتیاج را بر تامین می کنند .
5-      وجود 75 درصد ذخیره نفت و گاز  کشف شده در دنیا ، در کشور های مسلمان، که از شمال  غربی آفریقا ، تا غرب چین ، این معادن  کشف شده و توسط  کشور های صنعتی   چون آمریکا ، چین ، روسیه ،  هندوستان ، تحت شرایطی  استخراج  و به بازار  مصرف   دنیا ، خصوصا آمریکا ، اروپای غربی ، چین ،  هندوستان ،  ژاپن ارائه می شود .
هیچ منطقه ای در جهان بعد از جنگ دوم جهانی ، چون منطقه خاورمیانه ، با اکثریت مطلق ساکنان مسلمان نشین ،و ثروت های بیکران نفت و گاز، میدان جنگ های خونین و متعد د ، که همین امروز نیز ادامه دارد، نبود.اگرچه امروز اتحاد جماهیرشوروی و بلوک کمو نیسم از هم پاشیده شده اند، اما نه تنها ، پایان نظام های کمونیستی ، به آرامش منطقه خاورمیانه هیچ کمکی نکرده است ، بلکه با آمدن قدرت های رقیب جدید، چون چین ، هند ، و پیدایش یک منطقه بزرگی از شرق اروپا ،(کشورهای کمونیستی سابق وابسته به شوروی سابق ،اکرائین بلو روسی ، یوگسلاوی سابق ،رومانی ،بلغارستان، آلبانی ، گرجستان ، ارمنستان، آذربایجان، ترکمنستان ،ازبکستان ، تاجکیستان قزاقستان، قیر قیز یستان ، منطقه بسیار مهم و حساسی را با منابع گاز و نفت در منطقه دریای خزر ، بوجود آورده است ، که این منطقه را در فرهنگ ژئو استراتژیک امروز ، شخصیت هائی چون برژنسکی مشاور امنیتی دولت آمریکا ، از آن با نام : اورازی،(Eurasi) مخفف اروپا و آسیا، یاد می کنند. برژنسکی در آخرین کتاب خود بنام :The Grand     Chessboard-(  تخته شطرنج بزرگ-اشاره به بازی بزرگ شطرنج سیاسی قدرت های بزرگ جهان ، در تحکیم قدرت و ظهور خود در این منطقه این کلمه بکار گرفته می شود. ) برژنسکی می گوید : امروزمنطقه اورازی ، بمانند منطقه بالکان درآخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم است، و هر قدرتی بر این منطقه مسلط بشود ، مسلمأ بر دنیا مسلط خواهد شد.برژنسکی فقط به اظهار نظر بسند نمی کند ، بلکه ، راه و روش وسیاستی را که آمریکا و متحدان اروپائی او باید در این منطقه پیش بگیرند ، در یک فصل کامل ، به آن آشاره می کند .مسلمأ عامل دین و مذهب ساکنان بخشی از این منطقه مسلمان ، مسیحی ارتدکس ، شرق اروپا ، با مسیحیت ارتدکس روس ، منطقه مسلمان نشین غرب چین ، (منطقه ایغور،که چند وقت پیش شاهد نا آرامی ها بود) درگیری آمریکا و متحدان اروپائی او در افغانستان ،و استقرار پایگاه های نظامی آمریکا در بعضی از جمهوری های مسلمان نشین سابق کمونیستی ، که زیر سلطه روسیه شوروی بودند ،پارامتر هائی (واقعیت های اثباتی) هستند ، که نمی توان از کنار آن گذشت. وانگهی، نه چین ،و نه هندوستان امروز را، می توان از جنبه قدرت اقتصادی و سیاسی و نظامی ، با چین و هندوستان اوایل قرن بیستم ،که هردو مستقیم و غیر مستقیم در بند اسارت قدرت های استعمار ی بودند مقایسه کرد. بنا به آمار خود کشور هند بیش از 150 ملیون مسلمان دراین کشور زندگی می کنند،مسلمأ وجود این جمعیت کثیر، با داشتن همسایه چون پاکستان ،که بخاطر کشمیر مسلمان ، 5 بار جنگ های خونین و در نهایت به تجزیه پاکستان شرقی ، (بنگالدش با جمعیت بیش از 150 ملیون ) درمرزهای شرقی هندوستان پایان یافت ،لذا این کشور، نمی تواند به سیاست های آمریکا از جنبه ژئو پلتیک و ژئو استراتژی بی تفاوت بماند .
به همین جهت می بینیم ،که هویت اسلامی ، با جمعیت بیش از یک ملیارد و نیم مسلمان ، پخش شده در 57 کشور جهان در موقعیت های حساس ، با منابع عظیم مواد اولیه چون نفت و گاز ، در طرح و برنامه های استعماری قدرت های بزرگ ،سوء استفاده از اختلافات دینی و قومی زبانی و فرهنگی این ملتها در طرحهای آمریکا ، روسیه ،چین ، هندوستان امروز نقش دارند.مگر آقای دبلیو بوش ، بنام خاورمیانه بزرگ ، طرح تغیر مرزهای کشورهای خاورمیانه را پیش نمی کشید؟ همین طرح هنوز در برنامه های سیاسی قدرت های استعماری به قوت خود باقی است.آریل شارون علنأ می گفت :ایران بدون بمب اتم هم خطرناک است.این گروهای تجزیه طلب فعا ل، که علنأ می خواهند آذربایجان ، کردستان ، خوزستان وبلوچستان را «ازشونیسم فارس » جدا بکنند، فکر می کنیدهزینه این تبلیغات را از ارث پدری و یامهریه مادریشان می پردازند؟ بعد از پایان جنگ دوم جهانی ، انگلستان ، به ضعف قدرت نظامی و اقتصادی ، و سیاسی خود پی برد،که دوران قدر قدرتی «بریتانیای کبیر »تمام شده است.لذا باید با آمریکا تنگاتنگ در این سیاست همکاری بکند.انگلستان تجربه و روابط تنگاتنگ استعماری اش را در اختیار آمریکا می گذارد، درمقابل ، با قدرت نظامی و مالی آمریکا ، از منافع خوددر سطح جهان دفاع می کند. فراموش نکنید که انگلیسی ها و آمریکا ئی ها ، همدیگر را عموزاده می دانند. انگلستان درساختن فرقه های مذهبی برای اختلاف انداختن بین ملت ها قرنها تجربه بسیار با ارزش آموخته است . وقتی که ما به تاریخ ایران در قرن نوزدهم و بیستم نگاه می کنیم ، می بینیم ، هر دفعه در ایران یک رجل وطن دوست ، پاک ، تلاش در ایجاد یک حکومت ملی ، مبتنی بر قانون سالاری می کند ، درست در آن برهه از زمان ، فرقه های مذهبی ، تروریستی ، یک دفعه مثل قارج از حوزه های نجف ،قم سر بیرون می آورند. فتنه باب در زمان امیرکبیر ، فتنه فدائیان اسلام در زمان دکتر مصدق و ترور شخصیت های سیاسی در زمان دکتر مصدق توسط همین فدائیان اسلام ،اخوان مسلمین در مصر ، در تقابل با ناسیونالیزم عرب ،و ترور ناموفق ناصر در اوج تلاش در ملی کردن کانال سوئز توسط اخوان المسلمین نمونه های تاریخی این دخالت انگلیس ، زیر پوشش دین در مسائل جهان اسلام بوده و هست.
آمریکا تا قبل از جنگ دوم جهانی ، چنین تجربیاتی در جهان اسلام و خاورمیانه نداشت.با ایجاد دولت اسرائیل ، ساخته و پرداخته سیاست استعماری انگلیس و فرانسه در خاورمیانه ، سیاستمداران آمریکا به این امر آگاه شدند ، که برای ادامه سیاست استعماری انگلیس در خاورمیانه ، به تجربه «عمو زاده هایشان » احتیاج دارند.آمریکا حتی قبل از جنگ دوم جهانی ، هیچگونه گرایش به سازمان سیاسی مذهبی –مذهبی صهیونیزم بین المللی ، در راستای ایجاد دولت اسرائیل نداشت .دراوایل جنگ دوم جهانی ، دولت آمریکا به یهودیانی که از جنایات نازیسم هیتلری می خواستند به آمریکا پناهنده شوند راه نمی داد ، امروز لابی یهودیان ،و صهیونیست های آمریکا ، یکی از پرقدرترین لابی های این کشور هستند.به عنوان مثال در سال 1939، 900 نفر یهودی آلمانی ، که از دست جنایتکاران نازیسم هیتلری فرار کرده بودند ، قصد داشتند با کشتی بنام (st –louis) در سواحل آمریکا پیاده بشوند و به دولت آمریکا پناه بیاورند.آقای روزولت دموکرات شخصأ مانع آن شد ،که این یهودیان وارد خاک آمریکا بشوند. این بار فدراسیون کار آمریکا (A-F-L) به رهبری :William Grenne – دخالت می کند که این یهودیان به آمریکا راه داده بشوند.منظور از بیان این مطلب این است ، که امروز دولت آمریکا ، با تمام قدر قدرتی خود ،به تجربه سیاست های استعماری انگلیس و خانواده های سلطنتی و شخصیت هائیکه در طول بیش از دو قرن و نیم استعمار بریتانیای کبیر در خدمت ارباب خود داشتند احتیاج دارد.
این  نوشته های آقای گراهام فولر در باره رابطه آینده  ایران و ترکیه، در حقیقت  ژئوپولیتیک  و ژئواستراتژی  خود دولت آمریکا است ، که این کشور همراه با متحدان خود ، اروپائی غربی ، و ترکیه در حال پیاده  کردن  آن هستند .
در حالیکه خود ترکیه  از دوران جنگ سرد  عضو پیمان ناتو می باشد ، و اولین کشوری مسلمان است که اسرائیل را به رسمیت شناخته است ، با وجود این ، اتحادیه اروپا  هرگز این کشور را  به  این اتحادیه  به صرف اینکه یک کشور مسلمان است ، تا کنون راه نداده است ،و در آینده هم راه نخواهد داد .  رئیس جمهور سابق آمریکا  ژرژ دبیلیو  بوش در سخنرانی خود در جشن افسری  آکادمی نظامی  ویست پونت : ( West Pont 01/06/2002 ) از برنامه  سیاسی آمریکا در رابطه با گسترش  فضا و منطقه  مفهوم خاورمیانه ، یعنی  شروع آن از شمال غرب آفریقا ، تا آسیای مرکزی ، و گسترش  پیمان نظامی ناتو ، و قبول دولت های جدید در این  پیمان نظامی صحبت می کند . (ماخذ 2.)
امروز  حضور سازمان های  اطلاعاتی و پایگاه های شنود  آمریکا و اسرائیل ، و ترکیه  در جمهوری آذربایجان ،  و فعالیت گروه های پانترکیزم  در آذربایجان ،  دخالت علنی  نظامی  کشور های اروپائی  همپیمان آمریکا زیر نام  « بهار عرب »  در کشور های عربی  چون تونس ، لیبی ، مصر ، باعث روی کار آمدن دولت های  علنا با ایدئولوژی اسلامی شده اند ، در همین راستا می باشد .  آمریکا  از ترکیه به عنوان نوک پیکان حمله و نفوذ ی خود به  آسیای مرکزی  زیر پوشش پان ترکیسم  و پان اسلامیزم  استفاده می کند . همه این سیاست ها  و دخالت های نظامی آمریکا و اروپای غربی ، اسرائیل و ترکیه ،  هدف تسلط به منابع نفتی  این منطقه  در رقابت با چین ، روسیه ، و هندوستان است . همین امروز جنگ داخلی سوریه  که ترکیه ، اسرائیل ، آمریکا  مستقیم به گسترش آن دامن میزند ، در راستای همین سیاست  توسعه طلبی آمریکا و اروپای غربی در رقابت با چین ، هندوستان و روسیه است . (ژئوپولیتیک و ژئواستراتژی نفت :ماخذ 3)
ادامه دارد .
پاریس 1 ماه مه 2013 .
اقتباس بطور مختصر ویا کامل ، با ذکر نام نویسنده و نام سایت ، کاملا آراد است . .
ماخذ :
1-The Grand Chessboard : American Primacy and Its Geostrategic Imperatives, Paris, Collection Pluriel, Hachette Littérature, 1977 -Zbigniew Kazimierz Brzeziński

Powerful explosions rock Damascus suburb