نگاهي به...

هر آنچه منتشر ميشود به قصد و هدف آگاهی رسانی و روشنگری است۰ ما حق "آزاد ی بيان" و" قلم" را جزء لاينفک مبارزه خود ميدانيم! ما را از بر چسب و افترا زدن باکی نيست! سلام به شهدای خلق! سلام به آزادی!

۱۳۸۹ آذر ۲۲, دوشنبه

"برنامه پنجم توسعه" آينه تمام نمای بی کفايتی نظام ولايت فقيه


ژاله وفا



jalehwafa@yahoo.de


بر هر ايرانی مبر هن شده است که در نظام ولايت فقيه همه ارکان زندگی سياسی � اقتصادی و اجتماعی مردم ايران صحنه تاخت و تاز مافيای نظامی- مالی گرديده است و در ادبيات " برنامه "نويسی اين نظام همواره ، جای خالی مجموعه‌ای از اهداف قابل پيگيری از قبيل برنامه های درست سنجيده شده ، کاهش واقعی اتکای بودجه به در آمد نفتی ،تسهيل رشد اقتصادی ،ثبات اقتصاد کلان ، برقراری امنيت اقتصادي، نظام توزيع در آمدی عادلانه و ... مشهود است تا بودجه هرساله نيز به عنوان ابزار تحقق آن اهداف مطرح باشد! با حکومت احمدی نژاد حتی فاتحه "برنامه چهارم توسعه" نيز خوانده شد چرا که نه سال گذشته و نه امسال گزارش عملکرد برنامه چهارم توسعه را به مجلس ارايه نکرده برنامه پنجمی برای توسعه فقر به مجلس نظام ارائه داد.
اما برنامه ای که در چهار چوب نظام ولايت فقيه تنظيم شود از ابتدا مسلم است که مختصات ضد رشد دارد. چرا که واضعان آن درک مبتنی بر آزادی نداشته و ندارند تا متوجه شوند که هرمشکلی اعم از سياسی يا اقتصادی به مثابه يک موجود زنده ،هم محيط زيست دارد وهم ايجاد کننده .
و ايجاد کننده مشکلات اقتصادی ايران ماهيت نظام ولايت فقيه است. از اينرو واضعان برنامه های "توسعه" بر مدار قدرت ، مشکلات اقتصادی را همانند يک شيئ تلقی می کنند و متوجه نبوده ونيستند که درهر نظامی که خود مساله ساز است، همچون نظام ولايت فقيه ، انتظار حل مساله امری عبث است. چرا که بديهی است نظامی که سياستش بر بحران سازی و مساله سازی است واز قبل وجود بحران و مساله سازی گذران عمر ميکند ، قصد و تمايلی به حل آن مسائل و بحرانها را نيز ندارد وگرنه به ايجاد آنها دست نمی يازيد! و همانگونه که شکم انسان گرسنه را نميتوان با دادن وعده و ارائه آمار دروغ سير کرد و رنگ رخساره خبر ميدهد ازسر ضمير ، برای مردم ايران نيز بطور روزمره وضعيت بحران زده و نابسامان اقتصاد ايران نيز براحتی قابل مشاهده و لمس است و پوچ بودن و فرضی و غير واقعی وخيالاتی بودن اهداف:"برنامه" ريزی های کلان مسئولان نظام ولايت فقيه به استناد همان وضعيت روزمره فقر و گرسنگی و نا امنی اقتصادی امری بديهی گشته است.
مطالعه متون 5 برنامه به اصطلاح "توسعه" در اين نظام واضح می کند که برنامه های "توسعه " اين نظام هم در تشخيص وضعيت و وضعيت سنجی مسائل کشور ، هم در ارزيابی و تشخيص نظام اهداف ، هم در تخصيص امکانات و هم عوامل موثر در اجرا و برنامه های عملياتی و تنظيم سازماندهى اجرايى و...،اشکالات اساسی و ساختاری وجود دارد و اصولا به مشکلات اقتصادی و عاملها و راه حلها در اين برنامه ها منفرد از يکديگر و نيز منتزع ازساير جنبه های انسانی فرهنگی واجتماعی -سياسی نگاه ميشود.
به زعم نگارنده مادامی که ذهنيت واضعان و برنامه نويسان اين نظام حول مدار قدرت و الزامات قدرت و نه انسان و نيازهای واقعی و حقوق وی دور ميزند ومادامی که نظام فاسد و ضد رشد ولايت فقيه پا برجاست ،در چهارچوب چنين نظامی حتی وقتی عده ای قصد ساخت هم داشته باشند با تخريب آغاز می کنند! تخريب نظام توليد و تخريب از راه دامن زدن به مصرف و حراج منابع ملی از قبيل نفت و گاز و...از اينرو ملاحظه می کنيم که حتی بودجه نويسی در نظامی که محورش رانتخواری است معنای ديگری جز نحوه توزيع رانت ندارد! وهر روز که رژيم مافيای ولايت فقيه ادامه حيات می دهد ، شاهد تحليلی رفتن بنيه ، توان و نيروهای محرکه ايران می باشيم.
گواه صادق غير واقعی و تخيلاتی بودن اهداف "برنامه های" به اصطلاح "توسعه" نظام ولايت فقيه ، محتوای "برنامه پنجم توسعه" وبهترين شاهد مخرب بودن سياستهای اقتصادی دولت کودتايی احمدی نژاد نيز آمار و ارقام اقتصادی است که آينه عملکرد دولتهای مافيايی در اين نظام است.
اکنون با هم به مختصات برنامه "توسعه " پنجم نظری می افکنيم تا مشخص شود اهداف ان تا چه حد در زرورقی از اغراق و تبليغات پر طمطراق پيچيده و ارائه شده اند . علاوه بر اين در آينه آمار اقتصادی است که محرز می شود نه تنها اهداف فرضی و خيالی برنامه های" توسعه" برآورده نشده و نخواهند شد ،بلکه ماهيت فاسد و مافيايی نظام ولايت فقيه روز بروز نيز اقتصاد ايران را با ضربات پياپی حاصل از نادانی و بی کفايتی و فساد مسئولانش به ورطه نابودی نزديک تر می نمايد.
حتی با نگاهی به نحوه ارائه "برنامه پنجم توسعه" به مجلس نظام ميتوان بی برنامگی و مختصات ضد رشد را که در تمامی ارکان رسمی نظام ولايت فقيه ريشه دونده را نظاره کرد.
وقتی که انسان به عينه می بيند که در بسياری از کشورها عدم اجرای يک پروژه عادی عمرانی با توبيخ و نتايج سختی برای مسئولان آن همراه است ، ولی درنظام ولايت فقيه " دولت و مجلس ارائه و بررسی" برنامه" کلان را با تاخيری يکساله مواجه می کنند ، و به عواقب اين تاخير يکساله در کل اقتصاد کشور هيچ نمی انديشند ،می توان پی به عمق فسادی برد که در همه نهادهای نظام ولايت فقيه ريشه دوانده است .خصوصا که هر فردی که کمترين اطلاعاتی در باره برنامه های دراز مدت اقتصادی داشته باشد ميداند که بدون بررسی نحوه عملکرد برنامه قبلی و ميزان نزديکی و يا دور بودنش با واقعيات اقتصادی ، بررسی و تصويب برنامه جديد شکی در فرضی و غير واقعی بودن اين برنامه ها باقی نمی گذارد و در نظام ولايت فقيه گزارش عملکرد برنامه چهارم توسعه " در سال های 85، 86 و 87به مثابه پيش زمينه بررسی "برنامه پنجم" حتی به مجلس اين نظام هم داده نشده است !
اما با مطالعه متن لايحه برنامه پنجم ،هر ايرانی که کمترين اطلاع اقتصادی داشته باشد متوجه می شود که گويی کسی به نوشتن انشايی فرضی و خيالی مبادرت و تنها يک سری تکاليف و جواز برای دولت تعيين کرده است.اين" برنامه " نه تنها هيچ نشانی از انسجام ندارد و فاقد جداول و منابع لازم برای يک برنامه 5 ساله است ،بلکه حتی فاقد الويت ها و مشخص کردن منابع تامين مالی برای اجرای پرژه ها در بخش های مختلف نيز هست و تنها يک سری وعده و وعيد ارائه داده است . بر اساس اين برنامه در پايان لايحه برنامه 5 ساله که کلياتش را مجلس نظام با تغييرات و جرح و تعديلاتی در تاريخ 8 ابان 89 تصويب کرد :
رشد اقتصادی 8 درصدي، نرخ بيکاری 7 درصدی و رشد 2.7 درصدی بهره وری و نزول سهم مردم در هزينه سلامت حداكثر به30 درصد وعده داده شده است! همچنين بر اساس برنامه تنظيم شده صنعت نفت در پنج سال آينده ،اين صنعت نيازمند 155 ميليارد دلار سرمايه گذاری است که از اين مبلغ 90 ميليارد دلار آن به صورت بيع متقابل و فاينانس و 65 ميليارد دلار ديگر نيز از محل منابع داخلی تأمين مي‌شود.بر اين اساس سالانه بايد حدود 13 ميليارد دلار سرمايه گذاری از محل منابع داخلی در صنعت نفت انجام شود.
نگارنده حد اقل از دو جنبه معتقد است اين وعده ها توخالی و دروغ هستند چرا که:
1-در اين" برنامه" ارزيابی روشنی از عملکرد" برنامه" چهارم ارائه نشده است و همچنين گزارش سالانه از" برنامه" پنجم نيز در تدوين اين "برنامه" در نظر گرفته نشده است! در اصل گويی اين "برنام"ه بدون هيچ بستر وزمينه ای و ارجاع به نحوه عملکرد اقتصادی کشور در 5 سال" برنامه" چهارم تدوين شده است و دولت کودتايی احمدی نژاد با حذف لزوم ارائه گزارش سالانه در 5 سال آينده نظارت گريزی خود را به و ضوح به نمايش گذارده است. هر چند مجلسی که اين دولت را به خاطر عدم گزارش" برنامه چهارم توسعه" که به قول دکتر جامساز اقتصاد دان در گفتگو با ايسنا 80 درصد احکامش اجرا نشده است، استيضاح نمی کند، معلوم است که هيچ نظارتی بر هيچ يک از امور دولت کودتايی احمدی نژاد ندارد و البته از مجلس به مثابه يکی از ارکان نظام ولايت فقيه نبايد نيز توقع نظارتی در راستای حقوق مردم داشت..

2-آمار و ارقام اقتصادی کنونی ايران نشان ميدهد که آرزوی رسيدن به رشد 8 درصدی اقتصادی و نرخ بيکاری 7 درصدی و ... همه آرزوهای خامی هستند که هيچ زمينه تحقق در نظام ولايت فقيه ندارند و برپايه واقعيات تنظيم نشده و از فقدان جداول کمی منابع ومصارف رنج ميبرد و حتی مشخص نيست كه چگونه درآمدها هزينه مي‌شود!در حاليكه هدف از برنامه‌نويسى استفاده از امكانات محدود براى تامين نيازهاى نامحدود است و اين منابع نيزمشخص نشده است.
برای اينکه اين ادعای نگارنده مستدل باشد با هم به وضعيت اقتصادی کشور نظری مجمل می اندازيم:
در اين برنامه به غير از اينکه هيچ راهكاری برای مهار تورم و جلوگيری از رشد بی رويه نقدينگی وجود ندارد ، حتی به مساله آزاد سازی قيمتها و تبعات" قانون هدفمندی يارانه ها "که امری بسيار تورم زا است حتی اشاره ای هم نشده است . عدم تاکيد بر تورم و رشد نقدينگي، باعث خواهد شد مجريان اين قبيل " برنامهه"ها ، درخصوص اتخاذ سياست های پولی و مالی به هيچ جدی عمل نکنند و رفتار سليقه ای را در پيش گيرند همان کاری که دولت احمدی نزاد در 5 سال اخير با" برنامه" چهارم کرد.
پس وعده رسيدن به رشد اقتصادی 8 در صدی در پايان برنامه با توجه به اينکه بانك مركزى جمهورى اسلامى هنوز آمار رسمى نرخ رشد اقتصادى ايران را ارائه نداده است تا امکان مقايسه ای دست دهد و زمينه عملی شدن ويا نشدن اين وعده رشد 8 درصدی در اينه واقعيات قابل بررسی باشد ، اما همين که حسين قضاوى، معاون اقتصادى بانك مركزى در يك نشست رسمى اين بانك رسماً اعلام كرد كه نرخ رشد اقتصادى ايران در سال ۱۳۸۷ نيم در صد بوده است ! م نيز همه می دانيم که طبق اطلاعات بانک جهانی و صندوق بين المللی پول در ميان ۲۰ کشور خاورميانه يکی از پايين‌ترين رشدها را داشته‌ايم و در ميان ۲۰ کشور، ايران بعد از قزاقستان که جزو پايين‌ترين کشورها از لحاظ اقتصادي، قرار دارد و تمام كشورهاى همسايه ايران به گونه اى محسوس نرخ رشدشان بالاى نرخ رشد ايران است ، کفايت ميکند بفهميم وعده رشد 8 درصدی رشد اقصادی در 5 سال آينده وعده ای دروغ است چرا که رشدی حاصل سالهای بستر سازی و زمينه سازی ميباشد.
اما نکته مهم اين است که در نظام ولايت فقيه رشد اقتصادی بالا نيز عامل تحولات اقتصادی داخلی نيست بلکه عامل اصلی نفت و افزايش فيمتش است.و در سال 1387 نيز که يکی از بهترين سالهای در آمد نفتی بوده است ، توليدات دخلی کاهش يافته و با رشد اقتصادی نيز مواجه نبوديم و بر عکس با چنين افتی در توليد ناخالص دولتی روبرو بوده ايم.
پس وعده رشد 8 درصدی اقتصادی در ديد دولت احمدی نژاد نه بر پايه رشد توليدات داخلی و فعل انفعالات سازنده اقتصادی است بلکه تنها منوط بر اميد و خيالو آرزو بر افزايش قيمت نفت است !
چرا که وضعيت صنايع و کارگاههای توليدی کشور از قبيل ذيل است:
◄ به گفته محمد نهاونديان، رئيس اتاق بازرگانی و صنايع و معادن ايران توجه می کنيم که اذعان دارد،:" صنايع ايران در حال حاضر تنها با نيمی از ظرفيت توليد خود مشغول به کار هستندو اين به معنای آن است که نيمی از افراد شاغل بايد کار خود را ازدست بدهند."(قدس 7 شهريور 88 )
◄ به گفته بهروز صادقي، رئيس کميسيون صنعت اتاق بازرگانی و صنايع و معادن ايران: " وضعيت واحدهای صنعتی در 27 استان کشور را بررسی کرده ايم و در اين بررسی مشخص شده که "در هر استان فقط 30 درصد واحدها در حال توليد واقعی هستند "(خبرگزاری مهر 12 مهر 88 )
اينها زمينه و بستر واقعی توليدات کاهش يافته داخلی است که به زعم نگارنده بخوبی برملا می سازد که وعده رشد اقتصادی 8 درصدی در 5 سال آينده دروغی بزرگ بيش نمی تواند باشد.
به شاخص اقتصادی ديگری همچون ميزان سرمايه گذاری خارجی در ايران نظر افکنيم:
هر کس که کمترين اطلاعی از امور اقتصادی داشته باشد ميداند که برای رسيدن به رشد 8 درصدی ، نياز به نرخ رشد سرمايه گذاری حداقل 12 درصدی است. يعنی بايد روند سرمايه گذاری صعودی باشد . در حالی که متوسط رشد سرمايه گذاری سه سال اول برنامه چهارم 1/6 درصد بوده است !
و به گزارش ايلنا( در 11 خرداد 89 )سهم ايران از بازار عظيم سرمايه گذاری خارجی در طول 7 سال منتهی به سال 2008برابر با 17 ميليارد و 140 ميليون دلار بوده است و در همين دوره کشورهايی که به لحاظ موقعيت و وضعيت به نوعی رقيب ايران محسوب می شوند چندين برابر اين رقم از بازارهای جهانی استفاده کرده اند. و سرمايه گذاری اين کشورها 84 برابر ،18 برابر ، و يا 9 برابر...افزايش يافته است. در حالی که در ايران در اين دوره زمانی 2000 تا 2008 ميزان سرمايه گذاری مستقيم خارجی 2.3 برابرکاهش يافته است. سرمايه گذاری خارجی در ايران در شرايطی محدود به 1 ميليارد و 490 ميليون دلار در سال 2008 بوده است که در برنامه چهارم توسعه پيش بينی شده بود که در اين سال 3 ميليارد و 17 ميليون دلار سرمايه مستقيم خارجی وارد کشور شود! اما من باب نمونه سرمايه گذاری خارجی در کشور ترکيه از 1 ميليارد دلار در سال 2001 به 18 ميليارد و 280 ميليون دلار در سال 2008 رسيده است .در حالی که در سال 2002 سهم ايران از بازار سرمايه گذاری خارجی 3 و نيم ميليارد دلار بوده است اين رقم در سال 2008 به کمتر از 1.5 ميليارد دلار رسيده است.
حال با توجه به اين وضعيت وخيم سرمايه گذاری و نيز مجازاتهای اقتصادی و تحريمهايی که در سال 1389 بدان افزوده گرديده است چگونه ميتوان به نرخ لازم سرمايه گذاری نزديک به دو برابر در برنامه پنجم دست يافت؟وقتی اجرای خود لايحه "برنامه پنجم " بنا بر برآوردی که برخی نمايندگان مجلس نظام از قبيل توکلی که رئيس مرکز پژوهشهای مجلس نظام نيز ميباشد توجه کنيم که معتقد است:" اجرايی شدن لايحه، محتاج سالانه 200 ميليارد دلار تجهيز منبع می باشد، حالا در هر سال چه مقدار سرمايه گذاری بايد برای دو برابر کردن نرخ سرمايه گذاری تجهيز شود؟ 250 يا 300 ميليارد دلار؟"
جای اين پر سش اساسی باقی می ماند که آيا با توجه به وضعيت بحرانی کشور که حاصل بی کفايتی اين نظام و دولتهايش است ، ميتوان در اين امر شک کرد که اين قبيل ارقام هدف گذاری شده در برنامه پنجم جز وهم و خيال نيست؟
نگارنده در دو مقاله با عنوانهای "اثرات تحريم ها بر صنعت نفت ايران" و" اثرات تحريمها بر صنعت گاز ايران" به تفصيل به اين امر پرداخته ام که وقتی بر اساس "برنامه پنجم توسعه " صنعت نفت کشور در 5 سال آينده حداقل نيازمند 155 ميليارد دلار سرمايه گذاری است که از اين مبلغ 90 ميليارد دلار آن به صورت بيع متقابل و فاينانس و 65 ميليارد دلار ديگر نيز از محل منابع داخلی بايستی تأمين شود.و با توجه به مصرف عظيم و غير متعارف داخلی نفت و گاز و بنزين و اين واقعيت که از زبان مدير عاملان شرکت ملی نفت ايران شرکت ملی گازايران جاری شده است :
◄الف: جشن ساز مدير عامل شرکت ملی نفت ايران (نفت نيوز 9 اسفند 89 ):" منابع داخلى قادر به پاسخ‌گويى حجم پروژه‌ها نيستند چرا که من باب نمونه در سال 87 كه بيشترين درآمد نفتى در طول 100 سال گذشته محقق شد و معادل 87 ميليارد دلار بود، از محل فروش نفت، حدود 78 ميليارد دلار درآمد عايد کشور شد،از اين ميزان تنها 30 درصد به وزارت نفت اختصاص يافت و اين رقم نيز با کسر ماليات و عوارض به 13 در صد رسيد که حتی 50 درصد نيازهايشرکت ملی نفت را نيز پوشش نداد. از اين رو امکان تامين منابع مورد نياز صنعت نفت از منابع داخلی وجود ندارد. "
◄ب- جواد اوجی مديرعامل شرکت ملی گاز ايران (در11 مرداد 89 در همايش مديران صنعت نفت ) :"تا پايان برنامه پنجم توسعه به سرمايه گذاری 37 ميليارد دلاری در صنعت گاز نياز است و برای دستيابی به توليد 1.1 ميليارد مترمکعب گاز تا پايان برنامه پنجم به سالانه 6 تا 6.5 ميليارد دلار سرمايه گذاری نيازمنديم ولی با توجه به زمانبر بودن طرح‌های در دست اجرای بخش بالادست، توسعه ميادين و امکان برداشت گاز از آنها زودتر از سه سال آينده امکان پذير نخواهد بود .لذا در سه سال آينده ظرفيت پالايش گاز کشور افزايش نخواهد يافت ." در حالی که بر اساس برنامه پنجم تا پايان اين برنامه يعنی در عرض 2 سال نظام ولايت فقيه بايستی پالايش گاز به ظرفيت تقريبا دو برابر افزايش يابد!!"
به ميزان نازل سرمايه گذاری خارجی نيز که در بالا اشاره کردم ، همه اين واقعيات آماری که به ناچار بر زبان مديران ارشد همين نظام جاری می شود خود بهترين گواه بر اين امر هستند که واضعان برنامه های " توسعه!! "در اين نظام صرفا بر پايه تصورات واهی و ذهنی خود و نه بر پايه تکيه بر واقعيات اقتصادی کشور که حاصل سياستهای مخرب اقتصادی واجرای مخربتر آنها توسط دولتهای اين نظام است به وضع و نگارش برنامه می پردازند.
عملکرد دولت کودتايی احمدی نژاد و ميزان وفاداريش به "برنامه چهارم توسعه" اين نظام آنقدر ضد رشد و توسعه و منفی و دلبخواهی بوده است که حتی محمدرضا خباز ،سخنگوى كميسيون اقتصادى مجلس نظام نيز در باره اين عملکرد و نيز مختصات برنامه پنجم توصيفات ذيل را بکار برده است(ايلنا 5 بهمن 88):" در برنامه چهارم شاخص هايى براى كشور هدف گذارى شده بود اما متاسفانه دولت در خيلى از شاخص ها، به اهداف دست نيافته است. رشد اقتصادى بايد در برنامه چهارم توسعه به ۸ درصد مى رسيد در صورتى كه الان ۴/۵ است. نقدينگى بايد مهار مى شد در صورتى كه نقدينگى ۲ برابر شده است حاليكه براساس برنامه چهارم توسعه تورم بايد يك رقمى مى شد اما مردم بيشترين تورم را تحمل مى كنند.: نرخ بيكارى بايد يك رقمى مى شد در صورتى كه دولت معنى اشتغال را عوض كرد و آورده است اگر كسى هفته اى يك ساعت كار كند بيكار تلقى نمى شود! نرخ سود بانك ها بايد يك رقمى مى شد اما براى مردمى كه تسهيلات دريافت مى كنند سود بانكى به ۲۴ درصد رسيده است. نسبت درآمد ماليات به توليد ناخالص داخلى بايد در سال ۸۸ به ۱۰ درصد مى رسيد الان به ۵/۶ درصد رسيده است وبرنامه پنجم توسعه متاسفانه داراى ترتيبات برنامه نيست در حالى كه بايد از يك سند بالادستى شروع و به آمار مى رسيد اما فاقد اين بحث است و هيچ سندى براى ارزيابى آن پيش بينى نشده و براى انطباق در سند چشم انداز موضوع مشخصى ندارد.وى تاكيد كرد: حدود ۸۰ درصد مواد برنامه پنجم توسعه زائد است و بود و نبود آن على السويه است!"
با اين حساب مردم ايران چگونه می توانند اين نظام و دولتهايش را جدی بگيرند؟ وآيا تاوان بی برنامگی و بی کفايتی آنها را مردم با گوشت و پوست و استخوان خود ميدهند يا مافيايی که به علت حرص و آز و ولع به قدرت سياسی- مالی ، ايران را دچار بحرانهای سياسی و اقتصادی پياپی کرده است ؟
و آيا اصولا در نظامی مساله و بحران ساز می توان توقع برنامه رشد و توسعه داشت و يا دريک نظام مردمسالار آزاد و مستقل؟
به نظر نگارنده تا زمانی که مردم جنبش خود را تا رفع شر از نظام بيکفايت نالايق ولايت فقيه ادامه ندهند پيوسته با هرز منابع و نيورهای محرکه انسانی و اقتصادی خود روبرو خواهند بود.و البته که شايسته ايران و ايرانی نظامی رشد ياب و حقوقمند است.


پخش کاندوم جهت تجاوز بی دردسر به زندانیان جوان *صدور حکم زندان برای یک شهروند سقزی

*

پخش کاندوم جهت تجاوز بی دردسر به زندانیان جوان

خبرگزاری هرانا – مسئولین زندان رجایی شهر بین زندانیان شرور که به زندانیان جوان و تازه وارد تجاوز جنسی می کنند کاندوم پخش کردند.
بنا به اطلاع گزارشگران خبرگزاری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران(هرانا)، مسئولین زندان رجایی شهر با حذف صورت مسئله اقدام به پخش کاندوم بین زندانیان شرور سالن 11 بند 4 برای ممانعت از انتشار بیماری های مقاربتی از جمله هپاتیت و ایدز در بین زندانیان پرداختند.
گفتنی است، زندانیان شرور همواره با حمایت مسئولین فاسد زندان به زندانیان سالن 12 که محل نگهداری زندانیان جوان است شبانه مراجعه کرده و به ایشان در قبال تهیه مواد مخدر و یا با تهدید تجاوز میکنند.

صدور حکم زندان برای یک شهروند سقزی

آژانس خبری موکریان : یک شهروند اهل سقز به نام احمد احمدپور توسط دادگاه انفلاب اسلامی سقز به زندان محکوم شد. سید وفا حسینی وکیل این شهروند در گفتگو با خبرنگار آژانس خبری موکریان، ضمن تأیید این مطلب اظهار داشت : شعبه اول دادگاه انقلاب سقز احمداحمدپور را به اتهام همکاری با احزاب غیر قانونی به 18 ماه حبس محکوم نموده بود، که این حکم در دادگاه تجدید نظر استان کردستان به شش ماه حبس قطعی کاهش یافت . گفتنی است این شهروند که سال گذشته توسط نیروهای امنیتی بازداشت و پس از مدتی با قرار وثیقه آزاد شده بود، هم اکنون در زندان مرکزی سقز دوران محکومیت خود را سپری می نماید.

نامه سرگشاده درحمايت از ويکی ليکس و جوليان آسانژ

نامه سرگشاده درحمايت از ويکی ليکس و جوليان آسانژ
افشاگری ها به دمکراسی ياری رسانده اند و اقدام کمپانی های بزرگ عليه ويکی ليکس شرم آور است.


روشنگری. جان پيلجر روزنامه نگار نامدار و محقق استراليايی تبار همراه چند شخصيت سرشناس انگليسی طی نامه سرگشاده ای به گاردين به حمايت از ويکی ليکس و بطور ويژه شخص جوليان آسانژ برخاسته اند. متن نامه که در شماره جمعه 10 دسامبر گاردين درج شده است از اين قرار است:

ما به حملاتی که به ويکی ليکس، خصوصا به جوليان آسانژ صورت ميگيرد، اعتراض ميکنيم. پيام های درز داده شده با افشای ديدگاه های واقعی حکومت های ما در مورد يک رشته مسايلی که محرمانه نگاه داشته شده بودند و اکنون به نحوی بازگشت ناپذير در ميدان ديد عموم است، به دمکراسی ياری رسانده است. همه دانسته های ما در مورد کشتارهای جمعي، شکنجه و فساد در عراق و افغانستان مورد تاييد قرار گرفته است. رهبران جهان ديگر نميتوانند به سادگی با دروغ گفتن به مردم حقيقت را پنهان کنند. دروغ ها افشا شده است. اقدام موسسات بزرگ مثل آمازون، بانک های سوئيس و کمپانی های کارت های اعتباری مبنی بر ايجاد مانع برای ويکی ليکس شرم آور و تسليم به فشار ايالات متحده است. دولت ايالات متحده و متحدانش، و دوستان آنها در رسانه ها کارزاری عليه آسانژ برپا کرده اند که منجر به آن شده که او اکنون در زندان و در معرض تحويل بر پايه اتهامات مشکوک است، احتمالا با اين هدف نهايی که به ايالات متحده تحويل داده شود. ما خواهان آزادی فوری او، پس گرفتن کليه اتهامات و پايان دادن به سانسور ويکی ليکس هستيم.

جان پيلجر، ليندسی جرمن ائتلاف ضد جنگ، سلما ياکوب، کرگ موري، الکسی سايل، مارک توماس، کريل چرچيل، آل کندي، سليا ميچل، بن گريفين«سرباز سابق»، تری جونز، مامی رمضاني، لويدپک، ديويد جنتلمن، مريام مارگوليز، اندی دو لا تور، کاترين همنت، يان بانکس.

***
پيش از اين نيز نامه سرگشاده ای با امضای نزديک 200 نفر از جمله جان پيلجر و نوام چامسکی در حمايت ازويکی ليکس و جوليان آسانژ منتشر شده بود که در لينک زير ميتوان به آن دسترسی پيدا کرد.

http://www.abc.net.au/unleashed/41914.html

متن نامه منتشر شده در گاردين

http://www.guardian.co.uk/media/2010/dec/10/support-for-julian-assange-wikileaks

شهابی و غُلامحُسینی بلاتکلیف هستند چون حُکومت بلاتکلیف است


منصور امان

کارگر زندانی، رضا شهابی امروز وارد هشتُمین روز اعتصاب غذای خُشک خود می شود. او سلامتی و جان خود را وثیقه یک خواست بدیهی یعنی، رسیدگی به علت زندانی شدن خود و تعیین تکلیف پرونده موهومی گذاشته که دستگاه امنیتی – قضایی برای وی ساخته و پرداخته است.

خانُم زُهره رضایی، همسر این عُضو هیات مُدیره سندیکای کارگران شرکت واحد که توانسته روز پنجشنبه هفته گُذشته در زندان اوین با او مُلاقات کوتاهی داشته باشد، شرایط جسمانی آقای شهابی را وخیم توصیف کرده است. او می گوید، همسرش توان حرف زدن نداشته و بدون کُمک دیگران قادر به راه رفتن نبوده است.

رژیم جمهوری اسلامی از هفت ماه پیش آقای شهابی را در اسارت خویش نگه داشته است بدون آنکه دلیلی برای بازداشت وی ارایه دهد و یا حتی به وکیل او اجازه خواندن پرونده اش را بدهد.

به جُز این کوشنده سندیکایی که در سمت خزانه دار سندیکای واحد فعالیت می کرد، آقایان منصور اُسالو، رییس هیات مُدیره و ابراهیم مددی، نایب رییس آن نیز هم اکنون با احکام خودسرانه ای که صادرکُنندگانش حتی به آن نیز مُتعهد نیستند، در زندان به سر می برند. آقای اُسالو در مُرداد ماه سال جاری و در حالی که دو سوم دوران محکومیت پنج ساله خود را گذرانده بود، از زندان به دادگاه مُنتقل شد تا بدون برخورداری از حق داشتن وکیل، به یک سال زندان دیگر محکوم شود.

در همین حال بر اساس گُزارشهای مُنتشر شده از سوی کوشندگان حُقوق بشر، یک عُضو دیگر هیات مُدیره سندیکای واحد، آقای غُلامرضا غُلامحُسینی هم اکنون برای وادار شدن به اعتراف علیه خود و دیگران زیر فشار و شکنجه های شدید در زندان اوین قرار دارد. آقای غُلامحُسینی نیز از یک ماه پیش به گونه بلاتکلیف و بدون روشن بودن اتهاماتی که دژخیمان آقای خامنه ای به وی انتساب می دهند، در سلول انفرادی به سر می برد.

همین سیاست سرکوبگرانه را حُکومت علیه اعضا و کوشندگان یک تشکل کارگری دیگر، سندیکای کارگران نیشکر هفت تپه به کار بسته است. در ماه جاری آقای رضا رخشان، رییس هیات مُدیره این سندیکا در یک دادگاه نمایشی به 6 ماه زندان محکوم شد. پیش از او، شُمار دیگری از مُنتخبان کارگران هفت تپه، آقایان علی نجاتی، فریدون نیکوفرد، جلیل احمدی، مُحمد حیدری مهر و قُربان علی پور نیز در پروسه ای مُشابه به بند کشیده شده بودند.

رژیم ولایت فقیه در حالی که روی بُشکه باروت جُنبش اجتماعی در حال کار گُذاشتن چاشنی حذف رایانه هاست، خود را از هر زمان دیگر در برابر مُطالبات عادلانه مُزدبگیران آسیب پذیر می بیند. در این راستا، تنها تدبیر عملی برای آن، خط زدن صورت مساله است؛ اقدام مُنفعلانه و سطحی ای که در نگه داشتن کوشندگان کارگری در زندان به هر بهانه و جلوگیری خشونت بار از همدلی و همبستگی کارگران با یکدیگر و یک کاسه کردن صدای اعتراض شان خود را به نمایش گذاشته است.

پرونده کارگران زندانی، رضا شهابی و غُلامرضا غُلامحُسینی بلاتکلیف مانده، چون حُکومت بین دو سنگ آسیاب خواسته های سیاسی – اجتماعی و مُطالبات اقتصادی جامعه، سرگشته و بلاتکلیف مانده است.