نگاهي به...

هر آنچه منتشر ميشود به قصد و هدف آگاهی رسانی و روشنگری است۰ ما حق "آزاد ی بيان" و" قلم" را جزء لاينفک مبارزه خود ميدانيم! ما را از بر چسب و افترا زدن باکی نيست! سلام به شهدای خلق! سلام به آزادی!

۱۳۸۹ دی ۱۹, یکشنبه

محکومیت نسرین ستوده به یازده سال حبس و بیست سال محرومیت







۱۹,۱۰,۱۳۸۹






خبرگزاری هرانا - نسرین ستوده، حقوقدان و وکیل دادگستری، از سوی شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب به قضاوت پیرعباسی به یازده سال حبس تعزیری، بیست سال ممنوعیت خروج از کشور و بیست سال محرومیت از وکالت محکوم شد.


همسر وی، رضا خندان دراین‌باره به کمیته گزارشگران حقوق بشر گفت:‌ "این حکم به وکیل ایشان، نسیم غنوی ابلاغ شده و برای درخواست تجدیدنظر، ۲۰ روز فرصت خواهیم داشت."






این حکم درحالی صادر شده که به گفته‌ی همسر ستوده، وی در آخرین ملاقات حضوری صدور حکم «سبک‌تری» را پیش‌بینی کرده بود و در وضعیت روحی «بسیار مناسبی» قرار داشت.






خندان، در ادامه با اشاره به این نکته که در رابطه با تمامی اتهامات، سنگین‌ترین میزان حبس برای همسرش صادر شده، اضافه کرد: "برای یک اتهام، (تبلیغ علیه نظام) یک سال حبس و برای دو اتهام دیگر، (اقدام علیه امنیت ملی و عدم رعایت حجاب اسلامی در فیلم سخنرانی) هر یک پنج سال حبس صادر شده است."






از سوی دیگر، گزارش‌ها حاکی از احضار کتبی نسیم غنوی، وکیل و رضا خندان، همسر نسرین ستوده به دادگاه انقلاب است. همسر نسرین ستوده در این‌باره ابراز داشت: "بنده باید به شعبه اول دادگاه انقلاب مراجعه کنم و در احضاریه کتبی، دقیقا واژه‌ی متهم در مورد من ذکر شده است. البته یک‌بار هم ۱۰ الی ۱۲ روز پس از بازداشت خانم ستوده احضار شدم و تذکراتی در مورد مصاحبه با رسانه‌ها دریافت کردم."






نسرین ستوده از روز سیزدهم شهریورماه در سلول انفرادی زندان اوین در بازداشت است. دادگاه او ۲۴ آبان ماه، در شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب، به ریاست قاضی پیرعباسی و با تفهیم اتهامات «اقدام علیه امنیت ملی» و «تبلیغ علیه نظام» برگزار شد. وی در ادامه به اتهام دیگری در رابطه با «عدم رعایت حجاب رسمی در فیلم سخنرانی» متهم شد. ستوده مدت زیادی از زمان بازداشت خود را در اعتصاب غذا به‌سر برده است.






این حقوقدان، وکیل دادگستری و برنده جایزه حقوق بشر "سازمان حقوق بشر بین‌الملل"، ضمن عضویت در کانون مدافعان حقوق بشر، کمپین یک میلیون امضا برای تغییر قوانین تبعیض آمیز علیه زنان، و انجمن حمایت از کودکان، وکالت پرونده‌های بسیاری از فعالان حقوق بشر، فعالان حقوق زنان، کودکان قربانیِ کودک آزاری و کودکان در معرض اعدام را برعهده داشته‌است. ستوده در سال ۱۳۸۸(۲۰۰۸م) برنده جایزه حقوق بشر «سازمان حقوق بشر بین‌الملل» شد. او پیش از بازداشت، بارها به‌خاطر فعالیت‌های حقوقی‌اش مورد تهدید قرار گرفته بود و به وی هشدار داده بودند که از وکالت شیرین عبادی دست بردارد.



۱۹,۱۰,۱۳۸۹
nazaninkhosroani_101231
کلمه -
متاسفانه به ما اعلام شده است ملاقات های آتی ما با دختر دربندمان منوط به این خواهد بود که در مورد وضعیت نگهداری، شرایط جسمی و نتایج پیگیری های متاسفانه بی حاصل خود سکوت کتیم و این در حالی است که در مورد سرنوشت و تکلیف دخترمان و عناوین احتمالی اتهام وی نیز، هیچ خبر، علامت و نشانه ای به ما داده نمی شود.
مادر نازنین خسروانی با نوشتن نامه ای خطاب به تعدادی از مراجع تقلید، آیات عظام وحید خراسانی، شبیری زنجانی، بیات زنجانی، صانعی، گلپایگانی، سیستانی، مکارم شیرازی، جوادی آملی، شاهرودی، موسوی اردبیلی و امینی ضمن اظهار نگرانی شدید در باره وضعیت فرزند زندانی اش از آنها طلب کمک کرده است.این نامه سه روز پیش تحویل دفتر اغلب این مراجع در قم شده است.
به گزارش کلمه، متن این نامه به این شرح است :
بسم الله الرحمن الرحیم
قُلْ یَا قَوْمِ اعْمَلُواْ عَلَى مَکَانَتِکُمْ إِنِّی عَامِلٌ فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ مَن تَکُونُ لَهُ عَاقِبَهُ الدِّارِ إِنَّهُ لاَ یُفْلِحُ الظَّالِمُونَ (سوره مبارکه انعام- آیه ۱۳۵)
حضرات آیات عظام و مراجع معظم تقلید
با سلام
نباید می آمد آن روزی که با وجود ملجاء امید و کانونِ پناهی چون بیوت و جوار و سایه روحانیون شریف و مراجع عظام تقلید، ستمی بر خانواده ای از مسلمانان برود و دادخواهی آن بر زمین بماند و اکنون افسوس که خانواده ما در چنین موقعیتی قرار گرفته است. پناه بر خدا و شکایت به شما آیات عظام می آوریم از ظلمی که بر ما می رود.
مراجع عالیقدر
هفتاد روز است که دختر جوان ما، نازنین خسروانی، روزنامه نگار در منزل دستگیر شده است . پس از دو ماه پیگیری و مراجعه روزانه به مراجع مختلف قضایی و زندان اوین و … و پذیرش و تحمل بسیاری تحقیرها و توهین ها، او را نحیف و رنجور، با لباسی نامناسب به مدت بیست دقیقه ملاقات کرده و با مشاهده وضعیت ظاهری وی و بویژه با توجه به سابقه بیماری دخترمان بیش از پیش نگران شرایط نگهداری وی شدیم. در این ملاقات کوتاه، متاسفانه خبردار شدیم که وی، دو بار در ایام بازجویی، به علت عدم ارائه داروهای مربوط به بیماری قلبی اش، به درمانگاه اوین منتقل شده است و این در شرایطی است که حتی از دادن لباس های گرم به وی ممانعت شده و او بالاجبار و با وجود برودت شدید هوا سلول خود را بدون تن پوش مناسب تحمل می کند.
متاسفانه به ما اعلام شده است ملاقات های آتی ما با دختر دربندمان منوط به این خواهد بود که در مورد وضعیت نگهداری، شرایط جسمی و نتایج پیگیری های متاسفانه بی حاصل خود سکوت کتیم و این در حالی است که در مورد سرنوشت و تکلیف دخترمان و عناوین احتمالی اتهام وی نیز، هیچ خبر، علامت و نشانه ای به ما داده نمی شود.
غرض از این تصدیع، هم دادخواهی و هم تمنای مداخله خداپسندانه بر مبنای اهتمام به امور مسلمین از سوی آن بزرگواران است. در شرایطی که نباید به علل سیاسی و با برچسب هایی ادعایی از قبیل اتهام امنیتی، فرزندان این سرزمین را حتی بدون داشتن عقاید متفاوت به کنج سلول های انفرادی برده و بیش از دو ماه در موقعیت های غیر قابل تصور به حبس بکشند، اما با تاسف فراوان چنین می شود و پس از آنکه بهانه نگهداری در شرایط انفرادی به علت بازجویی و بیم تبانی و امثال اینها با وجود اتمام بازجویی ها بلاموضوع می شود، این جوانان و از جمله دختر ما بی هیچ توضیحی در زندان نگاه داشته می شوند .
حضرات آیات عظام و مراجع گرانقدر تقلید
به عنوان آخرین ملجاء مسلمین، عنایت و توجه شما بزرگواران را مسئلت داریم تا حال که مراجع رسمی پاسخگوی موضوع نیستند، مرهمی بر دل مادران نگران و خانواده های بلاتکلیف بگذارید.
خداوند سایه عالمان دین را بر سر مسلمانان استوار نگه دارد.
اعظم افشاریان، مادر نازنین خسروانی

اگرچه تشریح جزئیات و دلایلی که بارها توسط رسانه‏های مختلف پیرامون علت مردود بودن شایعه خودکشی تختی، طرح می‏شود، سخن را به درازا می‏کشاند اما بر هیچ‏کس پوشیده نیست، این قهرمان که از ثبات شخصیتی و اعتقادات فوق‏العاده بالای مذهبی به حدی برخوردار بود که حتی حاضر به تبلیغ تیغ ریش‏تراشی در برابر مبلغی گزاف نشد و همچنین روحیه مبارزه‏طلبی و انگیزه‏های فراوانی همچون وابستگی به کانون خانواده برخوردار بود، چگونه برابر اوضاع نابسامان رژیم وقت موضع‏گیری‏های علنی انجام داده و حتی در هنگامه‏ای که او خواست محمدرضا پهلوی را مبنی بر خداحافظی با دنیای قهرمانی در برابر عموم رد کرد تا کار به جایی بکشد که همچون برخی قهرمانان وقت، به منظور تطمیع تختی، پیشنهاد مدیریت شهرداری تهران را به او بدهند و تختی بدون درنگ این پیشنهاد را رد می کندو در پاسخ بگوید:من و خانواده‏ام از زورگویی های خاندان پهلوی خاطرات تلخی داریم.

در ادامه این سناریو نیز روزنامه کیهان با درج خبری آمادگی تختی را به عنوان کاندیداتوری مجلس اعلام داشت چند روز بعد تختی ضمن تشکر از مردم، این خبر را تکذیب نمود و در واقع تختی با این کار اعلام می کند که رژیم را به رسمیت نمی شناسد و بدین شکل رفتارهای وی از این پس در نزد عوام با گرایشات سیاسی گره می‏خورد.
یک سال قبل از مرگ تختی، هنگام درگذشت دکتر مصدق، کشتی گیر اسطوره ای ایران با اخطار ماموران نظامی و امنیتی هم حاضر نشد از رفتن به احمدآباد منصرف شود و به افسران می گفت دستگیرم کنید.

از همین جا روند حذفی تختی آغاز می‏شود و در پروسه‏ای چند ساله، زمینه آسیب رساندن به تختی فراهم شد. در این چهارچوب، ابتداً تلاش شد، منابع مالی و حقوق تختی تا حد ممکن محدود شود و با راهکارهایی که با توجه به سکوت همسر پهلوان در سال‏های اخیر کیفیتش نامشخص مانده، اختلافاتی را میان وی و همسرش بوجود آورده و به ان دامن بزنند.

دست آخر نیز تختی که برای دوری از خانواده و عدم آوردن دلمشغولی‏هایی که رژیم برایش بوجود آورده بود، به نحوی مشکوک به هتل آتلانتیک که در کنار آن دفتر ساواک بود، رفت و احتمالاً مسموم شد تا به دستور مستقیم دربار با جلوه بخشیدن خودکشی به این قتل، علاوه بر آنکه ننگ این قتل از دامن شاه مخلوع پاک شود و هم جایگاه مقدسی که برای این پهلوان با حرکت‏هایی همچون جمع‏آوری کمک در جریان زلزله بوئین‏زهرا نزد مردم علی‏الخصوص مذهبیون شکل گرفته بود، فرو بریزد اما این دروغ بزرگ نتوانست جمله معروف گوبلز وزیر تبلیغات هیتلر که "دروغ هر چه بزرگ تر، تأثیرش بیشتر" را تحقق بخشد چرا که عموم مردم نپذیرفتند چنین اتفاقی قابل تحقق باشد.

بر این اساس مقرر شد، اختلافات خانوادگی و مسائلی همچون سرخوردگی علل خودکشی یا همان قتل جلوه داده شود، فاکتورهای چند هزار تومانی (به اعتبار آن دوران) کنار جسد قرارداد شود و او بابت وسایلی که یا زمان خرید آنها به طور کامل پرداخت کرده و حتی بعضاً اصلاً خرید نکرده و در آن زمان برایش خریده شده (!) مقروض جلوه داده شود و دست آخر نیز وصیت‏نامه‏ای که هنوز مشخص نیست آیا شخص غلامرضا تختی آن را به رشته تحریر درآورده و یا در اجبار و تحت فشار ان را با دست خود نوشته است تا به عنوان سند خودکشی مورد بهره‏برداری ساواک قرار گیرد اما به راستی چرا باید او به هتل آتلانتیک و کنار ماموران ساواک می آمد و دست به خودکشی می زد؟!

این تهمت در آن زمان ابتداً توسط ساواک و به صورت شایعه میان عوام مردم در هنگامه قتل این پهلوان معترض به سیاست‏های نظام منتشر شد که پس از آن اطلاعات و کیهان روزنامه‏های کاملاً وابسته به رژیم، لفظ "خودکشی" را کنار نام "قهرمان" قرار دادند تا ضربه نهایی را به او بزنند و یک شهید تحویل مردم ندهند.

در کنار این شایعات که در آن زمان تبدیل به خبر شد، مقالاتی نیز در جهت توجیه خودکشی تختی و طبیعی جلوه دادن چنین اقدام خامی توسط قهرمانی پخته، منتشر شد که یکی از آنها همین مقاله بازنشریافته توسط داریوش آشوری است که با صغرا و کبری کردن و بدون ارائه سندی قابل اتکاء، به صراحت تختی را متهم به خودکشی کرده است. "مردی که محکوم به شکست بود" عنوانی شد برای مطلبی که محتوای آن مضحک به نظر می رسید.

در بخش‏هایی از این مطلب آمده بود: "او هرگز نتوانست تصویری چنانکه باید از واقعیت وجود خویش بدهد مگر با خودکشی و هرگز نتوانست تضاد این واقعیت خارجی را حل کند مگر با خودکشی ... حتی کارمند اداره هم که همه فکر و ذکرش اضافه حقوق و رتبه است، از این مقایسه لذت می برد که حتی جهان پهلوان هم نتوانست با زندگی مبارزه کند، ولی او همچنان با غرور و افتخار پرچم مبارزه را با گرفتن اضافه کار و پاداش در انگشتان نحیفش می‏فشرد... تختی آخرین نماینده یک کردار اخلاقی، یک سنت و جدولی از ارزش‏ها بود که ریشه‏هایی عمیق و عتیق داشت و با وضع موجود (وضع سال 1342) در تضاد شدید بود!... او می‏بایست این تضاد را از نزدیک‏تر تجربه می کرد و زیر بار آن خرد می شد. {...} او و ارزش‏هایش در دنیایی که همه چیزش به رغم او حرکت می کرد، جایی نداشتند!"

البته پیش از این نیز برخی روزنامه‏های ورزشی و سیاسی به صورت خفیف با اشاره به وصیت‏نامه‏ای که عوامل رژیم برجای گذاشته بودند، تلاش کرده بودند، این جریان را مرتبط با خودکشی بخوانند و حتی در برخی مطالب دیگر این فصلنامه نیز به بحث خودکشی پرداخته شد اما در هیچ‏کدام بوی نگارش فرمایشی مشهود نبود و بدین سبب مشخص نیست چگونه‎ای عده‏ای به خود اجازه می‏دهند بدون در اختیار داشتن مستنداتی محکمه پسند مبنی بر اثبات قطعی خودکشی تختی، این گونه الفاظی را کنار هم بچینند و به روح این پهلوان بزرگ اهانت کنند؛ اهانتی که می‏بایست گران تمام شود و بدین شکل نباشد که درج چنین مطالبی به حساب آزادی بیان گذاشته شود و جایگاه پهلوانی همچون تختی بدین شکل با ادبیاتی که امروزه در رسانه‏های
 بیگانه، سلطنت طلبان با آن سخن می‏گویند، لگدمال شود.
ذکر این نکته نیز در حسن ختام ضروری است که کیهان به عنوان روزنامه حکومتی آن دوران، پس از این سال‏ها، بیوگرافی نویسنده مطلب مورد اشاره را اسفندماه سال گذشته، اینچنین تشریح کرد که با توجه به تفاسیر فوق، خود بسیاری از مسائل را مشخص می کند: "داريوش آشوري كه پس از بازگشت از اسراييل، شروع به نگارش مطالبي در دفاع از رژيم صهيونيستي كرده بود، از كتاب «سفر به ولايت عزراييل» آل احمد (كه در افشاي رژيم اشغالگر قدس به رشته تحرير درآمد) و بعد «غربزدگي» او، چنان برآشفت كه سلسله مطالبي در مخالفت با آن نوشت و آل احمد را «عربزده» خواند.

پس از جنگ شش روزه ژوئن 1967 هم كه اسراييل بخش هاي ديگري را از خاك فلسطين را ضميمه خود كرد، مجموعه مقالاتي با عنوان «هشياري تاريخي» نوشت و به نكوهش فلسطينيان در جنگ با اسراييل پرداخت.

براساس اسناد منتشره ساواك در كتاب «جلال آل احمد به روايت اسناد ساواك»، پدر داريوش آشوري به نام جعفر آشوري، رييس دفترخانه ساواك بود و بعدا به دستور شاه به دفتر مخصوص شاهنشاهي متصل گرديد.

يكي از خواهرانش به نام هما آشوري در اداره سوخنوت اسراييل ترك تابعيت ايران كرد و با نام «هماغان داداش» تابعيت اسراييل را پذيرفت. متاسفانه داريوش آشوري پس از انقلاب فرهنگي و عليرغم تصفيه دانشگاهها در سال 1361 به عنوان عضو هيئت علمي دانشگاه تهران به تدريس پرداخت ولي با اين حال اندكي بعد به خارج از كشور رفت و به عنوان معاون احسان يارشاطر بهايي و فراماسون، در عرصه تدوين دايره المعارف ايرانيكا (كه براي تحريف فرهنگ و تاريخ ايران توسط محافل صهيونيستي نوشته مي شود) فعال گرديد."
اخبار منتخ

حکم اعدام جعفر کاظمی در آستانه اجرا



 در حالی که برخی اخبار از ارسال حکم اعدام جعفر کاظمی به دايره اجرای احکام زندان اوين حکايت می کند يک فعال حقوق بشر مطلع از پرونده اين زندانی عقيدتی به کمپين بين المللی حقوق بشر در ايران گفت که وی در سراسر مراحل دادرسی از بازجويی تا بازپرسی و دادگاه ادعاهای ماموران امنيتی و قضايی مبنی بر عضويت يا ارتباط با در سازمان مجاهدين را رد کرده و معلوم نيست براساس چه مستنداتی به او حکم اعدام داده اندو آن را تاييد کرده اند.
جعفر کاظمی، ۴۶ ساله، ليتوگراف کتب درسی و جزوات دانشگاه امير کبير، روز ۲۷ شهريور در ميدان هفت تير دستگير و به سلول انفرادی بند ۲۰۹ منتقل و پس از ۷۴ روز به بند ۳۵۰ زندان اوين منتقل شد. جعفر کاظمی پيش از اين نيز از سال ۱۳۶۰ تا اواخر سال ۱۳۶۹ زندانی بوده است. رودابه اکبری،همسر جعفر کاظمی، طی نامه‌ای از دبير کل سازمان ملل برای متوقف کردن حکم اعدام همسرش کمک خواسته است. وی ابتدا در شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب محاکمه شده بود.
پيش از اين نسيم غنوی به کمپين بين المللی حقوق بشر درايران گفته بود که حکم اعدام موکلش جعفرکاظمی در دادگاه تجديدنظر تاييد شده و درخواست اعاده دادرسی وی نيز توسط شعبه ۳۱ ديوان عالی رد شده است. اين حکم توسط دادگاه تجديد نظر شعبه ۳۶ استان تهران به رياست حجت الاسلام زرگر تاييد شده است. خانم غنوی گفت که موکلش مدتها درزندان انفرادی بوده است.
اين فعال حقوق بشر به کمپين گفت: «سفر ايشان به عراق در سال های گذشته تنها برای ديدار با فرزندشان بوده است. به علاوه آقای کاظمی چندين ماه قبل از عاشورا بازداشت شده اند، ولی در اقدامی خلاف واقع و سياسی اعلام شده که آقای جعفر کاظمی از متهمان اعتراضات مردمی روز عاشورا است. قاضی صلواتی به همين اتهام و در دادگاه هايی که در دی ماه سال ۸۸ به صورت شتابزده ، نمايشی و بدون رعايت آيين دادرسی عادلانه برای متهمان حوادث روز عاشورا تشکيل و از تلويزيون دولتی ايران پخش شد ،برای آقای کاظمی حکم اعدام صادر کرد. دادستان تهران آقای جعفری دولت آبادی نيز درمصاحبه ای در تاريخ بيست و پنجم ارديبهشت ماه امسال مدعی شد که جعفر کاظمی از متهمان اعتراضات روز عاشورا بوده است و به دليل شرکت در اعتراضات عاشورا ۸۸ ،حکم اعدام دريافت کرده است.
حال آنکه جعفر کاظمی ماهها قبل از عاشورا بازداشت شده و هنگام اعتراضات روز عاشورا در زندان بوده است. اين اظهارات خلاف واقع دادستان در ارديبهشت امسال و دادگاه نمايشی تشکيل شده برای جعفر کاظمی در ديماه سال گذشته به رياست قاضی صلواتی مهمترين دليل برای اثبات سياسی و غير حقوقی بودن اين حکم است. ”
اين فعال حقوق بشر همچنين گفت: «جعفر کاظمی در همه مراحل بازجويی ، بازپرسی و دادگاه بدوی از حق داشتن وکيل و حق دادرسی عادلانه محروم بوده است و حکم صادر شده برای ايشان کاملا سياسی بوده و تنها برای مرعوب کردن جامعه در روزهای پس از عاشورا و پيش از بيست و دوم بهمن پارسال صادر شده است. اکنون نيز اين نگرانی وجود دارد که دولت ايران در راستای اهداف سياسی خود در داخل و خارج از کشور ، در يک زمان نامعلوم و به صورت ناگهانی اين حکم را اجرا نمايد. آقای کاظمی بيگناه است و تنها ارتباطش با سازمان مجاهدين خلق ، حضور فرزندش درقرارگاه اشرف است. »
خانم غنوی پيرامون اتهام موکل اش در گفت وگو با کمپين تصريح کرده بود: «جعفر کاظمی، متهم به محاربه از طريق هواداری گروه مجاهدين است اگرچه هيچ يک از بازجويی­ها اتهامات وارده را نپذيرفته است…. اتهام محاربه از جمله جرائمی است که قانونگذار بايد شرايط فقهی را به سبب اين که ريشه فقهی دارد لحاظ کند؛ از جمله اين که اقدام مسلحانه هست که اکثر علمای شيعه معتقدند محارب به کسی می گويند که دست به سلاح ببرد. در مورد موکل من اين طور نبوده، ايشان صرفا در اجتماعات بعد از انتخابات حضور داشته است و احتمال دارد شعارهايی داده باشد اما به عنوان وکيل معتقد هستم بحث محاربه در مورد ايشان اصلا مصداق پيدا نمی کند.»
نسيم غنوی در خصوص دفاعيات مطرح شده در دادگاه گفت: «متأسفانه نه دادگاه بدوی به دفاعيات ما توجه کرد نه تجديد نظر و ديوان هم همين طور و بحث محاربه را در مورد ايشان صادق دانستند.» به گفته وکيل اين پرونده، حکم جعفر کاظمی در اجرای احکام است و از نظر قانونی هيچ اقدامی برای نجات جان جعفر کاظمی در حال حاضر ميسر نيست.»

American Imperialism timeline - Part 1