نگاهي به...

هر آنچه منتشر ميشود به قصد و هدف آگاهی رسانی و روشنگری است۰ ما حق "آزاد ی بيان" و" قلم" را جزء لاينفک مبارزه خود ميدانيم! ما را از بر چسب و افترا زدن باکی نيست! سلام به شهدای خلق! سلام به آزادی!

۱۳۹۳ اردیبهشت ۶, شنبه

مردرندانی بنام آخوند، که از راه رسيدند وانقلاب را بردند !


توهین به مقام معظم رهبری! شهباز نخعی

توهین به مقام معظم رهبری!
شهباز نخعی

 
 
توصیف رفتار حکومت پلید آخوندی، حتی برای کسی که مدام با واژه ها سروکار دارد، آنها را وزن و سبک سنگین می کند، بار معنایی شان را می سنجد و مانند دانه های تسبیح یا گردن بند مروارید با ردیف کردن آنها برحسب اندازه و ترتیب مفهوم می آفریند، نیز کار دشواری است.  اگر بگوید "جنایتکار"، می بیند جنایت طیف وسیعی از زدن ضربه مرگبار در یک نزاع ساده تا کشتار جمعی را دربرمی گیرد و معمولا هر جنایتکاری فقط مرتکب یکی از انواع موجود درطیف می شود درحالی که، نظام ولایت مطلقه فقیه نه تنها همه انواع جنایت موجود درطیف را مکرر مرتکب شده، بلکه خود انواع تازه ای را نیز ابداع کرده است. بگوید "اهریمنی"، صدای اعتراض اهریمن بلند می شود که من کی و کجا این همه دغلبازی و خباثت ازخود بروز داده ام؟! بگوید "حکومت استالینی"، می بیند استالین با آن که جنایت های پرشماری درحق مخالفان سیاسی خود مرتکب شد، اما هرگز به گردپای حکومت آخوندی هم نمی رسید و به عنوان نمونه شناخته شده ترین رقیب و دشمن سیاسی خود "تروتسکی"را پس از دستگیری به گوشه ای از روسیه تبعید کرد و او از چنان آزادی عملی برخوردار بود که توانست به غرب بگریزد و آنقدر موی دماغ استالین شود که آدمکش مزدور بفرستد و او را در مکزیک بکشد.  بگوید "نازی هیتلری"، می بیند تنوع جنایت های حکومت آخوندی روی نازی های آلمانی را نیز سفید کرده است.  خلاصه این که شمار و تنوع تبهکاری های این حکومت پلید چنان است که مخالفان را ازرو برده و من یکی اعتراف می کنم که در یافتن واژه برای توصیف رفتار آن کم آورده ام!
 
آخرین نمونه از مجموعه رنگ وارنگ جنایت های نظام ولایت مطلقه فقیه روز پنجشنبه هفته گذشته، 28 فروردین ماه، در بند 350 زندان اوین رخ داد.  به گزارش تارنمای "ایران وایر" با عنوان "در بند 350 چه گذشت": «صبح روز پنجشنبه 28 فروردین ماه سال جاری، تعدادی از سپاهیان، مأموران وزارت اطلاعات و بیش از 100 نفر از نیروهای ضدشورش برای بازرسی وارد بند 350 اوین می شوند.  زندانیان مقابل دستور تخلیه ی بند 350 مقاومت می کنند و همین امر موجب ایجاد درگیری میان نیروهای ضدشورش و زندانیان می شود.  درگیری که به موجب آن بیش از 30 نفر مجروح شده و مورد ضرب و شتم قرارمی گیرند. چند نفر به بیمارستان منتقل شده و تعدادی از زندانیان پس از عبور از تونل سربازان باتوم به دست، به سلول های انفرادی بند 240 فرستاده می شوند.  براساس آخرین اخبار منتشرشده، امید بهروزی و اسماعیل برزگری که براثر پارگی عروق دست و شکستگی قفسه سینه به بیمارستان طالقانی تهران منتقل شده بودند،  شبانه به بهداری زندان برگردانده و دست و پایشان به تخت بسته شده است».
 
مائده سلطانی، دختر عبدالفتاح سلطانی وکیل زندانی در بند 350، درباره علت مقاومت زندانیان می گوید: «تعدادی از زندانیان پس از ورود نیروهای ضدشورش گفتند که دفعه قبل وسایل مارا بردید و خسارت وارد کردید، این بار ما قصد داریم درحین بازرسی شما در بند بمانیم».
 
به گزارش تارنمای "کلمه": «روز یکشنبه28 زندانی محبوس در بند 350 زندان اوین در نامه ای به حسن  روحانی، رییس جمهوری و رییس شورای عالی امنیت ملی با شرح جزییاتی از حادثه روز پنجشنبه در زندان اوین، این اتفاقات را وحشتناک، بسیارخشن، فاجعه و بی سابقه خوانده و خواستار بررسی و پیگیری ازسوی ریاست جمهوری و شورای عالی امنیت ملی شدند.  این زندانیان سیاسی تعداد مجروحین و آسیب دیدگان پنجشنبه سیاه را بیش از 30 تن عنوان کردند و از آمرین فحاشی خبردادند که دستور به کتک زدن زندانیان می دادند».
 
ساعاتی پس از انتشارخبر حمله نیروهای ضدشورش، غلام حسین اسماعیلی، رییس سازمان زندان ها این خبر را تکذیب کرد و بدون توضیح دیگری از آن به عنوان "بازرسی ماهانه" نام برد و گفت: «بنا نداریم که به ادعاهای سایت های معارض که دروغ پراکنی علیه نظام می کنند پاسخ گو باشیم»!
 
رییس دروغگوی سازمان زندان ها، که یکی از مدیران نمونه نظام است، به این حد از بی شرمی بسنده نکرد و در مصاحبه ای دیگر نیز گفت:«هیچ گونه درگیری در بند 350 بازداشتگاه اوین رخ نداده است و ما طبق وظیفه و آیین نامه مربوط به زندان بازرسی هایی را به صورت نوبتی انجام می دهیم که این موضوع[موجب] نارضایتی برخی از زندانیان می شود... درگیری صورت نگرفته است، البته ازسوی زندانیان با کمی مقاومت روبرو شدیم که با توصیه ها و تدبیرهای انجام شده هیچ گونه برخوردی از ناحیه همکاران ما رخ نداده است»!
 
مصطفی پورمحمدی وزیر دادگستری حکومت، که خود از جنایتکاران بدنام است و عضو هیئت 3 ننفری مرگ در کشتار زندانیان سیاسی درسال 1367بوده نیز به "ایسنا" گفت: «ما تحقیقات اولیه را انجام دادیم و دیدیم که درگیری نبوده و طبق روال عادی از بند های زندان اوین بازرسی هایی شده تا کسانی که اشیاء ممنوعه مانند موبایل و سیم کارت خارج از قاعده معمول دراختیار دارند مورد بازرسی قرارگیرند... در دو اتاق از زندان اوین مقاومت هایی ازسوی زندانیان صورت گرفت و برای خود اشخاص مشکلاتی به وجود آورد که یکی دو نفر از زندانیان در این بازرسی دچار جراحت مختصری شدند»!
 
سازمان گزارشگران بدون مرز نیز با انتشار بیانیه ای حمله وحشیانه به زندانیان سیاسی را محکوم کرد: «این حمله از سوی برخی از مسئولان دستگاه قضایی، اطلاعات سپاه پاسداران و وزارت اطلاعات هماهنگ و طرح ریزی شده است».
 
پدر امید بهروزی، یکی از زندانیان سیاسی مجروح شده، در گفتگو با "ایران وایر" گفت: «می خواهم از شخص رهبری بپرسم که آیا می داند درزندان چه برسر فرزندم آمده است؟»!
 
پرسش این پدر دردمند و درعین حال ساده دل انسان را شگفت زده می کند.  چگونه ممکن است دژخیمانی از قماش سعید مرتضوی، سردار رادان و غلام حسین اسماعیلی – که روی رودلف هس و آدولف آیشمن روسای زندان های داخائو و آشویتس در رژیم نازی هیتلری را سفید کرده اند -، به صورت خودسر دست به این جنایات بزنند؟! اینان مأموران معذوری هستند که اوامر مقام معظم رهبری را اجرا می کنند و ضمن درامان بودن از کیفر، مزد و پاداش و ارتقاء مقام می گیرند.  آنچه که در زندان هایی مانند"کهریزک"، "بند 350 اوین" و... گذشته و می گذرد زیرنظر تیزبین"شخص رهبری" انجام می شود. بنابر نص صریح قانون اساسی رهبر "مدیر، مدبر و آگاه" است و تردید پدر رنجدیده و ساده دل امید بهروزی نسبت به "آگاهی" مقام معظم، خود درشمار کارهایی است که بسیاری از زندانیان بند 350 زندان اوین به اتهام هایی کمتر از آن گرفتار داغ و درفش و شکنجه و زندان شده اند: توهین به مقام معظم رهبری!
 
شهباز نخعی
3اردیبهشت 1393
 

حزب‌اللهی‌ها در هواپیماهای شخصی

حزب‌اللهی‌ها در هواپیماهای شخصی

 

اشرافیت طبقه ی حاکم حزب اللهی ایران همزمان با تشدید فقر توده ی مردم  سرعت گرفته، در پی سکونت در کاخ ها ، سوار شدن خودرو های میلیاردی و  سفرهای تفریحی افسانه ای  به گرداگرد جهان، اینک نوبت به تردد و جابجایی با هواپیمای شخصی رسیده است. این امکان که تا کنون تنها ویژه ی مقامات عالی جمهوری اسلامی بود، اکنون دیگر انگل های حکومتی را نیز به بهای تاراج دارایی ملی کشور برخوردار می سازد، که گزارش تارنمای پارسینه حکایتی از این  واقعیت است.
دیگر، خانه ها و آپارتمانهایی که نه تنها امکانات، بلکه قیمت آنها نیز همپای خانه هایی در محلات شیک شهرهای اروپا و امریکا است  عجیب نیستند.
حالا دیگر نه تنها خیابان های ایران، بلکه کم کم آسمان ایران شاهد پول های میلیونی و میلیاردی است که برخی از ایرانیان خرج «هواپیماهای شخصی» خود میکنند.
شاید وسایل نقلیه «چرخ دار» هیجان خود را از دست داده است و بسیاری «میلیون های» خود را خرج خرید هواپیمای شخصی در ایران میکنند.هیجان انگیزتر و تا حدی هم از مازراتی ارزانتر! موضوع دارد آنقدر در بخشی از ثروتمندان ایران داغ میشود که کمپانی های فیلیپینی سایت ها و صفحاتی در شبکه های اجتماعی با هدف جذب مشتری های ایرانی برای آموزش خلبانی ایجاد کرده اند.
دیگر خرید هواپیما، خرید قطعات یدکی و بیمه کردن هواپیما و یافتن تمام خدمات لازم برای هواپیمای شخصی کار سختی نیست. فقط کافی است چند صد میلیون پول اضافه در حساب بانکیتان داشته باشید و ماهانه هم البته چند میلیون برای خرج و مخارج نگهداری از این اسباب بازی های تازه مد شده در ایران کنار بگذارید.
یک فروشنده هواپیمای شخصی به یکی از روزنامه نگاران در ناظران که خود را یک مشتری معرفی کرده است میگوید:
هواپیمایی که کارآمد باشد و سرعت خوبی داشته باشد از 100 هزار یورو شروع میشود که میشود حدود 420 میلیون، 30 میلیون هم خرج گمرکتان میشود، 15 میلیون هم خرج حمل و نقل، تا لحظه تحویل حدود 600 میلیون تومان برایتان خرج برمیدارد، اگر مدلهای بهتر بخواهید قیمت بالاتر میرود. این هواپیماها ساخت ایتالیا و جمهوری چک هستند، گرانترها هم ساخت آلمان.
برای نگهداری هواپیما هم باید به یک فرودگاه نزدیک محل زندگی خودتان هواپیما را بسپارید که آنها آشیانه در اختیار شما میگذارند و کار نگهداری هواپیما را هم به عهده میگیرند، هزینه نگهداری هم بنا بر محل زندگی شما متفاوت است مثلا در نزدیکترین فروگاهی که شما اجازه این سپردن هواپیمای خود را در تهران دارید که بین کرج و قزوین است حدود یک میلیون دویست هزار تومان ماهانه باید پرداخت کنید، فرودگاه مشهد 900 هزار تومان، شیراز 700 هزار تومان، تقریبا همه فرودگاه های کشور خدمات ارایه میدهند و با این هواپیما همه جای ایران میتوانید بروید. ما خودمان همه قطعات یدکی را نیز داریم که به شما بدهیم. روغن، لنت، ملخ و غیره که مصرف زیادی دارد همیشه داریم اگر قطعه خاصی هم نیاز داشته باشید در آلمان سفارش میدهیم و 5 روزه با دی اچ ال برای ما میفرستند. باید هواپیما را حتما بیمه کنید که آن کار را نیز مثلا بیمه آسیا انجام میدهد و البته چند بیمه دیگر که آن هم سالانه حدود 4 میلیون خرج دارد. با هواپیماهای ما، میتوانید از کیش تا تهران را حدودا 4 ساعت و نیم با یک باک پرواز کنید، سرعت این هواپیماها بیش از 200 کیلومتر بر ساعت است، ظرفیت آن نیز 2 نفر است.
ما خودمان کلاس آموزشی هم داریم که تحت نظر سازمان هواپیمایی ایران است، اگر به کلاسهای فیلیپین بروید امکان دارد برای پرواز دچار مشکل شوید چون امکان دارد سازمان هواپیمایی گواهینامه آنها را به رسمیت نشناسد اما ما زیر نظر سازمان هواپیمایی کار میکنیم، هم آموزش در ایران داریم هم اگر مایل باشید شما را به ترکیه اعزام میکنیم تا آنجا آموزش ببینید ولی دلیلی نیست، ایران بهتر است.
دوره آموزش خلبانی هم حدود 11 میلیون خرج دارد. 60 ساعت تئوری و 40 ساعت هم باید آموزش عملی ببینید، خرج آن تقریبا ساعتی 250 هزار تومان است. تا حالا 200 عدد از این هواپیما در ایران فروخته شده و هیچ اتفاقی نیفتاده است، البته من فروشنده همه آنها نبوده ام اما نشان میدهد امنیت این هواپیماها تا چه حد زیاد است. پرواز با هواپیما هم با توجه به قیمت سوخت، ساعتی حدود 200 هزار تومان خرج برمیدارد. این تحریم ها هم مشکلی در کار ما ایجاد نکرده است، هواپیما را از آلمان سوار کانتینر میکنیم و کاملا قانونی و بدون هیچ مشکلی آن را به ایران وارد میکنیم.
با یک حساب سرانگشتی میتوان حساب کرد با خرید یک هواپیما با قیمت متوسط، گرفتن گواهینامه در اولین امتحان و بدون گرفتن کلاس اضافه و تنها 50 ساعت پرواز طی یک سال و نگهداری هواپیما در فرودگاه تهران، یک هواپیمای شخصی در سال اول دست کم حدود 650 میلیون تومان خرج برمیدارد.
اصغر ترکان مدیرکل اسبق فرودگاه بین المللی مهرآباد و عضو فعلی هیات مدیره شرکت هواپیمایی آسمان نیز در این رابطه به ناظران میگوید: سالها است که طبق قوانین، تمام افراد حقیقی و حقوقی اجازه دارند هواپیمای شخصی داشته باشند اما هم ارگان ها و هم اشخاص حقیقی کمتر این کار را میکنند چون اساسا دوست ندارند نامشان بر دهان ها بیفتد که «هواپیمای شخصی» دارند.
هواپیما، موضوعی است که انعکاس رسانه ای زیادی پیدا میکند، کسی به اینکه صاحب آن مازراتی چه کسی است خیلی توجه نمیکند، از خیابان میگذر شاید مردم نگاه کنند و بعد تمام میشود، اما هواپیما توجه برانگیز است، توجه رسانه ها را بر می انگیزد.
هواپیماهای کوچک هیچ وقت مشمول تحریم نبودند و نمیشوند، الان یک هواپیمای فالکون که ده سال کار کرده است را به راحتی میشود خرید. قیمت هواپیماهای دست دو حتی از 50 هزار دلار هم شروع میشود و اکثر افرادی که هواپیمای شخصی خریده اند هدفشان تفریح است و کمتر دیده ام کسی با هدف تجاری و کاری از این هواپیماها استفاده کند. اولین گواهینامه ای که داده میشود گواهینماه «پی پی ال» است که فقط برای استفاده شخصی و برای هواپیمای تک موتوره است بعد با بالا رفتن ساعات پرواز گواهینامه «سی پی ال» میگیرند که میتوانند استفاده تجاری کنند و هواپیمای دو موتوره را نیز برانند.

انفجار در سعادت آباد

نفجار مهیب در محله سعادت آباد موجب ترس و وحشت اهالی و بروز خسارت فراوان مالی شد
 انفجار در سعادت آباد
این حادثه در خیابان سعادت آباد، خیابان علامه جنوبی نبش کوچه 34 رخ داد
اخبار ,اخبار حوادث ,تصاویری از خسارت های انفجار در سعادت آباد

در پی تماس شهروندان با سامانه 125 مبنی بر شنیده شدن صدای انفجار مهیب ساعت 23:26 جمعه شب بلافاصله همزمان نیروهای ایستگاه های 25، 58، 43، 84 و گروه های امداد و نجات 3 و 13 به همراه تشک نجات، خاور دستگاه های تنفسی و نردبان هیدرولیکی به محل حادثه اعزام شدند.

اخبار ,اخبار حوادث ,تصاویری از خسارت های انفجار در سعادت آباد

در محل حادثه یک ساختمان 5طبقه اداری، تجاری و مسکونی دیده می شد که در یک واحد 50 متری در طبقه چهارم آن انفجار مهیبی رخ داده بود.

اخبار ,اخبار حوادث ,تصاویری از خسارت های انفجار در سعادت آباد

موج انفجار به حدی بود که صدای آن تا کیلومتر ها دورتر توسط شهروندان شنیده شده بود.

اخبار ,اخبار حوادث ,تصاویری از خسارت های انفجار در سعادت آباد

در این حادثه بر اثر شدت انفجار درب و پنجره و شیشه های ساختمان شکسته و به اطراف پرتاب شد و خسارت های مالی زیادی به واحدهای مجاور و پنج خودروی سواری پارک شده در محل حادثه وارد شد.

اخبار ,اخبار حوادث ,تصاویری از خسارت های انفجار در سعادت آباد

آتش نشانان عملیات ایمن سازی را آغاز کرده و با نردبان هیدرولیکی شعله های آتش را که واحد 50 متری را در بر گرفته بود به کنترل خود درآورده و مهار و خاموش کردند.

اخبار ,اخبار حوادث ,تصاویری از خسارت های انفجار در سعادت آباد

گروهی از آتش نشانان در لحظات اولیه دو نفر از ساکنان ساختمان را که زن 45 ساله و مرد 27 ساله ای بودند را از محل حادثه خارج کرده و تحویل امدادگران اورژانس دادند.
اخبار ,اخبار حوادث ,تصاویری از خسارت های انفجار در سعادت آباد

آتش نشانان بقیه ساکنان ساختمان را که در وضعیت ناایمنی قرار داشتند با رعایت نکات ایمنی از ساختمان خارج کردند.

اخبار ,اخبار حوادث ,تصاویری از خسارت های انفجار در سعادت آباد

آتش نشانان پس از ایمن سازی کامل محل حادثه و اطمینان از رفع هر گونه خطری برای شهروندان ساعت 1:35 بامداد امروز شنبه به ماموریت خود پایان دادند.

اخبار ,اخبار حوادث ,تصاویری از خسارت های انفجار در سعادت آباد

اخبار ,اخبار حوادث ,تصاویری از خسارت های انفجار در سعادت آباد

اخبار ,اخبار حوادث ,تصاویری از خسارت های انفجار در سعادت آباد

اخبار ,اخبار حوادث ,تصاویری از خسارت های انفجار در سعادت آباد

اخبار ,اخبار حوادث ,تصاویری از خسارت های انفجار در سعادت آباد

اخبار ,اخبار حوادث ,تصاویری از خسارت های انفجار در سعادت آباد

اخبار ,اخبار حوادث ,تصاویری از خسارت های انفجار در سعادت آباد

اخبار ,اخبار حوادث ,تصاویری از خسارت های انفجار در سعادت آباد

ظهارات بی سابقه ابوترابی منابع ارزی را در اوج تحریم‌ آتش زدیم/مصیبت رابخوانم همه گریه می‌کنند!

محمدحسن ابوترابی‌فرد این سخن را شامگاه جمعه در همایش سراسری مسئولان و کار‌شناسان قرآنی ادارات کل تبلیغات اسلامی سراسر کشور که در مجتمع یاوران مهدی(عج) برگزار شد، گفت: در برنامه 5 ساله دیده بودیم که 30 درصد از منابع لازم برای رسیدن به اقتصاد پویا و رشد 8 درصد از محل بهره‌وری تأمین شود، این در حالی است که در بعضی از کشور‌ها 70 درصد منابع را از بهره وری تأمین می‌کنند.

وی با بیان اینکه 30 درصد بهره‌وری فقط با یک اراده در ایران تحقق می‌یابد ولی اراده آن نیست، اظهار کرد: در اوج تحریم‌ها و محدودیت‌های ارزی، منابع ارزی خودمان را آتش زدیم که اگر مصیبتش را بخوانم همه شما گریه می‌کنید.

نایب رئیس مجلس شورای اسلامی خطاب به مسئولان و کار‌شناسان دارالقر‌آن‌های سراسر کشور گفت: شما به ما نگاه نکنید، به قرآن نگاه کنید که چگونه اسراف و تبذیر را ریشه معضلات می‌داند. اسراف کنندگان مساوی با برادران شیطان هستند. شما به این فکر کنید و هر قدر می‌توانید بهره‌وری را در سازمان ارتقا ببخشید و گزارش بدهید.

رشد منابع یکی از عوامل ناکارآمدی کشور

وی تصریح کرد: بیش از آنکه نگاهمان معطوف به ارتقای بهره وری باشد، معطوف به افزایش سطح منابع است. این یکی از مهم‌ترین عوامل ناکارآمدی کشور و کلیدی‌ترین مصایب ماست که گره توفیق را در رشد منابع می‌بینیم. در صورتی که شما با رشد منابع به افزایش تولید قابل قبول دست پیدا نمی‌کنید بلکه با مدیریت منابع و استفاده صحیح از منابع است که می‌توان به تولید خدمات و کالای بهتر دست یافت.

حجت الاسلام ابوترابی‌فرد با بیان اینکه راه حرکت در ارتقای بهره وری است نه در رشد منابع، به ذکر مثالی در این مورد پرداخت و اظهار کرد: آنجا که برای یک گیاه یا درخت متناسب با نیازش منابع آبی را تامین کنید رشد آن به مراتب بیشتر از جایی است که بیش از حد نیاز، آب در اختیارش قرار می‌گیرد. مدیریت درست منابع آب علاوه بر اینکه به افزایش تولید کمک می‌کند کیفیت را ارتقا می‌بخشد.

وی ادامه داد: یکی از دلایل ناکارآمدی دستگاه‌های اجرایی در کشور همین منابع و نیروهای انسانی متراکم است که متناسب با وظیفه سازمانی نیست.



نظام بودجه‌ریزی منفعل است

وی با بیان اینکه در نظام بودجه ریزی، تخصیص منابع بر اساس عملکرد نیست، افزود: اگر به حوزه فرهنگ این گونه نگاه شود و همه منابع مورد نیاز واقعی در هر حدی که باید، تامین شود، با تحول جدی روبرو می‌شویم.

حجت‌الاسلام ابوترابی‌فرد با بیان اینکه حرکت ما در برابر بودجه دستگاه‌ها حرکت انفعالی است و بر اساس ارزیابی دقیق کار‌شناسی نیست، اظهار کرد: امیدوارم در نظام بودجه ریزی شاهد تحول باشیم؛ هر چند حرفش را می‌زنیم ولی اتفاق نمی‌افتد.

ارک جنگلی توشن در استان گلستان واقع شده است. قطع درختان ، خالی شدن آبگیر و بی توجهی مردم و مسئولان چهره این منطقه را دگرگون کرده است.

رک جنگلی توشن در استان گلستان واقع شده است. قطع درختان ، خالی شدن آبگیر و بی توجهی مردم و مسئولان چهره این منطقه را دگرگون کرده است.
تصاویر زیر مربوط به سال ١٣٩٢ خورشیدی می باشد.

















- See more at: http://blog.omid57.com/2014/04/blog-post_1478.html#sthash.bMr40neX.dpuf

رفتن قیمت ارز


احمدی بالا رفتن قیمت ارز را ناشی از تاثیر روانی آغاز مرحله دوم هدفمندسازی یارانه‌ها و افزایش بهای حامل‌های انرژی عنوان می‌کند که از روز جمعه به اجرا گذاشته شد.

عضو کمیسیون برنامه و بودجه می‌گوید: «بهترین راه این است که بانک مرکزی آرام آرام و به تناسب افزایش تقاضا، عرضه ارز را در بازار افزایش دهد و آن را کنترل کند؛ چرا که در غیر این صورت قیمت دلار ممکن است به ۳۷۰۰ تا چهار هزار تومان برسد.»

ولی‌الله سیف، رئیس‌کل بانک مرکزی با ابراز ناخشنودی از نوسان‌های شدید بازار ارز بخشی از تحولات بازار را "دارای دلایل اقتصادی منطقی" عنوان می‌کند و می‌گوید بخشی از این تحولات نیز "علل غیر اقتصادی" دارد.

برخی از تحلیلگران اختلال احتمالی در آزاد شدن بخشی از درآمدهای نفتی بلوکه شده ایران که قرار بود با به اجرا درآمدن توافق هسته‌ای ژنو انجام شود را یکی از علت‌های عدم تزریق ارز به بازار ارزیابی می‌کنند.

سیف، چهارم اردیبهشت در گفت‌وگو با خبرگزاری جمهوری اسلامی (ایرنا) تلویحا این نظر را تائید و تنها دلیل واقعی تحولات اخیر را چنین تشریح کرد: «بخشی از ورودی‌های بازار ارز بنابه دلایلی با تاخیر انجام شده و با پی‌گیری‌های صورت گرفته ورودی‌ها دوباره عمل می‌کند.»

وعده کاهش قیمت دلار در هفته آینده

یک روز پیش از انتشار سخنان رئیس کل بانک مرکزی، سایت خبری تسنیم از قول یک مقام مسئول که نامش فاش نشده نوشت: «طی هفته‌های اخیر به علت مسایلی که در مسیر صادرات محصولات پتروشیمی بوجود آمده بود، عملا صادرات با وقفه مواجه شده بود و پیرو آن تزریق ارز حاصل از صادرات هم به بازار متوقف بود.»

این مقام مسئول همچنین گفته است که مشکل تزریق ارز پتروشیمی‌ها از دو روز قبل حل شده و با از سرگیری روند پیشین، انتظار می‌رود ظرف هفته آینده قیمت ارزهای مختلف به ویژه دلار به سطح سابق بازگردد.

ولی‌الله سیف اطمینان می‌دهد که در روزهای آینده بازار ارز ایران "شاهد تعدیل واقعی" خواهد بود و قیمت‌ها متعادل خواهند شد.

پس از بالا رفتن شدید قیمت دلار در یک سال آخر دولت محمود احمدی‌نژاد، با پیروزی حسن روحانی در انتخابات ۹۲ قیمت هر دلار با اندکی نوسان در حدود سه هزار تومان ثباتی نسبی پیدا کرد. در این میان عده‌ای از دلالان بازار، دولت را متهم می‌کنند که با عدم تزریق ارز کافی به بازار قصد دارد با فروش دلار به قیمت‌های بالاتر، بخشی از کسری بودجه را تامین کند.

مدیران اقتصادی دولت حسن روحانی بارها تاکید کرده‌اند که برای حمایت از تولید داخلی و خروج از حالت رکود تورمی باید جلوی نوسان شدید بهای دلار را گرفت.

یکی از برنامه‌های دولت برای سال ۹۳ تک‌نرخی کردن بهای ارز اعلام شده است، اما کارشناسان در مورد تحقق این امر تردید دارند. رئيس‌کل بانک‌ مرکزی ایران ارز چند نرخی را زمینه‌ساز فساد
می‌خواند و می‌گوید "پیش‌نیاز ثبات اقتصادی یکسان‌سازی نرخ ارز است.

دیوان محاسبات از تفریغ بودجه سال 1390 این اعتبارها در سال 1391 نسبت به سال 1387 به بیش از شش برابر افزایش یافته است.

تدبیر : کمک های دولت محمود احمدی نژاد و اختصاص اعتبار در بودجه سالیانه کشور به برخی موسسه‌ها و نهادها در عین حال که بی سر و صدا از سوی نمایندگان تصویب می‌شده به همان اندازه هم حاشیه داشته است. بر اساس تازه‌ترین گزارش دیوان محاسبات از تفریغ بودجه سال 1390  این اعتبارها در سال 1391 نسبت به سال 1387 به بیش از شش برابر افزایش یافته است. موسسه‌هایی  مانند "سازمان نظام مهندسی کشاورزی و منابع طبیعی"، موسسه "بصیرت" و موسسه "ترجمان وحی" نهادهایی هستند نام آن ها با ذکر افزایش 200 درصدی کمک دولت، در گزارش دیوان محاسبات آمده است.

بر اساس این گزارش افزایش اعتبارها به این سه موسسه در سال 1390 نسبت به سال 1389 به ترتیب (170%)، (283%) و (185%) رشد نشان می دهد در حالیکه ماهیت نهادها و دلایل کمک به آنها مبهم بوده و شفاف نیست.


آن گونه که در این گزارش آمده است «وجود ردیف‌های متفرقه متعدد و اختصاص مبالغ قابل توجه و خارج از برنامه، یکی از دلایل اساسی ابهام بودجه است.»

امسال هم جدول‌های 17 و 18 در بخش هزینه‌ای بودجه 93 مربوط به نحوه پرداخت پول به برخی نهادها بود. گرچه نمایندگانی چون بهروز نعمتی نایب رئیس فراکسیون رهروان ولایت نسبت به این موضوع انتقاد کرد و گفت که هفت میلیارد تومان بودجه برای بنیادی تخصیص داده شده است که حتی هفت روز هم در طول سال کار نمی‌کند. اما در نهایت نتوانست حرف خود را در مقابل نمایندگانی او آنان را عده‌ای اندک و وابسته به گروهی خاص یاد کرد، به کرسی بنشاند.

او اما درباره تازه ترین گزارش تفریغ بودجه سال 90 و افزایش اعتبارهای این موسسه‌ها در بودجه به تدبیر گفته است که «متاسفانه این موسسه ها نه متولی دارند و نه پاسخگویی به همین دلیل ما نمی‌دانیم باید از چه کسی بازخواست کنیم.»

بهروز نعمتی به خبرنگار اقتصادی تدبیر می‌گوید: «افزایش 200 درصدی کمک مالی به برخی موسسه‌های خاص در سال 90 در حالی رخ داد که این موسسه‌ها نه متولی دارند و نه حوزه کاری‌شان مشخص است و در واقع کاملا مبهم و عجیب هستند اما با همین شرایط مبالغ میلیاردی دریافت کرده اند.»

نماینده اسدآباد در مجلس شورای اسلامی، با بیان اینکه شاید اصلا این موسسه‌ها وجود خارجی نداشته باشند، اظهار کرد: «در بحث تدوین بودجه امسال هم تذکر دادیم که اولا معلوم نیست متولیان این جدول‌ها چه کسانی هستند و دوما پاسخگویی وجود ندارد که بگوید قرار است این پول‌ها صرف چه کارهایی شود. یعنی جدول‌ها چون متولی ندارد نمی‌دانیم آن موسسه‌ها وابسته به  وزارت آموزش و پروش است یا وزارت ارشاد است یا هر وزارتخانه دیگری. هیچ جا نیست که پاسخگو باشد و عملا در گزارش‌های دیوان محاسبات هم نمی‌توانیم از کسی سوال کنیم و جواب بگیریم چون متولی وجود ندارد.»

او معتقد است لابی‌های قوی در مجلس وجود دارد که اجازه کند و کاو و حتی مخالفت به نمایندگان درباره این جدول‌ها و بودجه این موسسه‌ها را نمی‌دهد و می‌گوید: «در بودجه امسال هم ما تذکر دادیم و ابتدا گفتند جدول‌های مورد اعتراض را حذف می‌کنند یا حداقل متولی آن را مشخص می‌کنند اما با لابی‌هایی که صورت گرفت دوباره اعتبارات به آن موسسه‌ها تعلق گرفت. آن هم موسسه‌هایی که در سال حتی یک ماه هم فعالیت ندارند.»

نعمتی از پیگیری مجلس درباره تخلف‌های بودجه‌ای دولت محمود احمدی‌نژاد خبر داد و بیان کرد: «ما نمی گوییم اعتبارات به این موسسه‌ها بدهند یا ندهند چرا که ممکن است برای کار فرهنگی باشد، اما باید متولی آن مشخص شود بدون متولی معلوم نیست این پول کجا و چگونه هزینه می‌شود. متاسفانه ضعف نظارتی و البته قدرت لابی‌های پنهان در مجلس باعث شده است تا تخلف‌های مالی دولت نهم و دهم تازه نمایان شود.»

به گفته نایب رئیس فراکسیون رهروان ولایت «یکی از مهم‌ترین دستاوردهای دولت احمدی نژاد قانون شکنی بود. دولتی که به راحتی قانون اساسی و آیین نامه داخلی مجلس را زیر پا می‌گذاشت با
ید هم سیلی هم تخلفات بودجه‌ای برای کشور به بار بیاورد.»

"اون" در میان خلبانان زن نیروی هوایی ارتش و عوامل پدافند هوایی
خلبانان نیروی هوایی پس از پرواز آزمایشی
خلبانان نیروی هوایی پس از پرواز آزمایشی
ارتشیان واحد موشکی
ارتشیان واحد موشکی
کارکنان مزارع پرورش قارچ
کارکنان مزارع پرورش قارچ
در حاشیه جشن شصت سالگی آتش بس فیمابین کره جنوبی و شمالی
در حاشیه جشن شصت سالگی آتش بس فیمابین کره جنوبی و شمالی
"اون" در کنار زنان فوتبالیست تیم ملی کره شمالی

جمعه گردی های اسماعيل نوری علا٬ فعاليت ها چگونه سياسی می شوند؟

اسماعيل نوری‌علا
هر «فعاليت مطالباتی» از جانب اپوزيسيون که قدرت و حکومت را مخاطب قرار دهد فعاليتی «سياسی» است چرا که نفی کننده و نقض کنندهء «اصلی» و توانمند «حقوق» مطالبه کننده نهادی جز نهاد حکومت و دولت نيست. حکومت، مثلاً، از طريق قانون اساسی اش، می تواند جامعه را دچار تبعيض های گوناگون کند. در اين صورت، هر تبعيض برخاسته از قانون اساسی و اعمال شده به دست حکومت و دولت (قدرت) صراحتاً امری «سياسی» است و مخالفت با آن نيز قطعاً «فعاليتی سياسی» است و کار مخالفت با محدوديت های اعمال شده از جانب قدرت حتماً به برخورد با حکومت و دولت و قانون اساسی اش می کشد. نسخه مناسب چاپ

esmail@nooriala.com
پيش گزاره ها
مطابق تعاريف دستور زبانی، هر «صفت» چگونگی و چند و چونی يک يا چند «اسم» را بيان می کند. بر اين اساس، اگر «اسم» خاصی همچون «فعاليت» يا «کار» را در نظر بگيريم، هر صفتی که در کنار آن بياوريم بر چگونگی و چند و چونی آن «فعاليت» يا «کار» گواهی داده ايم. مثلاً، می توانيم از فعاليت ورزشی ياد کنيم يا فعاليت آموزشی، يا فرهنگی، يا بهداشتی. اين صفت ها به ما می گويند که فعاليت های مورد بحث در چه زمينه ای جريان دارند. آنها به ما کمک می کنند تا فعاليت ورزشی را با فعاليت دانشگاهی يکی نگيريم و يا فعاليت محيط زيستی را با فعاليت های تسخير فضا اشتباه نکنيم.

اما اين صفت ها دارای مرزهای کاملاً دقيقی هم نيستند و می توانند، بعلت حضور همان اسمی که مورد وصف آنها است در حوزه هائی ديگر، با صفت های مربوط به آن حوزه ها نيز شريک شوند. مثلاً، می توانيم بگوئيم که فعاليت ورزشی، وقتی با کار آموزشی همراه شود، يک فعاليت آموزشی هم بشمار می آيد.

در اينجا صفت آموزشی بيان کنندهء «چگونگی ِ ثانوی» فعاليت مورد نظر را توضيح می دهد. اما اين ثانوی بودن هم هميشه پايدار نمی ماند و می تواند خود به صفت طراز اول اسم تبديل شود. يک فعاليت آموزشی ِ ورزشی، اول فعاليتی آموزشی است و سپس، در جنبه ای تخصيصی، به فعاليت ورزشی تقليل پيدا می کند.
در همين زمينه می توان ديد که گاه ممکن است صفت اول و دوم يک اسم با يکديگر در تضاد ظاهری نيز قرار بگيرند. اين همان اتفاق رايجی است که مثلاً در حوزهء کاربرد صفت «سياسی» اتفاق می افتد و فعاليتی که در گوهر خود سياسی نيست، در يک تغيير و تبديل معنائی، به فعاليتی سياسی مبدل می شود. اين واقعه هنگامی رخ می دهد که يک امر غير سياسی (مثلاً حقوق بشری) بعلت قرار گرفتن در وضعيتی خاص تبديل به امری سياسی می شود.
عدم توجه به اين «تغيير ماهيت»، که ناشی از قرار گرفتن يک فعاليت غير سياسی در حوزه ای سياسی است، اغلب باعث می شود که هرکس بتواند، يا از سر غفلت و يا از روی غرض، تغيير ماهيت مزبور را جعلی دانسته و يا منکر شود.
تعريف کار سياسی و ربط آن با اپوزيسيون
هدف من در اين مقاله نشان دادن طبيعی بودن اين روند استحاله در مورد صفات سياسی و غير سياسی است اما، قبل از ورود به اين مطلب، لازم است دربارهء آنچه «کار سياسی» محسوب می شود، و يا به کار سياسی تحول می يابد، توضيحاتی بدهم تا بتوانم بر اساس آنها مقصود خويش را روشن کنم.
واژهء «سياسی» صفتی است برخاسته از امر و حوزهء «سياست»؛ و هرچه در اين حوزه قرار داشته و يا داخل شود، بصورتی گريز ناپذير، علاوه بر حفظ صفات محتمل پيشين خود، به امری سياسی نيز مبدل می شود.
در علوم اجتماعی مفهوم «سياست» (politics) دارای دو تعريف پيوسته بهم است که صفت ساخته شده از آن نيز معنائی تابع آنها را در خود دارد:
1. فعاليت هائی که از جانب قدرت (حکومت و دولت) و کارکنان اش انجام می شوند.
2. فعاليت هائی که ديگران، يعنی مردم، گروه ها، و سازمان های بيرون از دولت و حکومت (يا قدرت) در رابطه با قدرت، چه در موافقت و چه در مخالفت با آن، انجام می دهند.

اين تعريف دوم، و بخصوص «جنبهء مخالفتی» آن با قدرت، ما را به مفهوم «اپوزيسيون» می رساند. فعاليت های جاری در اپوزيسيون، هر آن صفتی که داشته باشند، «سياسی» هم هستند و هر مجموعهء اپوزيسيونی منزلگاه «فعاليت سياسی» عليه حکومت يا دولت بر سر کار (يا پوزيسيون) بشمار می رود. چرا که «قدرت» امر و نهی می کند، چه بر اساس قانون و چه بر فراز قانون، و مبارزه با امرها و نهی های قدرت نيز خودبخود مبارزه ای است سياسی. هر خواستی از قدرت نيز، چه بشکلی مقهورانه و چه مقتدرانه، خواستی سياسی است؛ حتی اگر صفات ديگری هم بر آنها مترتب باشد.
فعاليت های مدنی و حقوق بشری
در اين ميان برخی می کوشند تا، با ياد کردن از صفت «مدنی»، آن را در مقابل صفت «سياسی» علم کنند و با مغالطه ای ظريف حکم کنند که «کار مدنی نمی تواند کار سياسی باشد». البته که کار مدنی، بنا بر معنای صفت اش، کاری مدنی است و لزوماً کار سياسی محسوب نمی شود. اما اگر همين کار در رابطه با حوزهء قدرت (حکومت و دولت) قرار گيرد، چه بخواهيم و چه نه، به کار سياسی نيز تبديل می شود.
يعنی، بسته به اين که «کار مدنی» مورد بحث ما با دولت و حکومت سر و کار دارد يا ندارد، می توان ديد که آيا به کار سياسی تبديل می شود يا نمی شود. و، طبعاً، هر «کار مدنی» که در گفتگو، مناظره يا مقابله با دولت و حکومت انجام گيرد «سياسی» هم هست يا می شود.
چنانکه گفتم، بکار برندگان مغالطهء «کار مدنی نمی تواند کار سياسی باشد»، همواره با تأکيد بر جنبهء «مدنی صرف» برخی از فعاليت هائی که آشکارا در تقابل با دولت و حکومت انجام می گيرند، می کوشند تا منکر سياسی بودن اينگونه فعاليت ها بشوند. مثال عمدهء امروزی اين مورد را می توان در احتجاجات «کوشندگان حقوق بشر» يافت. آنها اصرار دارند که بگويند که فعاليت های حقوق بشری «مدنی» هستند و اساساً نمی توانند «سياسی» محسوب شوند.
اما آيا چنين است؟
در واقع، چنانکه گفتم، اين مدعا در صورتی قابل تصديق است که فعاليت های «مدنی» در رابطه با دستگاه سياسی قدرت نباشند. اما واقعيت مبارزات اجتماعی ـ سياسی نشان می دهد که در اغلب موارد (و بخصوص در کشورهائی همچون کشور ما) نفی کننده و نقض کنندهء اصلی و توانمند «حقوق» انسان ها، که بقيهء نهادهای ضد حقوق بشر را نيز توانمند می کند، نهاد حکومت و دولت است. حکومت می تواند، مثلاً از طريق قانون اساسی اش، جامعه را دچار تبعيض های گوناگون و ناقض حقوق بشر کند، بين زن و مرد، مسلمان و غير مسلمان، شيعه و سنی، فارس زبان و غيرفارس زبان و عناصر خودی و غير خودی تفاوت بگذارد. تبعيض برخاسته از قانون اساسی و اعمال شده به دست حکومت و دولت (قدرت) صراحتاً امری «سياسی» است چرا که از ناحيهء حکومت اعمال می شود و، در نتيجه، مخالفت با آن نيز قطعاً به کاری «سياسی» مبدل می شود.
يا، در مثالی ديگر، حکومت استبدادی «انتخابات آزاد» را بر نمی تابد، نظارت استصوابی ايجاد می کند، کانديداها را سرند می کند و خودی ها را بر می کشد، در آراء دستکاری می کند و نتايجی تقلبی اعلام می دارد. مخالفت با اين کارهای دستگاه سياسی خود امری سياسی است.
يا حکومت اعدام می کند، زندانی سياسی دارد، اسيران اش را از حقوق قانونی (حتی بر حسب قانون خودش) محروم می سازد، بی محاکمه کانديدهای مورد پذيرش خود در انتخابات رياست جمهوری اش را به حصر خانگی دچار می سازد و وکلای فعالان سياسی را به زندان می اندازد. در اينجا، از يکسو همهء اين کارها سياسی اند، چرا که از ناحيهء حکومت و کارگزاران دولتی انجام می شوند و، از سوی ديگر، مخالفت با اين اعمال هم عملی «سياسی» است، هرچند که می توان به آنها صفت «مدنی» را نيز اطلاق کرد.
شايد نقل خاطره ای در اين مورد بی مناسبت نباشد. در سال 1347 من يکی از نه نفر بنيان گزاران کانون نویسندگان ايران بودم. در اساسنامهء اين کانون نوشته بوديم که کانون نهادی است صنفی و تابع قانون اساسی و برای حفظ منافع صنفی نويسندگان بوجود آمده است. هنوز هم گفته می شود که کانون نويسندگان ايران نهادی «مدنی» است. اما، از همان ابتدا، معلوم بود که «منافع صنفی» نويسندگان را تنها ناشران و توزيع کنندگان کتاب و نشريات به خطر نمی اندازند و ضايع کنندهء اصلی «حقوق صنفی» نويسندگان همان حکومت و دولتی است که با برقراری سانسور و امحاء آزادی بيان و نشر، و برقراری مجازات های پس از بيان و نشر، منافع صنفی نویسندگان را به خطر می افکند. بدينسان، «کار مدنی» ما، به محض اينکه در مواجهه با دولت قرار گرفت، تبديل به يک «کار سياسی» شد. ما، برای رسيدن به آزادی های مصرح در قانون اساسی مشروطه که منافع صنفی نويسندگان را تضمين می کردند، ناگزير به مبارزه با دولت بوديم و کارمان، از اين رهگذر، «سياسی» می شد.
کار حزبی و کار سياسی
در يک نگاه ديگر، می توان ديد که فعاليت های سياسی می توانند در دو حوزهء مستقل از يکديگر انجام گيرند:
1. فعاليت های سياسی حزبی ـ ايدئولوژيک که ناظر بر تلاش فعالان سياسی در راستای تصرف دولت (در روش اصلاح طلبی) و حکومت يا رژيم (در روش انحلال طلبی) است.
2. فعاليت های فراحزبی ـ فرا ايدئولوژيک که ناظر بر نقد و مبارزه با بدکاری های دولت يا حکومت است بی آنکه فعالان اين حوزه، در صورت فروپاشی دولت يا حکومت، انتظار و توقع جانشينی آنها را داشته باشند.
اين دو صورت نيز، هر دو، در ارتباط با دولت و حکومت انجام می گيرند، چه حزبی و ايدئولوژيک باشند يا نباشند، و چه بقصد تصرف دولت و حکومت نجام شوند يا چنين قصدی نداشته باشند و، لذا، هر دو «سياسی» اند.
فعاليت های حقوق بشری نيز می توانند در هر دو حوزهء فوق انجام بگيرند. مثلاً، يک حزب سياسی «کمپين نه به اعدام» را براه می اندازد، و يک نهاد حقوق بشری غير حزبی «کمپين خواستاری انتخابات آزاد» را سامان می بخشد. اما مطالبات هر دوی اين نهاد ها از مرجعی است که قادر به نقض اينگونه حقوق است، يعنی حکومت و دولت، و لذا هر دو اين فعاليت ها سياسی «هم» هستند. حزب برای براندازی حکومت يا کنار گذاشتن دولت برنامه دارد و در اجرای «مبارزات سياسی» خود از تاکتيک توسل به حقوق بشر استفاده می کند؛ نهاد حقوق بشری نيز برای ايجاد تغييرات در قانون اساسی و عملکردهای نهادهای «سياسی» برخاسته از آن می کوشد، پس کارش دارای ماهيتی سياسی است.

مغالطه های از سر جهل يا تجاهل
اين روزها مشاهده می کنيم که گروه های فراحزبی و فرا ايدئولوژيک، با اين استدلال که «چون ما کار حزبی نمی کنيم و خواهان تصرف دولت نيستيم، پس کارمان غير سياسی است»، منکر وجود صفت «ثانوی» اينگونه فعاليت ها می شوند. مثلاً، سال پيش، اين استدلال ها را، بصورتی ادغام شده، از جانب خانم شيرين عبادی شنيده ايم که هم تنها برندهء «جايزهء صلح» جامعهء ما محسوب می شود و هم از دو سال پيش نهادی را با نام «مرکز حامیان حقوق بشر» در لندن براه انداخته است.
ايشان، در سپتامبر سال پيش، در يک سخنرانی بيست دقيقه ای در مجلسی که از طرف وزارت خارجهء هلند در دانشگاه «ليدن» برگزار شده بود چنين گفت:
«خواست های مدنی مقدم بر خواست های سياسی است... من نمی خواهم احزاب سياسی را نفی کنم اما چون هدف احزاب سياسی رسيدن به قدرت است بنا بر اين راه شان يک جوری از راه من جداست... اما مگر نميشود که ما بيائيم و روی حقوق بشر کار بکنيم؟ حقوق بشری که نگاه به قدرت سياسی ندارد و فقط منتقد قدرت سياسی است. وقتی صحبت از برابری می کنيد کسی نمی آيد يقهء شما را بگيرد که برابری بد است. شما همزبان و همدل پيدا می کنيد».(*)

توجه کنيم که گوهر اين سخنان درهم و بی ساختار همانی است که به فهرست شان اشاره کردم:
- خواست های مدنی مقدم بر خواست های سياسی اند
- هدف احزاب سياسی رسيدن به قدرت است، همين را شان را از راه «کوشندگان حقوق بشر» جدا می کند.
- حقوق بشر نگاه به قدرت سياسی ندارد و فقط منتقد قدرت سياسی است
- و بالاخره اين ملاحظهء فرصت طلبانه و مصلحت جويانه که: صحبت کردن از حقوق بشر، بصورتی که بشود ثابت کرد که سياسی نيست، کم خطر است و مشکلی را برای کسی ايجاد نمی کند!

اصلاح طلبان و کار غير سياسی
ملاحظه ای که در سخن خانم عبادی بچشم می خورد اما تنها يک جنبه از کار است و، به نظر من، تأکيد دائمی بر اينکه مبارزهء حقوق بشری با حکومت اسلامی مبارزه ای سياسی نيست می تواند دليل مهم تری هم داشته باشد.
به نظر من،

- از آنجا که خواستاری استقرار و اجرائی شدن مفاد اعلاميهء حقوق بشر، آن هم از حکومتی که بر بنياد قانونی اساسی بوجود آمده که کلاً ضد حقوق بشر است، چيزی جز در افتادن با آن حکومت نيست
- و تحقق مفاد اعلاميهء جهانی حقوق بشر و انجام انتخابات آزاد، بر اساس مصوبهء بين المجالس سازمان ملل، جز از طريق لغو قانون اساسی حکومت اسلامی ممکن نمی شود
- و خواستاری لغو اين قانون، حتی بصورت خارج ساختن اصول ضد حقوق بشر آن (مثلاً وجود مذهب رسمی و مبتنی بودن احکام و قوانين بر شريعت فرقهء اماميه) نتيجه ای جز فروپاشی حکومت نخواهد داشت

کسانی که با مفهوم «انحلال حکومت» مشکل دارند می کوشند تا فقط هر آنچه را که بوی «انحلال طلبی» از آن به مشام می خورد «سياسی» بخوانند و از آن برائت بجويند، بطوری که اين روزها هرکس ادعا کند که فعاليت هايش مدنی و حقوق بشری است و سياسی نيست در واقع می خواهد بگويد که «من انحلال طلب نيستم!»
اما نقطهء مقابل «انحلال طلبی» چيست؟ اگر قرار باشد که نخواهيم حکومتی را از راه «مبارزات مدنی» (از خشونت پرهيز گرفته تا مبارزات انقلابی يا شورشی و سرشار از خشونت تدافعی) منحل کنيم خودبخود قصدمان بايد تن دادن و کوشيدن در حفظ آن باشد.
و اينگونه است که بين «ادعای کار مدنی و حقوق بشری» و «اصلاح طلبی» پلی پر رفت و آماده ساخته می شود.
منظور من از «اصلاح طلب» در متن کنونی کسی است که:
- يا می خواهد حکومت اسلامی را حفظ کند و در آن تغييراتی اصلاحی بدهد
- و يا چون در خود، و در ديگران، توان برانداختن حکومت اسلامی را نمی بينند، معتقد است که تنها راه باقی مانده کوشش برای اصلاح همين حکومت است.
از نظر من، بيهوده نيست که اغلب اصلاح طلبان اسلامی و پيوستگان غير اسلامی شان (از مشارکتی ها و دوم خردادی ها گرفته تا اکثريتی ها و توده ای های سابق و لاحق) سخت خود را در لفاف «مبارزات حقوق بشری غيرسياسی» پيچيده و ادعا دارند که خواستاری اعمال حقوق بشر و برقراری انتخابات آزاد کاری است صرفاً «مدنی» و نبايد آن را به سياست آلوده کرد!

اين سخن را می توان چنين ترجمه کرد که: «تنها کارهائی مدنی هستند که جنبهء اصلاح طلبی داشته باشند! اما کاری که در حوزهء انحلال طلبی انجام می شود مدنی نيست و سياسی محسوب می شود».
می بينيد که در اين چهار راه هم دو خيابان اصلاح طلبی و انحلال طلبی بر هم عمودند!

* https://www.youtube.com/watch?v=iirKRqU4Bw4

محمد تنگستانی ویژه‌نامه گابریل گارسیا مارکز


من و ما و آقای مارکز
در حال تهیه ویژه نامه ای برای مارکز بودیم که خبر درگذشت مارکز رسید. تعدادی از نویسندگان غیر ایرانی هستند که آنقدر توسط توده مردم خوانده شده‌اند که اگر ملیت آن‌ها را در نظر نداشته باشیم و قادر باشیم مرزهای جغرافیایی را لاک بگیریم می‌توان مخاطب مستقیم آن‌ها را خودمان فرض کنیم.  یکی از آن‌ها مارکز است.  آنقدر مارکز‌شناس و مارکزخوان در بین مخاطب خاص و عام در ایران داریم که شاید یک سوم آن‌ها دولت آبادی و یا گلشیری را نشناسند.  روزی نیست که کاور‌ها و پوستر‌هایی در شبکه‌ها اجتماعی با نوشته‌های مارکز منتشر نشود به همین اندازه وقتی پای تجزیه و تحلیل آثار مارکز می‌نشینیم شاید حرفی نداشته باشیم.  مفصل در مقاله‌ای که در همین ویژه نامه منتشر می‌شود به آن پرداخته‌ام که چرا این همه ما مارکز را می‌شناسیم و چرا به‌‌ همان اندازه مارکز را نمی‌خوانیم و چرا نوشتن در مورد مارکز سخت است.  اما در این بخش از این ویژه نامه که قرار بود بزرگذاشت مارکز باشد و یادنامه او شد نحوه آشنایی مخاطبان مارکز را با کتاب‌های او می خوانید. از هشتاد نفری که جواب داده‌اند تعدادی را انتخاب کرده‌ایم.  اغلب مارکز را با ترجمه زنده یاد  بهمن فرزانه  می‌شناختند و گا‌ه فقط یک و یا نهایتا دو کتاب بیشتر از مارکز نخوانده بودند ولی تاثیر مارکز را بر فکر خود عمیق می‌دانستند.
مارکز و میر حسین موسوی
تابستان ۸۸ قبل از اینکه دفتر میر حسین موسوی روبروی پارک لاله توسط نیروهای امنیتی تفتیش شود،  میر حسین که از حمله احتمالی نیرو‌های امنیتی اطلاع داشته در آن دفتر تنها یک جلد از یکی از کتاب‌های مارکز را می‌گذارد که موقع تفتیش نیروهای امنیتی تنها با این کتاب در آن دفتر رو به رو می‌شوند و بعد از حصر وقتی با دختران خود ملاقات می‌کند به آن‌ها می‌گوید اگر می‌خواهید از حال و روز من با خبر شوید،«گزارش یک آدم ربایی»  مارکز را بخوانید. بعد چند روز این کتاب نایاب و پر مخاطب شد اگر شخصیت اجتماعی و سیاسی مارکز کنار مابقی مولفه‌های داستانی مارکز نبود میر حسین موسوی این کار و این توصیه را می‌کرد؟
برای یافتن جواب به این سوال سراغ یکی از نزدیکان میرحسین موسوی و حسین نوش آذر روزنامه نگار و داستان نویس رفتم. اولی رابطه کتاب را با شخصیت و موقعیت میرحسین توضیح می دهد و دومی به این توجه می دهد که چرا نمی شد از رمان های امروز ایرانی در این موقعیت نام برد و چرا عالم این رمانها از عالم مارکز جدا مانده است:
خاطره دلبرکان غمگین من 
خوانندگان کتابهای مارکز در ایران در سال های اخیر فقط شیفتگان رئالیسم جادویی نبوده اند. فقط کتابخوان های حرفه ای نبوده اند که مارکز خوانی را با «صد سال تنهایی»، رمدئوس خوشگله و سرهنگ آئورلیانو شروع کنند و بعد   پای فیلم «عشق سال های وبا» بنشینند و «پاییز پدر سالار» را بخوانند و از دیکتاتوری متنفر شوند. اتفاقات سیاسی- اجتماعی این سال ها باعث شد حتی خیلی از آن هایی که کتابخوان حرفه ای نیستند سراغ مارکز بروند. اسفند 89، میرحسین موسوی به دخترانش توصیه کرد که اگر می‌خواهند از حال و روزش با خبر شوند، «گزارش یک ادم ربایی» مارکز را بخوانند. چند روز بعد از انتشار این توصیه در سایت های غیر رسمی و وبلاگ ها، هر دو ترجمه ی کتاب، در بازار نایاب شد. نسخه اینترنتی کتاب بارها   دانلود شد و جمله هایی از کتاب برگزیده و در قالب ایمیل های جمعی فرستاده شد.
مارکز شگفت انگیزی بورخس و جذابیت فالکنر را با هم داشت
  آنگونه قصه‌ها تا زمانی برای خوانندگان همگانی جذاب بود و یا می‌شود گفت خواننده انتخاب زیادی نداشت، روش خلق یکسان بود اگرچه بیان سرنوشت‌های گوناگون قهرمانهای گوناگون در داستانها متفاوت بود. تا اینکه در چند صد سال اخیر توجه مردم به کتاب‌هایی جلب شد که سعی در خلق جهان واقعی داشتند. حکایت‌هایی که در قرن‌های اخیر نوشته شدند توجه خوانندگان را به دنیای واقعی و مناسبات و روابط تازه آن جلب کردند. خواننده کم کم از داستانهای تخیلی فاصله گرفت. بیان واقعیت ملموس برای آدم‌ها و شرح سرگذشتهای واقعی مهم‌ترین شیوه ادبیات شد زیرا که جذابیت تازه داشت. به این ترتیب عبارت "قهرمان" عبارت کهنه‌ای شد و جای خود را به "شخصیت" داد.
در قرن بیستم اتفاقات جذاب تری هم برای شخصیت‌ها در ادبیات روی داد. شرح شخصیت واقعی و دنیای واقعی که در آن یک اتفاق غیرواقعی به وقوع می‌پیوندد مثل ورود شبانه یک کلاغ به خانه راوی داست
در مورد مارکز هم اغراق کردیم
اما فرقی میانه این دو اثر هست. او توضیح می‌دهد که: «در میان کتاب‌هایی که هم محبوب خواص هستند و هم محبوب عوام، دون کیشوت یک استثنا است. راجع به این کتاب خیلی نوشته شده است به این دلیل که کتابی است که در جایگاهی قرار گرفته که کمتر رمانی می‌تواند به آن برسد. سروانتس در این رمان توانسته یک شخصیت را تبدیل به یک اسطوره کند. دون کیشوت در زندگی ما کاربرد دارد، استفاده‌اش می‌کنیم، در وجود دیگران می‌بینیم‌اش و در وجود خودمان تشخیص‌اش می‌دهیم. به این دلیل جایگاه دون کیشوت جایگاهی است منحصربه‌فرد؛ درست مثل نمایشنامه ادیپ. مارکز هم سعی می‌کند که از شخصیت‌هایش اسطوره بسازد ولی در این‌راه مطلقا نمی‌تواند‌‌ همان‌‌قدر گام بردارد که سروانتس در دون کیشوت برداشت. شاید بعضی از ما خودمان یا کسانی در اطراف‌مان را "آئورلیانو" ببینیم؛ اما این قضیه جنبه عام ندارد.»
مارکز مثل نویسنده های جنوبی می نویسد
این‌که چرا مارکز در ایران این‌همه مخاطب دارد سوالی بود که از ابوتراب خسروی، شهرام گراوندی و موسی بندری پرسیدیم. شاید چون جنوبی اند یا با دنیای جنوب ایران بیشتر آشنایند چیزی در مارکز پیدا کرده اند که دیگران ممکن است کمتر دیده باشند: مارکز دنیای اش با دنیای جنوبی های ما نزدیک است. دنیای دریا و وهم و قصه های کهن.
مرگ مارکز؛ از بوگوتا تا کاشمر از ملایر تا منهتن
حالا که دو سه روزی از مرگ مارکز گذشته، می‌توانم با احتیاط پایم را از گودِ شبکه‌های اجتماعی بیرون بکشم و با چند قدم فاصله به همه‌ی این دو سه روز نگاه کنم. از همان ساعت‌های اولی که خبر مرگ مارکز شروع شد به دست به دست شدن، تا وقتی رسیدیم به روز مادر و تبریک‌های فیس‌بوکی و بعد اظهارات خامنه ای اندر باب زنان.
تسلیت برای عمو گابو
  چند ساعت اول هنوز خبر به همه نرسیده بود. تازه زمزمه‌ی مرثیه‌خوانی‌ها شروع شده بود که پیش‌بینی جوگیریِ سابقه‌دار فیس‌بوکی‌ها هم بین عده‌ای پا گرفت:
«بیایید همین الان قول بدهیم که هیچ کس تیتر نزند "پیرمرد چشم و چراغ ما بود".»
«پربیراه نیست اگر بگویم گابو تاب دوری بهمن فرزانه را نیاورد. یاد هر دوشان گرامی ...»
  «به نظرم الان یه ترکیبی از کلیپ چرا رفتی و رحلت آقای گابو می‌تونه حق مطلب رو ادا کنه برام.»
 پنجشنبه با خانم نسرین ستوده و جناب دکتر ملکی، سه نفری راه افتادیم سمت شهرستان نور تا در آنجا به دوستانی بپیوندیم و با هم به دیدار کهکشانهای سرزمین خویش برویم. ظهر پنجشنبه حرکت کردیم و یک بامداد باز آمدیم. من پای هر عکس یکی دو جمله نوشته ام از باب شرح. تهی از لطف نیست اگر این یکی دو جمله ها را مطالعه کنید.