نگاهي به...

هر آنچه منتشر ميشود به قصد و هدف آگاهی رسانی و روشنگری است۰ ما حق "آزاد ی بيان" و" قلم" را جزء لاينفک مبارزه خود ميدانيم! ما را از بر چسب و افترا زدن باکی نيست! سلام به شهدای خلق! سلام به آزادی!

۱۳۹۵ تیر ۱۹, شنبه

دست باز نیروی انتظامی رژیم در رفتار خشونت آمیز و شلیک و کشتن

دست باز نیروی انتظامی رژیم در رفتار خشونت آمیز و شلیک و کشتن 
ایرج شكری


روز 17 تیر(7 ژوئیه 2016) در خبرها آمده بود که روز پیش از این در عسلویه یک قاچافچی با شلیک ماموران نیروی انتظامی کشته شد. در شرح رویداد، در گفتگویی که خبرگزاری تسنیم وابسته به سپاه قدس و معاونت فرهنگی سپاه، با سرتیپ پاسدار «حیدر عباس‌زاده، رئیس پلیس استان بوشهر» انجام داده آمده است « قاچاقچیان در بندر نخل تقی شهرستان عسلویه در حین تخلیه کالای قاچاق بودند که با پلیس درگیر می‌شوند.قاچاقچیان به دستور پلیس توجه نکردند و در درگیری با مأموران یک تن از قاچاقچیان کشته شد.»
همین خبرگزاری در ادامه به نقل از وب سایت محلی «خلیج فارس» نوشت:«مأموران نیروی انتظامی، به موتورسواری در حین خروج از اسکله نخل تقی به ظن قاچاق، دستور ایست می‌دهند که گویا به دلیل بی‌توجهی به آن، مأمور پلیس اقدام به تیراندازی کرده که منجر به مرگ این فرد می‌شود». ملاحظه می کنید! به موتور سواری که در حال خروج از اسکله بوده است دستور ایست می دهند و چون او توجه نمی کند و در واقع اقدام به فرار می کند، با شلیک گلوله او را می کشند و برای همیشه او را از حرکت و نفس کشیدن باز می دارند. به دنبال این اقدام جنایتکارانه « ساعتی پس‌ از آن برخی از اهالی نخل تقی مقابل پاسگاه این شهر تجمع کرده و همین تجمع به درگیری میان آنها و پلیس می‌انجامد، درگیری‌ای که طبق خبرهای غیررسمی، چهار مجروح داشته است». وب سایت محلی خلیج فارس عکسی هم از یک خودرو نیروی انتظامی که توسط مردم خشمگین به آتش کشیده است، درج کرده است. همان پاسدار سرکوبگر «فرمانده نیروی انتظامی بوشهر» در ادامه گفتگو با تسنیم به تهدید و ارعاب مردم در صورت انتشار اخبار مربوط به رویداد در شبکه های اجتماعی پرداخته است و اخطار کرده که «از انتشار خبرهای کذب و فاقد اصالت درباره حادثه نخل تقی که منجر به تشویش اذهان عمومی می‌شود خودداری نمایند. در غیر این صورت پلیس فتا مأموریت رصد و برخورد با انتشار موارد خلاف واقع را دارد»*.
به نظر می رسد نیروی انتظامی رژیمی که هر از گاهی گردانندگانش در سخنرانی ها یا در مصاحبه ها ادعا می کنند در دموکراسی،هیچ کشوری به گردش نمی رسد (و در این زمینه به تعداد نمایشات انتخاباتی برگزار شده از بعد از انقلاب هم استناد می کنند)، قصد دارد در کشتن افراد بی سلاح مظنون به انجام کار خلاف(موقع دستگیری و یا هنگام فرار و از پشت سر) از پلیس «شیطان بزرگ» جلو بزند و از آن عقب نماند. این را هم لابد برای سبقت گرفتن در دموکراسی پیش گرفته اند.
استفاده بی مورد از اسلحه و کشتن افراد با دست باز و بدون نگرانی از تعقیب قضایی چنان در نیروی انتظامی درنده رژیم، گسترده و به «روش جاری» بدل شده است که در آخر دیماه گذشته عباس جعفری دولت آبادی دادستان تهران که خود سابقه پاسداری دارد و خود از مهره های دستگاه قضایی کارنامه سیاه رژیم است، در دی ماه سال قبل در جلسه‌ای با «رئیس پلیس تهران بزرگ و ۹۰ نفر از روسای کلانتری‌های تهران» ضمن تاکید بر این که بنابر قانون پلیس باید تحت نظارت دادستان عمل کند و پلیس باید گزارش عملکرد خود را به دادستانی بدهد، یاد آور شد که:« از اول سال جاری تاکنون تعدادی از سارقان و متهمان در درگیری با پلیس کشته شده‌اند که از پلیس می‌خواهیم در این زمینه شرایط مندرج در قانون نحوه بکارگیری سلاح را رعایت کند». در گزارش ایلنا از این جلسه که روز 30 دیماه آن را منتشر کرد همچنین آمده است که جعفری دولت آبادی «در ارتباط با بازدید دادستان از کلانتری‌ها، اظهار کرد: طبق قانون بازدید از بازداشتگاه‌ها و کلانتری‌ها ضروری است، چرا که یکی از نقاط آسیب‌پذیر بازداشتگاه‌ها هستند و باید در این زمینه نظارت جدی‌تری توسط دادستان‌ها صورت گیرد». جفری دولت آبادی در همین جلسه با مانوری همراه با نرمش ( حتما برای این که ماموران و فرماندهان خودسر پلیس را نسبت به خودش خشمگین نکند) در ادامه سخنان خود یاد آور شده بود که « سیاست دادستانی در قبال ضابطان مقابله و خصومت با پلیس نیست و از طرفی نمی‌تواند همراه با تعارف و خواهش باشد. مبنای کار دادستانی در این زمینه، اقدام و انجام وظیفه در چهارچوب مقررات بوده و قانون وظایف و اختیارات ضابطان را مشخص کرده است».

نمونه هایی از عملکرد پلیس رژیم اسلامی که نمایانگر توّحش در روش آن است
روز 16 تیر خبرگزاری هرانا (ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشردر ایران) گزارش داد که جوانی که ماموران انتظامی بدون داشتن حکم و مجوز دستگاه قضایی به خانه اش یورش برده و او و بردارش را ضمن کتک زدن به کلانتری برده بودند، در کلانتری نارمک در گذشته است. عکس این جوان با صورت ورم کرده در فضای مجازی منتشر شد. یورش پلیس و دستگیری جوان که نادر داستان پور نامدارد در 27 خرداد و مرگ او در بازداشتگاه روز 28 خرداد اتفاق افتاده است(در گزارشی که لینک آن در زیر آمده است. تاریخ رویداد از قول منبعی نزدیک به خانواده مقتول سوم تیر ماه ذکر شده که اشتباه است و این تاریخ بعدا در گزارش دیگری که لینک آن نیز آمده است، توسط یکی از بستگان قربانی اصلاح شده و 27 خرداد ذکر شده است)

https://hra-news.org/fa/uncategorized/a-6510
در اخبار مربوط به این رویداد تلخ آمده بود که پدر مقتول در حال جمع کردن استشهاد محلی در مورد یورش پلیس است ولی دو روز بعد از ا نتشار خبر بد رفتاری منجر به مرگ جوانی در کلانتری نارمک، این پلیس و رئیس کلانتری نارمک است که ضمن داستانسرایی و زدن اتهامات گوناگون به جوان مقتول، با زدن «فن بدل» مدعی می شود «مردم حاضر در صحنه با امضای استشهادیه‌ای خواستار برخورد با این مخلان امنیت و نظم عمومی شده‌ بودند». در برابر اظهارت و داستان پردازی رئیس کلانتری نارمک بستگان او در توضیحاتی که خبرگزاری هرانا آن را منتشر کرده ادعاهای رئیس کلانتری نارمک را رد کردند و تاکید کردند که قربانی خشونت پلیس در بازداشتگاه آن کلانتری جان خود را از دست داده است. اظهارات رئیس کلانتری نارمک را که در سایت عصر ایران درج شده و اظهارات بستگان جوان قربانی خشونت و درنده خویی پلیس رژیم اسلامی را در لینکهای زیر می توانید ببینید.

http://www.asriran.com/fa/news/478674
https://hra-news.org/fa/prisoners/a-6528
در اواخر خرداد، روزنامه قانون در گزارشی با عنوان «24 ساعت لعنتی»، شرحی از بد رفتاری با شهروندی که در بازداشت 24 ساعته در «ندامتگاه بزرگ تهران» بوده نوشته بود که در آن از زبان فرد باز داشت شده به مواردی از توهین به بازداشت شدگان از جمله قیچی کردن لباس ها، کوتاه کردن موها و دور انداختن کفش و همچنین دسترسی تنها ۲ ساعت در روز به آب آشامیدنی غیربهداشتی و رها شدن با دمپایی پس از آزادی اشاره شده بود. روزنامه قانون به خاطر همین گزارش تحت تعقیب قضایی قرار گرفت و تعطیل شد و همین عباس جعفری دولت آبادی دادستان عمومی و انقلاب تهران گزارش روزنامه قانون را «کذب» خوانده و گفت که مهناز مظاهری، مدیر این روزنامه به دنبال اعلام شکایت سازمان زندان‌ها تحت تعقیب قضایی قرار گرفته است. اما سایت قانون آنلاین که خبر توقیف روزنامه قانون در بالای آن(به تاریخ 31 خرداد) درج شده است دلیل این توقیف را شکایت سازمان اطلاعات سپاه ذکر کرده است.

نکاتی از «24 ساعت لعنتی» را که همراه خبر توقیف روزنامه قانون در وب سایت پرسسش آمده است در لینک زیر می توانید مطالعه کنید:
http://porcesh.ir/24134/

ستار بهشتی کارگر وبلاگ نویس زیر کتک و شکنجه عناصر پلیس رژیم پلید خمینی ساخته ولایت فقیه کشته شد و نرگس محمدی مبارز و تلاش گر برای احقاق حقوق شهروندی که اکنون در زندان است و او را از ملاقات با فرزندان خردسالش محروم کرده اند و به بخاطر آن دست به اعتصاب غذا زده است، به خاطر آن مورد کینه توزی و آزار رژیم مقدس ها و نمازخوانها و عاشقان ابا عبدالله الحسین واقع شده که در دومین سالگرد شهادت ستار بهشتی در اقدامی شجاعانه طی سخنانی کشته شدن ستار بهشتی زیر شکنجه و کتک و این که بازجوی او به صراحت گفته بود که «من می زدم او می خندید، آنقدر او را زدم تا مُرد» را محکوم کرده و به خشونت علیه شهروندان اعتراض کرد.سخنرانی یاد شده را با کلیک کردن در روی لینک زیر می توانید ببیند.
در همین چند روز گذشته باز هم خبرهایی از کشته شدن کولبران مظلوم و زجمتکش کُرد با شلیک نیروی انتظامی رژیم منتشر شد. بهمن قبادی سینماگر کُرد و مردم دوست ایرانی در فیلم «زمانی برای مستی اسبها»، زندگی پر رنج مردم کردستان و زندگی رنجبار و پر خطر کولبران را که هر از چندی با شلیک ماموران رژیم کشته می شوند، به شکلی مستند گونه و با هنرمندی درخشانی نشان داده است(لینک زیر).
خشونت پلیس رژیم اسلامی و دست باز داشتن آنان در تعدی به مردم و رفتار وحشیانه با آنان به اشکال مختلف و بهانه های مختلف صورت می گیرد. در 2 لینک زیر دو مورد از این نوع رفتار در تصویر ویدئویی دیده می شود. در یکی رفتار تحقیر آمیز و همراه با کشیده زدن به جوانی که موهای بلند دارد و سوزاندن موی سر او و کوتاه کردن موی او به شکلی غیر معمول و آزار دهنده که همراه با خنده ماموران بی پدر مادر نیروی انتظامی است و در دیگری رفتار وحشیانه و ضرب شتم یک مغازه دار توسط پلیس رژیم آخوندی دیده می شود. در هر دو مورد به فرض خطا کار بودن افرادی که در این ویدئوها دیده می شوند، پلیس حق چنین رفتاری با فرد خطا کار را ندارد. پلیس باید فرد خاطی را همراه با گزارش خود در اختیار دستگاه قضایی قرار بدهد و مجازات را دستگاه قضایی بعد از رسیدگی به گزارش و با توجه به اسناد و مدارک، تعیین می کند. متهم حق دفاع از خود و برخورداری از وکیل در دفاع از خود را باید داشته باشد و رژیم این حق را ناچار شد در قوانین خود بپذیرد، اگر چه در موارد بسیاری به آن عمل نشده است(مورد خیلی رسانه ای شده و آشکار و حی و حاظر آن، عدم رعایت حق موسوی و کروبی برای محاکمه علنی و داشتن وکیل و در خانه حبس کردن آنان است که نزدیک به 8 سال از آن می گذرد) به هر حال فتار ماموران نیروی انتظامی رژیم در هر دو موردی که در این ویدئوها دیده می شود، رفتاری است که نمی تواند حتی بر اساس قوانین همین رژیم، رفتاری در چارچوب اختیارات قانونی آنان بوده باشد.
https://www.youtube.com/watch?v=eNL88z0BOJg
https://www.youtube.com/watch?v=VG8jMxYdnzs
این رژیم پلید، جواب کارگران معترض به حقوق پایمال شده و دستفروش محروم و نیز کولبران مظلوم کردستان را که در نبود کار برای زنده ماندن چاره یی جز روی آوردن به حمل کالاهایی که به طور قاچاق در مرز مبادله می شود را ندارند، با شلاق و ضرب و شتم و زندان و گلوله می دهد. این در حالی است باندهای فاسد و دزدش دارایی مردم را به در رقم های میلیاردی غارت می کنند و این رژیم علاوه بر این که میلیاردها دلار از درآمد کشور را طی سالهای طولانی در تلاش برای دستیابی به سلاح اتمی و ساختن موشک به هدر داده است، پولهای کلانی برای اهداف مهمل و فاجعه آفرین و مداخله جویی در کشورهای دیگر و «قدرت منطقه ای» شدن و وارد بازی قدرت شدن، خرج می کند. چندی پیش شیخ حسن نصرالله تصریح کرد که بسته شدن حسابهای بانکی حزب الله تاثیری در وضع تشکیلات تحت ریاست او ندارد چون پول حزب الله مثل موشکهایی که دارد، از ایران می رسد**. تعداد این موشکها را پاسدار سلامی در یک عربده کشی در سخنرانی پیش از خطبه های نماز جمعه در 11 تیر، صد هزار ذکر کرد.
با اندکی توجه به عملکرد این رژیم، می توان به روشنی دریافت که ادعای امکان «اصلاح» این رژیم آن هم با شرکت در «مناسک» انتخابات، ایجاد سراب و توّهم است و تنها راه تغییر وضع را شرکت در انتخابات و رای دادن به این یا آن چهره به اصطلاح «اصلاح طلب» یا «معتدل» که همگی در دهه سیاه و پرجنایت ولایت خمینی از مقامات بلند پایه رژیم بوده اند دانستن، خیانت به مردم و خاک پاشیدن به چشم آنها و نا امید کردن آنان از همبستگی برای بپاخاستن در برابر رژیم برای سرنگون کردن این رژیم آزادی کش و فاسد و ضد ایرانی است.
*********
عربده کشی پاسدار سلامی در مورد تعداد موشکهای حزب الله در نماز جمعه، در لینک زیر:
http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13950411000426
*لینک مطلبی در مورد ماجرای بندر نحل و سوال از فرماندار در وب سایت خلیج فارس:
http://pgnews.ir/module/news/106505
* شرح ماجرای بندر نحل آن گونه که مردم شاهد بوده اند
https://hra-news.org/fa/uncategorized/a-6040
** خبری مربوط به تعطیل شدن حسابهای بانکی حزب الله لبنان و اظهارات شیخ حسن نصراالله
http://www.fardanews.com/fa/news/537028
۱۹ تير ۱۳۹۵- 9 ژوئیه 2016
http://iradj-shokri.blogspot.fr/


ابراهیم گلستان:‌ کیارستمی اصلا احتیاجی به تعریف گدار ندارد

ابراهیم گلستان:‌ کیارستمی اصلا احتیاجی به تعریف گدار ندارد 

 

سینمای ایران در شوک بزرگی قرارگرفت و در عرض چند ماه تیغ تیز بیماری یکی از ارکان مهم این سینمای متحول شده را گرفت. عباس کیارستمی و خبر درگذشتش نه تنها روی سایتهای خبری ایران بلکه روی خروجی خبرگزاری های رسمی جهان قرار گرفت او بی شک یکی از پدیده های بزرگ سینمای ایران و جهان بود که نمی توان به سادگی از کنار نامش گذشت و به او احترام نگذاشت.
کیارستمی اصلا احتیاجی به تعریف گدار ندارد
نوآوران -
مهدی وزیربانی- ابراهیم گلستان پیر هجرت کرده ی سینمای مدرن ایران را به سختی در انگلستان پیدا کردم او و زبان سرخ همیشه دوست داشتنی اش که بارها در گفتگوهایی که با هم داشتیم از آن زخم خورده ام همیشه برایم قابل احترام است، خیلی سخت می شود ابراهیم گلستان را به پای گفتگو کشاند و او هم خیلی سخت می شود که کسی را قبول داشته باشد و از هنرش تمجید کند تنها قاسم هاشمی نژاد بود که همیشه وقتی در خانه اش بودم می دیدم گاهی گلستان به او زنگ می زند و حرف می زنند اما اینکه عباس کیارستمی را قبول دارد یا نه برایم سئوال بزرگی بود او خطوط قرمز زیادی دارد و حتا مرگ دیگران باعث نمی شود نظرش درباره ی آنها تغییر کند و حداقل این را همگان می دانند. با او درباره ی کیارستمی حرف زدیم که با هم مرور می کنیم.
سینمای عباس کیارستمی سینمای خاصی بو با توجه به اینکه شما سخت پیش می آید که هنرمندی را قبول داشته باشید می خواستم بپرسم کیارستمی و سنت سینمای او از نگاه ابراهیم گلستان چگونه بود؟
چرا نباید من کسی را  که خوب کار کرده و فهم از سینما داشته را نپذیرم؟ این حرفها  که در ایران درباره من گفته می شود را چرا دوباره باز نشر می کنید؟ وقتی شما اینگونه سئوال می کنید یعنی باور دارید که من یک موجود پرخاشگرم که اینگونه نیست. من اولین کسی بودم که به سینمای کیارستمی اهمیت دادم و سینمای او را را قبول کردم درست پیش از آنی که این  افراد تهمت زننده در ایران شروع کنند و درباره اش بنویسند.کیارستمی سینما را خوب می فهمید با صراحت می گویم اولین کسی که کیارستمی را در سینما شناخت و تشویقش کرد که فیلم بسازد من بودم همان زمانی که مقاله نویسان مضحک مجلات در ایران فقط بلد بودند  حرفهای بی ربط بنویسند و من در همان دوران داشتم کار می کردم.
عباس کیارستمی آیا در استودیو گلستان همان جایی که فروغ فرخزاد و دیگران را دور هم جمع کردید با شما همکاری داشت؟
نه به هیچ وجه کیارستمی در استودیو گلستان حضور نداشت من از کارش خوشم می آمد و دورا دور از او حمایت می کردم، دلیلی نداشت هر کسی را که دوست داشتم بر دارم و بیاورم در استودیو گلستان و با او کار کنم مگر بنگاه خیریه باز کرده بودم!!!؟
در واقع تا چه اندازه اعتقاد دارید که عباس کیارستمی چهره ی سینمای ما را در جهان تغییر داد خصوصا پس از دریافت جایزه ی کن البته این نکته هم قابل ذکر است که شما و تنی چند پیش از کیارستمی خالق شاهکارهای سینمای ایران بودید و شرایط برای شما البته فرق می کرد
این حرفها را نزنید آقای وزیربانی، این حرفها نه در کت من می رود و نه به درد من میخورد من کار خودم را کردم و یک جا هم تصمیم گرفتم دیگر کار نکنم و هر چه هست همان بوده که حالا در دسترس آدمهای باهوش و حتا احمقها قرار دارد. عباس کیارستمی آدم خوبی بود و کارش بسیار عالی بود، او اولین بار که جایزه گرفت نیمه شب از شهر «نیس» فرانسه به من زنگ زد و گفت:« دوست داشتم اولین کسی که خبر را به او می دهم شما باشید آقای گلستان» من او را چند بار دیدم و یک بار هم لندن به دیدار من آمد، او آدم بسیار قابل قبولی بود خیلی ها را می شناسم که آدمهای پر مدعایی هستند اما به هیچ وجه قابل قبول نیستند اما کیارستمی هم بی ادعا بود و هم قابل قبول و کارش از خیلی ها بهتر بود که مغز آدم را می خورند و هرگز تولیدی در سینما ندارند.
در ایران به کیارستمی جفا شد و کسی به او اهمیتی نداد
در ایران آدمهای قدر نشناس  زیاد هستند و این را خود ایرانی ها هم می دادند! طرف از خانه اش می آید بیرون و با غرور می گوید من ادبیات می دانم یا از خانه اش می آید بیرون و می گوید من سینما می فهمم و اصلن معلوم نیست از کجا این فکرها به سرشان می زند، همین الان پس از گذشت شصت سال مثلا مقالاتی که آدمهای کم دان در مجلات ایران را می نویسند را بخوانید ببینید چه مهملاتی می نویسند، حداکثرش خیلی زور بزنند یک چیزهایی را مدام تکرار می کنند و این طور کارها آقا شعور لازم دارد که امثال کیارستمی داشتند. آدم که نمی شود مثلا خودش را شبیه فریدون بزک کند که چی مثلا در خانه ی عمه اش یک کتاب خوانده یا یک فیلم دیده! یاد گرفتن کار سهل و ساده ای که نیست یک مقوله ی مهم است و هاها و هوهو کردن الکی و تعریف و تمجید هم کار به جایی نمی رود باید کار کرد متن خواند شعور داشت و فهمید تا یک نفر مثل عباس کیارستمی بوجود بیاید شما الان یک نگاه به وضعیت ترجمه ی شعر در ایران بیاندازید طرف آمده شعر از زبان یوگسلاوی ترجمه کرده و آن نادان نمی داند که اصلا زبانی به نام یوگسلاوی وجود ندارد این آدم که مرد اسمش را سخت به خاطر آوردم اعتماد زاده یا به آذین او مترجم بدی نبود اما بد می فهمید! او  کتابی را ترجمه کرده و یک آقایی که شاملو نامی بود آمده و گفته می خواهم آن را بازنویسی کنم! خب من هم گفتم تو  بی ربط می کنی که می خواهی بازنویسی اش  کنی! تو کی هستی که از این غلطها هم بلد باشی! حداکثرش این است که اعتماد زاده فارسی اش بد باشد و تو میخواهی فارسی اش را خوب کنی اما فارسی خودت هم  بد است و اعتماد زاده هم فارسی اش بد نبود
شما با شاملو مشکل شخصی دارید اما او شاعر بی نظیری است
شما هم  بی ربط زیاد می گویید و این یک اپیدمی است در ایران و من هم وقتی کسی می خواهد بی ربط  باشد حوصله اش را ندارم از چاه بیرونش بیاورم! خیلی توان داشته باشم سعی می کنم مثل شماها  نباشم یک بار گفتم شاملو مرد، خودش و شعرش هم باهم دفن شدند
برگردیم به مسئله ی کیارستمی، ژان-لوک گودار می گوید : "فیلم با دی دبلیو گریفیث آغاز می شود و با عباس کیارستمی پایان می یابد." و عده ای هم او را به شاعر سینمای جهان تشبیهش می کنند نظر شما در این خصوص چیست؟
خیلی ها در سینما شعر گفتند، گدار هم فیلمساز اتوریته ای نیست و البته هیچکس هم نیست که بتواند چنین حکمی را صادر کند، این را قبول دارم که کیارستمی در برخی از فیلمهایش خیلی شاعرانه رفتار کرده است و البته کیارستمی اصلا احتیاجی به تعریف گدار ندارد چه کسی می داند که گدار چقدر می فهمد یا نمی فهد؟ یا حتا چه کسی می داند من که دارم این سئوال را پاسخ می دهم چقدر فهم دارم! خیلی ها در سینما کار کردند ببینید یک مجله در ایران چاپ میشد که من هم می دیدم که خیلی بد بود یک چیز سطحی آیا چون آن بیکاره ها دور هم جمع شدند و مجله راه انداختند سینما را می فهمیدند؟ نه نمی فهمیدند! همان موقع که داشت در فرانسه موج نو راه می افتاد کسی در ایران به آنها احترام می گذاشت؟ نه که نمی گذاشت. عباس کیارستمی قابل احترام است و گدار و دیگران هم لازم نیست برای اثبات این فیلمساز کارهای احمقانه بکنند.
شما به سعدی علاقه ی خاصی دارید آقای کیارستمی هم در این باب پژوهشهای گسترده ای انجام داده حتا روی حافظ و دیگران اما در ایران بسیاری به او تاختند که تو حق نداشتی در جریانی که متعلق به تو نیست و مثلا سوادش را نداری دخالت کنی نظر شما در این باره چیست؟
اینها دارند پرت و پلا می گویند و  بی خود می کنند که به کسی می گویند تو چون سینما گر هستی حق نداری در ادبیات نظر بدهی اصلا این حرف نیست یک مزخرف بی حد است! چقدر آدمهای نادان  هستند که راجع به ادبیات حرف می زنند و باید لگد زد به دهانشان و گفت درباره ی ادبیات حرف نزنید اما کسی اینکار را انجام نمی دهد. همه ی این آدمها مثل کسانی هستند که از خانه شان بیرون می آیند و عمه و ننه و خاله شان تعریفشان را کرده و فکر کرده اند شکری شده اند که می توانند برای دیگران تعیین تکلیف کنند. در ایران باید جلوی احمقها  ایستاد.


كلمة الأمير تركي الفيصل .. من مؤتمر المعارضة الإيرانية بباريس

كلمة الأمير تركي الفيصل في مؤتمر المعارضة الإيرانية

تامین معیشت و تنظیم دخل و خرج از بزرگترین و مهمترین چالش‌های خانوارهای ایرانی است و همه افراد جامعه از پُردرآمد و کم درآمد تا بی درآمد را با خود درگیر کرده است.
بررسی‌ها نشان می‌دهد متناسب نبودن افزایش‌های سالیانه حقوق و دستمزد با رشد یک باره قیمت‌ها در مقاطع مختلف زمانی، باعث شده تا خانوارهای کارگری نتوانند ارتباط منطقی بین درآمدها و هزینه های خود برقرار کنند. از این رو آنها اغلب مجبور می‌شوند بخش‌هایی از نیازهای زندگی خود مانند تفریحات، سفرها، حتی بخشی از درمان و تحصیلات فرزندان را بزنند تا بتوانند منابع اندک مالی برای مخارج مهم تر مانند مسکن و خوراک داشته باشند.

شاید به جرات بتوان گفت یکی از بدترین دوران‌های معیشتی کارگران در سال‌های اخیر در جریان اجرای قانون هدفمندی یارانه ها در فاز اول رقم خورد که پس از آن، بازارها با افزایش‌های یکباره و ناگهانی قیمت‌ها مواجه بود. کارگران معتقدند فاصله بین درآمد واقعی و هزینه های آنها در چند سال اخیر به شدت افزایش یافته است.

در اولین سال اجرای قانون هدفمندی یارانه‌ها، دولت به منظور مهار بازارها اقدام به افزایش بسیار ناچیز حداقل مزد کارگران گرفت و در آن سال با وجود تورم بالا، دستمزد کارگران تنها ۹ درصد افزایش یافت و این اقدام دستوری دولت باعث تشدید شکاف بین هزینه ها و درآمد کارگران شد، به ویژه اینکه پس از آن، دولت نتوانست در مهار بازارها و قیمت‌ها موفق باشد و موجی از افزایش‌های غیرمنطقی قیمت‌ها در کشور شکل گرفت.
تمام ارگان ها و وزارت خانه ها مدام از وضع روانی مردم و مشکلات زندگی، صحبت می کنند و مدام از راه حل هایی دم می زنند که تنها در حد یک شعار باقی می ماند. وضع روانی ایرانی‌ها خوب نیست، سرمایه اجتماعی در ایران کم شده و آمارهایی از انواع و اقسام بیماری‌های روانی اعلام می شود بی آنکه مسئولان راه حلی برای ریشه کن کردن موضوع ارائه دهند.



مردم ما استرس دارند، بردبار نیستند و تحمل دیگری را ندارند. این یک جمله تازه نیست. موضوعی است که در چندسال گذشته میان حرف‌های خیلی‌ها شنیده شده است.




در ایران طبق تحقیقاتی که در سال‌های گذشته انجام شده،۹۰‌درصد مردم ما برای امرار معاش زندگی استرس دارند. دولت باید متخصصان و کارگزاران را در تدوین برنامه‌های سلامت روان مردم به کار گیرد و این برنامه‌ها را عملی کند. این در حالی است که سازمان روانشناسی آمادگی همکاری با دولت را در این زمینه‌ها دارد.


براساس بررسی‌های صورت گرفته ۹۱‌درصد بیماری‌ها ریشه عصبی و روانشناختی دارند و در سلامت روان سه مقوله مهم فکر و باورهای انسانی، هیجانات و عواطف و رفتارها حایز اهمیت هستند و این سه مورد با یکدیگر سلامت روان را تشکیل می‌دهند که در این میان سلامت افکار و باورها از بیشترین درجه اهمیت برخوردار است زیرا تمامی رفتارها، هیجانات و عواطف از تفکر و باور انسان ناشی می‌شود.
بنا بر آمار و اطلاعات منتشره در سال ۹۲ از سوی مرکز آمار ایران متوسط هزینه سالانه خانوارهای شهری در کشور به حدود ۱۶ میلیون و ۴۲۸ هزار تومان می رسد خانوارهای استان تهران بیشترین و استان ایلام کمترین مبلغ را در بین استان های کشور هزینه کرده‌اند.

این در حالی است که در آمد خانوارهای تهرانی بر هزینه های آن ها مازاد است به طوری که به طور متوسط هر خانوار در سال گذشته حدود ۲۲ میلیون و ۱۰۷ هزار تومان کسب درآمد داشته است بنابراین نه تنها صورت مالی خانوارهای تهرانی کسری ندارد بلکه درآمدشان ۴۰۰ هزار تومانی از هزینه‌هایشان بیشتر است.

موحدی‌کرمانی!بودجه هست ولی دزد هم فراوان است/ برخی مدیران بیش از 200 میلیون تومان حقوق می‌گیرند/ آیا مسئولان خواب بودند این همه دزدی شد؟

موحدی‌کرمانی

 غارتگر بیت‌المال بداند او یک «دزد» است، غارتگر بیت‌المال واقعاً یک دزد است و با دزدی اموال 80 میلیون ایرانی را به غارت می‌برد. 
950 نفر در این کشور غارت‌گری کردند، این رقم کمی نیست، 950 مدیر حقوقی بین 15 تا 50 میلیون تومان دریافت می‌کنند،‌ این افراد مدیران بخش‌های بانکی، بیمه‌ای و شرکت‌های دولتی بوده‌اند که رقم بالاتر از 50 میلیون تومان را هم شنیده‌ایم که عده‌ای از آنان دریافت کرده‌اند،‌حتی برخی مدیران رقم بیش از 200 میلیون تومان حقوق دریافت کرده‌اند، این افراد چه کسانی هستند که مثل زالو به این نظام چسبیده‌اند و خون ملت را می‌مکند و اجازه نمی‌دهند خون به مظلومان و محرومان مملکت برسد.
 می‌گویند بودجه نیست، نه، بودجه هست ولی در کنار بودجه‌های کلان، دزد فراوان هم هست، آیا مسئولان مربوطه خواب بودند؟ این همه غارت و دزدی انجام شد اما مسئولان خواب بودند؟ 950 مدیر حقوق 15 میلیون تا 50 میلیون تومان دریافت کردند،‌ اما مسئولان خواب بودند؟‌ اگر بیدار بودند آیا نمی‌شد جلوی این غارت‌گری و دزدی‌ها را گرفت؟ یک لایحه یا یک طرح ارائه می‌کردند تا جلوی این غارت‌گری‌ها با وضع مقررات و قوانین سخت گرفته می‌شد.

از رد پای جدید «فریدون» در رانت‌های صدها میلیاردی تا شایعه تشکیل اتاق فکر علیه دولت

از رد پای جدید «فریدون» در رانت‌های صدها میلیاردی تا شایعه تشکیل اتاق فکر علیه دولت
.*** فاز جدید سریال دریافت‌های نجومی/جزئیات دیگری از 
رد پای«حلقه فریدون» در رانت‌ها و پورسانت‌های صدها 
میلیاردی
بحث فیش‌های حقوقی نجومی که چندی است دامنگیر دولت یازدهم شده، در هفته گذشته نیز خبرساز بود.
هرچند رئیس جمهور و معاون اولش در اظهارات مکتوب و شفاهی خود، دستوراتی را برای مقابله با این نوع فسادها صادر کرده و حتی چند مدیر بانکی را برکنار کردند، ولی برخی شخصیت‌ها بر برخورد با فساد از درون دولت تاکید دارند.
امروز نام «فریدون» برادر رئیس جمهور به کلیدواژه‌‌ای بدل شده که همه حتی رئیس سازمان بازرسی از ارتباط اکثر فسادهای اقتصادی کشور با وی سخن می‌گویند؛هرچند تاکنون خبر صریحی مبنی بر تکذیب یا تایید این ارتباط‌‌ها از سوی دولت منتشر نشده است.
افکار عمومی کشور و شخصیت‌های سیاسی برخوردی جدی‌تر از برکناری چند مدیر بانکی را برای مقابله با این فسادها از دولت مطالبه می‌کنند.همه بر این تاکید دارند که رئیس جمهور باید برخورد با فساد را از برادر خود شروع کند.
**زاکانی: دولت نباید به «اتاق بازرگانان» تبدیل شود/حقوق‌های نجومی پول خرد «لابی قدرت‌وثروت»/وام‌های صدها میلیاردی دانیال‌زاده و مالامیر بابهره صفر و حمایت «فریدون» از این دو نفر
زاکانی که چند ماه پیش ابعادی از تخلفات اقتصادی حسین فریدون را افشا کرده بود، این هفته نیز در یک نشست خبری، ابعاد جدیدی از نقش برادر رئیس جمهور در فسادهای اقتصادی را پرده‌برداری کرد.
از رد پای جدید «فریدون» در رانت‌های صدها میلیاردی تا شایعه تشکیل اتاق فکر علیه دولت
دبیر کل جمعیت رهپویان در این نشست بابیان اینکه دولت نباید به «اتاق بازرگانان» تبدیل شود، گفت: یک عده دنبال نمایندگی شرکت‌های خارجی و واسطه‌گری برای آن شرکت‌ها در کشور هستند و برایشان هم مهم نیست که کشور دچار مصرف‌زدگی شود.
وی اظهار داشت: مالامیر و دانیال‌زاده دو بدهکار بانکی و از دریافت‌کنندگان تسهیلات و پورسانت‌ هستند که فریدون پشت سر آن‌هاست.
 ادامه داد: وقتی از فیش‌های نجومی مدیران و وام‌های سرسام‌آور صحبت می‌‌کنیم، بخشی از ریشه این مسئله به کسانی بازمی‌گردد که هزاران میلیارد امکانات دارند و سکان‌دار اجرایی کشور می‌شوند؛ در نگاه این افراد 50 یا 100 میلیون پول خرد محسوب می‌شود.
**محمد سلیمانی: دادگاه حلقه فریدون مانند دادگاه‌ کرباسچی علنی برگزار شود/دولت به «اتاق بازرگانان» تبدیل شده و تجار خصوصی آن را اداره می‌کنند
از رد پای جدید «فریدون» در رانت‌های صدها میلیاردی تا شایعه تشکیل اتاق فکر علیه دولت
نماینده سابق مردم تهران در مجلس شورای اسلامی با اشاره به نقش اطرافیان رئیس‌جمهور از جمله برادر وی در فساد اقتصادی اخیر اظهار داشت: در حال حاضر قوه قضاییه باید علیه کسانی که حقوق‌ و پاداش نجومی گرفته، در امر انتصابات دخالت کرده و به صورت غیرقانونی پول جابه‌جا کرده‌اند مانند پرونده شهردار دوران سازندگی تشکیل پرونده دهد و آنها را به دادگاه فراخواند.
وی با بیان اینکه کاملا شفاف است که دولت به اتاق بازرگانان تبدیل شده است گفت: کسانی که در دولت هستند سرمایه های چند میلیاردی دارند و در بخش خصوصی نیز فعال‌اند، همه این مسائل چه به اسم و چه به کنایه مطرح شده و کاملا مشخص است که تجار خصوصی دولت را اداره می‌کنند؛ بنابراین این موضوع نیز به دادستان مربوط است.
**کامران دانشجو: حقوق‌های 40-50میلیونی برای مدیری که هزار میلیارد سرمایه دارد،پول توجیبی است/تکذیب تشکیل اتاق فکر علیه دولت
وزیر دولت دهم نیز ضمن این هشدار که دولت مسیر اشرافی‌گری را در درون خود تغییر ندهد، مردم در سال 96 این تغییر را اعمال می‌کنند گفت: حقوق‌های 40-50میلیونی برای مدیری که هزار میلیارد سرمایه دارد،پول توجیبی است.
از رد پای جدید «فریدون» در رانت‌های صدها میلیاردی تا شایعه تشکیل اتاق فکر علیه دولت
دانشجو ضمن پاسخ به برخی اظهارات مبنی بر تشکیل اتاق فکر علیه دولت تصریح کرد: برخی سایت‌ها و روزنامه‌های اصلاح‌طلب مدعی تشکیل اتاق فکری علیه دولت روحانی در خیابان ولنجک شده‌اند و اسم مرا نیز به همراه نام آقایان بهمنی، نیکزاد، حسینی و... را نیز در این زمینه ذکر کرده بودند که این مسئله کذب محض است و شاید منظور آنها اتاق بازرگانی‌ای است که خود دولت تشکیل داده است.
وی افزود: دولت یازدهم با عملکرد خود در سه سال اخیر نشان داده که دیگر نیازی به تشکیل اتاق فکر علیه آن وجود ندارد لذا بهتر است به جای فرافکنی‌های این‌گونه، اتاق فکری برای حل مشکلات اقتصادی و رکود علمی و معیشتی ایجاد کنند.
**یونسی: کسی از نزدیکان دولت فیش نجومی نداشته و متخلفین با دولت فاصله دارند
دستیار ویژه رئیس‌جمهور اما دولتمردان دولت یازدهم را از حقوق‌های نجومی مبرا می‌داند.
از رد پای جدید «فریدون» در رانت‌های صدها میلیاردی تا شایعه تشکیل اتاق فکر علیه دولت
حجت‌الاسلام علی یونسی با بیان اینکه از نزدیکان دولت کسی فیش نجومی دریافت نمی‌کند، گفت: چنین دریافت‌هایی به بنگاه‌های اقتصادی برمی‌گردد که با دولت فاصله زیادی دارند.
**هیچ‌کس در هر رتبه‌‌ای نباید برای تخلفات اقتصادی حاشیه امن داشته باشد
از رد پای جدید «فریدون» در رانت‌های صدها میلیاردی تا شایعه تشکیل اتاق فکر علیه دولت
ولی‌الله شجاع‌پوریان عضو حزب اتحاد ملت نیز ضمن تاکید بر برخورد بدون مماشات با حقوق‌بگیران نجومی گفت: در قوانین موضوعه کشور برای هیچ کس و با هیچ درجه و رتبه‌ای حاشیه امنیتی تعریف نشده است. در قوانین مربوط به تخلفات اقتصادی نیز استثنایی وجود ندارد که رئیس سازمان بازرسی یا دیوان محاسبات بگویند اینجا دست‌مان بسته است.
**پرویز داودی:مشکل کنونی دولت «دولتمردان هزار میلیاردی» است
معاون اول دولت نهم نیز فعالیت‌ اقتصادی مدیران دولتی را غیرقانونی و عامل ایجاد فساد قلمداد کرده و تصریح کرد: مشکل کنونی دولت، وزرا و دولت‌مردان هزار میلیاردی است.
از رد پای جدید «فریدون» در رانت‌های صدها میلیاردی تا شایعه تشکیل اتاق فکر علیه دولت
داودی با بیان اینکه دولت‌مردان دولت یازدهم علی‌رغم اینکه فعالیت اجرایی دارند در فعالیت‌های بخش خصوصی نیز درگیرند، گفت: این یک ضعف بزرگ است که منشأ بسیاری از آسیب‌های دیگر برای دولت کنونی می‌شود.
**فومنی:روحانی اگر با کسی عقد اخوت نبسته با «فریدون» برخورد کند
از رد پای جدید «فریدون» در رانت‌های صدها میلیاردی تا شایعه تشکیل اتاق فکر علیه دولت
دبیر کل حزب مردمی اصلاحات نیز به اظهارات اخیر رئیس جمهور در واکنش به این بخش از بیانیه اخیر رئیس جمهور در باره برخورد با مدیران متخلف که گفته بود "من با کسی اقد اخوت نبسته‌ام" واکنش نشان داد و گفت: آقای روحانی گفتند که با کسی عهد اخوت نبسته اند. اگر چنین است اول با فسادهای برادر خود که رئیس سازمان بازرسی نیز به طور علنی آن را اعلام کرد، برخورد جدی کند.
**میرتاج‌الدینی: مراکز قضایی و نهادهای اطلاعاتی باید در خصوص فیش‌های نجومی وارد عمل شوند
از رد پای جدید «فریدون» در رانت‌های صدها میلیاردی تا شایعه تشکیل اتاق فکر علیه دولت
معاون پارلمانی دولت سابق بابیان اینکه هیچ‌جای دنیا فاصله کم‌ترین و بیش‌ترین حقوق 50 برابر نیست، اظهار داشت:‌ مراکز قضایی و نهادهای اطلاعاتی بر اساس اطلاعات متقنشان وارد عمل شوند و با دریافت‌کنندگان حقوق‌های نجومی برخورد کنند.

وزیر نفت با برکناری رکن‌الدین جوادی، یکی از متهمین پرونده کرسنت، علی کاردر یکی دیگر از متهمان پرونده را به جای وی منصوب کرد تا دور تسلسل محکومین و متهمین نفتی در این وزارتخانه کلید بخورد.

جولان متهمان نفتی در وزارت نفت؛
وزیر نفت با برکناری رکن‌الدین جوادی، یکی از متهمین پرونده کرسنت، علی کاردر یکی دیگر از متهمان پرونده را به جای وی منصوب کرد تا دور تسلسل محکومین و متهمین نفتی در این وزارتخانه کلید بخورد.
یک محکوم پرونده کرسنت برکنار شد، محکوم دیگر رئیس شد/ مدعی‌العموم ورود نمی‌کند؟
پرونده نفتی کرسنت یکی از پرونده‌های سنگین با حضور دلالان و محکومان نفتی است که به‌عنوان هزارتویی از مفاسد اقتصادی شناخته می‌شود که پایش به دادگاه لاهه نیز باز شده است.
پرونده کرسنت، قرارداد گازی است بین شرکت ملی نفت ایران و شرکت اماراتی کرسنت پترولیوم دوبی که در سال 2001 (1381) در زمان اصلاحات و وزارت بیژن زنگنه در این دولت منعقد شده است. مذاکرات اولیه این قرارداد از سال 1997 آغاز شد و در نهایت، سال 2001 منجر به تفاهم مشترک شد.[1]حضور دلالان مختلف و وارد شدن بیش از 10 میلیارد دلار پول کشور به جیب واسطه‌ها با اجرای این قرارداد، فروش گاز ترش ایران با قیمت ثابت و به ثمن بخس، فروش گاز ترش به‌جای گاز شیرین فراوری شده با قیمت پایین به‌طرف اماراتی، عدم همخوانی سرمایه‌گذاری اولیه میدان‌های گازی با سود حاصل از آن و زیان ایران در این پروژه، ثابت بودن قیمت فروش گاز در قرارداد و متعاقب آن زیان ایران از نوسانات قیمت، فروش گاز به نازل‌ترین قیمت بدون توجه به قیمت این فراورده نفتی در کشورهای هم‌جوار از جمله قطر که چندین برابر قیمت آن در پرونده کرسنت عرضه می‌کردند، در اختیار قرار دادن 7 و سپس 18 ساله منابع گازی ایران به کشور امارات آن‌هم با شرایطی که ذکر شد و ... ازجمله معایب این قرارداد بوده است [2]که با افشای آن جلوی این قرارداد گرفته شد و طرف اماراتی با شکایت از ایران در دادگاه لاهه غرامت کلانی از کشورمان و همچنین اجرای تمام مفاد آنرا طلب کرد[3] که اخبار مثبتی از اتفاقات حقوقی این پرونده در این دادگاه به گوش نمی‌رسد.
فساد، رعایت نکردن منافع ملی در قیمت‌گذاری گاز و نقض حاکمیت ملی، سه مسئله مهم در پرونده کرسنت عنوان شده است.
یک محکوم پرونده کرسنت برکنار شد، محکوم دیگر رئیس شد/ مدعی‌العموم ورود نمی‌کند؟با روی کار آمدن دولت یازدهم و تکیه دوباره زنگنه بر صندلی وزارت نفت عواملی که در انعقاد قرارداد کرسنت نقش داشتند به‌واسطه حضور زنگنه در این وزارتخانه به پست‌های کلیدی و مهم دست یافتند. «رکن‌الدین جوادی» ریاست سابق شرکت ملی نفت ایران که اخیراً برکنار شد یکی از این افراد است که رسانه‌های خارجی برکناری وی را به دست داشتنش در پرونده کرسنت مرتبط دانسته‌اند.
در همین رابطه پایگاه تحلیلی المانیتور برکناری رکن‌الدین جوادی از ریاست شرکت ملی نفت ایران را با پرونده کرسنت مرتبط دانست و نوشت وی از سوی قوه قضائیه به دست داشتن در این رسوایی متهم شده و پس از مهدی هاشمی دومین فردی است که در ارتباط با این پرونده موقعیتش را از دست می‌دهد.[4]
المانیتور نوشت: قوه قضاییه ایران پس از یک بررسی طولانی درباره قرارداد کرسنت در ماه فوریه به دولت روحانی دستور داد که رکن‌الدین جوادی را به اتهام فساد مرتبط با این قرارداد گازی برکنار کند.
همچنین بنا بر گزارش وال استریت‌ژورنال، رکن‌الدین جوادی پس از آن برکنار شده که انتقاداتی از سوی برخی نمایندگان مجلس ایران درباره یک قرارداد صادرات گاز با یک شرکت اماراتی مربوط به یک دهه قبل (قرارداد کرسنت) مطرح‌شده است. در آن زمان رکن‌الدین جوادی یکی از مدیران شرکت ملی نفت ایران بوده است. این نمایندگان مطرح کرده‌اند که جوادی برای فروش گاز کشورمان به قیمت بسیار پایین مذاکراتی با طرف اماراتی انجام داده است. سخنگوی وزارت نفت ایران و رکن‌الدین جوادی برای اظهارنظر در این باره در دسترس نبوده‌اند.[5]
یک محکوم پرونده کرسنت برکنار شد، محکوم دیگر رئیس شد/ مدعی‌العموم ورود نمی‌کند؟زنگنه بعد از جوادی پست ریاست شرکت ملی نفت ایران را به «علی کاردر» تحویل داده است[6] که وی نیز یکی از متهمان اصلی پرونده کرسنت محسوب می‌شود. کاردر یکی از 15 نفری است که از سوی قوه قضائیه به دست داشتن در این رسوایی متهم شده است.[7] 
درعین‌حال، زنگنه جوادی را به سمت جانشین وزیر در امور نظارت بر منابع هیدروکربنی منصوب کرده است که سمتی ارشد است. این انتصاب نشان می‌دهد که اختلاف‌نظرها بین زنگنه و جوادی آن‌گونه که برخی از رسانه‌ها می‌گویند جدی نیست. حتی برخی از رسانه‌ها برکناری و انتصاب دوباره وی به پستی ارشد را نشانه عدم تمایل زنگنه برای تغییرات پیش‌آمده تحلیل کرده‌اند و درنتیجه بیان‌شده که زنگنه، جوادی را تحت‌فشار برکنار کرده است.
آنچه از ماوقع ماجرا برمی‌آید وزارت نفت محل و مدخلی برای حضور افرادی شده که دستشان در پرونده‌های فساد همچون کرسنت آلوده است اما درهم‌تنیدگی این موارد سبب شده تا با برکناری یکی از محکومان، محکوم دیگری جای وی بنشیند و این تسلسل تکرار شود. 
با توجه به اینکه کشورمان در پرونده کرسنت بر اساس شکایت طرف قرارداد در آستانه ضرر و زیان کلان میلیاردی قرار دارد به نظر می‌رسد بایستی با سرعت و قاطعیت بیشتری نسبت به برخورد با عواملی که حالا بر صندلی‌های مهم وزارتخانه نفت تکیه می‌زنند، اقدامات مقتضی انجام گیرد و مدعی‌العموم برای رسیدگی به این پرونده مهم به‌طور ستادی و عاجل وارد و اقدامات لازم را انجام دهد به گونه‌ای که کرسنت با یک شوک مواجه شود تا ضمن بررسی دقیق موضوع و برخورد با خاطیان امر نسبت به جلوگیری از ضرر و زیان‌های کشورمان در دادگاه لاهه جلوگیری صورت گیرد و کشورمان با اطلاعات کامل به مصاف بحرانی که در زمان وزارت زنگنه در دوره اصلاحات به وجود آمد، برود.

خانواده‌ای پنج نفره در گوشه‌ای از حیاط بیمارستان روی زیرانداز اتراق کرده‌اند. می‌گوید اهل گناوه است و دو ماهی می‌شود که کنار بیمارستان زندگی می‌کند. پسر بزرگش نارسایی کبدی دارد و برای درمان به تهران آمده‌اند.

خانواده‌ای پنج نفره در گوشه‌ای از حیاط بیمارستان روی زیرانداز اتراق کرده‌اند. می‌گوید اهل گناوه است و دو ماهی می‌شود که کنار بیمارستان زندگی می‌کند. پسر بزرگش نارسایی کبدی دارد و برای درمان به تهران آمده‌اند.
همراهان بیمار؛ قریب‌هایی که در غربت تهران ذره ذره آب می‌شوند/ 60 شبانه‎روز است که آتش می‌بارد و پشه +عکساین صدای خس خس نفس‌های پر از رنج بیمارشان را برایتان بنویسیم یا توصیف قدم زدن مردی که از شدت آلام بیماری فرزندش و آوارگی خانواده اش، شب ها تا صبح در حوالی بیمارستان قدم می زند، بر چین و چروک‌های صورتش می افزاید و خفتن کودکانش در هُرم تیرماه تهران را نظاره‌گر است. اگر تابحال در گرمای خیابان‌های پایتخت، در چادر برزنتی یا روی پتوی مسافرتی نخوابیده‌اید، گفتن از دردهای بزرگتر همراهی بیماران، ناراحتی زایدالوصفی نخواهد داشت.

قصه پر دردی است قصه  آدم‌هایی که باید به غیر از رنج بیمارداری، خیابان خوابی و بی‌سرپناهی در شهری غریب  هم به دردهایشان اضافه شده است. خانواده‌هایی آبرودار که از سر ناچاری باید روز و شب را در حیاط بیمارستان یا چادرهای مسافرتی و خودروهایشان سپری کنند. چادر نشین‌هایی که بی‌خانمان نیستند اما مجبورند چند هفته و حتی چند ماهی را در چادرهای مسافرتی یا درون خودروهایشان بگذرانند و تنها به بهبودی بیمارشان فکر کنند.
دو سال قبل، وقتی وزیر بهداشت خبر از اجرای طرح تحول نظام سلامت داد، وعده کرد تا هزینه‌ها و آلام بیماران برای درمان به حداقل برسد، رسیدگی و ساماندهی به وضعیت همراهان بیماران هم در دستورکار مسئولان وزارت بهداشت قرار گرفت تا خانواده‌هایی که برای درمان عزیزانشان از شهرهای کوچک به تهران و دیگر کلانشهرهای کشور می‌آیند مجبور به اتراق در حیاط بیمارستان‌ها یا چادر زدن در پیاده راه‌ها و پارک‌های شهر نشوند.

گشت و گذاری کوتاه در خبرها برای مرور وعده های مسئولان وزارت بهداشت درباره اسکان دادن به همراهان بیماران شهرستانی کافی است تا مشخص شود با اینکه اسکان این خانواده‌ها بخشی از دغدغه های این مسئولان بوده اما تا به امروز به غیر از اقداماتی ناچیز، کاری برای خانواده‌های سرگردان در تهران و دیگر کلان‌شهرها صورت نگرفته است.

با وجود تاسیس چندین همراه سرا آنهم توسط شهرداری تهران، بازهم حیاط و خیابان‌های اطراف بیمارستان‌های مادر، پر است از خانواده‌هایی که مجبورند برای ماندن در کنار بیمارشان، روز و شب را در این حوالی یعنی پیاده روهای اطراف آن و یا خودروهای شخصی شان سپری کنند.

حیاط بیمارستان؛ خانه دوم خانواده‌های مستضعف

ابتدا به بیمارستان شریعتی تهران سر می‌زنیم. یکی از مهمترین مراکز درمانی کشور که بیماران بسیاری از سراسر کشور برای طی مراحل درمانی خود به آن مراجعه میکنند. 

در این روزهای گرم و طاقت فرسای تابستان، حیاط بیمارستان به خانه دوم برخی خانواده ها تبدیل شده است؛ خانواده هایی که از بنیه مالی ضعیفی برخوردارند و امکان پرداخت کرایه هتل و یا مسافرخانه را ندارند؛ پدر و مادرهایی که می خواهند در کنار فرزندشان باشند و حتی برای ساعتی حاضر به ترک محیط بیمارستان نیستند.

به سراغ یکی از خانواده ها می روم، اهل سیرجانند و 45 روزی می شود که برای درمان پسر نوجوانشان به تهران آمده اند. در بساطشان خبری از چادر مسافرتی و وسایل زندگی نیست. به جز چند تخته پتو و بالش و یک گاز پیک نیکی کوچک که حکم آشپزخانه شان را دارد و با همین وسایل محدود 45 روز را میهمان حوالی بیمارستان بوده اند.
همراهان بیمار؛ قریب‌هایی که در غربت تهران ذره ذره آب می‌شوند/ 60 شبانه‎روز است که آتش می‌بارد و پشه +عکس
از حال و روزشان که می پرسم، مادر خانواده با بغضی فشرده در گلو و لهجه‌ای کرمانی می گوید حالمان خوب نیست، پسرم سرطان دارد و تمام فکر و ذکرم پسرم شده. می‌گوید دکترها فقط می‌گویند دعا کنید. از حال و روز خودشان که می‌پرسم میگوید: "اوایل بیماری علی من به تنهایی همراهش آمدم، اما وقتی حالش بد شد و چند باری به کما رفت همسرم هم مجبور شدبه تهران بیاید و بچه ها را هم همراه خودش آورد."

زندگی کردن در حیاط بیمارستان آنهم همراه دو تا بچه کار سختی است. می‌پرسم مسئولان بیمارستان می‌دانند که شما سرپناهی ندارید و در کوچه و خیابان می‌خوابید؟ می‌گوید مگر می‌شود ندانند، بارها این موضوع را به پرستارها و دکترها گفته‌ام. آنها هم می‌گویند کاری از دست ما برنمی‌آید. 

غرورش اجازه نمی‌دهد گریه کند اما بغض هم امانش نمی‌دهد. با همان حال می‌گوید درست است که پول نداریم یک ماه برویم مسافرخانه یا هتل، اما در شهر خودمان آبرو داریم. حالا ببین چه بر سرمان آمده که  اینجا حتی اجازه چادر زدن در حیاط بیمارستان را هم به ما نمی دهند.
 
چند قدم آنطرف تر زن و مردی میانسال روی زیر اندازی محقر اتراق کرده‌اند. اهل دزفولند و بیست روزی می شود که برای درمان تنها پسرشان به تهران آمده اند. پدر می‌گوید یک ماه قبل دکترهای دزفول گفتند دیگر کاری از دست ما برنمی آید و باید به این بیمارستان بیایید. از بیماری اش که می‌پرسم می‌گوید سرطان دارد و توضیح بیشتری نمی دهد.

حالا 20 روزی می شود که اینجا هستند و شب و روزشان را در حیاط بیمارستان می گذرانند. مرد با ناراحتی می گوید شرمنده ام که پولی برای فرستادن همسرم به هتل یا مسافرخانه ندارم. همین ناراحتی اش را هم با حالتی سر در گریبان می گوید و بعد کمی راه می رود تا مانند آن شعر معروف مشخص شود که "مرد برای هضم دلتنگی هاش، گریه نمی کنه، قدم می زنه"

ادامه می دهد: شب ها خودم به عنوان همراه در کنار پسرم می خوابم اما همسرم مجبور است همینجا بخوابد. وقتی می گویم برای اقامت در همراه سرا درخواست داده اید یا نه؟ با تعجب می گوید همراه سرا دیگر کجاست؟! من هر بار به مسئولان بیمارستان گفتم همسرم جایی ندارد و شب ها در حیاط می خوابد گفتند کاری از دست ما بر نمی آید. این اولین بار است و از شما می شنوم که جایی برای اسکان همراه بیماران هست.

بیمارستان قلب؛ جایی برای اتراق قلب ها و جیب های ضعیف
 
مرکز قلب تهران درهمسایگی بیمارستان شریعتی است و حیاط و محوطه بیمارستان به شکلی طراحی شده است که امکان اتراق و اسکان موقت همراهان بیماران در آن وجود ندارد. پیدا کردن بیماران شهرستانی دراین فضا کمی سخت است و باید با دقت بیشتری آدم ها را رصد کرد تا همراه بیماران شهرستانی را پیدا کرد.

نیم ساعتی می گذرد تا سرانجام خانواده ای با لباس محلی توجه ام را جلب می کنند. پدر و مادری حدودا 40ساله که برای درمان نارسایی قلبی فرزندشان به تهران آمده اند. وقتی از قومیتشان می پرسم و اینکه از کجا به تهران آمده اند، مرد با لهجه محلی می گوید لرستان.

چند دقیقه ای بیشتر طول نمی کشد که سر صحبت را باز می کند و می گوید: در لرستان دامدار است و از وضع مالی خوبی هم برخوردار نیست.از بین حرف هایش همین را متوجه می شوم که دختر 17ساله اش نارسایی قلبی دارد و باید اینجا جراحی شود. تا الان 600هزار تومان بیشتر نداده ولی اگر قرار باشد پول بیشتری پرداخت کند آه در بساط ندارد. چون هرچه پس انداز داشته داده و الان حتی برای خورد و خوراک خودش و همسرش با مشکل روبرو است.

همراهان بیمار؛ قریب‌هایی که در غربت تهران ذره ذره آب می‌شوند/ 60 شبانه‎روز است که آتش می‌بارد و پشه +عکس

می‌پرسم راستی شب ها کجا می خوابید؟
با ناراحتی می گوید همسرم شب‌ها می رود بالا پیش دخترمان می خوابد و من هم همینجا روی یکی از این سکوها می خوابم. خدا را شکر می کند و می گوید بعضی وقت ها هم می روم نمازخانه بیمارستان چرتی می زنم. خدا را شکر دعا کن دخترم خوب شود که زودتر برویم شهرمان...
 
ترافیک چادرهای مسافرتی در حوالی بیمارستان امام (ره)

بیمارستان امام خمینی (ره) مانند همیشه شلوغ و پر ازدحام است. به جرات می توان گفت بیش از نیمی از بیماران و همراهانشان از دیگر شهرها به این بیمارستان آمده اند. خانواده هایی که اگر در پایتخت قوم و خویش و آشنایی نداشته باشند باید روز و شب هایشان را یا در حیاط بیمارستان بگذرانند یا در چادرهای مسافرتی آنهم در پیاده روهای حوالی بیمارستان.

همراهان بیمار؛ قریب‌هایی که در غربت تهران ذره ذره آب می‌شوند/ 60 شبانه‎روز است که آتش می‌بارد و پشه +عکس
خانواده ای 5نفره در گوشه ای از حیاط بیمارستان روی زیر انداز اتراق کرده اند. پدر به فکری عمیق فرو رفته و بچه ها هم باهم بازی می کنند. جلو که می روم، مردبا مهربانی سر بر می گرداند و تعارفم می کند که بنشینم. وقتی می پرسم اهل کجایید و چند وقت است اینجا هستید، می گوید اهل گناوه ام و دو ماهی می شود که اینجا هستیم.

نامش محمد است و 4 فرزند دارد. پسر بزرگش نارسایی کبدی دارد و برای درمان به اینجا آمده اند. می گوید: دو ماهی می شود که اینجا هستیم و بارها به مددکاری بیمارستان رفتم و گفتم که بچه کوچک دارم و نمی توانیم در کوچه و خیابان بخوابیم تا اینکه امروز یکی از پرستارها از دکتر برایم نامه گرفت تا بتوانم از همراه سرای شهرداری که همین خیابان بغلی است اتاق بگیرم.

برای پیدا کردن خانواده هایی که برای پرستاری از بیمارشان مجبور به اتراق در حیاط بیمارستان و چادر خوابی در گوشه خیابان شده اند نیازی به گشت و گذارهای طولانی نیست. چون تعدادشان آنقدر زیاد است که بی هیچ زحمتی می توان تعداد زیادی از آنها را در کنار هم پیدا کرد و ساعت ها در میانشان وقت گذراند و گپ زد. 

بخشی از حیاط بیمارستان که با میله های سبز رنگ از خیابان باقر خان جدا شده، جایگاه اصلی اسکان این دسته از افراد است؛ خانواده هایی که صبح ها را روی زیراندازی داخل حیاط بیمارستان می گذرانند و شب ها یا در پیاده رو چادر می زنند یا در ماشین هایشان می خوابند.
 
حاج احمد تقریبا 60ساله است و از یکی از شهرهای مازندران همراه با همسر و سه پسرش به تهران آمده. آنهم برای درمان تنها دخترش که بیمارستان های مازندران از درمانش ناامید شده اند و برای درمان او را به تهران فرستاده اند. از شغل و پیشه اش که می پرسم می گوید کشاورز است و شالیکاری دارد.

چند لحظه ای بیشتر از هم صحبتی ام با احمد اقا نمی گذرد که پسر بزرگش خودش را می رساند. وقتی می فهمد خبرنگارم و آمده ام تا وضعیت و حال و روزشان را به گوش مسئولان برسانم می گوید: خواهرم مریض است و قرار است پیوند بگیرد.

"خدا را شکر اکثر هزینه های درمانش را بیمارستان و بیمه می دهد ولی بازهم نمی توانیم از پس بخشی از هزینه ها مثل دارو و ....بر بیاییم. ما خانوادگی کشاورزیم و بنیه مالی قوی نداریم. "

از وضعیت اسکانشان که می پرسم، با لحنی ناراحت می گوید: آواره ایم! پولی هم در بساط نداریم که اتاقی کرایه کنیم. 

شاید تصور می کند که همه اقشار جامعه، این گزارش را می خوانند، چون در ادامه می گوید: شما بنویس که ما را اذیت نکنند جا و مکان پیشکششان.باورتان نمی‌شود روزی دوبار برای آب دادن باغچه‌ها می آیند و مجبور می‌شویم زیر انداز و وسایلمان را جمع کنیم.

برای رسیدن به در خروجی از کنار تعداد زیادی خانواده که هریک روی زیر اندازی محقر به امید بهبودی عزیزشان نشسته اند می گذرم. آدم هایی که هریک در شهر و دیارشان برای خود صاحب زندگی و آبرو هستند و برو بیایی دارند. مردمانی که اگر ما روزی میهمان شهرشان شویم به بهترین شکل پذیرای مان خواهند بود، اما حالا که از بد روزگار خود گرفتار بیماری عزیزشان شده اند باید در گوشه ای از خیابان و حیاط بیمارستان روزگار بگذرانند.
 
با اینکه وزارت بهداشت به عنوان متولی امر درمان در کشور فکری اساسی به حال اسکان همراهان بیماران نکرده است و با بی‌تفاوتی از کنار مشکلات خانواده‌های بیماران بستری در بیمارستان‌ها می‌گذرد، اما در برخی مناطق، شهرداری تهران به جای نهادهای حمایتی دولتی دست به کار شده است.

کافی است پس از خروج از بیمارستان امام خمینی چند قدمی را درخیابان قریب به سمت خیابان باقر خان حرکت کنی تا به همراه سرای بیماران جواد الائمه برسی؛ همراه سرایی که با 32 اتاق که امکان پذیرایی از 120 همراه بیمار را دارد و در هر شبانه روز 120نفر از همراهان بیماران می توانند به جای خوابیدن در حیاط بیمارستان و اتراق کردن در کنار خیابان در اتاق های آن استراحت کنند. 

همراهان بیمار؛ قریب‌هایی که در غربت تهران ذره ذره آب می‌شوند/ 60 شبانه‎روز است که آتش می‌بارد و پشه +عکس
اما هنوز چادرهای رنگارنگ در حوالی این همراه سرا و بیمارستان، نشان می دهند جای کار زیادی مانده تا تاکید مهم رهبر انقلاب مبنی بر اینکه "کاری کنیم که بیمار جز دغذغه بیماری، رنج دیگری نداشته باشد" محقق شود.

استفاده از همراه سرا تنها با تایید مددکاری بیمارستان

چند دقیقه ای منتظر ماندن در کنار در ورودی همراه سرا کافی است تا بتوانیم با تعدادی از ساکنانش گفتگو کنیم. خانم جوانی که دو هفته ای می شود دراین همراه سرا اقامت دارد می گوید: سه ماهی می شود که مادرم در بیمارستان امام خمینی بستری است و تا همین دو هفته قبل مجبور بودم در حیاط بیمارستان یا داخل ماشین بخوابم اما بالاخره نوبت به من هم رسید و توانستم با نامه مددکاری در این ساختمان اتاق بگیرم.

وقتی از وضعیت درمانی مادرش می پرسم میگوید: خدا را شکر وضعیت مادرم بهتر است و دراین مدت با داشتن بیمه تنها یک میلیون تومان پرداخت کرده ایم اما در طول این سه ماه خیلی اذیت شدیم. شما خودت را جای من بگذار، اوایل که مادرم بستری شده بود خواهرم به تنهایی برای مراقبت از او از زنجان به تهران آمده بود ولی بعد از مدتی مجبور شدم برای کمک به او من هم به تهران بیایم. از آن به بعد یک نفرمان مجبور بود در حیاط بیمارستان بخواهد و همین موضوع برایمان مشکل ساز شد.

کمی آنطرف تر از این همراه سرا، خانواده ای مشغول پیدا کردن محلی برای چادر زدن هستند. هنوز سوال تکراری ام تمام نشده، مرد خانواده با عصبانیت می گوید: یک ماه ماندن زیر آسمان خدا، بدون امکانات و وسیله، درد آدم را دوچندان می کند. از چه می خواهی بدانی؟ روزها آتش می بارد و شب ها زیر درخت ها دم دارد و پشه و حشره های دیگر از جانمان بالا می روند. برای دستشویی باید کلی راه برویم و برای پیدا کردن یک لقمه غذا هم همینطور ...

هنوز صدای بلندش در گوشم سوت می‌کشد که ولوله ای در یکی از چادرها بر پا می شود، خانواده ای هنوز تلفن همراه یکی از اعضایش قطع نشده، سراسیمه به بیرون می دوند و بدون آنکه حواسشان به وسایل بیرون افتاده باشد و کسی را مراقب بگذارند، به سمت بیمارستان می دوند. به قول مشهور رسوایی 2، زلزله‌ای در راه است.