نگاهي به...

هر آنچه منتشر ميشود به قصد و هدف آگاهی رسانی و روشنگری است۰ ما حق "آزاد ی بيان" و" قلم" را جزء لاينفک مبارزه خود ميدانيم! ما را از بر چسب و افترا زدن باکی نيست! سلام به شهدای خلق! سلام به آزادی!

۱۳۸۷ بهمن ۲۶, شنبه

نوام چامسکی:" همه وحشی ها را از بين ببريد"

برگردان ناهيد جعفرپور
پنجشنبه ۲۴ بهمن ۱۳۸۷ - ۱۲ فوريه ۲۰۰۹

بخش يکم حملات اخير اسرائيلی/آمريکائی به فلسطينی های بی چاره در روز شنبه ۲۷ دسامبر ۲۰۰۸ آغاز گرديد. برنامه حمله نظامی دقيقا طرح ريزی شده بود/ در روزنامه های اسرائيلی ۶ ماه بود که در باره آن سخن گفته می شد. دوشخصيت معروف نظامی و ديگری تبليغاتی درريختن اين طرح نقش بازی می کردند. در واقع پيش زمينه اين طرح درس هائی بود که اسرائيلی ها از جنگ اسرائيل/لبنان در سال ۲۰۰۶ آموخته بودند. جنگ لبنان بد تدارک شده بود. از اين روی ما می توانيم کاملا مطمئن باشيم که غالب هر آنچه که درشرايط کنونی گفته و انجام می شوند، طبق نقشه و قصدا انجام می گيرند. مطمئنا اين مسئله برای زمان حمله هم صادق است
:
زمان حمله درست قبل از وقت نهار و آنهم زمانی است که دانش آموزان از مدارس به خانه هايشان می رفتند و خيابانهای شهر غزه پراز جمعيت بود. تنها احتياج به چند دقيقه بود تا بتوان ۲۲۵ انسان را بقتل رساند و ۷۰۰ نفر را مجروح ساخت. اين حمله آغازين حمله شومی بود برای قتل عام در پيش. آنهم قتل عام مردمی بی دفاع وغير نظامی که در قفسی کوچک زندانی می باشند و جائی برای گريختن ندارند. اتهان برونردر روزنامه نيويورک تايم در مقاله ای بانام:
"Parsing Gains of Gaza War"به بررسی جنگ غزه می پردازد و مهم ترين اهدافی را که در اين جنگ حاصل شدند را بر می شمارد.اسرائيل پيش خود محاسبه نموده بود که به نفعش است طوری رفتار کند که تنها کسانی که ديوانه می شوند رفتار می کنند ـ رفتاری که بشدت توليد ترور می نمايد ـ. اين برنامه ای است که به سال های ۵۰ برمی گردد.وی در اين مقاله می نويسد" فلسطينی ها اين پيام را همان روز اول فهميدند". وی ادامه می دهد " زمانی که هواپيماهای جنگی اسرائيلی در ظهر روز شنبه به سوی بيشماری از اهداف حمله ور شدند، فورا ۲۰۰ انسان کشته شدند. مسئله ای که حماس و تمامی مردم غزه را شوکه نموده بود". تاکتيک " ديوانه شدن" بنظر موفقيت انگيز می رسيد. برونر می نويسد" برخی از نشانه ها وجود دارند که مردم غزه اين جنگ را آنچنان دردآور می بينند که تلاش خواهند نمود دولت انتخابی حماس را رد کنند". اين برنامه تروردولتی هم بسيار قديمی است.در هر صورت من بخاطر نمی آورم که نيويورک تايمز يک چنين بررسی در باره جنگ چچن با عنوان " بررسی آنچه که از طريق جنگ چچن بدست آمد" علنی کرده باشد. در آن جنگ هم برخی از پيروزی ها حاصل شد.بنظر می رسد که پايان اين حملات بدقت طرح ريزی شده بود. به لحاظ زمانی بسيار دقت شده بود. به اين صورت که پايان اين حملات مستقيما قبل از مراسم رياست جمهوری " اوباما" باشد ـ تا بدين وسيله اين ريسک (غير ممکن)را تقليل دهند که اوباما لازم بداند چند کلمه انتقاد آميز در باره اين جنايت خشونت آميزی که از سوی آمريکا پشتيبانی شده است صحبت نمايد.دو هفته بعد از آغاز اين حملات زمانی که غزه مخروبه ای بيش نبود و تعداد کشته شدگان به ۱۰۰۰ نفر رسيده بود ـ آژانس سازمان ملل متحد:
UNRWAدر باره چيزهائی که اکثرمردم غزه به آن برای زنده بودن وابسته می باشند و ارتش اسرائيل از اينکه کمک ها به غزه فرستاده شود، جلوگيری می کند، توضيحاتی داد.فلسطينی ها که برای زنده بودن مبارزه می کردند، برای اينکه روز مقدس را ارج بگذارند می بايست از مواد غذائی و دارو صرف نظرنمايند در حاليکه همزمان می بايست صدها نفر از سوی هواپيماهای جت بمب افکن آمريکائی و هليکوپترها قتل عام شوند. اين دوگانگی در رفتار خيلی کم و شايد اصلا توجه ای را جلب نکرد. در وقايع نگاری جنايت های آمريکائی/اسرائيلی به يک چنين قصاوت و استهزاء ها بندرت اشاره می شود اگر هم بشود تنها در پانوشت ها خواهد شد. اين ديگر عادت همه شده است.در ماه جون ۱۹۸۲ حمله اسرائيلی پشتيبانی شده از سوی آمريکا به لبنان آغاز گشت. در اين حمله مقر آوارگان فلسطينی در صبرا و شاتيلا بمباران گرديد
.(که بعدا صحنه وحشتناک ترين قتل عام تحت نظر نيروهای دفاعی ارتش اسرائيل گشت). در اين بمباران ها بيمارستان محل هم مورد اصابت بمب ها قرار گرفت ـ بيمارستان غزه ـ طبق گزارش يکی از کارشناسان آکادميک خاورميانه آمريکائی بيش از ۲۰۰ نفر در اين بيمارستان کشته شدند. اين قتل عام در واقع پيش زمينه ای بود برای حمله ای که در آن ۱۵۰۰۰ تا ۲۰۰۰۰ انسان جان خود را از دست دادند. بخش های ديگر لبنان و بيروت منهدم گشتند. در اين جنگ پشتيبانی نظامی آمريکا در سطوح نظامی و ديپلماسی نقشی اساسی بازی می کرد. در آنزمان بر عليه بسياری از قطعنامه های شورای امنيت سازمان ملل وتو اعلام گرديد. آنها می بايست خشونتی جنايتکارانه را متوقف سازند که ميبايست اسرائيل را در مقابل يک معاهده سياسی صلح آميز نجات دهد. اين مسئله در تضاد با بسياری از ابداع های راحتی است که در باره رنج اسرائيلی ها بخاطر موشک باران های شديد گفته می شد ـ فانتزی از سر تقصير ـ. تمامی اينها نرمال بود و در باره اش از سوی سران اسرائيلی تقريبا بطور بازبحث ها شد. ۳۰ سال بعد موردشاو گور رئيس دولت اسرائيل در باره اش گفت:" از سال ۱۹۴۸ ما بر عليه مردمی مبارزه می کنيم که در روستا ها و شهرها زندگی می کنند". زيف شيف مشهورترين مفسرنظامی اسرائيلی گفته های گور را چنين جمع بندی می کند:" ارتش اسرائيل به اهداف غير نظامی آگاهانه و قصدا حمله ور شده است.... گور می گويد که ارتش هيچگاه ميان اهداف غير نظامی (و نظامی) فرقی نگذاشته است. بلکه اهداف غير نظامی را آگاهانه مورد هدف قرار داده است". ابا ابان يکی از سران دولتی در اين باره می گويد" چشم اندازه عاقلانه ای وجود داشت که آنهم بالاخره به واقعيت پيوست. اينکه به يک ملت تحت حمله فشار وارد شود تا خصومت ها پايان يابد". با اين تاثير ـ ابان اين را خوب فهميده بود ـ که اسرائيل برنامه های غير قانونی بسط وتوسعه را بدون مزاحمت انجام دهد. ابان همچنين به يکی از سخنان نخست وزير اسبق مناخيم بگين در باره سياست حمله دولت های حزب کار اسرائيل در مقابل غير نظاميان اشاره می کند و می گويد که بگين تصوير " يک اسرائيل" را نمايندگی می کند. تصويری که می خواهد" برای ملت های غير نظامی بصورتی آگاهانه و ارادی وبه هر وسعت قابل تصور، مرگ و ترس ايجاد کند و اين کار را با روحيه ای می کند که انسان را به ياد رژيم هائی می اندازد که نه آقای بگين و نه من به خودمان اجازه می دهيم از آن رژيم ها نام ببريم". ابان به هيچ وجه دلائل گفته شده از سوی بگين را رد نمی کند. وی به بگين انتفاد می کند زيرا که وی اين سخنان را علنی نموده است. همچنين اين مسئله نه ابان و نه تحسين کنندگانش را اذيت می کند که همچنين طرفداری ابان برای يک تروريسم دولتی شديد، انسان را ياد رژيم هائی می اندازد که وی ترس داشت از آنها نام ببرد.توجيح ابان از تروريسم دولتی در گوش های آتوريته های محترم قابل قبول بنظر می رسد. در فاصله عمليات اخير اسرائيلی/آمريکائی، توماس فريد من در نيويورک تايمز از تاکتيک اسرائيل سخن گفته بود ـ چه در عمليات اخيرو چه در حمله به لبنان در سال ۲۰۰۶ ـ. اين تاکتيک بر بستر منطقی سالم قرار گرفته به اين صورت که "تلاش شود به حماس درس داده شود. آنهم به اين شکل که هرچه بيشتر از ميليشيای حماس از بين برده شود و برای مردم غزه رنج و درد فراوان ايجاد شود". در چشم انداز عملی اين تاکتيک معنی می دهد. در لبنان هم همينطور. بقول فريدمن "جائی که امکان طولانی مدت برای ايجاد وحشت وجود دارد". وی ادامه می دهد " در اين تاکتيک آمده که برای غير نظاميان ـ خانواده ها و کارفرمايان ميليشيا به اندازه کافی رنج به وجود آورد تا حزب الله در آينده دچار وحشت گردد". در واقع منطق همانی است که اوساما بن لادن در ۱۱ سپتامبربرای ترساندن آمريکائی ها بکار برد. واقعا يک منطق " تحسين آميز" ـ توجه شود به حملات نازی ها به ليديسه و اورادو، انهدام گروسنی توسط پوتين و تلاش های ديگری که برای“ درس دادن" انجام شد. اسرائيل تا آنجا که ممکن بود تلاش نمود به اين منطق پايبند باشد. همانطوری که استقان ارلانگرکارشناس روزنامه نيويورک تايمز گزارش داد" گروه های حقوق بشری اسرائيلی در باره حملات اسرائيل به ساختمان هائی که بنظر آنها جزء مناطق غير نظامی بايد دسته بندی شوند " ابرازنگرانی“ کردند ـ چون مجلس، ايستگاه های پليس و قصر رياست جمهوری“. اما روستا ها و خانه های شخصی و مقرر های کنارهم آوارگان، سيستم های آب رسانی و فاضلاب ها، دانشگاه ها، مدارس، بيمارستان ها، مساجد، تاسيسات کمک رسانی سازمان ملل، آمبولانس ها و تمامی چيز های ديگری که از رنج قربانيان می کاهد جزء مناطق غير نظامی دسته بندی نمی شوند
.ادامه دارد...