۱۳۸۹ اسفند ۴, چهارشنبه
آقای سروش!نامۀ سرگشاده و دردناک شما را با تمام دّقت خواندم
آقای سروش!
م-ت اخلاقی
نامۀ سرگشاده و دردناک شما را با تمام دّقت خواندم ،بسیار درد کشیدم از دردهائی که بر دادماد بی گناه شما گذشت.دردهائی که ٣٢ سال است بر ملّتی نجیب،مظلوم وصبور می گذرد .
باور کنید اشک در چشمانم حلقه زد آنجائی که نوشته بودید یک شبانه روز تمام او را عریان در سرد خانه در کنار اجساد رها کرده بودند،تصوّرش هم وحشتناک است .وقلبم سوخت آنجائی که آورده بودید که از او اعترافاتی خواسته بودند که برعلیه همسر خویش یعنی جگرگوشه تان بر زبان بیاورد .صادقانه بگویم بعنوان یک زندانی سیاسی باقی مانده از سالهای دهۀ ١٣٦٠ مرا در درد خویش ودامادتان وهمسر ایشان شریک بدانید.
امّا میخواهم صادقانه وبدور از هر غرض ومرضی ویا خدای ناکرده سرکوفتی،از شما سئوال ویا سئوالاتی را مطرح کنم .هنگامی که به این جملۀ پرمعنی شما یعنی این جمله رسیدم :
"بار خدایا! از غزالی آموختهام که هیچکس را لعنت نکنم حتی یزید را، اما اینک فروتنانه از تو رخصت می طلبم تا بر جمهوری کافرپرور اسلامی ایران، لعنت و نفرین بفرستم."
تمام وجودم مملو از سئوال وحیرت گردید .با خود زمزمه کردم که :
یعنی آقای سروش در سالهای دهۀ ١٣٦٠ در ایران نبوده ؟
یعنی آقای سروش در سالهای دهۀ ١٣٦٠ زبان فارسی را نمیدانسته ؟
یعنی آقای سروش در سالهای دهۀ ١٣٦٠ روزنامه نمیخوانده ؟
یعنی آقای سروش در سالهای دهۀ ١٣٦٠ اخبار رادیو وتلویزیون را گوش ویا نگاه نمی کرده ؟
یعنی آقای سروش در سالهای دهۀ ١٣٦٠ اسم "آیت الله گلزادۀ غفوری" را که ۳ فرزندش به اضافهی دامادش توسط رژیم جمهوری اسلامی به جوخۀ تیرباران سپرده شدند نشنیده ؟
یعنی آقای سروش در سالهای دهۀ ١٣٦٠ نشنیده بود که در زندان اوین و زندان قزلحصار به دختران وزنان زندانی ،بویژه به دختران "مسلمان "مجاهد که برخی از آنها در زندان نماز شب هم میخواندند تجاوز میشده ؟
یعنی آقای سروش در سالهای دهۀ ١٣٦٠ چهرۀ آقای طاهر احمد زاده را برصفحۀ تلویزیون جمهوری اسلامی ندیده بود که بر اثر فشارها وشکنجه ها پوستی بر استخوانی بود ؟
یعنی آقای سروش در سالهای دهۀ ١٣٦٠ مادران و پدران درد کشیده وگاها مسن وضعیف را ،بخصوص آنهائی را که برای ١٠ دقیقه ملاقات از شهرستانهای دور دست،گاها ٢٠ ساعت راه کوبیده وبا پاهای ورم کرده از راه می رسیدند ،شهرهائی مثل بندرعباس،مسجدسلیمان،اهواز،سیستان وبلوپستان ووووو در پشت درهای زندان اوین وقزلحصار را نمیدید ؟
یعنی آقای سروش در سالهای دهۀ ١٣٦٠ رفتار شکنجه گران وزندانبانان رابا خانوادۀ برخی از زندانیان که آنچنان با خانواده ها رفتار میکردند که برخی از زنان باردار ملاقات کنندۀ منتظر در پشت درب زندانها بر اثر آن هل دادنها وفشارها، درست جند ساعت بعد دچار سقط جنین شدند، که یکی از بستگان اینجانب یکی از آن زنان بود را نمیدیدند ویا سرگذشتشان را نمی شنیدند ؟
یعنی آقای سروش در سالهای دهۀ ١٣٦٠،نام شعبۀ ٧ در زندان اوین را که "جهنمّی" در مجموعۀ اوین بود را نشنیده بود ؟شعبه ای که بر زندانبانان وپاسداران شهرستانی که زندانی به اوین منتقل میکردند نیز ناشناخته بود،چرا که بر آنها نیزچشم بند می زدند،من با دو چشم خود اززیر چشم بندم این عمل را دیدم .
یعنی آقای سروش جنایت هولناک قتل عام هزاران زندانی سیاسی را که گاها برخی از آنها یک دهه از عمرخویش را در زندان های جمهوری اسلامی ایران گذرانده بودنددر سال ١٣٦٧ را نشنیده بود ؟
یعنی آقای سروش در همان سال١٣٦٧ اصلا اعتراض خدا بیامرز آیت الله منتظری را نسبت به این فاجعۀ انسانی را نشنیده بود ؟
یعنی آقای سروش نام خاوران را که هزاران پیکرزندانی سیاسی شکنجه شده را در گورهای دسته جمعی در آن در زیر خاک پنهان کرده بودند را نشنیده بود ؟
اگر بخواهم از این دردهای بی شمار سالهای دهۀ ١٣٦٠ بگویم وبنویسم،مثنوی صد من شود .
ودر آخر این سئوالها، به عنوان یک دانشجوی دانشگاهای ایران در سال ١٣٥٩ فقط یک سئوال اساسی از ایشان به عنوان یک دانشگاهی را دارم وآن اینست که:
آقای سروش همدرد گرامی،در سال ١٣٥٩ که به دانشگاهها تحت عنوان "انقلاب فرهنگی" به فرمان خمینی وحشیانه حمله کرده و به تجاوز به برخی از دانشجویان دختر در برخی از دانشگاه ها نیز اقدام کردند،شما در کجای زمین ایستاده بودید،ودر کجای نظام بی نظم "جمهوری کافرپرور اسلامی ایران" ؟
به یک نمونه از این وحشیگریها در یکی از دانشگاها که همین آخوند "احمد جنتی" خطبه های نمازش را خواند وسپس فرمان حمله به دانشگاه ودانشجویان را داد اشاره میکنم : در آن روز "مملو از جنایت" به دفتر سازمان پیکار حمله کردند ودر فردای آن روز یا غروب همان روز گویا اجساد دختران دانشجوی پیکاری را در جنگلهای اطراف پیدا کرده بودند که چوب در آلت نتاسلی آنها فرو کرده بودند(به صد در صد موّثق بودن این خبر آگاهی ندارم) .
وسوال آخر اینکه ،
یعنی آقای سروش نمیدانستند والان بعد از رو شدن اینهمه جنایت نمیدانند که بینانگذار واقعی اینهمه فاجعۀ انسانی، شخصی به اسم "خمینی "بوده است ؟
آقای سروش همدرد عزیز و گرامی،شرمم باد ولعنت زمین وزمان بر من ،اگر قصد تعنه ویا سرزنش،یا سرکوفت زدن به شما وامثال شما را دارم،که اگر چنینم خیلی بلیدوبی شرمم .خیلی دلم میخواست که شما را از نزدیک می دیدم وجای جای شکنجه هائی را که هنوز بر بدنم از سالهای دهۀ ١٣٦٠،یعنی همان سالهای طلائی عصر" امام راحل"به یادگاری بر جسم بی زبانم دارم به شما نشان بدهم .باورکنید زمانی که مرا دستگیر ویا بهتر است بگویم ربودند،اصلا نمیدانستم چطوری باید "آلت حرب"یعنی تفنگ را به دست گرفت،واین درحالی بود که در کیفرخواستی که برایم آماده کرده بودند،ابتدا محاربم خوانده،وسپس "مفسدفی لارض".
از انتقام متنفرم ،امّا وقتی دیدم که نوشته بودید بر دامادم چنین رفته است، گریه ام گرفت،نه برای خودم،برای همۀ آنهائی که هزار هزار بیشتر از آنچه بر داماد مظلوم وبیگناهتان رفته بر آنها رفت.وبالاتر از همه انبوهی از سئوال که:
پس ای خدای من آقای سروش در آن سالها کجابود ،چه کاره بود،ودر کجای زمین ایستاده بود ؟
مگر ما ایرانی نبودیم ؟
مگر مادران وپدران پیر ما ایرانی و اصلا آیا بشر نبودند که آقای سروش فریادی بکشد که آخر "بی دینها بچه هایشان به قول "شما ویا به قول همۀ ما" کافر ویا منافقند"،پس چرا اینچنین بر روزگار مادران وپدران پیر مومن ونمازگذارشان که گاها بر روی زمین تیمم میگرفتندودر پشت زندانها نماز میخواندند می آورید ؟
آقای سروش به کینه وانتقام نه تنها اعتقاد ندارم،بلکه از آن متنفّرم.در یک کلام تنها به کینه ورزی ،کینه دارم .
امّا
شما را هرگز به عنوان یک بندۀ "بی پناه خدا" که اکنون حدود بیش از ٢٥ سال است آورارۀ غربت هستم نخواهم بخشید اگر از اخبار وجنایات سالهای دهۀ ١٣٦٠،بویژه جریان ننگین به اصطلاح "انقلاب فرهنگی"در سال ١٣٥٩ با خبرهستید ویا خود دستی در آنها داشته اید وناگفته هایی است که شما آنها را میدانید وامروز بر زبان نمی آورید.نبخشیدن،نه به مفهوم انتقام گرفتن فردی از شما ،بلکه من شمارا در برابر تاریخ و وجدانتان قرار میدهم ،واگر قیامتی هست،باورکنید فقط برای روشن شدن آن سالهای تاریک،شمارا در برابر آفریدگار یکتا قرار خواهم داد .
اگر مفهمو م نبخشودن من بجز این باشد،من که باشم که ببخشمم یا نبخشم ؟
که اوست بخشندۀ مهربان.
آقای سروش ای مرد ادب ودانش وفلسفه بگوئید ،
بگوئید چه بود،که بود،کی کرد،کی فرمان داد،تا شاید مرهمی شود بر دردهای کهنه همۀ دردکشیدگان ٣٢ ساله ولالائی شود بر ارامش روحهای پاک ومعصوم پدر ومادران رنج کشیدۀ در گورها خفته ،بگوئید تا اعتماد کنیم که دردتان درد حقوق بشر است،ونه اینکه درد خانوادگی وقبیله ای .
ننگ و نفرین بادا بر من اگر قصدم از این نوشته سرکوفت زدن بر شما ویا امثال شما ست .
الهم فشهد ،پرودگارا تو شاهد باش
موّفقیت وسربلندی شما را آرزو دارم و برای شما وداماد ذجر کشیده تان وهمسر معصوم ایشان یعنی جگر گوشۀ شما آرزوی صبر وبردباری وسلامتی را دارم .
زندانی سیاسی
م- ت اخلاقی
٤ اسفند ١٣٨٩
در جلسه امروز قرارگاه عمار (مركز راهبردي جبهه اهل ولاء) 15 نفر از اعضاي شوراي مركزي انتخاب شدند كه اسامي آنها به شرح ذيل است:
1- حجتالاسلام والمسلمين عليرضا پناهيان (مسئول اتاق فكر نهاد نمايندگي مقام معظم رهبري در دانشگاهها)
2- حجتالاسلام والمسلمين مهدي طائب استاد حوزه و دانشگاه
3- مهندس حاج سعيد قاسمي (فعال فرهنگي و مدير مؤسسه فرهنگي ميثاق)
4- وحيد جليلي سردبير ماهنامه راه و عضو جبهه فرهنگي انقلاب اسلامي
5- حجتالاسلام والمسلمين محمدمهدي ماندگاري (رئيس هيئت مديره مؤسسه فرهنگي سيره شهدا)
6- دكتر مهدي كوچكزاده نماينده مجلس و استاد دانشگاه
7- حجتالاسلام والمسلمين حميد رسايي نماينده مجلس و مديرمسئول هفتهنامه 9 دي
8- نادر طالبزاده نويسنده و كارگردان و مجري برنامه راز
9- حاج حسين يكتا دبير سابق ستاد راهيان نور كشور
10- دكتر حسن عباسي رئيس مؤسسه بررسيهاي دكترينال امنيت بدون مرز
11- حجتالاسلام والمسلمين علي ثمري دبير هيئت مركزي گزينش كل كشور
12- سعيد حداديان مداح اهل بيت
13- حسين اللهكرم عضو هيئت علمي دانشگاه آزاد اسلامي
14- حجتالاسلام والمسلمين روانبخش دبير سياسي نشريه پرتو سخن
15- حسين روشن (مسئول دبيرخانه قرارگاه عمار)
اعضاي هيئت مؤسس قرارگاه عمار نيز عبارتند از: حجج اسلام طائب، پناهيان، ماندگاري، رسايي و دكتر مهدي كوچكزاده، مهندس قاسمي، جليلي، مهندس مسعود سلطانپور، دكتر عباسي، طالبزاده، حداديان، مداحي و يكتا.
هاشمی رفسنجانی
برادرانِ "اکبر هاشمی (نوقی ، بهرمانی یا رفسنجانی"):
*"محمد هاشمی" (همسرِ خانم "وجیهه نظری" و پدرِ "علی هاشمی"(همسر خانم "جوادی (آملی") می باشد.)
"محمد هاشمی رفسنجانی" فارغ التحصیل از کشور آمریکا بوده و ریاست سازمان صدا و سیما را بر عهده داشته است.
*"احمد هاشمی"...
*"قاسم هاشمی"(مرحوم شده سال 1354) پدرِ "علی هاشمی" (دوست "سبزوار(محسن)رضایی میرقائد"است .این "علی هاشمی" (معروف به "اسکندری") که در اسناد افشا شده ی آمریکائی ها [در مباحث ایران کنترا به عنوانِ برادرزاده "نِفیو آو رفسنجانی" (nephew) ؛] نقطه ی تماس (کانتکتِ) کانال دوّم آمریکائیها با آقای "هاشمی رفسنجانی" بود به همراهی "فریدون وردی نژاد" بانام مستعار "مهدی نژاد" در مراوده با کاخ سفید آمریکا قرار داشت. "علی هاشمی" برادر زاده شیخ اکبر سال ها (ظاهراً از زمانی که 25 سال بيش تر نداشت) در مقام معاون وزارت نفت بر فروش نفت کشور نظارت داشت.
مرحوم "قاسم" همچنین پدر "فرشته هاشمی" بوده که همسرِ "مهدی هاشمی" پسر فراری "شیخ اکبر" است.
*"محمود هاشمی" بخشدار کهک قم در دوران طاغوت و فرماندار قم پس از انقلاب و از مسئولان ارتباطات وزارتخارجه و امور خاورمیانه و... بوده است .
برادران و خواهران خانم "عفت مرعشی":
*رضا *اقدس *عذرا *حسین *اشرف *قدس *نصرت * کاظم * فرخنده *علی
*"عذرا مرعشی" ( همسر "عبدالکریم سالاری" و مادرِ "مهین سالاری" و "محمود سالاری" می باشد. ) "مهین سالاری" ، همسرِ "علی هاشم پور" و مادر "اعظم هاشم پور" است. "اعظم هاشم پور" همسرِ "محسن هاشمی" (پسر "شیخ اکبر" ) می باشد."محمود سالاری" نیز پدرِ "مریم سالاری" است که همسر "یاسر هاشمی (پسر دیگر "شیخ اکبر") است.
"فاطمه هاشمی" فرزند ارشد "هاشمی" است، همسر "سعید لاهوتی" شد تا عروس آیت الله "لاهوتی" گردد. "سارا" دختر "فاطمه" (و "لیلا" و "مریم" دختر "سارا") هستند. "فاطمه" رئیس بنیاد امور بیماریهای خاص بوده.
"سارا لاهوتی" چندی برای در اختیار قرار دادن خاطرات "هاشمی" با هفته نامه شهروند همکاری کرده و در گردآوری خاطرات "هاشمی" نقشی داشته است.
"محسن هاشمی" ریاست دفتر تشخیص مصلحت نظام را در کارنامه دارد اما از آن مهمتر مرد اول پروژه مترو تهران است. او پسر ارشد "هاشمی" است و گردآوری خاطرات پدر وابسته به "محسن" است.
همان روزهایی که گفته شد"هاشمی" توسط گروه فرقان مورد حمله قرار گرفت "محسن" روانه بلژیک میشود تا هم در خانه خاله ی عزیز خود درس را به اتمام رساند هم جانش در امان باشد .
کانادا مقصد بعدی "محسن" جهت ادامه تحصیل در رشته مکانیک است. همسر او "اعظم هاشمپور" است ( "اعظم" نوه خاله ی "محسن" است. )
"محسن" برعکس "فاطمه" که سه دختر و دخترزاده دارد سه پسر را در شناسنامه خود می بیند: "عماد"، "احسان" و "علیرضا" که از این سه تن "عماد" در گردآوری خاطرات "هاشمی" نقش عمدهای داشته است حضور "عماد" بیشتر از سایرین در دفتر نشر معارف انقلاب که به مدیریت "محسن" میباشد حضور دارد.
حذف "فائزه" از لیست منتخبان مجلس ششم یکی از جمله هزینه هایی بوده که در راه پدر پرداخت کرده است.
"فائزه" در عین حال تنها فرزند "هاشمی" است که در حوادث فتنه ی سبز بارها مقام معظم رهبری را با دریدگی و گستاخی بدون هیچ لقبی "خامنهای" خطاب می کرده است.
"فائزه" همسر "حمید لاهوتی" است. او هم چون "فاطمه" عروس آیتالله "لاهوتی" معروف می باشد که قبل از فوتش از بزرگترین حامیان "بنی صدر" بوده است.
"فائزه" دختری به نام "مونا"و پسری به نام "حسن" دارد.این سه تن در یک نکته مشترکند تنها اعضای خاندان "هاشمی" هستند که هر سه چند ساعتی در بازداشت بودهاند.
"مهدی هاشمی" دکترای خود را از دانشگاه آزاد گرفته است پس اکیداً عضو هیئت امنای این دانشگاه بودن چندان تضادی در مشاغل "مهدی" ندارد.
"مهدی" دخترعموی خود یعنی "فرشته هاشمی" که فرزند "قاسم" است را به همسری برگزیده است. "فواد" و "یاسین" حاصل این ازدواج هستند.
"مهدی"، قائم مقام "حسین مرعشی" در کمیته راهبردی ستاد حامیان "میرحسین موسوی" بوده است . او رسانه ای ترین فرزند "هاشمی" در حمایت از "موسوی" است دامنه انتقادات "مهدی" حتی زبان کنایه "کروبی" را هم باز کرده بود.
چه طیف حامیان "کروبی" و چه طیف حامیان "احمدی نژاد" او را گرداننده سایت جمهوریت میدانند سایتی که همان اندازه بر "احمدینژاد" می تاخت گاهی فراموش میکرد "مهدی کروبی" یک ارادتمند قدیمی پدرش است.
"مهدی هاشمی" علاوه بر اینکه در وزارت نفت حضور داشته ریاست بهینه سازی مصرف سوخت را هم داشته است. از میان فرزندان "هاشمی" ؛"مهدی" پتانسیل زیادی برای به میان آوردن نیروهای دموکراسی خواه دارد. گفته میشود در انتخابات نهم قول داده بود اگر "هاشمی" رخت ریاست بر تن کند همه دیگران را به محاق خواهد فرستاد.
"یاسرهاشمی" فرزند کوچک "هاشمی" و ظاهراً غیر سیاسی ترین این خاندان سیاسی نیز است.
فعالیت در مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت در کارنامه اوست.
همسر او "مریم سالاری"، دختر دایی "اعظم هاشم پور"(همسر "محسن") است، نام تک فرزندشان "لیلی" است.
{به نقل از گفتگوی " هاشمی رفسنجانی" با پایگاه اطلاعرسانی هاشمی رفسنجانی دات آی آر:}
{سؤال :} از نقش خانواده و زحماتی که همسر شما، سرکار خانم "عفت مرعشی" در دوره مبارزه جنابعالی متحمل شدهاند، شرایط بچهها و پدری که معلوم نبود هر خداحافظی ایشان سلامی در پی داشته باشد، دستگیری حاج خانم در قم و فشارهایی که در مدرسه به بچهها وارد میشد، اگر نکتهای است بفرمایید:
...از وقتی که من وارد مبارزه شدم تا زمانی که شناخته شدم و پایم به سربازی و زندان رسید، بچههای مان در اضطراب زندگی میکردند، زیرا یا در زندان و یا مورد سوءظن ساواک بودم. با یک نوشته و سخنرانی ما را احضار میکردند. معمولاً زمانی که منتظر مهمان نبودیم و درب خانه را میزدند، فکر میکردند که پلیس است. پنج فرزند داشتیم که همسرم باید آنها را در هر شرایطی حفظ میکردند. دوران سختی بود.
البته هیچ وقت مضیقه مالی پیدا نمیکردند، چون خودشان داشتند. زندگی ما عمدتاً روی همان درآمد حاصل از ارث ما و مادر بچهها بود و اگر کمبودی پیدا میکردند، میتوانستند خودشان را تأمین کنند. ولی تا پیروزی انقلاب همیشه در اضطراب بودند.
آن سالها به این شکل گذشت، ولی صبورانه تحمل کردند و مزاحم من نمیشدند. پایه زندگی ما روی داراییهایی بود که از پدرمان داشتیم. ولی به اندازه کافی نبود. من هم کار میکردم و وضع ما خوب بود. زمانی هم که کار نمیکردم، از امکاناتی که داشتیم، استفاده میکردیم.
بعد از انقلاب هم بهتدریج هرکدام از بچهها به دنبال علاقه خود وارد خدمات کشوری شدند. "مهدی" بیشتر دنبال تکنولوژی ساخت صنایع دریایی بود، آن زمان وضع کشور در این زمینه بد بود و او می خواست جبران کند{؟!}
"یاسر" به دنبال صنایع جنبی لبنیات رفت و عمده کارهایش با وزارت در جهاد {سازندگی} بود. آنها از زمانی که به ۱۶ سالگی رسیدند، دائماً در جنگ بودند.
فاطمه وارد بنیاد امور بیماریهای خاص شد و عمرش را در این راه صرف میکند.
فائزه هم به دنبال سیاست و ورزش زنان رفت. اینکه در کشور به زنها میدان نمیدهند، یک نقص است، او رفت و تابویی را شکست و هنوز هم در امور ورزش زنان در کشورهای اسلامی فعال است.
"محسن" زمانی که به دانشگاه رسید، در شرایط ناامنی، اول انقلاب میگفتند در دانشگاه برایش محافظ بگذارید. او قبول نمیکرد. بد هم بود که در دانشگاه برایش محافظ بگذاریم. به همین خاطر برای تحصیل به خارج از کشور رفت، ما در موشکسازی به تخصص او نیاز پیدا کردیم. تحصیل در مقطع دکترا را رها کرد و به ایران آمد و در صنایع موشکی کمک زیادی کرد. بعد هم در دفتر من و بعد در مترو به کار مشغول است...
{به نقل از افاضات همسر شیخ "اکبر هاشمی فسنجانی" منتشره در پایگاه سحر 22/3/1388:}
دعوت همسر "هاشمی" به اغتشاش در صورت رأی نیاوردن "موسوی"؛ ؟!
همسر آیتالله "هاشمی رفسنجانی" پس از اینکه با حضور در حسینیه جماران رای خود را به صندوق انداخت، خطاب به مردم و خبرنگاران گفت: " شما شاهد هستید که من در رای خود نام "میر حسین موسوی را نوشتم و امیدوارم که تقلبی صورت نگیرد که اگر این اتفاق بیافتد من در پل صراط از آنها نخواهم گذشت".
به گزارش خبرنگار سیاسی آفتاب، خانم "عفت مرعشی"، در حالی که از رفتار روزهای اخیر حامیان دولت به شدت متأثر و اشک از چشمانش جاری بود، ادامه داد: "اینها به فرزندان، همسر و خانواده ما توهین کرده و آنها را متهم میکنند"
..."عفت مرعشی" همچنین در پاسخ به سوال فردی که میپرسید اگر تقلب شود چه اتفاقی میافتد، گفت: " اگر تقلب شود از مردم میخواهم با حضور در خیابانها واکنش نشان دهند. اما در صورتی که تقلب انجام نشود مطمئن هستم که "میرحسین موسوی" رای خواهد آورد."
گفتنی است آیتالله "هاشمی رفسنجانی" نیز صبح امروز رای خود را به صندوق انداخت و در جمع خبرنگاران سخن گفت.
} به نقل از حرف های"هاشمی رفسنجانی" در مصاحبه با نشریه ی مدیریت ارتباطات 18/5/1389 :}
{سؤال:} با این حساب حاج خانم همیشه تنها هستند.
نه، خیلی در خانه هستم. معمولاً قبل از نماز مغرب به خانه میرسم، صبح هم ساعت 8 بیرون میآیم. بیش از نصفی از وقتم را در منزل هستم. معمولاً آقایان اینقدر در خانه نیستند. به علاوه خانم الان کلی بچه و نوه و دوست و قوم و خویش دارند که بیشتر از من مشغول هستند. کار خانه را دارد، چون خودش کار میکند و مستخدم نداریم.
{سؤال:} اما قبلاً داشتید.
بله. قبل از انقلاب معمولاً دو مستخدم در منزل داشتیم، ولی اخیراً ماهانه یا هفتگی افرادی میآیند که در کار خانه کمک میکنند. بقیه کارها را خودش انجام میدهد.
{در گفتگوی "فائزه هاشمی" با نشریه ی عصر نو منتشره ی ۳ ارديبهشت ۱۳۸۹: }
- به نظر شما شروطی که برای تعدد زوجات در لایحه¬ی حمایت از خانواده مطرح شده، قابل اجراست؟
* فائزه هاشمی: بستگی دارد که موضوع را چگونه ببینید؛ اگر عدالت را فقط عدالت اقتصادی و مالی یا تقسیم زمانی در نظر بگیرید، بله؛ ولی اگر منظور ازعدالت، عدالت عاطفی، اجتماعی و روانی باشد، نه. به طور طبیعی اگر عشق و علاقه به زن اول هم چنان محکم و پا بر جا باشد، اصلا چه دلیلی برای ازدواج دوم وسوم می تواند وجود داشته باشد؛ البته بایستی یک سری استثنائات و یا شرایط خاصی که بسیار اندک هستند را کنار گذاشت. بعید می دانم در اسلام هم، عدالت از نوع اول که ذکر کردم، مورد نظر باشد. فکر می کنم همین که در باطن و دل انسان، علاقه به یکی بیش از دیگری باشد به این معنی است که عدالت، وجود ندارد.
- اساسا نظرتان راجع به تعدد "شرکای جنسی" یا به عبارتی "تعدد زوجات" چیست؟
* فائزه هاشمی: به نظر نمی¬رسد این رفتار با نظرات انسانی و یا اصول اسلامی و عدالت، سازگار باشد. آیا مردها تحمل چنین چیزی را در مورد همسران¬ شان دارند؟ پس چه طور می¬شودانتظار داشت که زنان، بتوانند چنین چیزی را قبول کنند!
- به نظر شما "تعددزوجات" برای مردان، اگر با اجازه¬ی زن اول باشد، جایز و انسانی است؟
* فائزه هاشمی: خیر! حتی اگر با اجازه¬ی زن اول هم باشد، غیرانسانی است. مگر کم هستند مردانی که آن قدر فشار بر همسر خود آورده و او را به تنگ می آورند تا موافقت همسر اول را برای ازدواج دوم خود بگیرند؛ به عبارت دیگر زن، چنین اجازه¬ای را از روی اجبار، اکراه، و ترس داده است، نه از روی میل و اراده.
به نظر می رسد دو بند این لایحه، بیش¬تر لایحه¬ی حمایت از مردان است تا حمایت از خانواده. این لایحه از تضعیف حقوق بیش¬تر زنان در مقابل قانون، تسلط بیش¬تر مردان و تقویت فرهنگ مرد سالاری حمایت می¬کند؛ چرا که اکثریت ازدواج¬های مجدداتفاقا به تزلزل و خدشه بر نظام خانواده انجامیده است تا استحکام خانواده و لذا هر چه انجام آن راحت تر شود، خانواده¬های بیش¬تری متلاشی می شوند. این قانون، قانون جامعی نیست و مشکلات عدیده¬ای را برای خانواده¬ها ایجاد کرده و می کند. متأسفانه حرکت در همه ی زمینه ها به سمتی است که بایستی مرتب، افسوس گذشته را خورد. من این حرکت را غیرمتمدنانه، غیراخلاقی و در جهت تضییع حقوق زنان می ¬دانم.
- تحلیل شما از عمل کرد فقه شیعه در ارتباط با مسائل زنان، در سال های اخیر چیست؟
* فائزه هاشمی: اگر فقه شیعه نتواند جوابگوی مسایل روز، در کلیه حیطه¬ ها باشد، عدالت و جامع ومانع بودن خود را به تدریج از دست می دهد و در طول زمان دچار آسیب می شود. وظیفه¬ی عالمان دینی و مجتهدین در این زمینه بسیار سنگین است. حرف نو براساس آموزه¬های اسلامی زدن به خصوص در جامعه ی امروزی که زنان نقش بسیار اساسی در زمینه ها و قلمرو های گوناگون دارند، بسیار مهم است. برداشت رادیکالی و آمیخته به خرافات از دین داشتن، بیش از هر چیز دین را آسیب پذیر می کند. امیدوارم که فقه شیعه بتواند، همیشه پیشرو باشد و تعارضات و تناقضات را حل کند. چه طور است که زن می تواند در بیرون از خانه مدیر، وکیل، وزیر، استاد دانشگاه و... باشد و بخش مهمی از یک جامعه را اداره کند، اما در خانواده عملا در قبال مرد صغیر است و جنس دوم. پایان نامه ی فوق لیسانس من در این زمینه بود در موضوعاتی که کار کردم آیه¬ای نیافتم که چنین تبعیضی را در خانه، بین زن ومرد بیان کرده باشد.
{به نقل از نامه "مهدی هاشمی رفسنجانی" به "عزت ضرغامی" منتشره در پایگاه نواندیش نیوز 3/6/1388:}
... "مهدی هاشمی رفسنجانی" در نامهای به "عزت اله ضرغامی" رئیس صدا و سیما خواستار انتشار تکذیبیهاش پیرامون اتهامات نسبت داده شده در رسانه ملی به وی شده است.
پس از آنکه در چهارمین دادگاه متهمان اغتشاشات اخیر، یکی از متهمان برخی اتهامات را به "مهدی هاشمی" در خصوص هزینههای انتخاباتی و مواردی از این دست نسبت داد و این اظهارات عیناً در صداوسیما پخش شد، "مهدی هاشمی" در نامه به "عزت اله ضرغامی" رئیس سازمان صدا و سیما خواستار انتشار تکذیبیهاش در صدا و سیما شد...
بسم الله القاصم الجبارین{؟!} ریاست محترم صداوسیما با سلام
پیرو اظهاراتی که آقای "حمزه کرمی" یکی از متهمین جریانات اخیر که بیش از هفتاد روز در سلول انفرادی بوده و بدون وکیل روز سه شنبه 3/6/1388 در دادگاه حاضر شد و برخلاف تبصره 1 ماده 188 قانون آیین دادرسی کیفری که مقرر میدارد خبرنگارهای رسانهها میتوانند با حضور در دادگاه از جریان رسیدگی گزارش مکتوب تهیه کرده و بدوم ذکر نام و یا مشخصاتی که معرف هویت فردی یا موقعیت اداری و اجتماعی شاکی یا مشتکی عنه باشد، منتشر نماید. {تخلف از حکم قسمت اخیر این تبصره در حکم افترا است}
ضمن درخواست وقت پاسخگویی طبق مصوبه اخیر مجمع تشخیص مصلحت نظام، مطالب زیر جهت اعلام در اولین برنامه صداوسیما ارسال میگردد.
اینجانب "مهدی هاشمی" هرگز اعتقادی به هزینه تبلیغات انتخاباتی از محل بودجه بیتالمال نداشتهام و اظهارات آقای "کرمی" کذب محض است.
سازمان بهینهسازی مصرف سوخت سازمان دولتی است و هزینه اعتبارات در این سازمان طی مراحل محاسبات از جمله تشخیص، تسجیل، تخصیص، تامین اعتبار و انجام هزینه انجام میگیرد که همه این اقدامات توسط ذیحساب و مدیرمالی منصوب از طرف وزارت امور اقتصاد و دارایی انجام و اسناد آن توسط سازمانهای نظارتی بررسی و تفریق بودجه انجام میگیرد و طرح ادعاهای واهی و سندسازی خلاف واقع بوده و قبل از اثبات در مراجع قضایی جرم و قابل تعقیب است و در طول چهار سال گذشته که این جانب از سازمان منفصل شده، اسناد هزینههای انجام شده توسط سازمانهای نظارتی بارها بارها مورد رسیدگی قرار گرفته است.
کل هزینه تبلیغات در بودجه سازمان بهینهسازی در سال 84 مشخص است و بخش عمده این اعتبارات نیز برای انجام تبلیغات به صدا و سیما واگذار شده و انجام دو میلیارد تومانی از این بودجه با سندسازی با وجود دستگاههای نظارتی مختلف محال و ممتنع است.
حال که پرونده انتخابات سال 84 باز شده برای تنویر افکار عمومی خوب است که دو میلیارد تومان ادعایی در دادگاه فرمایشی همراه با 340 میلیارد تومانی که از شهرداری مفقود شده و بارها توسط شهردار وقت و شورای شهر و سازمان بازرسی کل کشور مورد سوال قرار گرفته، یک جا بررسی شود. {تا رسوا {؟!} شود در او غش باشد}
در ارتباط با سایت جمهوریت، اینجانب هیچ ارتباط ارگانیکی با سایت مذبور نداشتیم و هیچ مسئولیتی در آن سایت نداشتم.
و نکته قابل توجه اینکه این اقدام فرمایشی درست پس از آن انجام گرفته که شکایت خانواده آیتالله "هاشمی رفسنجانی" از آقای "احمدینژاد" برای قوه قضاییه ارسال شده است.
"مهدی هاشمی"
رئیس دفتر هیات امنای دانشگاه آزاد اسلامی{؟!}
{آنچه در حکایت فرار "مهدی هاشمی" عبرت انگیز است ائتلاف اپوزیسیون سلطنت طلب راست تا جمهوری خواهان سکولار چپ برای جلوه سازی ونشاندن هاشمی در جایگاه باج خواهی از نظام در حمایت از فتنه ی سبز بود. با مرور بر چکیده ی محتوای سایت های ضد انقلاب لندن محور و لس آنجلس نشین تا برخی مزدوران داخلی ایشان که همزمان با خروج "مهدی هاشمی" از ایران نهایت سوء استفاده ی خود را با چراغ سبز ناشی از سکوت و حمایت ضمنی شخص آقای "هاشمی رفسنجانی" و دیگر اعضای خانواده اش در سناریویی مرحله به مرحله اجرا می گردید می نمودند می توان اشاره نمود از این مسیر سعی در فضا سازی برای به خیابان کشاندن آشوب طلبان فتنه ی سبز و امید دادن به وطن فروشان فتنه گر مخملی و اراذل و اوباش حقوق بگیر قانون شکنشان داشتند :
..."مهدی هاشمی" دومین پسر آیت الله که در اصل مسئول سازمان اطلاعات بیت شخصی خود هاشمی {؟!} نامیده می شود ید طولائی در اسرار پدر دارد و تاریکخانه های اسرار نظام را در چمدانی آهنین با خود حمل می نماید که بیشتر از ۴۵ سال اسناد و رازهای مگوی پدر را در سینه و چمدان خود در خارج از کشور انباشه و با کوله باری از اسرار نظام جمهوری اسلامی و اسناد دست نویس های پدرش درباره ی امام خمینی و بالاترین اسرار زیر زمینی رژیم به دستور پدر برای محافظت از کودتا علیه بیت "هاشمی" و حذف او از عرصه ی سیاست همانند قربانیان قبلی نظیر "منتظری" داشته باشند روانه خارج ساخته تا اگر آن شود که در فکرش بودند تمام این اسناد برای جهانیان فاش گردد تا دنیا بداند در پشت این دیو مهیب انقلاب چه ها بوده و سر از کجا در آورده است .
اطلاعاتی کاملا موثق و انکار نشدنی در دست است که "مهدی هاشمی" برای یک ماموریت به خارج از کشور فرستاده شده ، این اطلاعات نشانگر این است که عده ای سعی در برگرداندن او به هر نحوی به ایران دارند تا نتواند ماموریت پدر را به سر منزل مقصود برساند. او که دارای ماموریتی از سوی پدر می باشد در صورت هر گونه تعرض به بیت پدر و اطرافیان منجمله "خاتمی" ،"موسوی" و "کروبی" کلیه اسناد را افشاء خواهد نمود و یکی از همین اسناد برای نشان دادن عدم شوخی در این امر معرفی سایت اتمی قم بود که بوسیله دادن گزارش سفر مدیر آن سایت اتمی به عربستان بسیار ماهرانه لو داده شد ، ولی در اصل پیام "هاشمی رفسنجانی" داده شد که اگر این دیگ برای من و اطرافیانم ...{به دلیل سخافت قلم تازه حامیان ضد انقلاب خانواده ی "هاشمی" از بیان بقیه ی مطالب معذورم اما واقعاً با علم به همه ی اینها جا نداشته و یا حتّی اکنون ندارد که آقای "هاشمی رفسنجانی" همراه دیرین با امام مرز بندی خود را در این نمونه موضوعات با دشمنان قسم خورده ی امام وولایت مشخص تر نماید؟!}
{به نقل از شبکه ایران 30/8/1389 منتشره در پایگاه تابناک :}
"مهدی هاشمی رفسنجانی" در اقدامی عجیب، نامهای سرگشاده خطاب به دادستان کل کشور نوشته و برای بازگشت خود از انگلیس به ایران و همچنین حضور در جلسه محاکمه در دادگاه، برای قوه قضاییه "شرط" تعیین کرده است!
پسر آقای "هاشمی" در حالی که مدتها از صدور حکم جلب او توسط وزارت اطلاعات و دستگاه قضا میگذرد، ضمن تایید شایعات مربوط به بازگشت خود از لندن، واکنش افکار عمومی نسبت به این مساله را "اوج گیری شانتاژها" نامیده است.
"مهدی هاشمی" در این نامه، برای بازگشت خود شرط تعیین کرده و خطاب به "محسنی اژهای" نوشته است: مطمئناً جنابعالی و همکاران میدانید رسماً اعلام کردهام علیرغم مسئولیت نظارت بر دانشگاههای آزاد خارج از کشور؛ مشغول تحصیل در دانشگاه آکسفورد هم هستم که برای تهیه پایاننامه دکترایم میباشد، آماده حضور در محکمه میباشم و شرطهای من را هم میدانید که هیچ درخواست غیرقانونی در آن نیست؛ مهمترین آنها دادگاه مستقل و مصون از تحمیلهای نیروهای امنیتی است با همه حقوق دادگاه و متهم و نیز توجه به شکایات متهم.
پسر رئیس مجمع تشخیص مصلحت در ادامه این نامه، خواست مردمی برای بازگشت خود به کشور و حضور در دادگاه و پاسخگویی به اتهامات را نقشهای برای "پدر مظلوم" خود دانسته و مدعی شده است: "بیشک هدف اینها شخص اینجانب نیست؛ بلکه هدف پدر مظلوم من است و خودشان میدانند که آسیب این ظلمها دامن انقلاب را هم میگیرد".
به گزارش شبکه ایران، "مهدی هاشمی رفسنجانی" همچنین پیشاپیش برای قاضی پرونده خود هم تعیین تکلیف کرده و اعلام کرده که "مطمئنم یک دادگاه عادل منع تعقیب صادر خواهد کرد."
شبکه ایران پیش از این درباره این سناریو مطلب تحلیلی جامعی را منتشر کرده بود.
وی در پایان نامه هم خودش را "جانباز شیمیایی" و "خادم صنایع نفتی ایران" نامیده است؛ مسالهای که فعالان سیاسی با توجه به سابقه نامعلوم او در پرونده رشوه استات اویل، مورد تشکیک قرار دادهاند.
"اگر تقلب نشه؛ موسوی اول میشه" این شعاری بود که در روزهای منتهی به 22 خرداد 1388 و درست زمانی که نظرسنجی های سراسری از موقعیت نامطلوب "میرحسین موسوی" در بین مردم حکایت می کرد، در برخی خیابانهای تهران توسط حامیان آقای "موسوی" سر داده میشد؛ شعاری که از ابتدا بنا را بر آن گذاشته بود که اگر نام "میرحسین موسوی" به عنوان پیروز انتخابات از صندوقهای رای بیرون نیاید، یعنی تقلّب!
البته پشت پرده این شعار بعدا و توسط سردمداران کودتای مخملی افشا و مشخص شد که هدف از طرح این شعار و دیگر زمینه سازی ها برای القای ادعای تقلب، تحقق پروزه "براندازی" بوده است.
گزارش اخیر سایت منتسب به "محسن هاشمی" هم قطعه ای از پازل را به دست تحلیلگران سیاسی داده که بر اساس آن احتمال می رود وقوع سناریویی مشابه تقلب، درباره دادگاه "مهدی هاشمی" هم وجود داشته باشد.
به گزارش شبکه ایران، در واقع در حالی که هنوز پسر جنجال ساز آقای "هاشمی" به ایران برنگشته و دادگاه و قاضی رسیدگی به اتهامات او مشخص نشده است، آقای "هاشمی" بخشی از دادگاه ها و قضات قوه قضائیه را به داشتن وابستگی سیاسی و بیعدالتی متهم کرده است.
به همین دلیل این تحلیلگران معتقدند که طرح چنین اتهاماتی ممکن است مبنایی برای نپذیرفتن و زیر سوال بردن رای احتمالی محکومیت "مهدی هاشمی" و متهم کردن قاضی به بی عدالتی و تاثیرپذیری از فشارهای بیرونی قرار بگیرد؛ هر چند که روند دادگاه و صدور حکم بر پایه عدالت و قانون پیش رفته باشد.
{به نقل از سایت های خبری30 و 29/8/1389 قسمتهای جالب و خواندنی نامه ی فوق جهت تحلیل دقیق تر دیدگاه خود برتربینانه ی "مهدی هاشمی" :}
حجتالاسلام والمسلمین جناب آقای "محسنیاژهای"
با سلام. اظهارات مکرر مقامات قضائی و اطلاعاتی و شخص حضرتعالی بهگونهای به مردم اطلاع میدهد که دستگاه قضائی احضاریهای برای من فرستاده و اینجانب در وقت مقرر در دادگاه حضور نیافتهام؛ ولی لطفاً به نکات زیر توجه فرمایید:
مطمئناً جنابعالی و همکاران میدانید رسماً اعلام کردهام علیرغم مسئولیت نظارت بر دانشگاههای آزاد خارج از کشور؛ مشغول تحصیل در دانشگاه آکسفورد هم هستم که برای تهیه پایاننامه دکترایم میباشد، آماده حضور در محکمه میباشم و شرطهای من را هم میدانید که هیچ درخواست غیرقانونی در آن نیست...
خودتان میدانید که احضاریه مورد اشاره شما همانگونه که وکیل اینجانب اعلان کرده؛ قانونی صادر نشده، گویا فقط برای اعلان و انجام وظیفه بوده. زیرا در آن اسم متهم و اسم پدر غلط نوشته شده. اگر منظور شما احضار اینجانب بوده و ثانیاً اتهام ذکرنشده و ثالثاً احضاریه به شعبهای بازپرسی در گلوبندگ صادر شده که وجود ندارد...
هر بار که احتمال مراجعت اینجانب قوی شده است، شاهد اوج این شانتاژها بودهایم و این خود نشان این است که این جریان دستش خالی است و مایل به برقراری این محکمه نیست و بیشک هدف اینها شخص اینجانب نیست، بلکه هدف پدر مظلوم من است و خودشان میدانند که آسیب این ظلمها دامن انقلاب را هم میگیرد.
"مهدی هاشمی رفسنجانی" در اقدامی عجیب، نامهای سرگشاده خطاب به دادستان کل کشور نوشته و برای بازگشت خود از انگلیس به ایران و همچنین حضور در جلسه محاکمه در دادگاه، برای قوه قضاییه "شرط" تعیین کرده است!
پسر آقای "هاشمی" در حالی که مدتها از صدور حکم جلب او توسط وزارت اطلاعات و دستگاه قضا میگذرد، ضمن تایید شایعات مربوط به بازگشت خود از لندن، واکنش افکار عمومی نسبت به این مساله را "اوج گیری شانتاژها" نامیده است.
"مهدی هاشمی" در این نامه، برای بازگشت خود شرط تعیین کرده و خطاب به "محسنی اژهای" نوشته است: مطمئناً جنابعالی و همکاران میدانید رسماً اعلام کردهام علیرغم مسئولیت نظارت بر دانشگاههای آزاد خارج از کشور؛ مشغول تحصیل در دانشگاه آکسفورد هم هستم که برای تهیه پایاننامه دکترایم میباشد، آماده حضور در محکمه میباشم و شرطهای من را هم میدانید که هیچ درخواست غیرقانونی در آن نیست؛ مهمترین آنها دادگاه مستقل و مصون از تحمیلهای نیروهای امنیتی است با همه حقوق دادگاه و متهم و نیز توجه به شکایات متهم.
پسر رئیس مجمع تشخیص مصلحت در ادامه این نامه، خواست مردمی برای بازگشت خود به کشور و حضور در دادگاه و پاسخگویی به اتهامات را نقشهای برای "پدر مظلوم" خود دانسته و مدعی شده است: "بیشک هدف اینها شخص اینجانب نیست؛ بلکه هدف پدر مظلوم من است و خودشان میدانند که آسیب این ظلمها دامن انقلاب را هم میگیرد".
به گزارش شبکه ایران، "مهدی هاشمی رفسنجانی" همچنین پیشاپیش برای قاضی پرونده خود هم تعیین تکلیف کرده و اعلام کرده که "مطمئنم یک دادگاه عادل منع تعقیب صادر خواهد کرد."
شبکه ایران پیش از این درباره این سناریو مطلب تحلیلی جامعی را منتشر کرده بود.
وی در پایان نامه هم خودش را "جانباز شیمیایی" و "خادم صنایع نفتی ایران" نامیده است؛ مسالهای که فعالان سیاسی با توجه به سابقه نامعلوم او در پرونده رشوه استات اویل، مورد تشکیک قرار دادهاند.
"اگر تقلب نشه؛ موسوی اول میشه" این شعاری بود که در روزهای منتهی به 22 خرداد 1388 و درست زمانی که نظرسنجی های سراسری از موقعیت نامطلوب "میرحسین موسوی" در بین مردم حکایت می کرد، در برخی خیابانهای تهران توسط حامیان آقای "موسوی" سر داده میشد؛ شعاری که از ابتدا بنا را بر آن گذاشته بود که اگر نام "میرحسین موسوی" به عنوان پیروز انتخابات از صندوقهای رای بیرون نیاید، یعنی تقلّب!
البته پشت پرده این شعار بعدا و توسط سردمداران کودتای مخملی افشا و مشخص شد که هدف از طرح این شعار و دیگر زمینه سازی ها برای القای ادعای تقلب، تحقق پروزه "براندازی" بوده است.
گزارش اخیر سایت منتسب به "محسن هاشمی" هم قطعه ای از پازل را به دست تحلیلگران سیاسی داده که بر اساس آن احتمال می رود وقوع سناریویی مشابه تقلب، درباره دادگاه "مهدی هاشمی" هم وجود داشته باشد.
به گزارش شبکه ایران، در واقع در حالی که هنوز پسر جنجال ساز آقای "هاشمی" به ایران برنگشته و دادگاه و قاضی رسیدگی به اتهامات او مشخص نشده است، آقای "هاشمی" بخشی از دادگاه ها و قضات قوه قضائیه را به داشتن وابستگی سیاسی و بیعدالتی متهم کرده است.
به همین دلیل این تحلیلگران معتقدند که طرح چنین اتهاماتی ممکن است مبنایی برای نپذیرفتن و زیر سوال بردن رای احتمالی محکومیت "مهدی هاشمی" و متهم کردن قاضی به بی عدالتی و تاثیرپذیری از فشارهای بیرونی قرار بگیرد؛ هر چند که روند دادگاه و صدور حکم بر پایه عدالت و قانون پیش رفته باشد.
{به نقل از سایت های خبری30 و 29/8/1389 قسمتهای جالب و خواندنی نامه ی فوق جهت تحلیل دقیق تر دیدگاه خود برتربینانه ی "مهدی هاشمی" :}
حجتالاسلام والمسلمین جناب آقای "محسنیاژهای"
با سلام. اظهارات مکرر مقامات قضائی و اطلاعاتی و شخص حضرتعالی بهگونهای به مردم اطلاع میدهد که دستگاه قضائی احضاریهای برای من فرستاده و اینجانب در وقت مقرر در دادگاه حضور نیافتهام؛ ولی لطفاً به نکات زیر توجه فرمایید:
مطمئناً جنابعالی و همکاران میدانید رسماً اعلام کردهام علیرغم مسئولیت نظارت بر دانشگاههای آزاد خارج از کشور؛ مشغول تحصیل در دانشگاه آکسفورد هم هستم که برای تهیه پایاننامه دکترایم میباشد، آماده حضور در محکمه میباشم و شرطهای من را هم میدانید که هیچ درخواست غیرقانونی در آن نیست...
خودتان میدانید که احضاریه مورد اشاره شما همانگونه که وکیل اینجانب اعلان کرده؛ قانونی صادر نشده، گویا فقط برای اعلان و انجام وظیفه بوده. زیرا در آن اسم متهم و اسم پدر غلط نوشته شده. اگر منظور شما احضار اینجانب بوده و ثانیاً اتهام ذکرنشده و ثالثاً احضاریه به شعبهای بازپرسی در گلوبندگ صادر شده که وجود ندارد...
هر بار که احتمال مراجعت اینجانب قوی شده است، شاهد اوج این شانتاژها بودهایم و این خود نشان این است که این جریان دستش خالی است و مایل به برقراری این محکمه نیست و بیشک هدف اینها شخص اینجانب نیست، بلکه هدف پدر مظلوم من است و خودشان میدانند که آسیب این ظلمها دامن انقلاب را هم میگیرد.
گویا این گروه اگر بتوانند به فکر عملی ساختن طنز تاریخی صنمّار هستند؛ ولی خداوند به آنها چنین مهلتی نخواهد داد. نمیدانم چگونه در تریبون نماز جمعه همراه تهدید نمایندگان از مطالبه اجرای قانون در مورد متهمان مورد بازداشت و تحقیق و محاکمه انتقاد میکنند! ...
با همه اینها هر زمان که لازم میبینند که اینجانب در محکمهای حاضر باشم، احضاریهای در فرم قانونی توسط وکلای اینجانب ابلاغ کنند و من در وقت قانونی حضور خواهم داشت. چون مطمئنم یک دادگاه عادل منع تعقیب صادر خواهد کرد و تهمتزنان رسوا خواهند شد.
...من در این نامه وقت شما را درباره خدمات خود و خانوادهام به انقلاب نمیگیرم وگرنه از حضور در نقاط خطرناک جبهه و جانباز شیمیایی شدن و تأسیس صنایع استراتژیک دریایی و پایهگذاری برنامه مهم بهینهسازی و پارس جنوبی و عسلویه و غیره مطالب زیادی دارم که در موقع خود مطرح خواهد شد. همین قدر بدانید که از زمانی که چشم باز کردهایم تا امروز در معرض آسیبهای ناشی از مبارزات خانواده و آثار تصمیمات دشمنشکن بودهایم و خداوند را بر این همه نعمت شکر میکنیم{!}
ه سرگشاده خواهرزاده خامنهای به دکتر سروش
دکتر محمود مرادخانی(تهرانی)، خواهرزاده آیتالله خامنهای که از مخالفین دایی خود محسوب میشود، امروز به نامه سرگشاده دکتر سروش واکنش نشان داد. پسر شیخ علی تهرانی، ضمن زیر سوال بردن «روشنفکری مذهبی» از سروش میپرسد: «همواره از خود میپرسم چرا امثال شـما ظلم رژيم جنايتکار جمهوری اسلامی را تنها امروز به اين وضوح میبينيد؟ مگر ظلمهای رفته بر ديگران در طی سی و دو سال عمر نکبتبارجمهوری اسلامی، که خارج از محدوده خانوادگی شما بودهاند، ظلم نبودند؟»
متن نامه دکتر محمود مرادخانی که به خودنویس ارسال شده به شرح زیر است:جناب آقای عبدالکريم سروش
بسيار مسرورم که بالاخره شما و امثال شما به ماهيت خبيث سردمداران رژيم جمهوری اسلامی واقف آمديد. نامه اخير شما را خواندم. چه خوب که پس از انتظارها، خواست ما بر شديد الحن شدن نوشتههای شما تا مقداری برآورده شد.
آن موقع که ما جنـگطلبیها و آدم کشیهای خـمينی و سـپس نـوچههای بازماندهاش را به باد انتـقاد قـرار میداديم ، تنها بوديـم و امثال شـما در جبـهه مقابل هنوز به فرهنگ خرافات به قول خودتان کافرپرور حضرات اعتقاد داشـتيد.
در اين مختصر می خواستم تنهـا به دو نکته خلاصه وار اشاره کنم و اميدوارم که به آنها شما توجه و تفکر عميق بنماييد.
نکته يکم اين اسـت که همواره از خود میپرسم چرا امثال شـما ظلم رژيم جنايتکار جمهوری اسلامی را تنها امروز به اين وضوح میبينيد؟ مگر ظلمهای رفته بر ديگران در طی سی و دو سال عمر نکبت بارجمهوری اسلامی، که خارج از محدوده خانواده گی شما بودهاند، ظلم نبودند؟
هنگامی که ثريا مهريزی برای خبرگيری از شوهر بیگناهش به زندان وکيل آباد مشهد میرود ، او را نيز میگيرند و به همراه شوهرش اعدام می کنند . سال ۱۳۵۹ بود. بسياری در خواب خوش و اما ما، هر چند که از خانواده ما نبود، هر آنچه را توانستيم انجام داديم. علی خامنهای در جريان بود ولی هيچ نکرد! قاسم فردی بود که علی خامنهای در جلسهای (قبل از انقلاب ۵۷) در موردش گفت: اگر دختر می داشتم به قاسم می دادم! هم ثريا را و هم شوهرش قاسم را علی خامنه ای شکنجه کرد و کشـت.
هنگامی که دانستيم که سينما رکس آبادان را برای اسلام و برای خدا به آتش کشيدهاند، بسياری باز هم در خواب بودند و نديدند و نشنيدند، ولی ما بوديم و فرياد برآورديم، هر چند فرياد ما آنزمان جيغی تنها در اقيانوس سکوت به اصطلاح روشنفکران اکثرا مذهبگرا بود! و .... و هنگامهای بسياری ديگر را میتوان برشمرد.
نکته دوم اينکه مناسب است اشارهای کنم به جمله زيبا و بسيار درست ديپلمات جدا شده از رژيم، آقای احمد ملکی که میگويد: اولين راه مبارزه با ظلم، ترک ظالم است. آيا زمان آن نرسيده است که شما نيز ترک ظالم به معنای واقعی آن را بکنيـد؟ آيا روشنفکر مذهبی میتـواند وجود داشته باشـد؟
به باور من در مذهب و مخصوصا در اسلام، روشنفکر معنا و مفهوم نـدارد. چرا که روشنفکر نوآور است، به امروز علم دارد و تلاش در ساختن فردايی نوين را دارد. اما در مذهب تلاش تنها در توجيه نقل قولهايی است که حتی صحت نـقل قولی آنها مشخص و معلوم نيسـت. چگونه يک روشـنفکر مذهبی میتواند فلسفهای نوين را ارائه بدهد؟ مگر آنکه روايـت و يا حديثی جديد را بسازد!؟ ترجمهای من درآوردی از آيات قرآن بکند و يا روايتی را در مقابل روايتی ديگر بگذارد!؟
من بر اين باورم که زنجير مذهب بر هر پايی که باشد، گوش را کر، چشم را نابينا و زبان را آلوده میکند. شما در جملهای آوردهايد که دين به مانند شراب است که حيوان را حيوانتر و انسان را انسانتر میکند! جمله زيباست و قافيهدار ولی اما من هيچ گاه نديدهام که شراب انسان را انسانتر کرده باشد! مگر در اشعار عرفانی! دين نيز هرگز انسانی را انسانتر ننموده است. چرا که اصل دين بر پايه انسانيت نيست. در دين هر آنچه بر روی زمين و آسمان است، بـنده و برده پروردگار میباشد. به پروردگار است که بايد سـود رساند و نه به بنده و برده! اگـر هم اين اصل را بر شما تقيه کردند، ولی در عمل آن را انجام دادند. کدامين آخوند را شما سراغ داريد که سودی برای جامعه و انسانها داشته است؟ حتی علی تـهرانیها و علی شريعتی ها هم مگرسودی بهجز هموار نمودن راه برای خمينی را داشتند؟ اگر هم در اينجا و يا در آنجا و مخصوصا در ميان مذهبيون مسيحی فردی را سراغ داريد که به انسانيت و به انسانها خدمت کرده است، آن فرد فعاليت انسان دوستانه خود را از روی عشق و خارج از حوزه سنتی مذهب و کليسا انجام داده است.
جناب آقای سروش، نکتههای بسيار ديگری نيز به نظرم میآيند و اگر آنها را نمینگارم نه به خاطر نداشتن جوهر در قلم که بر اين باورم که ... يک کلام بس باشد!
به باور من زمان آن رسيده که روشن و محکم نادرستی و بیسودی افکار آخوندی را برملا کنيم، خود را از آنها مبرا و جامعه را به مبارزه فعال با اين جانيان انگل دعوت نماييم. لعنت و نفرين برازنده و شايسته انسان روشنفکر نيست. اينها همه خرافاتی آخوندی بيش نيسـتند. تنها کنشـهای سودمـند من و شماســت که ديروز را تـرميم و فـردا را میتوانند بسـازند.
شاد و سلامت باشيد
دکتر محمود تهرانی / فرانسه ـ ۳ اسفند ماه ۱۳۸۹
فیلم / مصاحبه با برادر جان باخته 25 بهمن، محمد مختاری : درد آور است که حتی تابوت برادرم را هم دزدیده اند
فیلم / مصاحبه با برادر جان باخته 25 بهمن، محمد مختاری : درد آور است که حتی تابوت برادرم را هم دزدیده اند
جرس، مسیح علی نژاد: «محمد عاشق آزادی بود، محمد عاشق زندگی بود، محمد خسته شده بود مثل خیلی از جوان های دیگر در راهپیمایی ۲۵ بهمن شرکت کرد تا بگوید کشورش را دوست دارد. حالا نه من و نه هیچ یک از اعضای خانواده ام نمی توانیم باور کنیم که محمد دیگر بین ما نیست، این نامردی است وقتی می بینم تابوت محمد را کسانی که هیچ نسبتی با برادرم نداشتند دزدیدند.»
اینها بخشی از ناگفته های یکی از اعضای خانواده ی محمد مختاری جوان ۲۲ ساله ای است که در راهپیمایی ۲۵ بهمن هدف گلوله قرار گرفت و سپس جان باخت. پس از کشته شدن محمد مختاری خانواده او به دلیل شرایط امنیتی تا کنون با هیچ رسانه ای به صورت رسمی گفتگو نکرده اند اما مجید مختاری می گوید دیگر نمی تواند از برادرش سخن نگوید.
مجید مختاری برادر محمد مختاری است که پس از شنیدن خبر کشته شدن برادرش راهی بیمارستان شده بود. اینک بعد از گذشت روزها شوک و بیماری توانست خودش را به صفحه اینترنت برساند و پس از مشاهده عکس های منتشر شده از مراسم تشییع محمد مختاری در رسانه های دولتی، به شدت متاثر شد.
وی به خبرنگار جرس در یک گفتگوی تلفنی می گوید: انگارکسی دارد برای من قصه می گوید، قصه برادری که عاشق زندگی بود اما کشته شد و حالا کسی دارد داستان را عوض می کند و این درد آور است که بدن بی جان برادر خود را بر شانه های کسانی می بینم که چهره هایشان برای من که برادر او هستم اصلا آشنا نیست.
رسانههای وابسته به دولت، خبر داده بودند “مردم انقلابی” جنازه محمد مختاری که به دست «عوامل منافقین» کشته شده است را، با شعار دادن علیه «سران فتنه» تشییع کردهاند بدون آنکه اشاره ای به هویت واقعی این جوان و آخرین نوشته او در صفحه مجازی در فیس بوک کنند که نوشته بود: «خدایا ایستاده مردن را نصبیم کن که از نشسته زیستن در ذلت خسته ام». بدین ترتیب به تعبیر معترضان حکومت، دو تن از کشته شدگان راهپیمایی ۲۵ بهمن توسط لباسشخصی ها «دزدیده» و تحت تدابیر شدید امنیتی به خاک سپرده شد.
هوادارن دولت برای صانع ژاله اولین جوانی که هویت او پس از کشته شدن توسط خبرگزاری فارس به عنوان بسیجی معرفی شده بود نیز مراسمی مشابه و سازماندهی شده برگزار کردند که برادر وی قانع ژاله طی یک گفتگو با صدای آمریکا در مورد چگونگی صدور کارت جعلی بسیج خبررسانی کرده بود، اینک مجید مختاری برادر محمد مختاری نیز در مورد وضعیت برگزاری مراسم تشییع و روحیات برادر خود پیش از کشته شدن در راهپیمایی لب به سخن گشود.
جرس، مسیح علی نژاد: «محمد عاشق آزادی بود، محمد عاشق زندگی بود، محمد خسته شده بود مثل خیلی از جوان های دیگر در راهپیمایی ۲۵ بهمن شرکت کرد تا بگوید کشورش را دوست دارد. حالا نه من و نه هیچ یک از اعضای خانواده ام نمی توانیم باور کنیم که محمد دیگر بین ما نیست، این نامردی است وقتی می بینم تابوت محمد را کسانی که هیچ نسبتی با برادرم نداشتند دزدیدند.»
اینها بخشی از ناگفته های یکی از اعضای خانواده ی محمد مختاری جوان ۲۲ ساله ای است که در راهپیمایی ۲۵ بهمن هدف گلوله قرار گرفت و سپس جان باخت. پس از کشته شدن محمد مختاری خانواده او به دلیل شرایط امنیتی تا کنون با هیچ رسانه ای به صورت رسمی گفتگو نکرده اند اما مجید مختاری می گوید دیگر نمی تواند از برادرش سخن نگوید.
مجید مختاری برادر محمد مختاری است که پس از شنیدن خبر کشته شدن برادرش راهی بیمارستان شده بود. اینک بعد از گذشت روزها شوک و بیماری توانست خودش را به صفحه اینترنت برساند و پس از مشاهده عکس های منتشر شده از مراسم تشییع محمد مختاری در رسانه های دولتی، به شدت متاثر شد.
وی به خبرنگار جرس در یک گفتگوی تلفنی می گوید: انگارکسی دارد برای من قصه می گوید، قصه برادری که عاشق زندگی بود اما کشته شد و حالا کسی دارد داستان را عوض می کند و این درد آور است که بدن بی جان برادر خود را بر شانه های کسانی می بینم که چهره هایشان برای من که برادر او هستم اصلا آشنا نیست.
رسانههای وابسته به دولت، خبر داده بودند “مردم انقلابی” جنازه محمد مختاری که به دست «عوامل منافقین» کشته شده است را، با شعار دادن علیه «سران فتنه» تشییع کردهاند بدون آنکه اشاره ای به هویت واقعی این جوان و آخرین نوشته او در صفحه مجازی در فیس بوک کنند که نوشته بود: «خدایا ایستاده مردن را نصبیم کن که از نشسته زیستن در ذلت خسته ام». بدین ترتیب به تعبیر معترضان حکومت، دو تن از کشته شدگان راهپیمایی ۲۵ بهمن توسط لباسشخصی ها «دزدیده» و تحت تدابیر شدید امنیتی به خاک سپرده شد.
هوادارن دولت برای صانع ژاله اولین جوانی که هویت او پس از کشته شدن توسط خبرگزاری فارس به عنوان بسیجی معرفی شده بود نیز مراسمی مشابه و سازماندهی شده برگزار کردند که برادر وی قانع ژاله طی یک گفتگو با صدای آمریکا در مورد چگونگی صدور کارت جعلی بسیج خبررسانی کرده بود، اینک مجید مختاری برادر محمد مختاری نیز در مورد وضعیت برگزاری مراسم تشییع و روحیات برادر خود پیش از کشته شدن در راهپیمایی لب به سخن گشود.
اشتراک در:
پستها (Atom)