نگاهي به...

هر آنچه منتشر ميشود به قصد و هدف آگاهی رسانی و روشنگری است۰ ما حق "آزاد ی بيان" و" قلم" را جزء لاينفک مبارزه خود ميدانيم! ما را از بر چسب و افترا زدن باکی نيست! سلام به شهدای خلق! سلام به آزادی!

۱۳۹۲ مهر ۱۳, شنبه

من اگربرخيزم تواگر بر خيزی! حميد مصدق

S0295223-copy-340x255فعالان در تبعید: حکم اعدام در ملا عام برای دو نفر متهم به قتل، صبح امروز شنبه 15 مهر 1392 ؛  در شهرستان بابل در ملا عام اجرا شد.
پیشتر مسوولان محلی طی اطلاعیه ای که در نماز جمعه بابل و بخش های مختلف  این شهرستان توزیع شده بود؛ برای بازدید از اجرای این حکم فراخوان داده بودند!
گفته میشود این دو نفر متهم به قتل یک خانواده 4 نفره در شهرستان بابل در سال 89 بودند.
حکم اعدام  و اجرای آن در ملا عام همواره مورد انتقاد نهادهای حقوق بشری در داخل و در سطح بین الملل مواجه بوده است.
پیشتر و در آذر سال 1386 مجمع عمومی سازمان ملل متحد با صدور قطعنامه ای بر عليه نقض حقوق بشر در ايران «شکنجه، شلاق زدن، قطع عضو، سنگسار و اعدام در ملا عام» را محکوم کرده بود.
همچنین آيت الله هاشمي شاهرودي رئیس پیشین قوه قضاييه در حمهوری اسلامی ایران؛ در سال 86 با صدور بخشنامه هايي خواهان ممنوعيت اجراي سنگسار  و اجراي حکم اعدام در ملاعام شده بود.
اين دستور که با هدف جلوگيري از ايجاد تنش رواني در جامعه به ويژه جوانان و نوجوانان صادر شده بود، هیچ وقت قانونی و اجرا نشد.
 برخي از حقوقدانان معتقدند چون بخشنامه قانون نيست، براي قاضي الزام آور نخواهد بود و لازم است تبديل به قانون شود و دستگاه قانونگذار نيز همگام با اصلاحات قضايي در تدوين قوانين مترقي و متناسب گام بردارد.
تصاویر زیر مربوط به اجرای حکم اعدام دو متهم به قتل در شهرستان بابل و در ملا عام میباشد:
DSCF5088-copy-340x255
DSCF5089-copy-340x255
DSCF5175-copy-340x255
DSCF5181-copy-340x255
DSCF5182-copy-340x255
S0025124-copy-340x255
S0185167-copy-340x255
S0215170-copy-340x255
S0225172-copy-340x255
S0265202-copy-340x255
S0275211-copy-340x255
S0295223-copy-340x255
S0385244-copy-340x255
S0445257-copy-340x255
S0355237-copy-340x255
S0515270-copy-340x255
S0525280-copy-340x255
S0545299-copy-340x255
S0815404-copy-340x255
S0805403-copy-340x255
S0805403-copy-340x255
S0326057-copy-340x255
اخبار مرتبط:

حکم اعدام دو متهم به قتل در بابل و در ملا عام اجرا شد + تصاویر - بخش دوم


 فعالان در تبعید:

برای بزرگنمائی روی تصاوی کلیک کنید




فعالان در تبعید:

برای بزرگنمائی روی تصاویر کلیک کنید





فیلم / با قوانین اسلامی آشنا شوید : شلاق بر بدن زنی که سوار ماشین مردی شده که نسبت فامیلی با وی نداشته (سودان)

فیلم / با قوانین اسلامی آشنا شوید : شلاق بر بدن زنی که سوار ماشین مردی شده که نسبت فامیلی با وی نداشته (سودان)
[تاريخ مطلب: دوازدهم مهر ۱۳۹۲ برابر با چهارم اکتبر ۲۰۱۳]

فروش عقاب ایرانی2میلیاردی در کویت!



العالم : رقابت شدیدی که میان تاجران کویتی و نمایندگان تاجران کشورهای حوزه خلیج فارس برای خرید یک نوع عقاب کمیاب درگرفت، با فروش این عقاب به قیمت 209 هزار دینار کویت (نزدیک به 750 هزار دلار آمریکا) به پایان رسید.
به گزارش العالم،پرنده مورد معامله، یک جوجه عقاب ایرانی کاملاً سفید رنگ است که به علت قدرت و چابکی که در تعقیب شکار دارد، درنوع خود کم نظیر است.
به نوشته روزنامه کویتی الوطن، این "عقاب ایرانی" تا بامداد دوشنبه (8 مهر)، آزاد بود، تا اینکه 9 کویتی متخصص در شکار و تربیت عقاب موفق شدند این عقاب کم نظیر را از طریق فرستادن یک کبوتر که "تور صید عقاب" به همراه داشت، به دام بیاندازند.
خبر در دام افتادن این جوجه عقاب به دست صیادان از طریق پایگاه های اجتماعی منتشر شد و مزایده ای برای فروش آن از سوی هواداران پرندگان شکاری به راه افتاد.
حمود الرویعی کارشناس عقاب درباره نوع این عقاب ها گفت که این پرنده که اصل آن از کوه های ایران است، پرنده ای نادر است و همین مساله موجب گران بودن قیمت آن شده است.
وی در ادامه گفت که این جوجه عقاب که سنش از یک سال بیشتر نیست، بسیار نادر است و از سال ها پیش کسی نتوانسته است که چنین عقابی را شکار کند و به همین دلیل، قیمتش دو چندان شده است.
پرنده های شکاری از اواسط سپتامبر (اواخر شهریور) هر سال به علت کاهش دمای هوا، به مدت دو ماه محل زندگی خود در کوه های ایران، پاکستان و روسیه را ترک می کنند.

این پرنده ها همواره به دنبال مناطق گرم تر هستند و همین مساله باعث می شود که افراد مشتاق به صید و آموزش شکار به این پرندگان در حاشیه خلیج فارس، فعالیت خود را افزایش دهند؛ از این رو قبل از فرا رسیدن بهار، این پرنده کمیاب نصیب شخصی شد که روزنامه " الوطن " کویت نام او را فاش نکرد.

شبی با خیابان خوابهای دهلی

پوجا به اتفاق مادرش و شش برادر و خواهر خود به دهلی گریخت. او آن زمان تنها دو سال سن داشت.
خانواده پوجا در شهر آگرا در شمال هند در ایالت اوتار پرادش زندگی می کردند و پدر پوجا مردی خشن بود.
از زمان فرار از خانه تا کنون، خیابانهای دهلی، پایتخت هند، خانه پوجا بوده است.
او در طول روز دنبال کار می گردد، در یک توالت عمومی خود را می شوید و آب آشامیدنی خود را از یک شیر آب در یک پمپ بنزین تامین می کند.
مادرش و یک برادر فلج زده او برای امرار معاش گدایی می کنند و یک برادر دیگر که راننده بود اینک در زندان است.
زندگی در خیابانهای دهلی توام با خطرات فراوان است.
پولی که خانواده از طریق گدایی کسب می کند به یک کاسب امین سپرده می شود چون نگهداری پول در خیابانها خطرناک است. پوجا می گوید که چندی پیش مردی شبانه با تیغ به او حمله کرد تا گوشی موبایل او را بدزدد.
سازمانهای غیر دولتی که با افراد بی خانمان در هند کار می کنند می گویند آمار رسمی دو میلیون نفر خیابان خواب از حقیقت به دور است.
آنها می گویند رقم واقعی تر بیش از سی میلیون نفر بی خانمان در آن کشور است.
پوجا با این که در سن دو سالگی همه چیز را از دست داد و زندگی واقعا سختی را پشت سر گذاشته است، با حرارت حرف می زند و به آینده امیدوار است.
سه تن از برادران و خواهران او در سن بچگی در اثر بیماری در خیابانهای دهلی مردند. پوجا و سه برادر و خواهر دیگر را کارکنان سازمانهای غیر دولتی از خیابانها به مدرسه و خوابگاه بردند.
وقتی پوجا ۱۴ ساله بود پیرمردی او را در خیابان دید و خواست با او ازدواج کند. پیر مرد خانه داشت و مادر پوجا پذیرفت.
پوجا چند سال با او زندگی کرد و برای او دو فرزند آورد اما طول نکشید که پیر مرد مرد.
خانواده شوهر پوجا را از خانه بیرون انداختند و گفتند که باید به زندگی خیابانی بازگردد چون "به خیابانها تعلق دارد".
پوجا که نمی خواست دو فرزند خردسالش در خیابانها بزرگ شوند ،آنها را به پناهگاه سپرد و به جستجوی کار رفت.
روزهای بهتری در انتظار پوجا بود. او در بیمارستانی کوچک و خصوصی به عنوان کمک قابله کار گرفت و ماهی ۳۰۰۰ روپیه (معادل ۴۸ دلار) حقوق می گرفت.
اما پوجا تنها پس از یک سال مریض شد و کار خود را از دست داد و به خیابانها بازگشت.
او در این مدت خیابان بخ خیابان، در به در، به دنبال کار بوده است.
او می گوید "دوست دارم بیشتر درس بخوانم. بهترین چیزی است که تا حالا انجام داده ام.

tvbarabriبرنامۀ یکشنبه 6 اکتبر2013 تلویزیون برابری

http://www.youtube.com/watch?v=sSr6kXH-pZE&feature=em-uploademail


1- پیرامون جوانبی از چرخش در سیاست خارجی جمهوری اسلامی، گفتگوی حسین نقی پور با تقی روزبه تحلیل گر و فعال سیاسی چپ
2- دیدگاه فریبرز رئیس دانا اقتصاددان و تحلیل گرسیاسی در ایران پیرامون این چرخش

کیهان کلهر با نماد صلح فلسطین و سمفونی "سینما جنین" در آلمان


http://media3.s-nbcnews.com/j/MSNBC/Components/Photo/_new/100805-jenin-hmed-1130a.grid-6x2.jpg

کیهان کلهر با نماد صلح فلسطین و سمفونی "سینما جنین" در آلمان

شهر جنین در کرانه باختری رود اردن سال‌ها محل درگیری اسرائیل و فلسطین بود. تنها سینمای جنین خاک گرفت، اما مرگ کودکی فلسطینی شهر را صاحب سینمای دیگری کرد و الهام بخش سمفونی کیهان کلهر شد که اکنون در آلمان اجرا می‌شود.

طنین موسیقی فیلم از ذهن و ساز نوازنده‌ی معروف ایرانی، کیهان کلهر بر می‌آید
نام شهر جنین در کرانه باختری رود اردن سال‌ها با جنگ و خونریزی پیوند خورده بود و بسیاری از پیکارجویانی که قصد شرکت در عملیات انتحاری را داشتند، در کوچه پس‌کوچه‌هایش پناه می‌گرفتند  اما در سال ۲۰۰۵ وقوع یک تراژدی در شهر جنین نگاه‌ها را بار دیگر به خود معطوف کرد؛ حادثه‌ای غم‌انگیز از جنس مرگ اما این بار با چاشنی عطوفت و آزادگی.  در پی یک درگیری و تبادل آتش میان گروهی از سربازان اسرائیلی و جنگجویان فلسطینی، احمد خطیب، کودک یازده ساله‌ی فلسطینی با شلیک گلوله یک سرباز اسرائیلی جان باخت  احمد همراه با گروهی از دوستانش در حال بازی بود و تفنگی اسباب‌بازی در دست داشت که همین امر باعث شد تا سرباز اسرائیلی او را به اشتباه یک پیکارجو تصور کند و با شلیک دو گلوله به زندگی‌اش پایان دهد  پدر و مادر احمد پس از مرگ مغزی فرزندشان تصمیم گرفتند اعضای بدن او را به چند اسرائیلی نیازمند به پیوند عضو اهدا کنند؛ حرکتی داوطلبانه که منجر به نجات جان پنج اسرائیلی از جمله چند کودک شد.  نام احمد خطیب پس از این حادثه، سمبلی برای صلح شناخته شد و داستان زندگی‌اش در تصاویر فیلم مستندی با نام "قلب جنین" در سال ۲۰۰۸ جان تازه‌ای گرفت. مارکوس فتر، مستندساز آلمانی تصمیم داشت تا این فیلم را در جنین هم به نمایش بگذارد، اما سینما چیزی نبود که بتوان از آغاز نخستین انتفاضه در سال ۱۹۸۷ سراغ آن را در هیچ کجای این شهر جنگ‌زده گرفت. تنها سینمای این شهر، سالنی متروکه بود که درهایش سال‌های زیادی بسته مانده بود.  اسماعیل خطیب‌، پدر احمد به همراه مارکوس فتر بر آن می‌شوند تا سینمایی را در جنین به راه بیندازند و به این ترتیب دو سال بعد "قلب جنین" در جنین به نمایش در می‌آید  اجرای سمفونی جنین  ساخت یک سینما در جنین کار ساده‌ای نبود و مخالفت‌های فراوانی را حتی از سوی فلسطینیان به همراه داشت اما در چشم تیزبین یک مستند‌ساز این اعتراضات خود دستمایه‌ی ساخت فیلم دیگری شدند؛ فیلمی که داستانش به راه انداختن یک سینما در جنین است و طنین موسیقی‌اش از ذهن و ساز نوازنده‌ی معروف ایرانی، کیهان کلهر بر می‌آید.
سینمای شهر جنین در حرکتی مشترک با همکاری نوجوانان آلمان و فلسطینی بازسازی شد
روز شنبه (اول اکتبر/۹ مهر) کیهان کلهر همراه با نوازندگان ارکستر سمفونی شهر درسدن آلمان و چهار تک نواز از کشورهای مختلف، علی بهرامی (سنتور، ایران)، سعد محمد حسن (ویولون عربی، مصر)، (شین شاناهان، آمریکا) و کامل شجراوی (عود، اسرائیل) برای نخستین بار "سینما جنین−یک سمفونی" را روی صحنه اجرا خواهند کرد.  صحنه‌هایی از این فیلم نیز همراه با موسیقی به نمایش در خواهند آمد. کیهان کلهر همچنین در این برنامه قطعه بی‌‌کلام "شهر خاموش" را اجرا می‌کند. این قطعه از آلبومی به همین نام است که در سال ۲۰۰۸ ضبط و به کودکان حلبچه تقدیم شده است.  سینمای شهر جنین در  حرکتی مشترک با همکاری نوجوانان آلمان و فلسطینی بازسازی شد. سالن این سینما هم‌اینک ظرفیت ۴۰۰ تماشاگر را دارد و تا ۲ هزار نفر می‌توانند به هنگام نمایش یک فیلم در فضای باز در این سینما گرد هم آیند  در این مکان ساحلی شنی با یک استخر هم ساخته شده تا شاید بتواند دل کودکانی که دریا را به چشم ‌می‌بینند اما به دلیل موانع، راهی به ساحلش ندارند، به دست آورد.
منبع: دویچه وله فارسی
لینک اجرای کنسرت:

در ستایش مطبوعات آزاد

در ستایش مطبوعات آزاد 

کارل مارکس
برگردان: محمد پوینده  

آیا نخستین وظیفهی جویندگان حقیقت این نیست که یکراست بی آن که به چپ و راست نظر افکنند، به سوی خود حقیقت پیش بتازند؟ آیا گفتن حقیقت در قالب فرمایشی و تحمیلی، در حکم از یاد بردن آن نیست؟ حقیقت چونان نور، از فروتنی به دورست؛ و تازه در برابر چه کسی باید فروتن باشد؟ دربرابر خود؟ حقیقت، دروغ و نادرستی را رسوا میسازد. پس آیا نباید بر ضد دروغ باشد؟
اگر فروتنی خصلت پژوهش باشد، بیشتر نشان ترس از حقیقت است تا ترس از ضد حقیقت. فروتنی در هر گامی که من برمیدارم مانند ترمز عمل میکند و به پژوهشگر فرمان میدهد در برابر نتیجهی پژوهش بر خود بلرزد. فروتنی مانع دستیابی به حقیقت است.
افزون بر این، حقیقت، عام و جهانگستر است، به من تعلق ندارد، از آن همگان است. حقیقت مرا تصاحب میکند، من او را تصاحب نمیکنم. دارایی من عبارت است از صورت (بیان حقیقت)، صورت (فرم)، فردیت معنوی من است. سبک همان انسان است. عجبا! قانون حق نوشتن به من میدهد، اما مقرر میدارد که به سبکی غیر از سبک خود بنویسم! من میتوانم سیمای ذهن خویش را نشان دهم، اما باید نخست چین و شکنهای مجاز و فرمایشی را برآن تحمیل کنم! چهرهی کدام انسان شرافتمندی از این الزام سرخ نمیشود و ترجیح نمیدهد که سیمای خود را زیر ردا پنهان کند؟ ردا دستکم میتواند صورت کسی مانند ژوپیتر را پوشیده بدارد؛ تن دادن به چین و شکنهای مجاز و فرمایشی، چیزی نیست مگر با سیلی صورت خود را سرخ نگاه داشتن.
شما گونهگونی شورانگیز و غنای پایان ناپذیر طبیعت را میستایید. شما توقع ندارید که گُل سرخ عطر گُل بنفشه بدهد، اما میخواهید که غنیترین پدیدهها - یعنی ذهن- فقط به یک شیوه وجود داشته باشد؟ من آدمی شوخ طبع هستم، اما قانون امر میکند که با وقار بنویسم. من بی پروا هستم، اما قانون فرمان میدهد که قلم من باید فروتن باشد؛ خاکستری بر روی خاکستری، تنها رنگی از آزادی که قانون به من اجازه میدهد آن را به کار برم. هر قطرهی شبنم در زیر تابش خورشید به رنگهای بی پایان میدرخشد، اما خورشید ذهن در فرد چیزی که بازتاب باید نیابد جز یک رنگ، آن هم رنگ رسمی و مجاز را بیافریند! گوهر ذهن همواره ذات حقیقت است و شما با این گوهر چه میکنید؟ فروتنی؟ گوته میگوید: فقط فرومایگان، فروتن هستند. و شما میخواهید بر سر ذهن همین بلا را بیاورید؟ (...) فروتنی عام ذهن، عقل است. این آزادیمندی جهان گستری که در هر طبیعتی، سرشت ذاتی را پاس میدارد.Anck do la 1843 MEW I. P. 5 sq
آزادی، ذات انسان است تا بدان حد که حتا دشمنانش نیز آن را تحقق میبخشند. البته در عین پیکار با واقعیت آن: آنان میخواهند چیزی را که به عنوان زیور طبیعت بشری به دور افکندهاند، در مقام ارزشمندترین زیور از آن خود سازند.
هیچ کس با آزادی (به طورکلی) پیکار نمیکند، افراد حداکثر با آزادی دیگران پیکار میکنند. بنابراین، همهی انواع آزادی همواره وجود داشته است، فقط گاهی به صورت امتیازی خاص و گاهی به صورت حق عام.
(...) مساله این نیست که آیا آزادی مطبوعات باید وجود داشته باشد، چرا که این آزادی همواره وجود دارد، مساله این است که آیا آزادی مطبوعات، امتیاز خاص چند فرد است یا امتیاز ذهن بشر (به طور عام). مساله این است که آیا آن چه برای عدهای نا حق است، ممکن است برای دیگران حق به حساب آید؟(...)
سانسور درونی حقیقتی آزادی مطبوعات، انتقاد است. انتقاد آگاهی است که آزادی مطبوعات، خود، برپا میدارد.
خود سانسورهم قبول دارد که هدفی در خود نیست و فی نفسه هیچ چیز خوبی ندارد و در نتیجه، بر اصل «هدف وسیله را توجیه میکند»، استوار است. اما هدفی که به وسایل نادرست نیاز دارد، هدفی درست نیست.(...)
برای دفاع از آزادی در هر عرصهای، و نیز برای درک آن، باید سرشت ذاتی آزادی را بی توجه به مناسبات خارجیاش در نظر گرفت. ولی آیا مطبوعاتی که خود را به سطح یک حرفه پایین میآورد، به سرشت خود وفادار است و بر اساس شرافت طبیعت خود عمل میکند و آزاد است؟ البته تردیدی نیست که نویسنده باید برای زیستن و نوشتن، پول و درآمد داشته باشد، اما به هیچ وجه نباید برای به دست آوردن پول، زندگی کند و بنویسد.
پرانژه (شاعر و آوازهخون فرانسوی، ١٧٨٠- ١٨۵٧) در یکی از ترانههای خود میخواند:
من برای ترانه سرایی زندگی نمیکنم
حضرت آقا اگر شما جایم را بگیرید
برای زیستن ترانه میسرایم،
تهدید نهفته در ترانهی بالا، در برگیرندهی این اقرار ریشخندآمیز است که شاعر به محض این که شعر برایش وسیله شود، به خودفروشی تن در میدهد.
نویسنده به هیچ وجه کارهای خود را وسیله نمیداند. کارهایش هدفی در خودند. او آثارش را برای خود و دیگران تا بدان حد از وسیله دور میداند که در صورت لزوم، موجودیت خویش را هم برای وجود کارهایش قربانی میکند و این سخن واعظ دینی را - البته به شیوهای به کلی متفاوت- سرلوحهی کار خویش قرار میدهد: از خداوند اطاعت کن نه از انسانها. خود نویسنده نیز جزو این انسانها است، با نیازهای بشری و امیال بشری خویش (...) نخستین آزادی مطبوعات آن است که حرفه نباشد. نویسندهای که مطبوعات را تا حد وسیلهای مادی پایین میآورد، سزاوار آن است که این بردگی درونی او با بردگی بیرونی یا سانسور، مجازات شود. به عبارت، دیگر مجازات او همانا سانسور است.