سارو قهرمانی ۲۴ ساله، پس از شرکت در اعتراضات خیابانی در سنندج ناپدید شده بود
۱۳۹۶ دی ۲۳, شنبه
در بابِ دفاعِ اخیرِ آقایِ دکتر مهاجرانی از رهبرِ عظیمالشأنشان
و تفاوتِ «زاویۀ نگاه» غوغاسالاران و خردمندانِ نکتهبین
Sat 13 01 2018
ناصر زراعتی
من تا پیش از خواندن این متن و توضیح پایانی در بابِ چراییِ هجرتِ آقایِ دکتر در اینجا (http://news.gooya.com/2018/01/post-10968php)، تصوّر میکردم ایشان بر اثرِ فشارهایِ جناحِ اصولگرا (بخوانید: هوادارانِ پروپاقرصِ آقایِ خامنهای) ناگزیر تن به مهاجرت به بلادِ کفر، آن هم انگلستانِ ملعون، دادهاند. در نتیجه، حیرت میکردم که چرا آقایِ دکتر اینقدر سنگِ ولی فقیه و رهبرِ معظم را به سینه میزنند و هر بار، به هر بهانه، در ستایشِ آن مقامِ والا، چنین قلمفرساییهایی میفرمایند.
حالا، ما هم اگر بخواهیم این موضوع را از «زاویۀ دیگر»ی موردِ توجه قرار دهیم، باید به این نتیجه برسیم که: همۀ این کوششهایِ ـ البته تا کنون، متأسفانه، بینتیجه ـ صرفاً به این منظور بوده و هست (و مطمئناً خواهد بود) که حضرتِ آقا چشمپوشی بفرمایند از اصلاحطلبی کوتاهمدتِ آقایِ دکتر و اندکخطاهایِ احتمالیِ ایشان را در دورانِ وزارتِ ارشادِ ایشان به دیدۀ اغماض بنگرند و اجازه صادر کنند که برگردند به دامنِ مامِ وطنِ اسلامی و اگر مدّتی وزیر و وکیل نشدند، چندان ایرادی نخواهد داشت، لیکن حداقل اقدام کنند و آن «نفقۀ» احتمالاً نه چندان سنگین را به زوجۀ قانونی بپردازند و آن «واقعۀ ازدواجِ» کذائیِ دوّم (یا چندم؟) را ثبتِ رسمی و قانونی کنند و قول بدهند که دیگر مُرتکبِ «فریب در امرِ [مقدّسِ] ازدواج» نشوند و فعلاً بسنده کنند به همین زوجاتِ حلالِ فعلی و پس از بیش از سیزده سال، بالاخره، بکوشند تا رضایتِ شاکی [یا شاکیه؟] خود را اخذ نموده، آن «وثیقه» را که در این مدتِ طولانی، سودش به کیسۀ آقایِ لاریجانی سرازیر شده، آزاد کنند و در عوض، قوۀ همیشه عادلِ قضائیۀ جمهوریِ مقدّسِ اسلامی به همان چهار روز حبسِ ایشان بسنده کرده، حُکم به برائتِ آقایِ دکتر بدهد.
در این که آقای دکتر از همان پرِ قُنداق، از جملۀ «خردمندان» و «نکتهبینانِ» نه تنها ایران که جهان بودهاند، و ماها همه ـ به تعبیرِ ادیبانۀ ایشان ـ «غوغاسالار» بوده و هستیم، تردیدی نه داشته و نه داریم. امّا این بار، شوریِ این آشِ پخته شده در نزدیکِ سی سال پیش که خلقاللهِ همیشه نامحرم با دیدنِ این فیلم، تازگی به آن پی بُردهاند، چنان بالا زده است که نه فقط ما «غوغاسالاران» که تقریباً همۀ یاران و خویشاوندان و همراهانِ آقایِ وزیرِ ارشادِ سابق نیز کامشان سخت آزرده شده است و همگی ـ برخلافِ ایشان ـ از آن یکی «زاویه» به قضیه نگریستهاند و با پی بُردن به حقّهبازیِ همیشگیِ آخوندجماعت ـ با تعزیهگردانیِ مرحومِ به روایتی مقتول (ای کُشته که را کُشتی تا کُشته شدی زار و الخ...) آقایِ رفسنجانی، در بارۀ آن، بهدرستی داوری کردهاند.
خیال نمیکنم جُز آقایِ دکتر مهاجرانی، هیچ کسِ دیگر ـ حتا خودِ حضرتِ آقا و حتاتر [!] آقازاده مُجتبا هم ـ از این «زاویه»، آن فیلم را موردِ توجه و بررسی و نتیجهگیری قرار داده باشد؛ گیرم که گذشته از سعدی و امامِ چهارم، دست به دامنِ تمامِ شاعرانِ شهیرِ گذشته و الباقیِ امامانِ دوازدهگانه و حتا آن یکصد و بیست و چهار هزار پیامبرِ خداوندِ متعال هم بشود.
دیگر این که خوب شد نمُردیم و معنایِ «پای بر نَفسِ» (حتماً اَمّاره] گذاشتن و «نپذیرفتنِ عالیترین سمتِ کشور» و «صداقت و صمیمیتِ درخشان» و «حسِ فروافتادگی» را هم فهمیدیم!
و نکتۀ آخر این که چرا و چگونه است که در اینهمه سال، آقای دکتر متوجه نشدهاند که این «مطامع [بخوانید: اعتراضات و مبارزاتِ مردمِ ایران] علیهِ نظام و رهبری» به هیچ وجه «این روزها تیز» نشده است؛ چنین مخالفتهایی ـ بیآنکه «مطامعی» در آنها مُستتر بوده باشد ـ از سویِ مردمِ ستمکشیده و زیرِ فشارِ دیکتاتوریِ «نظامِ» موردِپذیرشِ آقایِ وزیر بهسر بُرده، کُشتهها و مجروحها و محبوسها داده، میلیون میلیون بهاجبار ـ و نه فقط به خاطرِ «ترکِ نفقه، عدمِ ثبت واقعۀ ازدواج و فریب در امر ازدواج» ـ تن به تبعید و مهاجرت سپرده، نزدیک به چهل سال است که وجود داشته و دارد و ایشان و دیگر حضراتِ فعلاً سوار بر یابویِ لنگِ قدرت یا فعلاً برایِ رفعِ خستگی یا از سرِ قهرِ آقا مدّتی پیاده شده از آن، مطمئن باشند که وجود و ادامه خواهد داشت، تا زمانی که ایران و تمامِ ایرانیان به استقلال، آزادی و عدالتِ اجتماعی، به معنایِ واقعیِ این کلمات، دست یابند.
ای کاش به دعا باور داشتیم تا به درگاهِ احدیّت متوسل میشدیم و از او استدعا میکردیم تا کاری کند که مهرِ آقای دکتر مهاجرانی بار دیگر به دلِ سنگِ رهبر راهی بجوید و ایشان موردِ عفوِ آن مقامِ معظم قرار گیرند تا هرچه زودتر از این هجرتِ ناخواسته رهایی یابند و با عزّت و احترامی درخورِ چنین مدافعِ همیشگی، به دارالقراءِ اسلامی بازگردند تا هم خیالِ خودشان آسوده شود و به آرزویِ دیرینِ سیزدهسالهشان برسند و هم زحمتشان را از سرِ ما غوغاسالارانِ ناخردمندِ نکتهنبین کم کنند.
باشد که این دعایِ ناکرده برآورده شود و الباقیِ چنین نوابغی نیز که نظامِ مقدسِ اسلامی برایمان ارسال داشته و سالهاست که هیچ ثمری جز عذاب برایِ ما و مردمِ ایران نداشته و ندارند، برگردند سرِ پُست و مقامهایِ گذشتهشان که از قدیم و ندیم گفتهاند: «مالِ بد بیخِ ریشِ صاحبش!»
ناصر زراعتی
یازدهم ژانویه 2018
گوتنبرگِ سوئد
مقصر اصلی چنین وضعی علی خامنه ای است/ نهادهای تحت کنترل خامنه ای عملا شصت درصد اقتصاد ایران را در اختیار خود دارند
* همانگونه که آگاهان و دلسوزان این مرز و بوم به تلویح و تصریح پیش بینی میکردند، فساد و ناکارآمدی اقتصادی حکومت ولایت فقیه و سرکوب آزادیهای مشروع مدنی و سیاسی جان را به لب توده محروم و مطرود رساند و باعث شد که در هفتههای اخیر، ایران شاهد فراگیرترین اعتراضات سالهای پس از انقلاب باشد. هرچند بر همگان واضح و مبرهن است – ولی متأسفانه پرچمداران امروز اصلاحات از گفتنش حتی به اشاره نیز ابا دارند- مقصر اصلی چنین وضعی آقای علی خامنهای است.
* کسی که نهادهای تحت تولّیاش عملا شصت درصد اقتصاد ایران را در اختیار خود دارند و با مصونیت از حسابرسی و حساب کشی مشغول غارت اموال عمومی و ثروت ملی اند.
* کسی که بخش مهمی از بودجه عمومی، مصروف نهادهای رسمی و نیمه رسمی زیر نظر او مانند ستاد تبلیغات اسلامی و نهاد نمایندگی رهبری و … میشود، نهادهایی که نه تنها نقشی در تولید و رشد اقتصادی ندارند بلکه کارویژهشان تولید مدام نفرت و خشونت و توزیع ایدئولوژی مسمومی است که بقای ایشان را در قدرت تضمین میکند.
* کسی که برای مصون ماندن از محاسبه، فاسدترین و گوش به فرمان ترین دستگاه قضایی تاریخ معاصر ایران را پدید آورده و رسانهها و منتقدان را منکوب و مرعوب و محصور ساخته است.
* کسی که برای برقرار نگه داشتن سلطهی استبدادیاش طبقهی مولد اقتصادی کشور را خرد کرده است و جوانان مستعد را از سرزمین مادریشان بالاجبار کوچانده.
* کسی که تمامیتطلبی و حرص بی حدش به قدرت، ثبات سیاسی را در این سرزمین به آرزوی محال بدل کرده است و بستر سرمایهگذاریهای مولد را خشکانده.
* کسی که بدون رضایت عمومی ثروت این ملت مظلوم رادر سوریه و اینجا و آنجا صرف در قدرت نگاه داشتن دیکتاتورهای فاسد و تطمیع افراد وابسته کرده… این سابقه سیاه و عشق بی حد و حصر به قدرت و جاه البته جایی برای امیدواری به تغییر منش و کردار او باقی نمیگذارد و این حق طبیعی مردم است که مطابق با نص صریح قانون اساسی در اصل ۲۷ به استبداد این فرد اعتراض کنند و حقوق دریغ شده خود را طلب کنند.
* این اعتراضات برخواسته از متن جامعه و در پاسخ به ظلم و ناکارآمدی حاکمان آن بوده و علی الاصول بر حق است، هر چند عدهای –به گمان من به خاطر خفقان حاکم و از سر ناآگاهی یا لجبازی- شعارهایی در حمایت از خاندان منفور، جنایتپیشه، چپاولگر و وابستهی پهلوی بدهند.
* به خشونت کشیده شدن این اعتراضات نیز ناشی از پایمال شدن حق طبیعی اعتراض به حاکمان است. اگر مکانیزمی برای اجرای کامل اصل ۲۷ قانون اساسی مبنی بر آزادی تجمعات برقرار بود و مردم میتوانستند اعتراض خود را به حکمرانی شخص آقای خامنهای به صورت مدنی و مسالمتآمیز ابراز کنند، خشونت از ابتدا مجال ظهور و بروز پیدا نمیکرد که شخص او آن را طلبکارانه دستاویز حمله به معترضان کند. این دغلکاری رسوا که برای عوض کردن جایگاه شاکی و متهم به معترضان بهتان وابستگی بزنند دیگر برای مردمان این دیار باورپذیر نیست.
شهید ((هاشمی رفسنجانی)) بی بی سی یا سردار خشکسالی و فریب و خیانت و جنایت!؟
پروژه (( شهید)) سازی و امامزاده شدن ((هاشمی )) یک سالی است که توسط خانواده اش کلید خورده است. استخر مرگ شدن یا ترور هسته ای یا مرگ طبیعی استوانه نظام امروز مشکل ما نیست. مشکل ما حکومتی ۴۰ ساله است که نطفه نامیمون آن با شورش در جنگل های سیاهکل آغازشد. کمونیست هایی که به علی و حسین اعتقاد داشتند و براستی نمایشی مضحک است که اساس کمونیزم نفی خداوند است و آنگاه نسخه های وطنی ما چنان به زیر عبای امام و مرادشان خزیدند که باید مرثیه ها نوشت. آنان که اسلحه بر دست گرفتند و شعارهایشان همه در (( اسلام )) عزیز و (( خمینی عزیزم ، بگو تا خون بریزم)) خلاصه شد. آنان که اگر جان باختند، راهشان شبیه ندا آقا سلطان ها و ترانه ها و شهدای جنبش دی نبود و نیست که با دست های خالی نام ایران را فریاد زدند و کورش مرادشان است و رضا شاه ضد حجاب و دین، نسلی که اسلحه اش قلم است و گلویی خونین!
. نسل جان باختگان اسلحه به دست برای برپایی حکومت اسلامی و تقدیم ایران به شوروی سابق و فلسطین کردنش، هر چه داشتند کردند و در این میان شخص شاه و ساواک هم در شناسایی ایشان اشتباه نکرد اما باید برای مقابله راهی دیگر انتخاب میکردند جز آنچه که سرانجام شد. توسعه اجتماعی بدون توسعه سیاسی ممکن نیست و این نکته ای بود که شاه رعایت نکرد و سرانجام در شطرنج سیاست، به قول خودش مات (( ارتجاع سرخ و سیاه)) شد.
امروز همان افراد فسیل گشته پروژه شهید سازی رفسنجانی و اصلاحات دروغین را در شیپور وارونه کرده اند و فریاد وا مصیبتا سر میدهند. همانها که به آمریکا و نظام های پادشاهی و ... فحش میدهند، اما برای زندگی به کوبا و شوروی سابق و ونزوئلا و.... نمیروند و در دنیای آزاد زندگی میکنند
هاشمی رفسنجانی به هر دلیلی که مرده باشد، بزرگترین خیانت را در حق استاد خود آیت الله منتظری و مردم ایران کرد. او با رهبر کردن خامنه ای که موجودی بس کینه جو و حقیر است، میخواست رهبری ((صوری ))بسازد همان که خامنه ای در فیلم تازه منتشر شده از جلسه انتخابش ، فریاد کرد، اما این ظاهر سازی و فریب ملت پایانش آن نشد که هاشمی میخواست. آنها که در دوران ریاست جمهوری او زندگی کرده اند ، میدانند او سودای تغییر قانون را داشت تا بتواند برای بار سوم بر مسند ریاست جمهوری بشیند که نه جامعه اجازه داد نه شخص خامنه ای!
او در آخرین روزهای ریاست جمهوری اش سد میساخت و ایران خشک امروز یادگار ظاهر سازی های او است که میخواست با سمبل کردن و کلنگ زدن ژست امیر کبیر بگیرد اما آن امیر شجاع کجا و این خیانت پیشه سیاس کجا؟
از قتل ها و کودتاها و چپ کشی ها بگیر تا رهبر جعلی ساختن و.... همه از کارنامه ای حکایت میکند که او در پدید آمدنش نقشی اساسی در هر دو دوره ولایت کریه ولایت داشت.
او نه قهرمان اصلاحات، که خود پدید آورنده این نظام اهریمنی بود. آنچه هم محمودک احمدی نژاد با او کرد، پاداشی بود که از خامنه ای گرفت و در دوستی ۵۰ ساله اش به او خیانت شد.
امروز فرزندانش و فسیل های اسلحه شکسته چپ و قلم فروش صحبت از فقدانش چنان میکنند که گویی مردم فراموش کرده اند در دوران او بود که شکاف طبقاتی و طبقه نو کیسه و بی ریشه به وجود آمد. در دوران او بود صدها نفر در شورش اسلامشهر به خاک و خون کشیده شدند و قزوین را با لشکر کشی آرام کردند. در دوران سیاست بازی او بود، بنی صدر را بر کنار کردند و دست بوس امام هم حتا دیگر جایی در دایره نظام نداشت.
در دوران او بود که صدها نویسنده، قلم هایشان شکست و گلوهایشان با تیغ امیر صغیر دریده شد.
در دوران او بود که سدها ی بی کارشناسی ساخته شد و امروز نتایج اش را میبینیم
در دوران اوبودکه فریدون فرخزادها و شاپور بختیارهای میهن پرست در خارج از کشور سلاخی شدند
در دوران او بود که ممنوع الکاری و ممنوع القلمی و ... باب شد.
و استثنا جنبش سبز فقط یک تفاوت داشت، او پشت مردم را نگرفت، با آنکه مردم ، مردم ، کرد دلش تنها برای نظام میسوخت. او بر خلاف خامنه ای آینده نگر بود و میدانست اینترنت دنیا را تغییر داده و دیگر سانسور و شکنجه و قتل جوابگوی نسل جوان نخواهد بود.
آنجه راه اورا از خامنه ای جدا کرد، روش حفظ جمهوری اسلامی بود، خامنه ای راست ها را لایق این مقام میدانست، رفسنجانی چپ های خط امامی و اصلاح نماها را برای فریب افکار عمومی موثرتر، ودر آخر کینه از اینکه رهبر ساخت و آن رهبر چنان محمودک را به جان و جهانش انداخت که دیگر هیچوقت نتوانست همانند روز اول شود.
کوسه دریای سیاست ایران چه توسط روسیه یا خامنه ای خفه شده باشد چه مرگ طبیعی، نه قهرمان بوده است نه ناجی
او همان بود که بود، دست راست هر دو رهبر انقلاب اسلامی
و مرد حافظ نظم موجود. که برای حفظ این نظم چه خونها که نریخت، چه قلم ها که نشکست و نخرید و چه نسل ها که با رهبر سازی اش بر باد داد و جالب تر از همه آیت الله بی بی سی است که هدایت افکار عمومی را برای شهید جلوه دادن او به عهده دارد. مطالب بی بی سی نمونه ای از انحراف و مهندسی افکار عمومی از مسائل مهم و واقعی است که امروز ایران ، مسئله چگونه پایان دادن کل این حکومت است. همان هدفی که مردم فریاد زدند: اصلاح طلب اصول گرا، دیگه تموم ماجرا
. نسل جان باختگان اسلحه به دست برای برپایی حکومت اسلامی و تقدیم ایران به شوروی سابق و فلسطین کردنش، هر چه داشتند کردند و در این میان شخص شاه و ساواک هم در شناسایی ایشان اشتباه نکرد اما باید برای مقابله راهی دیگر انتخاب میکردند جز آنچه که سرانجام شد. توسعه اجتماعی بدون توسعه سیاسی ممکن نیست و این نکته ای بود که شاه رعایت نکرد و سرانجام در شطرنج سیاست، به قول خودش مات (( ارتجاع سرخ و سیاه)) شد.
امروز همان افراد فسیل گشته پروژه شهید سازی رفسنجانی و اصلاحات دروغین را در شیپور وارونه کرده اند و فریاد وا مصیبتا سر میدهند. همانها که به آمریکا و نظام های پادشاهی و ... فحش میدهند، اما برای زندگی به کوبا و شوروی سابق و ونزوئلا و.... نمیروند و در دنیای آزاد زندگی میکنند
هاشمی رفسنجانی به هر دلیلی که مرده باشد، بزرگترین خیانت را در حق استاد خود آیت الله منتظری و مردم ایران کرد. او با رهبر کردن خامنه ای که موجودی بس کینه جو و حقیر است، میخواست رهبری ((صوری ))بسازد همان که خامنه ای در فیلم تازه منتشر شده از جلسه انتخابش ، فریاد کرد، اما این ظاهر سازی و فریب ملت پایانش آن نشد که هاشمی میخواست. آنها که در دوران ریاست جمهوری او زندگی کرده اند ، میدانند او سودای تغییر قانون را داشت تا بتواند برای بار سوم بر مسند ریاست جمهوری بشیند که نه جامعه اجازه داد نه شخص خامنه ای!
او در آخرین روزهای ریاست جمهوری اش سد میساخت و ایران خشک امروز یادگار ظاهر سازی های او است که میخواست با سمبل کردن و کلنگ زدن ژست امیر کبیر بگیرد اما آن امیر شجاع کجا و این خیانت پیشه سیاس کجا؟
از قتل ها و کودتاها و چپ کشی ها بگیر تا رهبر جعلی ساختن و.... همه از کارنامه ای حکایت میکند که او در پدید آمدنش نقشی اساسی در هر دو دوره ولایت کریه ولایت داشت.
او نه قهرمان اصلاحات، که خود پدید آورنده این نظام اهریمنی بود. آنچه هم محمودک احمدی نژاد با او کرد، پاداشی بود که از خامنه ای گرفت و در دوستی ۵۰ ساله اش به او خیانت شد.
امروز فرزندانش و فسیل های اسلحه شکسته چپ و قلم فروش صحبت از فقدانش چنان میکنند که گویی مردم فراموش کرده اند در دوران او بود که شکاف طبقاتی و طبقه نو کیسه و بی ریشه به وجود آمد. در دوران او بود صدها نفر در شورش اسلامشهر به خاک و خون کشیده شدند و قزوین را با لشکر کشی آرام کردند. در دوران سیاست بازی او بود، بنی صدر را بر کنار کردند و دست بوس امام هم حتا دیگر جایی در دایره نظام نداشت.
در دوران او بود که صدها نویسنده، قلم هایشان شکست و گلوهایشان با تیغ امیر صغیر دریده شد.
در دوران او بود که سدها ی بی کارشناسی ساخته شد و امروز نتایج اش را میبینیم
در دوران اوبودکه فریدون فرخزادها و شاپور بختیارهای میهن پرست در خارج از کشور سلاخی شدند
در دوران او بود که ممنوع الکاری و ممنوع القلمی و ... باب شد.
و استثنا جنبش سبز فقط یک تفاوت داشت، او پشت مردم را نگرفت، با آنکه مردم ، مردم ، کرد دلش تنها برای نظام میسوخت. او بر خلاف خامنه ای آینده نگر بود و میدانست اینترنت دنیا را تغییر داده و دیگر سانسور و شکنجه و قتل جوابگوی نسل جوان نخواهد بود.
آنجه راه اورا از خامنه ای جدا کرد، روش حفظ جمهوری اسلامی بود، خامنه ای راست ها را لایق این مقام میدانست، رفسنجانی چپ های خط امامی و اصلاح نماها را برای فریب افکار عمومی موثرتر، ودر آخر کینه از اینکه رهبر ساخت و آن رهبر چنان محمودک را به جان و جهانش انداخت که دیگر هیچوقت نتوانست همانند روز اول شود.
کوسه دریای سیاست ایران چه توسط روسیه یا خامنه ای خفه شده باشد چه مرگ طبیعی، نه قهرمان بوده است نه ناجی
او همان بود که بود، دست راست هر دو رهبر انقلاب اسلامی
و مرد حافظ نظم موجود. که برای حفظ این نظم چه خونها که نریخت، چه قلم ها که نشکست و نخرید و چه نسل ها که با رهبر سازی اش بر باد داد و جالب تر از همه آیت الله بی بی سی است که هدایت افکار عمومی را برای شهید جلوه دادن او به عهده دارد. مطالب بی بی سی نمونه ای از انحراف و مهندسی افکار عمومی از مسائل مهم و واقعی است که امروز ایران ، مسئله چگونه پایان دادن کل این حکومت است. همان هدفی که مردم فریاد زدند: اصلاح طلب اصول گرا، دیگه تموم ماجرا
ترس از تغییر
ترس از تغییر
ﺍﺯ، ﺑﺮﺗﺮﺍﻧﺪ ﺭﺍﺳﻞ، ﭘﺮﺳﯿﺪﻧﺪ: " ﭼﺮﺍ ﯾﮏ ﺁﺩﻡ ﻣﺘﻌﺼﺐ ﻣﯽ ﺗﺮﺳﺪ ﻧﺴﺒﺖ
ﺑﻪ ﺍﻋﺘﻘﺎﺩﺍﺗﺶ ﺷﮏ ﮐﻨﺪ ﻭ ﺭﺍﻫﺶ ﺭﺍ ﺍﺻﻼﺡ ﮐﻨﺪ؟ ﺑﺮﺗﺮﺍﻧﺪ ﺭﺍﺳﻞ ﺟﻮﺍﺏ
ﻣﯿﺪﻫﺪ: " ﭼﻮﻥ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺑﺎ ﺧﻮﺩﺵ ﻓﮑﺮ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ، ﭼﻪ ﺟﻮﺭ، ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﻢ ﺑﻪ
ﺗﺎﻭﻟﻬﺎﯼ ﮐﻒ ﭘﺎﯾﻢ ﺑﮕﻮﯾﻢ ﺗﻤﺎﻡ ﻣﺴﯿﺮﯼ ﺭﺍ، ﮐﻪ ﺁﻣﺪﻩ ﺍﻡ، ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺑﻮﺩﻩ
ﺍﺳﺖ؟ ." ﺍﯾﻦ ﯾﮏ ﻣﺼﯿﺒﺖ ﺑﺰﺭﮒ ﺍﺳﺖ، ﮐﻪ ﺍﮐﺜﺮ ﺁﺩﻡ ﻫﺎﯼ ﺍﻣﺮﻭﺯﯼ،
ﮔﺮﻓﺘﺎﺭﺵ ﻣﯽ ﺷﻮﻧﺪ . ﺩﺭ ﻫﻤﻪ ﺣﻮﺯﻩ ﻫﺎ، ﺍﺯ ﺩﯾﻦ ﻭ ﻣﺬﻫﺐ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺗﺎ
ﻫﻤﻪﺀ ﺍﻋﺘﻘﺎﺩﺍﺕ، ﺑﺎﻭﺭﻫﺎ، ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻦ ﻫﺎ ﻭ ﻧﻔﺮﺕ ﻫﺎ .
ﻭﻗﺘﯽ ﺁﺩﻡ ﻫﺎ، ﺑﺮﺍﯼ ﭼﯿﺰﯼ، ﻫﺰﯾﻨﻪ ﻣﯽ ﺩﻫﻨﺪ، ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻠﯽ ﺍﺯ ﻭﻗﺖ ﻭ
ﺍﻧﺮﮊﯾﺸﻮﻥ ﺭﺍ ﻣﯽ ﮔﺬﺍﺭﻧﺪ ﺭﻭﯼ ﯾﮏ ﭼﯿﺰﯼ، ﺩﯾﮕﺮ ﺣﺘﯽ ﺑﻪ ﺫﻫﻨﺸﻮﻥ ﻫﻢ
ﻧﻤﯽ ﺭﺳﺪ ﮐﻪ، ﻣﻤﮑﻦ ﺍﺳﺖ، ﭼﯿﺰﯼ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﻫﻤﻪ ﺍﺯ ﻭﻗﺖ ﻭ ﺍﻧﺮﮊﯼ ﻭ
ﭘﻮﻝ ﻭ ﻋﻤﺮﺷﻮﻥ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺍﺳﺖ، ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺑﺎﺷﺪ .
ﻣﺜﻼ، ﺳﺮﺑﺎﺯﯼ ﮐﻪ ﭘﺎﻫﺎﯾﺶ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺟﻨﮓ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ
ﻣﯽ ﺩﻫﺪ، ﻫﯿﭻ ﻭﻗﺖ ﻧﻤﯽ ﺗﻮﺍﻧﺪ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﻣﺴﺌﻠﻪ ﻓﮑﺮ ﮐﻨﺪ ﮐﻪ، ﺍﺳﺎﺳﺎ،
ﺷﺮﻭﻉ ﺍﻭﻥ ﺟﻨﮓ ﺷﺎﯾﺪ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ .
ﭼﻮﻥ ﺗﻤﺎﻡ ﻫﻮﯾﺖ ﻭ ﻭﺟﻮﺩﺵ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺟﻨﮓ ﻣﯽ ﮔﯿﺮﺩ ﻭ ﺍﮔﺮ ﺑﺨﻮﺍﻫﺪ،
ﺑﻪ ﺩﺭﺳﺘﯽ ﯾﺎ ﻏﻠﻂ ﺑﻮﺩﻥ ﺁﻥ ﺟﻨﮓ ﻓﮑﺮ ﮐﻨﺪ، ﺗﺒﺪﯾﻞ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﺑﻪ ﯾﮏ
ﻣﻮﺟﻮﺩ ' ﺑﯽ ﻫﻮﯾﺖ .'
ﺑﻪ ﯾﮏ ﻣﻮﺟﻮﺩ ' ﺑﯽ ﮔﺬﺷﺘﻪ .'
ﺗﺒﺪﯾﻞ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﺑﻪ ' ﻫﯿﭻ ' .!
ﭼﻮﻥ ﺑﺮﺍﯼ ﺟﻨﮓ ﻫﺰﯾﻨﻪ ﺩﺍﺩﻩ ﺍﺳﺖ . ﻣﺜﻞ ﺯﻥ ﯾﺎ ﻣﺮﺩﯼ . ﺍﺳﺖ، ﮐﻪ ﺑﺮﺍﯼ
ﺷﺮﯾﮏ ﺯﻧﺪﮔﯿﺶ، ﮐﻠﯽ ﻫﺰﯾﻨﻪ ﮐﺮﺩﻩ ﻭ ﺩﯾﮕﺮ ﺩﯾﮕﻪ ﻧﻤﯽ ﺗﻮﺍﻧﺪ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﻓﮑﺮ
ﮐﻨﺪ ﮐﻪ ﺷﺮﯾﮏ ﺯﻧﺪﮔﯿﺶ، ﻭﺍﻗﻌﺎ ﺍﻭﻧﯽ ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ، ﻗﺒﻼ، ﻓﮑﺮ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﻩ
ﺍﺳﺖ . ﻣﺜﻞ ﻓﺮﺩﯼ ﺍﺳﺖ، ﮐﻪ ﭼﻨﺪ ﺗﺮﻡ، ﯾﮏ ﺭﺷﺘﻪ ﺍﯼ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ ﻣﯽ
ﺧﻮﺍﻧﺪ ﻭ ﮐﻠﯽ ﻭﻗﺖ ﻭ ﻫﺰﯾﻨﻪ ﺻﺮﻑ ﮐﺮﺩﻩ ﻭ ﻣﯽ ﺑﯿﻨﺪ ﮐﻪ، ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﺍﯾﻦ
ﺭﺷﺘﻪ، ﻧﺘﻮ ﺍﻧﺴﺘﻪ ﺭﺿﺎﯾﺖ ﺑﺮﺍﺵ ﺑﻪ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﺑﯿﺎﻭﺭﺩ؛ ﻭﻟﯽ ﺟﺮﺍﺕ ﺗﺮﮎ ﺁﻥ
ﺭﺷﺘﻪ، ﻭ ﺷﺮﻭﻉ ﺭﺷﺘﻪ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺭﺍ، ﻫﻢ، ﻧﺪﺍﺭﺩ . ﻣﺜﻞ ﮐﺴﯽ ﺍﺳﺖ، ﮐﻪ ﺑﻌﺪ
ﺍﺯ ﯾﮏ ﻋﻤﺮ ﺯﻧﺪﮔﯽ، ﻣﯽ ﻓﻬﻤﺪ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﺳﺒﮏ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﻨﺎﺳﺒﺶ ﻧﯿﺴﺖ،
ﻭﻟﯽ ﺟﺮﺍﺕ ﺗﻐﯿﯿﺮ ﺁﻥ ﺭﺍ ﻧﺪﺍﺭﺩ . ﭼﺮﺍ؟ ﭼﻮﻥ ﺑﺮﺍﯾﺶ ﻫﺰﯾﻨﻪ ﺩﺍﺩﻩ ﺍﺳﺖ .
ﮐﺎﺵ ! ، ﻣﺎ ﺁﺩﻡ ﻫﺎ، ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﺴﺘﻴﻢ " ﻫﻮﯾﺖ ﺧﻮﺩﻣﺎﻥ " ﺭﺍ
ﺍﺯﺍﺗﻔﺎﻗﺎﺕ ﺭﻭﺯﮔﺎﺭ ﻭ ﻋﻘﺎﯾﺪﻣﺎﻥ، ﺗﻔﮑﯿﮏ ﮐﻨﻴﻢ ﮐﻪ، ﺍﮔﺮ ﯾﮏ ﻭﻗﺖ
ﻓﻬﻤﯿﺪﻳﻢ ﺁﻥ ﻋﻘﺎﯾﺪ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ، ﺑﯽ ﻫﻮﯾﺖ ﻧﺸﻮﻳﻢ .
ﮐﺎﺵ، ﺁﺩﻡ ﻫﺎ، ﻫﺮ ﺟﺎ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻋﻘﯿﺪﻩ ﻫﺎ، ﺑﺎﻭﺭﻫﺎ، ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻦ ﻫﺎ ﻭ
ﻧﻔﺮﺕ ﻫﺎﺷﺎﻥ ﺷﮏ ﮐﺮﺩﻧﺪ، ﻫﻤﺎﻥ ﺟﺎ، ﺗﺮﻣﺰ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﻧﺪ، ﺑﯽ ﺧﯿﺎﻝ ﺗﺎﻭﻝ
ﻫﺎﯼ ﮐﻒ ﭘﺎﻫﺎﺷﻮﻥ ﻣﯽ ﺷﺪﻧﺪ ﻭ ﻣﯽ ﮔﻔﺘﻨﺪ ' ﺟﻠﻮﯼ ﺿﺮﺭ ﺭﺍ، ﺍﺯ ﻫﺮ ﺟﺎ
ﮐﻪ ﺑﮕﯿﺮﯼ، ﻣﻨﻔﻌﺖ ﺍﺳﺖ .'...
ﺍﯾﻦ ﺟﺎﺳﺖ ﮐﻪ، ﺗﻐﯿﯿﺮ، ﻭﺍﻗﻌﺎ ﺟﺮﺍﺕ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﺩ.
ﺑﻪ ﺍﻋﺘﻘﺎﺩﺍﺗﺶ ﺷﮏ ﮐﻨﺪ ﻭ ﺭﺍﻫﺶ ﺭﺍ ﺍﺻﻼﺡ ﮐﻨﺪ؟ ﺑﺮﺗﺮﺍﻧﺪ ﺭﺍﺳﻞ ﺟﻮﺍﺏ
ﻣﯿﺪﻫﺪ: " ﭼﻮﻥ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺑﺎ ﺧﻮﺩﺵ ﻓﮑﺮ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ، ﭼﻪ ﺟﻮﺭ، ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﻢ ﺑﻪ
ﺗﺎﻭﻟﻬﺎﯼ ﮐﻒ ﭘﺎﯾﻢ ﺑﮕﻮﯾﻢ ﺗﻤﺎﻡ ﻣﺴﯿﺮﯼ ﺭﺍ، ﮐﻪ ﺁﻣﺪﻩ ﺍﻡ، ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺑﻮﺩﻩ
ﺍﺳﺖ؟ ." ﺍﯾﻦ ﯾﮏ ﻣﺼﯿﺒﺖ ﺑﺰﺭﮒ ﺍﺳﺖ، ﮐﻪ ﺍﮐﺜﺮ ﺁﺩﻡ ﻫﺎﯼ ﺍﻣﺮﻭﺯﯼ،
ﮔﺮﻓﺘﺎﺭﺵ ﻣﯽ ﺷﻮﻧﺪ . ﺩﺭ ﻫﻤﻪ ﺣﻮﺯﻩ ﻫﺎ، ﺍﺯ ﺩﯾﻦ ﻭ ﻣﺬﻫﺐ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺗﺎ
ﻫﻤﻪﺀ ﺍﻋﺘﻘﺎﺩﺍﺕ، ﺑﺎﻭﺭﻫﺎ، ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻦ ﻫﺎ ﻭ ﻧﻔﺮﺕ ﻫﺎ .
ﻭﻗﺘﯽ ﺁﺩﻡ ﻫﺎ، ﺑﺮﺍﯼ ﭼﯿﺰﯼ، ﻫﺰﯾﻨﻪ ﻣﯽ ﺩﻫﻨﺪ، ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻠﯽ ﺍﺯ ﻭﻗﺖ ﻭ
ﺍﻧﺮﮊﯾﺸﻮﻥ ﺭﺍ ﻣﯽ ﮔﺬﺍﺭﻧﺪ ﺭﻭﯼ ﯾﮏ ﭼﯿﺰﯼ، ﺩﯾﮕﺮ ﺣﺘﯽ ﺑﻪ ﺫﻫﻨﺸﻮﻥ ﻫﻢ
ﻧﻤﯽ ﺭﺳﺪ ﮐﻪ، ﻣﻤﮑﻦ ﺍﺳﺖ، ﭼﯿﺰﯼ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﻫﻤﻪ ﺍﺯ ﻭﻗﺖ ﻭ ﺍﻧﺮﮊﯼ ﻭ
ﭘﻮﻝ ﻭ ﻋﻤﺮﺷﻮﻥ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺍﺳﺖ، ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺑﺎﺷﺪ .
ﻣﺜﻼ، ﺳﺮﺑﺎﺯﯼ ﮐﻪ ﭘﺎﻫﺎﯾﺶ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺟﻨﮓ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ
ﻣﯽ ﺩﻫﺪ، ﻫﯿﭻ ﻭﻗﺖ ﻧﻤﯽ ﺗﻮﺍﻧﺪ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﻣﺴﺌﻠﻪ ﻓﮑﺮ ﮐﻨﺪ ﮐﻪ، ﺍﺳﺎﺳﺎ،
ﺷﺮﻭﻉ ﺍﻭﻥ ﺟﻨﮓ ﺷﺎﯾﺪ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ .
ﭼﻮﻥ ﺗﻤﺎﻡ ﻫﻮﯾﺖ ﻭ ﻭﺟﻮﺩﺵ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺟﻨﮓ ﻣﯽ ﮔﯿﺮﺩ ﻭ ﺍﮔﺮ ﺑﺨﻮﺍﻫﺪ،
ﺑﻪ ﺩﺭﺳﺘﯽ ﯾﺎ ﻏﻠﻂ ﺑﻮﺩﻥ ﺁﻥ ﺟﻨﮓ ﻓﮑﺮ ﮐﻨﺪ، ﺗﺒﺪﯾﻞ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﺑﻪ ﯾﮏ
ﻣﻮﺟﻮﺩ ' ﺑﯽ ﻫﻮﯾﺖ .'
ﺑﻪ ﯾﮏ ﻣﻮﺟﻮﺩ ' ﺑﯽ ﮔﺬﺷﺘﻪ .'
ﺗﺒﺪﯾﻞ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﺑﻪ ' ﻫﯿﭻ ' .!
ﭼﻮﻥ ﺑﺮﺍﯼ ﺟﻨﮓ ﻫﺰﯾﻨﻪ ﺩﺍﺩﻩ ﺍﺳﺖ . ﻣﺜﻞ ﺯﻥ ﯾﺎ ﻣﺮﺩﯼ . ﺍﺳﺖ، ﮐﻪ ﺑﺮﺍﯼ
ﺷﺮﯾﮏ ﺯﻧﺪﮔﯿﺶ، ﮐﻠﯽ ﻫﺰﯾﻨﻪ ﮐﺮﺩﻩ ﻭ ﺩﯾﮕﺮ ﺩﯾﮕﻪ ﻧﻤﯽ ﺗﻮﺍﻧﺪ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﻓﮑﺮ
ﮐﻨﺪ ﮐﻪ ﺷﺮﯾﮏ ﺯﻧﺪﮔﯿﺶ، ﻭﺍﻗﻌﺎ ﺍﻭﻧﯽ ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ، ﻗﺒﻼ، ﻓﮑﺮ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﻩ
ﺍﺳﺖ . ﻣﺜﻞ ﻓﺮﺩﯼ ﺍﺳﺖ، ﮐﻪ ﭼﻨﺪ ﺗﺮﻡ، ﯾﮏ ﺭﺷﺘﻪ ﺍﯼ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ ﻣﯽ
ﺧﻮﺍﻧﺪ ﻭ ﮐﻠﯽ ﻭﻗﺖ ﻭ ﻫﺰﯾﻨﻪ ﺻﺮﻑ ﮐﺮﺩﻩ ﻭ ﻣﯽ ﺑﯿﻨﺪ ﮐﻪ، ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﺍﯾﻦ
ﺭﺷﺘﻪ، ﻧﺘﻮ ﺍﻧﺴﺘﻪ ﺭﺿﺎﯾﺖ ﺑﺮﺍﺵ ﺑﻪ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﺑﯿﺎﻭﺭﺩ؛ ﻭﻟﯽ ﺟﺮﺍﺕ ﺗﺮﮎ ﺁﻥ
ﺭﺷﺘﻪ، ﻭ ﺷﺮﻭﻉ ﺭﺷﺘﻪ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺭﺍ، ﻫﻢ، ﻧﺪﺍﺭﺩ . ﻣﺜﻞ ﮐﺴﯽ ﺍﺳﺖ، ﮐﻪ ﺑﻌﺪ
ﺍﺯ ﯾﮏ ﻋﻤﺮ ﺯﻧﺪﮔﯽ، ﻣﯽ ﻓﻬﻤﺪ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﺳﺒﮏ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﻨﺎﺳﺒﺶ ﻧﯿﺴﺖ،
ﻭﻟﯽ ﺟﺮﺍﺕ ﺗﻐﯿﯿﺮ ﺁﻥ ﺭﺍ ﻧﺪﺍﺭﺩ . ﭼﺮﺍ؟ ﭼﻮﻥ ﺑﺮﺍﯾﺶ ﻫﺰﯾﻨﻪ ﺩﺍﺩﻩ ﺍﺳﺖ .
ﮐﺎﺵ ! ، ﻣﺎ ﺁﺩﻡ ﻫﺎ، ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﺴﺘﻴﻢ " ﻫﻮﯾﺖ ﺧﻮﺩﻣﺎﻥ " ﺭﺍ
ﺍﺯﺍﺗﻔﺎﻗﺎﺕ ﺭﻭﺯﮔﺎﺭ ﻭ ﻋﻘﺎﯾﺪﻣﺎﻥ، ﺗﻔﮑﯿﮏ ﮐﻨﻴﻢ ﮐﻪ، ﺍﮔﺮ ﯾﮏ ﻭﻗﺖ
ﻓﻬﻤﯿﺪﻳﻢ ﺁﻥ ﻋﻘﺎﯾﺪ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ، ﺑﯽ ﻫﻮﯾﺖ ﻧﺸﻮﻳﻢ .
ﮐﺎﺵ، ﺁﺩﻡ ﻫﺎ، ﻫﺮ ﺟﺎ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻋﻘﯿﺪﻩ ﻫﺎ، ﺑﺎﻭﺭﻫﺎ، ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻦ ﻫﺎ ﻭ
ﻧﻔﺮﺕ ﻫﺎﺷﺎﻥ ﺷﮏ ﮐﺮﺩﻧﺪ، ﻫﻤﺎﻥ ﺟﺎ، ﺗﺮﻣﺰ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﻧﺪ، ﺑﯽ ﺧﯿﺎﻝ ﺗﺎﻭﻝ
ﻫﺎﯼ ﮐﻒ ﭘﺎﻫﺎﺷﻮﻥ ﻣﯽ ﺷﺪﻧﺪ ﻭ ﻣﯽ ﮔﻔﺘﻨﺪ ' ﺟﻠﻮﯼ ﺿﺮﺭ ﺭﺍ، ﺍﺯ ﻫﺮ ﺟﺎ
ﮐﻪ ﺑﮕﯿﺮﯼ، ﻣﻨﻔﻌﺖ ﺍﺳﺖ .'...
ﺍﯾﻦ ﺟﺎﺳﺖ ﮐﻪ، ﺗﻐﯿﯿﺮ، ﻭﺍﻗﻌﺎ ﺟﺮﺍﺕ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﺩ.
«یک ایران دیگر»؛ گزارش نشریه «ویکلی استاندارد» از «مرفههای بی درد» در تهران
تاعتراضات اخیر ایران توجه خیلی از رسانه های بین المللی و آمریکایی را به ایران جلب کرد، بخصوص اینکه در اعتراض های گسترده اخیر، بخشی از جامعه کاملا در سکوت بود و حتی بعضی بی تفاوت بودند و سرگرم زندگی خود.
نشریه ویکلی استاندارد، در گزارشی، از یک طبقه خاص در ایران نوشته و عنوان گزارش خود را «ایران دیگر» نامیده است.
در بخشی از این گزارش می خوانیم:
احتمالاً به تازگی مطالب مربوط نا آرامی های ایران را که منجر به مرگ ۲۴ نفر و دستگیری هزاران نفر شد، شنیده اید. بسیاری از تظاهرکنندگان فریاد مرگ بر رهبران ایران از جمله حسن روحانی و آیت الله علی خامنه ای سر دادند اما به نظر می رسد، در ایران همه ناراضی نیستند.
بعضی از مردم در سایه سلطه رژیم مذهبی بسیار هم آسوده و مرفه هستند. آنها بدون توجه به اعتراض ها، مدام هم مدارک مربوط به خوشگذرانی، عیاشی ها و ساعت های خوشی شان را در اینترنت به اشتراک می گذارند.
رسانه های غربی مدتی پیش توجه شان به صفحه @therichkidsoftehran جلب شد که در آن اصطلاحا بچه پولدارها، عکسهایی از لحظات خوش خود را منتشر می کنند.
عکس هائی که در این صفحه منتشر می شود، بسیار شبیه همان چیزهائی ست که میان جوانان ایالات متحده آمریکا می بینیم که گاهیف تنها یک روسری یا پرچم ایران به آنها اضافه می شود و می فهمی این عکس در ایران است، نه در آمریکا.
در این صفحه و صفحات مشابه، کسانی هستند که در برابر آئینه عینک آفتابی می زنند و در حالی که یک تلفن همراه به گوش چسبانده اند، قیافه سکسی می گیرند.
زنان جوان در بیکینی های کوتاه تر از حد طبیعی، بی پروا در ضیافت های کنار استخر، یا سوار بر قایق های مجلل ، و یا در حال تفریحات غربی گران قیمت مشاهده می شوند.
دختران بیست و چند ساله در حالی که دمپائی های ۱۰۰۰ دلاری هرمس به پا دارند، در کنار استخرهای بزرگ در خانه های با شکوه تهران پرسه می زنند.
همه اینها، در حالی است که در طرف دیگر شهر، آدمهای مستاصل کلیه خود را می فروشند تا شکم خانواده شان را سیر کنند. این ایران دیگری است.
استقبال کنگره از تصمیم ترامپ درباره توافق هستهای و تحریم حقوق بشری مقامهای ایران
۲۳ دی ۱۳۹۶
اندکی پس از اعلام تصمیم روز جمعه دونالد ترامپ رئیس جمهوری ایالات متحده برای تمدید تعلیق تحریمهای ایران در چارچوب توافق جامع هستهای ۲۰۱۵، که گفته برای آخرین بار صورت میگیرد، برخی نمایندگان کنگره آمریکا به آن واکنش نشان دادند.
باب کورکر
سناتور جمهوریخواه و رئیس کمیته روابط خارجی سنا نیز در توئیتر خود نوشت:
من فکر می کنم همه آمریکاییها هدف مشترک شان توقف ایران از به دست آوردن سلاح اتمی باشد.
ی افزود: افرادی مثل پرزیدنت ترامپ و من به این دلیل با توافق ایران مخالف بودیم که باور داشتیم این یک توافق بد است و حالا یک فرصت برای توافق بهتر است.
At the president’s request, I have been working with his national security team and a number of my Senate colleagues on both sides of the aisle on a way to address the flaws in the agreement without violating U.S. commitments.
We have made significant progress over the past few months, and as I told the president when he called earlier today, we will continue working hard to achieve our shared goal: a better deal for America that will stand the test of time and actually prevent a nuclear-armed Iran.
وی افزود: به درخواست رییس جمهور، من با تیم امنیتی ملی کاخ سفید و برخی از همکاران در سنا از دو حزب همکاری کرده ام تا راهی برای رسیدگی به اشکالات ان توافق بدون نقض تعهدات ایالات متحده پیدا کنیم.
کورکر تاکید کرد: ما طی چند ماه گذشته پیشرفت چشمگیری داشتهایم و همانطور که پیش از این، به رئیس جمهور گفتم، ما همچنان سخت تلاش خواهیم کرد تا به هدف مشترکمان برسیم: یک توافق بهتر برای آمریکا و جلوگیری واقعی از ایران مسلح به سلاح هسته ای.
اد رویس
رئیس کمیته امور خارجی مجلس نمایندگان آمریکا از حزب جمهوریخواه عصر جمعه در تلویزیون فاکس ضمن دفاع از اقدام پرزیدنت ترامپ گفت: دولت قبل ما نه تنها مقابل با تهدیدات ایران نکرد بلکه به آنها پول نقد داد.
وی افزود: شاهد بودیم مردم ایران در اعتراضات اخیر می گویند این پول به جای آنها صرف گروه های تروریستی در سوریه و حزب الله شد.
وی افزود: آنچه که من می خواهم ببینم این است که به سمت طرح هایی در کنگره برویم، مشابه آنچه در کمیته ما تصویب شد، تا با فعالیت های موشکی ایران، بی ثبات سازی در خاورمیانه و نقض حقوق بشر مقابله کند.
الیوت انگل
عضو ارشد کمیته امور خارجی مجلس نمایندگان آمریکا از حزب دموکرات در بیانیهای با بیان این که رژیم «ایران برای منطقه و برای مردم خودش یک تهدید است و هرگز نباید سلاح هستهای در اختیار داشته باشد،» گفت که ادامه «تعلیق تحریمهای ایران تصمیمی درست است.»
وی افزود، من موافق رسیدگی به همه نقاط ضعف توافق هستم، اما راه این کار همکاری با شرکای بین المللی آمریکا و ایجاد فضایی محرک برای گفتوگو درباره شرایط و بندهای جدید در آن است و زورگویی به دیگر کشورها و تعیین ضرب العجلهای غیر قابل اجرا مسیر اشتباهی خواهد بود.
تد کروز
سناتور جمهوریخواه تگزاس نیز در بیانیه ای نوشت: اقدام رئیس پرزیدنت ترامپ در اینکه اعلام کرد دیگر حاضر به تمدید تعلیق تحریم های ایران نیست را ستایش می کند. توافق هسته ای اوباما با ایران یک فاجعه بود. نه تنها مانع ایران به سلاح هسته ای و فن آوری موشکی نمی شود بلکه به آنها پول هم داده شد. ایران هسته ای بزرگترین تهدید امنیت ملی ماست. جمهوریخواهان هرگز نباید اجازه بدهند که جمهوری اسلامی با شعار مرگ بر آمریکا و تهدید جان میلیون ها آمریکایی به سلاح اتمی برسند.
وی افزود: پایان بخشیدن به توافق هسته ای اوباما با ایران یک مسیر درست است و اکنون کنگره فرصت عمل دارد. در قانون دو حزبی کنگره باید مواردی چون بازرسی کامل از تمام سایت های هسته ای ایران (حتی سایت های نظامی)، حذف بازرسی از پیش اعلام شده، لغو محدودیت توافق به ده سال، و پایان کام برنامه موشکی و هسته ای ایران لحاظ شود.
امروز میلیونها نفر در ایران به حکومت وحشی و سرکوبگر ایران معترض هستند. زنان به طور تاریخی حجاب شان را با وجود خطر شکنجه و مرگ بر می دارند. آنها شجاعانه علیه آیت الله و برای یک ایران آزاد با انتخابات دموکراتیک ایستادگی می کنند. مردم آمریکا با شما هستند. ما هم با رژیم وحشیانه ملاها مخالف هستیم و در این مسیر تان به سوی آزادی از شما حمایت می کنیم.
مارکو روبیو
سناتور جمهوریخواه فلوریدا در توئیتی به بخش تحریم های ایران اشاره کرد.
وی که همواره از مخالفان توافق هسته ای ایران است، نوشت اعمال تحریم علیه اشخاص در ایران مهم است اما ما نمی توانیم به توافق ناقض اوباما اجازه دهیم که ابزار توانمند تحریم را برای تجاوزات حقوق بشری، گسترش برنامه موشکی و حمایت از تروریسم توسط رژیم ایران را به کنار بگذارد.
ستنی هویر
عضو دموکرات مجلس نمایندگان از مریلند در بیانیه ای نوشت: ایران همچنان مردم خود را سرکوب کرده و اسرائیل و منطقه را تهدید می کند. به همین دلیل اجرای توافقنامه هسته ای بسیار مهم است. تمدید تعلیق توسط رئیس جمهوری، مانع از انحراف بحرانی و غیرضروری، آنهم در موقعی شد که ما در تلاش برای ارتباط با کره شمالی هستیم. اگر تعلیق تحریمهای ایران تمدید نشود، اعتبار آمریکا را تضعیف می کند.
وی افزود: وضعیت غیر قطعی فعلی، غیرقابل قبول است و این به اعتبار ما لطمه می زند. رئیس جمهوری باید از ابزارهای موثری که کنگره در اختیار او قرار می دهد برای حفاظت از امنیت آمریکا استفاده کند و اطمینان حاصل کند ایران هرگز به سلاح هسته ای نمی رسد.
جیم اینهاف
سناتور جمهوریخواه ایالت اوکلاهما در بیانیه ای نوشت موضع محکم پرزیدنت ترامپ بخصوص بعد از سرکوب اعتراضات مردم رویکرد مناسبی است.
وی افزود: بعد از دیدار با نخست وزیر اسرائیل در اکتبر، ما درباره اهمیت اصلاح توافق هسته ای ایران بحث کردیم. این توافق با مشخص کردن تجاوزات حقوق بشری و برنامه موشکی ایران قوی تر می شود.
لئونارد لنس
عضو جمهوریخواه مجلس نمایندگان از نیوجرسی در واکنش به اقدام پرزیدنت ترامپ در توئیتی نوشت:
اکنون کنگره باید اقدام کند. اولویت سیاست من در قبال ایران این است: دفاع از مردم ایران، اصلاح توافق ناقض ایران، مجازات متجاوزان به حقوق بشر و تروریستها و حامیان شان.
وی افزود: متحدان نیز باید قدم بردارند و کمک کنند. فعالیت های بدخواهانه ایران، نه فقط آمریکا بلکه جهان را به خطر می اندازد.
اشتراک در:
پستها (Atom)