نگاهي به...

هر آنچه منتشر ميشود به قصد و هدف آگاهی رسانی و روشنگری است۰ ما حق "آزاد ی بيان" و" قلم" را جزء لاينفک مبارزه خود ميدانيم! ما را از بر چسب و افترا زدن باکی نيست! سلام به شهدای خلق! سلام به آزادی!

۱۳۸۹ تیر ۴, جمعه

Great Shamloo

گزارش تظاهرات 19 ژوئن در پاريس


هم ميهنان آزاديخواه

به دعوت افراد و تشکل های همگام در دفاع از مبارزات مردم ايران، روز شنبه بيست و نهم خردادماه تظاهرات ايستاده ای در اعتراض به سرکوب مداوم مردم سراسر ايران و بزرگداشت اوج خيزش مردمي، در ميدان سن ميشل پاريس برگزار گرديد. در اين تظاهرات همراه چند صد تن از ايرانيان، شهروندان و تشکل های آزاديخواه و مردمی فرانسوی نيز مشارکت نمودند و حمايت خود را از مبارزات صد و سه سالهء مردم ايران در راه آزادي، دموکراسي، عدالت اجتماعی و جدائی دين و دولت، اعلام نمودند.


اين مراسم با سرود و سر دادن شعارهای همگامان؛ بزبان فرانسه؛ در لغو مجازات «اعدام»، توقف هر نوع شکنجه، آزادی زندنيان سياسی و عقيدتي، رفع هرگونه تبعيض از همهء ساکنين ايران بويژه حقوق مساوی بين زنان و مردان در تمامی زمينه ها، آزادی انديشه، بيان، فعاليت مدني، مطبوعاتی-رسانه ای و سياسی آغاز گرديد و با سخنرانی افراد و تشکل های فرانسوی در حمايت از مردم ايران و هنرنمائی بخشی از مشارکت کنندگان ادامه يافت.


در بخش پيام ها خانم کاترين مارگاته عضو حزب کمونيست فرانسه و شهردار شهر ملاکوف در حومهء پاريس، آقای ژان فرانسوا کوربه دبير بين المللی سنديکای عمومی کارگران فرانسه CGT، آقای مو آلم مسئول بخش حقوق بگيران سنديکای همبستگی SUD، آقای ميشل لُوی فيلسوف و مبارز انترناسيوناليست، خانم وانينا عضو شورای مرکزی حزب نوين ضد سرمايه داری فرانسه با حضور خود مستقيما پيام های حمايت خود را به اطلاع شرکت کنندگان رساندند و در پايان پيام کتبی آقای ژوئل ديديه هنگو مسئول روابط عمومی بخش يازده حزب سوسياليست فرانسه قرائت شد. در اين پيام ها ضمن اعلام حمايت از مبارزات مردم ايران بر اهميت اين مبارزات در منطقه و بدنبال آن تاثير اين مبارزات در سراسر جهان تاکيد شد. اين سخنرانان مبارزات مردم ايران در راه آزادی را مهم و پيشتاز مبارزات منطقه قلمداد نمودند و بويژه بر نقش کليدی کارگران ايران در تحولات آيندهء ايران تاکيد کردند.


بخش آخر برنامه که به معرفی تشکل های همگام به حاضرين از طرف نمايندگان اين تشکل ها اختصاص داده شده بود بخاطر ريزش باران انجام نشد و اين مراسم با سردادن مجدد شعارهای همگامان، زنده باد آزادي، زنده باد دموکراسي، زنده باد جدائی دين و دولت، زنده باد همبستگی جهانی و سرنگون باد جمهوری اسلامی ايران به پايان رسيد.


برای مشاهدهء فيلم اين تظاهرات به:

http://radiobarabari.com/video/tvbarabari151d.html
برای مشاهدهء تصاوير اين تظاهرات به:
http://www.rangin-kaman.org
برای تکميل اين گزارش به گزارش خانم فرزانه سيد سعيدی در:
http://www.nedayeazadi.com
برای مطالعهء کامل سخنان ژان فرانسوا کوربه به:
http://www.gozareshgar.com/10.html&tx_ttnews[tt_news]=9821&tx_ttnews[backPid]=25&cHash=6a24e92e7b

لطفا مراجعه نمائيد.


انجمن دفاع از زندانيان سياسی و عقيدتی در ايران


پاريس، سه شنبه بيست و دوم ماه ژوئن دو هزار و ده


adpoi@hotmail.fr


http://www.adpoi.blogspot.com

حمله مردم معترض رشت به ماشین گشت ارشاد و پلیس - 3 تیر 1389

روضه‌ی الکترولوکس در کربلای قم

روضه‌ی الکترولوکس در کربلای قم

« .... دهن برادرش خشک شده بود. ميگفت خواهر من تشنه‌ام. نميخوام اشکتونو دربيارم امشب. ولی دلم ميخواد يک دودانگی به نذر اونی که قفلشو گرفتم. الو. الو. آزمايش ميکنيم. اين ميکروفن چرا؟ .... گفت خواهر يک چکه آب. لباش خشک بود. عطش داشت. يک. دو. سه. چار. آزمايش ميکنيم. الو. الو. (همشيره گريه نکن. صبر کن آمپلی فاير راه بيفته) خواهرش بلند شد. ديد برادر ديگه داره از حال ميره. کاسه‌ای جامی ليوانی برداشت. رفت که برای برادر عزيزش آب بياره ...


آقا ... آقا ... آقا .... آقا ديد يخچال افتاده ..... برادر گفت آب. نخواست به برادرش بگه چی شده. برادر حدس ميزد که اتفاق شومی افتاده. خواهر چشماش پر اشک شد. دلش لرزيد. اون صحنه‌رو که ديد، نشست روی موکت. ديد يخچال الکترولوکس وسط آشپزخونه به پهلو افتاده. (هنوز خودتو نزن برادر. آقايان بسيجی نذارن اين برادر خودشو بزنه) گفت يا ابن لوکس، يا بنت الکترو، يا عزيز مطبخ چه کرده‌اند با تو؟ ... دست کشيد روی يخچال. (گريه کنيد ولی خون گريه کنيد!) آقا ديد يک عده ريخته‌اند کليک کليک ميکنند. پرسيد شما کی هستيد؟ برادر من تشنه است. گفتند ما عکاسيم. گفت برادر من تشنه است. ما خبرنگار عکاسيم. هيچکدومتون سقا نيستين؟ گفت برادر من تشنه است. ما عکاسيم خواهر. پرسيد اون يکی کيه که قيژ قيژ ميکنه؟ گفتند اون فيلمبرداره. کمرامنه. کمرامن ديگه چيه؟ بغض کرده بود. پرسيد کمرامن ديگه چيه؟ گفتند فيلم ميگيره. گفتند از اين يخچال فيلم ميگيره. از اين يخچال مظلوم فيلم ميگيره. از اون مکروويو يتيم فيلم ميگيره. آقا گفت امشب در بی.بی.سی و صدای آمريکا شام غريبانه. گفت از امشب هزاردفعه اين يخچالو نشون ميدن.

يک وقت خواهرش، خواهرش که رفته بود برای برادرش آب بياره، خواهرش ديد که از لای شکاف يخچال خون زده بيرون. فرياد کشيد. شيون کرد. گفت ياقبله‌ی حاجات. (اون همشيره غش کرد ببرينش توی ايوون) آقا عکاس‌ها و فيلمبردارها هجوم بردند طرف يخچال. افتاده بود به پهلو. دهنش نيمه‌باز. کشوهای فريزرش زده بيرون. خون غليظ، از همون خون‌هائی که در کربلا ديديم از شکافش زده بود بيرون. يکی از معاندين اونجا بود. يکی از نفوذی‌ها اونجا بود. اينا همه جا هستند. يکهو صدا سر داد که خون نيست، خون نيست، آب اناره، آب اناره که توی يخچال بوده. اقا ريختند سرش کتکش زدند. آی دلم خنک شد.( گريه نکن خواهر. اينو گفتم که دلت باز بشه.) آی ... جاتون خالی. خون زد از سر و صورتش بيرون. بهش گفتند اين که ديگه خونه. ولی آقا از رو نرفت. ولی آقا؛ خفه نشد. مخالف خونی ميکرد. ميگفت خبر حمله به دفتر آقای صانعی يک عبارته. يک جمله است، اينهمه فيلم و عکس و تفصيلات نميخواد. (خواهر دوباره برای گريه آماده باش) گفت اينهمه يخچال نشون دادن نداره. بهش گفتن بيچاره يخچال فقط يک رقمشه. بدبخت يخچال فقط يک موردشه. نامرد يخچال فقط يک فقره‌شه. اون پنکه‌ای که از سقف آويزونه ببين بی‌انصاف. بهش گفتن امشب فيلم اون ليوان شيکسته‌رو توی بی.بی.سی می‌بينی. توی وی.او.ای. می‌بينی. (گريه نکن خواهر. فقط خودتو بزن) توی تلويزيون‌های سبز لس‌آنجلس می‌بينی. بهش گفتن حالا ببين چقدر فيلم و ويديو و سی.دی و عکس‌های همين پنکه‌رو توی تلويزيون‌های دنيا نشون بدن ... آقا ... نگاه خواهره به پنکه افتاد. پنکه پره‌هاش آويزون بود. از چهارتا پره‌اش، اينوريش آويزون بود، اونوريش آويزون بود، سوميش آويزون بود. چهارميش ... چهارميشم آويزون ..... نه. مثل اينکه سه‌تا پره بيشتر نداشت. هرسه‌شو شيکسته بودن. اگه باور نميکنين از امشب توی سی .ان. ان. ببينين. نگاه خواهر به پنکه بود که از بيرون صدای مرگ بر صانعی شنيد. ... آقا ديد از بيرون صدای مرگ بر صانعی مياد .... خدای من. چی ميشنوم؟ زد توی سر خودش .... (خواهر خودتو بزن. بغلدستيتو نزن) ...

صانعی؟ کدام صانعی؟ آيت‌الله صانعی؟ آيت‌الله العظمی صانعی. استغفرالله ربی و اتوب عليه. همون عزيزی که دادستان کل انقلاب بود؟ همون عزيزی که گفت اسم اوين بايد لرزه بر اندام مخالفان بندازه؟ آقا. يک طفل دوماهه اونجا بود زار ميزد. آقا خون گريه ميکرد. فهميده بود. فهميده بود که به دفتر آيت‌الله صانعی حمله شده. تخريب شده. حالا اون احمق ميگه اين خبر فقط يک جمله است. آخه بدبخت تو ميدونی جمله چيه؟ تو ميدونی جمله از چی تشکيل ميشه نامرد؟ جمله فقط اسم داره فعل داره فاعل داره. جمله که ديگه عکس يخچال و فريزر و پنکه و ميز و صندلی نداره. پس اين فقط يک جمله نيست بوزينه. پس اينهمه عکس واسه‌ی چيه بدبخت؟ تو ميدونی خبر چيه؟ بدبخت اگه فقط يک جمله باشه که ده ثانيه بيشتر طول نميکشه الاغ. رسانه خوراک ميخواد. خوراک مقوی ميخواد. خوراک سياسی ميخواد. اعتصاب غذا که نميخواد بکنه بی.بی.سی يا اون يکی يا اون يکی. گاوميش. الاغ. د ِ دهن منو وا نکن بذار روضه‌مو بخونم بی پدر وو مادر..... آقا، آآآآآآقا، آقا يک تخم مرغ شکسته از يخچال افتاده بود بيرون که مثل جوجه جيک جيک ميکرد. رو به قبله افتاده بود يخچال.

حالا معانده پا شده مثل شمر ذلجوشن، عينهو شمر ذلجوشن. با سر و روی خونين و باد کرده، ولی از رو نرفته که. ميگه مگه اين همون آقای صانعی نبود که در جريان خراب کردن مقبره‌ی رضاشاه دست داشت؟ مگه مقبره‌ی رضاشاه جزو ساختمان‌های حراست شده‌ی اين ملت بدبخت نبود؟ حال رضاشاهو دوست نداشتن، ساختمون به اون قشنگی چه گناهی کرده بود؟ مقبره‌ی مادرشاه مگه از ميليون‌ها پول اين ملت ساخته نشده بود؟ حالا چرا واسه‌ی يک يخچال و دوتا صندلی عزای عمومی اعلام کردين؟ ..... آقا بهش حالی کردند که اينجا موضوع هتک حرمت از يک شخصيت روحانی مطرحه. جواب داد، جواب داد ... آقا جواب داد که پس چرا اينقدر از پنکه و يخچال و در و پنجره فيلم و عکس ميگيرند؟ (خواهر گريه‌تو تموم کن دوباره ميخوان بزنندش!)
.... استغفرالله گفت صانعی دستش آلوده بود. آقا بهش جواب دادن، آقا يخه‌شو گرفتن، آقا هيچکی نبود شفاعتشو بکنه. آقا زدندش. به اين سوء چراغ جيگرم حال اومد.

ميرحسين چکار کرد؟ چکار کرد ميرحسين؟ شما بگو. شما که داری ميزنی تو سر خودت، شما بگو! کروبی چکار کرد؟ به کی تلفن زد کروبی؟ رفسنجانی به کی تلفن زد؟ خاتمی چکار کرد؟ همه‌شون زنگ زدن به صانعی. سيدحسن هم زنگ زد به صانعی. همه‌شون ابراز تأسف. ابراز انزجار. همه‌شون عکس يخچالو از صدای آمريکا ديده بودن، همه‌شون پنکه‌ی پرپر شده‌رو در سايت جرس ديده بودن. حالا ميگن حمله که به يک جائی ميشه خب يخچالش دمر ميشه، قابلمه‌اش چپه ميشه. آره ميشه ولی اون يخچال يخچال صانعی نيست، اون آبکش آبکش صانعی نيست. يخچال وآبکش و پنکه‌ی معموليه که ذکر مصيبت نداره. آی .. گفت «گرش ببينی و دست از ترنج بشناسی – روا بود که ملامت کنی زليخا را» (خودمم گريه‌ام گرفت) ... دستاشونو همه با چاقو بريدن يوسف که وارد شد. يوسف که وارد شد چاقو دستشونو بريده بود. تازه اون يوسف صانعی نبود. آيت‌الله صانعی نبود. اين يوسف عزيز نبود. اين همون يوسف گمگشته‌ايه که حافظ ميگه. که بازگشته به کنعان. بازگشته به کنعان سبز. همونی که ميرحسين بهش تلفن ميکنه. تلفن ميکنه چی ميگه؟ بدبخت! بيچاره بفهم! تلفن نميکنه که گذشته‌رو به رخش بکشه. که بگه چه جنايت‌ها که تو نکردی؟ نه بدبخت. تلفن ميکنه واسه‌ی دلجوئی. نميخواد تفرقه بيفته. وگرنه اينم ميتونه جواب بده که تو هم وقتی نخست‌وزير بودی و اون کشتارها .... نه الاغ! الان موقع اين حرفا نيست. الان وقت اتحاد و اتفاقه. وگرنه رهبری جنبش از دستمون درميره. اونوقت بايد عمامه‌مونو بذاريم بالاتر. اونوقت مردم مارو دور ميزنن. اين مردم ديگه شمر هم جلودارشون نيست. شمر که جای خود داره، امامخمينی هم از قبر در بياد حريف نميشه. ملت تصميم خودشو گرفته. ملت علاف ما نميشه. ما وظيفه داريم نظام خودمونو ببريم توی اين جنبش. دير بجنبيم مردم از روی ما رد ميشن ميرن. خيلی شانس بياريم مارو دور ميزنن. اونوقت ما از اونجا رونده از اينجا مونده اين وسط ميمونيم بدون يخچال و فريزر! آقا برادره تشنه‌اش بود (داشت يادم ميرفت‌ها) گفت خواهر من آب ميخوام. (برادر خودتو بزن) از بيرون صدای مرگ بر صانعی ميومد ....»

[اصغرآقا، سايت هادی خرسندی]

درخواست مادر فرزاد کمانگر از هم‌وطنان داغ‌دار، هرانا

خبرگزاری هرانا –

مادر فرزاد کمانگر، معلم اعدام شده کرد طی پيامی از همه وجدان های آگاه که در اين مدت به هر شيوه با خانواده وی ابراز همدردی کرده اند تشکر کرد.

بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، وی در اين پيام افزوده است به دنبال اعدام ۵ تن از فرزندان برگزيده اين ملت در صبحگاه ۱۹ اردی بهشت ماه همه افراد آزاده و آزاده انديش به شيوه ايی به ابراز همدردی با خانواده آنان پرداخته است و اين چنين حمايت و پشتيبانی آحاد ملت از فرزندان آن ها ثابت کرد که ملت تا ابد شهدا و آرمان انسانی آن ها را فراموش نخواهد کرد.

دايه سلطنه مادر فرزاد کمانگر افزود، اطلاع پيدا کرده ام که با وجود سپری شدن چهلم شهدا اما تعدادی زيادی از مردم به پاس احترام به شهدا طبق عرف و سنت هم چنان اقدام به پوشش لباس سياه و هم چنين توقف مراسمات عروسی در شهرهای مختلف کرده اند.

من ضمن تشکر و قدردانی از همه اين افراد، ديگر لزومی به ادامه انجام چنين کارهايی را جايز نمی بينم زيرا همه آزاديخواهان در روز پنج شنبه ۲۳ ارديبهشت ماه و چهلم جانباختگان نشان دادند که خون شيرين، فرهاد، فرزاد، مهدی و علی امروز در قلب فرزندان دلير اين ملت جاريست و ادامه راه آنان بهترين پاداش به جانباختگان اين سرزمين هست. بار ديگر به مقاومت همه زندانيان سياسی درود و سلام می فرستم.

فاطمه گل گزي مادر منصور اسانلو

گفتگوي راديو ندا با فاطمه گل گزي مادر منصور اسانلو

فاطمه گل گزي مادر منصور اسانلو در گفتگو به راديو ندا: تهديد كرده اند كه اگر حرف بزنيد از اين بدتر ميكنيم.

وي خاطر نشان شد : ” به اسم دين پدر دينداران را در ميآورند!”

براي شنيدن گفتگو لطفاً اينجا را كليك كنيد

پروانه اسانلو: خانواده منصور اسانلو اینجا «بی‌پناه» است


ossanlou

۴ تیر- رهانا-

روز چهارشنبه ۲ تیرماه حوالی ساعت ۱۷:۳۰ هنگامی که زویا صمدی عروس منصور اسانلو، رئیس سندیکای شرکت اتوبوس رانی تهران و حومه از محل کارش عازم منزل بود در ایستگاه متروی طرشت وقتی که از مترو پیاده شد تا مسافرین بتوانند از مترو خارج شوند مورد یورش وحشیانه مامورین وزارت اطلاعات قرار گرفت.
مامورین وزارت اطلاعات در مقابل چشمان مردم که شاهد صحنه بودند روسری خانم صمدی را از روی سر وی کشیده و در حالی که او را از موهایش گرفته بودند و روی زمین می کشاندند وی را مورد ضرب وشتم قرار می‌دهند.
بعد از بازداشت، وی به مدت چهار ساعت به مکانی نامعلوم برده می‌شود. ماموران در خلال شکنجه به او می‌گویند: «باید تعهد بدهی که اگر اسانلو آزاد شد نباید در ایران بماند و کاری انجام دهد.»
هم‌چنین در روزهای گذشته خبری منتشر شد که از عفو منصور اسانلو و آزادی قریب‌الوقوع وی خبر می‌داد. در زمینه عفو منصور اسانلو و بازداشت عروس وی با پروانه اسانلو همسرش گفت‌وگویی داشتیم که در پی می‌آید:
خانم اسانلو در شرح بازداشت عروس خود، زویا صمدی به «رهانا» می‌گوید: روز چهارشنبه عصر وقتی عروس‌ام در راه بازگشت به خانه بود، در ایستگاه متروی طرشت مورد هجوم مامورین قرار گرفت. از همان هنگام بازداشت شروع به زدن وی می‌کنند، به او دست‌بند می‌زنند و چشم‌هایش را با چشم‌بند می‌بندند و او را با خود به جای نامعلومی می‌برند.»
صمدی در هنگام بازداشت از مردم درخواست کمک می‌کند، اما مامورین آن‌قدر سریع و ضربتی این کار را می‌کنند که فرصتی برای کمک به او باقی نمی‌ماند. او را به محلی می‌برند که به خاطر زدن چشم‌بند از محل آن بی‌اطلاع است.
پروانه اسانلو در مورد وضعیت کنونی صمدی می‌گوید: «در آن‌جا خانم صمدی را آن‌قدر کتک می‌زنند که تازه امروز عوارض آن یک به یک مشخص شده است. الان در حال حاضر در شوک عصبی قرار گرفته است، خون‌ریزی از ناحیه بینی و حالت تهوع و کمردرد شدید از عوارض این ضرب و شتم شدید است.»

اسانلو ادامه می‌دهد: «من نمی‌دانم برای چه این کار صورت گرفته است. عروس من هیچ گناهی نداشته است و زندانی بودن آقای اسانلو هیچ ربطی به او ندارد. همسر من تنها یک‌بار او را در شب نامزدی دیده است. من شرمنده عروسم و خانواده‌اش شده‌ام، آخر به چه گناهی باید با او چنین رفتاری بشود؟ او را بازداشت کرده‌اند و سه چهار ساعت مداوم کتکش زده‌اند و بعد از این مدت او را زیر پل سیدخندان زخمی رها کرده‌اند.»
خانواده اسانلو بعد از اطلاع از این موضوع خود را به خانم زویا صمدی می‌رسانند و او را به بیمارستان منتقل می‌کنند و تا پاسی از شب وی در بیمارستان تحت درمان قرار می‌گیرد. ماموران امنیتی به او می‌گویند که «نباید در این زمینه اطلاع‌رسانی کند و کسی را از این موضوع با خبر کند» و هیچ «شکایتی» در این مورد داشته باشد.»
همسر رئیس سندیکای کارگران شرکت واحد در این خصوص می‌گوید: «این چه کاری است؟ مگر آقای اسانلو از خود اختیاری ندارد که از عروس وی می‌خواهند که تعهد بدهد کشور را ترک کند یا بعد از آزادی کاری انجام ندهد؟ آقای اسانلو خودش می‌داند که چه کاری باید انجام بدهد و چه کاری را نه. آن‌ها فکر می‌کنند با تحت فشار قرار دادن همسر من، او به یک اسانلوی دیگر تبدیل می‌شود. او همه سختی‌ها را در بدترین شرایط تحمل کرده است، به خانواده وی چرا کار دارند؟»
«زن نامحرم، در وسط خیابان روسریش را از سرش برداشته‌اند و دور گردنش پیچیده‌اند که خفه‌اش کنند. تهدیدش می کنند که اگر حرفی بزند او را می‌کشند یا چیزهای دیگر. این اسلام است؟ قانون این است؟ ممکلت ما قانونی ندارد؟ این‌ها چه کسانی هستند و از کجا هستند که در روز روشن چنین کاری می‌کنند؟»
چند روز قبل سازمان بین‌المللی کار، آی ال او، در گزارش سالانه خود در مورد ایران اعلام کرد که قوه قضائیه جمهوری اسلامی با عفو منصور اسانلو، رئیس زندانی هیئت مدیره سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوس‌رانی تهران و حومه، موافقت کرده است.
پروانه اسانلو اولین پیامد شنیدن این خبر را ربوده شدن و شکنجه عروس خود عنوان می‌کند در مورد صحت این موضوع به «رهانا» می‌گوید: «ما هم این موضوع را فقط شنیده‌ایم. نه به خود آقای اسانلو و نه ما چنین چیزی ابلاغ نشده است. تنها به عروس من گفته‌اند که ما می‌خواهیم او را آزاد کنیم و شما باید قول بدهید که او را از ایران ببرید و تعهد بدهید که او کاری نمی‌کند.»
وی ادامه می‌دهد: «مساله فعالیت منصور اسانلو به هیچ‌کس ربطی ندارد. این چه آزادی است؟ اگر می خواهند او را با این کارها و تهدیدها آزاد کنند، آن آزادی چه ارزشی دارد؟ اگر این‌طور است نمی‌خواهیم به این شکل آزاد شود. این آزادی نیست، این خود دربند بودن و زندانی بودن است. مگر ما باید به زور از این ایران برویم؟ ایران کشور ما است. گر چه در این‌جا دیگر امنیتی نداریم. ما از این‌که برای خرید هم بخواهیم از خانه بیرون برویم احساس ناامنی می‌کنیم.»
منصور اسانلو هم اکنون چهارمین سال زندانی بودن خود را در اندرزگاه سه، سالن هشت زندان رجایی‌شهر تحمل می‌کند، پروانه اسانلو اضافه می‌کند: «ما چهار سال را تحمل کرد‌ه‌ایم،‌ آقای اسانلو وقتی این خبر را در زندان شنید، بسیار متاثر شد. محکومیت‌‌اش پنج سال است، یک سال دیگر مانده است،‌ آزادی به این شکل را نمی‌خواهیم که آزادی نیست. یک سال دیگر هم صبر می‌کنیم تا از زندان آزاد شود. هزار بلا سر ما آورده‌اند. چهار سال مظلومانه تحمل کردیم،‌ برای ما دیگر بس نیست؟ زندانی‌اش کردند، از کار اخراج‌اش کردند، آخر با یک نفر چقدر بد می‌کنند؟ چقدر؟ یعنی در این کشور هیچ کس جز آن‌ها حق زندگی ندارد؟»

پروانه اسانلو در پایان از همه نهادهای حقوق بشر کمک می‌خواهد، چرا که «خانواده منصور اسانلو بی‌پناه است»،‌ او می‌گوید: «دادخواهی می‌کنم از تمام نهادهای بین‌المللی،‌ از سازمان‌های حقوق بشری،‌ از هر کسی که دل‌اش برای آدم‌ها و حقوق انسانی‌شان می‌تپد و می‌تواند کاری انجام دهد به داد ما برسد. ما این‌جا بی‌پناهیم، خانواده آقای اسانلو در این‌جا آسیب فراوانی دیده و می‌بیند.»

منصور اسانلو، رییس هیات مدیره سندیکای واحد نخستین بار در دی‌ماه سال ۸۴ دستگیر شد و ۸ ماه در زندان ماند. وی در آبان ۸۵ نیز برای بار دوم دستگیر و یک‌ماه بعد به قید کفالت آزاد شد. اسانلو در تابستان سال ۸۶ در اجلاس سالیانه اتحادیه بین‌المللی کارگران حمل و نقل (آی‌تی‌اف) در لندن شرکت و سخنرانی کرد. سومین دستگیری او در ۱۹ تیرماه ۸۶ و پس از بازگشت به کشور صورت گرفت. وی پیش از بازداشت در خیابان، از سوی ماموران امنیتی به شدت مورد ضرب و شتم قرار گرفت. وی بعد از بازداشت به زندان اوین منتقل شد و سپس به زندان رجایی‌شهر منتقل شد که تا کنون بدون مرخصی در این زندان به سر می‌برد.

New footage - Iran brave student in elem va sanat speak against basij

حاشیه نشینان اردبیل

















حملات معاونت اطلاعات سپاه به دراویش گنابادی در کرج + عکس ماموران سپاه



میزان:نیروهای لباس شخصی که خود را از پرسنل معاونت اطلاعات سپاه معرفی می نمودند روز گذشته اقدام به بازرسی حسینیه دراویش کرج و همچنین احضار شش تن از دروایش به معاونت اطلاعات سپاه کرج نمودند.
در ساعات پایانی روز چهارشنبه حدود 20 نفر از نیروهای لباس شخصی مجهز به بی سیم و ... که خود را ماموران معاونت اطلاعات سپاه معرفی می کردند بدون مجوز قضایی وارد حسینیه دراویش گنانبادی در کرج و منزل برخی دراویش شده و انجا را مورد بازرسی و تفتیش قرار دادند.
این افراد علت حضور خود در حسینیه دراویش را تحقیق و بازجویی پیرامون ضرب و شتم یکی از مأمورین خود در شهرستان کرج و شناسایی ضارب اعلام نمودند .
همچنین شش درویش گنابادی به اسامی سعید کریمایی، پوریابراتی، محمد ساکی، کمیل رحیم زاده، احسان دشتی وسعید دشتی ،شب گذشته از سوی بخش اطلاعات سپاه پاسداران شهرکرج به صورت غیرقانونی احضار شدند .
احضاریه این افراد بر روی سربرگ نیروی مقاومت بسیج و از سوی مقامی فاقد هویت و بدون رعایت تشریفات دادرسی تنظیم گردیده و برای روز یکشنبه 6 تیرماه ، به معاونت اطلاعات سپاه احضار شدند .
بنابرگزارشهای پایگاه خبری مجذوبان وابسته به دراویش گنابادی ؛ بدون مجوز مقام قضایی منازل شخصی دو تن از دراویش به نامهای رحیم زاده و دشتی نیز مورد تفتیش و بازرسی مأمورین قرار گرفته است .
بنابراین گزارش ؛ مأمورین پس از بازجویی و استنطاق چند تن از حاضرین در حسینیه ، تهدید نموده اند در صورت عدم شناسایی و معرفی ضاربین ، نسبت به برخورد با دراویش اقدام خواهند کرد .
همچنین براساس این گزارش ؛ دراویش در نامه ای خطاب به دادستان نظامی شهرستان کرج ، نسبت به تحركات گروهي آشوب طلب و مغرض كه با سوء استفاده از عناوين برخي مراكز نظامي ، قصد بلوا ، جوسازي و درگیری با دراويش را دارند و اهداف و مقاصد شومی را دنبال می کنند ، اعتراض كردند . دراويش در اين شكايت نامه ، به برخي رفتارهاي ناشايست و ضد انساني اين گروه اشاره و مي نويسند : این جماعت هر از چندی با اجتماع مقابل حسينيه دراويش و سردادن شعار و اهانت به بزرگان اين سلسله ، قصد حمله به اين مكان عبادي را دارند كه خوشبختانه تاكنون با درايت و خويشتنداري دراويش ، از هرگونه درگيري و مقابله به مثل ممانعت به عمل آمده است . حتی در زمان برگزاري مجالس درويشي نيز سوار بر موتورسیکلت با حضوردر مقابل حسينيه و تردد دركوچه هاي اطراف با ايجاد سروصداهاي مهيب و آزار دهنده ، علاوه بر اخلال در آسايش اهالي ، با فحاشي و بعضاً هتك نوامیس عابرین ، دراویش و مردم را تحریک به درگیری می کنند.