نگاهي به...

هر آنچه منتشر ميشود به قصد و هدف آگاهی رسانی و روشنگری است۰ ما حق "آزاد ی بيان" و" قلم" را جزء لاينفک مبارزه خود ميدانيم! ما را از بر چسب و افترا زدن باکی نيست! سلام به شهدای خلق! سلام به آزادی!

۱۳۹۴ خرداد ۳, یکشنبه

ديناميسم فاجعه ، از نگاهِ 20 سال پیش!


«رژيمي كه عمدهٌ ثروت و امكانات كشور را صرف خريد سلاح و سازماندهي سركوب داخلي و تروريسم خارجي مي‌كند، خود فاجعه آفرینست ، نمی تواند  مانع  شتابگیری فجایع زیست محیطی شود .»
 کریم قصیم ، شهریور  1375

با استقرار رژيم بنيادگراي مذهبي،‌ به رهبري خميني،‌يك نوع جريان فكري قرون‌وسطايي ـ ضدمدرنيسم و به‌شدت مخرّب و خشن و بحران‌زا ـ  زمام امور ايران را به چنگ آورد.
پيامد اين حاكميت غيرتاريخي و نابهنگام (آناكرونيك) ، كه تحت عنوان حكومت اسلامي و نظام ولایت مطلقه فقیه به ام‌القراي (متروپل) تروريسم و بنيادگرايي اسلامی در جهان تبديل شد، ‌در همهٌ ابعاد حيات جامعه و سرزمين ايران فاجعه‌بار بود.
اكنون ديگر مدتهاست افكار عمومي دنيا مي‌داند كه اختناق سياسي، ‌فناتيسم مذهبي و فرهنگي، ‌بحران مزمن اقتصادي و انحطاط اجتماعي در ايران بيداد مي‌كند. ولي كمتر كسي خبر دارد كه كشور و مردم ایران در يك چرخه معیوب ازافزایش تخريب و آلودگی محيط زيست نيز گرفتار شده‌اند.
در تمامي دورهٌ حكمراني ملاها،‌مسألهٌ حفظ و احياي منابع طبيعي (جنگلها و مراتع،‌خاكهاي حاصلخيز، منابع آب،‌هواي شهرها و…) هيچ نقشي در سياستگذاري واقعی و سرمايه‌گذاري اصلي كشور و به اصطلاح «برنامه‌ريزيهاي پنجساله» ايفا نكرده است.
حضور هيأتهاي رنگارنگ اين رژيم در كنفرانسها و مجامع بين‌المللي محيط زيست هم ،‌ به‌طور عمده، به ‌منظور بهره‌ جُستن از اعتبارات مالي و ظاهرسازي در امر تعهد به ميثاقهاي بين‌المللي صورت مي‌ یابد.
 واقعيت اين است كه خصوصيات فكري و اجتماعي اين حكومت ـ آنتي‌مدرنيسم و سياستهاي سوداگرانه ، غيرتوليدي و نظامي امنیّتی ـ باعث شده كه عمدهٌ بودجهٌ مملكت (حاصل فروش نفت) به پروژه‌هاي تسليحاتي، تغذيهٌ بوروكراسي دولتی/ نظامی وسيع استبداد، برنامه‌هاي تبليغاتي و شبكه‌هاي گسترش یابنده تروريسم و جنگ و «صدورانقلاب» اختصاص يابد.
حاصل همين سياستها به تشديد فقر عمومي منجر گرديده و فقرا و مهاجرتهاي ميليوني،‌به نوبهٌ خود، عامل مضاعفي در خرابي و آلودگي محيط زيست شده‌اند. از همه بدتر و وخیمتر، خط مشی ترغيب به افزايش جمعيت ، که در این فاصله ( تا سال 74) به تقریب موجب دوبرابر شدن جمعيت ايران شده.
مجموعهٌ اين سياستها و عواقب زنجیره ای آنها،‌ پروسهٌ تخريب را ‌در اكثر محورهاي كلاسيك محيط‌زيست،‌به بحرانهايي مداوم ، تشدید کننده يكديگر و فرا آورنده بحرانهای اوج گیرنده دیگر برکشیده است. گرداب بحرانهائی به شدّت  وخيم كه، در يك كلام،‌به ديناميسم فاجعه مي‌ماند.  درسطور زیر ، به طور فشرده هم شده ، به چند حلقه تودر توی دینامیسم ویرانگری توجه می دهم:
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
فرسايش خاك
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
طبق آماري كه رسماً‌منتشر شده،‌ مقدار فرسايش خاك در ايران در سالهاي قبل‌از رژيم خميني، سالانه 80ميليون تن بوده است (كتاب كويرهاي ايران،‌ص49).
به‌ علل نبود سیاستها و برنامه های آبخیزداری و حفظ و غنای خاکهای کشور، عدم اجرای پروژه های بیابان زدائی، فقدان سرمایه گذاری درحفظ و توسعه عرصه های سبز، عدم رسیدگی به مسیلها و ساختن آبراهه های لازم ، عدم تراس بندی دامنه های شیب دار به منظور پیشگیری از جریانهای ویرانگر نزولات آسمانی . . . ازآن طرف افزایش روزانه تخریب و نابودي جنگلها و مراتع، کاشت و برداشت بی رویه و عدم رسیدگی به خاکها . . . پروسه  فرسايش خاكهاي زارعي در ايران در طول 17سال گذشته مرتب شديدتر شده و اكنون، بنا به آماري كه در روزنامه‌هاي دولتي آمده، به 50برابر زمان شاه بالغ شده است:
«…فرسايش شديد خاك به ميزان 4ميليارد تن در سال، انهدام حاصلخيزترين زمينهاي زراعي كشور…» (اطلاعات ـ 15مهر74).
ميزان فرسايش خاك زمينهاي حاصلخيز و دشتهاي بارآور ايران چنان شديد است كه كارشناسان از «مرگ دشتهاي حاصلخيز ايران» صحبت مي‌كنند (دكتر محمدطاهر نظامي، مجلهٌ سنبله، شمارهٌ50)ـ
 در برخي از مناطق زراعي ايران ميزان فرسايش سالانهٌ خاك در هر هكتار «بيش از 33تن» مي‌باشد (همان‌جا).
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
نابودي جنگلها و مراتع
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
برطبق آماري كه در منابع رسمي و دولتي منتشر شده،‌جمع كل مساحت جنگلهاي ايران در آستانهٌ به‌قدرت‌رسيدن خميني بالغ بر 74‌/‌12ميليون هكتار بوده است (سالنامهٌ آماري 1363). در طول يك دهه، ‌به‌خصوص در سالهاي جنگ، هيچ برآورد تازه‌يي در اين مورد وجود نداشت،‌ تا اين‌كه در سال69، يعني دوازده سال بعد، در نامه‌يي كه غلامرضا فروزش، وزير جهاد سازندگي، يعني بالاترين مسئول كنوني در ارتباط با جنگلها و مراتع، به خامنه‌اي مي‌نويسد به يك واقعيت وحشتناك ، درواقع حاصل 13 سال حکومت اسلامی درعرصه جنگلها و مراتع تا آن زمان ، اشاره مي‌كند:
«در هر ثانيه 200مترمربع از سطح جنگلها و حدود 400مترمربع از سطح مراتع تخريب مي‌شوند» (روزنامهٌ اطلاعات 11اسفند70).
دو سال بعد مقاله‌يي به ‌قلم يك كارشناس و استاد دانشگاه در يكي از مجلات ايران چاپ مي‌شود. از جمله اطلاعات مهم زيست‌محيطي كه در اين نوشته آمده، اشاره به دامنهٌ تخريب جنگلهاي شمال كشور است:
«در 15سال گذشته سه‌چهارم مساحت جنگلهاي شمالي از بين رفته است»
(مجلهٌ جامعهٌ سالم ـ ديماه72).
در همين سال،‌آمار و اطلاعات منتشره در ديگر مجلات و روزنامه‌ها نيز از تخريب بي‌سابقهٌ جنگلها خبر مي‌دهند:
«وسعت جنگلهاي كشور… در سالهاي اخير به كمتر از 7ميليون هكتار رسيده است» (25اسفند72).
آخرين فاكت، اعترافي است كه رئيس سازمان جنگلها و مراتع كشور مي‌كند:
«هم‌اينك تنها يك‌ميليون هكتار جنگل اقتصادي و صنعتي در كشور وجود دارد و بقيه يا به‌ صورت مخروبه درآمده و يا فاقد صرفهٌ اقتصادي براي بهره‌برداري است»‌(اطلاعات، 2خرداد74).
در مورد نابودي مراتع هم وضع به همین ترتیب بسيار وخيم است:
«سالانه حدود يك‌ميليون هكتار مرتع از بين مي‌رود» (اطلاعات، 1خرداد74).

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ازدياد سيل و خرابی
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ايران در منطقه‌يي خشك و نيمه‌خشك واقع شده، متوسط باران سالانهٌ آن كمتر از يك‌سوم ميانگين باران سالانه در جهان است. به‌غير از استانهاي شمالي كشور، قسمت اعظم سرزمين ايران دچار مشكل كمبود آب است و می باید مرتب برنامه ریزی و جبران شود. اما، در طول 30سال اخير هيچ تغيير قابل توجهي در حجم و اندازه بارش سالانه پيش نيامده است. با وجود اين،‌ در طول يك دهه و نيم گذشته شمار سيلهاي جاري‌شده در كشور به‌ طور مداوم افزايش يافته است:
«گرچه بنا بر اطلاعات موجود دبي‌آب از لحاظ حجم بارشها افزايش چنداني نيافته، ولي تعداد وقوع سيل ده ‌برابر سابق شده است»(روزنامهٌ رسالت، 4دي73).
يعني هر سال حدود 500 سيل در ايران جاري مي‌شود. چرا؟
اين تغيير و تحول منفي و ویرانگر، بيش از هر كجا استانهاي شمالي ايران را به خطر انداخته است:

«تا 15سال پيش در اثر بارندگيهاي طولاني، حتي به‌مدت 4شبانه‌روز،‌در شمال كشور به‌هيچ‌وجه سيل جاري نمي‌شد. ولي اكنون با يك بارندگي چندساعته سيلاب راه‌ مي‌افتد» (روزنامهٌ كيهان، 24تير71).
دریافت دشواری نیست كه علل اصلي ازدياد سيل درسراسر كشور، به‌خصوص در مناطق شمالي، نابودي جنگلها و مراتع و فرسايش خاك مي‌باشد.‌ولي يكي ديگر از علل اين وضع وخیم، عدم رسيدگي به شرایط و اوضاع رودخانه‌هاست. رودخانه‌ها لايروبي نمي‌شوند و براي تمشیّت بستر رودخانه ها، بهبود كناره ها‌ سرمايه‌گذاري لازم صورت نمي‌گيرد:
«به‌علت عدم تخصيص اعتبارات لازم، طرحهاي پيشگيري از وقوع سيل اجرا نشده است»
 (روزنامهٌ اطلاعات، 11فروردين72).
«با بودجه‌هاي فعلي نمي‌توان رودخانه‌ها و مسيلهاي كشور را در برابر بارانهاي شديد مجهز كرد» (روزنامهٌ كيهان، 6اسفند71).
در نتيجهٌ ازدياد سيل،‌ خسارات بي‌حد و حسابي متوجه خطوط ارتباطي، پلها، مزارع و باغها، مناطق مسكوني و مراكز اقتصادي مي‌شود. روشن است که يكي از وخيمترين عواقب فرسايش خاك و جاري‌شدن سيل عبارت است از پرشدن رودخانه‌ها، درياچه‌ها و به‌خصوص پشت سدها از رسوبات:
«سد سفيدرود [يكي از بزرگترين سدهاي كشور] بر اثر رسوبات نصف حجم خود را از دست داده و كاركرد آن به نصف تقليل يافته است» (روزنامهٌ رسالت، 3دي73).
با وجود اين كه ايران از بي‌آبي فزاينده در رنج است ، ‌ولي به‌علت عدم رسيدگي به مهار سيلابها و استفاده از نزولات، بخش اصلي بارانهاي سالانه نيز تلف مي‌شوند:
«سالانه بيش از 75درصد آب حاصل از نزولات آسماني،‌يعني 67ميليارد مترمكعب، در پي بروز سيلها بدون استفاده از دست مي‌روند» (روزنامهٌ رسالت، 4دي73).

ــــــــــــــــــــــــــــــ
گسترش بيابانها
ـــــــــــــــــــــــــــــ
كشور ايران حدود 165ميليون هكتار وسعت دارد. از اين ميان بخش وسيعي بيابان و كوير است.‌ از ديرباز مسألهٌ گسترش بيابانها و نيز مشگل حركت شنهاي روان، كه باعث تخريب نواحي اطراف مي‌شوند به‌عنوان يك معضل جدي زيست‌محيطي شناخته شده و راههاي مبارزهٌ موفق با آن‌هم پيدا شده است. در ايران تجربه و دانش كافي براي جلوگيري از اين ضايعه وجود دارد، ولي به سبب فقدان مديريت، و عدم برنامه ریزی و سرمايهٌ گذاری لازم، اين مشكل اکنون  به‌صورت فوق‌العاده حادّي درآمده است:
«سالانه مساحتي به اندازهٌ 2ـ1ميليون هكتار از مراتع كشور تخريب مي‌شود و از خط توليد خارج و به بيابان تبديل مي‌شود» (مجلهٌ سنبله،  شمارهٌ49).
درواقع،‌پس از روي‌كار آمدن خميني، كليهٌ برنامه‌هاي مبارزه با گسترش بيابانها معلق مي‌ماند. با پيشروي بيابانها،‌طبق يك برآورد تقريبي مربوط به ده سال پيش:
«حدود 21درصد اراضي مملكت،‌يعني قريب 33ميليون هكتار، مناطق بياباني و كويري شده‌اند» (پيشگفتار كتاب كويرهاي ايران،‌1364).
ولي عدم توجه رژيم ملاها به اين مسأله، باعث شد كه روند گسترش بيابانها شتاب پيدا كند، به‌طوري‌كه آخرين آمار منتشره در مطبوعات رسمي رژيم رقم وحشتناكي را اعلام داشته:
«اكنون 50ميليون هكتار از اراضي كشور بياباني و كوير است» (روزنامهٌ رسالت، 15اسفند72).
اين وضع وخيم به مهاجرت گستردهٌ روستائيان اطراف كوير منجر گرديد:
«به‌خاطر گسترش پديدهٌ مخرب بيابان، بيش از 80درصد روستاهاي حاشيهٌ كوير تخليه شده است» (روزنامهٌ همشهري، 16مهر74).
اینهم از "مراحم اسلام" و حکومت اسلامی بوده که مراکز اصلی نیروئی آن نیز چنین ریشه کن و آواره شهرهای اطراف می شوند ( آماده برای پیوستن به ارتش و سپاه و بسیج؟)

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
آلودگي هواي تهران
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
شهرهاي ايران همه با بحران زيست‌محيطي روبه ‌رو هستند. يكي از مهمترين محورهاي بحران، عبارت است از آلودگي هوا.   شهر تهران، از اين لحاظ در رأس شهرهاي آلودهٌ ايران و جهان قرار دارد:
«آلودگي هواي تهران، به‌تدريج، مانند امراض سهمگين وبا و طاعون، وضع بسيار نگران‌كننده و وحشتناكي به‌وجود آورده است. سكته‌هاي قلبي، سرطان پوست و ريه،‌تنگي نفس، خارش پوست، ‌كم‌اشتهايي و سردرد… از همه مهمتر ناراحتيهاي شديد روحي و رواني و مرگ زودرس، در تهران افزايش چشمگيري پيدا كرده است»
 (يكي از استادان دانشگاه تهران، روزنامهٌ سلام، 10ارديبهشت73).
دو سال پيش،‌در يك گزارش مفصل و جدي مطبوعاتي فاش شده بود كه:
«آمار پزشكي قانوني تهران از روند فزايندهٌ مرگهاي زودرسي حكايت مي‌كند كه مستقيماً ناشي از افزايش برخي آلاينده‌ها در هواي پايتخت به ميزان 10 تا 20برابر استانداردهاي تعيين‌شده از سوي سازمان بهداشت جهاني است» (مجلهٌ صنعت حمل و نقل، ديماه72).
هنوز در ايران هيچ قانون لازم‌الاجرايي براي معاينهٌ فني خودروها وجود ندارد. ‌شركتهاي اصلي توليدكنندهٌ خودرو همه دولتي هستند و تكنولوژي خودروها متعلق به دههٌ60 ميلادي. در تهران روزانه متجاوز از 8ميليون ليتر بنزين سرب‌دار و دو ميليون ليتر گازوئيل به‌وسيلهٌ خودروها مصرف مي‌شود و متوسط انتشار روزانهٌ گازهاي آلوده‌كنندهٌ اين خودروها به قرار زير است:
مونوكسيد كربن                 5200تن
اكسيدهاي ازت                  183تن
هيدروكربنها        750تن
دي‌اكسيد گوگرد    432تن
سرب            5تن
(بيانيهٌ هواي تهران ـ 72)

در همين «بيانيه» كه استادان دانشگاه و كارشناسان محيط زيست منتشر كرده بودند، آمده كه:
«در تهران متوسط توليد هيدروكربنها به بيش از نود برابر حد مجاز مي‌رسد».
بايد دانست كه حدود 60 درصد كل صنايع ايران در منطقهٌ تهران قرار دارد و اين شهر از نظر جوّي، بيش از 200 روز در سال گرفتار وضعیّت وارونگي هوا (اينورژن) است.
وضع آلودگي هوا در شهرهاي ديگر ايران چون اراك، تبريز، مشهد، اصفهان، زاهدان، رشت و… هم بسيار وخيم مي‌باشد. ولي هيچ برنامهٌ جدي مبارزه با اين بحران در دستور كار قرار ندارد.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
آلودگي آبهاي آشاميدني
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
در ايران همهٌ منابع آبي در معرض خطر آلودگي قرار دارند:
«حدود 70درصد از منابع آبهاي سطحي و زيرزميني كشور در معرض انواع آلودگي شيميايي و بيولوژيكي قرار دارد»
 (روزنامهٌ كيهان، 8ارديبهشت70‌ـ معاون وزير نيرو).
زباله‌ها و فاضلابهاي شهري، پسابهاي صنعتي و كشاورزي، عوارض جنگ و سوانح كشتيهاي نفتكش، به‌طور وسيع منابع آبي کشور را آلوده و مسموم مي‌سازند. به‌طوركلي در شهرهاي بزرگ ايران سيستم كاناليزاسيون براي خروج و تصفيهٌ فاضلابهاي شهري وجود ندارد. در نتيجه خطر حادّ آلوده‌شدن آبهاي زيرزميني توسط چاههاي فاضلاب وجود دارد و هر سال موجب شيوع اپيدميهاي خطرناك چون وبا و… مي‌گردد.
«آلودگي محيط زيست تهران توسط فاضلابهاي خانگي به يك مسألهٌ حاد تبديل شده است… در تهران، با بيش از 10ميليون جمعيت، شبكهٌ جمع‌آوري فاضلاب شهري هنوز اجرا نشده است… تنها مشكل عدم اجراي اين طرح، كه حدود 30سال روي آن بحث شده، كمبود اعتبارات و نقدينگي است»
 (معاون طرح اجراي فاضلاب تهران ـ در روزنامهٌ رسالت، 20سپتامبر95)
اكنون سالهاست كه منابع مهم آب آشاميدني اين شهر عظيم ـ رودخانهٌ كرج، درياچهٌ سد لتيان و… در عين‌حال محل دفع زباله و فاضلابهاي اطراف نيز مي‌باشند. چند ماه پيش ديگر روزنامهٌ شهرداري تهران هم اعلام خطر كرد:
«براي نجات درياچهٌ سد لتيان از آلودگي و انگلهاي خطرناك، همين امروز به‌سرعت بايد اقدام كرد كه فردا خيلي دير است…» (همشهري، 6آبان74)
در شهرهاي ديگر ايران هم وضع آبهاي آشاميدني بسيار وخيم است:
«براساس آزمايشهاي به‌عمل‌آمده، منابع آب آشاميدني استان اصفهان داراي آلودگي است» (روزنامهٌ همشهري ـ 2آبان74).
«آلودگي آب شرب شهر تبريز در اثر ورود فاضلاب بوده است» (روزنامهٌ سلام، 2آبان74).
در اوايل پاييز گذشته در اثر آلودگي آب آشاميدني در اين شهر ميليوني، هزاران نفر به امراض حاد عفوني مبتلا شده بودند…
ــ‌ــ‌ــ
اين آمار و ارقام و نقل‌قولهاي كوتاه، تنها يك تصوير نمونه‌ وار از فيلم بي‌پايان بحران همه‌جانبهٌ محيط زيست ايران را ارائه مي‌دهد. اما، خبرخوف اینست که قطار شيطاني تخريب و آلودگي و افزايش جمعيت و غارت منابع طبيعي، در تونلی بسته از جهالت و سوداگری  با شتاب روزافزون ادامه دارد.
رژيمي كه عمدهٌ ثروت و امكانات كشور را صرف خريد سلاح و سازماندهي سركوب داخلي و تروريسم خارجي مي‌كند، خود فاجعه آفرینست نمی تواند  مانع  شتابگیری فجایع زیست محیطی شود .

هیچ نظری موجود نیست: