نگاهي به...

هر آنچه منتشر ميشود به قصد و هدف آگاهی رسانی و روشنگری است۰ ما حق "آزاد ی بيان" و" قلم" را جزء لاينفک مبارزه خود ميدانيم! ما را از بر چسب و افترا زدن باکی نيست! سلام به شهدای خلق! سلام به آزادی!

۱۳۹۵ آبان ۱۴, جمعه

داریوش آشوری

ماکیاوللی از آن‌جا که خوش داشت مردمِ روزگارِ خویش را تکان دهد، خود را شریرتر از آن‌چه بود، می‌نمود. این گرایش همراه با برخي نکته‌پردازی‌هایِ گستاخانه وی را به بی‌اخلاقی نامدار کرد. امّا، آن نکته‌پردازی‌ها، نظریه‌پردازی‌هایِ ناب بودند به دور از هرگونه وسواسِ اخلاقی؛ وسواسي که روزگارِ ماکیاوللی چه بسا از هر روزگاري کمیاب‌تر بود. امّا سبکِ جسورانه و گوهرگرانه‌یِ وی سبب می‌شد که این‌گونه گفتارها را جدا از هدفي که الهام‌بخشِ آن بوده، به‌آسانی از متن جدا کنند و درباره‌یِ آن‌ها هیاهو به پا کنند. بدین‌سان، کاتولیک‌هایِ ضدِّ دین‌پیرایی(counter-reformation) بر این گزین‌گویه‌ها بسیار تاختند. فرانسویان، که در دورانِ پادشاهیِ کاترین دو مدیسیِ ایتالیایی‌زاده، از دستِ هر چیزِ ایتالیایی به جان آمده بودند، برایِ بیانِ نفرتِ خود و به عنوانِ دشنام، اصطلاحِ «ماکیاولیسم» را ساختند. و از سویِ دیگر، ماکیاوللی نوآور بود و گرایش بدان داشت که به گفته‌هایِ خود صورتي‌گزافه‌گرا دهد. در کتابِ «گفتارها» خطرهایي را برمی‌شمرَد که در کمینِ او و همه‌یِ کساني ست که در پیِ «روش‌هایِ نو و سامان‌هایِ نو ... دریاها و سرزمین‌هایِ نایافته» اند. او «کفّاره‌دهنده بود، زیرا که مردي بزرگ بود، زیرا که شوربخت بود.»
اگرچه بر اساسِ جمله‌هایي که از میانِ نوشته‌هایِ وی، با نگریستن به معنایِ ظاهریِ آن‌ها، از متن بیرون کشیده اند وی را مردي بی‌مهر و بدباور و طعنه‌زن بر اخلاق شمرده اند، ولی در نوشته‌هایِ او کمتر صفحه‌اي ست و در زندگانیِ وی کمتر کاري که حکایت از آن نداشته باشد که مردي بوده است پرشور و گشاده‌دست و آتشین‌دَم، و در باطن اهلِ ایمان. هیچ چیزي به اندازه‌یِ این دو مصراعِ شعر که درباره‌یِ خویش گفته، او را نمی‌شناسانَد:

«می‌خندم، امّا نه از درون
می‌سوزم، امّا نه از برون.»

ماکیاوللیِ اندیشه‌ورز و نویسنده ذهني سخت نظریه‌پرداز داشت. بی‌امان در آن می‌کوشید که کردارِ بشری را به قالبِ فرمول‌ها و قاعده‌هایِ علمی بریزد و در پسِ رخدادهایِ جزئی انگیزه‌هایِ کلّی را ببیند. در مقامِ یکي از پایه‌گذارانِ فلسفه‌یِ تاریخ، چنان‌که در پیش‌گفتارِ «گفتارها» نوشته است، به‌خوبی می‌دانست که «راهي را که هیچ‌کس هنوز در آن گام نزده است» می‌گشاید. و درباره‌یِ کتاب‌هایِ تاریخ، بیرون از هر بهره‌یِ ادبی یا سرگرم‌کننده، «از آن مزه‌اي که با خود دارند» سخن گفت. نخستین کسي بود که نظریه‌یِ گشت‌هایِ دوره‌ایِ تاریخ را پیش کشید و با این اصل که سرشتِ بشری دگرگونی‌ناپذیر است، نخستین کسي بود که علمِ سیاست را بر پژوهشِ رفتارِ بشری بنیاد کرد نه پیشداوری‌هایِ اخلاقی.
ماکیاوللی نویسنده‌ و اندیشه‌ورزي بود بزرگ؛ و نیز شاعر. امّا شاعری‌اش بیشتر در نثر-اش پدیدار است تا در شعر-اش؛ نثري که در ادبیاتِ ایتالیایی بی‌مانند است. و نیز باید گفت که توانمندی‌هایِ شگرفِ وی را در هر زمینه‌اي که در آن کوشید، می‌توان دید؛ در تاریخ‌نویسی، در رساله‌هایِ سیاسی، در داستان‌هایِ کوتاه، و به‌ویژه در کمدی‌نویسی.

-------
*ماکیاوللی: زندگی و روزگار-اش، برگرفته از چاپِ ۱۹۷۴ دانشنامه‌یِ بریتانیکا، ترجمه‌یِ داریوشِ آشوری.

هیچ نظری موجود نیست: