اوامر و نواهی قرآن
تشریعات پیامبر در قلمرو حکومت داری خود مانند تشریعات حکومت داران دیگر بوده است. این امر و نهی های حکومتی در یک مجتمع انسانی معین که «واقعیات»، «قابلیتها»، «ضرورت ها» و «امکانات» مشخص داشته صورت گرفته و هدفهای معینی را تعقیب کرده است. آنها در خلاء و در ناکجا آباد و برای هر مکلف در هر کجا و در هر عصر که باشد (چنان که فقیهان ادعا میکنند)، صادر نشده اند. علاوه بر این امر و نهیهای حکومتی پیامبر با محدودههای آگاهی های او و شخصیت انسانی ویژه او، چگونگیهای دریافت او از عدالت، نظم و سامان اجتماعی و جنگ و صلح و بسیاری از امور دیگر از این قبیل محدود میشده است.
۱- اگر این ادعا که اوامر و نواهی قرآن تشریعات لفظی مستقیم و بلاواسطۀ شخص خداوند است، معقول نیست (چنانکه پیشتر گفته شد) پس آنها امر و نهیهای چه کسی هستند؟
پاسخ صاحب این قلم برای این پرسش چنین است:
۲- امر و نهیهای قرآن قطع نظر از شکلهای بیانی گوناگون آنها بر دو قسم است. الف) امر و نهیهای مربوط به تهذیب نفس، اخلاق و عبادات و… ب) امر و نهیهای مربوط به نظم و سامان دهی به زندگی اجتماعی مخاطبان قرآن.
اسناد تاریخی و نیز بسیاری از آیات قرآن به مثابه شواهد تاریخی به وضوح نشان میدهند که پیامبر اسلام در طول دوران نبوت خود دو گونه اداء رسالت کرده است: هدایت معنوی مخاطبان خود و رهبری حکومتی آن مجتمع که از پیروان او تشکیل شده بود. بنا بر این اعتقاد مفروض که آیات اوامر و نواهی قرآن به شخص حضرت رسول (ص) منسوب است (۱) میتوانیم چنین بگوئیم: قسم اول از اوامر و نواهی قرآن به هدایت معنوی آن حضرت مربوط است و قسم دوم از آنها به رهبری حکومتی وی. او با امر و نهیهائی که از قسم اول اند یک «طریقت معنوی نبوی» تاسیس کرده است و با امر و نهیهائی که از قسم دوم اند در طول حکومت داری خود نظم و سامان اجتماعی و جنگ و صلح یک مجتمع را اداره کرده است. بنا بر این همه اوامر و نواهی قرآن تشریعات نبوی شخص پیامبر اسلام است.
۳- آنچه در این نوشته مورد اهتمام من است تشریعات حکومتی پیامبر است. تشریعات پیامبر در قلمرو حکومت داری خود مانند تشریعات حکومت داران دیگر بوده است. این امر و نهی های حکومتی در یک مجتمع انسانی معین که «واقعیات»، «قابلیتها»، «ضرورت ها» و «امکانات» مشخص داشته صورت گرفته و هدفهای معینی را تعقیب کرده است (۲). آنها در خلاء و در ناکجا آباد و برای هر مکلف در هر کجا و در هر عصر که باشد (چنان که فقیهان ادعا میکنند)، صادر نشده اند. علاوه بر این امر و نهیهای حکومتی پیامبر با محدودههای آگاهی های او و شخصیت انسانی ویژه او، چگونگیهای دریافت او از عدالت، نظم و سامان اجتماعی و جنگ و صلح و بسیاری از امور دیگر از این قبیل محدود میشده است.
۴- جای انکار نیست که پیامبر بسیاری از امر و نهیهای حکومتی خود را که در قرآن آمده امر و نهی خدا اعلام کرده است. حقیقت این نسبت دادن به خدا چیست؟
صاحب این قلم که مجموعه قرآن را بیش از هر چیز یک «مجموعۀ تفسیری روائی نبوی از جهان» میبیند وقتی به این نسبت دادنها در بافت کلی مجموعه قرآنی نگاه میکند آنها را نیز یک امر تفسیری میبیند ولاغیر. معنای تفسیر در اینجا این است که در نظر محمد (ص) اگر خداوند فرضاً در روی زمین بر آن مجتمع انسانی حکومت میکرد که او در آن میزیست، همان امر و نهیهای حکومتی را صادر میکرد که محمد آنها را صادر کرده است. این دریافت گونه ای تفسیر است از ارادۀ الهی. محمد در باب نظم و سامان دهی اجتماعی و حکومت داری از اوامر و نواهی نفس الامری خدا که ناشی از علم خداوند به مصالح افعال انسان ها است خبر نداده است. چنان که وی از دین واقعی که آفریدۀ خداست و یا این که خداوند در هر واقعه ای حکمی دارد سخن نگفته است. این مقولات در قرآن دیده نمیشود. اینها را متکلمان و علمای اصول ساخته و پرداخته اند.
________________________
(۱) نگارنده شخصا نمی داند که چه تعداد از اوامر و نواهی قرآن را به صورت اطمینان آوری می توان به شخص پیامبر اسلام نسبت داد.
(۲) نگاه کنید به توضیح این واژه ها در مقاله «ایمان، سیاست و حکومت» در کتاب ایمان و آزادی از صاحب این قلم.
________________________
(۱) نگارنده شخصا نمی داند که چه تعداد از اوامر و نواهی قرآن را به صورت اطمینان آوری می توان به شخص پیامبر اسلام نسبت داد.
(۲) نگاه کنید به توضیح این واژه ها در مقاله «ایمان، سیاست و حکومت» در کتاب ایمان و آزادی از صاحب این قلم.
منبع: وب سایت نویسنده
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر