نگاهي به...

هر آنچه منتشر ميشود به قصد و هدف آگاهی رسانی و روشنگری است۰ ما حق "آزاد ی بيان" و" قلم" را جزء لاينفک مبارزه خود ميدانيم! ما را از بر چسب و افترا زدن باکی نيست! سلام به شهدای خلق! سلام به آزادی!

۱۳۹۳ خرداد ۷, چهارشنبه

جرئت دا نستن داشته باشيم شعار عصر روشنگرى تلاشى براى شناخت تاريخ مقدس در تشييع (بخش هجدهم 18) اسماعيل وفا يغمائى


جرئت دا نستن داشته باشيم
شعار عصر روشنگرى
تلاشى براى شناخت تاريخ مقدس در تشييع
(بخش هجدهم 18)
اسماعيل وفا يغمائى
،
نگاهى به دو رساله از تاليفات امام رضا
درگذر از هجدهمين قسمت ازتلاش براى شناخت تاريخ مقدس تشيع، و تطبيق مادى و تاريخى تاريخ تشيع با تاريخ ايران در فاصله قرنهاى اول تا چهارم هجرى هستيم. در اين گذرگاه بر دو رساله از تاليفات على ابن موسى الرضا هشتمين امام شيعيان، و يكى از برجسته ترين قبله گاههاى عاطفى ــ مذهبى ميليونها تن از مردم ايران و شمار زيادى از مسلمانان شيعه در ساير كشورهاى جهان مى گذريم وآنها را باز مى خوانيم و مورد تامل قرار مى دهيم.
طبيعى است كه ساير تاليفات امام رضا هم قابل دسترس است. در ايران با مراجعه به كتابخانه ها و كتابفروشى ها به راحتى مى توانيم انها را به دست آوريم، و در خارج كشور به كمك سايتهاى اينترنتى و دهها سايتى كه ويژه امام رضا و زندگى و آثار و تاليفات اوست مى توانيم كتابهاى مورد نظر را مطالعه كنيم، اما غرض از انتخاب اين رسالات (رساله به محمد ابن سنان ورساله به مامون در شناخت اسلام ) اين است كه با مطالعه اينها بهتر مى توانيم به نظرگاههاى على ابن موسى در باره شمارى از مسائبل اجتماعى و فلسفى و مذهبى نزديك شويم و بر آنها درنگ و تامل كنيم.
بر خوانندگان ارجمندى كه در طى هفده ياداشت گذشته با يكديگر همسفر بوده ايم روشن است كه مقصود از بازخوانى اين ياداشتها مورد آزار قرار دادن عواطف و احساسات مردم و معتقدان به على ابن موسى ويا آنچنانكه در عرف اشاره مى شود پراكندن بذر كفر وبيدينى نيست. جايگاه و مقام و مرتبت على ابن موسى در گذشته و روزگار مااحتياجى به تاكيد ندارد و پيش از اين نيز اشاره شد كه بنا به نقل از يونسكوآرامشگاه امام رضا با سالانه بيش از دوازده ميليون زائر بزرگترين مركز زيارتى جهان است. آنچه كه ما در پى آن هستيم شناخت حقايق تاريخى و درنگ بر فراز و فرودها، فارغ از سليقه هاى شخصى وگروهى و سازمانى و آرمانى است. مى دانيم كه واقعيات تاريخى پيش از ما رخ داده اند وعليرغم ابرها و دودها و بخورها، قابل شناسائى اند وبر اين اساس مى خواهيم بدانيم براستى در درون تاريخ ما چه خبر است و واقعيت چيست؟. قصد ما دراين كنكاش تنها به دست آوردن آگاهى تاريخى و انبار كردن آنها در ذهن و صفحات كاغذ نيست. مى خواهيم از اين آگاهى تاريخى براى بناى زندگى ذهنى و مادى و اجتماعى و سياسى پاكيزه ترى براى خود ونسلهاىى آينده استفاده كنيم. مى خواهيم با اين آگاهى تاريخى به روشنى ببينيم و با تمام وجودمان احساس كنيم كه عدم توجه به لائيسيته، عدم تفكيك دين از دولت، عدم تفكيك بخش فلسفى مذهب و مساله خدا وبا معنا بودن يا بى معنا بودن جهان، از بخشهاى حقوقى و قضائى وبحث و فحصهائى كه به حل و فصل مسائل اجتماعى ومقوله دگم و تغييرناپذير امامت شيعى در سطح ملى بر مى گردد بسيار خطرناك است، زيرا ماجرا تنها در رساله هاى فقيهان و علماى مذهبى خلاصه نمى شود، و ملتى كه چهارده قرن از تاريخ آن با اسلام آميخته است بايد اين حقايق را بداند و توان اين را در خود ايجاد كند كه معنويت نوين خويش را با استفاده از ميراث مفيد گذشته و نقادى سايه هاى خونين و تاريك آن كه در مقابله با خردورزى و آينده گرائى قرار دارد بنا كند.
به روشنى و با توان تمام بايد بر اين مهم تاكيد كرد كه پس از تجربه تاريخى جمهورى اسلامى و آنچه كه در اين ميهن گذشت و هنوز هم در حال گذر است نمى توان تنها به تحولى سياسى بدون پيوند با تحولى فرهنگى دلخوش داشت. براى ايجاد اين تحول بايد در گام نخست خيالات شخصى و روياهاى رنگين را به كنارى گذاشت و جرئت دانستن داشت. بايد از جمله آنچه رابه تاريخ ايران و مردم ايران مربوط است با انصاف و با جديت و شهامت لازم مورد بازبينى قرار داد وبايد همين امروز اين كار را آغاز كرد كه تا همين امروز هم دير كردهاى فراوان داريم. از خوانندگان گرامى مى خواهم عليرغم اين كه خواندن اين متون كهن ممكن است باعث خستگى آنها بشود اين متون را بخوانند وبر آنها تامل كنند.



رساله اول:
رساله به محمد ابن سنان
در پاسخ به مسائل شرعى
به روايت شيخ بزرگ شيعه صدوق
(سلسله سند اين رساله تا امام رضا)
آن چه حضرتش(ع‌) به محمد بن سنان در پاسخ به سؤالهاي وي درباره علل‌[احكام‌] نوشت.
صدوق گويد:
محمد بن ماجيلويه (رض)، از عمويش محمد بن ابوالقاسم، از محمد بن‌علي كوفي، از محمد بن سنان ما را چنين حديث كرد كه:
علي بن احمد بن محمد بن‌عمران دقاق و محمد بن احمد سنائي و علي بن عبدالله ورّاق و حسين بن ابراهيم بن‌احمد بن هشام (رض) گفته‌اند:
محمد بن ابي‌عبدالله كوفي از محمد بن اسماعيل از علي بن‌عباس گويد:
قاسم بن ربيع صحاف از محمد بن سنان ما را به حديث گفت:
و علي بن‌احمد بن عبدالله برقي و علي بن عيسي مجاور در مسجد كوفه و ابوجعفر محمد بن‌موسي برقي در ري (رض) گفته‌اند:
محمد بن علي ماجيلويه از احمد بن محمد بن خالد از پدرش از محمد بن سنان نقل كرده كه:
علي بن موسي الرضا(ع‌) در پاسخ به سؤالات او چنين نوشت:

درباره انواع غسلها
علّت غسل علّت غسل جنابت ، پاكيزگي و تطهير شخص از پليدي رسيده به او توسط خويش ،و پاك نمودن اجزاء ديگر بدن است زيرا جنابت از همه بدن او خارج شده پس پاك كردن همه‌بدن واجب آمده است‌.
علت سبك كردن حكم بول و غائط، بيشتري و پيوسته‌تري آن دو از جنابت است‌، پس در آن به وضو بسنده فرموده زير ا بيشتر ، دشوارتر و خارج از اراده و شهوت است‌، در حالي كه جنابت جز به لذّت جويي و پرهيز از آن صورت نبندد.
علّت غسل دو عيد و جمعه و ديگر غسلها ، بزرگداشت پروردگار از سوي بنده ،و به‌ استقبال رفتن براي آن كريم والا مرتبه، و طلب آمرزش براي گناهان است. همچنين از آن‌جهت كه روز عيد شناخته شده ، تا به ياد خداي تعالي در آن گرد هم ‌آيند و خدا غسل كردن را به بزرگداشت آن روز و برتري بخشيدن بر ديگر روزها، و بيشتري نافله‌ها و عبادت قرار داده تا اين كه طهارتي از جمعه تا جمعه ديگر باشد .
علّت غسل ميّت آن كه از آلودگي‌هاي بيماري و ديگر ناخوشي‌ها پاكيزه و پاك شود، زيرا به ديدار فرشتگان رفته ، همنشين اهل آخرت مي‌شود، پس مستحّب باشد كه چون‌به محضر خدا رسد او را با پاكيزگي ملاقات و ديدار كند ، پاك ، تميز و متوجه به خداي‌ تعالي عزّ و جلّ باشد و از او طلب آمرزش و شفاعت نمايد. علّت ديگر اينكه منَي كه از آن آفريده شده از او خارج مي‌شود ، پس جنب شده و غسل‌او بدان جهت است‌. و علّت غسل از غسل يا تماس با او (ميّت‌) به جهت ترشحاتي باشد كه ميّت دارد، زيرا چون روح از بدن ميّت خارج شود بيشتر آفت او به جا مانده پس از آن تطهير شود و او را نيز تطهير كنند.

درباره وضو
علّت وضو و علّت وضو كه شستن صورت، دو دست و مسح سر و پاست براي ايستادن در برابرخداي عزّ وجلّ و روي نمودن به حضرتش با اعضاي ظاهر و ديدار با كرام الكاتبين است‌. پس شستن چهره به خاطر سجده و فروتني، و شستن دو دست براي بوسيدن آن دو و بلندكردن آن دو به دعا، و مسح سر و دو پا به خاطر آشكاري آنها در همه حالت‌هاي [نماز]است، ولي خضوعي كه در چهره و دو دست باشد در اين دو (سر و پا) نيست‌.

درباره ذكات
علت زكات علت زكات تأمين غذاي فقيران و حفظ ثروت ثروتمندان است ، كه خداوند تبارك و تعالي برخورداران از سلامتي را به پرداختن به امور دردمندان و مصيبت‌ديدگان تكليف نموده و فرموده است:
( با ثروت و جان‌تان آزموده شويد)، در ثروتتان با خارج كردن‌ زكات آن و در جانهايتان با عادت دادن آن به صبر و به جا آوردن شكر نعمت‌هاي‌ خداوند عزّ و جلّ و اميد به فزوني آن در كنار مهرباني و لطف به ضعيفان، توجه به‌ درماندگان، برانگيختن به ياري و همراهي ، كمك به نيازمندان، ياري امر دين كه پندي‌براي بي‌نيازان و عبرت ايشان است تا به نيازمندان راه آخرت بازشناسند، و فايده‌اي كه‌در اين كار با تشويق آنان به شكر خداي تبارك و تعالي نهفته در برابر آنچه به ايشان ‌بخشيده و ارزاني داشته است، و واداشتن آنان به دعا، لابه و بيم از آنكه روزي آنان‌نيز نيازمند دريافت زكات و صدقه و صله رحم وكارهاي نيك شوند.

درباره حج و مسائل حج
علّت حجّ علّت حجّ ، رفتن به حضور خداي تعالي و طلب فزوني و خارج شدن از همه‌[گناهان‌] كسب شده است تا آن كه از گذشته توبه كرده، آنچه پيش رو دارد از سر گيرد.
همچنين به خاطر آنچه از خارج شدن مال و رنج بدنها در آن نهاده شده و بازداشتن نفس‌از لذتها و شهوتها و نزديكي جستن به خداي عزّ وجلّ با بندگي و ابراز فروتني و خواري‌و شكستگي در برابر اوست در گرما و سرما و امنيت و بيم . و به خاطر آنچه از منافع و بيم و اميد به خداي عزّ و جلّ در آن نهاده شده است . و ترك سخت دلي، گستاخي نفس،فراموشي ياد [خدا] ، بريدن اميد، عمل و تجديد حقوق، بازداشتن نفس از فساد ،رساندن سود به آن كه در شرق و غرب يا خشكي و درياي زمين است ، از ايشان كه حج‌ّ گذارده يا نگذارده‌اند، اعمّ از بازرگان و دوره‌گرد، فروشنده و خريدار، و كاسب ودرمانده و برآوردن حاجت‌هاي مردم گوشه و كنار جهان كه در آن موسم گرد هم مي‌آيند و نيز شاهد منافع يكديگر باشند.
و علت واجب كردن آن در يك نوبت آن است كه خداوند عزّ و جلّ واجبات را در حدّ توان‌ضعيفترين مردم مقرّر داشته، و از جمله آنها يك حجّ واجب است، اما توانمندان را به‌اندازه توان‌شان ، تشويق نمود.
و علت نهادن بيت الله در ميانه زمين آن كه جايي است كه از زير آن زمين فراخ شد ، و هر بادي در دنيا از آن نقطه وزد كه از زير ركن شامي خارج مي‌شود و نخستين ‌بارگاهي باشد كه در زمين قرار گرفته، زيرا در وسط است و از آن جهت تكليف واجب اهل شرق و غرب يكسان باشد .
و مكّه ناميده شد زيرا مردم در آن گرد هم آيند و در گذشته به كسي كه آهنگ اين ديار مي‌نمود گفته مي‌شد: قَدُ مَكا (سوت زد). اين‌فرموده خداي تعالي است كه فرمود:
( عبادت‌شان در كنار كعبه جز سوت و كف زدن نبود) .
و علت گشتن دور بيت آن است كه خداوند تبارك و تعالي فرشتگان را فرمود:
(در زمين‌جانشيني قرار مي‌دهم، گفتند آيا كسي را در آن گذاري كه در آن فساد كرده و خون‌ريزد)
و آنان چنين جواب دادند و پشيمان به عرش پناه آورده، طلب آمرزش كردند و خداوند عزّ و جلّ دوست داشت چون آن بندگان پرستيده شود پس در آسمان چهارم ‌خانه‌اي روبروي عرش قرار داد كه "ضراح‌" خوانده مي‌شود آنگاه در آسمان دنيا خانه‌اي قرار داد كه در مقابل ضراح بوده ، معمور ناميده مي‌شود، و سپس اين خانه را در مقابل بيت معمور بنا نهاد، و آدم (ع‌) را به طواف آن امر فرمود و بدين [كار] خداوند عزّ و جلّ توبه او را پذيرفت و اين سنت تا روز رستاخيز در فرزندان او باقي است‌.
علت دست ساييدن بر حجر (الأسود) ، چون خداي تبارك و تعالي از فرزندان آدم‌ميثاق گرفت، حجر الاسود آن ميثاق را بلعيد ;
از اين رو مردم را به پاي ‌بندي بدان ميثاق تكليف نمود.همچنين دركنار حجر گفته شود:
امانتم را برگرداندم و به عهدخويش وفاكردم تا به وفاي من گواهي دهي.
و سخن سلمان نيز در همين معناست كه بي‌شك در روز رستاخيز حجر همچون (كوه‌) ابوقبيس با دو لب آمده و به وفاي هر كه نزد آن‌آمده است، گواهي مي‌دهد. و علتي كه بدان مِني، مني ناميده شده آن است كه جبرئيل در آنجا به ابراهيم‌(ع‌) گفت:
آنچه‌مي‌خواهي از پروردگارت تمنّا كن. ابراهيم در دل خود خواست به جاي اسماعيل، قوچي را قرباني كند و خداوند آن را فديه فرزندش قرار دهد، و آنچه خواست به او داده‌شد.

درباره روزه
علت روزه علت روزه درك و احساس گرسنگي و تشنگي است تا بنده، خوار ، درمانده، مأجور مخلص و مقاوم شود از سويي آن راهنماي سختي‌هاي آخرت و مايه شكستن‌شهوتهاست. همچنين ترك آن در دنيا تا مهلت (آخرت‌) براي آن است كه ميزان آن در نيازمندان و درماندگان در دنيا و آخرت را دريابد.

علت تحريم قتل نفس
علت تحريم قتل نفس و خداوند كشتن انسان را به دليل تباهي مردم با فرض حلال بودن آن، حرام فرموده‌، همچنين از آن جهت كه به نيستي و از هم گسيختگي امور مي‌انجامد.

علت تحريم نافرمانى از پدر و مادر
علت تحريم نافرماني از پدر و مادر و خداوند عزّ و جلّ آزردن و نافرماني از پدر و مادر را كه نشانه خارج از تكريم و بزرگداشت شأن فرمانبري از خداوند عزّوجلّ و نكوداشت پدر و مادر، و كفران ‌نعمت و ناسپاسي است، حرام نموده، و از آن جهت كه به كمي نسل و قطع آن منتهي ‌مي‌شود، كه در ستم كم ‌سپاسي شأن پدر و مادر است‌. همچنين لزوم دانستن حقّ ايشان، و فساد حاصل از بريدن پيوند خويشاوندي، و كناره‌گيري پدر و مادر از فرزند، و فرو هشتن ‌تربيت او كه ترك نيكي به ايشان نموده است‌.

علت تحريم زنا
علت تحريم زنا و زنا را حرام كرد زيرا فساد كشتن جانها، از ميان رفتن نسب‌ها، ترك تربيت‌فرزندان، تباهي در ارث و ديگر فسادهاي مانند آن را در خود دارد.

علت تحريم خوردن مال يتيم
علت تحريم خوردن مال يتيم و خوردن مال يتيم را به ستم، به دلايلي بسيار و انواع فساد آن حرام نمود. نخستين‌آن، چون انسان مال يتيم را ستمكارانه بخورد به كشتن او كمك نموده ، زيرا يتيم بي‌نياز نبوده ، تاب اداره خود نداشته ، موقعيت خود ندانسته و كس ندارد تا به جاي او به‌ كارخاسته و چونان پدر و مادر كفايت او كند، و چون مال او خورده شود گويي او را كشته و به فقر و بيچارگي كشانده‌اند، به علاوه كه خداي عزّ و جلّ از آن بيم داده و فرجام ‌بد آن را چنين دانسته:
(و آنان كه فرزنداني ناتوان از خود بر جاي گذارند بر [آينده‌] آنان‌بيم دارند، بايد [از ستم بر يتيمان‌] بترسند)
. و به خاطر فرموده ابوجعفر(ع‌) كه:
خداوند عزّ و جلّ به خاطر خوردن مال يتيم دو عقوبت را وعده نموده ، عقوبتي در دنيا و عقوبتي در آخرت. زيرا باقي داشتن يتيم و استقلال او ، و رهايي‌اش از تنگناهاي پيش رو در زندگي، در حرام دانستن مال اوست كه‌خدا بدان وعده عقوبت داده، انتقام‌جويي از سوي يتيم را در پي دارد، كه روزي بر اين‌توانا خواهد شد و كينه و بغض و دشمني را موجب مي‌شود، تا هر دو راهي ديار نيستي‌شوند.

علت تحريم فرار از ميدان جنگ
. علت تحريم فرار از ميدان جنگ و فرار از ميدان جنگ را حرام نمود كه موجب رخنه و سستي در دين، كوچك شمردن پيامبران و پيشوايان دادگر ، ترك ياري آنان عليه دشمن و فروگذاري تنبيه آنان‌ به خاطر انكار دعوت پيامبران و اعتراف به ربوبيت پروردگار، آشكار نمودن عدالت و ترك ظلم و ميراندن تباهي و فساد است همچنين اسباب گستاخي دشمن عليه ‌مسلمانان ،و به دنبال آن اسارت و كشتن آنان و از ميان بردن دين خداي عزّ و جلّ، و ديگر فسادها را فراهم مي‌آورد.

علت تحريم بازگشت به باديه و جاهليت
علت تحريم بازگشت به باديه و جاهليت و بازگشت به باديه و جاهليت، پس از هجرت حرام شده است زيرا [در حقيقت‌]بازگشت از دين و ترك ياري پيامبران و حجّت‌هاي الهي‌بوده ، تباهي و از ميان‌بردن حقّ هر صاحب حقّي در آن است، نه از آن جهت كه سكونت در باديه را برگزيده،چرا كه اگر حقّ و حقوق را هم شناخت و دين را كاملا" دريافت باز هم حقّ ندارد با مردم‌ جاهل و بي‌فرهنگ آميزش داشته باشد، زيرا ايمن از اين نيست كه تدريجا" دانش خود را كنار گزارد و با مردم جاهل در آميزد و از آنها هم جاهلتر شود.

علت واجب بودن ذكر نام خدا در موقع ذبح
وجوب ذكر نام خداوند در هنگام ذبح و آنچه به جز با نام او كه خداوند عزّوجلّ اقرار بدان و ياد نامش را بر آن واجب ‌ساخته است، ذبح شود، حرام شده است، تا آنچه بدان نزد خدا نزديكي جويند با آنچه‌ براي شيطان و بتها قرباني مي‌شود، يكسان تلقي نشود .
كه در ذكر بسم الله، اعتراف به‌ربوبيت و توحيد اوست. ديگر آن كه ذبح با غير نام خدا ، شرك و نزديكي به غير اوست‌، بنابر اين لازم است هنگام ذبح ياد خدا و بسم الله گفته شود، تا حلال و حرام خدا از يكديگر باز شناخته شوند. تحريم پرندگان و چرندگان نجاست خوار و همه پرندگان و چرندگان وحشي را حرام فرمود كه مردار، گوشت انسان و مدفوع‌ و مانند آن مي‌خورند.
خداوند عزّ و جلّ دليل‌هاي حلال و حرام شمردن چرنده و پرنده‌را بيان فرموده، چنان كه پدرم (ع‌) گفته است: هر نيش‌داري از چرندگان و چنگال‌داري از پرندگان حرام است و هر پرنده چينه‌دان‌دار حلال.
علت ديگر كه تفاوت ميان پرنده‌ حلال گوشت از حرام گوشت را شناساند اين فرموده آن حضرت (ع‌) است كه:
هر پرنده‌اي كه پياپي بال مي زند، بخور و هر آنچه در پرواز بال نمي زند، مخور.

علت تحريم گوشت خرگوش
علت تحريم خرگوش و خرگوش را حرام كرد زيرا چون راسو بوده، چنگالهايي مانند او دارد و چرندگان‌وحشي نيز با وجود آلودگي‌شان، مانند آن هستند. همچنين آنچه از آنها از خون باشد، آن‌گونه كه از زنان است، زيرا مسخ شده است‌.

علت تحريم ربا خوارى
علت تحريم ربا و علت حرام كردن ربا آن كه خداوند به دليل تباهي ثروتها آن را نهي فرمود. همچنين اگر انسان درهمي را به دو درهم بخرد، بهاي درهم يك درهم است و بقيّه آن‌باطل (حرام‌) . بنابر اين فروش به ربا در هر حال به زيان خريدار و فروشنده است‌. و خداوند تبارك و تعالي ربا را به جهت تباهي ثروتها حرام نمود، آن‌گونه كه حرام نمود مال سفيه به خود او داده شود، زيرا بيم تباه كردن آن بر او مي‌رود، به اين سبب خداوند ربا و فروش درهمي به دو درهم را به صورت مبادله مستقيم حرام كرده است‌. و به تحريم ربا ، پس از آشكاري آن ، به كارگيري حرام ، يعني ارتكاب كبيره پس از روشن شدن حقيقت آن و علم به تحريم خداي تعالي است و مرتكب آن جز كوچك شمردن تحريم كاري نكرده، و آن كه چنين كند به حوزه كفر در آمده است‌. علت تحريم رباي نسيه نيز از بين رفتن كار نيك، از ميان رفتن ثروتها، علاقه‌مند شدن مردم به رباخواري و كنار گذاشتن سنّت قرض و كار پسنديده است، همچنين تباهي‌ثروت، ستم و نابودي اموال را موجب مي‌شود.

علت تحريم گوشت خوك
علت تحريم خوك و خوك را حرام نمود كه مسخ شده ، خداوند عزّ و جلّ آن را مايه پند و عبرت و بيم و نشاني بر مسخ آفريده خود قرار داده، همچنين غذايش آلوده‌ترين چيزهاست، و علت‌هاي بسيارِ ديگر .
همچنين ميمون را حرام نمود زيرا او نيز چون خوك مسخ شده و آن را مايه عبرت خلق و نشاني بر مسخ آفريده‌اش قرار داده‌. از سويي شباهت چهره او به انسان براي آن است كه نشان دهد از آفريده‌هايي است كه مورد خشم الهي قرار گرفته ‌است.
علت تحريم مردار و مردار حرام شده است، زيرا فساد بدن و آفات آن در آن است،و خداوند عزّ و جل‌ّ خواست ذكر نام خويش به هنگام صيد يا بريدن سر آن ، موجب حلال شدن آن شود، تا فرق‌ حلال از حرام باقي ماند. خداوند عزّ و جلّ خون را نيز چون مردار حرام نمود كه در آن نيز فساد بدن بوده ، به‌ارث گذار زردآب ، تباه كننده فهم و بد بو كننده باد (خارج شده از انسان‌) است .
همچنين اخلاق را به بدي سوق داده، موجب سنگدلي و كمي رحمت و دلسوزي مي‌شود، تا آنجا كه بيم آن رود پدر و رفيق خود را نيز بكشد.
طحال را حرام نمود زيرا در آن خون است و علت تحريم آن، خون و مردار يكي ‌است كه از نظر فساد چون آن دو است‌.

علت وجوب مهريه
علت وجوب مهريه علت مهريه و واجب بودن آن بر مردان نه زنان آن است كه مرد عهده‌دار نفقه زن‌بوده، زن خود را فروخته و مرد خريدار است‌. فروش نيز جز در برابر دريافت بهاي آن وخريد در برابر پرداخت درست نيست. ضمن آن كه زنان از داد و ستد و تجارت به‌دلايل بسيار ممنوع‌اند.

علت جواز داشتن چهار همسر براى مردان
علت جواز داشتن چهار همسر علت روا بودن داشتن چهار همسر براي مرد و حرام بودن داشتن بيش از يك همسر براي زن آن است كه در صورت ازدواج مردي با چهار زن، باز فرزند منسوب به او خواهد بود، ولي اگر زني دو همسر يا بيشتر داشته باشد ، دانسته نشود كه فرزند از آن‌كدام است‌. زيرا همه آن مردان در ازدواج با وي شريكند، و اين موضوع تباهي نسب‌ها،ارث و محارم را به دنبال خواهد داشت‌.

علت جواز تنها دو همسر براى برده
علت روا بودن تنها دو همسر براي عبد (برده‌) بدان علّت است كه او در طلاق و ازدواج به‌عنوان نيم مردي آزاد بوده، مالك خود و ثروت خويش نيست، بلكه صاحب او هزينه او را عهده‌دار است. و از آن جهت كه تفاوتي ميان او و شخص آزاد باشد، و گرفتاري‌اش در خدمت به صاحبش كمتر.

علت اجراى طلاق در سه نوبت
علت اجراي طلاق در سه نوبت علت اجراي طلاق در سه نوبت آن است كه مهلت (فاصله‌اي‌) ميان طلاق نخستين تا سوم‌باشد تا شايد رغبتي پديدار شده يا خشمي فرو نشيند . همچنين بيم و ادبي براي زنان و بازداشت آنان از نافرماني همسران‌شان شود، چيزي كه زن به خاطر ارتكاب آن سزاوار جدايي از همسر مي‌شود.

علت حرام بودن ازدواج پس از نه بار طلاق دادن زن
علت حرام بودن زن پس از 9 طلاق، و از ميان عوامل حلال شدن براي هميشه آن‌است كه طلاق به بازي گرفته نشده ، زن را ضعيف نشمرده ، مرد با دقّت در كارهاي ‌خويش بنگرد و هشيارانه تصميم گيرد. همچنين نا اميدي‌شان از كنار يكديگر قرار گرفتن را پس از طلاق نهم بيان دارد. علت طلاق مملوك در دو نوبت آن است كه طلاق كنيز نيم است پس آن را به‌احتياط نسبت به كمال فريضه، دو نوبت قرار داد همچنين به لحاظ تفاوت عدهً آن كه‌ همسرش وفات يافته است‌.
علت نپذيرفتن گواهى زنان در طلاق
علت نپذيرفتن گواهي زنان در طلاق علت نپذيرفتن گواهي زنان در طلاق و [رؤيت‌] هلال به خاطر ضعف آنان در مشاهده، و پرهيز توأم با ترس آنان در طلاق است بنابر اين گواهي آنان جز در جاي‌ ضرورت نظير گواهي قابله و آنچه گواهي آن براي مردان درست نيست، پذيرفته ‌نمي‌شود نظير ضرورت تجويز شهادت اهل كتاب، در جايي كه جز ايشان وجود نداشته ‌باشد. در كتاب خدا آمده است(دو عادل مسلمان از خودتان يا دو نفر ديگر از غير شما)5 كه كافر باشند و نظير گواهي ‌كودكان در قتل، آنجا كه جز ايشان وجود نداشته باشد.

علت شهادت چهار تن براى اثبات زنا
علت شهادت چهار تن در زنا علت شهادت چهار تن در زنا و دو تن در ديگر حقوق، شدّت حدّ زن شوهردار، يعني قتل يا كشتن است‌. به همين دليل گواهي بر آن دو برابر و سخت قرار داده شده ،كه‌در آن قتل نفس خود، از ميان رفتن نسب فرزندش و فساد ارث است‌.

علت حلال بودن مال فرزند بر پدر
علت حلال شمردن مال فرزند بر پدرش علت حلال شمردن مال فرزند بر پدرش، نه خود او ، بر خلاف حقّ فرزند نسبت به‌پدر آن است كه بنا به فرموده خداوند عزّ و جلّ، فرزند متعلق به پدر است كه (هر كه را بخواهد دختر و هر كه را بخواهد پسر مي‌بخشد)6. به علاوه هزينه او در خردي و بزرگي بر عهده پدر و منسوب به او مي‌باشد و به نام او خوانده مي‌شود كه فرمود:( به نام پدران‌شان‌بخوانيدشان كه نزد خدا به عدالت نزديكتر است‌)7 و اين سخن پيامبر(ص‌) كه: تو و ثروتت از آن پدرت هستيد. در حالي كه نسبت به مادر چنين نيست او را نرسد بي اجازه فرزندش يا پدر او از مال او چيزي بردارد، چه اين كه پدر مورد بازخواست در مورد نفقه فرزند است، اما مادر در مورد هزينه فرزندش بازخواست نشود

. علت وجوب بينه بر مدعى
علت وجوب بيّنه بر مدّعي علت نهاده شدن بيّنه در همه حقوق بر مدّعي و سوگند بر مدّعي عليه، به جز خون ،آن است كه مدّعي عليه منكر بوده، امكان اقامه بيّنه براي انكار وجود ندارد كه ناشناخته‌است،و بيّنه در خون بر مدّعي عليه و سوگند بر مدّعي است،زيرا مسلمانان احتياط مي‌كنند تا مباد خون مسلماني هدر رود. همچنين باز دارنده و نهي كننده قاتل، به خاطر سختي اقامه بيّنه براي آن است، چه اين كه گواهي دهنده به عدم انجام آن اندك مي‌باشد.

علت وجوب قسامه بر پنجاه مرد
علت وجوب قسّامه بر پنجاه مرد علت اين كه قسّامه پنجاه مرد قرار داده شده، سختگيري و احتياط براي هدر نرفتن‌خون شخص مسلمان است‌.

علت قطع دست راست دزد
علت قطع دست دزد علت قطع دست راست دزد آن است كه مستقيما" با دست راست بدين‌كار دست زده، برترين و سودمندترين اعضاي اوست، بنابر اين بريدن آن را به عنوان تنبيه و پند ديگران‌قرار داده است تا مبادا ثروت مردم را از راهي غير حلال به دست آورند. به علاوه بيشتر دزدي‌ها با دست راست انجام مي‌گيرد.

علت حرام بودن غصب
همچنين غصب اموال و به دست آوردن آن از راههاي غير مشروع را حرام نمود، كه در آن انواع فساد وجود داشته و فساد چون موجب فنا و نيستي و غيره است، حرام شمرده شده است‌.

علت حرام بودن دزدى
علت تحريم دزدي دزدي نيز به خاطر تباهي اموال و كشتن جانها حرام شده است، همچنين به سبب‌فراهم نمودن زمينه غصب، كشتن، درگيري و حسادت و كنار گذاشتن كسب و كار،كه‌ در آن صورت هيچ كس به تصرّف در چيزي سزاوارتر از ديگري شناخته نمي‌شود.

علت زدن تازيانه بر زناكار
علت زدن تازيانه بر زناكار علت زدن تازيانه بر بدن زناكار آن است كه بدن او به طور مستقيم از زنا لذّت برده و در آن نقش داشته‌. بنابر اين تازيانه، موجب تنبيه او و عبرت ديگران است، زيرا از بزرگترين‌جنايتهاست‌.


(علت زدن هشتاد تازيانه بر كسى كه شهادت دروغ به زنا كردن كسى بدهد)
علت زدن هشتاد تازيانه بر كسي كه نسبت زنا به ديگري دهد و فرد شراب خوار آن است كه: در نسبت زنا، نفي‌فرزند ،قتل نفس و از ميان رفتن نسب است‌. و فرد شراب خوار نيز چنين است، چه اين كه‌ چون شراب نوشد، ياوه گويد و چون لب به ياوه گشايد افترا زند، بنابر اين حدّ افترا زننده‌بر او واجب آيد.

علت كشتن زناكار
علت كشتن زناكار پس از اجراي حدّ در سومين مرحله، سزاواري آنها و عدم عبرت گيري از حدّ خوردن است، چنان كه گويي تازيانه بر ايشان بي تأثير بوده است‌. علت ديگر آن كه كوچك شمارنده خدا و انكار كننده حدّ است، پس سزاوار كشته شدن است، زيرا به‌حوزه كفر در آمده است‌.

علت تحريم همجنس بازى
علت تحريم همجنس بازي علت حرام بودن مرد بر مرد، و زن بر زن به خاطر طبيعت و سرشت آدمي در ميل به جنس مخالف است، از سويي همجنس بازي موجب بريده‌شدن نسل، فساد تدبير و ويراني دنياست‌.

علت حلال بودن گوشت گوسفند و گاو و شتر
خداوند تبارك و تعالي گوشت گاو ، گوسفند و شتر را به سبب زيادي و سهولت ‌دسترسي بدان حلال نموده. حلال بودن گوشت گاوِ وحشي و ديگر حيوانات وحشي‌حلال گوشت نيز از آن جهت است كه غذاي آنها غير مكروه و حلال است، از سويي نه به ‌يكديگر زيان رسانند ، نه براي انسان زيانبار است، و در آفرينش آنها مسخ و تشويهي ‌وجود ندارد. گوشت استر و ألاغ اهلي نيز به خاطر نياز مردم به سوار شدن بر آنها و استفاده از آنها، همچنين بيم كاسته شدنشان مكروه است، نه از آن جهت كه طبيعتي آلوده يا غذايي ناپاك دارند.

علت تحريم نگاه كردن به موى زنان
علت تحريم نگاه به موي زنان نگاه به موي زنان با حجاب أعمّ از همسردار و بي‌همسر حرام است، زيرا موجب‌ تحريك مردان و زمينه‌ساز فساد و بر قراري روابط نامشروع مي‌شود . آنچه شبيه مو باشد نيز چنين است، به جز آنچه خداي تعالي فرموده:( و بر زنان از كار افتاده‌اي كه‌ اميد زناشويي ندارند گناهي نيست كه پوشش خود كنار نهند بي آنكه زينتي آشكار كنند) يعني بدون چارقد، بنابر اين ديدن موي ايشان اشكالي ندارد.

علت تنقيص در ارث بردن زنان
علت تنقيص ارث زنان علت آنكه از ارث نيم آنچه به مرد داده مي‌شود، به زن داده مي شود آن است كه زن چون ‌ازدواج كند، خرج خود از مرد مي‌گيرد و مرد عهده‌دار هزينه‌هاست، به همين دليل سهم‌ مرد بيشتر شده است‌.

علت اينكه مردان دو برابر زنان ارث مى برند
علت ديگر در دادن دو برابر آنچه به زن داده مي‌شود به مرد، آن است كه هزينه زن بر عهده مرد است و چون نيازي يابد بر اوست كه آن را تأمين كند، در حالي كه اداره مرد بر عهده زن نيست و در صورت نياز نمي‌تواند [ به حسب قانون شرع‌] چيزي از زن بستاند بنابر اين خداوند سهم مردان را بيشتر قرار داده و فرموده است: (مردان سرپرست زنانند كه خدا برخي از ايشان را بر برخي ديگر برتري داده و به دليل آن كه از اموالشان خرج‌مي‌كنند)9. و علت اين كه زن از عقار (عرصه‌) ارثي نبرده، تنها از اعيان بهره‌اي دارد آن است كه ‌تغيير و تبديل آن ناممكن است. زن مي‌تواند پيوند خود و همسرش را قطع كند، اما چنين ‌چيزي در مورد فرزند و پدر وجود ندارد، و جدايي ميان آنها ممكن نيست، و تغيير و تبديلي بدان راه ندارد . آن رابطه ثابت و پايدار است، و پيوسته جاري و پا برجاست .

رساله دوم:
رساله به مامون پيرامون حقيقت اسلام
به نقل از شيخ بزرگ شيعه صدوق
آنچه امام(ع) به مامون پيرامون حقيقت اسلام و قوانين دين نوشت‌ صدوق گويد:
(سلسله سند )
عبدالواحد بن محمد بن عبدوس نيشابوري عطار(رض) در نيشابور در شعبان سال 352 ما را چنين حديث كرد:
علي بن محمد بن قتيبه نيشابوري از فضل بن‌شاذان نقل نمود كه گفت:
مأمون از علي بن موسي الرضا(ع‌) خواست براي او نامه‌اي پيرامون اسلام به صورت موجز و مختصر بنويسد. و آن حضرت‌(ع‌) براي او چنين نوشت:

حقيقت اسلام
حقيقت اسلام گواهي دادن به آن است كه هيچ معبودي جز او نيست، او يكتاست‌و شريكي ندارد، واحد و أحد و فرد و بي‌نياز، قيّوم و شنوا و بينا ، توانا و قديم و قائم و باقي، عالم بي جهل و تواناي بي عجز و بي‌نياز هميشگي است ، عادلي است كه ستم‌روا ندارد و او آفريننده همه چيز است و هيچ چيز مانند او نيست‌، شبيهي ندارد و ضدّ و همتا و هم شأني او را نيست
. هدف از عبادت و دعا و بيم و اميد، اوست.
و اين كه محمد بنده، فرستاده، امين ، برگزيده و خلاصه خلقش و سرور همه پيام‌آوران و خاتم انبيا و برتر جهانيان است‌، پيامبري بعد او نيست و آيين و دين او تغيير و تبديلي نيابد و همه‌آنچه محمد بن عبدالله آورده، حقّي آشكار است. و ديگر اين كه تصديق او و پيامبران الهي ،انبيا و حجج پيش از او
و تصديق كتاب صادق و عزيز او كه (نه از پيش رو و نه از پشت سرش باطل به‌سويش نيايد ، وحيي است از دانايي ستوده‌)1، و اين كه برتر همه كتابها و از آغاز تا انجامش حقّ است . ما به محكم و متشابه و خاصّ و عامّ و وعد و وعيد و ناسخ و منسوخ و داستانها و خبرهاي آن مؤمنيم و هيچ يك از خلق نتواند مانندش را بياورد
. ديگر آن كه راهنماي پس از او و حجت بر مؤمنان و اداره كننده امور مسلمين و سخنگوي از قرآن و داناي احكام آن، برادر، خليفه، وصي و وليّ او و آن كه نسبت به او چون هارون به موسي است، علي بن ابي‌طالب اميرالمؤمنين و امام پروا پيشگان و پيشواي سپيدرويان، سرشناس و وارث دانش انبيا و رسولان است، و پس از او حسن و حسين، سرور جوانان اهل بهشت و از پس ايشان علي بن حسين زينت عابدان و محمد بن علي شكافنده علم پيامبران ،و جعفر بن محمد صادق ميراث بر علم اوصيا ،و موسي بن‌جعفر كاظم و علي بن موسي الرضا و محمد بن علي و علي بن محمد و حسن بن علي و سپس حجّت قائم منتظَر صلوات الله عليهم اجمعين‌. گواهي دهم كه ايشان وصيّ و امامند، و زمين [هيچ‌گاه‌] از حجّت خدا بر خلقش در هيچ عصر و زماني خالي نباشد .
ايشان دستاويز محكم ، امامان هدايت و حجّت بر اهل دنيايند تا آن گاه كه خدا زمين و ساكنان آن را به ارث برد . و هر كه با ايشان به مخالفت برخيزد گمراه و گمراه‌گر ، باطل و رها كننده حق و هدايت است‌. آنان بيان كنندگان قرآن و سخنگو از جانب رسول اند . و هر كه بي‌معرفت ايشان بميرد به مرگ جاهليت مرده است‌. ديگر آن كه منش ايشان پرهيز، پاكدامني، صلاح، پايداري، كوشش، بازگرداندن‌امانت به نيكوكار و بدكار ، طول سجده، روزه‌داري،شب زنده داري، پرهيز از حرامها، انتظار فرج به صبر، عزا و پايداري جميل و تكريم همنشين است‌.

درباره وضو
سپس وضو ، آن‌گونه كه خداي تعالي در كتاب خود بدان امر نموده ;
شستن صورت و دو دست از مرفق، و يك بار مسح سر و پا، و اين كه وضو را جز بول ، غائط ، باد، خواب يا جنابت باطل نكند، و اين كه هر كه بر كفش مسح كند مخالفت خداي تعالي و رسول او نموده و ترك واجب و كتاب خداوند نموده‌است.

غسل
و غسل روز جمعه، غسل دو عيد [فطر و قربان‌]،غسل ورود به مكّه و مدينه، غسل زيارت، غسل احرام، شب اول ماه رمضان و شب هفدهم، نوزدهم و بيست‌و يكم و بيست و سوم ماه رمضان‌سنّت است. و غسل جنابت‌واجب و غسل حيض مانند آن‌.

نماز
نماز واجب ظهر چهار ركعت، و عصر چهار ركعت، و مغرب سه ركعت، و عشاء چهار ركعت، و صبح دو ركعت است ، اين هفده ركعت و [نماز] سنّت سي وچهار ركعت است، هشت‌ركعت پيش از نماز ظهر، و هشت ركعت پيش از عصر ، چهار ركعت پس از مغرب، و دو ركعت نشسته پس از عشاء كه يك ركعت به شمار مي‌آيد ،و هشت ركعت در سحر و شفع‌و وتر، سه ركعت كه پس از هر دو ركعت سلام داده شود و دو ركعت فجر و نماز در اوّل‌وقت برتر است، و برتري جماعت بر فرادي بيست و چهار برابر است‌. و نماز در پشت‌سر فاجر مقبول نيست، و جز به اهل ولايت نتوان اقتدا كرد، و نماز در پوست مردار و درندگان گزارده نشود . و روا نباشد در تشهّد نخست بگويد "السلام علينا و علي عبادالله الصالحين‌" زيرا پايان نماز، سلام است و چون اين گفتي سلام داده‌اي‌. و نماز قصر (شكسته) در هشت فرسنگ و بيشتر از آن است و چون نماز به قصرخواندي، روزه نتوان گرفت و هر كه افطار نكند ، روزه قضا از او برداشته نشود، زيرا در سفر روزه اي بر او واجب نيست، و قنوت سنّتي واجب در نماز صبح و ظهر و عصر و مغرب و عشا است‌. و نماز ميّت را پنج تكبير است، پس هر كه از آن بكاهد با سنّت به مخالفت برخاسته . و ميّت از طرف پا به [دورن قبر] گذارده شود، و چون به گور گذارده شد با او همراهي كنند. و أداي بسم الله الرحمن الرحيم در همه نمازها با صداي بلند يك سنّت‌است‌.

زكات
و زكات، در هر دويست درهم ، پنج درهم واجب و در كمتر از آن واجب نيست .همچنين زكات بر مال واجب نشود مگر آن كه سالي بر آن بگذرد و روا نباشد زكات جز به آنان كه به ولايي بودن شناخته مي‌شوند داده شود . و يك درهم از گندم و جو و خرما و مويز، اگر به پنج وسق برسد . هر وسق شصت صاع و هر صاع چهار مدّ است. و زكات‌روزه (فطريه) بر هر فردكوچك يا بزرگ، بنده يا آزاد ، مرد يا زن واجب باشد ، چه از گندم و چه از جو ، خرما يا مويز و ميزان آن يك صاع كه چهار مدّ است و دادن آن جز به اهل ولايت‌جايز نيست‌.

عادت ماهانه
و بيشترين حدّ حيض ده روز و كمترين آن سه روز است‌. و مستحاضه مي‌تواند كهنه‌گذاشته، غسل كند و نماز گذارد. حائض ترك نماز كرده و قضاي آن به جا نمي‌آورد، ولي‌ترك روزه كرده و قضاي آن به جا مي‌آورد .

روزه
و روزه ماه رمضان واجبي است كه با رؤيت‌هلال آغاز و با رؤيت آن افطار كند .و گذاردن نماز مستحبي در جماعت روا نيست زيرا بدعت و هر بدعتي گمراهي و همه گمراهي در آتش است و روزه سه روز از هر ماه سال ، در هر ده روز يك روز، چهارشنبه ميان دو پنج‌شنبه، و روز شعبان نيكوست براي آن كه‌روزه‌اش گيرد، و اگر قضاي روزه رمضان را با فاصله بگيرد ، رفع تكليف كرده است‌.

حج
و حجّ خانه [خدا] بر هر كه توان راه آن دارد واجب است‌. مراد از راه ، زاد و مركب با وجود سلامتي است، و حجّ جز به تمتّع جايز نيست و قِران و اِفرادي كه عامّه گذارند جز براي‌اهل مكّه و پيرامون آن جايز نيست‌. اِحرام جز در ميقات روا نيست كه خدايِ تعالي‌فرمود: (حجّ و عمره را براي خدا تمام كنيد)2. و جايز نباشد گوسفند اخته قرباني كند زيرا ناقص بوده و گوش بريده نيز جايز نيست .

جهاد
و جهاد به همراهي امام عادل واجب و هر كه بخاطر مال خويش كشته شود ، شهيد است. ديگرآن كه كشتن هيچ يك از كافران جايز نيست همچنين كشتن دشمن در محل تقيه مگر آن‌كه قاتل بوده يا اهل فساد، و اين زماني است كه بر خود و يارانت بيمي نبري.

تقيه
و تقيّه در جاي آن واجب است، و بر آن كه به تقيّه سوگندي ياد كرده تا ظلمي از خويش دور كند، كفّاره‌اي نيست‌.

طلاق
و طلاق برابر سنّتي است كه خداوند تعالي در كتاب خويش ذكر نموده و پيامبرش‌(ص‌) بدان عمل نموده و جز به سنّت درست نيست، و هر طلاقي كه خلاف كتاب باشد، طلاق نيست، چنانكه هر ازدواجي بر خلاف كتاب، ازدواج شناخته نشود.

ازدواج با چهار زن آزاد
و روا نباشد ميان بيش از چهار زن آزاد جمع آيد.

محلل
ديگر آنكه چون زني سه طلاقه شد براي همسرش حلال نشود مگر آن كه نخست به ازدواج ديگري درآيد، اميرالمومنين‌(ع‌) فرمود:
از به همسري گرفتن آنان كه در يك زمان سه طلاقه شده‌اند خودداري كنيد زيرا داراي همسرند.

صلوات
و صلوات بر پيامبر(ص‌) در هر جا، و به گاه عطسه، و سر بريدن حيوان و ديگر موارد، و محبّت اولياي خداوند تبارك و تعالي واجب است، چنانكه بغض دشمنان داشتن‌و بيزاري‌جستن از ايشان و پيشوايان‌شان‌.
نيكى به والدين
و نيكي به پدر و مادر واجب آمده اگر چه مشرك باشند و فرمانبري ايشان و جز ايشان در نافرماني خداي عزّ و جلّ درست نيست‌.

جنين
ديگر آنكه چون جنين مو و پشم داشته باشد، زكاتي چون زكات مادر خود دارد.

متعه
و حلال دانستن دو متعه‌اي كه خداوند در كتاب خود نازل نموده ، رسول خدا(ص‌) سنّت آن گزارده : متعه‌زنان و متعه حج‌ّ.
ارث
و فريضه‌ها به همان گونه باشند كه خداي تعالي در كتاب خود نازل نموده و گريزي‌از آن نيست. و با وجود فرزند و پدر و مادر هيچ كس جز همسر و زن ارثي نبرد، كه‌صاحب سهم سزاواتر از كسي باشد كه سهمي ندارد

عصبيت قومى
و عصبيّت قومي در دين خدا نيست‌.

عقيقه
ديگر آنكه عقيقه فرزند ، پسر يا دختر لازم است، چنانكه نامگذاري او و تراشيدن‌سرش در روز هفتم و انفاق طلا يا نقره به وزن آن موي .

ختنه مردان و زنان
و ختنه براي مردان سنّتي‌واجب و براي زنان موجب كرامت.
كه خداوند تبارك و تعالي فرمايد: (خداوند هيچ كس را جز به اندازه توان تكليف نكند)3 . و اين كارهاي بندگان‌به تقدير و نه تكوين، آفريده خداوند است (و خداوند آفريننده‌همه چيز است ) .

جبر و تفويض
ديگر اينكه، ما معتقد به جبر و تفويض نيستيم .

گناه
و خدا بي گناه را به بيمار نگيرد و خداي‌تعالي كودكان را به گناه پدران عذاب نكند.(هيچ كس بار گناه ديگري نكشد و اين كه انسان را جز آنچه به‌سعي حاصل نموده نيست‌ . و خدا مي‌تواند ببخشد و از فضل خود برخوردار سازد، و او ستم و ظلمي روا ندارد، زيرا خداي تعالي پيراسته از آن است‌.

عدم فرمانبردارى از گمراهان
ديگر آنكه خداوند عزّ و جل‌ّ فرمانبري كسي كه مي‌داند گمراه‌شان ساخته، به اغواي‌شان دارد بر هيچ كس واجب‌نكرده، و براي پيامبري خود از ميان بندگان خويش نگزيند مگر آن كه مي‌داند به او و بندگي‌اش كافر نشده و شيطان را نپرستد .

اسلام و ايمان
و اسلام [چيزي‌] جز ايمان است . هر مؤمني‌مسلمان امّا هر مسلماني مؤمن نيست‌.چنانكه دزد به هنگام دزدي،و ناشايسته كار به‌هنگام زنا مؤمن نيست .

كافر و مومن و دوزخ
و آنان كه حدّ بر ايشان جاري مي‌شود مسلمانند، نه مؤمن و نه كافر.خداي تعالي مؤمني را به دوزخ وارد نكند كه او را وعده بهشت داده است، چنانكه كافر از آتش خارج نشود زيرا او را به دوزخ و جاودانگي در آن وعده نمود. و اگر به او شرك ورزيده شود نبخشايد، ولي كمتر از آن را براي آن كه بخواهد مي‌بخشد .
گناهكاران اهل‌توحيد جاودان در آتش نمانند و از آن رهايي يابند و شفاعت براي ايشان رواست. سراي امروز ، سراي تقيّه كه خانه اسلام ، نه خانه كفر و نه خانه ايمان است‌.

امر به معروف
امر به‌معروف و نهي از منكر دو واجب با شرط امكان و عدم بيم برجانند.

ايمان
ايمان، اداي امانت، دوري از همه گناهان كبيره ، معرفت قلبي ، اقرار زباني و عمل با اعضا و جوارح است.

تكبير
و تكبير در نماز دو عيد واجب است، در فطر پس از پنج نماز كه به‌تكبير بعد از نماز مغرب شب عيد فطر، و در پي ده نماز بعد از نماز ظهر روز عيد قربان، و در مني بعد از پانزده نماز است‌.

خونريزى زنان
زن نفساء نتواند بيش از هجده روز ترك نماز گويد، پس اگر پيش از آن پاك شد كه‌نماز گزارد، و اگر تا پس از هجده روز نيز پاك نشد، غسل كرده و چون مستحاض عمل‌كند.

باقى نشانه هاى اسلام
و به عذاب قبر و نكير و منكر ، زنده شدن پس از مرگ، ميزان، صراط، بيزاري جستن‌از آنان كه بر آل محمد(ص‌) ستم روا داشته و [از خانه امن خود] بيرون‌شان راندند و پايه ستم بر ايشان را نهاده و سنّت پيامبر خويش‌(ص‌) تغيير دادند، ايمان دارد و همچنين‌بيزاري جستن از ناكثين، قاسطين و مارقين كه حجاب رسول خدا(ص‌) هتك كرده، بيعت امام خويش شكسته و آن زن را [از خانه خود] بيرون آورده و به جنگ با اميرالمؤمنين‌(ع‌) پرداخته و شيعيان پروا پيشه‌(رض) را كشتند، واجب است‌
. همچنين‌بيزاري جستن از كساني كه نيكان را رانده و تبعيد كردند و رانده‌شدگان نفرين شده را پناه دادند و بيت‌المال را به گردش در دست ثروتمندان در آوردند و چون معاويه و عمرو عاص ، نفرين شدگان رسول خدا(ص‌) را به كارگماردند . و بيزاري جستن از پيروان ايشان و آنان كه با اميرالمؤمنين‌(ع‌) به جنگ برخاسته، انصار و مهاجران و اهل‌فضيلت و پيشگامان صالح را كشتند . و بيزاري جستن از انحصارطلبان و از ابوموسي‌اشعري و آنان كه ولايت او دارند. (آنان كه همه تلاش‌شان در زندگي دنيا تباه شد درحالي كه گمان بردند نيكو كردارند ، آنان كساني‌اند كه به نشانه‌هاي پروردگارشان كفر ورزيدند)6. و به ولايت اميرالمؤمنين‌(ع‌) و ديدار او و به اين كه به امامت او خدا را ملاقات كنند،كفر ورزيدند. (كارهاي‌شان تباه‌شده و روز قيامت به كارهاي‌شان وقعي ننهم‌)7، آنان سگان اهل دوزخ‌اند.و بيزاري‌ جستن از انصاب و ازلام كه همگي، از ابتدا تا انتها امامان گمراهي و پيشوايان ستم‌اند و بيزاري جستن از امثال پي‌كنندگان ناقه [صالح‌] و هركس با آنها همراهي كند، كه شقي‌ّترين اوّلين و آخرين‌اند. ولايت از آنِ اميرالمؤمنين‌(ع‌) و روندگان به راه روشن پيامبرشان‌اند كه نه تغييري‌در دين دادند و جايگزيني براي آن برگزيدند، نظير سلمان فارسي، ابوذر غفاري، مقداد بن اسود، عمّار ياسر ، حذيفه يماني ، ابوهيثم بن تيهان، سهل بن حنيف ، عباده بن‌صامت، ابوايوب انصاري، خزيمه بن ثابت ذوالشهادتين، ابوسعيد خدري و مانند ايشان‌(رض) . و دوستي پيروان و همراهان و ديگر كساني كه به هدايت ايشان راه يافتند و آنان‌كه به راه ايشان گام نهادند ; رضوان الله تعالي عليهم‌.
و حرام دانستن كم يا زياد شراب و حرام دانستن كم يا زياد هر نوشيدني سكرآور، و هر آنچه زيادش مستي آورد، اندكش نيز حرام است‌. و مضطرّ نيز شراب ننوشد كه او را مي‌كشد.
و حرام دانستن هر حيوان وحشي نيش‌دار و پرندگان چنگال‌دار، و حرام‌دانستن طحال كه خون است و حرام دانستن جِريّ (ماهي اسبيله يا اسبيلي‌) و ماهي‌مرده (روي آب آمده) و مارماهي و زمير (ماهي كولومه يا آبنوس‌) و هر ماهي بي فلس ،
همچنين دوري جستن از گناهان كبيره كه عبارت است از كشتن نفسي كه خداي تعالي‌آن را حرام نموده، زنا، دزدي، مي گساري ، عاقّ والدين، فرار از جنگ ، خوردن مال‌يتيم به ستم، و خوردن مردار و خون و گوشت خوك و آنچه بي‌ضرورتي، بدون ياد خدا ذبح شده، و خوردن ربا ، با وجود دليل ، و قمار و حرام خواري (رشوه‌) و كم گذاشتن در پيمانه و ميزان ، نسبت ناروا دادن به زنان شوهردار، لواط، شهادت دروغ ، نااميدي از رحمت خدا، احساس ايمني از مكر خدا، نااميدي از لطف حقّ، ياري ستمكار و تكيه بر او ، سوگند دروغ و نگهداشتن حق [ديگران‌] بي آن كه تنگي و عسري باشد، دروغ،خودبزرگ بيني ، اسراف، تبذير، خيانت، كوچك شمردن حجّ ، جنگ با اولياي خدا، مشغول شدن به لهو و پافشاري بر گناه .(پايان رساله به مامون)

آخرين وقايع زندگى امام رضا در مرو
تا قبل از بالا گرفتن شورش هواداران باقيماندن خلافت در خاندان عباسى( در بغداد) ستاره اقبال على ابن موسى بر فرازها و در حال درخشش و اوجگيرى بود. در اين دوران دو واقعه ديگر را مى توان گزارش كرد.

واقعه اول: نمازعيد فطر(يا قربان)
واقعه اعلام پيشنمازى على ابن موسى در شهر مرو و استقبال شگفت مردم و هراس دربار خلافت از فضاى ملتهب مرو و لاجرم لغو نماز يكى از حوادث مهمى است كه اكثر منابع شيعه كه به زندگى امام رضا پرداخته اند آن را نقل كرده اند. اين ماجرا شايد زنگ خطر را براى مامون به صدا در آورده باشد. ماجرا را به نقل ازشيخ مفيد در ارشاد باز مى خوانيم:
شيخ مفيد در ارشاد می نويسد :
علی بن ابراهيم از ياسر خادم وريان بن صلت از هر دو آنها نقل کند که گفتند :
بعد از آن که مأمون امام رضا ( ع) را به ولايت عهدی خود منصوب کرد ، چون روز عيد شد مأمون کسی را به نزد امام رضا ( ع ) فرستاد که واردشود و برای خواندن نماز عيد و ايراد خطبه بيرون رود . امام رضا ( ع ) به وی پيغام داد :
تو خود شروطی که در ولی عهدی من است ، به خوبی می دانی . بنابر اين مرا از نماز خواندن با مردم معذور دار . مأمون پاسخ داد :
تنها قصد من از اين کار آن است که دلهای مردم در ولی عهدی شما مطمئن و استوار گردد و نيز بدين وسيله فضل و برتری تو را بشناسند و پيوسته پيغامگزاران در اين خصوص ميان امام ( ع ) و مأمون رفت و آمد می کردند . چون مأمون بر پافشاری خود افزود ، امام ( ع ) به وی پيغام داد : اگر مرا از اين کار معذور داری خوشحال تر می شوم و اگر مرا معذور نداری برای نماز چنان خارج می شوم که پيامبر( ص ) و اميرمؤمنان بيرون می رفتند .
مأمون پاسخ داد :
هر طور که می خواهی بيرون شو .
و به اميران و حاجبان و مردم دستور داد که اول بامداد برای نماز در خانه حضرت رضا ( ع ) بروند . راوی گويد : مردم برای ديدار امام رضا ( ع ) بر سر راهها و روی بامها نشسته بودند و زنان و کودکان نيز همگی بيرون ريخته و چشم به راه آمدن آن حضرت بودند . همه اميران و سربازان نيز درخانه آن امام ( ع) آمدند و سوار بر مرکبهای خود ايستاده بودند تا آن که آفتاب بر آمد . آنگاه حضرت رضا ( ع ) غسل کرد و جامه اش را پوشيد و عمامه سفيدی از کتان بر سر بست که يک طرف آن را به سينه و طرف ديگرش را ميان دو شانه اش انداخته و کمی هم عطر زده بود . سپس عصايی به دست گرفت و به همراهان خود فرمود :
شما نيز کاری کنيد که من کردم .
آنان هم پشاپيش امام ( ع ) به راه افتادند . امام پای برهنه در حالی که زير جامه خود را تا نصف ساق پا بالا زده بود و دامن لباسهای ديگر را به کمر زده بود ، به راه افتاد تا به در خانه رسيد پس اندکی راه رفت و آنگاه سر به سوی آسمان بلند کرد و تکبير گفت و همراهان آن حضرت نيز تکبير گفتند . سپس به راه افتاد تا به در خانه رسيد . سربازان آن حضرت را که بر آن حال ديدند همگی از مرکبها پايين آمدند خوشحال ترين آنان در آن هنگام کسی بود که چاقويی همراه داشت که می توانست به وسيله آن بند نعلين خود را ببرد و پابرهنه شود . سپس حضرت ( ع ) در آستانه در تکبير گفت و مردم نيز با او تکبير گفتند . آن چنان که گويی آسمان و در و ديوار با او تکبير می گفتند . مردم که حضرت رضا ( ع ) را به آن حال ديدند و صدای تکبيرش را شنيدند چنان بلند گريستند که شهر مرو به لرزه در افتاد.
اين خبر به مأمون رسيد . فضل بن سهل ذو الرياستين گفت :
ای امير مؤمنان ! اگر علی بن موسی الرضا با اين حال به مصلی برود مردم شيفته او خواهند گشت و همه ما بر خود انديشناک خواهيم شد . پس کسی را به سوی او بفرست تا وی بازگردد .
مأمون کسی را فرستاد وی از جانب مأمون به امام رضا ( ع ) گفت :
ما شما را به زحمت و رنج انداخته ايم حال آن که دوست نداريم رنج و سختی به شما برسد . شما از همين جا باز گرديد و همان کسی که با مردم معمولا نماز می خوانده امروز نيز نماز می گزارد .
پس امام رضا ( ع ) کفش خود راخواست و آن را پوشيد و سوار بر مرکب خويش شد و بازگشت . در آن روز کار نماز عيد مردم بر هم خورد و نماز مرتبی خوانده نشد .

واقعه دوم: ازدواج با ام حبيبه دختر مامون
ازدواج با ام حبيب يا ام حبيبه دختر( يا خواهر مامون) در آغاز سال 202 هجرى از فرازهاى ديگر زندگى امام رضا در دوران ولايتعهدى او در مرو است. با توجه به اينكه مامون سالها از امام رضا جوانتر بوده است بعيد به نظر مى رسد كه ام حبيبه دختر مامون بوده باشد مگر اين كه بنا به سنت مرسوم آن روزگاركه دختران را درپايان سن نه سالگى به خانه بخت مى فرستادند مامون دختر خود را به ازدواج امام رضا در آورده باشد. برخى از منابع اشاره كرده اند كه ام حبيبه خواهر مامون بوده است. همزمان با اين ماجرا مامون دختر ديگرش ام الفضل را نامزد ازدواج با امام جواد كرد. وخود نيز همزمان با پوران(زيبا) دختر حسن ابن سهل پيمان ازدواج بست وبنا بر برخى اقوال جشن مفصلى برپا كرد كه در تاريخ از گستردگى و شكوه حيرت انگيز آن ياد شده و بسيارى از مورخان از آن به عنوان نمونه اى شگفت از اسراف و بخشش ياد كرده اند. بى ترديد جشن ازدواج مامون و پوران كه چهل روز پى در پى ادامه داشت و در آن ميليونها دينار و درهم خرج شد شگفت انگيز بوده است ولى شكى نيست كه شمارى از گزارشگران تاريخ به اشتباه آن را همزمان با ازدواج امام رضا با ام حبيبه دانسته اند. جشن ازدواج مامون بعدها در بغداد بر پا شد. بخصوص كه پوران كه متولد سال 192 هجرى و در ان تاريخ نه ساله يا دهساله بود.
امام رضا بنا بر خواست مامون از ام حبيبه خواستگارى كرد. مسعودى در اثبات الوصيه ماجرا را چنين مى نويسد:
مأمون دخترش و بنا بر قولی خواهرش مکنی به ام ابيهارا به همسری امام رضا ( ع ) در آورد . وی می گويد : روايت صحيح آن است که ام حبيبه خواهر مأمون بود . زيرا مأمون از امام خواست که از وی خواستگاری کند . همين که مردمان جمع شدند امام ( ع ) خطبه ای خواند و در پايان آن گفت :
واز اين دختر که ام حبيبه نام دارد و خواهر اميرمؤمنان عبد الله بن مأمون است برای صله رحم و پيوند با يکديگر خواستگاری می کنم و صداق او را پانصد درهم قرار می دهم آيا ایاميرمؤمنان اورا به همسری من می دهی ؟
مأمون گفت :
آری او را به همسری تو دادم .
امام هم فرمود :
پذيزفتم و بدان خرسندم


توفان فرا مى رسد
در شرايطى كه به ظاهر همه چيز به خوبى پيش مى رفت ابرهاى تيره و تار افق دربار خلافت را پر كردند. خاندان و هواداران و سرداران عباسيان كه جابجائى قدرت از خاندان عباسى را بر نمى تاقتند و از تغيير شعار عباسيان به شعار علويان (رنگ سياه به رنگ سبز) و وليعهدى على ابن موسى و ازدواج او با خواهر يا دختر مامون خشمگين بودند شوريدند و مامون را از خلافت خلع كردندد و با ابراهيم‌بن مهدي‌بن منصور (ابواسحق)، برادر هارون‌الرشيد، بيعتِ خلافت كردند.
ابراهيم خليفه شورشيان نيز از سوى مادر ايرانى تبار بود و بيش از آنكه اهل خلافت باشد مردى شاعر و موسيقيدان بود و نوشته اند كسى را در فصاحت و بلاغت و نواختن ساز و صداى خوش ياراى همگاهى با او نبود.
سندى ابن شاهك زندانبان موسى ابن جعفر از كارگردانان اصلى شورش و از مخالفان سرسخت ولايتعهدى على ابن موسى بود. دليل آن هم روشن است . او از سرنوشت خود به عنوان زندانبان و قاتل پدر امام رضا در حكومتى كه على ابن موسى وليعهد آن بود بيم داشت.
شورشيان موفق شدند نيروهاى مامون را در بغداد شكست دهند و تا مدائن را آزاد كنند. همزمان با اين ماجراها سياستمداران عباسيان براى مامون پيغام فرستادند كه اگر خلافت را مى خواهد بايد در سياست گذشته اش باز بينى كند و به سوى عباسيان و عرب تباران باز گردد. واقعيت اين بود كه عباسيان به خوبى از صلاحيتهاى مامون براى خلافت آگاه بودند ولى آنان مامون را بدون اطرافيلنش مى خواستند و اين را به مامون تفهيم كردند. مامون بايد از علويان و ايرانيان دورى كند. معنى اين حرف اين بود كه ستاره اقبال برجسته ترين اطرافيان مامون يعنى سپهسالار او طاهر ذواليمينين ووزير او فضل ابن سهل و وليعهد او على ابن موسى مى بايد افول كند. انان پيام دادند مامون بايد به بغداد و به سوى خاندان خود بر گردد و مامون تصميم گرفت بر گردد. حال مى توان تصوير حوادث قريب الوقوع را به روشنى ديد.
ــ قتل فضل ابن سهل سرخسى
ــ ماجراى مسموميت على ابن موسى
ــو بعدها قتل طاهر ذواليمينين.
ادامه دارد



هیچ نظری موجود نیست: