نگاهي به...

هر آنچه منتشر ميشود به قصد و هدف آگاهی رسانی و روشنگری است۰ ما حق "آزاد ی بيان" و" قلم" را جزء لاينفک مبارزه خود ميدانيم! ما را از بر چسب و افترا زدن باکی نيست! سلام به شهدای خلق! سلام به آزادی!

۱۳۹۱ اسفند ۱۸, جمعه

شرق‌شناسی نوشتۀ ادوارد سعید ترجمۀ: لطفعلی خنجی



شرق‌شناسی

سه شنبه ۱۵ اسفند ۱۳۹۱ - ۰۵ مارس ۲۰۱۳

رضا اغنمی

Eduard-Said.jpg
نویسنده درتحلیلِ مستقل خود، ازسوئی سیاست و شیوه‌های فرانسه و بریتانیا و تفاوتهای کمی و کیفی آن دو سخن می‌گوید و ازطرف دیگر تا (پیش از دورۀ اعتلاء قدرت آمریکا در دوران پس از جنگ جهانی دوم) را شرح می‌دهد و نتیجه می‌گیرد که «سخن گفتن از شرق‌شناسی دردرجۀ نخست (ولی نه انحصارا) در حکم سخن گفتن از پهنۀ فرهنگی گسترده‌ای از اقدامات فرانسه و بریتانیاست.» و اضافه می‌کند که: «رابطۀ بین مغرب زمین و مشرق زمین یک رابطۀ قدرت است، یک رابطۀ مربوط به مراتب و درجات متغیر یک سیطرۀ پیچیده است.»
شرق‌شناسی
نوشتۀ
ادوارد سعید
ترجمۀ: لطفعلی خنجی
ناشر: مؤسسه انتشارات امیرکبیر
چاپ دوم ۱۳۹۰

اصل کتاب به زبان انگلیسی در۱۹۷۹ درنیویورک منتشر شده است و پس ازچند سالی ترجمۀ فارسی آن در اختیار هموطنان قرارگرفته است. مترجم فاضل در پی دیباچه‌ای فشرده درپیشگفتار مخاطبین را با نویسنده و فضایِ متنِ شرق‌شناسی آشنا می‌کند. پس ازمعرفی ادوارد سعید وتکریم از مقام علمی او: «یکی ازچهره‌های تابناک عالم آموزش و پژوهش (همچنین درعالم سیاست. در رابطه با فلسطین و نیز در متن جهانی و در رابطه با نقش امپریالیسم)» یاد کرده و نویسندۀ کتاب را یکی ازبزرگ‌ترین و روشن بین‌ترین اندیشمندان قرن بیستم می‌خواند. وسپس با رعایت ادب و حرمت با زبانی بس سنجیده، ازمخالفت خود با برخی اظهارات وعقاید اوسخن می‌گوید. وقتی رسیدم به این جملۀ «مترجم ترجیح می‌دهد که نظرات انتقادی ناقابلش برسر راه خواننده نباشد، بنا براین آن‌ها را تحت عنوان پس گفتار مترجم به مکانی دوردست یعنی به انتهای مقال تبعید کرده است»، یکسره رفتم ته مقال و پس گفتار هوشمندانۀ مترجم را خواندم و پس از آن مطالعه کتاب را شروع کردم. و حالا نکته‌هایی فشردۀ ازه‌مان پسگفتار مترجم را نقل می‌کنم. اضافه کنم که ترجمۀ روان این کتاب، متن را مانند یک رمان شیرین و تاریخی خواننده را تا انتهای ماجرا می‌کشد و می‌برد تا می‌رسد به «نمایه» و کتاب را باهمۀ تنوع وحوادث قرون گذشته و میراث‌های آموزنده‌اش می‌بندد.

وحالا نکاتی چند از آن پسگفتار خردمندانه را اینجا نقل می‌کنم که خوانندگان متوجه تذکرات درست و بجای مترجم باشند و این نکته را دریابند که غربی‌ها نه تنها درحق مشرق زمینی‌ها استعمارگر بوده‌اند بل که در حق خودغربیان نیز با‌‌ همان شیوۀ استعماری عمل می‌کردند که درشرق مرتکب می‌شدند. مترجم از استیلای «شرق به غرب درعصرهخامنشیان سخن می‌گوید و درقرون وسطا درعصرطلائی اسلام به اسپانیا و همچنین ازاستیلای اقوام ترک‌نژاد آسیای میانه برقلب اروپا...... ازسلطۀ امپراطوری عثمانی بربخش بزرگی از اروپا که تا اوایل قرن بیستم ادامه یافت. بعلاوه استعمار اروپائی...... پیش ازآنکه به شرق روی آورند راهی غرب شدند وقارۀ آمریکارا درانقیاد گرفتند استعماربلائی نیست که فقط برمشرق زمین نازل شده باشد.» مترجم درنقش پژوهشگری کنجکاو وهشیار در دلِ حوادث بین نقش آفرینانِ دوران می‌چرخد و با شامۀ تیزش وول می‌خورد تا سرنخی پیدا کند برای شکافتن و دریدن پرده‌های وهم وگمان تا روزنه‌ای پیدا کند در رسیدن به دروازۀ حقیقت. می‌رود به سراغ شرق‌شناسان، تاریخ سازان حتی شعبده بازانی به نام تاریخسازان! از جیمز موریه می‌گوید «آنقدر سواد شرقی نداشت که بتوان شرق‌شناس نامیدش». درمقابل از الول – ساتن با ستایش یاد می‌کند و ازصداقتِ انسانیِ او. ازادوارد براون می‌گوید که «با نگارش اثربزرگ خود نخستین جامع ادبیات فارسی را درچهار جلد خدمت بزرگی به فرهنگ کشور ما کرد....... نزدیک‌تر به عصر خودمان الول – ساتن راهم داریم که با نگارش کتاب نفت ایران مطالعه‌ای درباب روابط سیاسی مبتنی به زورگوئی خلافکاریهای شرکت نفت انگلیس وایران و دولتهای بریتانیا را برملا کرد وحقانیت جنبش ملی کردن صنعت نفت ایران را نشان داد و دره‌مان کتاب است که می‌بینیم نویسنده تا چه اندازه به شخص دکتر مصدق ارادت داشت و برحقانیت او صحه می‌گذاشت و برخصال حمیده او از جمله صداقت او تأکید می‌کرد.» اشاره‌ای دارد به شکل گیری «مدرسۀ مطالعات شرقی و آفریقائی دانشگاه لندن» که و مهم‌تر، با آوردن دوبیت بسیارزیبا با زبانِ کم نظیر سعدی، محدودیت‌های زمانه و فقدان ارتباطات را یادآور می‌شود: «بتی دیدم ازعاج در سومنات / مغان گرد من بی‌وضو درنماز / کشیشان هرگز نیازرده آب / بغل‌ها چو مر دار در آفتاب...»

پیشگفتار ۳۶ برگی نویسنده، مفهوم «شرق‌شناسی» را می‌شکافد وشرح و بسط می‌دهد: «شرق‌شناسی دارای دومعنای متفاوت است یکی عالمانه یا آکادمیک و دیگری تخیلی تبادل و «تردد» بین این دو مفهوم مداوما رخ می‌دهد و از اواخر قرن هیجدهم به این طرف «تردد» بین این دو مفهوم و اثرگذاری آن‌ها بر یگدیگر معتنابه و تا حدی منضبط و شاید حتی منظم بوده است.». با این توضیح مفید ذهن خواننده را آماده می‌سازد تا بگوید که نخستین بذرهای شرق‌شناسی به دست‌‌ همان ترددهای جهانگردان خارجی پاشیده شد و به همت میراثداران فرهنگی به دانشگاه‌ها راه یافته است. با اشاره به آراء ونظرات میشل فوکو، از دو اثر او «سرآغاز‌شناسی معرفت» و «انضباط برقرار کن و تنبیه کن» یاد کرده می‌نویسد: «من عقیده دارم که بدون بررسی شرق‌شناسی همچون یک گفتمان نمی‌توان انضباط بسیارمنظم و ساختارمندی را درک کرد.......... تا نشان داده شود که فرهنگ اروپائی ازطریق رویاروئی با جهان شرق هویت بر‌تر ونیروی بر‌تر یافت ودرعرصۀ این رویاروئی، مشرق زمین حالت دست نشاندۀ اروپا را داشت و حتی به مثابه یک وجود زیر زمینی و پنهانی مربوط به اروپا بود.»

نویسنده درتحلیلِ مستقل خود، ازسوئی سیاست و شیوه‌های فرانسه و بریتانیا و تفاوتهای کمی و کیفی آن دو سخن می‌گوید و ازطرف دیگر تا (پیش از دورۀ اعتلاء قدرت آمریکا در دوران پس از جنگ جهانی دوم) را شرح می‌دهد و نتیجه می‌گیرد که «سخن گفتن از شرق‌شناسی دردرجۀ نخست (ولی نه انحصارا) در حکم سخن گفتن از پهنۀ فرهنگی گسترده‌ای از اقدامات فرانسه و بریتانیاست.» و اضافه می‌کند که: «رابطۀ بین مغرب زمین و مشرق زمین یک رابطۀ قدرت است، یک رابطۀ مربوط به مراتب و درجات متغیر یک سیطرۀ پیچیده است.» به دنبال آن حوادثِ مستند را روایت می‌کند. این نیز باید گفت که پژوهشگرمحدودیت‌های زمانی و باورهای خیالی رایج که رابطۀ شرق و غرب را به قرون اخیرمحدود کرده، است بهم می‌ریزد. همو معتقد است که رابطه‌ها از زمان هومربه این طرف بوده است. و «جهان شرق هم از زمان هخامنشیان بامغرب زمین سرو کار داشته است.» همچنین از حملات اقوام ترک‌نژاد آسیای میانه در ادوار پیش از اسلام و پس ازآن به سرزمین‌های اروپائی یاد می‌کند. نمونه‌اش اقوام ترک تبار مردمان مجارستان وفنلاند واستونی که ازتیره‌های اورال – آلتائیک می‌باشند. علاوه برآن پس از اسلام درگوشۀ دیگری ازاروپا حضورهفت قرنی اسلام دراسپانیا، درتأیید روابط دیرینه شرق و غرب است. با این حال رابطۀ قرون هیجدهم و نوزدهم درشکل دیگری با‌‌ همان ماهیت‌های گذشته و این بار با توجه به موفقیتِ انقلاب تکان دهندۀ صنعتی انگلستان در سیمای استعماری، سیطره جوئی به شرق را با برنامه‌های توسعۀ اقتصادی و تهیۀ مواد خام و اولیۀ صنایغ با تغییرات جغرافیائی منطقه گسترش داد.

پژوهش متنِ اساسی کتاب با عنوان: شناخت مردمان وجوامع مشرق زمین، با سخنرانی آرتور جیمز بالفور درژوئن ۱۹۱۰ درمجلس عوام بریتانیا. درباره «مسائلی که باید درمصر به آن‌ها بپردازیم» آغاز می‌شود. سخنان بالفور مشحون ازتفرعن و بالانگری، و ازاینکه مصررا اشغال کرده‌اند موهبتی ست الهی گونه بر مردم مصر: «انگلستان مصررا می‌شناسد...... مصر سرزمینی است که انگلستان به اشغال درآورده است واکنون برآن حکم می‌راند... قرارگرفتن مصرتحت اشغال بیگاه مؤکدا به صورت «پایه واساس» تمدن مصر درزمان حاضر درمیآید. مصر به اینکه تحتِ اشغال بریتانیا درآید نیاز دارد....» و اولین برینگ (لرد کرومر) کسی که پس ازاشغال مصر در سال ۱۸۸۲ تاسال ۱۹۰۷، نماینده بریتانیا درمصر (یعنی ارباب وصاحب اختیار مصر) بود. «کرومر مشرق زمینیان یا اعراب را ساده لوح، «فاقد پشتکار و ابتکار عمل» و اهل چاپلوسی اغراق آمیز، دسیسه وتزویر و بی‌مهری به حیوانات می‌خواند....... مشرق زمینیان معتاد به دروغگوئی‌اند. تنبل و بدگمان هستند. و...

پژوهشگر، با توجه به تحولات ودگرگونی‌های زمان که «نتیجۀ کشف آثار شرقی و ترجمۀ آن‌ها از زبانهایی مانند سانسکریت زند وعربی بود»، از حملۀ ناپلئون به مصردرسال ۱۷۹۸ یاد کرده و آن را «نقطۀ آغاز عصر این رابطۀ جدید» می‌خواند و اضافه می‌کند که «با اشغال مصر توسط ناپلئون روندهایی در روابط شرق وغرب آغاز شد که هنوزهم برچشم اندازهای معاصر فرهنگی وسیاسی ما مسلط هستند.» وازآن پس بود که با سیاست‌هایی که ناپلئون پیش گرفت شرق‌شناسی با روشی کاملا نوین پا به مرحلۀ تازه گذاشت. در این مرحله است که غرب برای شناسائی با چهرۀ واقعی شرق به کشفیات تازه‌ای دسترسی پیدا می‌کند که بیشتربه واقعیت نزدیک بوده و پایه واساس پژوهشهای علمی را فراهم می‌سازد. برای نمونه می‌توان از تحقیقات دربارۀ زبانهای سامی که در۱۸۴۸ شروع گردید سخن گفت.

ظهور اسلام فتوحات و کشورگشائی‌های مسلمین پس از رحلت پیامبر اسلام، وتأثیر آن در جهان مسیحیت، از مسائل عمده ایست که دراین کتاب مورد پژوهش قرارگرفته است. «سیطرۀ اسلام در جهت شرق تا هندوستان واندونزی و چین گسترده شده بود و اروپا دربرابرهجوم خارق العاده نمی‌توانست جز هراس و نوعی حرمت واکنشی نشان دهد.» دربستر این حوادث، «اسلام» بعنوان وحشت وهراس نمادی از شیطان صفتی شهرت پیدا کرده و درجوامع مسیحی تبلیغ می‌شود. کار این عمل زشت به جائی کشیده می‌شود که تحقیروتوهین به آورنده دین اسلام برسرزبان‌ها می‌افتد. «اینجاعل معروف نبوت یعنی محمد است. پدید آورنده و بنیانگذار الحادی که نام دین به خود گرفته است. ص۱۰۷». یا در دوزخ اثر دانته، حضرت را درطبقۀ هشتم دوزخ «در رده‌ای جای داده شده که دانته آن را برچسب «پراکنندۀ رسوایی و نفاق» مشخص می‌کند. ص۱۱۱.» صفحاتی چند ازاین ناسزاگوئی‌ها ازسوی مسیحیان از قول نویسندگان وشاعران درباره اسلام و شخص پیامبر گرامی آمده است که هرخوانندۀ منصف و بی‌طرف را از افکار زشت و یاوه گوئی‌های متعصبان متنفر می‌کند. از اثری عالمانه به نام «کتابخانه شرقی» ازبارتملی دربلو یاد می‌کند که «نتیجۀ مطالعه و تحقیق منظم و به قاعده است» وجان کلام اینکه کتاب «درحکم نموداری از قدرت و اثربخشی شرق‌شناسی است» می‌گوید شرق‌شناسی آن نیست که غرب یا مسیحت گفته به مخاطبین تأکیداً سفارش می‌کند: «ازاین پس اگر می‌خواهد مشرق زمین را دریابد باید از غربال دانش و فرهیختگی شرق‌شناسی بگذرد و قواعد آن را ملحوظ دارد.»، خلاصۀ کلام اینکه با اخلاق مسیحیت غربی نباید به سراع شرق‌شناسی رفت که بیراهه رفتن است وکاری بیهوده وعبث.

درگذشته گقتم این اثر مانند رمان جاذبۀ شیرینی دارد و خواندنیست. از الفونی لامارتین روایتی آورده است درباره سر زمین‌های عرب نشین که شنیدن دارد: «این سرزمین عربی سرزمین نوابغ و نوادر است و همه چیز درآنجا شکوفا می‌شود. شخص متعصبی و هرآن شخص که به خود باور داشته باشد می‌تواند درآن سرزمین به نوبۀ خود پیامبرشود. ص۲۶۳.»

از دو کتاب به نام‌های «سفر در مشرق زمین» از نروال و دیگری «یاداشت‌های سفر» از فلوبرگوستاو یاد می‌کند و از زیبا‌شناختی و رماتنیکی ان‌ها درباره شرق «از جهان ارواح و اموات، نسبت به زنانِ افسونگری که مرد را به روز سیاه می‌نشانند و نسبت به عالم اسرار و رموز پنهانی... زنانی از قبیل: «کلئوپاترا» و «سالومه» و «ایریس» اهمیت ویژه‌ای دارند.»

دقت و زحمات فوق العادۀ پژوهشگررا که درتدوین این اثر متحمل شده ستودنی ست. درکنار سپاس این نکته راهم باید یادآوری کرد که همو درنمایاندن منظور وهدف غائیِ خود، یعنی تبیینِ دانش شرق‌شناسی درقالبی نو، موفق به ارائۀ اثر شایسته‌ای شده است.

بجاست با ادای حرمت این بررسی را با پیام خودِ ادوارد سعید که در آخرین برگ‌های کتاب آورده است پایان دهم که نموداری از نیات پاک و هدف عالمانۀ اوست در راه صلح و رفاه بشریت:

«باید از شرق‌شناسی (یعنی شرق سازی مکررمشرق زمین) اجتناب کرد. نتیجۀ حاصله آن خواهد بود که دانش دقیق‌تر و پخته‌تر گردد و از غرور وخود بینی محقق کاسته شود. بدون مشرق زمین محققان، نقادان، روشنفکران وادمیانی خواهند بود که از برایشان تفاوتهای نژادی، قومی، وملی اهمیت کمتری خواهند داشت وکوشش مشترک در جهت اعتلای جامعه بشری اهمیت بیشتر.» ص. ۴۶۹

کلام آخراینکه دراین اثر نقش مترجم در بسط حوادث و تفهیمِ روایت‌ها تأثیر مثبت و برجسته‌ای برای فارسی زبان‌ها دارد که مطالعۀ آن خواننده را با بخشی از تاریخ و برخوردهای شرق و غرب و بیشتر فرهنگی، آشنا می‌کند.

هیچ نظری موجود نیست: