نگاهي به...

هر آنچه منتشر ميشود به قصد و هدف آگاهی رسانی و روشنگری است۰ ما حق "آزاد ی بيان" و" قلم" را جزء لاينفک مبارزه خود ميدانيم! ما را از بر چسب و افترا زدن باکی نيست! سلام به شهدای خلق! سلام به آزادی!

۱۳۹۰ خرداد ۱۲, پنجشنبه

در دهه شصت چه گذشت؟


مهدی مؤیدزاده
بررسی و پژوهش بوسیله کمیته تعلیمات جبهه ملی زیر نظر (مهدی مویدزاده) 
     وقایع سالهای ۱۳۶۰به بعد (دهه شصت) برای بسیاری از کسانی که به نوشتن تاریخ آن دوران به ویژه اقدامات جبهه ملی پرداخته اند بعلت سانسور شدید حاکم بر رسانه های ایران دارای کمبودهای بسیاری است. به عنوان  نمونه در مجله بخارا شماره ۴۴به تاریخ مهر و آبان ۱۳۸۴ مقاله ای با تیتر تاریخ جبهه ملی ایران بقلم آقای عباس  آذرنگ چاپ شد که دهه شصت درآن کاملا نادیده گرفته شده بود .در این ارتباط مقاله ای از آقای کورش زعیم درشماره ۵۳ مورخ تیر – مرداد ۱۳۸۵چاپ گردید که آنهم بدلیل عدم حضور کامل نویسنده در متن مبارزات سازمانی جبهه ملی ایران نارسائی هایی چند دارد. از این روی برای بیان ناگفته ها با بهره جستن از مدارک موجود و کسب نظر از دست اندر کاران جریانات ِ دهه شصت ِجبهه ملی که عده ای آز آنان خوشبختانه در قید حیاتند به اختصار به تدوین تاریخچه دهه شصت در چهار بخش اقدام شد.
بخش اول 
وقایع مهم سه ماهه ی اول سال۱۳۶۰ 
سال شصت: جبهه ملی درآغاز سومین سال استقرار جمهوری اسلامی پیشنهاداتی برای ایجاد وحدت مجدد ملت ایران و بیرون راندن نیروهای متجاوز عراق مطرح میکند. دراین پیشنهاد تخلیه محل احزاب و گروههای سیاسی و روزنامه ها از طرف متجاوزان و چماقداران – استرداد لایحه احزاب و اجتماعات وپاکسازی از مجلس – انحلال دادگاههای انقلاب اسلامی درسراسر کشور – انحلال مراکز تفتیش عقاید موسوم به انجمن های اسلامی در ادارات و وزارتخانه ها – انحلال ادارات سیاسی ایدئولوژیک درهمه ی سازمانهای نظامی و انتظامی – و نیز در امور تربیتی در وزارت آموزش و پرورش مصرانه خواسته می شود. روزنامه های وابسته به جناح انحصار طلب به تبلیغات زیادی علیه نیروهای ملی می پردازند دکتر ستجابی درمراسم بزرگداشت مهمترین شخصیت بازمانده از جبهه ملی  (سالهای ۳۹_۴۳) اللهیار صالح  که در۱۲ فروردین ماه ۱۳۶۰به ابدیت پیوسته بود به توطئه هائی که علیه جبهه ملی در شرف تکوین بود پرداخت و گفت «ما به ملی بودن خود افتخار میکنیم: ملی یعنی مقاومت دربرابر مطامع و تجاوزات خارجی.»
در تاریخ ۲۹/۱۱/۵۹ بیانیه های الجزایر که موافقت نامه های میان دولت رجایی و امریکا برای آزادی گروگانها بود بوسیله بهزاد نبوی و نمایندگان دولت امریکا امضاء شد. لازم به یاد آوری است که در جریان گروگان گیری جبهه ملی با اشاره به اینکه این اقدام منافع ملی ایران را به خطر می اندازد علیه گر و گان گیرها اعلام جرم نمود و خواستار محاکمه آنان درپیشگاه ملت شد. هرچند که امروز بسیاری از گردانندگان سناریوی ضد ملی گروگانگیری ازکرده خود پشیمانند اما این پشیمانی متاسفانه درمان دردی نیست. در اواسط فروردین ماه بعد درادامه درگیریهای بنی صدر و رجائی دفتر ریاست جمهوری علیه آقایان رجائی و بهزاد نبوی به علت بذل وبخشش واختلاس وتصرف غیرقانونی اعلام جرم می نماید. و جبهه ملی هم بشدت به انعقاد قرارداد الجزایر اعتراض می کند. در اردیبهشت ماه ۱۳۶۰نا امنی و هرج و مرج درحال توسعه است. جبهه ملی کشور را سرزمینی بی ترحم و بدون مسئول می نامد که در آن کشتار مردم بی عقوبت ترین جرائم است . در این ماه جبهه ملی از گردانندگان حکومت می خواهد درباره لایحه قصاص که دولت به مجلس داده است امکان دهند تا مردم اظهار نظر نمایند و چماق تکفیر را کنار گذارند. درروزنامه هائی که هنوز منتشر می شوند، خبر از حمله به چاپخانه هاست. روزنامه پیام جبهه ملی ارگان جبهه ملی ایران در شماره ۷۳ خبر از یورش به چا پخانه هایی میدهد که این روزنامه را چا ب می کنند. روزنامه پیام جبهه ملی به علت ممانعت ازسوی گروههای فشار و ترس و نگرانی مراکز توزیع نشریات توسط جوانان و دانشجویان و گاه بزرگسالانی که به جبهه ملی باور داشتند درچهارراهه ای بزرگ تهران و کوچه وخیابان فروخته میشد و استقبال مردم از آن کم نظیر بود.
  خرداد سال شصت فرا می رسد. این ماه یکی از بحرانی ترین ماه های دهه ی شصت و به تعبیری در تمام دوران بعد از انقلاب است. برنامه های برکناری نخستین رئیس جمهور ایران (ابوالحسن بنی صدر ) روز به روز به موفقیت نزدیک می شود و زمینه های عزل او بسرعت شکل می گیرد. حذف بنی صدر حذف جناح غیردینی است. تشنگان قدرت برای حذف پیروان گرایش های دیگر با استفاده از دین هر گروه یا جمعیتی را به بهانه هایی ازصحنه خارج می کردند. صدای گام هائی که برای برقراری یک نظم یک صدایی مذهبی برداشته می شد هر روز رساتر بگوش می رسید. تحلیل رهبران جبهه ملی این بود که بزودی جبهه ملی هم تعطیل خواهد شد و نمی بایست درانتظار اقدام حاکمیت ماند بلکه می بایست با آن مقابله می شد و دراین برخورد نابرابر هرگونه خطری را پذیرفت.
توطئه هایی که جبهه ملی را درسال اول انقلاب با همکاری بعضی از دوست نمایان از توده مردم دور ساخته بود با به کژ راهه رفتن حاکمیت رنگ می باخت. اقبال مردم به جبهه ملی چشمگیرتر شده بود و بنظرمی آمد که زمان جبران ازدست داده ها چندان دور نیست. مناسب ترین میدانی که برای به چالش کشیدن صاحبان قدرت دردسترس بود بحث لوایح بیشنهادی به مجلس (احزاب – گزینش- پاکسازی کارمندان – مجازات عمومی (معروف به قصاص) بشمار می رفت. هاشمی رفسنجانی در کتاب عبور از بحران که خاطرات سال شصت او می باشد در خاطره روز خرداد ۶۰ مینویسد : «روزهای پرحادثه ای است. کتاب تاریخ ایران بسرعت ورق می خورد ...تاریخ بسرعت حرکت میکند» (ص. ۱۵۳). درآن روزها ماده واحده عدم کفایت رئیس جمهور (بنی صدر) به تصویب مجلس میرسد و در۲۶/۳/۱۳۶۰  با امضاء رئیس مجلس رفسنجانی به بنی صدر ابلاغ میشود. حاکمیت جناح مذهبی درحال تصرف همه مواضع قدرت است.                                           
هیئت رهبری جبهه ملی را آقایان دکتر سنجابی، اصغر پارسا، دکتر یوسف جلالی، علی اردلان و ادیب برومند تشکیل می دادند و هیئت اجرائیه مرکب بود از دکتر مهدی آذر، دکتر مسعود حجازی، دکتر حسین موسویان، مهدی غضنفری، علی اکبر محمودیان، قاسم لباسچی و دکتر پرویز ورجاوند (لازم بیاد آوریست که دکتر ورجاوند درهفته آخر اسفند ۵۹ ازهیئت اجرائیه استعفاء داده بود و تا زمان بازداشت دردیماه سال ۶۰ در هیچیک از جلسات حاضر نمی شد). دو هیئت مذکور برای تصمیم گیری درآن شرایط بسیار حساس بطور مداوم علاوه بر شرکت در جلسات خود با کمیته استان تهران جلسات مشترک و مشاوره داشتند و تصمیم برگذاری میتینگ  ۲۵ خرداد ۶۰ به اتفاق آراء اعضاء این سه ارگان اتخاذ شده بود. 
   آنچه د ر بیست و بنجم خرداد شصت اتفاق افتاد
حدود یک ماه قبل از این روز جبهه ملی تصمیم به برگذاری میتینگ و راهپیمایی درروز بیست و پنج خرداد می گیرد. علت انتخاب این روز چنین بود که محاسبات انجام شده و تطبیق دقیق سالهای شمسی و قمری که درباره زادروز رهبر نهضت ملی ایران دکتر محمد مصدق شده بود تعیین دقیق تر این روز را میسرساخته بود (دست خطی ازشادروان دکتر مصدق درکتابی با عنوان تقریرات دکتر مصدق تهیه شده توسط سرهنگ بزرگمهر وجود دارد که برطبق آن اگر سالها و ماههای شمسی و قمری رادقیقا محاسبه می کردند روز تولد دکتر مصدق برابر با ۲۶ خرداد می شد). از سال ۵۹ جبهه ملی بمناسبت تولد مصدق این روز را گرامی می داشت و مراسمی برگذار می کرد و رهبری جبهه بر آن بود که ضمن تجلیل از مصدق اعتراض خود را به گوش ملت ایران برساند. تقاضای مجوز از قبل به وزارت کشور درنامه ای به امضاء دکتر مهدی آذر رئیس هیئت اجرائیه فرستاده شده بود، اما جوابی به آن داده نشد. از گوشه و کنار به گوش می رسید که گروههای مسلح وابسته به کمیته ها و گروههای شناخته شده ی فشار  معروف به حزب الله که مشغول قلع و قمع طرفداران و اطرافیان رئیس جمهور بودند نخواهند گذاشت گردهمایی و راهبیمایی جبهه ملی با آرامش برگذار گردد. از این روی دربیست و چهارم خرداد شصت درجلسه مشترک هیئت های رهبری و اجرائی جبهه ملی ایران که در منزل مرحوم علی اردلا ن تشکیل می شود به این تصمیم نهایی می رسند که در صورت یورش حاکمیت در بیست و پنجم خرداد به جبهه ملی کلیه اختیارات سیاسی و تشکیلاتی به آقای اصغر بارسا، قائم مقام هیئت رهبری و آقای دکتر مسعود حجازی، قائم مقام هیئت اجرائیه تفویض شود تا درشرایط فوق العاده ی حاصله از فردای بیست و پنجم خرداد درگفتگو با یکدیگر درباره ی خط مشی جبهه ملی در ارتباط با رویدادهای آینده و شکل سازمانی جبهه ملی اقدام نمایند. این نظر همراه با دور اندیشی موجب شد که جبهه ملی در سالهای نگران کننده و دلهره آور دهه شصت هم ارتباط درون سازمانی را محفوظ دارد و هم به تحلیل و اظهار عقیده نسبت به مسائل مهم بپردازد.
 رخداد های بیست و پنجم خرداد
 بنا بر آن بود که در صورت اجتماع درمیدان فردوسی سخنران اصلی آقای دکتر سنجابی باشد و، در پایان، قطعنامه بوسیله آقای دکتر حسین موسویان عضو هیئت اجرائیه ومسئول تدارکات میتینگ خوانده شود و سپس جمعیت با تکرار شعارهای از پیش تنظیم وتصویب شده بسوی دانشگاه تهران برود ودر آنجا تظاهرات خاتمه یابد. ازبامداد روز بیست پنجم علاقمندان به جبهه ملی گروه گروه به سوی میدان فردوسی به حرکت در آمدند و از طرف دیگر همه ی نیروهای کمیته ها و افراد مسلح  معروف به حزب اللهی مراکز مختلف تهران را در کنترل خود گرفتند و با شدت هرچه تمامتر افرادی را که عازم خیابانهای منتهی به میدان فردوسی بودند مورد ضرب و شتم قرار می دادند. صدها نفر بازداشت شدند و بیمارستانها مملو از مجروحین بود. خبرگزاریهای جهانی اجتماع کنندگان درمرکز تهران و بازار را بیش از یک میلیون گزارش کردند. آقای رفسنجانی درخاطرات خود می نویسد که فقط حزب اللهی ها که برای سرکوب ملی گرا ها آمده بودند پانصد هزار تن می شدند. میدان فردوسی صحنه جنگ و گریز بود، هواداران و اعضاء جبهه ملی که توانسته بودند به مید ان برسند با گروهی برهبری آقای هادی غفاری روحانی مشهور و قاضی خشن دادگاههای انقلاب مواجه شدند. او در حالیکه سلاح گرمی به شال کمر خود داشت و بر بالای سکوئی ایستاده بود به حمله بر شرکت کنندگان درتظاهرات جبهه ملی فرمان می داد و مکرر حکم ارتداد جبهه ملی را بر زبان میراند. بسیاری از جوانان و دانشجویان وابسته به جبهه ملی که مسئولیت انتظامات را در صورت برگذاری تظاهرات برعهده داشتند از سوی اطرافیان هادی غفاری مورد بازرسی بدنی قرار گرفته درصورت کوچکترین تردید بشدت کتک می خوردند وتوسط چند مامور با لباس شخصی به محلی که کمیته در انتهای خیابان فردوسی آماده کرده بود منتقل و ب پس از اذیت و آزار بسیار به بازداشت گاهها فرستاده می شدند. شامگاه بیست و بنجم خرداد کم نبودند خانواده هایی که به علت به خانه نیامدن فرزندانشان در بدر سرگردان بودند و کسی پاسخگوی آنان نبود. در اینجا لازم است به نقش عده ای از اعضاء حزب توده وسازمان فدائیان خلق اشاره شود که اعضاء جبهه ملی را شناسایی می کردند و به کمیته تحویل می دادند.
دکتر سنجابی درکتاب خاطرات خود موسوم به: امیدها ونومیدی ها، صفحه ۳۴۶ درباره روز ۲۵ خرداد شصت چنین مینویسد «در روز بیست و بنجم خرداد شصت میخواستیم بمناسبت یکصدمین سال تولد دکتر مصدق اجتماع و تظاهرات و در صورت امکان راه پیمائی بزرگی ترتیب بدهیم ...در25 خردادجمعیت کثیری از همه نقاط شهر متوجه محل اجتماع بودند ولی در سر چهار راهها ومسیرها گروههای مسلح پاسدار وچماقدار راهها را مسدود و با ضرب و شتم و تیر اندازی مردم را متفرق کردند  و مانع از برگذاری اجتماع و تظاهرات شدند ....با نهضت آزادی تماس داشتیم؛ آنهانه تنها در آن تظاهرات شرکت نکردند بلکه علیه آن اعلامیه ی مخالف دادند ...مجاهدین خلق به ما  گفتند که اعلامیه مخالف علیه آن نمی دهند ولی شرکت هم نمی کنند. اگر تظاهرات [تا به آخر] صورت میگرفت شاید یکی از بزرگترین تظاهرات بعد از انقلاب تهران میشد. چند روز بعد از۲۵ خردادماه خانه های خود را ترک کردیم و به حال اختفای مطلق افتادیم و دراختفا بودیم که آقایان علی اردلان، دکتر ورجاوند ومسعود حجازی وعده زیادی از فعالین ما را گرفتند و توقیف کردند...و همچنان در حال اختفا بودیم که شنیدم به خانه ما ریخته اثاثه آن را غارت کرده  و خانه را در تصرف گرفته اند.» 
 بخش دوم
پس از ۲۵ خرداد
 از فردای ۲۵خرداد شصت استراتژی حاکمیت دایر برحذف گروههای سیاسی سرعت گرفت. دستگیری و بازداشت فعالین شناخته شده جبهه ملی آغاز گردید. مجاهدین خلق در نقشه و خواست قبلی حاکمیت گرفتار آمدند؛ دست به اسلحه بردند و در سی ام خرداد شصت درگیری مسلحانه با پاسداران و اعضاء کمیته ها را شروع کردند. اقدامی که بهیچ وجه قابل توجیه نبود و جامعه را بسوی خشونت ها و  درگیریهایی کشاند که جز نابودی هزاران نفر از مردم و استقرار استبدادی نوین ارمغانی نداشت. دوربینی رهبری جبهه ملی درست بود. مسئولین جبهه خود میدان مبارزه را برگزیدند و روز ۲۵ خرداد نقطه عطفی در حضور بیش از نیم قرن جبهه ملی در صحنه سیاست کشور بشمار میرود. طبق برنامه بیش بینی شده بنا براین بود که نتایج گردهمایی و راهبیمایی ۲۵ خرداد چه برگذار می شد و چه نمی شد در جلسه مشترک رهبری – اجرائی و کمیته استان تهران دقیقا تحلیل و بررسی و راه آینده مشخص شود. نیز قرار بود جلسه دردفتر کار مرحوم حشمت الله خیاط زاده واقع در خیابان مطهری تشکیل گردد. ولی بعلت شرایط خاص جدید در محلی خارج از تهران تشکیل شد و اکثریت در آن حاضر بودند. آنان درمذاکرات به این نتیجه رسیدند که تا روشن شدن چگونگی و تداوم و یا عدم تداوم بگیر و ببندها ارتباطات سازمانی محفوظ بماند و اعضاء در حفظ امنیت خود و دیگران دقت نمایند. دو جلسه مرکب از هیئت رهبری و تنی چند از اعضاء هیئت اجرائی ظرف یک هفته تشکیل شد و حاضران به تحلیل وقایع پرداختند. چون احتمال می رفت تشکیل جلسات رهبری و اجرائی و ارتباط با بدنه سازمان دچار اختلال شود تصمیمات متخذه در جلسه مشترک بیست و چهارم خرداد شصت دایر بردادن اختیار به آقایان اصغر پارسا قائم مقام هیئت رهبری و دکتر مسعود حجازی قائم مقام هیئت اجرائیه درشرایط فوق العاده (فورث- ماژور) مورد تاکید واقع شد و به اجراء در آمد. ابتدا از دکتر سنجابی خواسته شد بعلت اینکه چهره ای کاملا شناخته درمیان مردم است و خبرهایی از سوءقصد بجانش شنیده می شد برای مصونیت از حرکتهای احتمالی عوامل خود سر (دادگاههای انقلاب آشکارا سنجابی را تحت تعقیب قرار ندادند) در اختفا بماند و در جلسات تا اطلاع بعدی شرکت ننماید. دکتر سنجابی در اولین اظهار عقیده درباره شمشیر ارتداد که بالای سر جبهه ملی قرار گرفته بود گفت: حاکمیت گلوله توپی بسوی جبهه ملی رها کرد ولی گلوله در هوا منفجر شد، لذا احتمال آسیب شدید کم است. در مذاکرات پارسا و حجازی تصمیم گرفته شد: سازمانها بهمان صورت گذشته جلسات خود را داشته باشند، ازعضوگیری جدید خودداری شود به تحکیم ارتباطات درون سازمانی و به تلاش برای رشد فکری اعضاء  توجه بیشتری ملحوظ گردد بنحوی که درشرایط مناسب سیاسی جبهه ملی بتواند حضوری توانمند داشته باشد. به منظور رسیدن به این برنامه مسئول سازمان جوانان جبهه ملی ایران (مهدی مویدزاده) درخرداد شصت ازسوی رهبری و اجرائی بعنوان مسئول همه سازمانهای جبهه ملی برگزیده شد تا در رابطه با آقایان پارسا و حجازی کمیته ای را که باید ارتباط درون سازمانی را اداره کند تشکیل دهد. این کمیته درامور تشکیلاتی دارای اختیار و در مسائل سیاسی طرف مشورت آقایان پارسا و حجازی بود. تعداد اعضاء این کمیته درسالهای طولانی فعالیت خود از هفت نفر تجاوز نکرد ولی بغیر از مسئول منتخب ازسوی رهبری – اجرائیه، بدلایل متعدد چون دستگیری، مهاجرت ناخواسته، وگاه عدم توانایی ادامه کار درشرایط غیرقابل بیش بینی جای خود را به دیگران داد (۲). درآستانه بازداشت آقایان پا رسا و دکتر مسعود حجازی، دو قائم مقام رهبری و اجرائی، آنان اختیارات تشکیلاتی و سیاسی خود را به کمیته مذکور واگذار نمودند و تاکید داشتند که خط مشی جبهه ملی باید ادامه تلاش برای کسب آزادیهای مندرج در اعلامیه جهانی حقوق بشر و رسیدن به دموکراسی باشد و در شرایط موجود پرداختن به مسائل دیگر ضرورت ندارد. چهار روز پس از ۲۵ خرداد وقایع خونین ۳۰خرداد روی داد، دراین روزسازمان مجاهدین خلق ایران به "فاز" مبارزه ی مسلحانه علیه قدرت حاکم گام نهاد و از این ببعد درگیریها ی سپاه و کمیته با مجاهدین افزایش یافت تا جائی که پس از انفجار مرکز حزب جمهوری اسلامی درسرچشمه تهران و دفتر ریاست جمهوری موج اعدامها ی دختران و پسران جوان به بهانه هواداری از مجاهدین سراسر ایران را فرا گرفت و خفقان محیط را افزایش داد. 
از فردای ۲۵ خرداد دستگیری اعضاء و هواداران جبهه ملی آغازگردید. جبهه ملی درنیمه دوم سال شصت با رعایت امنیت اعضاء و ممانعت از بازداشت های زیان آور که فقط موجب تضعیف روحیه مردم و آسیب وارد شدن به موقعیت های فردی و اجتماعی بود رسالت خود را نیز انجام می داد. صدور اعلامیه هایی در تحلیل آنچه می گذشت هیچگاه معوق نماند؛ اعلامیه هائی که درمیان آنها میتوان به اعلامیه مورخ اول مهر ۱۳۶۰ اشاره نمود: عنوان اعلامیه چنین بود: انتخابات ریاست جمهوری یک نمایش مسخره استبداد است. (افزایش و توسعه روز افزون مقاومت ملت ایران در برابرکشتار و ترور حکومت وحشت و اختناق دشمنان ملت را نابود خواهد کرد و آزادی مردم و استقلال میهن ما را بارور خواهد ساخت). در متن این اعلامیه آمده بود«... دستگاه حکومت غیر قانونی و ظالم و مستبد روز دهم مهر را روز انتخابات ریاست جمهور تعیین کرده است... این انتخابات در شرایطی انجام می گیرد که ظرف سه ماه بر طبق آماررسمی مقامات حکومت بیش از یکهزار نفر از جوانان مبارز آزادیخواه دختران پسران زنان و مردان شایسته میهن ما به جوخه های آتش سپرده شده اند ... از هر نوع فعالیت سیاسی و اجتماعی با شدید ترین عکس العمل و مخوف ترین عقوبت ها جلوگیری می شود. امروز گلوله و مسلسل پاسخگوی هر صدایی است که برخلاف امیال صاحبان قدرت حکومت از حلقوم کسی بیرون بیاید.» درادامه مطلب با اعتراض به نحوه برگذاری انتخابات به مناسبت اول ماه مهر و آغاز سال تحصیلی به تعطیل دانشگاهها از ۱۵ ماه قبل به عنوان "انقلاب فرهنگی" پرداخته و با تحلیلی درباره  تجاوز وحشیانه عراق به ایران از ضعف دولت در برابر جنایات عراق و مقابله با جنایتکاران عراقی سخن به میان آمده است و اعلام شده: «تجاوز دولت استبدادی عراق که براثر سوءسیاست عناصر قشری و انحصارگر و قدرت طلب برمیهن ما تحمیل گردید در حدود سه میلیون نفر آواره و خسارات مادی و معنوی بیشمار و کشتار بهترین جوانان میهن مارا بهمراه داشته است ... و در مورد دانشگاهها و موسسات آموزش عالی نیز که مانند سایر موارد با دروغ و تقلب تحت عنوان انقلاب فرهنگی انجام گرفت، کشور ما سالیان دراز از قافله پیشرفت علمی و تخصصی بازماند... »، و درپایان آمده است که: «ملت با افتخار ایران برای تحصیل آزادی و برقراری حاکمیت ملی تلاش خواهد کرد و این دوره ستم بزرگ را گرچه بسیار هولناک و غم انگیز و زیانبار و طاقت فرساست، مانند دوره های نظیر آن در طول تاریخ پشت سر خواهد گذاشت» (اول مهر ۱۳۶۰ چبهه ملی ایران). دراعلامیه تحلیلی دیگری به تاریخ دهم دیماه ۱۳۶۰(تعدادی ازاین اعلامیه ها، واعلامیه مورد بحث، در کتابی باعنوان "مجموعه تعدادی از نشریات جبهه ملی ایران دردوران بعد از انقلاب  از ۲۲ بهمن ۵۷ تا ۲۲ بهمن ۱۳۷۸خورشیدی" بوسیله کمیته انتشارات وتبلیغات جبهه ملی ایران در اسفند ماه ۱۳۷۸ تجدید چاب شده است ). 
    در۲۲ بهمن ۱۳۶۰، درسالگرد انقلاب، درنشریه تحلیلی دیگر ی با عنوان: «جبهه ملی پیام می دهد»،  جبهه ملی ایران به بررسی سه سال نخست بعد از انقلاب می پردازد و خط مشی و تاکتیک دراز مدت خود را اعلام می نماید. این نوشته به طرح این موضوع که «چه کرده ایم و چه باید بکنیم» در میان مسئولین وقت جبهه به "اعلامیه مادر" شهرت یافت. عنوان این نشریه چنین بود: «گر چه  فاجعه شدید وسهمگین است با اینهمه ملت بیروز خواهد شد.» این پیام دارای اصول زیر بود:۱- هدف از انقلاب تداوم ستمگری نبوده است. ۲- امروزه نفرت جای صمیمیت را گرفته است. ۳- هدف انقلاب برقراری حکومت مذهبی استبدادی نبود. ۴ - حکومت های استبدادی در جهان امروز برای بقای خود به کشورهای استعمار گر تکیه میکنند. ۵ - بدون آزادی و بدون حکومت ناشی از اراده مردم استقلال واقعی ایران قابل تحصیل و تامین نمی باشد. و چنین نتیجه گرفته شده بود که،  که درشرایط بوجود آمده جبهه ملی ایران مسئله آزادیهای سیاسی واجتماعی مردم کشور را مهمترین واصلی ترین امری میداند که باید مرکز تصمیم گیری همه سازمانها –گروههاوشخصیت های سیاسی واجتماعی میهن ما قرار گیرد(3).
از اطلاعیه های مهم جبهه ملی در این سال: اطلاعیه ی آقای اصغرپارسا سخنگوی جبهه ملی در مورد اینکه جبهه ملی نماینده ای در خارج از کشور ندارد و انتشار هرنشریه ای در خارج از ایران بنام جبهه ملی و یا پیام جبهه و یا هر نام دیگر به جبهه ملی ایران مربوط  نمی باشد. یکی از دلایل این اقدام انتشارنشریه ای با نام پیام جبهه ملی ارگان جبهه ملی درفرانسه بود که بوسیله آقای هوشنگ کردستانی دراروپا انتشار یا فته بود. 
  شخصیت های ملی و رهبرانی که ناچار به ترک ایران شدند
 در سال ۱۳۶۰عده ای از اعضاء شورای جبهه ملی و مسئولین آن بازداشت شدند. در اوضاع ویژه ای که برجامعه حاکم بود دستگیری ها ادامه داشت. تنی چند از رهبران طراز اول جبهه ملی مانند دکتر سنجابی –دکتر آذر – دکتر حجازی ـ قاسم لباسچی و اصغرپارسا که زندگی مخفی را برگزیده بودند هر روز احتمال گرفتار شدن آنان وجود داشت. عده ای هم به زندان افتاده بودند که نامهای برخی از آنان چنین بود: علی اردلان عضو هیئت رهبری، منوچهر اطمینانی ازسازمان اصناف، هوشنگ اعتصامی فر از کارگران، فرهاد اعرابی ازکرج، حسین بیک زاده  از اصناف کرج، ابوالفضل قاسمی دبیرکل حزب ایران که قبل از ۲۵ خرداد بازداشت شده بود. عباس عابدی تجریشی دبیر دبیرستانها و عضو کمیته شمیران. محمد شاهدی ازسازمان کارمندان. حسن خرمشاهی مسئول کمیته اصناف و عضوشورای مرکزی جبهه ملی (او اولین فردی بود که روز ۲۷خرداد در میدان انقلاب بازداشت گردید). مهدی غضنفری از اصناف و عضو هیئت اجرائیه جبهه ملی، صادق طوسی از اصناف، علیقلی سوزنی از بازار، اسدالله مبشری عضو شورای مرکزی جبهه ملی، سرهنگ بازنشسته، مجللی، عضو شورای مرکزی جبهه ملی، حسین نایب حسینی ازکمیته اصناف، محمد یگانه مسئول کمیته کن و از اصناف، صمد ملکی ازکارمندان، کریم دستمالچی از بازار، دکتر پرویز ورجاوند عضوشورای مرکزی و هیئت اجرائی؛ یادآوری می شود که درهمان روز ۲۵ خرداد ۶۰ صدها نفر از اعضاء و طرفداران جبهه ملی درکوچه و خیابان و بازار دستگیر شدند. زندانیان جبهه ملی محدود به نامبردگان نبودند و در شهرستانها هم گرو ه کثیری در زندان بسر می بردند، و با پژوهشهایی که در جریان است امید می رود که لیست اسامی همه زندانیان جبهه ملی در دهه شصت پیوست این گزارش گردد. درسالهای بعد (تاپایان سال۶۳) دستگیریها ادامه یافت و آقایان دکتر کریم سنجابی و دکتر مهدی آذر و قاسم لباسچی، مهندس مهدی مقدس زاده، و دکتر احمد مدنی ناچار به مهاجرت از ایران شدند. آقایان اصغر پارسا و دکتر مسعود حجازی نیز دستگیر گردیدند.(۶ ) 
دکتر سنجابی چه کرد؟
دکتر سنجابی در قسمت دوم کتاب خاطرات خود به نام امیدها و ناامیدیها، چاپ لندن، باعنوان رنجنامه هجرت، بخشی از آنچه را که بر او گذشته است با صداقتی که خصیصه همیشگی او بوده ست چنین به رشته تحریر درمیاورد:
«...چند روز بعد از ۲۵خرداد۶۰ ما خانه های خود را ترک کردیم و در حال اختفای مطلق افتادیم و در حال اختفا بود که آقای علی اردلان، دکتر ورجاوند، مسعود حجازی و عده زیادی از فعالین ما را گرفتند و توقیف کردند و، یکی از آنها،  یکی از بازاریهای فداکار و رفیق ما بنام کریم دستمالچی را هم اعدام کردند. شنیدیم به خانه ما ریخته اثاثه آنرا غارت کرده و خانه را در تصرف گرفته اند ... » دکترسنجابی ۱۴ماه بعد از خرداد ۶۰ از ایران خارج شد. دراین مورد در رنجنامه هجرت می نویسد: «...من و همسرم پس از ۱۴ ماه اختفای همیشه آمیخته با وحشت و نگرانی تن به بار گران فرار و هجرت از وطن دادیم و روزچهارشنبه ششم مرداد ۱۳۶۱ مطابق با ۲۸ ژوئیه با اتوبوس کوچکی که دوستان ما فراهم کرده بودند...باچشمانی اشکبار عزیزان خود را پشت سر گذاشتیم ...» دکتر سنجابی در رنجنامه هجرت لحظه لحظه های این سفر پر مخاطره را  به تصویر کشیده شرح داده است که چگونه از کوهستانهای مرزی با درد و مشقت فراوان عبور می کند و تن رنجورش را با پایی شکسته در پی سقوط از اسب به روستایی مرزی درخاک کشور ترکیه می رساند. دکتر سنجابی پس از اقامت کوتاهی در ترکیه به پاریس رفت و بعد از چهل روز اقامت در پاریس روز یکشنبه ۲۸ شهریور ماه ۱۳۶۱ برابر با ۱۹ سپتامبر  ۱۹۸۲ وارد فرودگاه سانفراسیسکو در آمریکا شد؛ و...ناخواسته تا پایان عمر درغربت باقی ماند.
سرنوشت دکتر مهدی آذر و قاسم لباسچی
 دو عضو فعال هیئت اجرائیه جبهه ملی پس ازخرداد شصت
 دکتر آذر و قاسم لباسچی جداگانه از طریق مرزهای شمال غربی به کمک کردهای ایران در شرایطی بسیار طاقت فرسا، از آنجمله اینکه به گفته دکتر آذر او با لباس خانه خود را به مرز رسانده بود و حتی مجا ل تعویض لباس و یا همراه بردن وسایل شخصی را نیافته بود از ایران خارج شدند، به این اندیشه که در خارج کشور بهتر بتوانند در راستای اندیشه های جبهه ملی ایران گام بردارند. دکتر آذر خود را به شیکاگو در امریکا رساند و در مکاتباتی که بادوستان در ایران و یا نقاط دیگر جهان داشت کم و بیش نظریاتش را اعلام می کرد و در مصاحبه هایی که بخش تاریخ شفاهی دانشگاه هاروارد باوی انجام داد با نظریات او پس از خروج از ایران آشنا میشویم (7). دکتر آذر گاهگاهی هم مطالبی برای ماهنامه آینده که توسط آقای ایرج افشار منتشر می شد، می فرستاد که از میان آنها علاوه برمباحث ادبی درچند شماره خاطرات دکتر آذر درباره اللهیار صالح را میتوان برشمرد. دکتر آذر باجبهه ملی داخل کشور تماسی نگرفت و سرانجام درامریکا درگذشت و در مراسمی که ازسوی جبهه ملی بمناسبت فوت او درمسجد ججت ابن الحسن واقع در خیابان سهروردی اعلام شده بود نیروهای انتظامی و لباس شخصی ها درمسجد را بستند و تلاش در پراکنده کردن افراد داشتند بطوری که از آقای حسن خرمشاهی که از اعضاء قدیمی جبهه ملی بود خواسته شد تا در خیابان باسخنانی کوتاه ضمن گرامیداشت دکتر آذر از حاضرین تشکر نماید و حسن خرمشاهی با شجاعت و با کلماتی رسا این مهم را به انجام رساند. قاسم لباسچی به فرانسه رفت و در آنجا کمکهای فراوانی به ایرانیان پناهنده در فرانسه نمود و موقعی که دکتر سنجابی به پاریس رسید به نوشته دکتر سنجابی، قاسم لباسچی همه روزه با او بود. لباسچی درسالهای بعد به امریکا رفت و تا پایان عمر در آنجا بود لازم به یادآوریست که مرحوم قاسم لباسچی درمصاحبه با بخش تاریخ شفاهی دانشگاه هاروارد به بسیاری از سئوالاتی که از او شده پاسخ داده است؛ این مطالب تاکنون بصورت کتاب نشر نیافته است.
 در نوروز سال ۱۳۶۱ تشکیلات جبهه ملی بر آن شد تا با ارسال گل و شیرینی و مراجعه نمایندگان تشکیلات ازخانوادههای زندانیان جبهه ملی دلجویی کند و سپاس یارانشان را به دربند شدگان ابلاغ نماید. در این راستا یکی از اعضاء وفادار و دیرین جبهه ملی آقای روح الله جیره بندی در تدارک این اقدام صمیمانه کوشید. دکتر مسعود حجازی که تحت تعقیب بود با مراجعه به خانوادههای آقای شاهدی و آقای دستمالچی (دستمالچی سریعا پس از دستگیری به جوخه اعدام سپرده شده بود) بابردن گل و شیرینی ازآنان دلجویی نمود. مسئولین دیگر جبهه ملی نیز هر کدام به یکی از خانوادههای زندانیان مراجعه کردند و لازم به یاد آوریست که فکر تشکیل کمیته ای زیر پوشش شرکت تعاونی برای کمک به خانوادههای زندانیان جبهه ملی در این زمان شکل کرفت و این کمیته بصورت محدودی فعال گردید و تا مدتها (سال۱۳۷۳ که کمیته مرکزی تشکیلات انحلال خود را اعلام کرد وشورای جبهه ملی نسبت به انتخاب هیئت اجرائیه اقدام نمود شرکت تعاونی نیز تعطیل شد. هدف و کار این شرکت با شرکت تعاونی عمومی توکل که پس از درگذشت روانشاد توکل امیر ابراهیمی عضو قدیمی حزب ایران و جبهه ملی به نام توکل فعالیتی دارد متفاوت بود) به فعالیت خود ادامه می داد.
  بخش سوم
 پاره ای از نشریات جبهه ملی درسالهای دهه شصت  
 پس از تعیین خطوط اصلی کار تشکیلاتی درجلساتی با حضور اصغر پارسا و دکترمسعود حجازی قبل از بازداشت درسا ل ۶۱ جبهه ملی به تحلیل مسائل سیاسی روز و آموزش تاریخ مبارزات نهضت ملی در جلسات خود پرداخت. هر پانزده روز یکبار تحلیلی از وقایع سیاسی برای هماهنگی و گفتگو در حوزه ها از سوی تحلیلگرانی چون آقای هرمزان فرهنگ(آقای هرمزان فرهنگ که ازتحلیلگران مسائل سیاسی ایران هستند درپی بسی ناملایمات ناچار به ترک وطن گشتند و اکنون در کشور هلند می باشند) نوشته می شد که حداکثر در ده نسخه تکثیر و در اختیار گویندگان سازمانها قرار می گرفت. جزوه هایی نیز بعنوان نشریه داخلی با تیراژ محدود منتشر گردید که به تعدادی از آنها  اشاره می کنیم:
 ۱-بررسی اجمالی کتاب: انقلاب ایران در دو حرکت، نوشته مهندس مهدی بازرگان   
کتاب انقلاب ایران در دو حرکت دربهار ۱۳۶۳ انتشار یافت. درپی گفتگوها و ضرورت بررسی و تحلیل مطالب مطرح شده در این کتاب از زنده یاد حسن طالبی خواسته شد تحلیل دقیقی بنویسد تا پس از مطالعه مسئولین و موافقت تکثیر شود و در اختیار اعضاء جبهه ملی قرار گیرد. این جزوه در هجده صفحه منتشر شد و مدتها درجلسات مورد بحث درون سازمانی بود.
 ۲- پاسخی به دریفوس
درسال ۱۳۶۴ کتابی بنام (hostage to khomeini) ) نوشته روبرت دریفوس(Robert Dreyfuss) درجهان انتشار یافت که بسیاری ازصاحبنظران مسائل سیاسی ایران به بررسی آن پرداختند. کپی این کتاب توسط نویسنده و مترجم ارزشمند آقای هرمزان فرهنگ مطالعه شد و ایشان برای آگاهی مردم پاسخی مستدل به مندرجات این کتاب نوشتند که از سوی جبهه ملی در سال ۶۴ بصورت فتوکپی در بیست صفحه انتشار یافت
۳-سخنی با مردم ... و با مدعیان مسئولیت
درمهرماه ۱۳۶۶چاپ اول و درمرداد ماه ۱۳۶۷چاپ دوم جزوه هفت سال جنگ وسخنی با مردم ومدعیان مسئولیت از سوی جبهه ملی منتشر گردید و علت تجدید چاپ استقبالی بود که علاقمندان بررسی مسائل جنگ از خود نشان دادند. درمقدمه این جزوه هفتاد و پنج صفحه ای چنین آمده است :«... اما اینک ما...یعنی جماعتی که جنگ را دوست ندارند, می خواهیم در کشور خود و با مردم خود اعم از موافق و مخالف و با هر عقیده و سلیقه ای و نیز با آنهایی که می توانند و می خواهند پاسخگو باشند و یا مدعی هستند که پاسخگو هستند, سخن بگوئیم. سفره آه وافسوس را بگسترانیم و آنچه را در سراچه دل انباشته ایم بازگو نمائیم ...»
و یا درجائی دیگر می خوانیم که « ...هفت سال جنگ را پشت سرگذاشته ایم. در کارنامه جنگ کلمه ای جز نابودی وجود ندارد ... درگورستان سرد و خاموش, خاموش شدگان در جنگ، گذر کنید به هزاران هزار پیکر آرمیده در خاک بیاندیشید و آنگاه درخلوتکده ضمیر و تفکر و تعقل خود قدمی بردارید. به خلیج فارس بیاندیشید که چگونه به یمن و برکت ادامه جنگ, تبدیل به پایگاه ناتو شده است و...»
 ۴ ـ دشواریهای هدف کور
درتیرماه ۱۳۶۸جزوه ای درشصت صفحه با عنوان دشواریهای هدف کور جهت آگاه کردن مردم ازچگونگی قبول قطعنامه ۵۹۸ بوسیله دولت ایران و دستاورد جنگ هشت ساله به اعضاء و هواداران جبهه ملی ارائه گردید که زمانی طولانی مورد بحث و گفتگو درمحافل سیاسی بود. درصفحه ۵۹ آن آمده است: (...اینک یک سال از قبول قطعنامه ۵۹۸ بوسیله ایران گذشته است. ناصالحان حاکم بجای آنکه جامعه را بستری آرام بدور از هیاهو و جنجال و بحران به سوی مقصودی بنام ترقی و تعالی رهنمون باشند، بادست خود فصلی خونبار بر تاریخ این مملکت افزودند. بی گمان رقم تلفات و ضایعاتی که در این تاریکخانه بر پیکر این کشور وارد آمد یک جا بیشتر ازمجموع ضایعات و خساراتی است که از حمله عرب، کشتار چنگیز و ایلغار تیمور نصیب این مملکت شد...). در موضع دیگری نوشته شده است: (... ولی حال که کتاب سیاه جنگ بسته شده است و کوهی از مصائب ومشکلات برجای گذاشته این سئوال مطرح است: درجهانی که تلخکام از دوجنگ عالم گیر گذشته و نگران و بیمناک آینده عصر "خرد" تعادل و همگرائی را آغاز نموده, و از سوئی رستاخیز آزادیخواهی سامان کهنه دیکتاتورها را حتی در کشور های بزرگ تکان داده است آیا چرخش وگردش امور یک جامعه  و سیاست های یک کشور با چنین شیوه هایی میتواند زمانی دیرپا دوام داشته باشد؟
۵ ـ امیدها و نا امیدیها: خاطرات سیاسی دکتر کریم سنجابی
در ۲۸ بهمن ۱۳۶۷برابر با ۱۷ فوریه ۱۹۸۹دکترکریم سنجابی موافقت کرد تا کتاب خاطراتش که حاوی مطالب بسیار مهمی درباره نهضت ملی, جبهه ملی از روز تاسیس تا زمان انتشار این کتاب و وقایع روزهای انقلاب بود بوسیله نشریه جبهه ملیون ایران چاپ لندن چاپ و منتشر گردد. انتشار این کتاب بازتاب بسیار وسیعی در ایران و جهان میان ایرانیان و پژوهشگران خارجی و ایرانی داشت. این کتاب شامل ۴۸۰ صفحه بود. چون دسترسی به نسخه های اصلی برای اکثر علاقمندان در ایران مقدور نبود کمیته مسئول تشکیلات و تعلیمات تصمیم گرفت تا با کپی کردن کتاب تعدادی از آن برای آگاهی اعضاء جبهه ملی فراهم آورد و این کار باهمت تنی چند از اعضاء کمیته تشکیلات انجام گرفت و در تماسی تلفنی با دکتر سنجابی به اطلاع ایشان هم رسید و دکتر سنجابی برای فعالان جبهه ملی آرزوی موفقیت کرد و این طریقی شد که تشکیلات جبهه ملی در روزهایی که یورش نابخردان دوست نما برای انحلال جبهه ملی علاقمندان به جبهه ملی را سخت تحت فشار قرار داده بود از دکتر سنجابی یاری بخواهند و او با پیام خود چون گذشته ها به بقای جبهه ملی کمک نماید. شرح این ماجرا در بخشهای ذیگر این نوشته خواهد آمد. (کتاب خاطرات دکتر سنجابی درسال ۱۳۸۱ازطرف موسسه انتشاراتی صدای معاصر درایران انتشار یافت. این کتاب که مجوز وزارت ارشاد را هم دارد همه کتاب نیست و بیش از یکصد صفحه از نسخه ای که درلندن چاپ شده کم دارد!)
 بخش چهارم
آیا جبهه ملی و نهضت آزادی در دهه شصت روابط سازمانی داشتند؟
طرح سئوال فوق به منظور روشن شدن حقایق ضرورت دارد. درمطالبی که بنام تاریخجه جبهه ملی ا ز سال۱۳۶۰به بعد بقلم آقای کورش زعیم در ماهنامه بخارا چاپ شده چنین می خوانیم: «دراوائل سال ۶۴ از آنجا که فعالیت سیاسی برای سازمانهای سیاسی ملی غیر ممکن شده بود جبهه ملی و نهضت آزادی نشست های مشترکی برای ایجاد تشکل جدید که بتواند در شرایط سخت روز بفعالیت سیاسی بپردازد تشکیل دادند...» 
اما واقعیت ها چه بود؟ در سال شصت هیئت رهبری جبهه ملی را آقایان دکتر کریم سنجابی، اصغر پارسا، علی اردلان، ادیب برومند و دکتر یوسف جلالی تشکیل می دادند و هیئت اجرائیه آقایان دکتر مهدی آذر، دکتر مسعود حجازی، دکتر حسین موسویان، قاسم لباسچی، مهدی غضنفری و علی اکبر محمودیان بودند. و پس از ۲۵خرداد شصت کمیته مسئول جبهه ملی با عضویت آقایان مهدی مویدزاده، حشمت الله خیاط زاده، فرهاد اعرابی،  ابراهیم سکاکی، اصغر فنی پور و مصطفی روحانی سامان یافته بود. (فرهاد اعرابی درسال ۶۱ بازداشت شد) و از سال ۷۰ تا واگذاری مسئولیت به شورای جبهه ملی درپائیز ۷۳ دو نفر دیگر: آقایان دکتر موسویان و دکتر قاضی مقدم با کمیته مذکور همکاری داشتند. آقای دکتر یوسف جلالی بدون ذکر دلیل به فعالیت و عضویت در جبهه ملی ادامه نداد [ایشان و دکتر قاضی مقدم هردو اینک درگذشته اند]. آقای پارسا در اجرای مسئولیت خود با همراهی و مشورت دکتر مسعود حجازی با کمیته جبهه ملی در ارتباط بودند و پس از بازداشت آنان کمیته ازنظریات آقای ادیب برومند تنها عضو پایدار و معتقد به ادامه راه رفته که درایران بودند درمسائل سیاسی و سازمانی برخوردار می گردید. کمکهای فکری آقای ادیب برومند در آن روزهای پر مخاطره در تداوم راه جبهه ملی ایران و مقابله با کژاندیشان تاثیری بیچون و چرا داشت. درتماسی که با افراد باقیمانده از کمیته جبهه ملی آن دوران گرفته شد ضمن تکذیب ملا قات و مذاکره اظهار نمودندکه: تفاوت راه جبهه ملی و نهضت آزادی در آن زمان بسیار بود؛  علاوه براینکه این امر از سالها قبل از انقلاب مشهود بود پس از استعفای دکتر سنجابی از دولت بازرگان و حملات غیر مسئولانه ای که رئیس دولت موقت بارها حتی در رادیو و تلویزیون به جبهه ملی کرده بود و  یک بار هم به جبهه ملی اجازه پاسخگوئی از رسانه های زیر نظر دولت را نداد، و با وجود مقابله آشکار با نظریات جبهه ملی در روز ۲۵ خرداد شصت و اینکه پس از بازداشت دهها نفر از رهبران و مسئولان جبهه ملی نهضت آزادی با سکوت همراه با تائید از آن گذشت، در آن دوران راهی برای همکاری جبهه ملی و نهضت آزادی باقی نمانده بود؛ و آایا با این اوصاف جز با زیر پا گذاشتن باورهای جبهه ملی برای همکاری با رهبری نهضت آزادی راه دیگری وجود داشت؟ آقای علی اردلان پس آ زادی از زندان (لازم به یاد آوری است که آقای اردلان پس از استعفای دکتر سنجابی به وزارت خود در دولت بازر گان تا برکناری آن دولت ادامه داد) درملاقاتهایی که با مهندس بازر گان و تنی چند از اعضاء نهضت آزادی داشت به فکر ایجاد سازمان جدیدی برآمد. این اندیشه را با آقای مهدی مویدزاده که از سوی جبهه ملی، چنانکه قبلا" شرح داده شد، مسئول و رابط با رهبری و اجرائی بود درمیان گذاشت. (درگفتگوئی در این مورد با مؤیدزاده، وی جریان را اینگونه توضیح می دهد که درملاقاتهایی که برای کسب نظر آقای اردلان داشتم روزی او یادداشت کوتاهی را بمن داد و خواست مطالعه و برای نظرخواهی درکمیته تشکیلات مطرح نمایم. دراین یادداشت به ضرورت تشکیل سازمانی که نیروهای ملی را گرد هم آورد اشاره شده بود. دراین نوشته درسه بند هدفهای این سازمان عنوان شده بود که شامل پذیرفتن قانون اساسی،  اعلام اینکه این سازمان ارتباطی به جبهه ملی ندارد، و نکته سوم آن یعنی علنی و قانونی بودن بود. این نوشته در کمیته مطرح شد. پس از گفتگوی بسیار بر ادامه راه جبهه ملی پافشاری شد و راه پیشنهادی آقای اردلان را در راستای تعطیل و انحلال جبهه ملی تلقی نمودند. به این نحو تشکیل جمعیت جدید نفی شد و تصمیم بر آن شد که به ایشان گفته شود تلاش خود را درنیرومند شدن جبهه ملی استوار نمائید و کمیته با این حرکت موافق نیست  و باید تلاش خود را درنیرومند شدن جبهه ملی بکار برند...
 برای جوانانی که این تاریخچه را مطالعه می فرمایند
یادآور می شویم: جبهه ملی همیشه علنی بوده است و تصمیم عدم شرکت در رای گیری به قانون اساسی مصوب مجلس خبرگان خردمندانه از سوی رهبری جبهه ملی اتخاذ شده بود و بازگشتی نداشت. و این بقدرت نشستگان بودند که برای تثبیت اقتدارشان از مسیر انقلاب به کژراهه رفته بودند و اگر بازگشتی مطرح بود بازگشت آنانی بود که انقلاب را به کجراهه برده بودند. درنظر خواهی درون سازمانی تصمیمات رهبری جبهه ملی تائید گردید و هرگونه انحراف از خط مشی تعیین شده خیانت به آرمانهای ملت ایران تلقی می شد.
 باید این نکته را نیز یادآور شد که آقایان ادیب برومند و دکتر پرویز ورجاوند هم ازهمکاری درتاسیس جمعیتی که بعدها نام جمعیت دفاع از آزادی و حاکمیت ملی برخود نهاد خود داری کردند .
جمعیت دفاع از آزادی و...در راًس خود اعضاء دولت موقت را که به دستور آیت الله خمینی کنار گذاشته شده بودند یعنی آقایان علی اردلان (وزیر دارائی و اقتصاد دولت موقت) و عضو شورای جبهه ملی، حسین شاه حسینی (معاون نخست وزیر درامور تربیت بدنی دولت موقت) عضوشورای جبهه ملی، مهندس نظام الدین موحد(رئیس سازمان کشتی رانی ایران در دولت موقت) ازحزب ایران، وابسته به جبهه ملی، مهندس مهدی بازرگان، صدرحاج سید جوادی، مهندس صباغیان، مهندس توسلی داشت و در رده های پائین تر از محمد علی بهنیا، مهندس کورش زعیم و جمال درودی، از جبهه ملی، و معدودی دیگر و اکثریتی ازطرفداران نهضت آزادی و تنی چند شخصیت هایی که به حکومت مذهبی باور داشتند می توان نام برد.
 نوشته آقای زعیم در این مورد که آقایان اردلان و شاه حسینی و موحد، نه بعنوان نمایندگان جبهه، بلکه به اعتبار شخصی، در آن جمعیت فعال بودند صحیح است و این مطلب خود دلیلی روشن بر وجود سازمان جبهه ملی در آن هنگام است چه اگر جبهه ملی تعطیل و یا منحل شده بود مانعی برای پیوستن آن آقایان به جمعیت موسوم به دفاع از حاکمیت ملی موجود نمی بود.
  این جریان مربوط به زمانی بودکه رهبران و مسئولین جبهه ملی در زندان های خوفناک بند سه هزار(کمیته مشترک زمان شاه و زندان توحید بعد از انقلاب) ، کرج و اوین تسلیم ناپذیر سالهای متمادی را سپری کرده بودند ودر شرایطی که بسیاری از رهبران گروههای سیاسی از کرده ی خود اظهار ندامت و پشیمانی کرده بودند اکثریت قریب به اتفاق زندانیان عضو جبهه ملی بر باورهای خود استوار ماندند. داستان مقاومت منوچهر اطمینانی زبانزد همه ی هم بندان او بود و حتی لاجوردی مسئول خشن زندان را نیز به تحیر واداشته بود و یا در نمونه ای دیگر آشکارا دو تن از رهبران جبهه ملی، دکتر مسعود حجازی و دکتر پرویز ورجاوند پس از تحمل شکنجه و آزار بسیار وقتی ناچار دریک سناریوی از پیش تنظیم شده بنام مصاحبه ی تلویزیونی درکنار چندین نفر ازسازمان مجاهدین خلق و فدائیان خلق برصفحه ی تلویزیون ظاهر می شوند سخنان آنان نه از سستی و ضعف بل ازتوانمندی و استواری در اندیشه هایشان حکایت دارد. برای ثبت درتاریخ مبارزات جبهه ملی ایران آنچه را آنان درمصاحبه ی تلویزیونی گفته اند و از روی نوار بازنویس شده است دراینجا نقل می کنیم:
در آغاز اداره کنندگان مصاحبه که همان مسئولین اطلاعاتی بودند از همه می خواهند که خود را معرفی نمایند. دکتر ورجاوند خود را چنین معرفی می کند: من پرویز ورجاوند استاد دانشگاه تهران؛ فعالیت سیاسی من ازسال ۱۳۲۹ که دانش آموز سال چهارم دبیرستان بودم درمتن نهضت ملی ایران آغاز شد. پس از کودتای ننگین ۲۸ مرداد فعالیت سیاسی من درنهضت مقاومت ملی ایران ادامه پیدا کرد. از سال ۱۳۳۹در اروپا بعنوان بنیانگذار و یا یکی از بنیانگذاران جبهه ملی ایران در اروپا عضو هیئت اجرائیه جبهه ملی اروپا بودم. ازبنیان گذاران کنفدراسیون بودم و نشریه ایران آزاد (ارگان سازمان های جبهه ملی ایران در اروپا). در سال ۵۸ به عضویت شورای مرکزی جبهه ملی انتخاب شدم. تا پایان اسفند ۵۹مسئول تشکیلات جبهه ملی ایران بودم ودر دیماه ۱۳۶۰بازداشت شدم. دکتر مسعود حجازی نیزخود را معرفی میکند: مسعود حجازی هستم؛ از ۱۳۲۹ که دانشجو بودم درجهت فعالیت ها ومبارزات جبهه ملی فعالیت میکردم. بعد از کودتای ۲۸ مرداد ۳۲ عضو نهضت مقاومت ملی بودم. ازسال ۱۳۳۹ تا ۱۳۴۳ در جبهه ملی فعالیت و مسئولیت داشتم. از ۱۳۵۶که فعالیت های جبهه ملی مجددا" آغاز شد عضویت و مسئولیت بعهده گرفتم. آخرین مسئولیت من تعلیمات داخلی جبهه ملی ایران تاخرداد ۱۳۶۰ بود. و در ادامه مصاحبه کلامی در پشیمانی در ادامه راه جبهه ملی در سخنان ورجاوند وحجازی شنیده نشد. شکنجه و آزار بیرحمانه ی اصغر پارسا و فشار جسمی و روانی او همراه با شلاق که  بیش ازشش ماه در شکنجه گاه توحید و سپس در اوین برقرار بود؛ و حماسه ی مقاومت او که قائم مقام هیئت رهبری جبهه ملی بود و به علت پذیرفتن همه مسئولیت ها چه در زمینه خط مشی و تاکتیک جبهه و چه آنچه در روزنامه ارگان جبهه ملی نوشته و منتشر شده بود و صدور حکم اعدام برای او و سرانجام تعلیق حکم بدلیل شرایط خاص سیاسی و اعتبار جبهه ملی در ایران و جهان خود حدیثی دیگر از مبارزات و بهای پرداخت شده برای بقای جبهه ملی بشمار میرفت، و پس از سالها، آنگاه که رهبران جبهه ملی اصغر پارسا، پرویز ورجاوند و مسعود حجازی از زندان رها شدند همگی بر صحت راه برگزیده شده درخرداد شصت همچنان تاکید داشتند و نظر افراد تشکیلاتی که از سوی کمیته ی تشکیلات اعلام می شد حکایت از این داشت که مشارکت در تاسیس یک سازمان دیگر جفا به جبهه ملی است. آنانکه در سخت ترین شرایط یاران خود را درجبهه ملی تنها گذاشتند، اگر امروزه که بیست سال ازآن تاریخ می گذرد نگاهی به عملکرد خود افکنند این اقدام تفرقه افکنانه را چگونه توجیه میکنند؟ آیا زمانه فرصت جبران خواهد داد؟ و بدین نحو  بود که دو سه تن از مسئولین و رهبران جبهه درتاسیس جمعیت دفاع همکاری کردند اما اکثریت چشمگیری از آنان به سوی جمعیت دفاع کشانده نشدند و جبهه ملی درعین حال که مقابله ای با آن گروه نداشت خود مستقل و پا برجا باقی ماند. و هنگامیکه از دکتر سنجابی هم دراین مورد ازطریق جبهه ملی در اروپا استعلام شد نامبرده درپاسخ نوشت: "جبهه ملی خانه ملت ایران است و احدی حق انحلال آنرا ندارد. ضروری است که به اطلاع همگان برسد که درسالهای ۶۵ و ۶۶ عده ای از علاقمندان به جبهه ملی به این فکر افتادند که باپیش گرفتن ایراد به اقدام جبهه ملی دربیست و پنجم خرداد شصت خود را از زیر فشار شمشیر ارتداد که برسر جبهه ملی گرفته شده بود رها کنند، تا باشد که در حاشیه ی حاکمیت جایی هم به جبهه ملی داده شود. اینان به این مطلب روی کردند که تعریفی از ارتداد از نظر شرعی ارائه کنند و یا با کسب نظر بعضی از علماء اعلام راه گریزی بیابند؛ غافل ازآنکه ارتداد حربه ای برای برون راندن جبهه ملی از صحنه بود و اگر در برون راندن جبهه ملی از صحنه ی سیاسی از طریق مرتد خواندن آن موفق نمی شدند به راه دیگر توسل می جستند. البته کسان دیگری هم در کنار آنان قرارگرفتند که اقدام ۲۵ خرداد را نفی نمی کردند اما از خوف شمشیر ارتداد اظهار می داشتند: "نباید فعلاً بنام جبهه ملی اجتماع یا نامه و یا  نوشته ای داشته باشیم" و اینان  خود را درپشت گروه اول پنهان میکردند و همانگونه که نویسنده ی تاریخچه کذایی جبهه ملی در سال شصت به آن پرداخته است سلامت خویش در این دیدند که فقط در رابطه با روزهای تاریخی اعلامیه صادر شود، و اگر بعضی از این به اصطلاح اعلامیه های ضد استبدادی(!) سی یا چهل و چند امضاء دارد نمیتوان تعداد امضاء را دریک مسئله مشترک تاریخی دلیل هماهنگی در مسائل اساسی روز تلقی کرد. البته بعضی ازین افراد امضاءکننده دچار توهم خود بزرگ بینی بوده و مانند شادروان حسین گلزار که به ترغیب و تشویق معاندین جبهه ملی ایران درسال ۱۳۶۸به وزارت کشور مراجعه کرده ضمن اعلام وفاداری کامل به قانون اساسی (جبهه ملی ایران درسال ۱۳۵۸در همه پرسی مربوط به قانون اساسی بعلت نارسائی های آن شرکت نکرده بود) تقاضای به ثبت رسیدن جبهه ملی ایران طبق قانون ضد مردمی احزاب که جبهه ملی آن را خلاف مصالح مردم و آزادیهای اجتماعی می دانست می کند و هنگامیکه مدیر کل مربوطه که گویا آگاهی هایی از اسامی رهبران جبهه ملی داشته است از ناشناس بودن او و اینکه نامبرده خود را نماینده یک سازمان پرآوازه می خواند اظهار حیرت می کند متقاضی اظهار میدارد «حالا شما تقاضای مرا بنام جبهه ملی ۶۸ به ثبت برسانید؛ و وی این اقدام راکه ازروی علاقمندی انجام داده بود مدتها برای همگان شرح می داد و دیگر جبهه ملی را نجات یافته از محدودیت های ایجادشده در۲۵ خرداد می پنداشت! البته این امر مانع از تصدیق این واقعیت نمی شود که خدمات شادروان گلزاردر راه مصدق و جبهه ملی فراموش نشدنی است. او  چند سالی  بعد از ین ماجرا درقید حیات بود و در ایام عید نوروزیک تقویم جیبی که بر روی آن عنوان جبهه ملی ۶۸ چاپ شده بود به دوستان هدیه می داد. بعد از درگذشت او نیز فرزندانش همه ساله به یادش تقویمی به دوستان پدر هدیه می دهند با عکسی ازدکتر مصدق و مرحوم گلزار و البته بدون عنوان جبهه ملی ۶۸ ! و نکته ی مهم آنکه پیشنهاد و تقاضای ثبت از کمیسیون احزاب در شاًن جبهه ملی ایران نبود.
 درتاریخچه تنظیم شده وسیله  آقای کورش زعیم اشاره ای به نقش او و چهار نفر دیگر برای تنظیم منشور جبهه ملی در سال ۶۵ وجود دارد که صحیح بنظر نمی رسد چه در تاریخ نگارش و تدوین این نوشته هنوز جبهه ملی فاقد منشور نوین است و تنها منشور مصوب کنگره ی سال ۱۳۴۱در دسترس و معتبر است و با تاکید در پلنوم سال ۱۳۸۲(هفده سال پس از تاریخ ادعایی) در دیماه سال ۱۳۴۵هم منشور به متن نهایی نرسیده و شورای مرکزی جبهه ملی آنرا تصویب نکرده است. درمورد گروهی موسوم به «گروه حسن نیت» باید به آگاهی همگان برسد که هیچگاه اعلامیه و نشریه ای با امضاء «گروه حسن نیت» انتشار نیافته است و اگر نوشته هایی با چندین امضاء از افرادی که خوشنام بودند و از سابقه ی نیک ملیون بهره  داشتند منتشر شده و تنی چند در ذهن خود از آن نام «حسن نیت» را تداعی می کردند این دلیلی بر وجود چنین گروهی نیست. همانطور که خواندید آقای علی اردلان، پس از آزادی از دوره اول زندان خود دراوائل دهه شصت به رغم تذکرات آقای ادیب برومند و کمیته ی مسئول آن دوران در جبهه ملی ایران تلاش می کرد تا مبارزه با حاکمیت را درپیوند با نهضت آزادی انجام دهد و لذا با همکاری مهندس بازرگان جمعیت دفاع را بنیان نهاد. در اصول اعتقادی این جمعیت حکومت دینی تائید شده و اقدامات گروه را نه به علت التزام به قانون اساسی بلکه بدلیل اعتقاد به این قانون آغاز نمودند، امری که با نظریات رسمی اعلام شده از سوی جبهه ملی که به قانون اساسی رای نداده بود کاملا در تباین و تضاد بود. ازین رو بسیاری از اعضاء مؤمن جبهه ملی به جمعیت دفاع  نپیوستند و این مطلب را کتبی و شفاهی به آقای اردلان اطلاع دادند، و درآخرین جلسه ی ملاقات با آقای اردلان که آقایان قاضی مقدم، ابراهیم سکاکی، اصغر فنی پور،حشمت الله خیاط زاده و مهدی مؤیدزاده در آن حضور داشتند پس از گفتگوی بسیار آقای اردلان اظهار داشتند: دو راه وجود دارد یکی راهی که شما در جبهه ملی دنبال می کنید، دیگری راه جمعیت دفاع که مانند پرنده ای در قفس است که پر و بال میزند تا دریچه ای باز کند و اگر این دریچه باز شد به سود ملت ایران است و من این راه دوم را انتخاب می کنم؛ راه جبهه ملی فعلاً بجایی نمی رسد. ایشان بدینگونه از سازمان جبهه ملی دور شدند تا شاید دریچه ای گشوده شود؛ و دریغا که در این حسرت باقی ماندند و پس از چاپ و انتشار تعدادی نشریه و اعلامیه در حدی که برای حاکمیت قابل تحمل بود، و نیز خریدن محلی برای این جمعیت، حاکمیت که در همه کارهایشان حضور و دخالت داشت و فقط می خواست به جهان بگوید در ایران آزادی بیان عقیده وجود دارد، چون به این خواست رسید دیگر جمعیت دفاع برای او علت  وجودی خود را از دست داد و در خرداد ۶۷ تنی چند از اعضاء آن را دستگیر و ساختمان جمعیت را مصادره نمود و روحیه ی نا امیدی را بیش از پیش به جامعه القاء نمود. اکثر افرادی که دراین سال به زندان افتادند، به خاطر جو هولناک حاکم بر زندانها در سالهای دهه شصت، تا سالها از سخن گفتن با همفکران گذشته و حتی دیدار آنان  ابا داشتند و هستند، کسانیکه هنوز لب به شرح آنچه برآنان گذشته است نگشوده اند. نتیجه اینکه این اقدام حاصلی جز تضعیف جبهه ملی که بشدت تحت فشار حاکمیت بود نداشت*.
 نامه نود امضایی به رئیس جمهور هاشمی رفسنجانی:
  در اوایل سال ۱۳۶۹ افراد بازمانده از جمعیت دفاع از آزادی و حاکمیت ملت ایران نامه ای تهیه کردند و به امضاء حدود نود نفر ازشخصیت های مذهبی و ملی رساندند. در این نامه مسائل و مشکلات مملکت از جهات مختلف با توجه به شرایط زمان بررسی و اجرای قانون اساسی و آزادیهای مصرح در قانون به عنوان تنها راه حل نجات از مشکلات پیشنهاد شده است. این متن به امضاء حاج سید ابوالفضل زنجانی ــ مهندس مهدی بازرگان ــ دکتر یدالله سحابی ــ علی اردلان ــ حسین شاه حسینی ــ دکتر اسدالله مبشری ــ سرتیپ ناصر مجللی که چهار نفر اخیر آنان عضو شورای جبهه ملی بودند، و حدود دوازده نفر دیگر از افراد وابسته به جبهه ملی و بقیه یا مستقل و یا عضو نهضت آزادی بشمار می رفتند، رسیده بود. آقایان ادیب برومند – اصغر پارسا – یوسف جلالی ازهیاًت رهبری با وجود مراجعات مکرر آقای اردلان و افرادی از نهضت آزادی حاضر به امضاء نشدند. کمیته مسئول جبهه ملی پس ازبررسی دقیق نامه از تایید آن خودداری کرد و به سازمانهای جبهه ملی عدم موافقت با متن نامه را اطلاع داد. کمیته معتقد بود امضاء نامه نفی نظریات اعلام شده جبهه ملی است چون مواد مصرح در قانون اساسی نمی تواند تامین کننده حقوق حقه ملت ایران برابر اعلامیه جهانی حقوق بشر باشد. دیگر اعضاء شورا و چهره های توانمندی چون دکتر مسعود حجازی ــ دکتر پرویز ورجاوند ــ دکتر حسین موسویان ٭٭نیز نامه نود نفره را امضاء ننمودند. این نامه بازتابهای گوناگونی داشت و صاحبان قدرت بیست و سه نفر از دست اندرکاران موثر در انتشارنامه را دستگیر کردند که ماهها در بند بودند. مسئولین جبهه ملی ایران درعین حال که این نامه را تایید قانون اساسی می دانستند ولی مطلبی دراین مورد که حاکمیت بتواند آنرا نشانه ای از نفاق بین ملیون تلقی کند انتشار ندادند. در خارج از کشور رادیو بی بی سی به نظر خواهی از دکتر کریم سنجابی پرداخت و در مصاحبه ی مورخ سی و یکم خرداد ماه ۱۳۶۹ ازایشان پرسید: آقای دکتر سنجابی آیا بنظر شماعلت بازداشت های اخیر نگرانی از نفوذ این افراددر میان مردم است یا [این کار] به منظور سرپوش گذاشتن برمشکلات جمهوری اسلامیست؟ دکتر سنجابی پاسخ می دهد: عمده ی کار سرپوش گذاشتن برگرفتاری های متعدد است؛ میخواهند نگذارند مردم حرکت کنند. متوجه هستند که چیزی نیست که مردم به آن دلخوش شوند، نه حقوق فردی و نه حقوق اجتماعی، کلیه حقوق و آزادیهای ملت ایران پایمال شده است. سئوال بعدی اینست که : به نظر شما دستگیری آقای اردلان چه دلیلی دارد؟ آیا ایشان رهبرمخالفین به حساب می آیند؟ دکتر سنجابی می گوید: البته ایشان عضو شورای جبهه ملی بوده اند ولی این جمعیت دفاع از آزادی و حاکمیت ملی را بر اساس قوانین موجود تشکیل داده اند و آن ربطی به جبهه ملی ایران ندارد.  آقای اردلان یک فرد آزادیخواه و باتقواست و در ابن راه طبق همین قانون اساسی موجود عمل کرده اند و امضای نامه نود نفره چیزی جز خواستن قانون اساسی حکومت نیست و حاکمیت تحمل شنیدن این حرف را هم ندارد.
سئوال بعدی اینست که: آینده ی جبهه ملی را چگونه می بینید؟ دکتر سنجابی جواب می دهد: نهضت ملی ایران از یکصد سال پیش شروع شده و در هر دوره شکلی داشته است و همیشه اهداف آن ضد استعماری و ضد استبدادی بوده است. نهضت ملی ایران هدفی ملی و مردمی داشته است و از زمان مرحوم دکتر مصدق شکل سازمان یافته ی نهضت ملی جبهه ملی ایران بوده است. مصدق ملی کردن نفت را وسیله ای جهت کسب آزادی و استقلال ایران می دانست. امروز هم خط جبهه ملی خط ملت ایران است و به دست اشخاص و گروههای مختلف و معتقد ادامه دارد و ما در گذر هستیم ولی افراد دیگری آنرا دنبال خواهند کرد (پایان مصاحبه).
همانگونه که در سخنان سنجابی آمده است راه جبهه ملی راهی است مستقل و مسئولین جبهه ملی در دهه شصت در این راستا گام برمی داشتند. آقای علی اردلان درتاریخ ۲/۴/۱۳۷۴ مصاحبه ای با رادیو لس آنجلس دارد و توضیحاتی درباره ی نامه ی نود امضایی میدهد ایشان در جواب به سئوال: شما و یارانتان آماده می شوید یک دولت جانشین ٭٭٭ تشکیل دهید؟ آیا با سران حکومت گفتگوهائی درباره ی احتمال تشکیل یک دولت داشته اید٭٭٭ ؟  آقای اردلان پاسخ میدهد : «...این گفته ها از روی بی اطلاعی است ... بنابراین نه تشکیل دولت جانشین و نه گفتگو با سران حکومت [هیچیک] مطلقا صحت ندارد ...بیانیه مورد بحث را شخصیت هایی با هویت سیاسی معین حزبی و نیز منفردین غیر تشکیلاتی امضاءکرده اند [بگونه ای] که مبین ومعرف نظرات همه گروههای مخالف می باشد، نه منتسب به سازمان مشخص، و نه به شخص معین.» ملاحظه می شود که تعبیر و تفسیر نامه نود امضایی در راستای پذیرش  بخشهایی از برنامه های حاکمیت است که گروهی تصور کرده اند که انتشار نامه نود نفره پس از گفتگو با سران جمهوری اسلامی و توافق ضمنی در جهت تشکیل دولت [جانشین] است. این مصاحبه پنج سال بعداز نشر نامه است و مشخص می شود که این نامه چه نتایجی ببار آورده است و توضیح آقای اردلان که این نامه منتسب به سازمان و شخص معینی نیست سند دیگری براین نظر است که راه جبهه ملی جدا و فراتر از مطالب نامه نود امضایی است.
بخش چهارم
گلهای گلایول سفید 
 تظاهری که ازسال هزار و سیصد و شصت تا کنون پیوسته ادامه داشته است.
درچهاردهم اسفند ۱۳۵۷بیش از یک میلیون نفر به احمد آباد رفتند تا از دکتر محمد مصدق تجلیل کنند حضور گسترده مردم حاکمیت را بشدت نگران ساخت. درسال ۵۸ که ازسالهای پر از برخورد بعداز انقلاب بود همه گروههایی که به مصدق باور داشتند صبح چهاردهم اسفند نمایندگانی به احمد آباد فرستادند تا با نثار گل بر آرامگاه مصدق یاد او را گرامی دارند و ساعت دو بعد از ظهر در اجتماع دانشگاه تهران به سخنان بنی صدر رئیس جمهور که از سوی آیت الله خمینی و جناح مذهبی تند رو تحت فشار برای کناره گیری از سمت خود بود گوش فرادهند. برخوردهای شدید با عوامل کمیته ها و آنان که برخود نام حزب الله نهاده بودند داستانی طولانیست که در بررسی وقایع سال ۵۸ و نقش جبهه ملی به تفصیل آمده است. در اسفند سال ۱۳۶۰ شرایط با سال پیش از آن هم متفاوت بود. همانگونه که گفته شد برخوردهای مسلحانه بین پاسداران و کمیته ها از یک سو و از سوی دیگر مجاهدین خلق، فدائیان خلق، اتحادیه کمونیست های ایران، حزب کومله در کردستان و چندین گروه سیاسی بگفته خودشان از « فاز سیاسی» به «فاز سیاسی- نظامی» وارد شده بود. جبهه ملی اصولأ با هر گونه اقدام مسلحانه مخالف بود و آنرا زمینه ساز استبداد می دانست ولی درسال شصت به اتهام ارتداد زیر سخت ترین ضربه ها قرارگرفت. درسازمان جبهه ملی تصمیم گرفته شد که به عده ای از مسئولین جبهه ابلاغ شود که با برنامه ریزی دقیق در ساعت ۱۰صبح چهاردهم اسفند ۱۳۶۰با در دست داشتن یک شاخه گلایول سفید در احمد آباد حاضر باشند تا به رهبر جبهه ملی ابراز احترام نمایند. احمد آباد زیر پوشش شدید امنیتی بود. از اول خیابان آبیک همه اتومبیل ها بازرسی و کنترل میشد قبل از ورود به ده احمد آباد مامورین کمیته ها به شرط ارائه ی کارت شناسائی و یا شناسنامه به اعضاء جبهه ملی که می خواستند گلی بر مزار مصدق نهند اجازه ی عبور می دادند و حتی کارت بعضی را نگه می داشتند تا موقع بازگشت پس دهند. سازمانهای جبهه ملی در این سال رعب ایجاد شده در احمد آباد را شکستند و از سال بعد، سالهای متوالی تا به امروز عمل آنان که روزهای چهاردهم اسفند با شاخه ای گلایول سفید در احمد آباد حضور می یابند تظاهری از سازمانهای جبهه ملی و یادآور شکستن فضای خوفناک اواخر سال شصت است. دردهه شصت از سوی تشکیلات جبهه ملی درچهاردهم اسفند علاوه برگلباران آرامگاه مصدق پوسترهائی با تصویر بنانگذار نهضت و جبهه ملی ایران میان یاران مصدق در احمد آباد مخفیانه توزیع می شد که از میان آنها می توان پوستر سال ۱۳۷۰را نام برد که به میزان قابل توجهی تکثیر شد و قبل از حرکت اتوبوسهایی که از میدان توحید عازم احمد آباد بودند توسط یکی از مسئولین تدارکات آن روز (آقای ابراهیم سکاکی ) از آقای ادیب برومند که پیوسته مسئولین جبهه ملی را در دهه ی شصت یاری میدادند درباره توزیع پوستر سئوال شد و ایشان پخش علنی را توصیه نکردند ولی از توزیع میان دوستان شناخته شده در احمد آباد حمایت نمودند.   
  دعوت به تشکیل شورای جبهه ملی در سال۱۳۶۴     
 بعد از یورش حاکمیت برای تعطیل کامل جبهه ملی در ۲۵ خرداد ۱۳۶۰جبهه ملی در شرایط فوق العاده (فورث ماژور) قرار گرفت و همانطور که شرح داده شد عده زیادی از اعضاء شورا یا در زندانها بودند و یا  ناچار به ترک وطن شده بودند. در آخرین جلسه ی رهبری و اجرایی چگونگی ادامه ی راه در شرایط فوق العاده تعیین شد و تشکیل شورا به تغییر شرایط روز موکول گردید. درسال ۱۳۶۴ کمیته ی منتخب و مسئول امور جبهه ملی درپی ملاقاتهایی که با آقای دکتر دانشپور نایب رئیس شورای مرکزی داشتند از ایشان خواستند در صورتیکه شرایط را مقتضی بدانند اعضاء حاضر در تهران را برای تشکیل جلسه دعوت نمایند. ایشان پس از مشورت با آقای ادیب برومند دعوت نامه ای به خط خود و با مضمون زیر به تاریخ ۲۰/۱۲/۱۳۶۴ برای اعضاء شورا از طریق تشکیلات ارسال داشتند:
۱۰ / ۱۲ /۱۳۶۴ جناب آقای... 
 دوستان علاقمند به انقلاب ایران می خواهند جنابعالی را در روز یک یکشنبه ۲۵ اسفند ماه سال جاری در ساعت۳ بعداز ظهر در خانه شماره ۵کوچه کاکوتی واقع در تقاطع خیابان شهید مطهری (تخت طاووس سابق) شمال داروخانه پاسکال ملاقات و ضمن زیارت و تجدید عهد از نظراتتان بهره گیرند. ازهم اکنون روز و ساعت مذکور را به این امر اختصاص دهید و یاد داشت فرمائید و درصورتیکه تمایلی به دیدن دوستان ندارید ذیل این نامه مرقوم و بوسیله پست به آدرس مذکور ارسال دارید .(عدم وصول نامه ای عدم تمایل.جنا بعالی تلقی خواهد شد).
 جلسه ی شورا بریاست آقای دکتر دانشپور تشکیل شد و پس از بررسی کلی وقایع و تحلیل سیاسی مسائل داخلی وخارجی ادامه فعالیت سازمانهای جبهه را تائید نمود و برای جلسه ی بعد به دلیل ادامه شرایط خفقان آور تاریخ مشخصی تعیین ننمود. کمیته ی اداره کننده ی جبهه ملی که تشکیل منظم شورای مرکزی را میسور ندید، همانگونه که ملاحظه شد رسالت خویش را تا تشکیل مجدد و مرتب شورا در راستای برنامه های تصویب شده ی قبلی ادامه داد و پس از قریب دوازده سال گزارش خود را تقدیم شورا نمود و با تاکید درادامه ی راهی که جبهه ملی آگاهانه برگزیده بود همه مسئولین به رده های سازمانی قبلی خود  بازگشتند.
ازطرف کمیته تعلیمات جبهه ملی ایران:
 مهدی مؤیدزاده، ۲۵ خردادماه ۸۶
ــــــــــــــــــــــــــــــ
منابع و توضیحات
 ۱ــ مهدی مویدزاده مسئول سازمان جوانان درسال ۱۳۶۰.
۲ــ فرهاد اعرابی – ابراهیم سکاکی – حشمت الله خیاط زاده – مصطفی روحانی – اصغر فنی پور.
۳ ــ از اعلامیه ۲۲ بهمن سال ۶۰ با عنوان... با اینهمه ملت پیروز خواهد شد.
۴ ــ امید ها و نا امیدیها خاطرات دکتر کریم سنجابی.
۵ ــ مهمانی حاجی آقا نوشته: حبیب داوران و  فرهاد بهبهانی.
۶ ــ دشواریهای هدف کور نوشته: آقای هرمزان فرهنگ.
۷ــ سخنی با مردم و مدعیان مسئولیت نوشته آقای هرمزان فرهنگ.
۸ ــ-تحلیل کتاب انقلاب ایران در دو حرکت توسط روانشاد حسن طالبی.

هیچ نظری موجود نیست: