نظرات متناقض خليل ملکی درباره دکترمصدق! تحریف تاریخ ـ بخش دوم
(تحريف تاريخ از سوی دکتر امير پيشداد و دکتر محمدعلی همايون کاتوزيان)(١)
منصور بیات زاده
(تحريف تاريخ از سوی دکتر امير پيشداد و دکتر محمدعلی همايون کاتوزيان)(١)
منصور بیات زاده
آقايان دکتر امير پيشداد و دکتر محمدعلی همايون کاتوزيان، با جمع آوری نامه هائی از خليل ملکی، کتابی تحت عنوان «نامه های خليل ملکی» (٢) منتشرکرده اند. ــ عملی شبيه به کار محمد ترکمان، که با جمع آوری نامه هائی از دکتر محمد مصدق، دوجلد کتاب به عنوان «نامه های دکتر مصدق» انتشار داده بود؛ (٣) و علی دهباشی که «نامه های جلال آل احمد» را جمع آوری و در سال ١٣۶۴منتشرنمود... ــ .
در صفحات ۴١۴ تا ۴١۶ کتاب «نامه های خليل ملکی»، نامه ای از خليل ملکی، به تاريخ ١٨ ارديبهشت ١٣۴۶ ، يعنی دوماه و ۴ روز بعد از درگذشت دکتر مصدق (تاريخ درگذشت دکتر مصدق ١۴ اسفند ١٣۴۵)، خطاب به «دوست عزيز» به چاپ رسيده است، که بنا بر توضيح گردآورنده و ناشرين آن کتاب که بعنوان «يادداشت ها» درپايان آن نامه در صفحات ۴١۶ و ۴١٧ درج شده است، گيرنده نامه را، آقای«امير پيشداد» ــ پزشگ مقيم فرانسه ــ معرفی کرده اند.
خلیل ملکی درآن نامه (نامه ١٨ ارديبهشت ١٣۴۶) نوشته است:
« ...انتقادی که اين بار دارم مربوط به اين است که از دکترمصدّق بُتی ساخته می شود و اشتباهات سياسی او را به احزاب نسبت می دهيد که، گويا، بمناسبت ضعفِ ايدئولوژيکِ احزاب طرفدار جبهۀ ملّی بوده که مصدّق موفّق نشده است...
دکتر مصدّق به احزاب عقيده نداشت و حتی خود را مافوق جبهۀ ملی و احزاب اعلام کرده...
اين ضعف ايدئولوژيک ما نبود که موجب شکست شد، ضعف ايدئولوژيک دکتر مصدق و تمام رهبران نهضت ملّی بود که از کارشکنی های حزب توده ـ نفتی سر در نياوردند. و آلت دست انگليس ها گرديدند...
٢٨ مرداد اجتناب پذير بود. عدم آگاهی رهبری موجب شکست شد... اما ضعف ايدئولوژيک او [دکتر مصدق ـ توضيح از منصور بيات زاده] و عدم آشنائی او به سياست جهانی روز موجب شکست گرديد...».
قبل از هرگونه اظهار نظر درباره آن مطالبی که از نامه خلیل ملکی نقل شد، ضروريست یادآور شود که نگارنده (منصور بيات زاده) بهيچوجه مخالف نقد نظرات، عقايد و عملکرد دگرانديشان نيست و «نقد» را يکی از اصول پايه ای جوامع باز و نظام دمکراسی می داند. در جوامع آزاد و دمکراتيک، نقد نظرات، عقايد و عملکرد دگرانديشان، هیئت حاکمه، رقبا و حتی دوستان و همکاران سازمانی، حزبی، دانشگاهی وو...يکی از محور های اصلی فعاليتهای سياسی، اجتماعی، فرهنگی، هنری... افراد دمکرات و آزادیخواه و محققین و پژوهشگران می باشد!
اگر نامه مورد بحث ( نامه١٨ ارديبهشت ١٣۴۶) را واقعأ خلیل ملکی تحرير کرده باشد؟! با توجه به توضيحاتی که درباره نقد نظرات و عقاید و عملکرد دگراندیشان رفت، نبايد از خليل ملکی انتقاد کرد که چرا به نقد نظرات، عقايد و عملکرد دکتر مصدق پرداخته است. زیرا کسی که خود را مدافع حقوق شهروندی و حقوق دمکراتيک شهروندان جامعه می داند، حتمأ باید برايش روشن باشد و قبول داشته باشد که آزادی بیان و نقد نظرات دگرانديش، يکی از اصول پایه ای آن «حقوق» است. متأسفانه، چون اکثرما ایرانیان با چنان روابط دمکراتیک کمترآشنائی داریم، بندرت حاضریم به نقد نطرات و عقاید دوستان و آشنایان نزدیک خود بپردازیم، چونکه در اغلب اوقات در اثر نقد نطرات و عقاید یکدیگر، روابط دوستی به دشمنی تبدیل می شود. آنهم باین دلیل که دربین اکثریت بزرگی از ما ایرانیان، برخورد انتقادی با نظرات و عملکردها، هنوز به حساب یکی از شیوه های مبارزه با دشمن تلقی می شود!!
همچنين ضروريست خاطر نشان کرد که تجديد نظر در نظرات و عقايد، يکی ديگر از اصول پايه ای در جوامع دمکراتيک می باشد. در واقع تجدید نظر در نظرات همچنین به بخشی از فرهنگ عناصر و نيروهای دمکرات وآزادانديش تبديل شده است. بخاطر همين شیوه عمل است که افراد و نيروهای آزاديخواه و دمکرات، فعالین سیاسی، اجتماعی، دانشگاهی و فرهنگی...به نقد نظرات، عقايد و عملکرد يکديکر می پردازند، تا از آن طریق در اصلاح و تغيير مواضع ، نظرات و عملکردی ...که گمان دارند و فکر می کنند که غلط است، کمک نمايند. (و یا در حین بحث و گفتگو متوجه می شوند که انتقادشان وارد نبوده و خود باید در نظرات و عقایدشان تجدیدنظر نمایند).
ولی برای هر تجديد نظری حتمأ بايد دلايلی داشت که آن تغييرو اصلاح بچه خاطر، برپايه کدام استدلال و يا برمبنای کدام یک ازاسناد و مدارک صورت گرفته است، تا تفاوت تغییرنظروعقیده بین عناصر و نیروهائی که درمقابل رفتار وکردار خود احساس مسئولیت می کنند و برپایه معیار قرار دادن ارزش ها، به قضاوت می پردازند باعناصر و نیروهائی که نظرات و عقاید خود را برپایه فضای سیاسی روز تغییر می دهند، روشن باشد!!
با توجه به توضیحات فوق، پس ، انتقاد من بهيچوجه در رابطه با این موضوع نیست که چرا خلیل ملکی از دکتر مصدق انتقاد کرده است؛ بلکه انتقاد من مربوط به محتوی مطالب مطرح شده در آن نامه، آنهم در مقایسه با اظهارات قبلی او(خلیل ملکی) درباره شخصیت، نظرات وعملکرد دکتر مصدق و «ارزش» های تشکیل دهنده «راه مصدق» می باشد.
بنظر من(منصور بیات زاده)، خليل ملکی درنامه ١٨ ارديبهشت ١٣۴۶ به دکتر امیر پیشداد، در کمال بی صداقتی و غرض ورزی، مطالبی درباره شخصيت، نظرات وعملکرد دکتر مصدق و ماجرای کودتای ٢٨ مرداد ١٣٣٢ تحرير کرده است. مطالبی که با توجه به مواضع ، خواست و اهداف سياسی دکترمصدق و همچنین وضع سیاسی وشرایط حاکم برجامعه ایران در آنزمان مورد بحث، نه تنها اشتباه می باشند؛ بلکه، حتی در مغايرت کامل با اظهارات خود او (خلیل ملکی) درباره سیاست و عملکرد دکتر مصدق ـ در زمانيکه دکتر مصدق در قید حیات بود و درحصر خانگی در احمد آباد بسر می برد ـ ، قرار دارند.
در بخش بعدی این نوشته، توضیح خواهم داد که کدام یک از ارزش های سیاسی وخواست ها و اهداف برای دکتر مصدق تعیین کننده بودند، همان ارزش ها و اهدافی که برای فعالین و صاحبنظران سیاسی از جمله خلیل ملکی ناشناخته نبودند. پس هرنوع قضاوت درباره دکترمصدق، بدون توجه به آن ارزشها و اهداف، نقض غرض است!!
محتوی آن نامه ( نامه١٨ ارديبهشت ١٣۴۶ به دکتر امیر پیشداد)، بيانگر اين واقعيت تلخ است که خليل ملکی تحت تأثیر عقدۀ خود بزرگ بینی، آن نوشته را تحرير کرده است، نوشته ای بر مبنای ادعاهای پوچ و بی اساس و بازی با الفاظ و واژه ها، که کينه و اغراض شخصی از آن هویدا استن هویداست، آنهم ٢ ماه بعد از فوت دکتر مصدق!!
برای یادآوری لازم است گفته شود که خلیل ملکی در شماره ١٠ مجله «نبرد زندگی»، که به تاریخ ٢۶ اردیبهشت ١٣٣۵ يعنی ٢ سال و ٩ ماه بعد از کودتای ٢٨ مرداد ١٣٣٢ که بطور علنی در ایران منتشر می شد، طی نوشته ای تحت عنوان «تحلیل مختصری از گذشته ـ برای ترسیم راه آینده»، برپایه «ایدئولوژی» مورد نظر ش ــ مارکسيسم ــ و برداشتش از آن ایدئولوژی، بغلط ، رهبری نهضت ملی را مسئول شکست نهضت ملی قلمداد می کند، ولی در آن نوشته از دکتر مصدق نامی نمی برد. اگرچه برهمگان عیان بود که درآنزمان کسی جز دکتر مصدق رهبر نهضت ملی نبود.
در آن نوشته می خوانیم:
«شکست قابل اجتناب بود:
بنظرما نهضت ملی ایران یک ضرورت و با جبر تاریخی بوده است. اگرما دچار شکست پس از پیروزی شدیم تقصیر از خودمابود. اگر رهبری نهضت به یک سلسله اقدامات که درهمان زمان میشد بآن ها توجه داشت ـ دست می زد، و از طرف دیگر اگراز یک سلسله اقدامات خودداری می شد، هم از شکست جلوگیری می شد و هم نهضت ملی پیروزمندانه جلو می رفت. منظور ما اینست که شکست نهضت ملی ایران از آنگونه حوادث تاریخی نیست که وقوع آن حوادث جبری است بلکه از آن نوع حوادثی است که با رهبری صحیح و داشتن یک ایدئولوژی مناسب می شد از آن اجتناب کرد...
عده ای معتقدند که شکست نهضت ملی در اوضاع و احوال خاص جبری بوده است آنها باین وسیله می خواهند خود و یا رهبرانی را که مورد ستایش هستند توجیه کنند. این نظر مردود است...» (۴)
جالب اینکه تئوریسین نظریه «نیروی سوم»(۵)، نظريه ای که همچون دکترين «سياست موارنه منفی» دکترمصدق، مخالف با نفوذ بيگانگان از جمله بلوک غرب (آمريکا، انگليس...) و بلوک شرق (اتحادجماهير شوروی سوسياليستی) در ايران بود، در آن نوشته ی طولانی خود حتی از واژه «کودتا» نام نمی برد. کودتائی که سازمانهای جاسوسی «سیا» و «انتلیجنت سرویس» و دلارهای آمریکائی نقش بزرگی در سرنگونی دولت ملی و قانونی دکتر مصدق ایفا کردند. در عوض، او رهبر نهضت ملی وهمکارانش را ، در شکست نهضت ملی مقصر قلمداد می نماید.آنهم بدین خاطر که دکترمصدق در گفتگو با مقامات آمریکائی و انگلیسی ... بر استقلال و حاکمیت ملی ایران تاکید داشته و حاضر نبوده تا بجای شرکت نفت انگلیس، کنترل امور نفت ایران را به بانک جهانی واگذار کند. معلوم نیست فردی که خود را «نیروی سومی» می نامد، چرا بجای اینکه به افشای سیاست و عملکرد دولت استعمارگر ایالات متحده آمریکا بخاطر شرکت در کودتای ٢٨ مرداد ١٣٣٢ بپردازد، عملکردی که در مغایرت کامل با تمام قوانین بین المللی بود و استقلال و حاکمیت ملی ایران را پایمال نموده بود، سیاست آزادیخواهانه دکتر مصدق را مورد انتقاد قرار می دهد، که چرا دکتر مصدق حاضر نشده بود برخلاف اصول قانون اساسی مشروطیت عمل کند و با پایمال کردن حقوق ملت مندرج در قانون اساسی، جلوی فعالیت سازمانهای وابسته به حزب توده ــ حزب کمونیست ــ ، ازجمله «جوانان دمکرات» و «هواداران صلح»... را بگیرد. جالب تر اینکه آن جناب مدعی «نیروی سومی»، سعی کرده با فرمولبندی جملات خود به خوانندگان آن نوشته چنین وانمود کند که اگر دولت دکتر مصدق جلوی فعالیت کمونیستها را گرفته بود، حتمأ دولت آمریکا با دولت استعمارگر انگلیس و دربار محمدرضا شاه...در جهت سرنگونی دولت دکتر مصدق همکاری نمی کرد. مواضعی که با عکس العمل منفی دربین بخش بزرگی از فعالین سیاسی آزادیخواه، استقلال طلب و طرفدار حاکمیت قانون، ازجمله طرفداران راستین «راه مصدق» روبرو می شود.
علاوه بر مطالب بالا، نوشته «تحلیل مختصری از گذشته ـ برای ترسیم راه آینده» به قلم آقای خلیل ملکی ، در تضاد آشکار با محتوی نوشته ای قرار داشت که دکتر محمدعلی خنجی در تاریخ سوم آبان ماه ١٣٣۴ ( حدودأ ٧ ماه قبل از نوشته خلیل ملکی) تحت عنوان «نظریۀ نهضت مقاومت ملی ایران دربارۀ سیاست داخلی و مسائل مربوط به آن»تحریر کرده بود. نوشته ای که محتوی آن قبل از انتشار در شماره های ١٩ و ٢٠ نشریه «راه مصدق» ارگان «نهضت مقاومت ملی»(۶) ، مورد تائید مسئولین تشکیلات مخفی نهضت مقاومت ملی قرار گرفته بود و در واقع مواضع و نظرات نیروهای مصدقی مخالف دولت کودتای را بیان می کرد.
گفتنی است در رابطه با همان نظرات و برداشتی که خلیل ملکی از «راه مصدق»، کودتای ٢٨ مرداد و شکست نهضت ملی داشت نتوانست نظر موافق فعالین نهضت ملی را برای عضویت خود در جبهۀ ملی دوم جلب نماید و لذا ، با تقاضای عضویت او درآن جبهه مخالفت می شود!
اما، با گذشت زمان، خلیل ملکی نیز مجبور می شود این واقعیت را بپذیرد که کودتای ٢٨ مرداد ١٣٣٢ برهبری سازمانهای جاسوسی «سیا» و «انتلیجنت سرویس» و نیروهای طرفدار دربار، نه تنها، نتوانسته است از نفوذ سیاسی ـ دکترمصدق دربین بسیاری از فعالین و نیروهای سیاسی ملّی ، ازجمله نیروهای معروف به «ملیون» بکاهد؛ برعکس، ارزش های محوری «راه مصدق» ، يعنی طرفداری از استقلال و آزادی و حاکمیت قانون به بخشی از ارزشهای هویت سیاسی بسیاری از فعالین سیاسی تبدیل شده است.
خلیل ملکی برای اینکه از جمع نیروهای ملّی بکلی طرد نشود، برای بار دوم بطور علنی در نظراتش نسبت به دکتر مصدق و «راه مصدق» تجدید نظر می کند و خود را مجددأ طرفدار«راه مصدق» محسوب می دارد. محتوی ٢ نامه ای که او به دکتر مصدق در اسفند ١٣۴١ و نوروز ١٣۴۴ نوشته است، بهترین گواه براین امرمی باشند. ــ بعدأ به مواضع اتخاذ شده از سوی خلیل ملکی درباره دکترمصدق در نامه های مزبور اشاره خواهم کرد.
***
در صفحات اول اين نوشته، جملاتی از نامه ١٨ ارديبهشت ١٣۴۶خليل ملکی به آقای دکتر امیر پیشداد را نقل کردم، اما قبل از بحث و اظهار نظر در باره محتوی آن ، لازم ديدم آن بخش از آن نامه که آن نقل قول هارا از آن اقتباس کرده بودم، بطور کامل نقل کنم تا برای خوانندگان دقيقأ روشن باشد که خليل ملکی در رابطه با چه مسائلی آن احکام غلط و بی اساس را درباره دکتر مصدق صادر کرده است.
در آن نامه می خوانيم:
«دوست عزيز
شمارۀ دوّم [ماهنامۀ سوسياليسم، دوره دوّم] نيز، مانند اوّلی يک نسخه به دست ما رسيد...
هرچند که بارها نوشته ام باز تکرار می کنم که تئوری های اجتماعی شاه ايران راجع به تحوّل مترقی است. هرچند کامل نيست...
باری، در اين شماره [ماهنامه سوسياليسم] آنچه راجع به استراتژی و تاکتيک نوشته شده است و بخصوص آنچه مربوط به تعريف مارکسيسم است، کاملأ مورد تأييد من نيز هست. البته مارکسيسم آن چيزی نيست که مارکس، در زمان حيات خود، يکبار برای هميشه، گفته باشد. مارکسيسم به عنوان مکتب زنده ای در طول تاريخ برطبق آزمايش ها ساخته شده.
انتقادی که اين بار دارم مربوط به اين است که از دکترمصدّق بُتی ساخته می شود و اشتباهات سياسی او را به احزاب نسبت می دهيد که، گويا، بمناسبت ضعفِ ايدئولوژيکِ احزاب طرفدار جبهۀ ملّی بوده که مصدّق موفّق نشده است. البته موضوع مفصّل است و در اين جا نمی توان [آن را به تفصيل] طرح کرد. بطور خلاصه و در حقيقت، اعلام عقيده و تذکّر بعضی از واقعيات:
١ ـ دکتر مصدّق به احزاب عقيده نداشت و حتی خود را مافوق جبهۀ ملی و احزاب اعلام کرده و موقع انتخابات [دوره هفدهم مجلس شورای ملّی] موجب شد که جبهۀ ملی بکلّی تعطيل گرديد، و پس از آن، من اصطلاح «نهضت ملّی» را جانشين «جبهۀ ملّی» ـ که ديگر نبود ـ کردم.در مجلس [هفدهم] نيز ديگر فراکسيون جبهۀ ملی نبود، بلکه فراکسيون نهضت ملّی بود. با وجود تذکّرات مستمرّ و دائمی من، به حزب و حزب بزرگ عقيده نداشت. فقط بعد از [حوادث] ٩ اسفند توانستم او را متقاعد کنم ، امّا متأسفانه بمناسبات ديگر، کار از کار گذشته بود.
٢ـ صحيح است که حزب استالينی توده کارشکنی می کرد. امّا صحيح تر، اصطلاحی است که عامّه مردم آن را اختراع کردند: «توده نفتی»، يعنی ترکيب سياست انگليس و حزب توده کارشکنی می کرد، و اين ضعف ايدئولوژيک ما نبود که موجب شکست شد، ضعف ايدئولوژيک دکتر مصدق و تمام رهبران نهضت ملّی بود که از کارشکنی های حزب توده ـ نفتی سر در نياوردند. و آلت دست انگليس ها گرديند و ما را که از کارشکنی های حزب توده پرده برمی داشتيم، اغلب تخطئه کردند.
٣ ـ ٢٨ مرداد اجتناب پذير بود. عدم آگاهی رهبری موجب شکست شد.اين موضوعی نيست که ما پس از گذشت زمان گفته باشيم. درآن زمان هم، شرايط و عوامل شکست را برشمردم و هم عوامل پيروزی را پيشنهاد کرديم. اسناد و مدارک و شواهد زياد هست که حزب زحمتکشان (نيروی سوّم) عوامل پيروزی را برشمرده و پيشنهاد کرده، هم در روزنامه [نيروی سوّم] و هم بيشتر بطور شفاهی به خود دکتر مصدّق اعلام کرديم. اما ضعف ايدئولوژيک او و عدم آشنائی او به سياست جهانی روز موجب شکست گرديد. پيشنهاد من [ به اختصار چنين بود]:
ــ به وجود آوردن گارد نهضت ملّی، مستقل از ديگر نيروها.
ــ به وجود آوردن کميته های نهضت ملّی در وزارت خانه ها و بنگاه ها.
ــ پيش گرفتن سياست واقع بينامه نسبت به مسئله نفت.
ــ کوشش برای جدا نگاه داشتن آمريکا از انگلستان.
البتّه تراست های نفت آمريکا پيوسته پشتيبان شرکت نفت [ايران و انگليس] بود، امّا سياست دولت آمريکا در بدو کار و تا اواخر عين سياست انگلستان نبود. مصدّق کاری کرد که آمريکا را دربست با انگليس همآهنگ ساخت تا نقشه کودتای ٢٨ مرداد به دست سيا و حکومت نامرئی عملی شد... و بسياری نکات ديگر، که اَميدوارم حوصله کنم و آنها را روی کاغذ بياورم...»
تمام مطالب مندرج در کروشه [ ] از ناشرين «کتاب نامه ها» می باشد. ناشرين همچنين با نمره گذاری در جلوی برخی ازواژه ها وجملات، توضيحاتی در بخش يادداشت ها داده اند. کپی نامه مورد بحث، بانضمام بخش يادداشت های ناشرين که با نمره گذاری مشخص کرده اند، در شبکه اينترنتی قرارداده شد.( ٧)
جملاتی که ازنامه ١٨ ارديبهشت ١٣۴۶ نقل شد، صرفنظر از نشان دادن «عقده خود بزرگ بينی» خليل ملکی، بيانگر اين ادعا است که دکتر مصدق در دوران نخست وزيری اش، مرتکب اشتباهات زيادی شده است، که خليل ملکی آن اشتباهات را در رابطه با « ضعفِ ايدئولوژيکِ» دکتر مصدق، تفسير نموده و چنين نتيجه گيری کرده است که دکتر مصدق بخاطر آن ضعف، نتوانسته از کارشکنی های حزب توده سردرآورد و به «آلت دست انگليسی ها» تبديل می شود!! و بخاطر عدم آشنائی دکتر مصدق به «سياست جهانی روز» و بی توجهی ايشان به «پيشنهاد» خليل ملکی («مارکسيست» و «ايدئولوگ») ، موجب شکست در ٢٨ مرداد ١٣٣٢ می گردد!
جالب آنکه ناشرين کتاب «نامه های خليل ملکی» ـ آقايان دکتر امير پيشداد و دکتر محمدعلی همايون کاتوزيان ـ ، در نوشته تبليغاتی که در رابطه با معرفی آن کتاب در صفحه پشت جلد آن کتاب درج کرده اند،گزافه گوئی و خودستائی و تحريف واقعيات تاريخی ... از سوی «خليل ملکی » را با تعاريف خود ساخته و با بکار بردن واژه هائی همچون "«حماقت» ديگران و بی اعتنايی آنها به «عقل و منطق»" ، به حساب «رُک گوئی» خلیل ملکی گذاشته اند.(٨) بدون اينکه حتی به اين موضوع توجه کرده باشند که، چنان اظهارات و احکام بی پايه ای از سوی خليل ملکی درباره دکتر مصدق، در تضاد با مواضع اتخاذ شده از سوی خود او ــ باصطلاح آن فرد رُک گو ــ ، ازجمله محتوی همان دونامه به دکتر مصدق که در صفحات ۶۴ تا ٩٠ و ٣٠١ تا ٣٠٣ کتاب نامه ها چاپ شده اند، قرار دارد!!
مواضع خليل ملکی درنامه مورد بحث(نامه ١٨ ارديبهشت ١٣۴۶به دکتر امیر پیشداد) درباره دکتر مصدق، اين سئوال را بدرستی باخود بهمراه دارد که آیا خلیل ملکی «رُک گو»، از همان دکتر مصدقی صحبت می کند که او در نامه اسفند ١٣۴١ ــ چهار سال قبل از فوت دکتر مصدق ــ بعنوان «پدر بزرگوار ملت ايران» نام برده و طی آن نامه به يکسری اطلاعات درباره فعاليتهای سياسی خود و سازمان سياسی اش اشاره نموده و اعضاء کميتۀ مرکزی جامعۀ سوسياليست های نهضت ملی ايران و عده ای از فعالين آن سازمان در اروپا (از جمله آقای اميرپيشداد) و حتی همسرش بانو صحيبه گنجه ای را به ایشان معرّفی کرده بود؟
در نامه اسفند ١٣۴١ ــ ۴ سال قبل از فوت دکترمصدق ــ می خوانيم:
«...برای گزارش دادن به آنجناب و اطمينان دادن اين امر است که کاری را که شما با شايستگی شروع کرديد نافرجام نخواهد بود و نسل جوان با ارزش و شجاع ايران و همۀ زحمتکشان و روشنفکران و ديگران آن را با لياقت ادامه خواهند داد. فراموش نمی کنم پس از مراجعت از فلک الافلاک پسرم که در آن زمان دهساله و نوآموز بود می گفت: ما در مدرسه سازمان «پويندگان راه مصدق» به وجوآورده ايم. آری، اکثريت بزرگ ملت ايران پويندگان راهی هستند که نام آن پدر بزرگوار علامت و نشانۀ آنست. و منظوراز اين گزارش نيز اينست که ماهم می کوشيم سهم خود را در اين جهاد مقدس در صحنه ملی و بين المللی با شايستگی انجام دهيم.».(٩) (تاکيد درهمه جا از منصور بيات زاده)
و باز آیا منظور از دکترمصدق در آن نامه ی مورد بحث (نامه ١٨ ارديبهشت ١٣۴۶به دکتر امیر پیشداد)، همان دکتر محمد مصدقی است که درنامه نوروز ١٣۴۴ ــ تقريبأ دوسال قبل از درگذشت دکتر مصدق ــ ، خليل ملکی «رُک گو» باتفاق ۴ نفر ديگر از اعضای کميته مرکزی جامعه سوسياليست های نهضت ملّی ايران، به دکتر مصدق نوشته اند ــ که در کتاب نامه های خليل ملکی، نام آن ۴ نفر ذکر نشده است ــ ، و نامه را با عنوان «رهبر معظّم و پدر بزرگوار ملت ايران» شروع کرده اند.
در آن نامه تبريک نوروزی سال ١٣۴۴ می خوانيم:
«... بدين وسيله عهد و پيمان خود را با آن رهبر بزرگ تجديد می کنيم...
سوسياليست های امروزی، اعم از آنهایی که در ايران و درخارج از ايران هستند، درتمام مراحل مبارزات قبلی نيز همواره از افکار آن رهبر معظّم مَلهم بوده اند و جمع و متّحد شدن تمام نيروهای ملّی را در کانون جبهۀ ملی با رهبری آن جناب بهترين راه و رسم وصول به هدف تشخيص می داده اند...
ما از روی ايمان و عقيده، عهد و پيمان خود را تجديد می کنيم که برای غلبه بر اين اوضاع و خروج از بُن بستی که درآن قرار داريم از پای ننشينيم و آنچه نيروی جسمی و فکری در خود داريم، در راهِ رسيدن به هدف صرف کنيم.» (١٠)(تاکيد درهمه جا از منصور بيات زاده)
اگرچه در پايان آن نامه، ضميمه ای از سوی ناشرين، بنام «ياد داشت ها» اضافه نشده است، ولی توضيحی از سوی خليل ملکی که با علامت ستاره (*) مشخص شده ، درج گرديده است. در آن توضیح می خوانيم:
«* به اين نامه، توسُط من، جواب محبّت آميزی آمده بود [دکترمصدق به نامه اول خلیل ملکی به تاریخ اسفند ١٣۴١ جواب نداده بود. برای کسب اطلاعات بیشتر در اینمورد به پانویس شماره ١١ همین نوشته مراجعه کنید ــ توضیح از منصور بیات زاده](١١) و مانند ساير نامه ها به احزاب ديگر فراموش کردن اختلافات گذشته يادآوری شده و به اتّحاد و اتّفاق دعوت شده بود.محض اطلاع شما[سوسياليست های ايران در اروپا] رونوشت[را] که حاضربود فرستادم.». (مطالب مندرج در گروشه ها[ ] از ناشرين کتاب نامه ها می باشد. تاکید از منصور بیات زاده).
متن پاسخ دکتر مصدق به نامه نوروز ١٣۴۴، در کتاب «نامه های خليل ملکی» درج نشده است. ولی برای آگاهی خوانندگان محترم، آن متن به نقل از کتاب «نامه های دکتر مصدق» در پانويس شماره ١٢ اين نوشته که خطاب به جناب آقايان محترم خليل ملکی ـ مهندس قندهاريان ـ ميرحسين سرشار ـ رضا شايان ـ عليجان شانسی نمايندگان جامعه ی سوسياليست های نهضت ملی ايران می باشد، درج شده است. (١٢)
تفاوت میان محتوی دو نامه ی خلیل ملکی که اشاره رفت(نامه اسفند ١٣۴١ و نامه نوروز ١٣۴۴) از یکسو و محتوی نامۀ مورد بحث(نامه ١٨ ارديبهشت ١٣۴۶ به دکتر امیر پیشداد) از سوی دیگر را به چه حسابی باید گذاشت؟ به حساب خصوصيات «رُک گوئی» خلیل ملکی و یا کوشش او درجهت سرپوش گذاشتن برتغییر مواضع سياسی و در واقع فاصله گرفتن وی از نظريه «نيروی سوم» و در تحليل نهائی خط بطلان کشيدن بر ارزشهای تشکيل دهنده «راه مصدق»، (١٣) همان راهی که او در نامه اسفند ١٣۴١ چنين تعبير و تفسير کرده بود:
« آری، اکثريت بزرگ ملت ايران پويندگان راهی هستند که نام آن پدر بزرگوار علامت و نشانۀ آنست »؟
در واقع روشن نیست کسی که ٢ سال قبل از مرگ دکتر مصدق (نوروز ١٣۴۴) طی نامه ای باتفاق ۴ نفر دیگر از رهبران جامعه سوسیالیستهای ملی ایران به دکتر مصدق می نویسد:
« عهد و پيمان خود را با آن رهبر بزرگ تجديد می کنيم ... ما از روی ايمان و عقيده، عهد و پيمان خود را تجديد می کنيم »،
برمبنای کدام «منطق و ایدئولوژی»، ٢ ماه بعد از مرگ دکتر مصدق درنامه ١٨ ارديبهشت ١٣۴۶ آنچنان منفی درباره دکتر مصدق به قضاوت پرداخته است؟!!
ادامه دارد
دکتر منصور بیات زاده
پنج شنبه ١۴ اسفند ۱۳۹۳ ـ ۵ مارس ۲۰۱۵
برابر با چهل و هشتمین سالگرد درگذشت دکتر محمدمصدق رهبر فقید نهضت ملّی ایران
پانويس :
١ ــ تحریف تاریخ! ـ چرا دکتر امیرپیشداد و دکترمحمدعلی همایون کاتوزیان طی «ويرایش کتاب «بر خورد عقاید و آرا» خليل ملکی، دست به تحریف تاریخ زده اند؟! ـ دکتر منصور بیات زاده
٢ ـ پيشداد، امیر و محمد علی همايون کاتوزيان ـ کتاب «نامه های خليل ملکی» ـ تهران : نشرمرکز ـ ١٣٨١ ـ
در آن کتاب جمعأ ١٠٧ نامه از خليل ملکی بانضمام ترجمه نامه آلبرت کارتی دبير بين الملل سوسياليست ها به خليل ملکی ــ ، فردی که فعاليتهای زيادی برای آزادی خليل ملکی از زندان رژيم محمد رضا شاه پهلوی انجام داده ــ ، درج شده است. آن مجموعۀ شامل دو نامه به دکتر مصدق (نامۀ ای بتاريخ اسفند ماه ١٣۴١ با امضاء خليل ملکی که دکترمصدق، به آن نامۀ پاسخ نداده است ــ ، نامۀ دوم بتاريخ فروردينماه ١٣۴۴ که در واقع تبريک عيد نوروزی بوده است. با توجه به پاسخ دکتر مصدق به آن نامه ، مندرج در صفحۀ ٣۴٢ جلد اول کتاب نامه های دکترمصدق ، علاوه بر خليل ملکی ، مهندس قندهاريان ــ ميرحسين سرشار ــ رضاشايان ــ عليجان شانسی بايد از امضاء کنندگان آن نامه بوده باشند، چون پاسخ دکتر مصدق به آن افراد نیز می باشد؛ در حاليکه در کتاب نامه های خليل ملکی که آن نامه در صفحات ٣٠١ و ٣٠٢ درج شده، آن اسامی قيد نشده اند)؛ يک نامه به جبهه ملی دوم توسط سيّد محمد علی کشاورز صدر؛ يک نامه خطاب به اولياء امور؛ يک نامۀ به آيت الله کاشانی؛ يک نامه به ملت ايران و حزب نيروی سوم؛ يک نامه به آلبرت کارتی دبير بين الملل سوسياليست ها؛ يک نامه به عبدالحسين نوشين؛ يک نامه به «انستيتو برای رشد و توسعه» اتريش می باشد.
گيرندگان بقيّه نامه های مندرج در آن کتاب، تشکلهای جامعه سوسياليستهای ايران در اروپا و فعالين و طرفداران آن جامعه بوده که اکثرأ بعنوان «دوست عزيز» خطاب شده اند؛ ازجمله ٢ نامه به احمد علی رجايی؛ ٣ نامه به فريدون دژدار؛ يک نامه به محمدعلی همايون کاتوزيان؛ يک نامه به مسعود قدرت؛ ٢ نامه به مرتضی مظفری؛ ١٧ نامۀ به حسين ملک (برادر خليل ملکی)؛ ۶٣ نامه از آن ١٠٧ نامه به امير پيشداد ـ پزشگ مقيم فرانسه ـ.
در پايان هريک از نامه ها، توضيحاتی از سوی ناشرين و تنظيم کنندگان کتاب در بخش «يادداشت ها» درج شده است.
٣ ـ ترکمان، محمد ــ «نامه های دکتر مصدق» ـ نشر هزاران در دوجلد ـ چاپ دوم ١٣٧۵ (جلد اول شامل ۵٣٨ نامه، باضافه منابع و مآخذ، اسناد، تصاوير و فهرست اعلام ــ جلد دوم شامل ۶٩٣ نامه، باضافه منابع و مآخذ، عکس برخی از اسناد، تصاوير و فهرست اعلام. جمعأ درآن دو جلد کتاب ١٢٣١ نامه چاپ شده است.).
۴ ـ ملکی،خلیل ـ تحلیل مختصری از گذشته ـ برای ترسیم راه آینده مندرج در شماره ١٠ مجله نبرد زندگی، صفحه ٢٨ و همچنین درکتاب «رویدادها و داوری ١٣٣٩ ـ ١٣٢٩ ـ خاطرات سیاسی مسعودحجازی» بقلم مسعود حجازی، صفحه ٧٣٧ ، چاپ گلشن، چاپ اول: تابستان ١٣٧۵
۵ ـ نظريه «نيروی سوم»، نظریه ای که خلیل ملکی پس از پیروزی مبارزات نهضت ملی و در آن رابطه ملی شدن صنعت نفت درسراسر ايران ، در دوران نخست وزيری دکتر مصدق، در سال ١٣٣٠ برپايه ی محتوی دکترين «سياست موازنه منفی» دکتر مصدق، همان «دکترینی » که خلیل ملکی در سال ١٣٢٣ بعنوان یکی از صاحبنظران حزب توده عليه آن مبارزه کرده بود، مطرح می کند. نظريه ای که همچون دکترين «سياست موارنه منفی» دکترمصدق، مخالف با نفوذ بيگانگان از جمله بلوک غرب (آمريکا، انگليس...) و بلوک شرق (اتحادجماهير شوروی سوسياليستی) در ايران بود.
ــ در صفحات ٢ و٣ نشریه ای بنام « نيروی سوم چيست» چنين می خوانيم:
« آنهائی که از هيأت حاکمه منحط بکلی مأيوس اند، و از رهبران حزب توده ... انتظاری ندارند، نيروی سوم اند. آنهائی که ملی شدن نفت در سراسرايران، يعنی ملی شدن تمام منابع و صنايعی را که انگليس ها يا روس ها طمع به آن دارند، درآن واحد خواهان هستند، نيروی سوم اند. آنهائی که حفظ استقلال سياسی و اقتصادی ايران را بدون چسبيدن هميشگی به بلوک شرقی يا غربی امکان پذير می دانند، آنهائی که بر نيروی ملت خود، به استعداد و لياقت رهبران ملت خود، ايمان دارند، و بدون پيروی بی چون و چرا از اين يا آن دولت مقتدر خارجی حل مشکلات ايران و به دست گرفتن سرنوشت ملت ايران را به دست ايرانيان امکان پذير می دانند، نيروی سوم اند ... کارگران اقصی نقاط ايران، دهقانان دور افتاده ايران، که دکتر مصدق و آيت الله کاشانی را علامت و نشانه طرد انگليس ها ــ بدون جانشين کردن اينان از آمريکا و شوروی ــ می دانند؛ زحمتکشانی که آرزوی اين را دارند که مالک دسترنج خود و وسائل کارخود گردند، و اين انتظار را ــ به غلط يا صحيح ــ از دکترمصدق دارند، نيروی سوم اند. روشنفکرانی که خود را درخدمت طبقه سوم قرار داده اند، و راه حل مشکلات خارحی و داخلی را مطابق فرضيه های سوسياليستی تنها راه و چاره می دانند، و با نيروی خود ملت ايران، رشد و تکامل سوسياليسم را ضروری می دانند، نيروی سوم اند. ولی از اينها گذشته، آن سرمايه دارملی [يعنی بازرگان]، و حتی آن فئودال[يعنی زميندار] بزرگ شمال و جنوب که می خواهد با ملت و طبقات سوم برای بيرون راندن يا راه ندادن نفوذ بيگانه و سرمايه های خصوصی و دولتی بيگانگان به شمال و جنوب هم آواز باشد، به معنی اعم نيروی سوم است.[اما] آنهائی که تمام فکر و ذکر و فراست و هوش خود را متوجۀ اين کرده اند که آينده مال کدام قدرت بيگانه است، آنها از نيروی سوم خبری ندارند.»( فقط تاکيدها از منصور بیات زاده است.) و در صفحه ٨ همان نشريه می خوانيم:
" دکتر مصدق، به عنوان علامت و نشانه نيروی سوم به معنی اعم آن، بارزترين، آگاه ترين، و با ارزش ترين شخصيتی است که تاريخ معاصر ايران در مقابل توسعه طلبان، از هرنوع، می شناسد.».
به نقل از صفحات ٢ و ٣ و ٨ جزوه « نيروی سوم چيست» ؛ و صفحات ١٩١ تا ١٩۴ مقدمۀ محمدعلی همایون کاتوزيان در کتاب «خاطرات سياسی خليل ملکی» ـ چاپ دوم ١٣٦٠ ـ اروپا.
برای کسب اطلاعات بيشتر در آنمورد به مطلب زير مراجعه کنيد:
آيا مُوضع دکتر همايون کاتوزيان در پشتيبانی از نخست وزيری دکترعلی امينی در سال ١٣۴٠، درمغايرت با دست آورد های ملی شدن صنعت نفت و تز معروف به «نيروی سوم» نيست؟
۶ ـ نشریه «راه مصدق»، ارگان «نهضت مقاومت ملی» بود. تشکیلات مخفی که برهبری آيت الله سیدرضا زنجانی و عده ای دیگر از طرفداران دکتر مصدق بعد از کودتای ٢٨ مرداد تشکیل شده بود.
متن نوشته تحلیلی دکترمحمد خنجی تحت عنوان: «نظریۀ نهضت مقاومت ملی ایران دربارۀ سیاست داخلی و مسائل مربوط به آن» در صفحات ٢۴٢ تا ٢٧۴ ، جلد ٢ اسناد نهضت مقاومت ملی ایران، درج گردیده است.
همچنین آن نوشته در صفحات ٧٠٢ تا ٧٣۴ کتاب «رویدادها و داوری ١٣٣٩ ـ ١٣٢٩ ـ خاطرات سیاسی مسعودحجازی» بقلم مسعود حجازی، چاپ گلشن، چاپ اول: تابستان ١٣٧۵ چاپ شده است.
٧ ـ کپی نامه ١٨ ارديبهشت ١٣۴۶ خليل ملکی به دوست عزیز(اميرپيشداد)، ـ بانضمام بخش يادداشت های ناشرين در صفحات ۴١۴ تا ۴١٧ کتاب نامه های خليل ملکی، که توضیحات خود را با نمره گذاری مشخص کرده اند.
٨ ــ «اين نامه ها ـ صرفنظر از محضِ اطلاعاتِ ريز مضبوط در آنها که در جای ديگری نيست ـ باز هم ملکی را بازتر و بی پوشش تر از پيش نشان می دهند و چيزهايی از سادگی روان شناختی اش از رک گويی بی امان و غير سياستمدارانه اش، از اعتماد به نفسش، از گذشت و چشم پوشی اش، از انعطاف سياسی اش، از کم حوصلگی و حسّاسيش نسبت به «حماقت» ديگران و بی اعتنايی آنها به «عقل و منطق» و (به همين دليل) از سهل انگاری اش نسبت به جنبه های عاطفی اعتقادات سیاسی، از مناعتش، از دست تنگی اش، از بيماری هايش ، از روابط و مسائل خانوادگی اش و از چيزهای ديگری حکايت می کنند که فقط کسانی که او را خوب می شناختند با آن آشنائی دارند...»
به نقل از صفحه پشت جلد کتاب نامه های خليل ملکی بقلم آقايان دکتر امير پيشداد و دکتر محمد علی همايون کاتوزيان.
٩ ـ «نامه اسفند ١٣۴١» خلیل ملکی به دکتر مصدق تحت عنوان«پدر بزرگوار ملت ايران»، برگرفته از صفحات ۴۶٣ تا ۴٨۶ کتاب خاطرات سیاسی خلیل ملکی ... ـ چاپ دوم ١٣۶٠ اروپا ـ از انتشارات «کوشش برای پیشبرد نهضت ملی ایران» .
١٠ ــ نامه رهبران جامعه ی سوسياليستهای ملی ايران، نوروز ١٣۴۴ ، ـ تقريبأ دوسال قبل از درگذشت دکتر مصدق ــ ، به دکتر مصدق.
برگرفته از صفحات ٣٠١ تا ٣٠٣ ـ کتاب نامه های خليل ملکی.
١١ ـ اظهار خوشحالی خلیل ملکی از دریافت «جواب محبت آمیز» از دکترمصدق به نامه رهبران جامعه ی سوسياليست های ملی ايران (نوروز ١٣۴۴) بدین خاطر باید باشد که دکتر مصدق به نامه اسفند ١٣۴١خليل ملکی بعللی پاسخ نداده بود.
امّا، دکتر محمدعلی همايون کاتوزيان استاد دانشگاه آکسفورد انگیس، درهنگام تنظيم مطالب کتابی بنام «تاريخ سياسی خليل ملکی» که آ ن نامه را بعنوان يکی از اسناد مهم درآن درج کرده است، «ابتکار جالبی» بکار می برد. اگر چه آن «ابتکار»، هيچگونه جنبه علمی نداشته و بيشتر به «سندسازی» شباهت دارد. ولی او از آن طريق موفق می شود تا بسياری از خوانندگان آن کتاب چنين تصور کنند که دکتر مصدق به آن نامه پاسخ داده است.
برای آشنا شدن با چگونگی «ابتکار جالب» استاد دانشگاه آکسفورد و چگونگی شيوه تاريخنگاری آن «استاد» محترم، از طريق لينک زير به توضیح در آنباره، مراجعه کنيد.
توضيح بالا مربوط به پانويس شماره ٢۴ بخش پنجم نوشته ای می باشد که من ( منصور بيات زاده) در نقد اظهارات آقای دکتر محمد علی همايون کاتوزيان، تحت عنوان:«تاريخنگار و مورخ مسئول، منصف و بيطرف، رويدادها، نظرات و عقايد را آنطوری که اتفاق افتاده و مطرح شده اند، تحرير و تفسيرمی نمايد و ازتحريف، تقلب، تملق، دروغ ، تزوير و عوامفريبی اجتناب می ورزد!»، نوشته بودم.
١٢ ـ نامه دکتر مصدق در جواب نامه رهبران جامعه ی سوسياليستهای ملی ايران
«احمدآباد ـ فروردين ١٣۴۴
جنابان آقايان محترم خليل ملکی ـ مهندس قندهاريان ـ ميرحسين سرشار ـ رضاشايان ـ عليجان شانسی نمايندگان جامعه ی سوسياليست های نهضت ملی ايران ادام اللّه بقائهم
مرقومه محترمه مورخ ٢٧ اسفندماه عزوصول ارزانی بخشيد. از توجهاتی که نسبت باين اقل هموطنان ابراز فرموده ايد نهايت امتنان حاصل گرديد. اميدوارم که اين سال بآقايان محترم مبارک و ميمون باشد و سالهای بسيار در کمال صحت و خوشی بسر بريد و بآرزوی خود که آزادی و استقلال ايران است برسيد. برای پيمودن اين راه صعب العبور بايد نظريات شخصی را کنار گذاشت، جمعيت ها و دستجات با يک اتحاد کامل آن را بپمائید. از این جانب که در زندان بسر می برم و از اين قلعه حق خروج ندارم کاری ساخته نيست و اميدی ندارم جز اينکه خواهان آزادی و استقلال از گذشته حرفی نزنند آن را فراموش کنند و باهم اتحاد نمایند.
دکترمحمد مصدق»
برگرفته از کتاب نامه های دکترمصدق ـ صفحه ٣۴٢ ـ جلد اول ـ چاپ دوم ١٣٧۵ ـ گردآورنده: محمدترکمان ـ نشرهزاران
همچنین کپی نامه دکتر مصدق به نقل از کتاب نامه های دکترمصدق در شبکه اینترنتی
١٣ ـ راه مصدق و ارزشهای تشکيل دهنده آن «راه» ؛« متن سخنرانی دکتر منصور بيات زاده در کنفرانس ١٢٩ امين زاد روز دکتر محمد مصدق
و «ارزش های سياسی – اجتماعی نهضت ملی ایران کدامند ؟» و «آیا در دوران جهانی شدن آن ارزش ها همچنان به اعتبار خود باقی هستند یانه؟ » ــ دکتر منصور بيات زاده
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر