نگاهي به...

هر آنچه منتشر ميشود به قصد و هدف آگاهی رسانی و روشنگری است۰ ما حق "آزاد ی بيان" و" قلم" را جزء لاينفک مبارزه خود ميدانيم! ما را از بر چسب و افترا زدن باکی نيست! سلام به شهدای خلق! سلام به آزادی!

۱۳۹۷ شهریور ۱۲, دوشنبه

من نه از خدایان، بَل از قانون گزاران ـ که میباید مُنادی و گزارنده ی قوانینِ جاودانه ای باشند که خداوند به آدمیان ابلاغ میکند ـ میخواهم تا قوانینِ دَم را ـ که قتل قضائی را رَوا میدارد و مطرودِ اخلاقیات و قانونِ اساسیِ جدیدِ ایشان است



 در باره ی مجازات اعدام
سخنرانی روبسپیر
در مجلسِ موسسانِ فرانسه
(٣۰ مِه ۱۷۹۱)
ترجمه از زبانِ فرانسه: 
بیژن هیرمن پور

این خبر به آتن رسید که در شهرِ آرگُس، تعدادی از شهروندان به مجازاتِ مرگ محکوم شده اند. مردمِ آتن به معابد شتافتند تا خدایان را فراخوانند و از ایشان بخواهند آنها را از اندیشه هایی چنین قساوتآمیز و مرگبار بازدارند.
من نه از خدایان، بَل از قانون گزاران ـ که میباید مُنادی و گزارنده ی قوانینِ جاودانه ای باشند که خداوند به آدمیان ابلاغ میکند ـ میخواهم تا قوانینِ دَم را ـ که قتل قضائی را رَوا میدارد و مطرودِ اخلاقیات و قانونِ اساسیِ جدیدِ ایشان است ـ از مجموعه ی قوانینِ فرانسویان حذف کنند. میخواهم به آنان ثابت کنم که مجازاتِ مرگ اولاً ناعادلانه است و ثانیاً شدیدترینِ مجازاتها نیست و بسیار بیش از آنکه از جنایات پیشگیری کند، موجبِ افزایش آنها میشود.
بیرون از جامعه ی مدنی، هرگاه دشمنی سرسخت به قصدِ جان، به من حمله ور شود، یا پس از آنکه بیست بار او را دفع کردم، باز برایِ ویران کردنِ مزرعه ای که با دستانِ خود کِشته ام، یورش آوَرَد، از آنجا که من به جُز نیرویِ فردیِ خود چیزِ دیگری ندارم تا در مقابلِ نیرویِ او قرار دهم، یا باید خودم نابود شوم، یا او را بکُشم. و قانونِ دفاعِ طبیعی نیز عملِ مرا توجیه و تصدیق میکند. ولی در جامعه ـ که نیرویِ همگان در برابرِ این یک تَن مُسلح است ـ کدام اصلِ حقوقی میتواند جوازِ اعدامِ او را صادر کند؟ کدام ضرورت میتواند جامعه را از مجازاتِ این کار معاف کند؟
فاتحی که فرمان به کشتارِ دشمنانِ اسیرش میدهد، وحشی خوانده میشود. شخصِ بالغی که گلویِ کودکی را میبُرَد ـ که به سهولت میتواند خلعِ سلاح و مجازاتش کند ـ دیوی مخوف به نظر میرسد. متهمی را که جامعه محکوم میکند، در نهایت، برایِ او، چیزی نیست جُز دشمنی شکست خورده و ناتوان و در مقابلِ او، از یک کودک در برابرِ یک آدمِ بالغ، ضعیف تر است.
در نتیجه، این صحنه هایِ اعدام که با اینهمه دَم و دستگاه و تشریفات، به فرمانِ جامعه، ترتیب داده میشود، از دیدگاهِ حقیقت و عدالت، چیزی نیست مگر آدمکُشی هایی کثیف و جنایاتی رسمی که نه از سویِ افراد، بلکه از طرفِ آحادِ ملّت، با ظاهری قانونی سر میزند. از قساوت آمیز و افراطی بودن این قوانین حیرت نکنید؛ اینها ثمره ی کارِ تعدادی خودکامه است؛ زنجیرهایی است که با آن، نوعِ بشر را به بند میکشند؛ سِلاحهایی است که به مَدَدِ آنها، نوعِ بشر را به انقیاد درمیآورند. این قوانین با خون نوشته شده است. 
«اعدامِ شهروندِ روم مُجاز نیست!» 
این بود قانونی که مردم وضع کرده بودند. ولی سیلا غلبه کرد و گفت: «همه ی آنان که علیهِ من سِلاح به دست گرفتند، سزاوارِ مرگاند.» اُکتاو و شُرکایِ جنایاتش این قانون را تأیید کردند.
تحتِ حکومتِ تیبر، ستایش از بروتوس جنایتی سزاوارِ مرگ انگاشته میشد. 
کالیگولا کسانی را که در هَتکِ حُرمت، تا حدِّ عریان شدن در مقابلِ تصویر او (یعنی امپراتور) پیش رفته بودند، به مرگ محکوم کرد. 
پس از آنکه استبداد جُرمِ «سوءقصد به پادشاه» را ابداع کرد ـ که ممکن بود عملی ساده یا قهرمانانه باشد ـ دیگر چه کسی جرأت میکرد فکر کند که این جُرم ممکن است مجازاتی ملایمتر از مرگ داشته باشد، بدونِ آنکه خود در معرضِ اتهامِ سوءقصد به پادشاه قرار گیرد؟
هنگامی که فناتیسم ـ که زاییده ی وحدتِ شومِ جهل و استبداد است ـ به نوبه‍ی خود، جُرمِ «سوءقصد به سلطنتِ الهی» را ابداع کرد و در هذیانگویی هایِ خود، نقشه ی انتقامِ ذاتِ خداوند را طرح ریزی کرد، آیا نمی بایست به او نیز خون تقدیم کند و او را دستِکم، همسطحِ جانورانی قرار دهد که خود را سایه اش میدانستند؟ 
هوادارانِ این رَویه ی کهنه و وحشیانه میگویند: «مجازات اعدام لازم است و بدون آن، هیچ بازدارنده ی موثری در مقابلِ جنایت وجود ندارد.»
چه کسی این را به شما گفته است؟ آیا تمامِ عواملی را که از طریقِ آنها، قانونِ جَزا میتواند رویِ حساسیّتهایِ انسان اثر بگذارد، به حساب آورد اید؟
دریغ!... آدمی ـ پیش از مرگ ـ توانِ تحمّلِ چه دردهایِ جسمی و روحی را که ندارد! میلِ به زندگی در مقابلِ غرور ـ این نیرومندترین تمایلی که مهارِ قلبِ آدمی را در دست دارد ـ تسلیم میشود. برایِ انسانِ اجتماعی، مخوفترینِ مجازاتها همانا هَتکِ حیثیت و اِبرازِ کوبنده ی انزجارِ عمومی است.
وقتی قانونگزار میتواند با توّجه به حساسیّتهایِ عاطفی و حسّیِ آدمی، با روشهایِ گوناگون، شهروند را تنبیه کند، چگونه میتواند گمان کند که چارهای جُز مجازاتِ اعدام ندارد؟ 
مجازات نه به منظورِ آزار دادنِ محکوم، بلکه برایِ پیشگیری از وقوعِ مُجددِ جُرم، به دلیلِ بیم از مجازات، وضع میشود. 
قانونگزاری که اعدام و سایرِ مجازاتهایِ بیرحمانه را بر وسایلِ ملایم تری که در اختیار دارد، ترجیح میدهد، حُسنِ سُلوکِ عمومی را زیرِ پا میگذارد و از حساسیّتِ اخلاقیِ مردمی که بر آنان حکومت میکند، میکاهد؛ به سانِ آن آموزگارِ ناشی که با استفاده ی مُکرر از تنبیه هایِ سخت و خشن، ذهنِ شاگردِ خود را مُشَوّش و کور میکند. 
سرانجام، این قانونگزار با وارد کردنِ فشارِ زیاد بر اهرم هایِ حکومت، آنها را فرسوده و ضعیف میکند. قانونگزاری که چنین مجازاتی وضع میکند، این اصلِ حیاتبخش را نادیده میگیرد که موثرترین وسیله برایِ از بین بُردنِ جنایت، تطبیقِ مجازات با تمایلاتِ متفاوتی است که آن جنایت را به وجود میآوَرَد. به عبارتِ دیگر، آنها را باید از طریقِ خودشان مجازات کرد. چنین قانونگزاری کلیه ی مفاهیم را درهم میآمیزد، تمامِ روابط را مغشوش و علناً هدفِ قانونِ جَزا را نقض میکند.
میگویید: «مجازاتِ مرگ لازم است.»؟ 
اگر چنین است، پس چرا ملّت هایِ بسیاری توانسته اند بدونِ اِعمالِ آن، امورشان را بگذرانند؟ بر اثرِ کدام تقدیر، این مردمان از همه عاقل تر، سعادتمندتر و آزادترند؟ اگر مجازاتِ مرگ برایِ پیشگیری از جنایاتِ بزرگ از همه ی مجازاتها مناسب تر است، پس چنین جنایاتی در میانِ ملّت هایی که آن را پذیرفته اند و به وفور آن را به کار میبَرَند، میبایست از همه جا کمتر باشد. ولی دقیقاً وضع برعکس است. ژاپُن را در نظر بگیرید. هیچ جا مجازاتِ اعدام و شکنجه اینقدر فراوان نیست و هیچ جا نیز جنایت این همه زیاد و سَبُعانه نیست. میگویند ژاپُنی ها می خواهند در سَبُعیّت، با قوانینِ وحشیانهای که به آنان تعدّی میکند و ازارشان میدهد، برابری کنند. آیا در جمهوریهایِ یونان که مجازات ها ملایمتر بود و مجازاتِ اعدام یا بسیار نادر بود یا اصلاً شناخته شده نبود، جنایت بیشتر و فضیلت کمتر از کشورهایی بود که قوانینِ دَم در آنها جریان داشت؟ گمان میکنید روم که در دورانِ عظمتش، با قانونِ پورسیا مجازاتهایِ شدید و قوانینِ سختی را لغو کرد که پادشاهان و حُکّامِ دَه گانه وضع کرده بودند، بیشتر به جُرم و جنایت آلوده بود یا در دورانِ سیلا که آنها را دوباره احیا کرد؟ یا تحتِ حکومتِ امپراتورها که شدّتِ آن قوانین را به حدّی رساندند که شایسته ی استبدادِ پلیدشان بود؟ آیا از زمانی که مُستبدِ حاکم بر روسیه مجازاتِ اعدام را کاملاً لغو کرد ـ تو گویی میخواهد با این عملِ انسانی و خردمندانه، جنایتِ نگهداشتنِ میلیونها انسان را به زیرِ یوغِ قدرتِ مُطلقه جبران کند ـ این کشور زیر و رو شده است؟
به ندایِ عدالت و خِرَد گوش فرادهید که میگوید: قضاوتِ انسان آنقدر با یقین همراه نیست که جامعه بتواند با تکیه بر آن، انسانی را اعدام کند که توسطِ انسانهایِ دیگر ـ که خود در مَعرَضِ خطا هستند ـ محکوم شده است. 
حتا اگر بتوانید کاملترین نظامِ قضائی را تصور کنید، حتّا اگر بتوانید درستکارترین و آگاهترین قُضات را بیابید، باز هم احتمالِ خطا یا پیشداوری وجود دارد. 
چرا امکانِ جُبرانِ آن خطاها را از خود دریغ میدارید؟ چرا خود را از توانِ دراز کردنِ دستِ یاری به سویِ معصومیّتِ ستمدیده محروم میکنید؟ چه سود از تأسف هایِ بی ثمر و غرامت پردازیهایِ فرضیِ شما برایِ روحی موهوم و خاکستری بیجان؟! این تأسف ها نشانه هایِ اندهبارِ بی پرواییِ وحشیانه ی قوانینِ جزائیِ شماست. از انسان امکانِ جُبرانِ جُرمش را ـ چه در اثرِ ندامت و چه با گام نهادن در راهِ فضیلت ـ رُبودن، راهِ هرگونه بازگشت به فضیلت و عزّتِ نَفس را بیرحمانه بر او بستن، در فرستادنِ او به قعرِ گور، به اصطلاح، با دستهایی هنوز آغشته به خونِ تازه ی جنایت شتاب ورزیدن، به نظرِ من، هراسناک ترین شکلِ قِساوت است.
اصلاح و حفظِ اخلاقِ عمومی، این سرچشمه ی هرگونه آزادی و منبعِ هر نوع سعادتِ اجتماعی، نخستین وظیفه ی قانونگزار است. هنگامی که برایِ نیل به هدفی خاص، قانونگزار از این هدفِ عام و اساسی فاصله میگیرد، مُرتکبِ سنگین ترین و زیانبارترین خطاها میشود.
لذا، قانون باید همواره خالصترین اُلگویِ عدالت و خِرَد را به مردم ارائه دهد. اگر قوانین به جایِ قاطعیّتِ نیرومند، متین و مُعتدل که میباید مُشخصه ی آنها باشند، خشم و انتقامجویی را بنشانند، اگر دستورِ ریختنِ خونِ انسانی را بدهند که میتوانند آن را حفظ کنند و حق ندارند آن را بر زمین بریزند، اگر این قوانین در نظرِ مردم عبارت باشند از صحنه هایی فجیع و اجسادی مُثله شده از شکنجه، در آن صورت، در ذهنِ شهروندان، مفهومِ «عادلانه» و «ناعادلانه» را مَشوب میکنند، در بطنِ جامعه، موجبِ رویشِ تعصّب هایِ سَبُعانه ای میشوند که به نوبه‍ی خود، مولدِ تعصّبهایِ دیگری هستند، انسان برایِ انسان، دیگر موجودی چندان مقدّس نخواهد بود. وقتی اقتدارِ عمومی با زندگیِ کسی بازی میکند، حُرمتِ آن شخص در نظرِ خودش کاهش مییابد. فکرِ قتل ـ وقتی خودِ قانون نمونه‍ ی آن ر ا ارائه میکند و نمایشِ آن را ترتیب میدهد ـ کمتر هراس انگیز میشود. به محضِ آنکه جنایت را صرفاً با جنایتی دیگر مجازات میکنند، هولناکی آن تخفیف مییابد. مُراقب باشید که اثربخشیِ مجازاتها را با اِفراط در شدّتِ عمل اشتباه نگیرید. اینها دقیقاً در مقابلِ یکدیگر قرار دارند. همه چیز بر تأییدِ قوانینِ مُعتدل دلالت دارد. همه چیز علیهِ قوانینِ ظالمانه حُکم میدهد.
ملاحظه کردیم که در کشورهایِ آزاد، جرایم کمتر و قوانینِ جَزا ملایمتر است. در این مورد، اتفاقِ نظر هست. کشورهایِ آزاد کشورهایی هستند که در آنها، حقوقِ بشر رعایت میشود و در نتیجه، در آنها، قوانین عادلانه است. هر جا که قوانین با افراط در سختگیری، به بشر تعدّی میکنند، دلیل بر آن است که حُرمتِ انسان در آنجا، شناخته شده نیست و حُرمتِ شهروند وجود ندارد؛ دلیلِ بر آن است که قانون گزار بردهای بیش نیست که بر برده هایش فرمان میرانَد و آنان را بیرحمانه، هرگونه بخواهد، تنبیّه میکند.
پس، چنین نتیجه میگیریم: مجازاتِ اعدام باید لغو شود! 

خانواده ای از جنس کوچ که ییلاق خود را در منطقه سیخ دارنگون در کنار رودخانه قره قاج میگذرانند

خانواده ای از جنس کوچ که ییلاق خود را در منطقه سیخ دارنگون در کنار رودخانه قره قاج میگذرانند

خانواده ای از جنس کوچ که ییلاق خود را در منطقه سیخ دارنگون در کنار رودخانه قره قاج میگدرانند
یک روز زندگی در کنار عشایر قشقایی- فارس
خانواده ای از جنس کوچ که ییلاق خود را در منطقه سیخ دارنگون در کنار رودخانه قره قاج میگدرانند
 قالی بافی ، ائی بافی ، دوغ زدن شیر دوشیدن و....زنان ایل پوشش محلی در رنگهای شاد که هر کدام بیانگر احساسات و عواطف پنهان آنهاست
یک روز زندگی در کنار عشایر قشقایی- فارس
 قالی بافی ، ائی بافی ، دوغ زدن شیر دوشیدن و....زنان ایل پوشش محلی در رنگهای شاد که هر کدام بیانگر احساسات و عواطف پنهان آنهاست
 قالی بافی ، ائی بافی ، دوغ زدن شیر دوشیدن و....زنان ایل پوشش محلی در رنگهای شاد که هر کدام بیانگر احساسات و عواطف پنهان آنهاست
 قالی بافی ، ائی بافی ، دوغ زدن شیر دوشیدن و....زنان ایل پوشش محلی در رنگهای شاد که هر کدام بیانگر احساسات و عواطف پنهان آنهاست
خانواده ای از جنس کوچ که ییلاق خود را در منطقه سیخ دارنگون در کنار رودخانه قره قاج میگدرانند
اهل خانه برای گدراندن زندگی هر کدام عهده دار وظایفی هست ،کارهای خانواده ایلی مردانه و زنانه ندارد
یک روز زندگی در کنار عشایر قشقایی- فارس
یک روز زندگی در کنار عشایر قشقایی- فارس
یک روز زندگی در کنار عشایر قشقایی- فارس
یک روز زندگی در کنار عشایر قشقایی- فارس
یک روز زندگی در کنار عشایر قشقایی- فارس
یک روز زندگی در کنار عشایر قشقایی- فارس
یک روز زندگی در کنار عشایر قشقایی- فارس
زنان دوشادوش و همپای مردان کار میکنند و خم به ابرو نمی اورند
یک روز زندگی در کنار عشایر قشقایی- فارس
زنان دوشادوش و همپای مردان کار میکنند و خم به ابرو نمی اورند
 پدر خانواده دامداری و بردن گله به چرا را عهده دار است و زنان دوشادوش و همپای مردان کار میکنند و خم به ابرو نمی اورند
زنان دوشادوش و همپای مردان کار میکنند و خم به ابرو نمی اورند
یک روز زندگی در کنار عشایر قشقایی- فارس
 هنر در ذات زنان عشایر است، از قالی بافی ، ائی بافی ، دوغ زدن شیر دوشیدن و....زنان ایل پوشش محلی در رنگهای شاد که هر کدام بیانگر احساسات و عواطف پنهان آنهاست .
 هنر در ذات زنان عشایر است، از قالی بافی ، ائی بافی ، دوغ زدن شیر دوشیدن و....زنان ایل پوشش محلی در رنگهای شاد که هر کدام بیانگر احساسات و عواطف پنهان آنهاست .
یک روز زندگی در کنار عشایر قشقایی- فارس
یک روز زندگی در کنار عشایر قشقایی- فارس
 پدر خانواده دامداری و بردن گله به چرا را عهده دار است و زنان دوشادوش و همپای مردان کار میکنند و خم به ابرو نمی آورند.
 پدر خانواده دامداری و بردن گله به چرا را عهده دار است و زنان دوشادوش و همپای مردان کار میکنند و خم به ابرو نمی آورند.
 پدر خانواده دامداری و بردن گله به چرا را عهده دار است و زنان دوشادوش و همپای مردان کار میکنند و خم به ابرو نمی آورند.
 پدر خانواده دامداری و بردن گله به چرا را عهده دار است و زنان دوشادوش و همپای مردان کار میکنند و خم به ابرو نمی آورند.
آفتاب که میرود و غروب بر سیاه چادر سایه می اندازد آتشی برپا میکنند و دور آن مینشینند زن ها پره نخ ریسی می آورند بساط چای و قلیان و هندوانه به پا میشود و بی بی قصه های ایل میگوید
آفتاب که میرود و غروب بر سیاه چادر سایه می اندازد آتشی برپا میکنند و دور آن مینشینند زن ها پره نخ ریسی می آورند بساط چای و قلیان و هندوانه به پا میشود و بی بی قصه های ایل میگوید

شامگاه شنبه دهم شهریور ماه، احسان یارشاطر پس از ۹۸ سال عمری به غایت پربار و پرحاصل، چشم از جهان فرو بست. او که خدمتگذاری فروتن و نام‌آور برای ایران و فرهنگ سرزمینش بود،


شامگاه شنبه دهم شهریور ماه، احسان یارشاطر پس از ۹۸ سال عمری به غایت پربار و پرحاصل، چشم از جهان فرو بست. او که خدمتگذاری فروتن و نام‌آور برای ایران و فرهنگ سرزمینش بود، از دهه بیست خورشیدی تا آخرین سال‌های حیات، عمر و هستی‌اش را یکسره بر سر ایران‌شناسی نهاد.
مؤسس «دانشنامه ایران و اسلام»، و «دانشنامه ایرانیکا» بود و بنیان‌گذار «بنگاه ترجمه و نشر کتاب» که او با حمایت و به فرمان آخرین پادشاه ایران، تأسیس کرد و موجد خدمات بسیار به فرهنگ کشور شد.
برای مروری مختصر بر کارنامه درخشان استاد یارشاطر، از دکتر فاطمه کشاورز پژوهشگر، نویسنده و رئیس و مدیر مؤسسه مطالعات ایرانی روشن وابسته به دفتر مطالعات ایرانشناسی دانشگاه مریلند و استاد پیشین زبان فارسی و ادبیات تطبیقی در دانشگاه واشینگتن در سن‌لوئیس، دعوت کردم به این برنامه.

مرکز پژوهش‌های مجلس ایران آمار بیکاری را «نگران‌کننده و بحران‌زا» خواندرا



مرکز پژوهش‌های مجلس ایران در گزارشی با ارائه نتایج بررسی آمار سه سال‌ونیم گذشته و همچنین یادآوری اعتراضات دی‌ماه ۹۶، آمار بیکاری را «نگران‌کننده و بحران‌زا» خواند.
در این گزارش با اشاره به اعتراضات دی‌ماه پارسال اعلام شده که نرخ بيكاری جوانان، زنان و افراد تحصیل‌کرده «هشداری است که لزوم تغيير مسير اقتصاد ایران را بيش از پيش نمایان می‌کند».
این مرکز در گزارش خود اعلام کرد که از سال ۹۳ تا ۹۶ بیش از دو میلیون نفر به جمعیت حدوداً ۲۱ میلیون نفری شاغل کشور اضافه شده است که «رخداد بسیار مهمی است».
به گفته این مرکز، با این حال در این مدت بیش از سه میلیون نفر به جمعیت جویای کار اضافه شده که نسبت به دوره ۱۰ ساله قبل از آن رقم «قابل ملاحظه‌ای» است.
بر اساس این آمار، یک میلیون و ۴۰۰ هزار نفر از بيكاران متولدان دهه ۶۰ هستند که بین ۲۷ تا ۳۶ سال سن دارند و «ممكن است بخشی از آنان موفق به یافتن شغلی نشوند».
مرکز آمار ایران نرخ بیکاری بهار امسال را ١٢ و یک دهم درصد دانسته و اعلام کرده این شاخص نسبت به بهار سال گذشته نیم درصد کاهش یافته است. به گفته این مرکز دولتی، جمعيت بيكار كشور با ٤٤ هزار و ٩٥٨ نفر كاهش به سه ميليون و ٣٢٢ هزار نفر رسيده است.
با این حال مرکز پژوهش‌های مجلس پیش از این تعداد افراد بیکار را بین پنج تا هفت میلیون نفر اعلام کرده و هشدار داده بود که که این رقم تا سال ۱۴۰۰ به ۱۱ میلیون نفر خواهد رسید.
بر اساس گزارش جدید این مرکز، متولدان دهه ۷۰ و زنان داری تحصیلات دانشگاهی «نقش پررنگی» در افزایش جمعیت جویای کار داشته‌اند.
به گفته این مرکز، نرخ بیکاری افراد تحصیل کرده نسبت به سال‌های گذشته «در وضعيت نامطلوبی» قرار گرفته که از جمله نرخ بیکاری زنان ۱۵ تا ۲۹ ساله تحصیل کرده در استان‌های کردستان، کرمان، اردبيل و کرمانشاه بیش از ۸۴، ۷۹، ۷۸ و ۷۶ درصد بوده است.
براساس این گزارش، در مدت سه سال و نیم منتهی به زمستان سال گذشته ۴۰ درصد از بيكاران اضافه شده به جمعيت بيكار زن بوده‌اند.
سعید نمکی، معاون توسعه اجتماعی سازمان مدیریت و برنامه‌ریزی ایران، خبر داد که ۴۲ درصد از بیکاران کشور فارغ‌التحصیلان دانشگاه‌ها هستند.
هشدار مرکز پژوهش‌های مجلس درباره آمار بیکاری در حالی اعلام شده که برخی از مقامات جمهوری اسلامی درباره تاثیرات منفی تحریم‌های آمریکا بر اقتصاد ایران ابراز نگرانی کرده‌اند.
علی ربیعی، وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی در دولت حسن روحانی، پیش از استیضاح و برکناری پیش‌بینی کرده بود که در اثر اعمال تحریم‌های تازه آمریکا یک میلیون شغل در ایران تعطیل می‌شود.
نحوه احتساب درصد بیکاران در ایران همیشه محل اختلاف و دستخوش تعریف‌های متعدد بوده است. در حالی که مقام‌های دولت‌های مختلف ایران همواره از کاهش نرخ بیکاری سخن گفته‌اند،‌ شماری از اقتصاددانان بر این باور بوده‌اند که نرخ بیکاری بیشتر از نرخی است که از سوی مرکز آمار ایران اعلام می‌شود.
در این میان، نرخ بیکاری در ایران با استناد به استاندارد سازمان بین‌المللی کار اعلام می‌شود که بر اساس آن، تمام افراد ۱۰ ساله و بیشتر که حداقل یک ساعت کار کرده باشند، شاغل محسوب می‌شوند.

گوشم را زد. کی زده؟ وانتی. وانتیِ کجا؟ وانتی [شهرداری] منطقه سه. چرا گوش‌ت را زدند؟ با چی زدند؟ «تغ». با چی؟ تیغ. تیغ چی؟ چیزی که به سر می‌کشند. تیغی که باهاش سر و صورت را اصلاح می‌کنن؟

چشمان سیاه‌ ترس‌خورده در قاب دوربین. به زحمت می‌تواند جمله‌ای را کامل ادا کند. می‌گوید: گوشم را زد. کی زده؟ وانتی. وانتیِ کجا؟ وانتی [شهرداری] منطقه سه. چرا گوش‌ت را زدند؟ با چی زدند؟ «تغ». با چی؟ تیغ. تیغ چی؟ چیزی که به سر می‌کشند. تیغی که باهاش سر و صورت را اصلاح می‌کنن؟ آره. این فرازی از گفته‌‌های یک کودک کودک کار در ویدیویی است که در شبکه‌های اجتماعی منتشر شده. معاون امور مناطق شهرداری منطقه سه تهران و کمیته اجتماعی شورای شهر تهران وعده پیگیری داده‌اند.
کودک کاری که می‌گوید پیمانکار شهرداری منطقه سه گوش او را با تیغ بریده است. این کودک هنوز شناسایی نشده (عکس: شبکه‌های اجتماعی)
از شامگاه گذشته تاکنون ویدیویی از یک کودک کار در شبکه‌های اجتماعی دست به دست می‌شود. کودک می‌گوید یکی از پیمانکاران شهرداری منطقه سه تهران گوش او را که در حال جمع‌کردن ضایعات از میان زباله‌ها بوده با تیغ اصلاح بریده است. عدالت امیرزاده، معاون امور مناطق شهرداری منطقه سه تهران به خبرگزاری فارس گفته است که کودک کاری که قربانی خشونت شده، هنوز شناسایی نشده:
«دستور پیگیری ماجرا را صادر کرده‌ایم و باید کودک را شناسایی کنیم و پس از مطلع شدن از جزئیات ماجرا می‌توانیم نسبت به آن اقدام کنیم. چنانچه اتهام گفته شده اثبات شود با آن برخورد خواهیم کرد و پرونده را به مراجع قضایی ارجاع می‌دهیم.»
بریدن گوش توسط ماموران منطقه ۳
کودکان بسیاری در سنین ۵ تا ۱۵ سال، در محل دپوی زباله‌های شهرداری به‌عنوان نیروی کار ارزان در اختیار پیمانکاران شهرداری هستند.
در حالی که براساس قوانین ایران کار کودکان زیر پانزده سال ممنوع است.
پیمانکاران طرف قرارداد با شهرداری تهران، کودکان کار را برای جمع‌آوری زباله به کار می‌گیرند. مراکزی در حاشیه شهر تهران نیز برای تفکیک زباله ایجاد شده. کودکان که به عنوان کارگر ارزان به کار گرفته می‌شوند در این مراکز زندگی می‌کنند. طیبه سیاوشی، یکی از نمایندگان شورای شهر تهران ۱۱ مرداد در گفت‌وگو با رسانه‌های داخلی از پیدایش جریان‌های سازمان‌یافته برای انتقال کودکان مهاجر از مرز به پایتخت خبر داده بود:
«جریان‌های سازمان یافته‌ای در فرایند انتقال مهاجرین از مرز به پایتخت وجود دارد، به طوری که بیش از بیست کودکِ ۹ تا ۱۰ ساله را داخل یک خودرو جمع کرده و به تهران می‌آورند و بعد این کودکان زیر دستِ پیمانکاران شهرداری زباله‌گردی کرده یا در کارگاه‌های تفکیک زباله کار می‌کنند.»
الهام فخاری، رئیس کمیته اجتماعی شورای شهر تهران دوشنبه ۱۲ شهریور در واکنش به انتشار فیلم کودک کاری که گوشش را بریده‌اند، گفته است:
«در کمیته‌ اجتماعی شورای شهر تهران به دنبال آن هستیم که مولفه‌های دقیق‌تری را در مورد کنترل عملکرد پیمانکاران زباله داشته باشیم. دیده می‌شود که پیمانکاران وظایف خود را به پیمانکاران درجه ۲ و ۳ واگذار می‌کنند و حتی از اتباع بیگانه بهره‌کشی می‌شود،باید مدل نظارتی‌مان را موثرتر کنیم و قطعا این مهم پیگیری می‌شود.»
در همان حال، پیش از این طیبه سیاوشی اعلام کرده بود که شهرداری خود مسبب به کارگیری کودکان کار به عنوان نیروی کار ارزان برای جمع‌آوری زباله است. یکی از محل‌های تفکیک زباله، گود محمودآباد در نزدیکی شهرری در حومه تهران است. یک دره سیاه و وسیع که تا چشم کار می‌کند ادامه دارد و در میان زباله‌ها اشخاص مسن و جوان و کودکان و نوجوانانی مشغول جمع‌آوری و تفکیک زباله‌ها هستند.
الهام فخاری، رئیس کمیته اجتماعی شورای شهر تهران گفته بود:
«این کودکان در کارگاه‌های تفکیک زباله می‌خوابند و همه می‌دانیم که آنها در معرض چه آسیب‌هایی قرار دارند… تعدادی از این کودکان به بیماری‌هایی همچون هپاتیت، ایدز، حصبه و کزاز مبتلا شده‌اند.»
فروش کودکان و ناپدید شدن آن‌ها نیز گاهی خبرساز بوده است. اوایل تیر سال جاری فاطمه دانشور، یکی دیگر از اعضای شورای شهر تهران گفته بود که گاهی جنازه برخی از این کودکان که اعضای بدن آن‌ها قاچاق شده، بدون چشم و کلیه در میان زباله‌ها پیدا شده است.

جمعیت امام علی اعلام کرده که اکثر کودکان کار که برای تفکیک زباله به کار گرفته می‌شوند، از مهاجران افغانستانی‌اند

قیمت هر دلار آمریکا در بازار غیررسمی ارز تهران رکورد تازه ای شکسته و به مرز 13 هزار تومان رسید. این بالاترین نرخ دلار در بازار غیررسمی ایران است که در صرافی ها

قیمت دلار در ایران به مرز ۱۳ هزار تومان رسید

هر دلار آمریکا تا پیش از سال جاری خورشیدی کمتر از ۵ هزار تومان بودحق نشر عکسISNA
Image captionهر دلار آمریکا تا پیش از سال جاری خورشیدی کمتر از ۵ هزار تومان بود
قیمت هر دلار آمریکا در بازار غیررسمی ارز تهران رکورد تازه ای شکسته و به مرز 13 هزار تومان رسید. این بالاترین نرخ دلار در بازار غیررسمی ایران است که در صرافی ها معامله شده است.
همزمان خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا) در گزارشی درباره وضعیت خرید و فروش ارز در میدان فردوسی تهران نوشته است که همراه با رشد سریع قیمت دلار و ارزهای خارجی، قیمت‌های ثبت‌شده روی تابلوهای بسیار از صرافی‌ها هیچ مطابقتی با نرخ اعلامی به مشتری ندارد "به گونه‌ای که مشاهده می‌شود حداقل ۱۰۰۰ تومان اختلاف بین نرخ ثبت شده در تابلو و نرخ معامله وجود دارد."
هر دلار آمریکا تا پیش از سال جاری خورشیدی کمتر از ۵ هزار تومان بود.
مقام های ایرانی می گویند یکی از دلایل افزایش قیمت دلار به دلیل نگرانی شهروندان از خروج آمریکا از توافق هسته ای (برجام) و بازگشت تحریم ها علیه ایران است.
همزمان و در رابطه با مشکلات ارزی و تلاطم بازار ارز روز شنبه (۱۰ شهریور) عبدالناصر همتی، رئیس کل بانک مرکزی ایران، در اظهاراتی با انتقاد از بانک‌های این کشور، رشد نقدینگی و ناتراز بودن سیستم بانکی را دلیل آشفتگی بازار ارز خواند و گفت هیچ اراده‌ای برای کند کردن روند رشد نقدینگی یا جمع‌آوری آن وجود ندارد.
آقای همتی همچنین گفت تا زمانی که این وضعیت ادامه یابد، "شرایط در بازار ارز" ادامه خواهد داشت. به گفته رئیس کل بانک مرکزی ایران به علت فشارهای آمریکا، ایران مجبور به تغییر سیاست ارزی خود شده است. او ابراز امیدواری کرده است نتایج این سیاست به زودی در بازار ارز مشاهده شود.
در همین خصوص پیشتر حسن روحانی رئیس جمهور ایران نیز گفته است که درآمد ارزی بیشتر از مخارج است دولت از بابت تامین ارز نگرانی ندارد.