نگاهي به...

هر آنچه منتشر ميشود به قصد و هدف آگاهی رسانی و روشنگری است۰ ما حق "آزاد ی بيان" و" قلم" را جزء لاينفک مبارزه خود ميدانيم! ما را از بر چسب و افترا زدن باکی نيست! سلام به شهدای خلق! سلام به آزادی!

۱۳۹۷ مرداد ۲۴, چهارشنبه

ضرب و شتم و شکستن انگشتان دست احمد امین پناه زندانی سیاسی

ضرب و شتم و شکستن انگشتان دست احمد امین پناه زندانی سیاسی

ضرب و شتم و شکستن انگشتان دست احمد امین پناه زندانی سیاسی
KMMK:
احمد امین پناە، زندانی سیاسی محبوس در زندان مرکزی ایران در سنە توسط مسئولین زندان مورد ضرب و شتم قرار گرفت و بدون رسیدگی پزشکی به بند بازگرداندە میشود. شدت ضربات موجب شکستگی انگشت دست و آسیب دیدگی بازو و مچ هر دو دست این زندانی شده است.
احمد امین‌پناه داماد رامین حسین پناهی که بهمراه زبیر حسین پناهی و افشین حسین پناهی فعالان مدنی کورد که در تیرماه سال گذشته بازداشت و در آبان ماه ۱۳۹۶ در شعبه یکم دادگاه انقلاب به ریاست قاضی سعیدی به اتهام برگزاری مراسم نوروز و همکاری با احزاب اپوزیسیون کوردستانی به ترتیب به پنج سال ، شش سال و هشت سال و نیم زندان محکوم شدند.
جمعیت حقوق بشر کوردستان

اگر به دیوان می‌رفتیم سهم‌مان از ۲۰درصد هم بیشتر می‌شد

اگر به دیوان می‌رفتیم سهم‌مان از ۲۰درصد هم بیشتر می‌شد


 داوود هرمیداس باوند کارشناس حقوق بین‌الملل دربارذه سهم ایران از خزر گفت: اگر تصمیم‌گیری در این‌باره به دیوان دادگستری بین‌المللی سپرده شده بود احتمال داشت سهم ما از ۲۰درصد نیز بیشتر باشد. اما نمی‌توان بدون در نظر گرفتن روابط فی‌مابین و عنصر قدرت در عرصه سیاسی و بین‌المللی در این خصوص قضاوت کرد. باید درنظر داشت که ایران در مقابل چهار کشور حاشیه دریای خزر تنها است.
 کنوانسیون رژیم حقوقی دریای خزر عصر یکشنبه و در پنجمین اجلاس سران کشورهای ساحلی دریای خزر در شهر آکتائو قزاقستان؛ توسط سران جمهوری اسلامی ایران، روسیه، قزاقستان، آذربایجان و ترکمنستان امضا شد. امضای این کنوانسیون با اعتراضاتی به تحولات ایجاد شده در تقسیم‌بندی‌های مربوطه همراه بوده است.
در گفت‌وگو با داوود هرمیداس باوند کارشناس حقوق بین‌الملل به سیر تاریخی حقوق حاکم بر این دریا و رویه‌های تقسیم‌بندی پرداختیم تا روشن شود که آیا تغییرات صورت گرفته موجب کاهش حق ایران بوده یا خیر. باوند ضمن تشریح سوابق امر توضیح داد که حق ایران کاهش یافته و این درحالی است که اگر تصمیم‌گیری در این باره به دیوان دادگستری بین‌المللی سپرده شده بود احتمال داشت سهم ما از ۲۰درصد نیز بیشتر باشد. او در عین حال تاکید می‌کند نمی‌توان بدون در نظر گرفتن مناسبات و روابط فی‌مابین و عنصر قدرت در عرصه سیاسی و بین‌المللی در این خصوص قضاوت کرد لذا باید درنظر داشت که ایران در مقابل چهار کشور حاشیه دریای خزر تنها است.
برخی از نمایندگان مجلس به توافقات صورت گرفته با کشورهای حاشیه دریای خزر انتقاد دارند. برای اینکه مشخص شود در تفاهمات جدید چه تغییری در حق و حقوق ایران صورت گرفته است، بفرمایید که به موجب معاهدات پیشین رویه تقسیم‌بندی‌ها چگونه بوده است؟
در بررسی تقسیم‌بندی‌های دریای خزر باید به سیر تاریخی نظر داشت. براساس قرارداد ۱۹۲۱ آزادی کشتیرانی برای ایران و شوروی لحاظ شده بود. در قرارداد ۱۹۴۰ نیز ۱۰ مایل به عنوان منطقه انحصاری ماهیگیری در نظر گرفته شد.
امتیاز شیلات هم به شوروی داده شده بود، این‌طور نیست؟
شوروی‌ها از ایران خواستند که امتیار شیلات خود را به صورت قراردادی به آنها واگذار کند. ایران خودداری کرد و روس‌ها نیز ارتباطات تجاری خود را تحریم کردند زیرا در آن تاریخ حتی نفت مناطق شمالی نیز از بادکوبه وارد می‌شد. راه‌های شوسه کم بود و اغلب نیازهای مناطق شمالی ایران از طریق قفقاز و بادکوبه تامین ماشد بنابراین در قرارداد ۱۹۲۷ امتیاز شیلات برای ۵ سال به شوروی‌ها داده شد. بعد از اتمام این قرارداد اما دولت دکتر مصدق از تمدید آن خودداری کرد و صرفا بحث کشتیرانی و ماهیگیری در میان بود.
بعد از فروپاشی شوروی چه تغییراتی در تقسیم‌بندی‌ها ایجاد شد؟
سه کشور جدید ادعا کردند که قراردادهای ۱۹۲۱ و ۱۹۴۰ مربوط به گذشته است و باید به منابع بستر و زیربستر نیز توجه شود. قزاقستان مدعی بود که چون دریای خزر از طریق رودخانه‌های ولگا و دن به دریای سیاسی و بالتیک مرتبط شده است خصوصیت دریای آزاد را دارد و باید مقررات دریاهای آزاد را به آن تسری داد. روس‌ها با این نگاه موافق نبودند و دولت آذربایجان نیز پیشنهاد تقسیم براساس طول سواحل را طرح کرد. قراردادهایی نیز با کنسرسیوم‌های خارجی منعقد کرده بود. ترکمنستان پیشنهاد کرد که منهای ۴۵ مایل به عنوان منطقه انحصاری، منطقه مشاع به حساب آید. ایران و روسیه نیز طرفدار این نظر بودند اما آذربایجان قراردادهایی بست و حتی روسیه در سازمان ملل اسنادی را ارایه کرد که نشان دهد این قراردادها خلاف حقوق بین‌الملل است. در عین حال شرکت‌های روسی مثل گازپروم در همان کنسرسیوم‌ها حضور داشتند. یعنی روس‌ها یک رویه دوگانه داشتند. در ۱۹۹۸ روسیه که طرفدار نظریه مشاع بود بستر دریای خزر را با قزاقستان براساس طول سواحل تقسیم کرد. عین همین قرارداد بین روسیه و جمهوری آذربایجان نیز منعقد شد. قزاقستان و ترکمنستان نیز همین کار را کردند.
هر کدام چه سهمی بردند؟ سهم ایران چقدر شد؟
سهم ایران حدود ۱۲درصد بود. یعنی همان خط آستارا- حسین‌قلی.
بحث ۲۰درصد کی مطرح شد؟
در زمان آقای خاتمی ایران پیشنهاد کرد که تقسیم‌بندی‌ها به مساوات باشد یعنی هر کشور ۲۰درصد سهم داشته باشد. این پیشنهاد مورد استقبال روسیه، آذربایجان، قزاقستان و ترکمنستان قرار نگرفت اما ایران اعلام کرد که اجازه نمی‌دهد کسی در ۲۰درصد آب‌های مجاور و منابع فعالیت کند. بنابراین شرکت بریتیش پترولیوم منطقه را تخلیه کرد.
در تفاهم جدید سهم ایران چقدر است؟
در این پیشنهاد جدید ۱۵درصد به عنوان آب‌های ساحلی یا دریای سرزمینی احتساب شده و ۱۰ مایل نیز به عنوان منطقه انحصاری شیلات درنظر گرفته شده است. بنابراین تقسیماتی که کشورهای حاشیه دریای خزر قبلا بین خود کرده بودند به جای خود هست و تغییری نکرده است. مساله این است که ایران به جای ۲۰ مایل خود ۱۵ مایل خواهد داشت. به اضافه آن ۱۰ مایل منطقه انحصاری ماهیگیری.
انتفاع ما در این توافق جدید چه خواهد بود؟ آیا نمی‌شد که وضعیت بهتری داشته باشیم؟
نکته این است که روسیه، قزاقستان، ترکمنستان و آذربایجان با یکدیگر هم‌نظر و یک‌صدا هستند. ما در مقابل اینها تنها هستیم. چهار کشور از پنج کشور حاشیه دریای خزر با یکدیگر متحد هستند و حتی کنفرانس‌های چهارجانبه برگزار می‌کنند.
منظورتان این است که باید خود را با شرایط جدید تطبیق دهیم؟
مثل اینکه این‌طور است زیرا از اول هم موضع‌گیری‌های ما خیلی جدی نبود. قدری فریب روس‌ها که می‌گفتند طرفدار نظریه مشاع هستند را خوردیم و دیدیم که در میان راه ۱۸۰ درجه تغییر رویه داده و بستر را تقسیم کردند. با همین تقسیم‌بندی سهم ما ۱۲درصد شد. با این حال ما روی ۲۰درصد پافشاری می‌کردیم اما گویا به ۱۵درصد کاهش خواهد یافت.
امکان ادامه به شیوه قبلی یعنی اصرار به سهم ۲۰درصدی فراهم نبود؟
توجه داشته باشید که براساس ۲۰ مایل فقط با آذربایجان و ترکمنستان در ارتباط بودیم و یک مثلث شکل می‌‌دادیم.
هیچ راهی برای افزایش سهم ایران وجود نداشت؟
به نظر من اگر به دیوان می‌رفتیم سهم ما از ۲۰ مایل هم بیشتر می‌شد اما کشورهای حاشیه دریای خزر توافقی به حل و فصل مساله از این طریق نداشتند.
گفتید که آن چهار کشور با هم همصدا هستند اما آیا ما به تنهایی نمی‌توانستیم درخواست ارجاع به دیوان را ارایه کنیم؟
نه، مگر اینکه وارد یک دعوای حقوقی و بین‌المللی می‌شدیم. به هر حال ایران وارد دعوا نشد و روی همین کنوانسیونی که اکنون محل بحث است، کار کرد.
در حوزه‌های کشتیرانی، حفظ محیط زیست و ماهیگری نیز تغییراتی لحاظ شده است؟
در مورد ماهیگیری نیز با توجه به سابقه کشورها در این حوزه سهمیه‌بندی شده است. روسیه سابقا در همه پهنه صید می‌کرد و ایران بیشتر صید ساحلی داشت ضمن اینکه از نظر کنوانسیون امکان صید در پهنه را دارد. مساله تکثیر ماهی‌ها را نیز مورد توجه قرار داد. روس‌ها معتقد هستند که بیشترین تکثیر را داشته‌اند. باید به موضوع آلودگی نیز توجه داشت که ۷۰درصد آن از رودهای اورال و ولگا است که کارخانه‌های روسیه در کنار آن قرار دارد. در واقع روس‌ها در زمینه ماهیگیری نیز برای خود سهم قابل توجهی در نظر گرفته‌اند. در امر حفظ محیط‌زیست نیز اشتراکی عمل خواهد شد به هر حال این موضوعی نیست که هر کشوری به تنهایی به آن وارد شود، به‌خصوص اینکه مشکلات بسیاری ایجاد شده است. سد‌سازی‌های انجام شده نیز مشکل‌ساز است چون ماهیان خاویاری دو نوع هستند، برخی باید در رودخانه‌ها تخم‌ریزی کنند و این سدسازی‌ها مانع حرکت آنها هستند. ماهی‌های خاویاری دریاپایه نیز مشکل دیگری دارند. موجودی به نام شانه‌دار وارد دریا شده که غذای او ماهی کیلکاست که اتفاقا غذای ماهی‌های خاویاری هستند. این است که ماهیان خاویاری تا ۱۰ سال آتی منقرض می‌شوند.

سیروس بینا: امروز سمیر امین چشم از جهان فرو بست

سیروس بینا: امروز سمیر امین چشم از جهان فرو بست (1931-2018)


چند لجظه پیش با کمال تأسف خبر درگذشت (12 آگست 2018 - در پاریس) سمیر امین را دریافت کردم. او یک دانشمند شناخته شده ی اقتصاد سیاسی بود؛ روشنفکری که بیش از شش دهه از عمر خویش را در عرصه ی سیاست و مبارزه ی ضّد امپریالیستی گذرانده و کارهای تئوریک وی سرمشق چندین نسل از روشنفکران رادیکال در جهان - بویژه در "جهان سوم" - بوده است.

من به عنوان فردی از نسل جوان تر از سمیر امین و همکاری که سالیان دراز از نوشته های پر نفوذ این مرد مبارز سود فراوان برده - و همچنین منتقد بخشی از نظرات بحث انگیر وی راجع به تئوری ارزش مارکس و ماهّیت جهان کنونی - این ضایعه را به همقطاران، همکاران، دوستان، و هواداران وی تسلیت گفته و بقای عمر برای مروّجین خُلق و خوی مبارزاتی وی و نیز خوشه چینان مکتب وی آرزو دارم.

قرار بود در اوائل ماه می در پکن (در حاشیه ی همایش بزرگداشت دویستمین سال تولد مارکس) او را ملاقات کنم، که متأسفانه نشد.

به قول حافظ: "بر لب بحر فنا منتظریم ای ساقی/فرصتی دان که ز لب تا به دهان این همه نیست"

یادش گرامی و نامش پر آوازه باد،

سیروس بینا

الکساندریا، مینه سوتا (آمریکا)

دواردهم آگست 2018

هاله صفرزاده: اعتصاب کارگران جهان چیت، کشتار کارگران اعتصابی در کاروانسرا سنگی و ترور فاتح صاحب کارخانه


فرازهایی ازجنبش کارگری ایران
اعتصاب کارگران جهان چیت،
کشتار کارگران اعتصابی در کاروانسرا سنگی
و ترور فاتح صاحب کارخانه
1350 تا 1353

یکی از بزرگترین اعتصابات پس از کودتای 28 مرداد، اعتصاب کارگران جهان چیت کرج است که به کشته و زخمی شدن تعداد زیادی از کارگران ومردم منجر شد. سه سال بعد، در بیستم مرداد ۱۳۵۳، فاتح (صاحب کارخانه جهان چیت) در حالی که از تجریش عازم محل کار خود بود، ترور شد.
فاتح مالک مجموعه بزرگی از کارخانجات و املاک از جمله کارخانجات روغن جهان، جهان چیت، یخ سازی جهان،پلاستیک سازی آرمه، شرکت آبادانی جهان , ، پتو بافی جهان، چای جهان، صابون جهان، روغن موتور جهان و تعداد زیاد دیگری از اموال منقول و غیر منقول بود.تمام اموال وی  پس از انقلاب توسط بنیاد مستضعفان مصادره شد و باغ فاتح (واقع در گوهردشت کرج) بخشی از این زمین هاست.
امروز در مقابل درب ورودی باغ فاتح در گوهر دشت کرج، تابلویی در معرفی فاتح یزدی به چشم می خورد که او را انسانی خیر و نوع دوست معرفی کرده است. کاش در این تابلو، یاد کارگران کشته شده در کاروانسرا سنگی گرامی داشته می شد و این پارک به نام آنان نامگذاری می‌گردید: علی کارگر 22 ساله، حسین نیکوکار 16 ساله و مسیح اله حشم  فیروز 16 ساله.
***
کارگران می گفتند فاتح نظم عجیبی داشت و به شدت طرفدار نظم بود. کارخانه جهان چیت یک سوت داشت که سه بار زده می‌شد و فاتح به نگهبانی گفته بود که سوت کارخانه که تمام شد، درب کارخانه را ببندید و کسی را به کارخانه راه ندهند. اگر کارگری دو دقیقه بعد از بوق می‌رسید به هیچ عنوان وی را به کارخانه راه نمی‌دادند. فاتح می‌گفت کسی که می‌خواهد کار کند باید درست سر وقت اینجا باشد.
به گفته کارگران شرایط کار در کارخانه بسیار دشوار بود، دستمزدها کم، ساعات کار طولانی و نبود بیمه کارگران را آزار می داد و هرازچندگاهی کارگران نسبت به شرایط کاریشان اعتراض می کردند. در آن زمان، مزد روزانه کارگران در ازاء ۸ ساعت کار، طبق معیارهای وزارت کار چیزی بین ده تا دوازده تومان بود. اما فاتح یزدی، صاحب کارخانه جهان چیت که یکی از مالکان و سرمایه‌داران بزرگ بود و در عین حال روابط نزدیکی با خاندان پهلوی داشت حتا نُرم‌های وزارت کار را هم رعایت نمی‌کرد و در ازاء ۱۲ ساعت کار، مبلغی بین ۵ تا ۷ تومان به کارگران می‌داد. حقوق پایه برای 12 ساعت کار 6 تومان و برای زنان و کودکان 3 تا 4 تومان بود. بیش از نیمی از کارگران کارخانه جهان چیت کودکان و زنان بودند.
حسین امیری که خودش از کارگران اخراجی روغن نباتی جهان است می‌گوید: « بخشی از این اعتراضات بر سر بیمه نبودن کارگران بود که با پیگیری‌های بسیار بالاخره همه ما کارگران روغن نباتی جهان بیمه شدیم. یک‌بار دیگر هم سر اینکه 12 ساعت در روز کار می‌کردیم اعتراض کردیم. حرف کارگران این بود که ساعت کاری باید به 8 ساعت در روز کاهش پیدا کند. اعتراضمان به جایی نرسید، ژاندارم آمد و مرا به همراه چند نفر دیگر به عنوان اخلال‌گر از شرکت اخراج کردند.»
نصرالله برزگر هم در این‌باره می‌گوید: «آن موقع کارگرها 12 ساعت در روز کار می‌کردند و می‌گفتند می‌خواهیم 8 ساعت بشود. آن زمان کلا حقوق کارگر کم بود، مثلا روزی 10-5 تومان. سر همین مسائل، اعتراضات بالا گرفت و یک بار، دیگر ژاندارمری و شهربانی و... نتوانستند جلوی کارگرهای معترض را بگیرند. آن‌ها پیاده به سمت تهران راه افتادند تا به نشانه اعتراض، شاه را ببینند. به کاروانسرای سنگی (9-8 کیلومتری کلاک) که رسیدند نیروهای امنیتی، جلویشان را گرفتند. می‌ترسیدند که اگر جمعیت به تهران برسد دیگر نتوانند اوضاع را کنترل کنند. زد و خوردی در آن‌جا درگرفت و تعدادی از کارگران کشته شدند.»
یکی دیگر از کارگران یزدی که سال‌ها در کارخانه های فاتح کار می کرد می‌گفت: " کارگری که سال‌ها کار کرده بود را اخراج کرده و سه هزارتومان به او داده بودند. او برای شکایت به نزد فاتح می رود و فاتح می‌گوید چقدر به تو پول دادند؟ کارگر می گوید سه هزارتومان. فاتح می‌گوید پول را به من بده تا دستور دهم حق تو را بدهند. بعد که کارگر سه هزار تومان را به فاتح می دهد او سیلی محکمی به کارگر زده و فحش رکیکی می زند و می‌گوید برو گورت را گم کن. سال‌ها از کارخانه ی من نان خورده ای حالا باز هم می خواهی پول بگیری." عده ای هم می گفتند که در کارخانه اگر بافت پارچه کمی شل می شد کارگران را کتک می زد. برخی دیگر می گفتند که فاتح می گفته که کارگر را باید گرسنه نگاه داشت تا کار کند.
***
در اردیبهشت سال ۵٠ اعتصاب بزرگی درکارخانه جهان چیت رخ داد.کارگران جهان چیت برای افزایش دستمزد، از روز ۶ اردیبهشت دست به اعتصاب زدند. سه روز اعتصاب و تجمع در محوطه کارخانه برای افزایش دستمزد، نتیجه‌ای نداد. نماینده اداره کار کرج به این کارخانه رفت و کارگران بر این تصور بودند که وی برای اجرای مقررات وزارت کار و حمایت از کارگران به آنجا رفته است. اما این نماینده دولت،  کارگران را تهدید به اخراج کرد و از آنان خواست به اعتصاب پایان دهند. به دنبال آن فرمانده ژاندارمری کرج با چند ژاندارم وارد کارخانه شده و کارگران را تهدید کردند. کارگران تصمیم گرفتند به سمت وزارت کار در تهران دست به راهپیمایی بزنند. پس از آن رئیس ساواک کرج نیز کارگران را تهدید کرد که "اگر از کارخانه بیرون بیائید هر چه دیدید از چشم خودتان دیده‌اید"! و کارگران در مقابل این تهدیدها جوابشان این بود که "اگر جلو آتش و گلوله برویم بهتر از این است که این زندگی را تحمل بکنیم"! به دنبال آن، دو هزار کارگر کارخانه جهان چیت به خیابان می ریزند و به سمت تهران دست به راه پیمائی می‌زنند. در میان راه و ساعت حدود ۵ بعد از ظهر، وقتی که کارگران به کاروانسرا سنگی رسیده بودند، ژاندارم‌های شاه صفوف کارگران را مورد یورش قرار می‌دهند و کارگران را به گلوله می‌بندند. در اثر این اقدام وحشیانۀ رژیم شاه، حداقل سه کارگر جهان چیت کشته و چندین نفر دیگر به سختی مصدوم می‌شوند.

یکی از کارگران که در جریان تیراندازی به کارگران اعتصابی آن روزها، پایش را از دست داده چنین می گوید:
"وقتی ما به خیابان آمدیم تعدادمان از 1500 نفر هم بیشتر بود ما می خواستیم پای پیاده به تهران بیاییم و جلوی وزارت کار اجتماع کنیم. البته برای این تصمیم هیچ برنامه ریزی قبلی نشده بود و رهبری مشخص نداشت. علت اعتراض هم پایین بودن حقوق وبی توجهی فاتح به خواسته های ما بود. من آن موقع با اینکه 11 سال سابقه ی کار داشتم و متاهل بودم فقط روزی 75 ریال حقوق  می گرفتم. در همان زمان حداقل حقوق را وزارت کار ده تومان  تعیین کرده بود. اما فاتح حاضر نبود حقوق ما را زیاد کند. ما حتا حاضر بودیم روزی 5 ریال به حقوقمان اضافه شود به همین منظور پیش مهندس خلیلی رفتیم اما او  ما را تهدید به اخراج کرد. نارضایتی ما هر روز بیشتر می شد با این که امکان ارتباط و گفت وگو خیلیمحدود بود اما توانستیم مقدمات یک اعتصاب عمومی را فراهم کنیم. ما سه روز اعتصاب کردیم در  این مدت در محیط کارخانه جمع شدیم وخواسته های خودمان را مطرح کردیم. روز سوم اعتصاب که همان هشتم اردیبهشت بود، راشدی نماینده یاداری کار کرج به کارخانه آمد؛ ما گمان کردیم که او برای اجرای مقررات جدید وزارت کار و حمایت از ما به کارخانه آمده، اما چند لحظه بعد متوجه اشتباه خودمان شدیم. راشدی شروع به سخنرانی کرد واز کارگران خواست بلافاصله به سر کار خود برگردند والا اخراج می شوند. کارگران اعتراض کردند و اومجبور شد کارخانه را ترک  کند. اوتوی ماشینش نشست وکارگران ماشین او روی دست  بلند کردند و در خارج از کارخانه روی زمین انداختند. بعد سروان منصوری فرمانده گروهان ژاندارمری کرج همراه با چند ژآندارم به کارخانه آمد وشروع به تهدید و فحاشی کرد.
کارگران در مقابل این زورگویی فاتح وحمایت نماینده ی وزارت کار و ژآندارمری تصمیم گرفتند از کارخانه بیرون بیایند و سروان منصوری و همچنین سرهنگ خطیبی، رییس ساواک کرج، به کارگران اخطار کرد اگر از کارخانه بیرون بیایید هر چه دید از چشم خودتان دیده اید. کارگران در مقابل این تهدید گفتند  اگر جلوی آتش و گلوله هم برویم بهتر از این است که زندگی را تحمل کنیم."
حدود ساعت دو نیم از کارخانه خارج شدیم. درطور راه تعدادی از کارگران کارخانه های دیگر وحتا مردم عادی هم به ما پیوستند. ساعت 5 عصر به نزدیکی کاروانسرا سنگی رسیدیم. ژاندارم ها در  سه ردیف در حال آماده باش ایستاده بودد. وقتی به نزدیک آنها رسیدیم به ما حمله کردند. بعضی با چوبو چماق به جان جمعیت افتادند و کارگران هم با سنگ به مقابله پرداختند. چند لحظه بعد، صدای رگبار گلوله همه چیز را عوض کرد. وحشت زده فرار کردیم.  کناره پیاده رو وسط خیابان حتا توی جوی ها انباشته از آدم بود. بعد از چند لحظه سکوت صدای ناله و فریاد بلند شد. من که پایم تیر خورده بود  وسط خیابان افتاده بودم. یکی از دوستانم کهتیر به سینه اش خورده بود و آخرین لحظات زندگی را می‌گذراند روی سینه ی من افتاده بود. او فقط 16 سال داشت. ماموران نمی گذاشتند کسی به کمک ما بیا ید و ما از خونریزی و درد به خود می پیچیدیم. یکی از کارگرها به نام عباس کمالی صف ژاندارم ها را و در حالی که لباسش را بالا زدهبود، به فرمانده گفت:"من هفت بچه دارم ولی از مردن ترس ندارم بزنید بزنید..." آن روز از کارگران جهان چیت حداقل سه نفر کشته و 16 نفر زخمی شدند. از مردم و رهگذران هم حداقل ده نفر کشته و بیش از 50 نفر زخمی شدند. یک نفر شوفر اتوبوس، یک شاگرد نانوا، یک خانم که از حمام آمده بود هم تیر خوردند و  کشته شدند.
علی کارگر 22 ساله، حسین نیکوکار 16 ساله و مسیح اله حشم  فیروز 16 ساله کشته شدند. بیشتر زخمی ها نقص عضو پیدا کردند و هنوزهم از ناراحتی و عوارض آن رنج می برند. کارگران زخمی در بیمارستان مورد بازجویی قرار گرفتند.  پس از آن چند روز کارخانه در اشتغال نظامی ها بود و عده ای از کارگران فعال اخراج شدند و چند نفررا هم که از سربازی معاف شده بودند، به سربازی در مناطق بد آب و هوا بردند. کارگران می  گفتند که ما حداقل حقوق خودمان را می خواستیم و حتا شعار هم نمی دادیم. کارگر دیگر گفت مساله دیزی آبگوشت بود ما نداشتیم که بخوریم.
بعد از این ماجرا فاتح ساعات کار کارگران را به 8 ساعت تقلیل داد اما کارگران سه شیفت 8 ساعته کار می کردند و حقوق پایه هم به روزی 88 ریال بالا برد اما تا  تابستان 52 از پرداخت اضافه دستمزدها خبری نبود. اسفند 52 کارگران جهان چیت بار دیگر اعتصاب کردند و بخشی از حقوق خودشان را دریافت  کردند. حدود 6 ماه بعد در 20 مرداد 1353، محمد فاتح به دست چریکهای فدایی خلق ترور شد.  بعد از ترور وی شایعاتی در مورد اختلاف فاتح با دربار و ترور وی به دست ساواک پخش شد.تعدادی از کارگران هم می گفتند که روی جسد فاتح نوشته ای گذاشته شده بود که نشان می داد به تلافی ماجرای کاروانسرا سنگی فاتح را کشته اند. در اطلاعیه ای که چریکهای فدائی خلق در مناطق کارگری کرج و میان کارگران پخش کرد، دلایل این عمل را توضیح داده شده بود. در این اطلاعیه آمده بود: "دادگاه انقلابی خلق، فاتح را به خاطر نقش موثری که در کشتار کارگران جهان چیت به عهده داشت و به خاطر حق‌کشی‌های ظالمانه‌اش در حق کارگران به مرگ محکوم کرد و فاتح خونخوار را به سزای اعمال ننگینش رساند". این اعلامیه به تعداد زیاد در مناطق کارگری کرج پخش شد.
بعد از ترور فاتح، فضای کارخانه امنیتی شده بود و کسی نمی توانست  حرف دلش را بزند.  یکی از کارگران با کنایه میگفت اگر هم کارگرها شیرینی دادند، در بیرون کارخانه بود.بعد از ترور فاتح و پخش خبر آن از رادیو مهین پرستان، دانشجویان به ساختمان بنیاد فاتح در کوی دانشگاه تهران حمله کرده و شیشه های آن راخرد کردند. این اتفاق بارها رخ داد و دراین رابطه ده ها نفر از دانشجویان دستگیر و زندانی شدند.
کارگران زن‌ کارخانه می‌گفتند: "همان موقع که آب را روی ما بست، ما گفتیم که سال آخر زندگیشه".

منابع:

"First Iraq, Then Iran": Prof. Michel Chossudovsky

Glazunov - The Seasons : Op. 67