نگاهي به...

هر آنچه منتشر ميشود به قصد و هدف آگاهی رسانی و روشنگری است۰ ما حق "آزاد ی بيان" و" قلم" را جزء لاينفک مبارزه خود ميدانيم! ما را از بر چسب و افترا زدن باکی نيست! سلام به شهدای خلق! سلام به آزادی!

۱۳۹۷ فروردین ۱۱, شنبه

فدرالیسم؛ کلاهی که برای سر ما ایرانیان گشاد است!

فدرالیسم؛ کلاهی که برای سر ما ایرانیان گشاد است! 
منوچهر تقوی بیات

برخی از "اندیشمندان" و "خردمندان" سیاسی ایران دانسته یا ندانسته به تله ی فدرالیسم درغلتیده اند. این هم میهنان انقلابی همه ی مشکلاتی که ملت ایران در برابر جمهوری اسلامی دارد و همه ی مشکلاتی که در راه آزادی و استقلال و نیز پراکندگی سیاسی شهروندان ایرانی هست را رها کرده اند و به ملت ایران درس فدرالیسم می دهند. موضوعی که من همیشه از نوشتن درباره ی آن پرهیز کرده ام. اکنون هم پیش از آن که به موضوع گمراه کننده و انحرافی فدرالیسم بپردازم، ناچارم سوگند یاد کنم که با هیچ قوم و طایفه ی ایرانی دشمن نیستم و همه ی مردمان جهان و به ویژه هم میهنان خود را به راستی از صمیم قلب دوست دارم. ما ایرانیان با آن که همه از شمال تا جنوب و از خاور تا باختر با هم هستیم، غم هم را می خوریم و در زندان های جمهوری اسلامی سر به دوش هم می گذاریم و تیماردار یکدیگر هستیم، روزگارمان این گونه تیره و تار است چه رسد به آن که کشورمان را تکه تکه کنند. آیا افغانستان ( آریانا، آریانستان و یا کابلستان) که بخشی از خراسان ایران بوده است و امروزه  به دریای آزاد راه ندارد، روزگاری بهتر از ایران دارد؟ ما ایرانیان هنوز حق انتخاب کردن و انتخاب شدن نداریم. هنوز ثروت های کشورمان را پیش چشممان به غارت می برند و ما کاری از دستمان ساخته نیست.
همه ی این استادان دلسوز فدرالیسم معنای این واژه را می دانند و در نوشته هایشان درباره ی این واژه ی لاتین قلمفرسایی کرده و می کنند. واژه نامه ی کمبریج در باره ی فدراسیون که از واژه ی لاتینی foedus  به معنای قرارداد یگانگی یا اتحاد است چنین می نویسد:
« یک گروه از سازمان ها، کشورها، منطقه ها و غیره، که  برای ایجاد یک سازمان یا دولت بزرگتر به هم می پیوندند؛ مانند فدراسیون روسیه». پس از فروپاشی و تکه تکه شدن اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی از برخی پاره های آن، فدراسیون روسیه را سر هم کردند که یک دولت فدرال است. کشورما که هزاران سال پیشینه ی فرهنگی و سیاسی و یکپارچگی دارد چگونه قرار است متحد و یکپارجه شود. مگر یک پارچه نبوده است یا قرار است که یکپارچه نباشد؟
کشورهایی که  فدرالیسم را برگزیدند سرزمین های جدا جدایی بودند که به هم پیوستند تا بزرگ تر و قدرتمندتر شوند مانند ۱۳ مستعمره ی جدا جدا در قاره ی آمریکا که دولت فدرال ایالات متحده آمریکا را پدید آوردند یا کانتون های سوییس که دولت های مستقلی بودند؛ پرچم و ارتش جداگانه ای داشتند که به هم پیوستند و دولت فدرال سوییس را درست کردند. ایران هیچ شباهتی به این نمونه ها یا دولت های فدرال دیگر ندارد. دوران خان خانی و ایل و عشیره و قوم و قبیله هم سال هاست که به سر آمده و هیچ خانی ادعایی در هیچ گوشه ای از ایران ندارد مگر ولی فقیه دست نشانده ی بیگانگان  که هیچ حزب، مذهب و آیینی را بر نمی تابد و در هیچ کجای ایران هم هنوزجز ملت ایران، مدعی یا رقیبی ندارد.
در همه ی لغت نامه ها و دائره المعارف ها و کتاب های درسی و تاریخی در جهان، ملت ایران دارای آبرو و ارزش فرهنگی و ملی ویژه ای است. از دیدگاه سازمان ملل، دولت های جهان و مردم دنیا، در حال حاضر یک ایران  در جهان هست و یک ملیت ایرانی در همه ی جهان هست. این قلم به دست ها بدعت تازه ای گذاشته اند و از کیسه ی خودشان عبارت نامفهوم «ملیت‌های ساکن ایران» را درآورده اند که عبارتی گمراه کننده و بی پایه است. شاید منظور آن ها از ملیت های ایرانی، مردمانی هستند که در افغانستان، هند، چین، تاجیکستان، پاکستان، ترکمنستان، عراق، آذربایجان، خلیج فارس و دیگر کشورها وجود دارند. ایجاد یک فدراسیون از این کشورها زمانی ممکن است که ایران، کشورما مستقل و آزاد باشد و بخواهد درباره ی فدراسیون با کشورهای آزاد و مستقلی که ملیت های ایرانی در آنجا ها هستند، به گفت و گو و تصمیم گیری بپردازد.
آنچه از نوشته های چنین افرادی برمی آید، منظورشان ملیت های ایرانی در افغانستان، تاجیکستان، هند، پاکستان، عراق، آذربایجان و یا خلیج فارس نیست. چون اگر نیروهای اقتصادی و اجتماعی این کشورها با ساروج فرهنگ ایران به هم پیوند پیدا کند قدرت بزرگی در برابر تجاوزات جهانخواران خواهد شد. آن ها سخنی از فدراسیون کشورهایی با فرهنگ ایرانی به میان نمی آورند، لهجه ها و گویش های فارسیِ ایرانی، فارسیِ افغانی یا فارسی تاجیکی را دلیل یک پارچگی ملی و قومی ایرانیان نمی دانند، آن ها می خواهند با بهانه ی فدرالیسم، این گربه را تکه تکه کنند.
چند سال است که اینجا و آنجا چه در درون ایران و چه حتا در مجلس اسلامی، از کوچک کردن کشورما و کشورهای خاورمیانه و جهان واپس نگه داشته شده، سخن می رود. اشغال عراق و کشمکش های داخلی آن که زمینه ی جدایی و پاره پاره شدن را در پیش رو دارد ، بهار کشورهای عربی، سرنوشت نامعلوم سوریه، حبشه، لیبی و دیگر کشورهای خاورمیانه و افریقا، همه نشان از آن دارند که غارت کردن کشورهای جدا جدا، کوچک و متخاصم با یکدیگر، آسان تر از کشورهای وسیع و یک پارچه است.
دخالت های حکومت اسلامی ایران در کشورهای همسایه و بی توجهی به امور اقتصادی و اجتماعی مردمان مناطق مختلف کشورمان از هر گروه و قوم و مذهب و دشمنی حکومت ایران با فرهنگ ایرانی راه را برای تجزیه ی ایران و فدرالیسم دلخواه آن قلم به دست ها هموار می کند.
اصلاحات ارضی در سال  ۱۳۴۱ و انقلاب سال ۱۳۵۷ ترکیب جمعیت را در ایران به طور کلی دگرگون کرده است. برابر آخرین آمار در اسفند ماه ۱۳۹۶ مرکز آمار ایران اعلام کرد که جمعیت ایران از مرز ۸۱ میلیون نفر گذشت. از این جمعیت ۶۰% در شهرهای بزرگ و بقیه در شهرهای کوچک و بیست میلیون نفر در روستاها زندگی می کنند. تهران بیش از ۱۴ میلیون نفر از جمعیت کشور یعنی نزدیک به یک ششم کل جمعیت را در خود جای داده است. مشهد و اصفهان و تبریز و ارومیه و شیراز شهرهای چند میلیونی هستند. امروزه از ایل هایی که بین ییلاق و قشلاق کوچ می کردند چیزی در حدود یک میلیون نفر( یک هشتاد و یکم  ۸۱/۱= ۸۱ :۱ ) باقی مانده است. بنابر نوشته ی سایت "کورد نقطه اورگ"، تنها ۳۶% از مردمان تهران، فارس زبان هستند و در برابر این فارس زبانان ۳۳% ترک زبان هستند، یعنی ترک ها ( که همه از یک قوم نیستند) با اقوام دیگر ۶۴% از جمعیت تهران را تشکیل می دهند. فارس ها هم به گفته ی مهدی اخوان ثالث، "در وطن خویش غریب" هستند.
چگونه می توان "ملیت های ایرانی" را که در تهران، مشهد یا اصفهان زندگی می کنند به صورت کشور فدرال در آورد؟ آیا می شود ۶۴% از مردمان تهران را به جاهای دیگری فرستاد یا تبعید کرد؟ این "ملیت های ایرانی" سرزمین های جداگانه ای ندارند و با یکدیگر در حال جنگ نیستند. گاهی در تهران سه  یا چهار خانوار از این قوم ها (ترک و کرد و فارس)، در یک خانه در کنار هم زندگی می کنند و یا حتا بر سر یک سفره می نشینند.
ایران امروزی برای همه ی ما ایرانیان چه در تهران یا در کردستان یا در تبریز، بیشتر به یک کشوراشغال شده می ماند. موجوداتی که گاهی عربی بلغور می کنند( یعنی شکسته و نادرست به عربی سخن می گویند) و دستار بر سر می گذارند بر کشور ما حکمرانی می کنند. هیچ یک از ایرانیان حقوق شهروندی ندارند. هیچ کس به هیچ زبان و لهجه ای، حق اظهار نظر درباره ی آزادی، استقلال و یا رخت و لباس پوشیدن خود را ندارد. باید نخست به آزادی و استقلال و حقوق شهروندی دست یافت، سپس درباره ی جدایی یا به هم پیوستن سرزمین های ایرانی و یا به قول فدرالیست ها در باره ی "ملیت های ایرانی" که در تهران زندگی می کنند یا در مشهد یا در اصفهان، قلمفرسایی کرد. اسدی توسی سخنور خراسانی به زبان "دری" بیش از هزار سال پیش گفته است:
یکی را به ده در ندادند جای
همی گفت بر ده منم کدخدای
منوچهر تقوی بیات
استکهلم ـ هفتم فروردین ماه ۱۳۹۷ خورشیدی برابر با ۲۷ مارس ۲۰۱۸ میلاد
بهاری با افق تیره و توفانی برای رژیم، برای سالی که برای مردم نکو خواهد بود 
ایرج شكری

 پیام نوروزی کارشناشی شده ترامپ*، پاسخ گِرد ظریف، کک بولتون ، نرمش قهرمانانه کیم جونگ اون و تودهنی  ها به خامنه ای
پیام نوروزی دونالد ترامپ رئیس جمهوری آمریکا از این نظر اهمیت دارد که در آن مرکز و نهاد اصلی قدرت و تعیین سیاست در رژیم عقب مانده و سفّاک و ضد ایرانی آخوندی که به شکل «خر تو خری» اداره می شود، درست شناخته شده است و همانطور که در عمل، به ویژه در دو- سه سال گذشته در تضاد بین آخوند روحانی و سپاه همه شاهد بوده اند، این مرکز قدرت و تعیین کننده سیاست چه در امور داخلی و چه در سیاست خارجی، «سپاه پاسداران انقلاب اسلامی» است(1) که نیرویی خودسر و متصل به رهبر و دارای «کارت سفید» از او است؛ نیرویی که  فرماندهانش هیچ محدویتی برای اعمال اراده و تحمیل نظر خود نمی شناسند(حتی در مسائل جزئی و کوچک) و نیرویی است که ستون فقرات دستگاه سرکوب اختناق رژیم آخوندی است. در دعواهای اخیر احمدی نژاد با دستگاه قضایی رژیم، اتهام «اختلاس» بقایی در مبلغ سه میلیون و ۷۶۶ هزار یورو و همچنین ۵۹۰ هزار دلار پولی که بنا به اظهار سازمان اطلاعات سپاه پاسداران به قوه قضائیه "برای امور مربوط به کشورهای آفریقایی" به طور نقد و خارج از سیستم بانکی کشور، در 12 مرداد 92 ،یک روز قبل از شروع به کار روحانی به عنوان رئیس جمهور، به محمود احمدی نژاد داده شده بود تا «بین سران چند کشور افریقایی توزیع شود»، گوشه یی از دست باز  سپاه در در دخالت در همه امور حتی با خرجهای بی حساب و کتاب است.
سپاه خودسر و دارنده نقش محوری در تعیین سیاست
 نگارنده توجه به این نقش محوری سپاه در قدرت و موقعیت «سپاه پاسداران انقلاب اسلامی» بی وطن را، در ارزیابی اوضاع رژیم و مبارزه مردم با آن مهم می دانم و هم در مورد «بی وطنی» (2) و هم در مورد خودسری های سپاه یادداشتهایی نوشته ام.
در مورد «زیر آوار» اسلام بودن و بی معنی بودن مفهوم وطن برای پاسداران، هیچ چیز مثل شرحی که پاسدار قاسم سلیمانی در «کنگره بزرگداشت 8000 هزار شیهد استان گیلان» در مورد انگیزه ای که آنها را به جنگ در هزار کیلومتر دورتر از شهر و دیار خود کشاند، نیست. سلیمانی با ادعای این که خمینی با « با ممزوجیت دین و قومیت و ملت در چهار چوب یک حکومت» کاری مهمی انجام داد که ملت را و ایران بیمه کرد» (!)، می گوید« مگر امکان داشت که بدون انگیزه دین و اسلام 8000 نفرجوان بروند با فاصله 1000 کیلومتر از اینجا بدون این که شهر آنها و خانه کاشانه آنها مورد تهدید واقع شده باشد بروند در مرزهای شلمچه و طلائیه و کوههای کردستان سرشان قطع شود و... »(3).  در این پرت وپلا گویی می بینم که قاسم سلیمانی با مفهوم «وطن» و «میهن» و عشق به میهن که برای ایرانیان از عشق به ایران با همه فرهنگ و تاریخش  - که نوروز از آن جمله است – و به قرنها قبل از اسلام بر می گردد، سرچشمه می گیرد، به کلی بیگانه است. چرا که تاریخ برای او سایر برداران پاسداراش، مثل آخوندهای بی وطن، از زندگی پیامبر اسلام و جنگهای او شروع می شود و وقتی «اسلام» به ایران می رسد، دیگر این ها هم در شمار لشکریان آن هستند و در این طرف هرچه هست تعلق به «جاهلیت» و «مجوس» پیدا می کند و باطل و «نجس» است.
مناسب می دانم در مورد خودسریهای سپاه -حتی در جزئیات- و لگد پرانی به دولتی که ریاست آن «تنفیذ» شده توسط ولی فقیه خودشان است، یاد آوری کنم که مثلا وقتی در اواخر تیرماه 95 اعضای هیات دولت تصویب کردند که «برگزاری کنسرت، شب نشینی و مهمانی ها نیاز به مجوز نیروز انتظامی(اماکن) ندارد و ناجا حق دخالت در مجوز و محتوای کنسرت ها را نخواهد داشت»، پاسدار سیّد مسعود جزایری، در مقام «معاون ستاد کل نیروهای مسلح»، یکهو مثل خرس قطبی که روی دوپای خود بلند می شود و حضور خود را به طور رعب آور و آماده دریدن نشان می دهد؛ در مساله یی که ربطی به «معاون ستاد کل نیروهای مسلح» نداشت، دستور العملی برای فرمانده نیروی انتظامی صادر کرد و در آن تاکید کرد که«ماموریت ناجا در برخورد با ناهنجاری های اخلاقی و رفتاری در برخی اماکن از جمله محل برگزاری کنسرت ها، باید با جدیت انجام شود»(4) یا وقتی روحانی بعد از تایید «برجام» توسط خامنه ای و قطعی شدن آن، خواست از فرصتی که آن را مناسب یافته بود، برای جهت گیری تازه در روابط خارجی استفاده کند و در سخنانی در نشست مشترک هیات دولت و استانداران در 28 مرداد 94 با تاکید بر این که :« رویکرد جمهوری اسلامی ایران پافشاری بر حل و فصل همه معظلات جهان از طریق مذاکره و گفتگوست» افزود:«نباید فکر کنیم پس از حصول توافق می توانیم هر طور که بخواهیم حرف بزنیم و عمل کنیم و دیگران در برابر این تغییر رفتار ما واکنشی نخواهند داشت. باید همان مسیر سازنده و درستی را پیش ببریم که مردم در خرداد 92 به ان اقبال کردند و عامل این توفیق بود که اگر آن راه را ادامه ندهیم چه بسا توافق نیز پایدار نباشد»،روز بعد از این سخنرانی، پاسدار جعفری فرمانده سپاه چنگ و دندان نشان داد و خرناس کشید که:« برخی معتقدند رفتارهای ما باید در چارچوب اراده ی دشمن تنظیم شود و می گویند ما هر طوری که می خواهیم نمی توانیم حرف بزنیم و عمل کنیم؛ چون دیگران در مقابل ما واکنش نشان می دهند» و خط و نشان کشید که:« کسانی که می خواهند با این سخنان مغایر با اصول انقلاب و فرمایشات رهبر معظم انقلاب اسلامی، روزنه های جدیدی را برای نفوذ بیگانگان در کشور بگشایند، بدانند هرگز اجازه ی رشد و پیاده سازی چنین تفکری را نخواهیم داد»!(5) از این مداخله ها و اعمال اراده ها از سوی سپاه در تعیین سیاست فراوان است و البته همچنان که همگان می دانند، واکنش رؤسای جمهوری برگزیده شد با «آرای میلیونی مردم مسلمان و انقلابی ایران» که اندکی با سپاه و ولی امر مسلیمن جهان، زاویه دار بوده اند - چه «اصلاح طلب»چه «اعتدال گرا»-، تودهنی خوردن در «کمال متانت» و بدون هیچ اعتراضی و «زِه زدن» و عقب نشینی کردن از مواضعی بوده است که اعلام کرده بودند و رای دهندگان میلیونی هم (بنا بر ادعای خودشان) آنها را به خاطر همان مواضع و سیاستهای اعلام شده، در انتخابات تایید کرده بودند.
پیام نوروزی به طور چشمگیری کارشناسی شده دونالد ترامپ
در پیام نوروزی رئیس جمهوری آمریکا به مردم ایران، با اشاره به دعایی در پایان کتیبه یی از داریوش هخامنشی که در آن از اهورامزاد خواسته است که ایران را از « دشمن، دروغ و خشکسالی» حفظ کند، عملکرد سپاه پاسداران با این سه تهدید برای ایران و ایرانیان تطبیق داده شده است. این پیام در بین سایر پیامهای نوروزی که رؤسای جمهوری آمریکا خطاب به مردم ایران فرستاده اند، و حتی پیام سال قبل خود او از سطح بسیار بالای کارشناسی هم در زمینه شناخت عملکرد رژیم و رابطه اش با شهروندان، هم در انتخاب معیاری هایی از بخش ایرانیِ خالص(قبل از اسلام) تاریخ و فرهنگ ایران که مورد علاقه بخش بزرگی از جمعیت طبقه متوسط و تحصیل کرده های ایران که این به دوره از تاریخ خود افتخار می کنند و به وسیله آن دیوار بلندی برای حفظ هویت و تمایز ریشه ای خود با رژیم آخوندی ایجاد می کنند، ابتکاری است که نشان از اطلاعات کارشناسانه ً همه جانبه تنظیم کننده (یا تنظیم کنندگان)پیام رئیس جمهور آمریکا، از اوضاع دارد.
در پیام یاد شده، در همسانی سپاه با تهدید اول (به عنوان دشمن ایران و ایرانیان) از جمله آمده است،« اول، سپاه پاسداران نه در نام و نه در عملکرد، ایرانی نیست. سپاهی متخاصم است که مردم ایران را سرکوب کرده و از آنها سرقت می کند تا فرای مرزها از تروریسم حمایت کند...». این ویژگی سپاه برای مردمی که خود از دستگیری ها و بازداشت های خودسرانه سازمان اطلاعات سپاه خبر دارند، مردمی که از هزینه های کلانی که رژیم برای گسترش نفوذ در فراسوی مرزها؛ به ویژه در سوریه و لبنان می کند آگاه هستند و با شعارهایی مثل «سوریه را رها کن / فکری به حال ما کن» بدان معترض اند و برای مردمی که شعار «جمهوری ایرانی» می دهند، ابهامی ندارد و کاملا روشن است و کیست که نداند «سپاه پاسداران انقلاب اسلامیِ» بی وطن، در محور فساد و غارت و سرکوب و اختناق در ایران قرار دارد. فایده و حسن این تشخیص از سوی آمریکا این است که محدوده هدفها و جهت گیری سیاستهای آمریکا را در تضادهایی که با رژیمی که بر سرنوشت مردم ایران چنگ انداخته دارد، تعیین می کند و این می تواند سبب محدود شدن عرصه تخریب و ضربه احتمالی در رویارویی آمریکا با رژیم به پهنه و زمینه هایی که مشکل از آنجا برمی خیزد، یعنی سیاست های مداخله جویانه برونمرزی رژیم، بشود. به نظر می رسد که هدف از تنظیم چنین پیامی همین بوده است؛ اطمینان دادن به مردم ایران که تنش و تضاد موجود بین دولت آمریکا و رژیم مستقر در ایران، با شناخت و آگاهی آمریکا از وضع آنان و عملکرد رژیم، متوجه آنان(مردم ایران) نیست و نیروی متخاصم در برابر آمریکا در این پیام مشخص شده است.
در واکنش به این پیام، از روحانی که در 19 مهرماه سال قبل در واکنش به احتمال گنجاندن نام سپاه در فهرست گروههای تروریستی از سوی آمریکا، نطق پر حرارتی کرده و همان آدمی که قبلا گفته بود، اگر پول رسانه و تفنگ در یکجا جمع شود اگر ابوذر هم باشد فساد می آورد، اما سپاه را در «دل مردم» جا داد، صدایی شنیده نشد. وزارت خارجه رژیم اما به ناچار باید واکنشی نشان می داد. این واکنش را ظریف وزیرخارجه رژیم، در توئیتی نشان داد که در آن رئیس جمهور آمریکا را بی اطلاع و حرفهای او را «اهانت های احمقانه » دانست و حمله یی هم به شاهزاده بن سلمان که برای یک سفر سه هفته ای در روز 20 مارس(29 اسفند 96) به آمریکا سفر کرده بود کرد، ولی به رغم حمله سنگینی که در پیام ترامپ به سپاه شده بود، ظریف وارد آن موضوع نشد و صلاح دید که برای کمتر  خراب کردن و گند آلود کردن خود، از کنار مساله بگذرد. توئیت ظریف این است«ایرانیان با هزاران سال تمدن، دارای چنان عمق تاریخی هستند که اهانت‌‌‌های احمقانه یک رهبر تازه به دوران رسیده را نادیده بگیرند؛ کسی که همه دانش او از تاریخ، سیاست و دیپلماسی را می‌‌‌توان در ٢٨٠ حرف خلاصه کرد - با این همه هنوز از آن جوانک آلت دست خود بیشتر می‌‌داند».
باد مخالفی که بر بادبان کشتی رژیم می وزد
این تشدید تضاد آمریکا با رژیم در  شرایطی صورت می گیرد که یک رویداد بسیار مهم برای مساله یی بسیار مهم در سیاست خارجی آمریکا در پیش است و آن دیدار بین رهبر کره شمالی با دونالد ترامپ است که زمان آن در اوخر ماه مه پیش بینی شده است. این تحول به سوی آرامش در روابط به شدت تنش آلود کره شمالی با آمریکا، به دلیل اعلام آمادگی از سوی رهبر کره برای گفتگو در مورد غیر اتمی شدن که خبر آن در نیمه اسفند ماه اعلام شد، پیدا شده است. خبر مربوط به سفر کیم جونگ اون رهبر کره شمالی به چین و انتشار مشروح گزارش این دیدار توسط خبرگزاری رسمی چین در 28 مارس(8 فرودین 97) که در آن از قول رهبر کره شمالی آمده است« موضع همیشگی ما غیراتمی شدن شبه جزیره کره براساس وصیت کیم ایل سونگ، رئیس جمهوری سابق، و کیم جونگ ایل، دبیرکل فقید حزب کارگران کره بوده است.» (6) و نیز خوش بینی دونالد ترامپ نسبت به مواضع رهبر کره شمالی، نشانه های مثبتی از حرکت در جهت کاهش تنش در رابطه آمریکا با کره شمالی است که تا همین مرحله هم حتما برای رژیم نگران کننده است و اگر گفتگوهای کره شمالی و آمریکا که قرار است در اواخر ماه مه انجام شود، دستاورد مشخصی در جهت پایان دادن به تنش وعادی شدن روابط دوکشور همراه داشته باشد، این خبر بسیار بدی برای رژیم خواهد بود. چرا که  دونالد ترامپ به رها شدن از نگرانی تهدید اتمی کره شمالی و تلاش برای مقابله با آن، نیروی آزاد شده در این زمینه را، صرف مقابله با سیاست ها و اهداف مداخله جویانهً شیعه گری گسترانه رژیم آخوندی که باعث نگرانی هایی در کشورهایی منطقه خاور میانه است، خواهد کرد. در این زمینه البته نقش صدها میلیون دلار قرار داد هایی که عربستان سعودی  با آمریکا بسته است را، نباید از نظر دور داشت. به نظر می رسد که سعودی ها بعد از به آتش کشیده شدن سفارتشان در تهران و کنسولگری در مشهد، و آن پیام تهدید و خط نشان کشیدن سپاه پاسداران علیه رّژیم سعودی بعد از اعدام شیخ نمر، بهترین دیپلماسی در برخورد و رویارویی با تهدیدهای رژیم را، استفاده از تمام امکانات برای به زانو در آوردن رژیم و نشان دادن تخاصم آشکار با رژیم – همانگونه که رژیم علیه سعودی بکار گرفته – دیده اند. قابل پیش بینی بود که بعد از رویداد به آتش کشیده شدن سفارتخانه سعودی و آن اطلاعیه سپاه برای انتقام اعدام شیخ نمر و براندازی نظام سعودی(که چندی بعد اطلاعیه قاسم سلیمان در تهدید دولت بحرین به خاطر دستگیری و فشار به شیخ عیسی قاسم هم مکمل آن شد)، سعودی ها شمیشر از رو ببندند(7).
انتخاب بولتون و افتادن کک به تنبان نعره کشهای رژیم
تحول دیگری که «کک به تنبان » رژیم و پاسداران عربده کش اش انداخته است، قرار گرفت جان بولتون در پست بسیار مهم مشاور امنیت ملی رئیس جمهور آمریکاست. جان بولتون که به عنوان یکی از «باز»های جنگ طلب و طرفدار «زدن ضربه اول و پیشگیرانه نظامی» شناخته می شود، در سالهای گذشته پیوسته بر سیاست «تغییر رژیم» در ایران تاکید داشته و به ویژه روابط او با سازمان مجاهدین و سخنران اجتماعات مجاهدین بودن او هم مزید بر علت ناراحتی و خشم رژیم از این انتصاب شده است و این ناراحتی را با بیان این که « ترامپ یک حقوق بگیر منافقین را به عنوان مشاور امنیت ملی انتخاب کرد»، بیان کرده اند
تودهانی های آشکار به خامنه ای
رویداد دیگری که برای خامنه ای حتما سخت بوده و نمی تواند آن را به فال نیک بگیرد، تو دهنی هایی بود که در داخل کشور به طور علنی به خاطر ادعایی که خامنه ای در سخنان خود در اول فروردین در مورد وجود آزادی بیان در رژیم کرده بود، دریافت کرد. خامنه ای در سخنرانی خود گفت:« هیچکس به خاطر این که نظرش مخالف نظر حکومت است مورد تعقیب و فشار قرار نمی‌گیرد هرکس چنین ادعایی کند دروغ گفته است و بنا هم نیست کسی معترض اینها شود». طبعا این دروغ بزرگی بود که او می گفت. از خدمتگزاران سابق رژیم که در بالاترین مقامات دولتی دارای مسئولیت بوده اند هم کسانی هستند که به خاطر انتقاد از گردش امور دستگیر و زندانی تنبیه شده اند. و بعضی هم که مثل خاتمی دستگیر و زندانی نشده اند، اما نه اجازه سفر به خارج دارند نه حتی اجازه شرکت در مجلس عزا یا عروسی، ممنوع التصویر هم هستند چه رسد به شهروندان عادی که در شرایط سختی در زندانهای رژیم هستند. این آخوند مستبد پلید، اصلا به روی خود نمی آورد کسانی مثل آرش صادقی و گلرخ ایرانی و آتنا دائمی(در اعتراض به بد رفتاری در اعتصاب غذا زده اند و سلامتشان به خطر افتاده و رو به وخامت می رود) نرگس محمدی که مادر دو کودک خرد سال است، کاری جز بیان نظر انتقادی از گردش امور نکرده اند. درنظام متعفن متشرعان که کارنامه بسیار ننگین و خونین اعدامهای دهه سیاه 60 و کشتار زندانیان سیاسی در تابستان 1367 را دارد، زدن اتهام «محاربه با خدا و رسول» یا «مفسد فی الارض» به هر منتقدی و جان او را گرفتن، یا فتنه گر نامیدن همراهان و خادمان نظامِ برخوردار حمایت خمینی در حیاتش، به خاطر سرپیچی از پذیرفتن مطلق العنانی رهبر و به حصر فرستادن، آنها روش رویا رویی با منتقدان است.
از جمله تودهنی هایی که به خامنه ای زده شده مطلبی از سوی یک خبرنگار روزنامه ایران بود که در توئیتر با اشاره به ادعای خامنه ای در مورد آزادی بیان، نوشت:« خیلی عالی می‌شود برای اثبات عملی این گفته، ایشان برای اولین بار یک نشست خبری برگزار کنند. خبرنگارانی مثل من سوالات زیادی از ایشان داریم، از جمله در همین حوزه آزادی بیان ». وی در توئیت دیگری نوشت که با شنیدن آن سخنان رهبر به یاد «هدا صابر» افتاده است و این که گناه او چه بود. یک طرفدار احمدی نژاد هم در مطلبی که در آن به دستگیری و زندانی شدن دو سه نفری که او می شناخت و سوابق رزمندگی داشته اند اشاره کرده بود که هیچ گناهی جز اظهار نظر و درخواستی مثلا برای آزادی کسی که بی دلیل زندانی شده بوده نداشته اند و یا وثیقه برای آزادی یک دوست بازداشتی خود تهیه کرده اند، دستگیر و زندانی شده اند افزود که :« سر آیت‌الله خامنه‌ای ⁩را بیش از این درد نیاورم.این حقیر هم درپی بازتاب دادن آراء آقایان جوانفکر و بقایی به فساد فی الارض متهم شدم و‌ به قید وثیقه آزادم. این‌ها مشتی بود نمونه خروار. فکر می‌کنم روزگار احمدی‌نژادی‌ها و معتقدان به انقلاب که این طور باشد، فقط حضرت عباس (ع) باید برسد به داد مخالفان حکومت» (8).
شرایطی که در آن صدای اعتراض گرسنگان و گارگران بیکار بلند تر می شود
سفت و سخت تر شدن «قلاده» یی که با برجام بر گردن این رژیم درنده خو قرار گرفت که با تحریمهایی جدیدی که اروپایی ها گویا برای «حفظ برجام» و راضی کردن آمریکا در ماندن در آن، قرار است برای رژیم وضع کنند، تشدید فعالیت سعودی برای اعمال فشار های بیشتر و حتی اقدامات تلافی جویانه علیه رژیم بعد از شلیک چند موشک به سوی عربستان در 25 مارس(4 فرودین) توسط حوثی ها که سعودی ها کشورهایی نظیر فرانسه را با خود همصدا کرده اند که موشکها توسط رژیم در اختیار حوثی ها قرار گرفته است، اینها آسمان تیره بهار سال نو برای رژیم است که خبر از سالی توفانی برای رژیم می دهد. سالی که به رغم سختی هایی که برای مردم هم می تواند داشته باشد، لیکن می توان یقین داشت که با اعتراضات و با ایستادگی های مردم در برابر رژیم، به هرحال «سالی نکو» برای مردم خواهد بود، چرا که جهانیان به روشنی می بینند که بخش عظیمی از مردم ایران آگاهند که سیاست خارجی مداخله جویانه و اسلامگستری و شیعه پروری رژیم که هزینه های کلانی از دارایی مردم ایران را صرف آن می کند، مثل عملکرد سرکوبگرانه و مردم ستیزانه و به شدت ارتجاعی این رژیم سراپا فاسد ضد ایرانی، به زیان کشور است. مردم ایران از بلاهت و هپروت و مالیخولیای قدرت پرستانه فرماندهان سپاه که یکی عمق استراتژیک رژیم را در سواحل دریای مدیترانه می بیند و یکی مثل یحیی رحیم صفوی مشنگ رویای حکومت جهانی اسلام با مرکزیت رژیم را در سر می پروند(9)، یکی مثل آن دلقک ولایتمدار حسن عباسی، که گاه و بیگاه گروهی از از اوباش تهی مغر نادان بسیجی را دور خودش جمع می کند و صحبت از «حسینه کردن کاخ سفید» می کند و اخیرا هم گفته یک طبقه کاخ سفید را هم به بسیج دانشجویی واشنگتن خواهند داد(10) و آن احمقها هم برای او کف می زنند و هلهله می کنند، متنفّر و خشمگین هستند. مردم ایران از پیرکفتاران حوزه نشین و خبرگان نشین و امام جمعه های مستبد درنده علیه برگزاری کنسرت و شادی مردم پارس می کنند و کنسرت موسیقی را هم برای آنها حرام می دانند و از رژیمی که حتی نشان دادن سازهای موسیقی را از تلویزیون ممنوع کرده است و تازه بعد از نزدیک به چهل سال امسال یک خواننده مرد در حال نواختن پیانو (شاید به خاطر آن که در شکل چیزی مثل یک میز است به سازهای دیگر شبیه نیست و قابل حمل هم نیست) را نشان داده اند(11)، متنفرند و خواهان برچیده شدن بساط این رژیم پلید و خواهان زندگی در آزادی و دموکراسی و عدالت در کشور و با روابط مسالمت آمیز بین المللی هستند. بی تردید مردم ایران قادر خواهند بود این رژیم آزادی کش مردم ستیز را با تمام دستگاههای سرکوب و جنایتش؛ متلاشی کنند همانطور که رژیم تا دندان مسلح شاه با ساواک مخوفشرا متلاشی کردند. تحقق این هدف اکنون بیش از هر زمان دیگر پیش رو و به یمن مبارزات بی وقفه مردم ایران که همچنان ادامه دارد،  به عملی شدن نزدیک می شود و باید از فشرده شدن گلوی این رژیم پلید و شکستن شاخ توسعه طلبی و مداخله جویی اش شاد بود و استقبال کرد.
در پایان به عنوان  عیدی این سال نیکو، پیامی را از هموطن سالخورده ریش سفید خشمگینی که چندی پیش در تجمعی در برابر مجلس شورای اسلامی - که رژیم آن را آ«مظهر عدل علی» نامیده است – خطاب به «مقامات رژیم» فرستاد، برای مقامات رژیم به ویژه «مقام معظم رهبری» و پاسداران و گردانندگان دستگاه قضائی اش مناسب دیدم، شاید از این طریق از احساسات واقعی بخش عظیمی از مردم مسلمان ایران که زندگی فاجعه آمیزی را در جمهوری اسلامیِ ساخته و پرداخته خمینی و تسلط متشرعان بر کشور وسرنوشتشان، می گذرانند آگاه شوند. عیدی به مقامات در لینک زیر:
منابع
----------------
 1-:
الف - حرفهای خامنه ای در جمع فرماندهان سپاه، «نقشه راه» برای همه
ب  - عبور از گذرگاه خونین اجتناب ناپذیر است...
2 –(در مورد بی وطنی سپاه) - طلبکاری در دو پیام پاسدار باقری و تودهنی به آن در رویدادها 
3- سخنرانی سلیمانی در کنگره 8000 هزار شیهد استان گیلان 
4- ابلاغیه جزایری به نیروی انتظامی در رد مصوبه هیات دولت
دیدار کیم اونگ جون از چین و تعهد به غیر اتمی شدن کره
7 - تنش در روابط سعودی و رژیم بعد از آتش زدن سفارت
8- انتقاد یک احمدی نژادی و رد ادعای خامنه ای در مورد وجود آزادی بیان
 10حسن عباسی کاخ سفید حسینه و بسیج دانشجویی
11- پخش پیانو نوازی علیرضا عصّار از تلویزیون
----------------------------------------------- 
فروردين ۱٣۹۷ -  ۲۹ مارس ۲۰۱٨    

شهروندان نگران تنزل ارزش ریال

این نام نامه، یاد آورِ نام هشت زن از قربانیان اهل قلم و آزادی اندیشه و بیان است.

این نام نامه، یاد آورِ نام هشت زن از قربانیان اهل قلم و آزادی اندیشه و بیان است.
****

هشت زن، مسعود نقره‌کار

عصماء بنت مروان

ازعصماء، دختر مروان به عنوان شاعرنام برده شده است. برخی ازمورخان کارهای او را هجو و توهین به پیامبراسلام ارزیابی کرده اند. عصماء از قبیله ای در زمرۀ قبایل مخالف محمد بود. " این زن با استعدادی که در سرودن شعر داشت، دراشعار خود اسلام و محمد را مورد هجو، سرزنش و نقد قرار می داد. اشعار عصماء بزودی در سراسر مدینه ورد زبان ها شد و خشم محمد و پیروانش را بر ضد عصماء بر انگیخت. محمد وقتی اشعارعصما را شنید بسیار آزرده شد و به پیروانش اظهار داشت : "چه کسی حاضر است، مرا از دست این زن آزاد سازد؟". عمیر بن ادی الختمی، که شوهر پیشین عصماء و از قبیله او بود، داوطلب شد تا عصماء را از بین ببرد. سال دوم هجری، زمانی که چند روز از بازگشت محمد از جنگ می گذشت، در دل یک شب هنگامی که عصما در خواب بود و فرزندانش در اطرافش خوابیده و کم سن و سال ترین آنها روی سینه مادر خوابیده و از پستانش شیر می خورد. عمیر خنجردر سینه عصماء فرو برد."
صبح روز بعد، محمد از کشتن عصماء اگاه شد. وی به هنگام نماز درمسجد رو به عمیر کرد و پرسید: "آیا دختر مروان را تو کشتی؟" عمیر پاسخ داد: "آری، آیا کار بدی کردم؟" محمد گفت: "به هیچ وجه! تو به الله و پیامبر او خدمت بزرگی انجام دادی. حتی دو بزغاله هم برای چنین رویدادی با هم سرشاخ نخواهند شد.." سپس محمد رو به افرادی که در مسجد حضور داشتند کرد و گفت: " اگر میل دارید کسی را ببینید که به الله و پیامبرش خدمت کرده اند به این مرد نگاه کنید." این جنایت وحشیانه سبب شد که تمام افراد طائفه شوهرعصماء از بیم پیامبر و وحشت ترور، اسلام بیاورند."
بسیاری از مورخان اسلامی روایت فوق و به ویژه شیوۀ قتل عصماء به دستور پیامبرراغیرواقعی ویا دستکاری شده و غلوآمیز اعلام کرده اند. (1)
 

رابعه بنت کعب قزداری

رابعه بنت کعب قزداری(رابعه بلخی- مادرشعر پارسی) را شاعر پارسی‌گوی نیمه نخست سده چهارم هجری(۹۱۴-۹۴۳میلادی)، درزمانه سامانیان، دانسته اند. وی" ازعرب های کوچیده به خراسان وپدرش فرمانروای بلخ و سیستان وقندهار و بست بود."
عطار نیشابوری حکایت رابعه را درالهی‌نامه، در بیش ازچهارصد بیت آورده‌است: "رابعه در سرودن شعر و هنر نقاشی توانمند و در شمشیرزنی و سوارکاری ماهر بود. وی عاشق بکتاش که دردربار کلیددار خزانه بود، می شود. " ظاهراً روزی بکتاش رابعه را در دهلیزی می‌بیند و آستین اورا می‌گیرد که " چرا مرا چنین عاشق و شیدا کردی اما با من بیگانگی می‌کنی؟" رابعه از او آستین می‌افشاند که "عشق من به تو بهانه‌ایست برعشقی عظیم‌تر" و اورا بخاطر افتادن در دام شهوت نکوهش می‌کند.
رابعه با رودکی دیدار می‌کند. "رودکی شیفته توانایی رابعه در سرودن شعر می‌شود و اورا تحسین می‌کند و با او به صحبت و مشاعره می‌نشیند."
عشق به بکتاش سبب می شود "رابعه را به گرمابه برده و رگِ دستان او را بگشاید و درِ گرمابه را به سنگ و گچ مسدود کنند. روز بعد چون در گرمابه را می‌گشایند، پیکر بیجان رابعه را مشاهده می‌کنند که با خون خویش اشعاری را خطاب به بکتاش با انگشت بر دیوارهٔ گرمابه نگاشته‌است. بکتاش از زندان می‌گریزد و شبانه سرازتن حارث، برادر رابعه وحاکم وقت، جدا می‌کند، سپس بر مزار رابعه رفته و جان خویش را می‌گیرد."
از رابعه جز هفت (و به روایتی یازده) غزل و قطعه در دست نیست. ظاهراً تمامی اشعار وی بدست حارث و در گذر زمان از بین رفته‌است. اشعار بازمانده از وی بیانگر ذوق و تسلط او بر سرایش شعر است. رابعه را عارف و صوفی نیز دانسته اند. می گویند: " عطار و ابوسعید ابوالخیر، برای حفظ نام و آثار رابعه از گزند کوته‌فکران، به وی نسبت تصوف و عرفان داده‌اند."
" عطار نیشابوری چنان‌که ابوسعید ابوالخیر، در حق رابعه الطاف نمود و با بهانهٔ اینکه رابعه نه عاشق بکتاش، بل عاشق الله بوده ... جسد و مرقد مبارک رابعه را از شر تکفیر و تازیانه نوازی و ویرانی کافران و منکران نجات داد... ذکرِ خیررابعه از سوی عارف بزرگ و نامی ابوسعید ابوالخیرهم در نهایت، عارفانه و هشیارانه، برای به سکوت واداشتن کافران عشق و منکران ارزش‌های انسانی زنان به عمل آمده‌است."
لیلی رشیتا، نویسنده افغان می نویسد: " برعکس آنچه که عرفاً عشق او را به بکتاش، حقیقی نه بل مجازی می‌پنداشته‌اند، اشعارش بازگوی احساس‌اش نسبت به بکتاش بوده‌است. از هفت قطعه شعر رابعه که بجا مانده‌است، پنج تای آن در وصف عشق ناسوتی و دو تای آن در وصف زیبایی طبیعت سروده شده‌است."(2)

طاهره قُرَّةُالعَین

فاطمه زرین‌تاج برغانی قزوینی ملقب به زَکیّه یا اُمّ سَلَمَه (طاهره و قُرَّةُالعَین) ازنخستین مریدان سید علی‌محمد باب و از رهبران جنبش باب بوده‌است. وی نخستین زن بابی بود که روبنده از صورت برگرفت. طاهره به اتّهام دست داشتن در قتل عموی بزرگش محمدتقی برغانی (شهید ثالث) بازداشت شد و سه سال بعد، پس از ترور نافرجام ناصرالدین‌شاه به جرم فساد فی‌الارض اعدام شد. او اولین زنی بود که به این اتهام اعدام شد.
از طاهره اشعارونامه ها و یاداشت هائی باقی مانده‌است که بر سرانتساب پاره‌ای از اشعار به وی اختلاف نظر وجود دارد. بخشی از مقالات و نامه‌هایش در بخش سوم کتاب ظهور الحق (تهران، ۱۳۲۲ ق) و بخشی دیگر در کتاب الکواکب الدریه فی مآثرالبهائیه درمصر به چاپ رسیده‌است. ازاواشعاری با موضوعات عرفانی و فلسفی باقی مانده‌است. اوهزلی نیز درمورد رد کردن خواستگاری ناصرالدین شاه دارد.
به دلیل کشتار عمومی بابی‌ها، بسیاری از اسناد مکتوب بابی‌ها ازمیان رفته‌اند. به همین دلیل اشعاری که از طاهره باقی مانده‌است، بیشتر به صورت سینه به سینه و از حفظ نقل شده‌اند. مجموع اشعار باقی‌مانده از طاهره به کمتر از ۶۰ شعر کوتاه و متوسط می‌رسد.
علیرغم انتشار" دیوان اشعار بانو فاطمۀ زرّین تاج"، نشان داده شده است که برخی ازاشعاری که به طاهره قرةالعین منسوب است "از ام هانی، عفت نسابه، عشرت شیرازی، محمدباقر صحبت لاری، میرزا محمد طاهر وحید و بهجت است". زیرا به نوشتهٔ نعمت‌الله ذکایی بیضایی: " او هر کجا شعری عرفانی می‌یافت یا جالب به نظرش می‌رسید، یادداشت و حفظ می‌کرد و در مواقع مناسب بر زبان می‌آورد. نزدیکان وی که آن اشعار را از او می‌شنیدند یا به خط او می‌دیدند، چون از مأخذ آن‌ها اطلاعی نداشتند، تصور می‌کردند از آن خود اوست و به نام او در یادداشت‌هایشان ضبط می‌کردند."(3)

مرضیه احمدی اسکوئی

مرضیه احمدی اسکوئی، شاعرو نویسنده، معلم و عضوسازمان چریکهای فدائی خلق بود. "وی از رهبران و سازماندهندگان اعتصاب غذای دانشجویان در اسفند ۱۳۴۹ در دانشسرای‌عالی سپاه دانش بود، اعتصاب غذایی که برای آزادی دو دانشجوی دستگیر شده انجام و در پایان به آزادی آنها منجرشد. " وی درارتباط با فعالیت‌های دانشجوئی‌ در دانشسرای عالی سپاه دانش دستگیر شد. " اما درآن زمان چندان سخت گیری در مورد وی به عمل نیاوردند. ساواک پس از سه روز بازجوئی وی را آزاد کرد. در جریان بازداشت بسیاری از یادداشت‌ها، داستان‌ها و شعر‌های او از بین رفتند. وی" از احساسات خود در دوره بازداشت‌اش نوشته و در پایان، ترجمه یک نغمه دلنشین آذربایجانی را هم ذکر کرده است". وی به زبان مادری خود، به ترکی نیز شعر می‌سرود. مرضیه احمدی اسکوئی به هنگام درگیری و رودرروئی با ماموران ساواک جان باخت.(4)

فرخ رو پارسا

فرخ‌رو پارسا، وزیرآموزش و پرورش رژیم شاه، در حکومت اسلامی با اتهاماتی چون:"حیف ومیل اموال بیت المال وایجاد فساد در وزارت آموزش و پرورش وکمک به نشو ونمای فحشا درآموزش وپرورش و همکاری موثر با ساواک و اخراج فرهنگیان انقلابی ازوزارت فرهنگ ایران و..." در دادگاه انقلاب اسلامی محاکمه شد وبه عنوان "مفسد فی الارض" به اعدام محکوم شد.
وی که تحصیلات ابتدایی اش را در تهران سپری و برای ادامه تحصیل دردوره متوسطه به دانشسرای مقدماتی رفت، توانست دوره متوسطه را باکسب رتبه اول به پایان رساند و به دانشسرای عالی و سپس به دانشگاه تهران راه یابد. وی تحصیلات دانشگاهی خویش را در رشته پزشکی ادامه داد و با گرفتن درجه دکترا از دانشگاه تهران فارغ‌التحصیل شد.
فرخ رو پارسا فرزند آفاق پارسا از فعالان حقوق زنان و مدیر مجله جهان زنان، و فرخ‌دین پارسا کارمند وزارت بازرگانی و مدیر مجله‌های اتاق بازرگانی وصنایع ومعادن ایران و"عصر جدید" بود. مادروی به دلیل نشرمقاله‌ای با عنوان " لزوم تعلیم وتربیت مساوی برای دختر و پسر" مدتی درتبعید به سر‌برد. این مقاله اعتراض های گسترده‌ای رادر میان روحانیون آن دوران برانگیخت.
فرخ‌رو پارسا پس ازپایان تحصیلات دانشگاهی تامقطع دکترا، علیرغم اینکه پزشک شده بود، کار پزشکی را رها کرد و ترجیح داد به کارفرهنگی بپردازد. او دروزارت فرهنگ آن دوران مشغول به کار شد. وی درسال ۱۳۳۳ به همراه تنی چند از همکارانش "انجمن بانوان فرهنگی" را برای دبیرستان‌های دخترانه آن دوران تاسیس نمود و در سال ۱۳۳۵ به عنوان یکی از اعضای هیات رییسه "شورای همکاری جمعیت‌های بانوان ایرانی" انتخاب شد. فرخ‌رو پارسا همچنین نخستین مدیر کل زن در ایران بود. در سال ۱۳۳۹با آغاز به کار دانشگاه ملی ایران (دانشگاه بهشتی کنونی) وی عهده‌دار سِمَت مدیرکلی دبیرخانه دانشگاه ملی ایران شد. او در سال ۱۳۴۷ به عنوان وزیرآموزش وپرورش ایران انتخاب شد
" درهنگام وزارت وی محمد بهشتی و محمدجواد باهنر در امر تهیه کتاب های درسی از مشاورین فرخ‌رو پارسا و از حقوق‌بگیران آن وزارتخانه بودند. مرکز اسلامی هامبورگ سالها زیر نظر محمد بهشتی از فرخ‌رو پارسا بودجه دریافت می‌کرد. محمد بهشتی حتی از طرف همان وزارتخانه به ماموریت‌هایی، از جمله به آبادان، فرستاده شد. محمدجواد باهنر نیز از وزارت آموزش و پرورش تحت وزارت فرخ‌رو پارسا امتیاز تاسیس چند مدرسه ملی مذهبی را گرفته بود که در نقاط مختلف تهران قرار داشتند."
روز پنجشنبه ۱۸ اردیبهشت ۱۳٥٩ روزنامه كیهان نوشت: "ساعت یک ونیم بامداد امروز فرخ‌روپارسا تیرباران ‏شد."(5)

زهرا کاظمی

زهرا( زیبا) کاظمی، در مدرسه عالی سینما و تلویزیون در تهران تحصیل کرد. در سال ۱۹۷۴ برای تحصیل در رشته ادبیات و سینما به دانشگاه پاریس رفت. در سال ۱۹۸۵ دکترای خود را در رشته هنر و ادبیات از دانشگاه پاریس دریافت کرد. در سال ۱۹۹۳ به کبک کانادا مهاجرت کرد. وی با نشریات مختلف کانادائی و نیز مؤسسه عکس انگلیسی"کمرا پرس" همکاری داشت. در سال ۲۰۰۳ زهرا کاظمی در جریان یک مسافرت به عنوان خبرنگارو روزنامه نگار، درایران به جرم عکس‌برداری حین تجمع برخی از خانواده‌های زندانیان در مقابل زندان اوین، بازداشت شد و در زندان به هنگام بازجویی به قتل رسید.
به ادعای دادستان عمومی تهران، "زهرا کاظمی متهم به عکس برداری از اماکن و مناطق ممنوعه و ارسال آن برای سرویس‌های اطلاعاتی بیگانه بوده‌است ".
او در سوم تیرماه سال ۱۳۸۲ دستگیر شد و در ۲۰ تیرماه به قتل رسید امابا تأیید مقامات دادستانی مرگ وی در ۲۵ تیر اعلام شد. مقامات دادستانی" دلیل مرگ را غش و برخورد سر خانم کاظمی با زمین و ضربه مغزی ذکر کردند. وزیر اطلاعات وقت در مصاحبه‌ای اعلام کرد که اگر کاظمی به موقع به بیمارستان منتقل می‌‌شد نجات پیدا می‌کرد."
شهرام اعظم، پزشک سابق و کارمند وزارت دفاع ایران که در سال ۲۰۰۴ ایران را ترک و از کانادا درخواست پناهندگی کرد، پس از معاینه بدن زهرا کاظمی، اعلام نمود که: شکستگی جمجمه و بینی، له‌شدگی انگشتان پا، شکستگی انگشت های میانی و کوچک دست راست و انگشت میانی دست چپ، کنده شدن ناخن های انگشت های شصت و اشاره دست، صدمات در ناحیه ریه و دنده، کبودی شدید ناحیه شکم، اندام تناسلی و پاها و شلاق خوردن در زمانهای مکرر، نشان می‌دهد که او هنگام تحمل حبس به قتل رسیده‌است. وزیر امور خارجه کانادا با تأیید گزارش دکتر اعظم در کنفرانس مطبوعاتی تورنتو اعلام کرد که مسوولان کشور کانادا برای روشن شدن کامل جزییات پرونده قتل زهرا کاظمی تلاش خواهند کرد."
کمیته بررسی و تحقیق مجلس ششم درمورد قتل زهرا کاظمی درگزارش خود قاضی سعید مرتضوی را به عنوان متهم ردیف اول این پرونده معرفی کرد وحتی برخی ازنمایندگان خواستار برکناری او شدند.
پرونده این قتل پس از گذشت سال ها دردستگاه قضایی جمهوری اسلامی به سرانجامی نرسیده است. تنها متهم پرونده نیز که یکی از کارمندان رده پایین وزارت اطلاعات، به نام محمدرضا اقدم احمدی، ۴۲ ساله بود خود را ازاتهامات مبری دانست و با اعتراض به رأی دادگاه و نقض حکم در مرجع تجدیدنظر، به دلیل "فقدان مدرک برای اثبات اتهامات" تبرئه شد.(6)

پروانه فروهر

پروانه اسکندری (فروهر) از رهبران جنبش دانشجویی، حزب ملت ایران و جبهه ملی ایران بود. وی نخستین زنی بود که به عضویت شورای مرکزی جبهه ملی ایران برگزیده شد. پروانه فروهر مدیر مسئول نشریه جبهه ملی ایران بود. وی در سالهای ۱۳۷۰-۱۳۷۷ به همراه همسرش داریوش فروهر، چهره‌های برجسته اپوزیسیون حکومت اسلامی دردرون کشور بودند. وی به همراه همسرش در شب یکم آذرماه ۱۳۷۷ در جریان قتل‌های زنجیره‌ای ایران به طرز فجیعی به قتل رسیدند.
پروانه اسکندری برای اولین باردردوازده سالگی به علت شعارنویسی بر روی دیوار سفارت شوروی دراعتراض به اشغال شهرهای قفقاز توسط آن کشور، بازداشت شد. در سالهای پس از کودتای ۲۸ مرداد، به فعالیت در انجمن فرهنگی آناهیتا که سازمان همگام حزب ملت ایران بود، پرداخت. پروانه به دلیل فعالیت های سیاسی و فرهنگی بارها بازداشت شد. وی سخنران تظاهرات سی تیر ۱۳۴۰بود که پس از این سخنرانی توسط نیروهای امنیتی دستگیر شد. پروانه فروهر درهمین سال، به همراه چهار دانشجوی دیگر از جمله ابوالحسن بنی صدر و حسن حبیبی، به نمایندگی از طرف دانشجویان برای مذاکره با دکتر علی امینی نخست‌وزیر وقت انتخاب شد. وی اولین زنی بود که به نمایندگی دانشجویان کشور انتخاب می‌شد. در سال ۱۳۴۹ از حق تدریس در دبیرستانهای کشور محروم شد. از سال ۱۳۵۶ و با آغازانتشار نشریه خبرنامه جبهه ملی ایران که به صورت پنهانی صورت می‌گرفت، پروانه فروهر مسئولیت آنرا برعهده گرفت. پس ازانقلاب، مدیرمسئول نشریه جبهه ملی، ارگان سیاسی جبهه ملی ایران شد. در پی الغای قانون حمایت از خانواده، پروانه فروهر از معدود فعالان مطرح سیاسی کشور بود که با نوشتن مقالاتی به اعتراض به لغو این قانون پرداخت. سال ۱۳۵۸، پروانه فروهر تنها همسر یک وزیر دولت وقت ایران بود که حجاب نداشت. در سال ۱۳۵۸ نامزد انتخابات مجلس شورای ملی شد. در پی اعتراض به تقلب های صورت گرفته در انتخابات، پروانه فروهر به همراه حزب ملت ایران، دور دوم این انتخابات را در آغاز سال ۱۳۵۹ تحریم کردند و از آنزمان درهیچ‌ یک از انتخابات برگزار شده شرکت نکردند.
پس از مرگ پروانه فروهر، دخترش پرستو فروهر اقدام به گردآوری مجموعه‌ای از شعرهای برگزیده وی کرد. "شاید یک روز" در سال ۱۳۷۹ از طریق انتشارات جامعه ایرانیان منتشر شد. سیمین بهبهانی در یادداشت آغازین این کتاب، نوشت: "با شعر پروانه فروهر پس از فاجعهٔ قتلش آشنا شدم. پیش از آن می‌دانستم که شعر می‌گوید، اما هیچ‌گاه از زبان خودش نشنیده بودم، بس که فروتن بود."، سیمین بهبهانی سه درونمایهٔ اصلی شعر پروانه فروهر را عشق، وطن‌پرستی و مبارزه در راه حق و آزادی برشمرده است.(7)

سوشمیتا بنرجی

سوشمیتا بنرجی، ۴۹ ساله، نویسنده اهل کلکته، که داستان زندگی‌اش را در زمان حاکمیت طالبان با عنوان "یک زن بنگالی کابلی والا" نوشت، در ولایت پکتیکا از خانه‌اش ربوده شد و با شلیک۲۰ گلوله به قتل رسید. جسد وی درمدرسه دینی در سه کیلومتری خانه‌اش پیدا شد.
سوشمیتا در سال ۱۹۸۹ به افغانستان رفت. برخی اوقات برای دیدار خانواده‌اش به هند بازمی گشت. " بعد از اینکه دو سالی را در افغانستان گذراند به هند رفت و فیلمی بنام "جانباز" تهیه کرد. گفته می‌شود که در این فیلم به طالبان توهین شده و آنها را انتحاری و بعضی نام‌های دیگر داده بود. زمانیکه او ۸ سال بعد دوباره به افغانستان برگشت و به قریه خود رسید، طالبان او را به قتل رساند. "
سوشمیتا برای کمک به بیماران یک کلینیک نیز دائر کرده بود. اودرکتاب‌اش نوشته است: "به دلیل آنکه او از پوشیدن چادر یا برقع خود داری می‌کرد، او را بی اخلاق خواندند و مجبورش کردند تا کلینیک‌اش را ببندد. " او به پاکستان فرار کرد اما توسط خانواده شوهرش به خانه‌اش برگردانده شد و در "حبس خانگی" بسر می‌برد. سوشمیتا در کتابش نوشته است که در سال ۱۹۹۴ با ایجاد تونلی در دیوار گلین خانه، از حبس خانگی فرار کرد. اواما در نزدیک کابل بازداشت شد. با وجود خطر اعدام، طالبان را متقاعد ساخت تا او را به سفارت هندوستان بفرستند. درسال ۲۰۰۳ براساس زندگی وی فیلمی باعنوان" فرار از طالبان" در بولیود هندوستان تهیه شد.
فهیم دشتی، رئیس اتحادیه ژورنالیست‌ها افغانستان گفته است: بنرجی هنگامی کشته شد که می‌خواست فیلم مستندی درمورد وضعیت زنان درولایت پکتیکا تهیه کند. سواپان بیسواس ناشرهندی کتاب‌های او گفته است که او تصمیم داشت کتاب دیگری در مورد افغانستان بنویسد. اوازاینکه چیزی برای ارائه در نمایشگاه کتاب کلکته در اوایل سال جاری نداشت، غمگین بود، و به من گفت که می‌خواهد به افغانستان برود تا برای کتاب جدیدش مواد تهیه کند."(8)
*****
منابع برای مطالعه:
1- ابن هشام، السيرة النبويه ( سیرت رسول - پیامبر)، کتاب "زندگانی محمد"، مترجم حجت الاسلام سید هاشم رسولی، چاپ دوم، کتابخانه اسلامیه، تهران ، بهار1364
- باقر مؤمنی، نخستین ترورهای فردی و سیاسی و کشتارهای جمعی در جامعه مدنی اسلام. اتحاد کار، شماره 82، بهمن 1379
- ابن سعد "کتاب الطبقات".
- دکتر محمد طباطبائی اردکانی، تاریخ تحلیلی اسلام، جلد اول، تهران، انتشارات اساطیر، سال 1368
- تاریخ طبری یا تاریخ الرسل و الملوک، جلد سوم، محمدبن جریر طبری، ترجمه ابوالقاسم پاینده، چاپ سوم، انتشارات اساطیر، 1363
- عبدالحسین زرین کوب، تاریخ بعد از اسلام.
- دانش نامه آریانا
- ترورعصما، سایت زندیق
- کانون خرافه زدایی و قدم به سوی خردگرایی و انسانگرایی (فیس بوک) درباره: قتل یک زن شاعر (عصماء بنت مروان) به دستور پیامبر اسلام
http://wiki.ahlolbait.com/- برخورد رسول خدا(ص) با شاعران یهودی وکافر
2- رابعه بلخی، ویکیپیدیای فارسی.
- شکوه بختیاری، سرگذشت دردناک رابعه بلخی، نخستین زن شاعر پارسی سرا، 10 فروردین سال 1392، سایت " فضول محله".
- توانا، رابعه بلخی، نخستین زنی که به فارسی شعر سرود.
- صادق هاتفی، هنرمند گرانقدرفیلمنامه ای براساس زندگی " رابعه" نوشته است که امیدوارم روزی آن را روی اکران و رسانه های تصویری ببینیم (م.ن)
3- طاهره قُرَّةُالعَین، ویکیپیدیای فارسی
4- برخی ازآثار مرضیه احمدی اسکوئی.
- لیست شهیدان فدائی / در باره مرضیه احمدی اسکوئی
5- فرخ رو پارسا، ویکیپیدیای فارسی
- فرخ‌رو پارسا، از وزارت تا اعدام، توانا
- فرخ رو پارسا، صدای امریکا، مهدی فلاحتی، صفحه آخر، 3/ 6/ 2015
- سالار زنان ایران، منصوره پیرنیا، انتشارات مهر ایران، مریلند
6- شادی صدر، زهرا کاظمی، پرونده همیشه بازی که بسته شد، کارشناس ارشد حقوق بین الملل و مدیر سازمان عدالت برای ایران، 21 تیرماه 1395، بی بی سی فارسی.
- زهرا کاظمی، ویکیپیدیای فارسی
7- مهردخت آذری، پروانه فروهر: چهل سال فریاد خونین، از شانزده آذر ۱۳۳۹، تا اول آذر1377، سایت سه راه جمهوری، 22 نوامبر 2011
- پروانه اسکندری، ویکیپیدیای فارسی
https://gavras.wordpress.com/2008/05/09/ - زندگينامه کوتاه زنده ياد پروانه اسکندری
- ش‍ای‍د ی‍ک‌ روز (ب‍رگ‍زی‍ده‌ اش‍ع‍ار)، س‍روده‌ پ‍روان‍ه‌ ف‍روه‍ر، ب‍ا ی‍ادداش‍ت‌های‍ی‌ از س‍ی‍م‍ی‍ن‌ ب‍ه‍ب‍هان‍ی‌، پ‍رس‍ت‍و ف‍روه‍ر و ع‍ل‍ی‌ ده‍ب‍اش‍ی‌. ت‍ه‍ران‌: ج‍ام‍ع‍ه‌ ای‍ران‍ی‍ان‌: ن‍ش‍ر ش‍ه‍اب‌، ۱۳۷۹
8- نویسنده کتاب "فرار از طالبان" در پکتیکا کشته شد، دویچه وله.

سبک زندگی نماینده خامنه‌ای در ایلام

 سبک زندگی نماینده خامنه‌ای در ایلام



مرگ طالب بساطی در زندان ایلام تائید شد

مرگ طالب بساطی در زندان ایلام تائید شد

مرگ طالب بساطی در زندان ایلام تائید شد

به گفته منابع فلسطینی در درگیری‌های اخیر دست‌کم ۱۶ نفر کشته و بیش از ۱۴۰۰ نفر زخمی شده‌اند. ارتش اسرائیل اعلام کرد که با شدت تمام با تظاهرکنندگان مقابله خواهد کرد. تشکیلات خودگردان فلسطینی یک روز عزای عمومی اعلام کرد.

اعلام یک روز عزای عمومی در مناطق فلسطینی

به گفته منابع فلسطینی در درگیری‌های اخیر دست‌کم ۱۶ نفر کشته و بیش از ۱۴۰۰ نفر زخمی شده‌اند. ارتش اسرائیل اعلام کرد که با شدت تمام با تظاهرکنندگان مقابله خواهد کرد. تشکیلات خودگردان فلسطینی یک روز عزای عمومی اعلام کرد.
همبستگی نیروهای چپ اسرائیلی با فلسطینی‌ها در نوار مرزی میان اسرائیل و غزه
همبستگی نیروهای چپ اسرائیلی با فلسطینی‌ها در نوار مرزی میان اسرائیل و غزه
محمود عباس، رئیس تشکیلات خودگردان فلسطینی به خاطر قربانیان حوادث اخیر در تمامی سرزمین‌های فلسطینی یک روز عزای عمومی اعلام کرد. منابع فلسطینی شمار کشته‌شدگان را ۱۶ نفر ذکر کرده‌اند. گفته می‌شود بیش از ۱۴۰۰ نفر در درگیری‌های اخیر میان فلسطینی‌ها و نیروهای اسرائیلی زخمی شده‌اند. محمود عباس گفت که مسئولیت اتفاقات روز جمعه (۳۰ مارس)  به عهده دولت اسرائیل است.
عباس با اشاره به شمار بالای کشتگان و زخمی‌ها در روز جمعه اظهار داشت: «جامعه جهانی باید وارد عمل شود و از ملت ما حفاظت کند».
قرار است اعتراض‌های فلسطینی‌ها تا روز پانزدهم ماه مه، هفتادمین سالگرد تاسیس دولت اسرائیل، ادامه یابد.
در مقابل رونن مانیلس، سخنگوی ارتش اسرائیل اعلام کرد که تدابیر اخیر برای جلوگیری از "اقدامات سازمان‌یافته تروریستی" اتخاذ شده است. ارتش اسرائیل گروه حماس را مسئول ناآرامی‌‌های اخیر دانست.
راهپیمایی بازگشت فلسطینیان نوار غزه به سوی مرز اسرائیل (۳۰ مارس ۲۰۱۸)
"راهپیمایی بازگشت" فلسطینیان نوار غزه به سوی مرز اسرائیل (۳۰ مارس ۲۰۱۸)
ابراز "نگرانی شدید" دولت آلمان از درگیری‌های نوار غزه
یک سخنگوی دولت آلمان روز شنبه (۳۱ مارس / ۱۱ فروردین) اظهار داشت که دولت آلمان از طرفین درگیر در نوار غزه می‌خواهد، تدبیر به خرج دهند و از انجام اقداماتی که جان انسان‌ها را به خطر می‌اندازند، پرهیز کنند.
او با بیان اینکه نباید از حق آزادی بیان به شیوه صلح‌آمیز برای به‌خطرانداختن امنیت اسرائیل سوءاستفاده شود، تاکید کرد که دفاع از امنیت اسرائيل نیز باید با اقداماتی که دولت این کشور در این راستا انجام می‌دهد همخوانی داشته باشد.
سخنگوی دولت آلمان گفت: «این درگیری‌ها تاکید مجددی هستند بر ضرورت مذاکرات صلح میان دو طرف.»
به گفته او، تنها از طریق مذاکره می‌توان شرایطی فراهم کرد که «ساکنان منطقه میان دریای مدیترانه و رود اردن بتوانند آزادانه سرنوشت خویش را تعیین و شرافتمندانه زندگی کنند.».

وزش بادهای نمکی دریاچه ارومیه افکار عمومی را نسبت به آغاز سونامی نمک این دریاچه نگران کرده است.

 وزش بادهای نمکی دریاچه ارومیه افکار عمومی را نسبت به آغاز سونامی نمک این دریاچه نگران کرده است.
هزاران فلسطینی امروز شنبه (یازدهم فروردین/ ۳۱ مارس) در مراسم تدفین و تشییع جنازه شانزده فلسطینی که به ضرب گلوله سربازان اسرائیلی کشته شدند، در نوار غزه شرکت کردند.
درگیری‌های دیروز به غیر شانزده کشته، صدها زخمی هم بر جای گذاشت.

هزاران فلسطینی در مراسم تدفین فلسطینی‌های کشته شده در مرز اسرائیل و غزه شرکت کردند

حق نشر عکسREUTهزاران فلسطینی امروز شنبه (یازدهم فروردین/ ۳۱ مارس) در مراسم تدفین و تشییع جنازه شانزده فلسطینی که به ضرب گلوله سربازان اسرائیلی کشته شدند، در نوار غزه شرکت کردند.
درگیری‌های دیروز به غیر شانزده کشته، صدها زخمی هم بر جای گذاشت.
محمود عباس، رییس تشکیلات خودگردان فلسطینی هم یک روز عزای عمومی اعلام کرده است.
در اولین روز از اعتراض‌های شش هفته‌ای فلسطینی‌ها در مرز غزه و اسرائیل، درگیری‌‌هایی با نیروهای اسرائیلی رخ داد و دست کم شانزده فلسطینی کشته و صدها نفر دیگر هم مجروح شدند.
فلسطینی‌ها تصمیم دارند بر سر حق پناهجویان فلسطینی برای بازگشت به خانه‌هایشان در جایی که حالا اسرائیل است، به مدت شش هفته راهپیمایی کنند.
فلسطینی‌ها در آستانه سالگرد تاسیس اسرائیل، با شعار "راهپیمایی بزرگ بازگشت"، از دیروز (جمعه ۳۰ مارس، ۱۰ فروردین)، تجمع اعتراضی و تحصن را در مرز غزه با اسرائیل آغاز کردند.
روز ۱۴ مه سال ۱۹۴۸، با خروج نیروهای بریتانیایی از بندر حیفا، شورای خلق یهود ایجاد کشور مستقل اسرائیل را اعلام کرد. فلسطینیان روز ۱۵ مه را روز فاجعه (یوم النکبة) می‌نامند.
در نیویورک، شورای امنیت سازمان ملل این خشونت‌ها را محکوم کرد اما اعضای شورا نتوانستند بر سر یک بیانیه در مورد آن به توافق برسند.
آنتونیو گوترش، دبیر کل سازمان ملل خواهان انجام تحقیقات مستقل و شفاف در مورد کشته شدن فلسطینی‌ها شده است.
محمود عباس، رئیس تشکیلات خودگردان فلسطینی، خواهان اقدام فوری شورای امنیت در این ارتباط شده بود.
مناطق نزدیک به رام‌الله هم شاهد درگیری‌هایی بودحق نشر عکسEPA
Image captionمناطق نزدیک به رام‌الله هم شاهد درگیری‌هایی بود
اما نماینده اسرائیل از شورای امنیت سازمان ملل به خاطر تشکیل جلسه در ایام عید پسح، از اعیاد یهودیان، انتقاد کرده است.
دنی دنون پیش از این جلسه، در بیانیه‌ای کتبی، حماس را مقصر خواند.
ارتش اسرائیل معترضان را به پرتاب سنگ و بمب آتش‌زا متهم کرده است.
سارا لی ویتسون، مدیر بخش خاورمیانه دیدبان حقوق بشرآمار کشته شدگان را تکان‌دهنده خوانده است.
خانم ویتسون گفته است این آمار، "پرسش‌های جدی درباره استفاده سابقه‌دار اسرائیل از گلوله‌های واقعی برای کنترل اعتراض‌ها ایجاد می‌کند."
از سال ۲۰۱۴، روز جمعه مرگبارترین روز در مناقشه میان اسرائیل و فلسطینی‌ها بوده است.

محمود عباس، رییس تشکیلات خودگردان فلسطینی هم یک روز عزای عمومی اعلام کرده است.
در اولین روز از اعتراض‌های شش هفته‌ای فلسطینی‌ها در مرز غزه و اسرائیل، درگیری‌‌هایی با نیروهای اسرائیلی رخ داد و دست کم شانزده فلسطینی کشته و صدها نفر دیگر هم مجروح شدند.