نگاهي به...

هر آنچه منتشر ميشود به قصد و هدف آگاهی رسانی و روشنگری است۰ ما حق "آزاد ی بيان" و" قلم" را جزء لاينفک مبارزه خود ميدانيم! ما را از بر چسب و افترا زدن باکی نيست! سلام به شهدای خلق! سلام به آزادی!

۱۳۹۷ اردیبهشت ۵, چهارشنبه

SansTitreمحمد فاضلی !بُن بست و بحران رژيم درتمامی زمينه ها

فراموش نکنيم !جاودانه "چاپلين" را

WATCH LIVE: French President Macron addresses a joint session of Congress

Professor Michel Chossudovsky on a Korean Peace Plan

سالک نوعی بیماری عفونی است که از طریق گزش جنس ماده نوعی پشه خاکی به انسان منتقل می شود. این بیماری بیشتر در کشورهای گرمسیر جهان از جمله ایران، چین، سوریه، عراق و فلسطین و همچنین جنوب شرقی کشورهای پاکستان، هند و روسیه وجود دارد. سالانه ۱۹ هزار مورد ابتلا به سالک در ایران ثبت می‌شود.

امید دانا عامل رژیم در نگاه ایرج مصداقی

اوباش #فدائیان اسلام طلایه داران حکومت خمینی. جلال ایجادی و بهزاد کشاورزی

دکتر سیف زاده؛ الزامات و عواقب عدم صلاحیت قضایی سعید مرتضوی نسبت به مردم...

۱۳۹۷ اردیبهشت ۴, سه‌شنبه

حذف منتقدان با انگ و اتهام، بیماری درمان نشده تغییر «اکثریت» به «حزب» هم افاقه نکرد؟ فرج سرکوهی

گربه مسکین اگر پر داشتی
تخم [نسلِ) گنجشک از زمین برداشتی»
سعدی


در بحث های سیاسی و نظری به شیوه های گوناگون با منتقدان برخورد می کنند. به مثل انتقادهای منتقدان و شیوه نقد آنان را، بدون تحریف، بیان و با نقد متکی بر برهان و دلیل و سند و داده، خطاهای آنان را از منظر خود نشان می دهند.
شیوه دیگر آن که حتا یک کلمه از انتقادها را نقل نمی کنند، هیج دلیل و برهان و سند و داده ای در اثبات نادرست بودن انتقادها ارائه نمی دهند اما با آوار کردن انگ ها و اتهام های بی دلیل علیه منتقدان، می کوشند تا چهره آن ها را تخریب و آن ها را بی اعتبار کنند. تخریب منتقد به قصد بی اعتبار کردن نقد.
این گونه برخورد در سازمان های استالینیست نیز سابقه ای دراز دارد. سازمان اکثریت مدعی است که از آن دوران عبور و این بیماری را درمان کرده است. ادعای درستی است؟


نمونه پاتولوژیک

مصاحبه آقای بهروز خلیق، مسئول هیئت سیاسی سازمان اکثریت و عضو شورای مرکزی حزب چپ ایران (فدائیان خلق) ، با اخبار روز نمونه ای است از برخورد دوم یعنی برخورد حذفی با منتقدان به اتکاء اتهام ها و انگ های بی دلیل. من فقط در باره این شیوه برخورد می نویسم نه درباره محتوای مصاحبه که تکراری است.

پس از انتشار منشورِ «حزب چپ ایران (فدائیان خلق) »، نقدهای گوناگونی منتشر شد از جمله در همین سایت اخبار روز متن هائی به قلم محمد رضا نیکفر، مهرداد درویش پور، شیدان وثیق، تقی روزبه، فرج سرکوهی و... این متن ها، از دیدگاه های گوناگون و متفاوت، بینش، نگاه، منشور و.. حزب چپ ایران را نقد کرده اند.
اخبار روز نظر آقای خلیق، عضو شورای مرکزی حزب چپ ایران (فدائیان خلق)، را در باره نقدهای منتقدان، یا به گفته نه چندان درست این سایت «واکنش چپ رادیکال و انقلابی»، می پرسد. گفته های آقای خلیق این ها است :
«مسئله نه انتقاد، بلکه برخورد خصمانه، گاه کینه توزانه، تحریف های آشکار و زبان گزنده بخشی از نیروهای رادیکال چپ نسبت به حزب چپ است»، «تخریب ها و اتهام زنی ها به مراتب بیشتر از انتقادهای سازنده بود»، «واکنش بخشی از چپ رادیکال منفی بود»، «چپ رادیکال تنها خودش را به عنوان چپ قبول می کند و بقیه را منحرف می داند»، «چپ رادیکال از نیرو گرفتن چپ دموکرات و سوسیالیست نگران است»، «شیوه برخورد چپ رادیکال نیروی چپ ایران را ضعیف می کند».

انتقاد سازنده؟

آقای خلیق دو جمله نیز در باره پذیرش برخی انتقاد ها می گوید «ما از انتقادها استقبال می کنیم»، «انتفاد چپ رادیکال نسبت به حزب چپ در مواردی برحق است که لازم است مورد توجه قرار دهیم»

در هر دو مورد، چه آن جا که منتقدان را با اتهامات بی دلیل بمباران می کند و چه آن جا که از پذیرش برخی انتقادها می گوید، هیچ نام، نمونه، دلیل، برهان و داده ای ارائه نکرده و به جای ذکر یا نقل نمونه هائی از انتقادها و ارائه دلایلی در باره نادرست بودن آن ها، مشتی اتهامات ردیف می کند. بدین سان او در مسند صاحب انحصاری حقیقت مطلق، معیار حق و باطل و سنجه درست و نادرست نشسته است و از شنونده و خواننده می خواهد که حکم ها، اتهامات و انگ های او را علیه منتقدان، چشم بسته و بی دلیل و برهان و داده و سند، بپذیرد. خوانندگان مصاحبه از منظر او فقط چشم و گوش منفعلِ پذیرنده هستند و او، در مقام خدای همه دان، با حکم های بی نیاز از برهان و دلیل، منتقدان را دشمن جلوه داده و با تخریب چهره منتقد می کوشد تا نقد را از چشم ها پنهان کند. از منظر او فقط «انتقاد سازنده» مجاز است. سازندگی و ناسازندگی انتقاد را او تعیین می کند. «انتقاد سازنده» به تعریفِ من. به یاد چه کسانی می افتید؟

آقای خلیق تعریفی از «چپ رادیکال و انقلابی» به دست نمی دهد و معلوم نیست این ترکیب دقیقا چه معنائی دارد و به چه کسانی اطلاق می شود. آقای خلیق با زبانی توصیفی تصویری منفی از آن ها نقاشی می کند. نقاشی خوب و خلاق، نه تصویر آقای خلیق، هنر است اما زبان توصیفی و نقاشی فرق بسیار دارند با بحث جدی سیاسی و نظری.

شیطان مجسم

«چپ رادیکال»، از منظر عضو شورای مرکزی حزب چپ ایران، شیطانی مجسم است که «برای خود حقانیت تاریخی قائل است، دیگر گرایش های چپ را بر نمی تابد و با نسبت دادن انواع صفات به آن ها، در جهت افشاء و طردشان حرکت می کند». باز هم بدون نمونه و دلیل و برهان.
مسئول هیئت سیاسی سازمان اکثریت بدون ذکر حتا یک نمونه و حتا یک دلیل «چپ رادیکال»، را به «تخریب ها و اتهام زنی»، «برخورد منفی»، «برنتابیدن گرایش های چپ»، «نسبت دادن انواع صفات به آن ها در جهت افشاء و طرد»، «نگران بودن از نیرو گرفتن چپ دموکرات و سوسیالیست»، «تحریف های آشکار»، «زبان گزنده» و... متهم و گرایشی معرفی می کند که «نیروی چپ ایران را ضعیف می کند».
همه این دشنام ها و توهین ها و انگ زنی ها، بدون اقامه حتا یک دلیل و نمونه و سند و داده، ردیف می شوند. خواننده مصاحبه نمی داند که این شیطان های مجسم روزگار چه گفته و چه انتقادی داشته اند.
وقتی منتقد را نه انسانی که انتقاد کرده است، که در قالب حکم های بی دلیل بالا می بیننند، اگر قدرت داشتند چه می کردید با این ها؟ با سابقه این گونه برخوردها در اکثریت، (به مثل ماجرای متهم کردن منتقدی چون اقای هلیل رودی به آمریکائی بودن که رهبر وقت سازمان پذیرفته است) ، با سابقه گرایش های استالینیستی و.. خواننده حق ندارد این شعر سعدی را به یاد آورد که:
«گربه مسکین اگر پر داشتی
تخم (نسلِ) گنجشک از زمین برداشتی»


تحریف نوشته منتقدان

عضو شورای مرکزی حزب چپ ایران برای اثبات اتهامات خود و برای «برخورد خصمانه، گاه کینه توزانه، تحریف های آشکار و زبان گزنده بخشی از نیروهای رادیکال چپ نسبت به حزب چپ» دو نمونه می آورد «مقالاتی با عناوینی مثل "زمین بی حاصل"، "پاسخ به غیبت چپ یا پینه دوزی سنتی" و...» که از منظر او «سازنده و تاثیرگذار نیست» و البته باز هم بدون نقل مواردی از این مقاله ها که این اتهامات و انگ ها را نشان دهند. تنها عنوان این دو مقاله و حکم او برای محکومیت نویسندگان مقاله ها کافی است. حتا دادگاه های نظامی شاه و دادگاه های انقلاب جمهوری اسلامی نیز در حکم های خود به مواردی استناد کرده و می کنند.

عضو شورای مرکزی حزب چپ ایران (فدائیان خلق) چند کلمه پیش از ذکر این دو نمونه منتقدان حزب خود را به «تحریف آشکار» متهم می کند و درست چند کلمه بعد از این اتهامِ بدونِ دلیل، تیتر مقاله مرا «آشکارا» «تحریف» می کند.
تیتر مقاله من در اخبار روز این است:
«راهی به دهی یا شنیدن آوازِ آفتاب در نیم پرده شب؟
پاسخ به غیبتِ چپ یا تکه دوزی سنتی؟»

آقای خلیق «تیکه دوزی» را، که نوشته ام، به «پینه دوزی» تحریف کرده است، که ننوشته ام. در کل مقاله من واژه «پینه دوزی» دیده نمی شود. من آن قدر بی سواد نیستم که ترکیب «پینه دوزی سنتی» بنویسم. می دانم که «پینه دوزی» مدرن و سنتی ندارد. می دانم که پینه دوزی، که شغل شریف تعمیر کنندگان کفش بود، با مضامین مقاله من هیچ نسبتی ندارد.
من ترکیب «تکه دوزی» را کار برده ام و در متن معنای آن را توضیح داده ام. در مقاله پس از نقل پاراگراف هایی از منشور حزب جدید، بدون تغییر حتا یک ویرگول، تناقض های ساختاری منشور را نشان داده، با اشاره به «زبان و ذهنیتی که تناقض ها و ناهمگنی های منطقی و ساختاری را در باورهای خود نمی بیند» نوشته ام «جورج اورول در رمان ۱۹٨۴ تصویری گویا از تفکر، ذهنیت و زبان چندگانه به دست داده است. «تکه دوزی»، ـــ دوختن تکه پارچه های رنگارنگ به اندازه های متفاوت بر یک پارچه دیگر یا به هم، ـــ از صنایع دستی سنتی ایران، ـــ نیز تصویری است گویا از ذهنیت و زبان دوگانه یا چندگانه.»
تکه دوزی را برخی هنر می دانند و برخی صنعتگری و برخی ترکیبی از هر دو. نمایشگاه های تکه دوزی نیز گه گاه برگزار می شود. بد نیست «مسئولان» نیز، دستکم در حد کتاب های درسی، با هنر آشنا شوند.
یا متن مرا نخوانده یا اگر خوانده درست خواندن یک متن را یاد نگرفته است یا به عمد تحریف می کند تا ... پینه دوزی یه جای تکه دوزی. چه کسی تحریف می کند؟

سلاح زنگ زده

مقاله من از زبان و ذهنیت دوگانه، از نگاه معطوف به قدرت و حکومتِ، از غیبت برخی شاخصه های اصلی چپ به مثل «مبارزه با بهره کشی انسان از انسان»، از نفی نافرمانی مدنی در منشور، ازمحدود بودن منشور در برخی موارد به برنامه حزب های راست و میانه ــ به مثل حقوق زنان ــ ، از ترکیب های بی معنا از منظر نحو فارسی در منشور و..انتقاد شده است و همه با ذکر و نقل نمونه های مشخص از متن منشور. انتقادهای من می توانند درست یا غلط باشند اما تنها با نقل انتقادها و با برهان و دلیل و سند و داده می توان در باره آن ها بحث کرد. سلاح اتهام و انگ زدن مدت ها است زنگ زده و بی تاثیر است یا من امیدوارم که چنین باشد.

اعضاء چه می گویند؟ بیماری درمان شده؟

سایت «اخبار روز» آقای بهروز خلیق را «مسئول هیئت سیاسی سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)، عضو نخستین شورای مرکزی حزب چپ ایران (فدائیان خلق)» که «در تهیه ی سند منشور در گروه کار منشوری که در کنگره به عنوان سند مبنا پذیرفته شد، به عنوان مسئول گروه شرکت داشته» معرفی می کند. به استناد شیوه برخورد آقای بهروز خلیق نمی توان در باره شیوه برخورد این دو نهاد داوری کرد اما برخورد اعضای این دو نهاد با شیوه برخورد یکی از «مسئولان» خود می تواند شیوه برخورد این دو نهاد را نیز، تا حدی، تصویر کرده و نشان دهد که ادعای سازمان اکثریت در باره درمان بیماری برخوردهای حذفی استالینی گذشته این سازمان تا چه حد درست است؟


www.akhbar-rooz.com
لینک مقاله من

www.akhbar-rooz.com
لینک گفت و گو با آقای خلیق

اعتراض دو روحانی سنی ایرانی به ممنوعیت سفر در داخل ایران روحانیان سنی در ایران از مسئولان کشور خواستند که "از تردد اهل‌ سنت در داخل کشور" جلوگیری نکنند. یک روحانی سنی می‌گوید در کشور ادعای آزادی وجود دارد، اما به او حق سفر به دیگر استان‌ها را نمی‌دهند.

اعتراض دو روحانی سنی ایرانی به ممنوعیت سفر در داخل ایران

روحانیان سنی در ایران از مسئولان کشور خواستند که "از تردد اهل‌ سنت در داخل کشور"  جلوگیری نکنند. یک روحانی سنی می‌گوید در کشور ادعای آزادی وجود دارد، اما به او حق سفر به دیگر استان‌ها را نمی‌دهند.
مولانا محمدحسین گرگیج، امام جمعه اهل سنت آزادشهر
مولانا محمدحسین گرگیج، امام جمعه اهل سنت آزادشهر
مقام‌های امنیتی کشور مانع حضور مولانا محمد حسن گرگیج، امام جمعه اهل سنت زاهدان و حسن امینی، حاکم شرع مردمی کردستان و برخی دیگر از روحانیان اهل سنت شده‌اند که می‌خواستند در برگزاری "همایش‌های دانش‌آموختگی طلاب مدارس علوم دینی بلوچستان" شرکت کنند. این موضوع سبب شد که این روحانیان اعتراض کنند.
گرگیج در این باره گفت: «ما مدعی آزادی در کشور هستیم، ولی به علمای سرشناس اهل‌سنت حق سفر به سایر استان‌ها را نمی‌دهیم. بنده قصد بازگویی چنین مسائلی را ندارم؛ اما وقتی چنین محدودیت‌هایی را مشاهده می‌کنم نسبت به آن تذکر می‌دهم.»
گرگیج تاکید کرد: «با پایان رسیدن همایش‌های دانش‌آموختگی بلوچستان نه آسمان به زمین آمد، نه حکومت تغییر کرد و نه امنیت کشور به هم خورد. پس عزیزان بر اساس سلیقه و توهمات عمل نکنند.»

مولانا گرگیج افزود: «نباید از مسائلی که کاملا قانونی است و سبب اختلال در امنیت نمی‌شود، جلوگیری کرد و همچنین نباید در ورودی شهر زاهدان کارت‌های ملی شهروندان مصادره شود، چراکه این امر غیرقانونی است و باعث رعب و وحشت در میان شهروندان می‌شود.»
به گفته گرگیج "انسان‌ها حق زندگی آزادانه، حق نفس کشیدن و حق تردد دارند" و مسئولین باید جلوی افرادی را که سلیقه‌ای عمل می‌کنند را بگیرند. او همچنین افزود: «این انصاف نیست که ما درصدد جذب توریست‌های خارجی باشیم، اما هموطنان را از تردد در داخل کشور منع کنیم.»
حسن امینی: اجازه نداریم به استان‌ها سفر کنیم
در ارتباط با ممنوعیت سفر روحانیان سنی "کمپین حقوق بشرایران" به نقل از حسن امینی، مدیر مدرسه علوم دینی امام بخاری در سنندج و مفتی و حاکم شرع مردمی سنندج روز دوشنبه (۳ اردیبهشت/۲۳ آوریل) گزارش داده است که وزارت اطلاعات مانع از سفر او به زاهدان شده است.
کمپین حقوق بشر از قول آقای امینی نقل کرده است که علمای اهل سنت در ایران اجازه سفر به استان‌ها و شهرهای سنی‌نشین را ندارند و وزارت اطلاعات اجازه هیچ گونه گردهمایی و دیدار میان آنها را نمی‌دهد.

اهل سنت ایران در شمال کشور
اهل سنت ایران در شمال کشور
حسن امینی در مصاحبه با کمپین حقوق بشر ایران در ایران همچنین گفته است: «این اولین بار نیست که از حضور ما در چنین مراسمی جلوگیری می‌کنند. من سال ۸۸ به زاهدان رفتم و در مراسم فارغ التحصیلی دانش‌آموختگان طلاب دارالعلوم مکی زاهدان  سخنرانی کردم که مرا بازداشت کرده و ۱۰ روز بعد آزاد کردند. بعد از آن هرموقع که خواسته به زاهدان بروم ممانعت کردند. سه سال قبل یعنی در سال ۹۴ رفتم، اطلاع نداشتند وقتی اطلاع پیدا کردند که من زاهدان بودم و گفتند چرا رفتی؟ گفتم خارج از ایران نرفتم که اجازه بگیرم. از یک استان‌مان به استان دیگرمان رفتم. بعد از وزارت اطلاعات زنگ زدند و گفتند که نباید بروید و مصلحت نیست.»
به گفته امینی در همایش‌های دانش‌آموختگی طلاب مدارس علوم دینی بلوچستان در زاهدان هر سال بیش از ۲۰۰ تا ۳۰۰ هزار نفر از مناطق مختلف سنی‌نشین کشور جمع می‌شوند. او همزمان خاطرنشان کرد: «وزارت اطلاعات دوست ندارد کسانی مثل من و مولانا گرگیج برویم و سخنرانی کنیم. اما فقط همین همایش نیست همانطور که گفتم ما اجازه سفر به استان‌های اهل سنت را نداریم.»

گزارشی ازاقتصاد ایران درهفته گذشته وهمچنین نگاهی به وضعیت ‍‍‍‍ اینده برج...

۱۳۹۷ اردیبهشت ۲, یکشنبه

وزیر نیرو ایران: ۳۳۴ شهر با ۳۵ میلیون جمعیت در وضعیت تنش آبی قرار دارند


وزیر نیرو ایران امسال را سخت‌ترین سال از نظر تامین آب در کشور طی نیم قرن اخیر دانست و هشدار داد که ۳۳۴ شهر با جمعیت ۳۵ میلیون نفر امسال در وضعیت تنش آبی قرار دارند.
رضا اردکانیان روز شنبه اول اردیبهشت در جمع مدیران ارشد دولت حسن روحانی آماری از شرایط آب در کشور ارائه داد که بر اساس آن حدود نیمی از جمعیت ایران سال دشواری را پیش رو قرار دارند.
آقای اردکانیان در این اظهارات شهرهایی را که امسال در شرایط تنش آبی قرار دارند به سه دسته تقسیم کرده که از این نظر ۱۶۵ شهر با جمعیت ۱۰.۵ میلیون نفر در وضعیت زرد، ۶۲ شهر با جمعیت ۶.۸ میلیون نفر در وضعیت نارنجی و ۱۰۷ شهر با جمعیت ۱۷.۲ میلیون نفر در وضعیت قرمز قرار دارند.
به گفته وی، در ۵۰ سال گذشته وارد چرخه‌های بلند خشکسالی شده‌ایم، به طوری که میانگین ۱۰ ساله بارش در کشور از ۲۵۰ به ۲۱۷ میلیمتر رسیده، اما امسال از این نظر سخت‌ترین سال است.
گزارش نهادها و شخصیت‌های مختلف بین‌المللی و ملی مسئله کم‌آبی در ایران امروز را از مهم‌ترین چالش‌های کشور معرفی می‌کند. از جمله گری لوئیس، نماینده مقیم برنامه توسعه ملل متحد در ایران کمبود آب را اساسا عمده‌ترین چالش امنیتی انسانی در ایران دانسته است.
در این میان مناطقی مانند استان اصفهان یا سیستان و بلوچستان شرایط دشوارتری را سپری می‌کنند چنان که یکی از نمایندگان مجلس هشدار داده که کمبود آب در سیستان ‌و بلوچستان امنیت ملی را تهدید می‌کند.
گزارش شده که پنج میلیون نفر در استان اصفهان از مردادماه دیگر آب آشامیدنی در اختیار نخواهند داشت.
در این حال، وزیر نیرو ایران بر «اصلاح روش مصرف آب» به عنوان راه‌حلی برای خروج از این شرایط تاکید دارد و می‌گوید که این امر مهم‌تر از یافتن منابع جدید آب است.
رضا اردکانیان در نشستی تحت عنوان «سازگاری با کم‌آبی» که استانداران ایران در آن حضور داشتند گفت: «هرگاه مسئله خشکسالی مطرح می‌شود، ذهن‌مان متوجه تامین منابع جدید است؛ زیرا اصلاح روش موجود مصرف، سخت‌تر است».
وی سپس عنوان کرد که ‌کم شدن بارندگی فقط یک نمونه از مشکلات بخش آب کشور است و نباید دیگر مشکلات این حوزه پشت معضل کم بارشی پنهان شود.
وزیر نیرو ایران پیش از این نیز تاکید کرده بود که اگر الگوی مصرف آب در کشور اصلاح نشود، با محدودیت هایی از قبیل «قطع برق، جیره‌بندی آب و نظایر آن» مواجه خواهیم شد.

Dr. Morteza Mohit, 21 Apr. 2018 - استقلال، آزادی، عدالت اجتماعی

هاشم خواستار؛ چه عاملی موجب هراس حکومت از دکتر نورعلی تابنده است

چهلمین سالگرد کودتای ثور؛ میر اکبر خیبر، نظریه پرداز سوسیالیست

چهلمین سالگرد کودتای ثور؛ میر اکبر خیبر، نظریه پرداز سوسیالیست

خیبرحق نشر عکسسایت اصالت
Image captionمیر اکبر خیبر در سال ۱۳۰۴ خورشیدی در ولایت لوگر در خانواده‌ای کشاورز به دنیا آمد. (نفر سوم از دست چپ)
نام میراکبر خیبر از این جهت در تاریخ معاصر افغانستان اهمیت دارد که اولا او یکی از نظریه‌پردازان برجسته حزب دموکراتیک خلق افغانستان بود و ثانیا ترور او بهانه کودتایی شد که افغانستان و منطقه را وارد مرحله دیگری کرد و بر مناسبات بین‌المللی قدرت‌های بزرگ تاثیری چشمگیر گذاشت.
خیبر همراه با معروف‌ترین چهره‌های چپگرای افغانستان یعنی نور محمد تره‌کی، ببرک کارمل و طاهر بدخشی، عضو گروهی بود که زمینه تشکیل نشستی تاریخی را در ۱۱ جدی (دیماه) ۱۳۴۳ به شکلی مخفی و در منزل نور محمد تره‌کی فراهم کردند. این نشست به تاسیس سازمانی انجامید که نام "جمعیت دموکراتیک خلق افغانستان" بر آن نهاده شد. اگرچه خود خیبر به دلیل شغل نظامی در این نشست حضور نداشت ولی عملا این نشست به تشکیل حزبی "سوسیالیست دموکرات" تحت رهبری نور محمد ترکی انجامید که به دلیل نبود قانون احزاب در افغانستان در آن زمان، از عنوان "جمعیت" بجای "حزب" استفاده می‌کرد.
خیبرحق نشر عکس.
Image captionمیراکبر خیبر یکی از نظریه پردازان برجسته حزب دموکراتیک خلق افغانستان بود
وقتی که میر اکبر خیبر در ۲۸ حمل/فروردین ۱۳۵۷ در کابل ترور شد، ۱۴ سال از تشکیل حزب دموکراتیک خلق افغانستان و نزدیک به چهار دهه از فعالیت سیاسی خیبر می‌گذشت. این ترور وضعیت شکننده سیاسی افغانستان را به بحران کشاند به گونه‌ای که کمتر از ده روز بعد، حزب دموکراتیک خلق افغانستان با یک کودتای خونین، محمد داوود، رئیس‌جمهوری وقت را از مسند قدرت به زیر کشید و نظامی جدید را پایه‌گذاری کرد که هیچ شباهتی با نظام‌های گذشته در افغانستان نداشت.
میر اکبر خیبر در سال ۱۳۰۴ خورشیدی در ولایت لوگر در خانواده‌ای کشاورز به دنیا آمد. او بعد از تحصیلات ابتدایی وارد دبیرستان (لیسه) نظامی شد و بعد تحصیلات عالی را در دانشکده افسری (حربی پوهنتون) ادامه داد. خیبر در کنار تعلیمات نظامی به مطالعات سیاسی پرداخت و مانند شمار زیادی از روشنفکران افغانستان در دهه‌های سی و چهل خورشیدی، به مارکسیسم علاقمند شد. از این به بعد او یکی از افرادی بوده است که چه به شکل مخفیانه و چه علنی به نفع جریان‌های فکری طرفدار سوسیالیسم و مارکسیسم فعالیت کرد. این فعالیت‌ها باعث شد که به زندان بیفتد و در زندان نیز با شماری دیگر از چهره سیاسی چپ‌گرا آشنا شود.
بعد از آزادی از زندان تماس‌ها و روابط خیبر با همفکرانش گسترده‌تر شد تا اینکه او و سایر چپگرایان طرفدار مارکسیسم اقدام به تاسیس تشکیلاتی مخفی برای عضوگیری از میان روشنفکران خصوصا افسران جوان کردند و تلاش کردند تا حلقه‌های کمیته تدارک کنگره موسس یک حزب را سازمان دهند.

حزبی نوتشکیل و درگیر اختلاف

میراکبر خیبر یکی از نظریه پردازان برجسته حزب دموکراتیک خلق افغانستان بود. این حزب که همان "حزب دموکراتیک خلق افغانستان" بود به زودی دچار اختلاف شد و دو سال بعد جناحی از آن به نام جناح "پرچم" تحت رهبری ببرک کارمل انشعاب کرد. خیبر عضو کمیته مرکزی این جناح و رئیس شاخه نظامی آن بود. از این به بعد همواره حزب دموکراتیک خلق افغانستان با دو جناح "خلق" و "پرچم" در صحنه سیاسی افغانستان حضور داشت.
اما اختلافات فقط محدود به تفاوت نظرها و عملکردهای دو جناح نمی‌شد بلکه هر جناح به طور جداگانه هم گرفتار اختلافات داخلی بود. این اختلافات گاهی تا حد بحرانی شدن وضعیت یک جناح پیش می‌رفت. در جناح پرچم یکی از دلایل اختلاف، تفاوت نظر خیبر و ببرک کارمل رهبر این جناح بود.
مهمترین تفاوت دیدگاه آن‌ها، آنگونه که عبدالقدوس غوربندی از اعضای باسابقه حزب دموکراتیک خلق افغانستان در کتاب "نگاهی به تاریخ حزب دموکراتیک خلق افغانستان" نوشته مربوط به نسبت منافع ملی و روابط بین الملل یا نسبت "ناسیونالیسم" با "اینترناسیونالیسم" بوده است.
به این معنا که خیبر بر اندیشه‌های ملی‌گرایانه تاکید داشته و استدلال می‌کرده است که حزب دموکراتیک خلق افغانستان باید ابتدا با دنبال کردن منافع ملی سعی در تقویت پایگاه اجتماعی خود کند و بعد با این پشتوانه در عرصه بین‌المللی تبارز کند. ولی کارمل بر این عقیده بود که مشغول ماندن به مسائل داخلی نتیجه‌ای جز انزوای حزب ندارد و حزب راهی ندارد مگر اینکه با نزدیک شدن به قدرت‌های بزرگ، از فرصت‌های بین‌المللی بهره‌برداری کند.
البته آنطور که کارشناسان می‌گویند، حب و بغض‌ها و تک‌روی‌ها و خود خواهی‌های شخصی هرکدام از رهبران حزب دموکراتیک خلق افغانستان را نیز نباید از نظر دور داشت ولی به هر حال حرکت ببرک به سوی رابطه هرچه نزدیک‌تر با رهبران شوروی و نزدیکی خیبر به محمد داوود، رئیس جمهور ملی‌گرای افغانستان، نشان عملی تفاوت دیدگاه‌های آنهاست.

ملی گرای طرفدار داوود

بعد از اینکه در سرطان/تیر سال ۱۳۵۲ محمد داوود با یک کودتای بدون خونریزی نظام سلطنتی را به نظام جمهوری تغییر داد، حزب دموکراتیک خلق افغانستان خصوصا جناح پرچم از این اقدام پشتیبانی کرد.
محمد داوود به عنوان رئیس‌جمهوری جدید نیز متوجه گرایش‌های موجود در دو جناح حزب دموکراتیک خلق افغانستان بود و با آگاهی از افکار و عقاید خیبر، تماس‌های نزدیکتری با خیبر داشت.
در حالیکه رابطه افغانستان و اتحاد شوروی در اواخر حکومت داوود به سردی گراییده بود و اختلافات حزب دموکراتیک خلق افغانستان هم با داوود روز به روز بیشتر و بیشتر می‌شد، خیبر در جناح پرچم خواهان حمایت از محمد داوود و حتی انحلال جناح پرچم بود.
این اختلافات در جناح پرچم به نفع ببرک کارمل رفع شد و مجموع هردو جناح حزب دموکراتیک خلق افغانستان راه مبارزه با محمد داوود را در پیش گرفت.
خیبرحق نشر عکسسایت اصالت
Image captionجایی که آقای خیبر به قتل رسیده بود

قربانی

درست در همین زمان بود که خیبر از مسئولیت نظامی حزب کنار گذاشته شد و به نوشته بعضی از اعضای باسابقه حزب از سوی ببرک کارمل به مرگ تهدید شد. اما آیا ببرک کارمل آنقدر خام بود که کسی مانند میر اکبر خیبر را به مرگ تهدید کند و بعد این نیت خود را عملی کند؟
غیر از ببرک کارمل در جناح پرچم، حفیظ الله امین در جناح خلق نیز یکی از رقبای سرسخت خیبر بود. سلیگ هریسن، افغانستان‌شناس آمریکایی در اینباره معتقد است که حفیظ الله امین به عنوان یکی از اعضای مهم جناح خلق، رابطه‌ای محرمانه با ک‌گ‌ب سازمان اطلاعاتی شوروی داشت در حالیکه خیبر هم از جایگاه یک افسر دیگر ارتش افغانستان از حمایت جی‌آر‌یو یا سازمان اطلاعات ارتش شوروی برخوردار بود.
بنابراین منطقی به نظر می‌آید که بعد از موضع گیری خیبر به نفع محمد داوود، و در حالیکه رابطه افغانستان و شوروی غیر دوستانه بود، خیبر حمایت سازمان اطلاعات ارتش شوروی را از دست داده باشد.
آیا حفیظ الله امین، مرد پر قدرت جناح خلق که فکر می‌کرد میر اکبر خیبر هیچگاه با کودتا همراهی نمی‌کند، او را کشت؟
آیا ک‌گ‌ب، دستگاه اطلاعاتی شوروی سابق برای سرعت دادن به کودتا علیه محمد داوود و یکسره کردن کار این رژیم خیبر را ترور کرد؟
آیا پلیس محمد داوود با آگاهی از اختلافات موجود میان خلقی‌ها و پرچمی‌ها و برای اینکه بهانه‌ای برای دستگیری رهبران آنها بیابد دست به این اقدام زد؟
آیا گروه‌های تندرو اسلامگرا مانند گروه حکمتیار به دلیل گرایش‌های ملی‌گرایانه و چپگرایانه خیبر با همکاری پاکستان او را ترور کردند تا از طرفی به خلقی‌ها ضربه بزنند و از طرفی دولت محمد داوود را با بحران مواجه کنند؟
هیچ‌کس پاسخی قطعی به این سئوال‌ها ندارد ولی آنچه که مسلم است تشییع جنازه میر اکبر خیبر تبدیل به یکی از بزرگترین راهپیمایی‌های سیاسی تاریخ افغانستان تا آن زمان شد که در آن حدود ۱۵ هزار نفر از هواداران حزب دموکراتیک خلق افغانستان در کابل گرد هم آمدند و به همه ثابت کردند که آنها به گستردگی در تمام نهادهای اداری و نظامی دولت رسوخ کرده‌اند و قدرت هرکاری را دارند. حتی کودتا، انقلاب و کشتن رئیس جمهور محمد داوود!

دهه چهل خورشیدی که از آن به نام "دهه دموکراسی" نیز یاد می‌کنند، دوران اوج فعالیت‌های سیاسی و فکری گروه‌های راستگرا و چپگرا در افغانستان بود که کانون مبارزات آن‌ها را مکاتب و دانشگاه‌ها تشکیل می‌داد. در ابتدا مارکسیست‌ها تقریباً یکسره فضا را در اختیار داشتند، اما در نیمه دوم دهه چهل، اسلام‌گرایان موفق شدند نخبگان را در دانشگاه کابل و بیرون از آن در برابر اندیشه‌های مارکسیستی بسیج کنند و تا حد زیادی فضا را به نفع

چهلمین سالگرد کودتای ثور؛ اوج‌گیری اسلام سیاسی در افغانستان


دهه چهل خورشیدی که از آن به نام "دهه دموکراسی" نیز یاد می‌کنند، دوران اوج فعالیت‌های سیاسی و فکری گروه‌های راستگرا و چپگرا در افغانستان بود که کانون مبارزات آن‌ها را مکاتب و دانشگاه‌ها تشکیل می‌داد. در ابتدا مارکسیست‌ها تقریباً یکسره فضا را در اختیار داشتند، اما در نیمه دوم دهه چهل، اسلام‌گرایان موفق شدند نخبگان را در دانشگاه کابل و بیرون از آن در برابر اندیشه‌های مارکسیستی بسیج کنند و تا حد زیادی فضا را به نفع خود تغییر دهند.
با این‌همه، هم چپگرایان و هم اسلامگرایان به مناظرات فکری و فعالیت‌های سیاسی اکتفا نکردند، بلکه بخشی از تلاش‌هایشان را معطوف به جلب و جذب افسران در ارتش کردند. بعدها معلوم شد که مارکسیست‌ها در این زمینه موفق‌تر بوده‌اند به ویژه با توجه به این‌که از حمایت شوروی نیز برخوردار بودند.

ریاست جمهوری محمد داوود و سرکوب نهضت اسلامی

کودتای محمد داوود بر‌ضد رژیم شاهی در سال ۱۳۵۲ خورشیدی که منجر به سرنگونی آن شد به همدستی افسران متعلق به حزب دموکراتیک خلق صورت گرفت و بدین‌گونه نفوذ این حزب در دستگاه قدرت محرز شد. حزب خلق توانست با بهره‌گیری از قدرت سیاسی در صدد حذف رقبای دیرینه اسلام‌گرایش بر‌آید و در نتیجه بعضی از رهبران نهضت اسلامی را به زندان انداخت و برخی دیگر از آن‌ها را مجبور به فرار به پیشاور پاکستان کرد. پناه آوردن اسلام‌گرایان به دامن پاکستان تبعاتی داشت از جمله این‌که اندیشه انترناسیونال اسلامی را بیشتر از پیش در میان آن‌ها تقویت کرد و زمینه را برای مداخله بیرونی‌ها در افغانستان مساعد ساخت.
.حق نشر عکس.
Image captionکودتای محمد داوود بر‌ضد رژیم شاهی در سال ۱۳۵۲ خورشیدی که منجر به سرنگونی آن شد به همدستی افسران متعلق به حزب دموکراتیک خلق صورت گرفت
دو سال بعد، افرادی از نهضت اسلامی در چند ولایت افغانستان قیامی را راه‌اندازی کردند که مواجه به شکستی سنگین شد و نهضت اسلامی را دچار اختلاف‌های درونی کرد. مبتکر این قیام نا‌کام، گلبدین حکمتیار بود.
اسلام‌گرایان در اواخر دوران ریاست جمهوری محمد داوود در حالت ضعف و رخوت به سر می‌بردند. آن‌ها به مصیبت‌های عدیده‌ای گرفتار شده بودند؛ شکست سختی را در برابر رژیم محمد داوود متحمل شده بودند؛ دچار اختلافات شدید داخلی بودند؛ پاره‌ای از زبده‌ترین رهبران‌شان را در مبارزه برضد رژیم از دست داده بودند؛ ژنرال ضیاء‌الحق در اسلام‌آباد به قدرت رسیده بود و می‌خواست روابط خود را با دولت کابل بهبود ببخشد و در این زمینه به توافق‌هایی نیز دست یافته بود و از این‌رو تمایل چندانی برای تقویت اسلام‌گرایانی که در زمان ذو‌الفقار علی بوتو به پاکستان پناه آورده بودند نداشت. اما با به قدرت رسیدن کمونیست‌ها همه این معادلات به‌هم خورد.
افغانستانحق نشر عکسGETTY IMAGES
Image captionاسلام‌گرایان عمده در افغانستان در این دوران (جمعیت اسلامی و حزب اسلامی)، خود را پایبند مبانی ایدئولوژیک مودودی و سید قطب می‌دیدند و از ترمینولوژی این دو اندیشمند بهره بسیار می‌بردند

کودتای هفت ثور و مردمی شدن اسلام سیاسی

با پیروزی کودتای هفت ثور، حزب دموکراتیک خلق دست به کارهای ناسنجیده و منزجر‌کننده‌ای زد که باعث شد مردم در برابرش بایستند و از آن‌ فاصله بگیرند. مارکسسیت‌- لینینست‌ها با به کارگیری خشونت نا‌محدود، آن‌هایی را که گمان می‌بردند با ایدئولوژی آن‌ها موافق نیستند بی‌درنگ به جوخه اعدام می‌سپردند یا زندانی می‌کردند. مبارزه کمونیست‌ها بر‌ضد "ارزش‌ها و مقدسات"، آتش اعتراض‌ها و قیام‌ها بر‌ضد رژیم را شعله‌ور کرد و جنبش اسلامی نیز با استفاده از فرصت، رهبری این قیام‌های خود‌جوش را بر‌عهده گرفت. اسلام‌گرایان که تا چند سال پیش در قیام‌هایی که در برابر حکومت داوود انجام داده بودند از سوی مردم و حتی بدون دخالت دولت مرکزی سرکوب شده بودند، اینک با استقبال شدید مردم مواجه می‌شدند. کودتای کمونیستی نهضت اسلامی را از انحصار نخبگان و حلقات با‌سواد بیرون آورد و مردمی ساخت.
با وقوع کودتای هفت ثور و سپس تهاجم ارتش سرخ به افغانستان، ساکنان افغانستان که بیشتر آن‌ها مذهبی بودند احساس کردند که هویت و فرهنگ‌شان در معرض تهدید جدی قرار گرفته و بدین جهت به ادبیات رادیکال برای دفاع از عقاید و ارزش‌های خود متوسل شدند و نیز ناچار گردیدند در راه دفاع از هویت خود به جنگ و خشونت پناه ببرند.
در راستای تقویت انگیزه‌ها و عقاید دینی در برابر "موج الحاد و بی‌دینی"، "علمای دین" از وجاهت خاصی در جامعه برخوردار شدند و علوم دینی در صدر اولویت‌ها قرار گرفت و چون در افغانستان شرایط برای فراگیری علوم دینی فراهم نبود، هزاران تن از طلاب علوم دینی در مدرسه‌های پاکستان و ایران سرگرم آموزش اسلامی شدند که بعدها بخشی از آن‌ها به لشکر جنگی طالبان پیوستند.
نخبگان جریان اسلام سیاسی در عین حالی که در بسیج عمومی مردم در برابر اشغال و تجاوز‌گری موفقیت به دست آوردند، در تئوری‌سازی به صورت عجیبی ناتوان بودند. آن‌ها ناگزیر بودند از آثار متفکران اسلامیست کشورهای دیگر استفاده کنند تا برداشتی متفاوت و مطابق روز از اسلام عرضه کنند؛ اما تا آخر از نظر فکری وابسته و نیازمند ماندند و هیچ خلاقیتی از خود نشان ندادند. اسلام‌گرایان عمده در افغانستان در این دوران (جمعیت اسلامی و حزب اسلامی)، خود را پایبند مبانی ایدئولوژیک مودودی و سید قطب می‌دیدند و از ترمینولوژی این دو اندیشمند بهره بسیار می‌بردند و اسلام را دینی جامع و دارای سیستم کامل در عرصه‌های سیاست و اقتصاد می‌شمردند و جوامع کاپیتالیستی و سوسیالیستی امروزی را جوامعی جاهلی تلقی می‌کردند.
با لشکر‌کشی قشون سرخ به افغانستان، رهبران جنبش اسلامی بیشتر از پیش احساس توانمندی کردند چرا که اینک به آسانی می‌توانستند مسلمانان را متقاعد کنند که مبارزه‌ای که در پیش گرفته‌اند برحق است و به یاری آن‌ها نیازمندند. این بود که از سراسر جهان اسلام کمک‌های انسانی و تسلیحاتی برای تقویت اسلام‌گرایان سرازیر شد.

"عرب‌های افغان"

با وارد شدن ارتش سرخ به افغانستان، "جنگ سرد" به اوج خود رسید و غربی ها بد‌شان نمی‌آمد با اغتنام از فرصت احساسات دینی مسلمانان را بر ‌ضد ارتش سرخ تحریک کنند و انتقام جنگ ویتنام را از رهبران کرملین بگیرند. از این‌رو، غرب و متحدانش در جهان اسلام، جنگجویانی را که بعدها "تروریست" لقب گرفتند از سراسر دنیا ترغیب کردند که برای یاری جهاد به مرزهای افغانستان نزدیک شوند. این جنگجویان پایگاه‌های آموزش نظامی ایجاد کردند و گاهی در جنگ برضد قشون سرخ و دولت کمونیستی کابل سهم گرفتند. با آن‌که این جنگجویان سهم زیادی در جنگ‌ها به دوش نداشتند اما به جهت این‌که در تحولات بعدی نقش‌آفرینی کردند در تاریخ افغانستان و جهان از اهمیتی بسیار برخوردار شدند. بعضی از آنان پس از خروج قشون سرخ از افغانستان و سقوط رژیم کمونیستی کابل، دو‌باره به کشورهای خود برگشتند و چون تجربه جهاد افغانستان را در اختیار داشتند گاهی به اقدام‌های مسلحانه برضد حکومت‌ها دست زدند. برخی دیگر از آن‌ها در افغانستان و پاکستان ماندند و حتی در جنگ‌های داخلی دهه هفتاد خورشیدی در افغانستان به طرفداری از یکی از گروه‌های دخیل در جنگ‌های داخلی سلاح به دست گرفتند. جالب این‌که شمار عرب‌هایی که در جنگ‌های داخلی کشته شده‌اند به مراتب بیشتر از آن‌هایی است که در نبرد با قشون سرخ و رژیم کمونیستی کشته شده‌اند.
عرب‌های افغان" به احزاب تند‌رو آن دوران در افغانستان مثل حزب اسلامی گلبدین حکمتیار و اتحاد اسلامی عبدالرب رسول سیاف، نزدیک بودند و به احمد‌شاه مسعود، از فرماندهان جمعیت اسلامی، که دارای نگرش کمی متفاوت‌تر بود با دیده تردید می‌نگریستند.
.حق نشر عکس.
Image captionعبدالله عزام مبلغی مذهبی و سخنوری آتش‌نفس بود و قدرت فوق‌العاده‌ای برای اقناع جوانان داشت
یکی از کسانی که نقش بارزی در جهت کشاندن جوانان عرب به صفوف جهاد ایفا کرد عبدالله عزام، مبارز فلسطینی، بود. عبدالله عزام مبلغی مذهبی و سخنوری آتش‌نفس بود و قدرت فوق‌العاده‌ای برای اقناع جوانان داشت. او در همین سال‌ها بود که هسته اولیه سازمان القاعده را گذاشت که به نام "مکتب خدمات" یاد می‌شد. عبدالله عزام به آموزش نظامی جوانان عرب و گسیل آن‌ها به جبهه‌های نبرد بسنده نکرد بلکه اردوگاه‌هایی را در خاک افغانستان به منظور آموزش نظامی این جوانان بنیاد نهاد. پس از کشته شدن عزام، اسامه بن لادن راهش را به نوعی ادامه داد و از سراسر جهان جوانانی را برای آموزش نظامی در این اردوگاه‌ها گرد آورد. عبدالله عزام و بن لادن هر دو پایبند باورهای جهان‌وطنی بودند و به جهاد بین‌المللی و رسالت جهانی اسلام و گسترش خشونت در سرتاسر جهان اعتقاد داشتند.
با ظهور طالبان در عرصه سیاست افغانستان، سازمان القاعده وارد ائتلاف با این گروه شد. القاعده در مقابل حمایت‌های نظامی و لوجستیکی از طالبان، از آن می‌خواست که زیر‌بنای حمایتی و عقبه استراتژیک برایش فراهم کند. ائتلاف این دو سازمان بیشتر بر مبنای منافع مشترک بود تا بر اساس مشترکات فکری. با وجود این، این دو سازمان از نظر مبانی فکری نیز تفاوت‌های بنیادین از هم نداشتند. همپیمانی القاعده و طالبان افغانستان را به پایگاه اصلی تروریسم تبدیل کرد تا این‌که حملات یازدهم سپتامبر روی داد و القاعده متهم به سازماندهی این حملات شد و به یک‌بارگی توجه جهانیان به افغانستان معطوف شد.

کارنامه اسلام سیاسی در افغانستان؛ کامیاب یا نا‌کام؟

اسلام سیاسی در افغانستان در واکنش به "موج الحاد و دین‌ستیزی مارکسیست- لینینیست‌ها" به میدان آمد و برخی از قدرت‌های منطقه‌ای و جهانی نیز از آن حمایت کردند. رشد و گسترش جریان اسلام سیاسی، فرهنگ سنتی این کشور را تحت تأثیر قرار داد و آسیب‌پذیر کرد، اما بدیلی که اسلام سیاسی ارائه کرد چندان دلپذیر نبود. اسلام سیاسی در افغانستان با استفاده از مفاهیم جدید تلاش ورزید برداشتی متفاوت از اسلام عرضه کند، ولی خودش نتوانست نظریه‌ای بپردازد بلکه همیشه از آثار اندیشمندان کشورهای دیگر تغذیه کرد و از نظر فکری وابسته باقی ماند.
این فقر نظری باعث شد که وقتی مجاهدین و یا طالبان حکومت را به دست بگیرند سرخورده شوند و از عهده مدیریت مشکلات کشوری برنیایند چرا که استراتژی و برنامه مدونی برای دوران پس از بر‌اندازی نداشتند. ناکامی اسلامیست‌ها در افغانستان این تصور را در ذهنیت مردم القا کرده که اسلام سیاسی بیشتر به درد بر‌اندازی می‌خورَد تا باز‌سازی.