نگاهي به...

هر آنچه منتشر ميشود به قصد و هدف آگاهی رسانی و روشنگری است۰ ما حق "آزاد ی بيان" و" قلم" را جزء لاينفک مبارزه خود ميدانيم! ما را از بر چسب و افترا زدن باکی نيست! سلام به شهدای خلق! سلام به آزادی!

۱۳۹۵ شهریور ۲۴, چهارشنبه

«آخرین فرصت گل» مجموعه‌ای‌ست از وصیت‌نامه‌ها و یادمان‌های ۱۳۷ زندانی سیاسی که در نظام جمهوری اسلامی به قتل رسیده‌اند. این کتاب را مهدی اصلانی گرد آورده و بدان سامان بخشیده و نشر باران در سوئد نیز در ۳۸۱ صفحه منتشرش کرده.؟

آخرین فرصت گل، مهدی اصلانی، نشر باران، ۲۰۱۶

نقش و رنگ در جهانی سیاه و سفید
«آخرین فرصت گل» کتابی‌ست چهاررنگ و چشم‌نواز. آرایش این کتاب را جهانگیر سروری به عهده داشته و طرح‌هایی که در سرفصل‌های کتاب آمده نیز کارِ کاوه عادل است. توجه به نقش و رنگ در این کتاب را می‌توان به عنوان تلاشی در نظر گرفت برای فاصله گرفتن از فرهنگ «کار سیاسی» در سال‌های نخست پس از پیروزی انقلاب که در کمال سادگی و با کمترین امکانات و با بیشترین کلمات در تنگ‌ترین فضای ممکن در یک جهان آرمانی اتفاق می‌افتاد.
مهدی اصلانی در مقدمه روایتی به دست می‌دهد از نحوه شکل‌گیری طرح جلد کتاب. به اعتبار این روایت می‌توانیم بگوییم از آنچه که روی جلد می‌بینیم می‌توانیم به روح اثر پی ببریم. اصلانی می‌نویسد: «طرح روی جلد کار سهیلا محمد رحیمی است که در همراهی با خواهر دیگرش، فرنگیس، برای برادران زندانیشان در بند مردان، نقش زده‌اند. هر دو خواهر تابستان‌کُش شدند. برادران‌شان نیز دیگر در میان ما نیستند. سهیلا و فرنگیس بلوز کاموای تنشان را می‌شکافند و بر روی پارچه‌ای که در اختیارشان است، خالق دشتی آبی‌رنگ می شوند و کوهی. سپس جوراب پایشان را نیز می‌شکافند و آن آهوی خوش‌خرام و گردن‌فراز را نقش می‌زنند. طرح به همت منوچهر محمد رحیمی از صندوقخانه‌ی اشیای قیمتی مادر سونا که یادگار فرزندان‌اش را در آن به امانت سپرده است، به کتاب ارزانی شد.»
در وصیت‌نامه‌ها و نامه‌هایی که از فقط ۱۳۷ تن از اعدام‌شدگان در این کتاب می‌خوانیم نیز چندان نشانی از دایره واژگانی گروه‌ها و احزاب سیاسی چپ در دهه نخست انقلاب سراغ نداریم. هرچه هست، وداع است با جهانی متخاصم بی‌هیچ دریغی از رفتن جز واگذاشتن عزیزانی که اعدامی آن‌ها را عاشقانه دوست می‌دارد. برخلاف آنچه که در روزنامه‌ها و نشریات گروه‌ها و احزاب سیاسی سراغ داریم، جهان اعدام‌شدگان از شعار کمترین بهره‌ای نبرده. ما انسان آرزومندی را می‌بینیم که می‌تواند با فضای مختصری که در حد یک وصیت‌نامه کوتاه در اختیارش گذاشته‌اند، خودش، دلبستگی‌ها و دلنگرانی‌ها و آرزویش به دیدار طبیعت را با ایجاز و با کلماتی استوار بیان کند. به این ترتیب در یک نگاه کلی به این اسناد و مقایسه آن‌ها با آنچه که در نشریات تشکیلاتی در ۳۰ سال پیش منتشر می‌شد، می‌توان به این حقیقت پی برد که تا چه حد شخصیت اعدام‌شدگان مصادره شده است: در یک سو آن‌ها را در حد شعارهای حزبی و قهرمانانی بی‌نام و نشان با کنشی از پیش تعیین شده مبتنی بر اسطوره‌سازی‌های متداول در آن زمان فروکاستند، در سوی دیگر اعدام‌شدگان را در حد تروریست‌هایی متخاصم و معاند و خائن به کشورشان تقلیل دادند. ۱۳۷ وصیت‌نامه‌ای که در «آخرین فرصت گل» درج شده، حرف دیگری می‌زند. مثل این است که این متن‌ها ما را دعوت می‌کنند به اینکه اعدام‌شدگان سیاسی را بازشناسیم. آن‌ها که بودند؟ آرزوهاشان چه بود و چگونه ما را گذاشتند و رفتند؟

هیچ نظری موجود نیست: