نگاهي به...

هر آنچه منتشر ميشود به قصد و هدف آگاهی رسانی و روشنگری است۰ ما حق "آزاد ی بيان" و" قلم" را جزء لاينفک مبارزه خود ميدانيم! ما را از بر چسب و افترا زدن باکی نيست! سلام به شهدای خلق! سلام به آزادی!

۱۳۹۴ بهمن ۱, پنجشنبه


مهسا می گوید پدرش یک جانباز است و خیلی دلم می خواهد همان پدر شاد و حامی باشد که قبلا بود

مهسا می گوید پدرش یک جانباز است و خیلی دلم می خواهد همان پدر شاد و حامی باشد که قبلا بود

شادی می گوید پدر  یک بازاری است و روح یک پسر  یکدنده در وجودش است و  باید بدانی چگونه با این خصوصیتش کنار بیایینه باو کنار بیایی تا

شادی می گوید پدر یک بازاری است و روح یک پسر یکدنده در وجودش است و باید بدانی چگونه با این خصوصیتش کنار بیایی

فاطمه می گوید پدرم کتابدار یک مسجد است و مردم فکر می کنند او پدر سخت گیری باید باشد ولی اینطور نیست. او به من اجازه داد با دوستانم در سن ۱۵ سالگی با دوستانم به نمایشگاه کتاب برویم.

فاطمه می گوید پدرم کتابدار یک مسجد است و مردم فکر می کنند او پدر سخت گیری باید باشد ولی اینطور نیست. او به من اجازه داد در سن ۱۵ سالگی با دوستانم به نمایشگاه کتاب برویم.

آرزو می گوید پدرم فرش فروش است و ادم بسیار شوخ طبعی است و کارش خندان مردم در مهمانی هاست

آرزو می گوید پدرم فرش فروش است و ادم بسیار شوخ طبعی است و کارش خندان مردم در مهمانی هاست

زهرا می گوید پدرم بیکار است و واقعا نمی دانم چه چیزی می توانم در باره پدرم بگویم. واقعا نمی دانم

زهرا می گوید پدرم بیکار است و واقعا نمی دانم چه چیزی می توانم در باره پدرم بگویم. واقعا نمی دانم

پدر کتایون نظامی بازنشسته است و همه می گویند زیادی مراقب احوال من است ولی من فکر می کنم او یک پشتیبان و حامی فوق العاده است

پدر کتایون نظامی بازنشسته است: «همه می گویند زیادی مراقب احوال من است ولی من فکر می کنم او یک پشتیبان و حامی فوق العاده است»


هیچ نظری موجود نیست: