نگاهي به...

هر آنچه منتشر ميشود به قصد و هدف آگاهی رسانی و روشنگری است۰ ما حق "آزاد ی بيان" و" قلم" را جزء لاينفک مبارزه خود ميدانيم! ما را از بر چسب و افترا زدن باکی نيست! سلام به شهدای خلق! سلام به آزادی!

۱۳۹۴ آذر ۱۰, سه‌شنبه

وقتی خدای کسی را از او بگیرند جای خالی اش را با چه چیز می توان پر کرد؟؟فقط با یک چیز میتوان رفته رفته پر کند/چگونه و با چه چیز؟؟ / با از نو ساختن خودش /

وقتی خدای کسی را از او بگیرند جای خالی اش را با چه چیز می توان پر کرد؟؟فقط با یک چیز میتوان رفته رفته پر کند/چگونه و با چه چیز؟؟ / با از نو ساختن خودش /
وقتی خدای کسی را از او بگیرند جای خالی اش فقط با یک چیز میتوان رفته رفته پر کند/ با از نو ساختن خودش و پابرجایی و برنا شدنش در این کار.
اینگونه خود سازی پیش از آنکه در برابر دیگری باشد و به دنبال معارض بگردد و راضی شود که در زور آزمایی اش بر سر حرفش حریف احتمالی را از میدان بدر کرده در واقع« ایستادگی در برابر همان خودی هست؛ که تا کنون داشته و دارد » هرکسی میتواند به راحتی در خرد و شرافت فرهنگی دیگری یا در خرد و شرافت پدرفرهنگی دیگری شک کند؛ اما شمار نسبی آدمهایی که قادرند در این و یا درآن پیشامد در خرمندی و شرافت فرهنگی خود و پدر فرهنگی شان تردید کنند چند تاست؟؟
به پدران مشترک فرهنگیمان که برسیم این تردید هم بخاطرمان خطور نمیکند؛ گرچه این دریدگی و بیشرمی را داریم که به فردوسی بی ادبی کنیم و تازه حق تقدم این فرمایگی در همان اوایل و آغاز انقلاب از آن یک روحانی جانی و روانی و دیوانه بوده است / .......................« نشانه هایی از آبرومندی روشنفکرانه..چنین مناسبتی را میتوان چندان در هم فشرد و به واحد های کوچک تقسیم کرد که ما چون اینگونه واحد ها در همین سه دهه ی گذشته هم پدر و هم فرزند فرهنگی خودمان شویم در این واقعیت به روشنی میتوان دید که چگونه و تا چه حد در خودمان ناپرسا بوده ایم و نا پرسا و نا جویا مانده ایم و همواره دیگری را مقصر میدانیم از این بلاهت و کند ذهنی خودمان و همچنین مقصر را در دیگری جسته و می جوییم / در این نزدیک چهار دهه که از عمر حماقت های انقلابی ما میگذرد چند نفر؛ چند نفر تاکنون این جرآت را داشته که در وهله ی اول و در باره ی خود منتقدانه به انقلاب بیندیشد؛ چند نفر؟؟ چند نفر به آن اندیشیده اند که نقش درونی و برونی شان در دمیدن کوره ی انقلاب چه بوده و چند نفرند که در این مورد حافظه ی خود را در مورد خود از دست نداده اند؟ طبعآ منظورم آن آدمهای ظاهرآ بی نقش و«ضد انقلابی» نیستند که عقلشان از حد منافع شخصی شان فراتر نمی رفت و یا آنهایی که پیش از انقلاب مصدر کاری بودند و پس از مهاجرت و مهاجرت اجباری در خارج مدتی در کرنای «هل من ناصر ینصرنی» دمیدند و بعد غیبشان زد و یا آن استثنا های مبارز به دنیا آمده ای که هیچگاه میدان را درئاخل و خارج از ایران و در مهاجرت اجباری از ایران خالی نکردند و همچنان مبهوت شرافت و درایت خود در خدمت انقلابی خود و در خدمت «میهن » بوده و مانده اند؛ نه منظورم اینگونه آدمهای کمیاب و حتی نایاب نیست و نبوده / منظورم مجسمه ها ی مسخ شده و یا روحهای مجسم درهم و بر هم انسانیت هستند که از همه گونه نعمت خصوصی و عمومی دولت وقت که خود یکپارچه بلاهت و دروغ واکس زده نصیب برده و می برند .
نمونه های زیادشان هر روزه در رسانه هامان و اینترنت شاهد هستیم چه بنجل نویسی و بنجل پسندانه در این بازار بی در پیکر بنجل پسند بلبل سرایی میکنند/


هیچ نظری موجود نیست: