نگاهي به...

هر آنچه منتشر ميشود به قصد و هدف آگاهی رسانی و روشنگری است۰ ما حق "آزاد ی بيان" و" قلم" را جزء لاينفک مبارزه خود ميدانيم! ما را از بر چسب و افترا زدن باکی نيست! سلام به شهدای خلق! سلام به آزادی!

۱۳۹۴ آبان ۲۵, دوشنبه

زد و بند در پشت پرده دادگاه فرمایشی برای جلوگیری دفاع دکتر مصدق و وکیل شرافتمندی که زیر بار نرفت.



زد و بند در پشت پرده دادگاه فرمایشی برای جلوگیری دفاع دکتر مصدق و وکیل شرافتمندی که زیر بار نرفت.
-----------------------------------------
محاکمه پیشرفتی نداشت. برای حل این مشکل به چاره جویی پرداختند و دستگاه تصمیم گرفت که با وارد کردن من به مختصر صحبتی درباره عدم صلاحیت دادگاه، دکتر مصدق را در مقابل عمل انجام شده قرار دهد و سپس دادگاه با اعلام رای در مورد صالح بودن خود، وارد رسیدگی به ماهیت دعوی شود. از این رو با تلفن به منزل پدر همسرم که در آن وقت در آنجا سکونت داشتم، تماس گرفتند و مرا برای ساعت هفت بعد از ظهر به ستاد ارتش احضار کردند. حاضرین در جلسه عبارت بودن از: سرتیپ دیهیمی(معاون اول ستاد ارتش)، سرتیپ حسن اخوی(معاون دوم ستاد ارتش)، سرتیپ هوایی[محمد] معینی(فرمانده هواپیمایی ارتش) و سرهنگ [محمد] امیر خاتمی(افسر نیروی هوایی که در روز ۲۵ مرداد ۱۳۳۲ عهده دار خلبانی شاه بود و با وی به بغداد رفته بود.)
سرتیپ اخوی مرا مخاطب قرار داد و اظهار داشت:« دکتر مصدق می خواهد از هر طریقی که شده، جریان محاکمه را به تاخیر اندازد.[...] و با اعمال غیر عادی نظم دادگاه را به هم بزند. شما وکیل دادگاه هستید. حالا که او نمی خواهد دفاع کند، برای دفاع به شما خطاب می کند، شما دفاع کنید.»
جواب دادم« طوری که حاضرین دیروز در دادگاه دیدند، دکتر مصدق نسبت به من ابراز عدم اعتماد کرد و گفت که لایحه دفاعیه را به دادگاه داده ام و کلیه اوراق دفاعیه را از من گرفت و در داخل کیف خود گذاشت و گفت: تو وکیل دادگاه هستی، وکیل من نیستی. حالا من چیزی ندارم که دفاع کنم. به علاوه من چندبار اعلام استعفا کرده ام که مورد قبول قرار نگرفت. در این صورت چگونه می توانم اظهاراتی بکنم و اصولا چه اظهاری بکنم؟»
تیمسار اخوی گفت: «اگر تو دفاع نکنی معلوم می شود که مصدقی هستی و برای آتیه خدمت شما خوب نیست. پنج سطر کلیاتی بگو و غال قضیه را بکن.» در این بین سرتیپ هوایی معینی، که منصوب [در دولت] دکتر مصدق بود، برای خود شیرینی گفت:« اگر امشب مصدق را بکشند، بهتر است تا فردا بکشند.» سرهنگ هوایی خاتمی هیچ نگفت...اظهارات بعدی مفید واقع نشد و ساعت ۸ بعد از ظهر به منزل مراجعت کردم. توضیح اینکه می خواستند با وادار کردن اینجانب به دفاع و جلوگیری از دفاع دکتر مصدق، اظهارات مرا ملاک عمل قرار داده ، سر و ته قضیه را هم بیاورند . دکتر مصدق هم علاوه بر اینکه زیر بار نمی رفت، می خواست لایحه مربوط به رد صلاحیت را قرائت کند( به قول خودش نه برای دادگاه، بلکه برای ملت ایران و انعکاس در جهان)
صبح روز سه شنبه ۱۹ آبان ۱۳۳۲ که روز جلسه بود. برحسب معمول، قبل از تشکیل جلسه دادگاه به محل زندان رفتم و جریان شب گذشته را تمام و کمال و با نهایت سادگی برای دکتر مصدق تعریف کردم. متوجه جریان شد، ولی از من نپرسید که «در مقابل سوالات رئیس دادگاه چه خواهی کرد؟».
محمد مصدق در محکمه نظامی، جلیل بزرگمهر، ص ۱۵۳

هیچ نظری موجود نیست: