نگاهي به...

هر آنچه منتشر ميشود به قصد و هدف آگاهی رسانی و روشنگری است۰ ما حق "آزاد ی بيان" و" قلم" را جزء لاينفک مبارزه خود ميدانيم! ما را از بر چسب و افترا زدن باکی نيست! سلام به شهدای خلق! سلام به آزادی!

۱۳۹۳ اسفند ۵, سه‌شنبه

بی‌شرمی را درهم شکنيم، سخنی از آندره کنت اسپونويل، فيلسوف نامدار معاصر فرانسه پس از فاجعه شارلی ابدو، ترجمه: م. سحر

بی‌شرمی را درهم شکنيم، سخنی از آندره کنت اسپونويل، فيلسوف نامدار معاصر فرانسه پس از فاجعه شارلی ابدو، ترجمه: م. سحر

آندره کنت اسپونويل
ما همه حق داريم ضدفاشيست باشيم، ضدکمونيست باشيم، ضدليبراليسم باشيم ... پس، بر مبنای چگونه استدلالی حق نخواهيم داشت که مخالف مسيحيت باشيم (نيچه را ملاحظه بفرماييد!) يا مخالف اسلام؟

آندره کنت اسپونويل
«آن‌ها رفيقان ما بودند...»

دوستی که اين جمله را به من می‌گفت، شخصاً هيچ يک از کارکنان شارلی ابدو را نمی‌شناخت.
من هم همينطور هيچ يک از آنان راپيش ازين نمی‌شناختم.
با اين وجود، آن‌ها روزگار درازی همراهان ما بودند (تا آنجا که به کابو و ولينسکی مربوط می‌شود از دوران نوجوانی ما) و آنهم با چه شيوهء خوش طبعانه و با لطفی.
گويی از آشنايان نزديک ما شده بودند.
ازين رو در اين ماجرا، اندوه و دهشت به هم می‌آميزند و گاهی هم نه چنان که مارا از عذاب وجدان بی‌نصيب بگذارند:
آيا نمی‌دانستيم و آيا نمی‌توانستيم بيشتر از اين‌ها از آنان پشتيبانی کنيم؟
من اکنون شارلی ابدو را آبونه شده ام همچون هزاران تن ديگر در ميان ما، اما از اين پيش‌تر چه کرده‌ايم؟
بعضی کسان، ابلهانه، آن‌ها را به عنوان «اسلام هراس» (اسلاموفوب) ملامت می‌کردند. و می بايد گفت که خودِ اين کلمه «اسلام هراس» ، فريب دهنده است.
اگر نفرت يا تحقير مسلمانان از آن برداشت شود، محتوای اين واژه چيزی به جز شکلی از نژادپرستی (راسيسم) نيست، اگرچه همه انواع راسيسم نفرت انگيزند.
و البته در اين باب ، تنها يک احمق می‌تواند ولينسکی و کابو شارب و تينيوس را مظنون به حساب آورد.
اما چنانکه معنای «اسلام هراسی» (اسلاموفوبی) را انتقاد از اسلام و ردّ اسلام و خواست مبارزه با اسلام بدانيم، در چنين صورتی دست به يک انتخاب ايدئولوژيک زده‌ايم. انتخابی همانقدر قابل قبول که در مورد ايدئولوژی‌های ديگر صدق می‌کند.
ما البته همه حق داريم ضد فاشيست باشيم، ضد کمونيست باشيم، ضد ليبراليسم باشيم ... پس، بر مبنای چگونه استدلالی حق نخواهيم داشت که مخالف مسيحيت باشيم (نيچه را ملاحظه بفرماييد!) يا مخالف اسلام؟
با همۀ اين‌ها، به هيچ وجه اين موضوع ، مضمون اصلی مبارزه‌ای که گروه شارلی ابدو به پيش می‌بردند نبود.
اينکه واقعيت که پرداختن به دين موضوع دلخواه و کار اصلی آن‌ها نبوده به سرعت بر همگان آشکار شده است.
اما مقر و مکان معاندان و مخالفان آنان جای ديگری بود:
معاند و بدخواه آنان نه مذاهب به طور کلی و نه يک مذهب خاص ، بلکه تعصب (فاناتيسم) بود با هر خدايی که مدعی آن می بودند.
حقيقت امر اين است که آنان به شيوۀ خاص خود، مبارزۀ بزرگان عصر روشنايی را تداوم می‌بخشيدند، مبارزه ولتر و ديدرو را.
ولتر همواره علاقمند به تکرار جملۀ «بی‌شرمی (ننگ) را درهم شکنيم!» بود. بی‌شرمی برای او تعصب (فاناتيسم) بود، به ويژه در عصر کاتوليک .
اين امر که امروزه تعصب (فاناتيسم) غالبا، کنش مسلمانان شده بوده باشد، دليل بر آن نمی‌شود که مبارزه بر ضد تعصب (فاناتيسم) تعطيل گردد. و نيز مسلّماً دليل بر آن نيز نمی‌شود که به چنين بهانه ای میليون‌ها مسلمان در جهان مورد نفرت واقع شوند در حالی که خود آن‌ها از نخستين قربانيان تعصب‌اند.
دشمنان تغيير شکل داده‌اند، اما مبارزه‌‌ همان است و می‌بايد ادامه يابد. شعار اين مبارزه همچنان همان سخن ولتر است: بی‌شرمی را درهم بشکنيم.
پس از دهشت و اندوه چه می‌بايد کرد؟
کاری که می‌بايد کرد، عبارت از تقويت اراده برای پيگيری همين مبارزه است يعنی پيگيری مبارزۀ کشته شدگانی که ما اکنون در سوگ آن‌ها می‌گرييم.
و اين همانا مبارزۀ ماست!
وفادار به شارلی بودن، به معنای آن است که می بايد پيکار آنان پيگيری شود و اين پيکار پيش و بيش از آنکه با اندوه و نفرت توأم باشد ، می بايد در عين شادی و شوخی و طنز تداوم يابد.
اين قاتلان پلشت، نخواهند توانست مانع از آن شوند که ما زندگی را همچنان دوست بداريم، آزادی را همچنان دوست بداريم و خنديدن را همچنان دوست بداريم.
کفر گويی جزئی از حقوق بشر است. طنز و شوخی ازفضيلت‌های شهروند!

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
André Comte-Sponville *
( بی شرمی را درهم شکنيم / سخنی از ولتر) «Écrasons l’Infâme !» **
نقل از کتاب
Nous sommes CHARLIE
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پاريس
م.س
http://msahar.blogspot.fr/

هیچ نظری موجود نیست: