شبکههای اجتماعی، شارلی ابدو، و غیبت شارلی ابدو
آرش کمانگیر
ا
۲۶/دي/۱۳۹۳ گیک آباد
سایت آزادی بیان کار مهم و قابل ستایشی کرده است و بخشی از کارتونهای آخرین شمارهی شارلی ابدو را به فارسی ترجمه کردهاست.
قابل تصور بود که حمله به دفتر شارلی ابدو منتهی به موجی از واکنش ها در شبکههای اجتماعی شود، و همین طور هم شد. جمعیت زیادی از کاربران توییتر، فیسبوک، و گوگل+، دربارهی ارتباط این حمله با مسالهی آزادی بیان و توهین به مقدسات نوشتند. عدهای در برابر جریان ِ غالب ِ «من شارلی هستم»، پلاکاردهایی با نوشتههای «من شارلی نیستم» و «من احمد هستم» بالا بردند. دوستی هم نوشت اگر حقیقتا احمد هستید دربرابر آزار زنان و فعالین اجتماعی و سیاسی کاری انجام دهید. علاوه بر نوشتهها، لینکهای زیادی هم در شبکههای اجتماعی دست به دست شد. برداشت من از این کار این بود که همخوان کنندگان این متنهای ِ رسمیتر میخواستند بگویند «فقط من نیستم که ...، این آدم مهم هم ...». اینجا سهنقطه را با انواع مواضع، نسبت به حملهی خونبار پاریس پر کنید.
اما نکتهی اساسی این است که علیرغم اینکه به نظر میرسید که بخش بزرگی از توجهها به شارلی ابدو است، تصور میکنم عملا شارلی ابدو بهانه بود و موضوع چیزهای دیگری بود. یا اینطور بگویم، شارلی ابدو در این گفتگوی دسته جمعی صرفا لایهی رویی اتفاق بود که چندان هم به مختصات آن توجه نمیشد. اینجا فرض کردهام که حقیقا اتفاقی که افتاد گفتگو بود و نه خودگوییهای تک نفره و چند نفره. فارغ از این شک مهم، تردید دارم که اساسا خیلی از ما برداشت ِ دست اولی از شارلی ابدو داشته باشیم. تصورم این است که شارلی ابدو به «کاریکاتورهایی توهینآمیز دربارهی اسلام» تقلیل داده شد و ادامهی گفتگو از اینجا پیش رفت و شارلی ابدو از چهارچوب ِ ذهن ِ جمعی بیرون گذاشته شد.
سایت آزادی بیان کار مهم و قابل ستایشی کرده است و بخشی از کارتونهای آخرین شمارهی شارلی ابدو را به فارسی ترجمه کردهاست. با دیدن این کارتونها و خواندن متن آنها، حالا میشود برداشتی دست اول از این مجله داشت. اینجا با اغماض فرض میکنم که ترجمه به متن اصلی وفادار مانده است.
این چند کارتون را چند بار دوره کردم و حالا، خیلی بیشتر از قبل، برداشت ِ توهین ِ مذهبی را کاملا نامربوط میبینم. این کارتونها، طوری که من برداشت میکنم، چیزی از جنس شوخیهای معمول ِ داخل تاکسی با خدا و پیغمبر هستند. بهنظرم به این کارتونها میشود خندید یا نخندید، اما کسی که آنها را جدیتر از این میگیرد و اخم میکند، بیشتر از آنکه به این کارتونها واکنشی نشان بدهد، دارد تزلزل درونی و وحشتش از سوال و خنده را فرافکنی میکند.
میشود در این باره هم حرف زد که در اتفاق شارلی ابدو، شبکههای اجتماعی حاوی انواعی محتوا بود که در آنها «شارلی ابدو» دیده میشد، اما موضوع، شارلی ابدو نبود. شبکههای اجتماعی انگار تبدیل به ماشینهای عظیمی برای انتقال محتوا بین افراد شدهاند که بصورت تناوبی روی اتفاقات بیرونی تمرکز میکنند، اما خیلی زود اتفاق و مختصات ِ ویژهی آن از دست میروند و صرفا پوستهی اتفاق در این فضا دست به دست میشود.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر