نگاهي به...

هر آنچه منتشر ميشود به قصد و هدف آگاهی رسانی و روشنگری است۰ ما حق "آزاد ی بيان" و" قلم" را جزء لاينفک مبارزه خود ميدانيم! ما را از بر چسب و افترا زدن باکی نيست! سلام به شهدای خلق! سلام به آزادی!

۱۳۹۰ مرداد ۲۴, دوشنبه

چپ‌ها از مناظره با بهشتي مي‌گويند





مهرنامه تیرماه ۹۰ - تنظيم: عبدالرضا تاجيك


چهار شنبه ۲۹ تير ۱۳۹۰ - ۲۰ ژوييه ۲۰۱۱

تیر ماه سال ۱۳۵۹ هجری شمسی بعد از انشعاب اقلیت از «سازمان فداییان خلق»، گروه اکثریت این سازمان بلافاصله تصمیم گرفت به جای مشارکت در جنگ کردستان، واسط برقراری صلح در کردستان شود. بر این اساس قرار شد تا آنان از ارتباطات خوبی که با جریان های کَردی، به خصوص حزب دموکرات و کومه له، داشتند، استفاده کنند. از همین رو گروه اکثریت «سازمان فداییان خلق» سعی می کند با رجوع به حکومت بر روی شرایط اعلام یک آتش بس میان طرفین توافق ایجاد کند.


در خصوص این امر ابتدا در هیات سیاسی این گروه بحث می شود که طرف مذاکره شان در حکومت چه کسی باشد. تصمیم براین گرفته می شود تا به دکتر بنی صدر، رییس جمهور وقت مراجعه کنند. به این ترتیب «فرخ نگهدار»،عضو ارشد سازمان فداییان خلق به دلیل آنکه با «ابوالقاسم سرحدی زاده» سال های طولانی در زندان بوده و روابط دوستانه داشته است، پرسان پرسان شماره تلفن او را پیدا کرده و برای دیدار به منزلش می رود. آن دو در این دیدار همدیگر را بعد از سال ها می بینند. نگهدار از این که سرحدی زاده با او برخورد گرم و مهربانانه ای داشته است خوشحال و امیدوار می شود. فرخ نگهدار دلیل این امیدواری را در این می داند که سازمان متبوعش هنوز در ائتلاف با دموکرات و کومه له بوده است و نیروی مسلح در کردستان داشته اند.


نگهدار قضیه را با سرحدی زاده طرح می کند؛ سرحدی زاده از این پیشنهاد استقبال می کند اما می گویدانتخاب شما درست نیست چرا که اگر بخواهید در حکومت با کسی صحبت کنید که شما را درک کند و پاسخ مناسب بگیرید بهترین فرد آیت الله بهشتی است. نگهدار به فکر فرو می رود چرا که به گفته خودش برای اول بار بوده از کسی که به صداقتش در سیاست اعتماد داشته، حرف هایی مثبت در مورد آیت الله بهشتی می شنیده است. سرحدی زاده به نگهدار می گوید که می تواند واسطه شود تا ملاقات و گفت و گو با دکتر بهشتی انجام شود. در پی این پیشنهاد نگهدار پاسخ به سرحدی زاده را موکول به آینده می کند.




از چپ به راست: فرخ نگهدار - احسان طبری - گرداننده برنامه - محمد تقی مصباح یزدی - عبدالکریم سروش


فرخ نگهدار حرف های ابوالقاسم سرحدی زاده را برای هیات سیاسی سازمان متبوعش نقل می کند. همه استقبال می کنند و قرار می شود تا «مصطفی مدنی» نیز به همراه نگهدار برای گفت و گو برود. نگهدار دلیل انتخاب مصطفی مدنی را بیشتر به این علت می داند که هیات سیاسی نمی خواسته کسانی که مواضع تندتری نسبت به حکومت دارند در مذاکرات نباشند و بعدا احیانا اعتراض کنند و کار پیش نرود.


روز موعود فرخ نگهدار و مصطفی مدنی به دفتر آیت الله بهشتی که در آن زمان رییس شورای عالی قضایی بود به کاخ دادگستری می روند. آیت الله بهشتی بیرون آمده و میهمانان را به اطاق کتابخانه ای بزرگ هدایت می کند. نگهدار لحظه آغازین دیدار را چنین شرح می دهد: «به مجرد این که نشستیم، آیت الله بهشتی ضبط صوتی روی میز گذاشت و گفت مخالف ضبط کردن حرف ها که نیستید؟ کمی برای ما غیر مترقبه بود، چون ما نیز می باید فکرش را می کردیم و با خود ضبط می بردیم.» بلافاصله صحب ها بر سر اصل موضوع یعنی مساله جنگ کردستان و اصرار دو مذاکره کننده مبنی بر این که دولت باید به خواست مردم کرد توجه کند، متمرکز می شود. نگهدار معتقد است که دکتر بهشتی وضعیت را طور دیگری می دیده و تاکید داشته که جمهوری اسلامی نمی تواند بین استان ها تبعیض قایل شود چرا که اگر با خواست خودمختاری در کردستان موافقت شود باید این کار در یزد هم بشود. نگهدار و مدنی خطاب به بهشتی می گویند: «کردستان یزد نیست» و در ادامه استدلال می کنند که برای اداره یزد آدم از کردستان نمی آورید بلکه از خود محل برمی گمارید اما برای اداره کردستان از اصفهان و یزد آدم آورده شده است.


آنان به آیت الله بهشتی رسما اعلام می کنند که تصمیم گرفته اند، نیروهای مسلح خود را در کردستان برچینند و اسلحه ها را هم تحویل دهند اما از این تغییر سیاست شان در کردستان علاقه مندند تا تلاش کنند بین حکومت و سازمان های کردی آتش بس و مذاکرات مستقیم برقرار شود.


موضوعي كه در اسناد اخيراً آزاد شده وزارت خارجه انگليس كه به همت تفرشي بازخواني و دسته‌بندي و ترجمه شده است نيز به مراجعه فدائيان اكثريت به آيت الله بهشتي در مورد مسئله كردستان و نزديكي رابطه چپ‌ها با حكومت اشاره دارد.


فرخ نگهدار معتقد است که آیت الله بهشتی در باره پیشنهاد «آتش بس و مذاکره» جواب صریح و روشن نداده اما به وضوح از چرخش سیاست آنان در کردستان و هم از ارتباط و گفت گو استقبال کرده است.


فرخ نگهدار و مصطفی مدنی همان روز گزارش دیدار خود با آیت الله بهشتی را به هیات سیاسی می دهند؛ اگرچه نگهدار معتقد است که گزارش آنها از برخورد آیت الله بهشتی به وضوح تصویر او را در ذهن رهبری وقت سازمان بهبود بخشید اما صبح روز بعد وقتی روزنامه جمهوری اسلامی بیرون آمد سیل اعتراض ها به آنان بالا گرفت چرا که ظاهرا نوار مذاکرات با دو عضو اکثریت سازمان فداییان خلق در اختیار روزنامه قرار گرفته و خبر دیدار آنان با آیت الله بهشتی و بخش گزیده ای از صحبت ها با ذکر نام در آنجا چاپ شده بود. او می گوید که این کار تاثیر منفی در سازمان داشت و نظر رفقای ما را تا حدی تخریب کرد.


با این همه رابطه ها هم چنان ادامه می یابد. سازمان فداییان خلق خواهان تضمین حق فعالیت علنی و قانونی برای خود بود و پیشبرد این خط را مستلزم مراجعه و ارتباط مستقیم با وزارت کشور و سایر نهادهای حکومت می دانست. این در حالی بود که از مهرماه 1359 هجری شمسی جنگ ایران و عراق شروع شده بود، بنابراین سیاست این سازمان از یک سو نسبت به حکومت، جنبه حمایتی فعال تر به خود گرفته بود و از سوی دیگر روابط روحانیون «خط امام» با رئیس جمهور وقت یعنی ابوالحسن بنی صدر، به سرعت رو به تیرگی می رفت.


در آن زمان فرخ نگهدار هنوز به عنوان رهبر سازمان فداییان خلق انتخاب نشده است با این همه در شکل دهی سیاست سازمان نقش تعیین کننده ای دارد از جمله در کشاکش های میان رئیس جمهور و حزب جمهوری اسلامی، بیشتر به بنی صدر انتقاد می کند تا به آیت الله بهشتی. در همین دوران سیاست سازمان مجاهدین خلق به سرعت در حال چرخش بود. هر روز اتفاق تازه ای رخ می داد؛ از یک سو سازمان مجاهدین خلق و خط امامی ها به سوی تقابل و درگیری کشیده می شدند و از سوی دیگر مجاهدین که در انتخابات به بنی صدر رای نداده بودند به سرعت رابطه خود را او گسترش داده و عملا به نیروی اصلی و میدانی حامی بنی صدر بدل می شدند.


از همین رو در فاصله مهرماه ۱۳۵۹ تا نوروز سال ۱۳۶۰ بارها بین مسئولان سازمان فداییان خلق و مسوولان سازمان مجاهدین خلق دیدار و تبادل نظر صورت می گیرد. نگهدار از اینکه در تمام دیدارها نگرانی و انتقاد سازمان متبوع خود را از سمت گیری مجاهدین به سوی تقابل و درگیری مطرح کرده، از اصرار این سازمان مبنی بر لزوم اجتناب از ایجاد جو تشنج و درگیری با خط امامی ها سخن می گوید. اما سازمان مجاهدین خلق در مقابل اصرار داشت که ایستادگی در برابر خط امامی ها به نیرو گرفتن سازمانشان منجر می شود. درگیری ها در تهران و شهرستان ها به سرعت موجب شد تا در آن زمان سیاست جلب و جذب همه نارضایی ها را مجاهدین با موفقیت بسیار به اجرا درآورند.


فرخ نگهدار با اعلام این موضوع که سازمان متبوعش و مجاهدین هر دو نگران فشارهای وارده بودند، می گوید که مجاهدین دیدگاهی متفاوت داشتند و آن این بود که آنان معتقد بودند، اگر امروز مقاومت نکنند، فردا که «این ها میخ شان را کوبیدند» دیگر خیلی دیر است. اما فداییان در مقابل می گفتند که هرچه قدر یورش به آنان بیشتر به تاخیر افتد، زورش کمتر و تلفاتش محدودتر می شود. خلاصه فداییان با این اعتقاد که تا هر زمان که امکان پذیر است باید علنی و قانونی فعالیت کرد می گفتند که نباید کاری کرد تا فشارها تسریع و یا تشدید شود. در مقابل مجاهدین معتقد بودند که تعلل ما به نفع آنهاست.


اختلاف نظر گروه اکثریت سازمان فداییان خلق و سازمان مجاهدین خلق از اواخر پائیز و اوایل زمستان سال 1359 علنی شد. فداییان ضمن محکوم کردن فعالیت دستجاتی که به مخالفان حمله می کردند با مجاهدین نیز بحث می کردند که با وجود برخورد مخالفان آنان مقابله نکرده و از درگیری اجتناب کنند. این در حالی بود که در آن روزها سیاست فداییان به شدت علیه جریانی که لیبرال خوانده می شدند، بود. حمله آنان به مهندس بازرگان و همفکرانش در آن دوره از همه نیروهای سیاسی دیگر پر رنگ تر بود. فرخ نگهدار امروز با ابراز تاسف از این موضع می گوید که ما بدون هیچ اطلاع و وثوقی همه نیروهای ملی - مذهبی را آماج تندترین اتهام های بی پایه قرار می دادیم.


از بعد از وقایع 14 اسفند 1359 هجری شمسی در دانشگاه تهران سیر رویدادها به سرعت به طرف درگیری های خونین سمت گرفت. نگهدار در این خصوص قصور را بیشتر متوجه دو دسته می داند: «برایم یقین است که در سازمان مجاهدین جز تعدادی انگشت شمار، کسی نمی فهمید و یا مصمم نبود از فاجعه جلوگیری کند. در مقابل نیز نیروهایی میدانی بشدت مایل و مصمم بودند که فاجعه رخ دهد.»


این در حالی بود که از نوروز سال ۱۳۶۰ هجری شمسی به بعد، چهره های شاخص و مؤثر در نطام در اتخاذ تاکتیک در مقابل سازمان مجاهدین خلق یک دست نبودند. شواهدی وجود دارد که دیدگاه های افرادی مانند اسدالله لاجوردی، دادستان انقلاب تهران با آیت الله مهدوی کنی به خصوص در زمانی که به عنوان وزیر کشور خدمت می کرد فرق داشته است. نگهدار معتقد است که برخورد آیت الله مهدوی کنی با سازمان متبوعش در آن مقطع زمانی قانونی و معقول بوده و یا آیت الله موسوی اردبیلی با مجاهدین منعطف تر از دیگران رفتار می کرده است.


در همین ایام پیشنهاد مناظره تلویزیونی از جانب حکومت به دفتر سازمان ها و گروه های سیاسی می رسد. گفته شد که همه احزاب دعوت شده اند که با هم در باره مسایل نظری، سیاسی و اقتصادی بحث کنند. این پیشنهاد به سازمان فدایان نیز می رسد. آنان از این پیشنهاد استقبال کردند. نگهدار از اینکه آنان از ابتدای انقلاب همیشه و در همه جا از گفت و گوی علنی با حکومت و دیگر احزاب استقبال می کرده اند، از مناظره های موفق با رئیس جهور، بنی صدر و محسن رضایی، فرمانده سپاه و فلاحی، فرمانده ارتش خبر می دهد. حالا این بار از همه دعوت شده بود و این واقعا باعث شور و شوق شده بود.


نگهدار از فشارهای زیادی که برای انجام مناظره متوجه او بوده است، سخن می گوید: «واقعا مجبور به فداکاری شدم. حکومت اصرار داشت که اول حتما یک ترکیب معرفی شوند که بر سر مسایل ایدئولوژیک مناظره کنند و یک ترکیب جداگانه بر سر مسایل سیاسی. ما نه آمادگی داشتیم و نه مایل بودیم بر سر مسایل ایدئولوژیک با حکومت وارد بحث تلویزیونی شویم. از میان ما واقعا هیچ کس به دلایل مختلف داوطلب بحث ایدئولوژی نشد و اجبارا من قبول کردم. داوطلب برای مناظره سیاسی کم نبود.»


اما ابتکار مناظره ها تنها نمونه ای نبود که یک گرایش در راس حکومت می خواست تا از درگیری نظامی جلوگیری کند بلکه اطلاعیه ده ماده ای دادستان انقلاب اسلامی کل کشور نیز گواه دیگری است. نگهدار معتقد است که در این اطلاعیه واقعا نوعی گشاده دستی در رابطه با مخالفان دیده می شد که هیچ گاه، حتی در بحبوحه تغییر رژیم نیز تا این حد حقوق سیاسی برای مخالفان در نظر گرفته نشده بود. اطلاعیه می گفت، همه سازمان ها و احزاب سیاسی که اسلحه را کنار بگذارند، حق برگزاری اجتماعات، حق دسترسی به رسانه های ملی، حق داشتن دفاتر علنی و روزنامه رسمی خواهند داشت و فعالیت آنها تحت حمایت حکومت خواهد بود.


فدایی ها با رفقای توده ای خود در باره این اطلاعیه بحث کردند. از نورالدین کیانوری، دبیر کل حزب توده نقل شده که او گفته که انتظار داشته است که حکومت چنین گامی بردارد. اگر چه نگهدار با این نظر کیانوری همراه نبوده و دلیل آن را در موضوعی دیگر می دیده اما هر دو معتقد بوده اند که باید با قاطعیت از آن حمایت و استقبال کنند.


«مهدی فتاپور» نماینده سازمان فداییان خلق که در مناظره های سیاسی احزاب سیاسی در تلویزیون با حضور سید محمد حسینی بهشتی، نماینده حزب جمهوری اسلامی، حبیب الله پیمان، نماینده جنبش مسلمانان مبارز و نورالدین کیانوری، نماینده حزب توده، شرکت داشته است، از برگزاری جلسه ای با حضور مسئول وقت صدا و سیما، نماینده رهبر فقید انقلاب در تلویزیون، نماینده رییس جمهور وقت و نمایندگان سازمان مجاهدین خلق، جبهه ملی ایران، جاما، حزب توده ایران، جنبش مسلمانان مبارز و سازمان فداییان خلق ایران(اکثریت) در آن مقطع زمانی خبر می دهد. مناظره هایی که بر سر اجرا و مسئولیت برگزاری آن میان دفتر رییس جمهور وقت و صدا وسیما اختلاف ایجاد شد و در نهایت به همراهی نکردن دفتر رییس جمهور در جلسه ها منتهی شد. سازمان مجاهدین نیز با این دلیل که تضمین کافی برای امنیت نمایندگان آنان وجود ندارد، از حضور در جلسات خودداری کردند. همانگونه که سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی به دلیل حضور نداشتن سامان های جبهه ملی، نهضت آزادی ایران و گروه هایی که با آنان اختلاف نظر دارند، از شرکت در ضبط برنامه خودداری کردند. اگر چه در پایان جلسه سیاسی اواخر خرداد ماه 1360 که اخرین جلسه از جلسه های بحث سیاسی شد، تصمیم بر این قرار گرفت تا بهزاد نبوی به عنوان نماینده سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی به جمع شرکت کنندگان بپیوندد.










از چپ به راست: مهدی فتاپور - نورالدین کیانوری - گرداننده برنامه - محمد حسین بهشتی - حشمت الله پیمان






فتاپور که از طرف سازمان فداییان خلق(اکثریت) برای شرکت در مناظره های سیاسی معرفی می شود، وقتی در آخرین جلسه مذاکرات متوجه می شود که شخص آیت الله بهشتی در مباحثه ها شرکت دارد، خیلی خوشحال می شود؛ چرا که او معتقد بوده که شرکت آقای بهشتی از طرف حزب جمهوری اسلامی وزن مباحثه ها را بالا می برد و او می کوشد تا در جریان بحث ها منطقی و با استدلال برخورد کند. البته فتاپور این دیدگاه آیت الله بهشتی را که مباحث در چارچوب دیدگاه های عمومی سیاسی پیش برده شود و کمتر به مسائل سیاسی روز پرداخته شود را نادرست ارزیابی می کند. این در حالی است که در آن مقطع زمانی و به هنگام تأسیس حزب جمهوری اسلامی اگر چه سازمان فداییان خلق، ارتباط رسمی و دائمی تشکیلاتی با این حزب نداشته اما برخی از رهبران این تشکل با آقایان بهشتی و اردبیلی گفت و گوهایی داشته اند.


مجری تلویزیون در اولین جلسه بحث سیاسی که در اول خرداد ماه ۱۳۶۰ برگزار شد، درباره برنامه اعلام کرد که به صورت بحث آزاد به حضور بینندگان عرضه می شود. او گفت که سازمان صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران پس از استقرار مدیریت جدید توفیق یافته که برنامه هایی تهیه کنند در جهت روشنگری مسایل سیاسی و آشنا کردن ملت قهرمان ایران با مسایل مبتلابه جامعه، که می تواند در جریان جنگ تحمیلی تا حد زیادی فشار بار پشت جبهه را کاهش دهد و از تشنجی که گه گاه برای انحراف افکار جامعه آفریده می شود، جلوگیری کند. به این ترتیب مجری تلویزیون اعلام کرد که دیگر گروه ها و احزاب مختلف بهانه ای ندارند که بگویند در مملکت اختناق است و کسی نمی گذارد ما حرفمان را بزنیم. از همین رو برای برنامه تیتر «آزادی، هرج و مرج و زورمداری» انتخاب شده بود.


جلسه های مناظره با برگزاری و ضبط 5 جلسه مباحث ایدئولوژیک که در زمان اعلام شده، پخش شد و ضبط 5 جلسه مباحث سیاسی که تنها دو جلسه آن پخش شد، پایان یافت.


فتاپور با این اعتقاد که تداوم مناظره ها نیازمند آن بود که همه نیروها مناسبات خود را با یکدیگر بر اساس مبارزه سیاسی متکی کنند، در جریان برگزاری مناظره ها از برخوردی که در جریان برگزاری میتینگ سازمان متبوعش در میدان آزادی صورت گرفت، انتقاد کرد. همانگونه که در جلسه پنجم فتاپور، کیانوری و پیمان با اینکه در چینش نیروها در کنار آیت الله بهشتی قرار گرفته بود، از برخی رفتارها انتقاد کردند. به گونه ای که آیت الله بهشتی در خصوص اتفاقی که برای یک پزشک هوادار سازمان فداییان رخ داده بود، از رسیدگی به موضوع خبر داد.


آخرین نامه مسعود رجوی به رهبر فقید انقلاب در این روزها ارسال شد. آن روزها سازمان مجاهدین، دشوارترین لحظات سرنوشت ساز خود را پشت سر می گذاشتند. تصمیم هایی که در نیمه دوم خرداد اتخاذ کردند، به خصوص واکنش آنها در قبال پیشنهاد تحویل سلاح، نه تنها تمام سیر و سرنوشت بعدی مجاهدین را رقم زد، بلکه سیر و سرنوشت انقلاب ایران و نیروهای تعیین کننده آن را نیز دگرگون کرد. شگفت انگیز است که مجاهدین حتی از اعلام موافقت فوری با تحویل سلاح امنتاع و صحنه را به دستجاتی سپردند که سال ها با مجاهدین مشکل داشتند. سی خرداد نقطه چرخشی واقعی در سیر تحولات سیاسی ایران شد. نقطه ای که می توانست اصلا رخ ندهد.


فرخ نگهدار در خصوص دیدگاه های مختلف فعالان سیاسی که نقش تعیین کننده ای در نظام سیاسی ایزان داشتند، شهادت می دهد که آیت الله بهشتی بشدت مایل بود که سازمان مجاهدین و خود رئیس جمهور در مناظره ها شرکت کنند. حتی آن زمان شنیده بود که او گفته قصد آنها از مناظره ها، آوردن مجاهدین به پای میز گفتگو بوده است. آیت الله بهشتی اذعان کرده بود که قصد اصلا این نبوده است که این گونه نمایانده شود که گویا بحث و رقابت اصلی در کشور میان خط امامی ها و کمونیست هاست. او به صراحت گفته بود، اصلش می خواستیم مجاهدین و بنی صدر را بکشانیم که نشد. نگهدار این امر را تصادفی نمی داند که به مجرد فراگیری درگیری ها، ضبط و حتی پخش مناظره های ضبط شده نیز متوقف شد.


سی امین سالگرد حادثه دهشتناک هفتم تیرماه پشت سر گذاشته شد. آن روز، روزی بسیار سنگین برای همه ایرانیان بود. سیل جمعیتی که بر سرشان می زدند. سی خرداد ۱۳۶۰ نقطه چرخش بود اما فضا را یک طرفه نکرد. ۷ تیر ۱۳۶۰ هجری شمسی ضربه ای سنگین و بس جبران ناپذیر به جمهوری اسلامی ایران بود اما قطعی ترین اثر آن بر سرنوشت سازمان مجاهدین خلق بود. 7 تیر اکثریت بزرگ مردم را در مقابل سازمان مجاهدین قرار داد. همان روز بود که فاجعه واقعی و قطعی برای آنان رخ داد، رو در رویی انتقام جویانه اکثریت بزرگ مردم با آنان.


در بهار و تابستان سال ۱۳۶۰ کسانی بودند که پیام اطلاعیه ده ماده ای آیت الله قدوسی و ابتکار مناظره آیت الله بهشتی را نشنیدند؛ کسانی بودند که از اعدام ها به وجد آمدند. کسانی بودند که به آغوش کشیدن امامان جمعه و منفجر کردن خود را قهرمانی و دلیری پنداشتند. اما همین که شعله های آن جنگ تحمیلی خانمانسوز خاموشی گرفت و دهه شصت رو به پایان گذاشت، گویی ایران دوباره زیستن و نفس کشیدن آغازید. روزنامه ها و مجله ها از نو جان گرفتند و بحث و فحص و چالش و کنکاش فراگیر شد. حلقه کیان و محفل آدینه و مجله ایران فردا و بعدا سلام از نو به بر نشستند. امیدها از نو جوانه کرد و جوانان از نو به نوسازی و تحکیم وحدت خویش دل بستند. از سی ام خرداد ۱۳۶۰ تا دوم خرداد ۱۳۷۶ شانزده سال است. پس از این شانزده سال، باز هم نیرویی جان می گیرد. هیچ نیروی تازه ای از جای دیگر هنوز به حکومت سرازیر نشده و چهره های شاخص نظام همان ها هستند که 16 سال پیش هم بودند. امید به تغییر فضای سیاسی کشور از طریق صندوق رای و انتخاباتی که در چارچوب تنگ نظام بود، علیرغم همه مصیبت ها و دردهای دهه ۶۰، از نو فضای سیاسی کشور را شاداب می کند.


در این راه فرخ نگهدار، عضو ارشد وقت سازمان فداییان خلق، سوال ماندگار تاریخ ایران را تکرار می کند، «آیا تحمل آن همه درد و رنج برای رسیدن به خرداد ۷۶ الزامی بود؟ آیا خرداد ۷۶ حاصل خرداد ۶۰ است؟ حتما ایران باید از دهه ۶۰ از این همه درد و رنج عبور می کرد تا به دوم خرداد برسد؟ آیا ظرفیت هایی که ۱۶ سال بعد در همان نظام و توسط همان بازیگران اصلی صحنه سیاست عرضه شد، نمی توانست بدون این همه درد، به سامان شود؟ »


منتشر شده در ماهنامه «مهرنامه»، شماره ۱۳، تير ۱۳۹۰

هیچ نظری موجود نیست: