نگاهي به...

هر آنچه منتشر ميشود به قصد و هدف آگاهی رسانی و روشنگری است۰ ما حق "آزاد ی بيان" و" قلم" را جزء لاينفک مبارزه خود ميدانيم! ما را از بر چسب و افترا زدن باکی نيست! سلام به شهدای خلق! سلام به آزادی!

۱۳۸۹ دی ۱۰, جمعه

نامه زینب صارمی به پدرش




این نامه را برای روح پدر بزرگوارم می‌نویسم تا بشنود
 
پدر عزیزم، كاش بدانم كه آیا ما را پشت دیوار اوین حس كردی! در سرمای سرد زمستان، همه میلرزیدیم و مأموران نیروی انتظامی بخاری روشن كرده بودند و
در ماشین‌هایشان خودشان را گرم می‌كردند پدر آمده بودم صورت ماهت را ببینم پدر آمده بودم كه در قلب من و مادر و خواهرانم بزنند! اما تو بمانی و از
وطنم دفاع كنی پدر بیست دقیقه بیشتر طول نكشید كه دو آمبولانس نزدیك اذان آمدند و از در هنی اوین می‌خواستند تو بیایند، روی یكی از آمبولانسها نوشته بود بازرسی....
هنوز داخل نشده بودند كه صدای حسین...حسین....حسین...سكوت سرد اوین را شكست و با صدای اذان در هم آمیخته شد در شب پر ستاره و ماه!
تمام قامتم خشك شده بود و قابل توصیف نبود،همه سیخ شدن مو بر تن رو حس كردند بعد از صدای اذان مأموران رفتند و ما ماندیم
پدر دیدم كه پر كشیدی و ما را جا گذاشتی، اما جا نماندیم، جای پایت را نگاه كن! تمام جهانیان آمدند و پشت سرت دارند راه می‌روند، حتی با سرهای شكسته پدر از صمیم قلب دوستت دارم. دوستت دارم. دوستت دارم

هیچ نظری موجود نیست: