نگاهي به...

هر آنچه منتشر ميشود به قصد و هدف آگاهی رسانی و روشنگری است۰ ما حق "آزاد ی بيان" و" قلم" را جزء لاينفک مبارزه خود ميدانيم! ما را از بر چسب و افترا زدن باکی نيست! سلام به شهدای خلق! سلام به آزادی!

۱۳۸۸ آذر ۷, شنبه

جستاری بر اندیشه های ماکس وبر

عزيز فولادوند


تفهم شاه کلید است. میراثی است گرانبها که بیش از همه از سنت هرمنوتیک و به ویژه ویلهلم دیلتای (1911ـ1833) برای علم اجتماعی به ارمغان آمده است. تفهم (Verstehen) با رویکردی جامعه شناسانه توسط ماکس ‌وبر (1920ـ1864) در جامعه شناسی مطرح شد. وبر با تأسی به ایده دیلتای به این شناخت راه یافت که انسان را تنها می‌توان در تجلیات خارجی‌اش، یعنی از طریق کنش و «انگیزه‌های» اش درک نمود. دیلتای چنین می گوید: تجربه زیست شده دیگری توسط بیان خارجی آن، در وجدان من دارای زیست مجددی است و این اساس درون فهمی است: درون فهمیدن یا تولید تجربه زیست شده دیگری در وجدان من، زیست مجدد آن است.[1] من دیگری را در وجدان و ضمیر خود تجربه می کنم و او را می فهمم.

جامعه‏شناسى ماكس وبر جامعه‏شناسى «عقلانيت» است. او نمود ِ کامل عقلانیت را در هئیت بروکراسی و سرمایه‌داری غرب می‌بیند. آثار ماكس وبر ما را در شناخت و درك جامعه مدرن و وجوه تمایز آن با جامعه سنتى یاری می نماید. پیکره جامعه سنتى معمولاً در چنبره اقتدار دین و ارزشهای دینی است. ولی وجه عمده جامعه مدرن سکولاریسم است. یعنی جدائی حوزه دین از دولت. بر جامعه سنتی سلطه ی سنت سنگینی می کند. این سلطه شخصی و غیر عقلانی است. اما اقتدار در جوامع مدرن اولأ عقلانی ثانیأ نامرئی و غیر شخصی است. بروکراسی این مهم را بر دوش می کشد. عرف و شریعت قوانین مقدس و تخطی ناپذیر حاکم بر جامعه سنتی می باشند. در جامعه مدرن پارلمان به مثابه مظهر اراده مردم قانونگذار می باشد. این جامعه بر خلاف جامعه سنتی، سنت ستیز و پویا است.

این مقاله در آمدی است بر اندیشه های ماکس وبر دانشمند فرهیخته آلمان. نوشته در ابتدا به بررسی «کنش اجتماعی» در نزد وبر نظر دارد. مقاله با گذری مجمل به نظرگاههای پیشینیان ِ وبر می آغازد تا ما را به درک جامعه شناسی ماکس وبر و مفهوم «کنش اجتماعی» او نزدیک نماید. سپس طرحی ساده از انواع کنشها در نزد او داشته و سپس به مقایسه جوامع مدرن و سنتی گذر می کند. نوشتار در قسمتهای پسین به انواع سلطه ها در جامعه شناسی وبر نقب می زند تا بتواند در قسمت پایانی «سلطه سنتی» و «اقتدار کاریزماتیک» در خطه فرهنگی ایران را توضیح دهد.

دادستان فقها اندیشه های دانشمند شهیرآلمانی را در کیفرخواست سه شنبه دوم شهریور 1388 بر کرسی اتهام نشاند.

وبر و کنش عقلانی

جامعه شناسی در دستگاه ِ اندیشه ماکس وبر علم ِ کنش اجتماعی است. نقطه عزیمت او تحلیل ِ کٌنشگران فردی و درک رفتارهای اجتماعی کٌنشگر است: فرد و تبیین عمل او در مرکز توجه جامعه شناسی وبر قرار دارد. توجه اصلی وبر متوجه معانی ذهنی‌ای [2](Sinn) است که انسان‌های کنشگر به کنش‌هایشان می‌دهند. در دوران علمی پیش از او «تحلیل جامعه‌شناختی بیشتر بر صورت‌های ساختاری- اجتماعی مبتنی بود»[3]. همین نظرگاه وجه افتراق ِ این اندیشمند فرهیخته از پیشینیان است. جامعه شناسی پیشینگان مبتنی بر تحلیل ِ جامعه شناختی صورت بندیهای ساختاری- اجتماعی بود.

نه فرد کنشگر بلکه بررسی ساختار اجتماع دغدغه اندیشمندان قبل از وبر است. نظرگاهی انداموارگی که جامعه را به مثابه یک ارگانیسم ارزیابی می نماید: اسپنسر (1903 ـ 1820) یکی از فیلسوفان برجسته قرن بیستم برای تشریح تکامل هیئت اجتماعی قانون مشهور تطور را عرضه می ‌دارد. از نظر وی تکامل از یک وضعیت نامعین، نامنسجم و یک دست به وضعیت منسجم، ناهمگون و چند دست ( متکثر) حرکت می‌کند. هرچه تمایز بیشتر باشد انسجام نیز بیشتر و وابستگی تقویت می گردد. به گفته او «اصل تطور» قابل تعمیم بر تمامی پهنه های حرکت و تکامل ماده می باشد؛ از حرکت سیارگان و ثوابت تا تغییرات جّوی، رشد جنین، مراحل تکوین جوامع و سیر اندیشه بشری تابع این قانون می باشند. در کانون تفکر فلسفی امیل دورکیم (1917 ـ 1858) تربیت یافته دانشگاه فرانسه «اجماع اجتماعی»[4] نشسته است. تقسیم کار اجتماعی و به طبع آن تخصص گرائی چسب ساختار اجتماعی است. انسانها به تخصص و توانائیهای دیگران نیازمند بوده، شبکه پیچیده تنیدۀ نیازها موجب شکل گیری «همبستگی ارگانیک» (soziale Solidarität) می گردد. در دیدگاه کارل مارکس (1883 ـ 1818) کشمکش و تضاد طبقاتی نیروی محرکه روابط اجتماعی است.

و اما وبر.

واحد تحليل جامعه شناسی ماكس وبر فرد است. در این رویکرد تنها فرد توانائی انجام كنش «معنادار» (sinnhaft) اجتماعى را داراست. بر خلاف دورکهایم او به چيزى به عنوان شخصيت جمعى و یا «وجدان جمعی» باور ندارد. هر نظریه ای که نقطه عزیمت پژوهش خود را «کلییت واحد» اجتماعی قرار دهد در نظر وبر سنجیده و دقیق نیست زیرا اینگونه تحلیل در «وقتى در متنى جامعه شناختى به دولت، ملت، سازمان صنفى، خانواده يا يگان ارتشى، يا به جمع هايى مشابه اشاره مى شود، منظور از آن صرفاً نوع خاصى از شكل گيرى كنش هاى اجتماعى واقعى يا ممكن اشخاص منفرد است.»[5] ماکس وبر با پروراندن مفهوم کنش اجتماعی[6] (Soziales Handeln) علاوه بر ساختار اجتماعی و نهادها بر معناسازی عامل انسانی نیز توجه می‌کند.[7] انسانها با کنش خود دست به معنا سازی می زنند. ما در کهشکشانی از معناها شناوریم. فرد ویا کنشگر اجتماعی در جامعه‌شناسی وبر دارای نقشی بنیادین است.

بر خلاف پیشنیان، وبر سعی در ادراک ِ تفسیری عمل ِ اجتماعی (Soziales Handeln) فرد دارد. به گفته او تنها زمانی می توان به فهم کنش انسانی دست یافت، که بتوانیم به آن معانی ذهنی (Sinn) دست یابیم که انسانها به رفتارشان و یا به رفتار کنشگران دیگر می آویزانند. معانی ذهنی (Sinn)کانون اندیشه جامعه شناختی وبر است. عمل ِ اجتماعی معنامند است (sinngebend) ، در یک متن ِ کنش و واکنش اجتماعی صورت می پذیرد و معطوف به عمل اجتماعی دیگران است. ماكس وبر جامعه شناسي را دانش ِ فراگير و جامع از «عمل اجتماعي» مي داند. «عمل اجتماعي» در نزد او کوچکترین واحد جامعه شناسی می باشد. او بر درک ِ معنای ذهنی (Sinn) کنش انسانها در تعامل دو جانبه نظر دارد. این نظريه جامعه شناسی با تلاش برای در ک (Verstehen) انگيزه هاي فردی «عمل اجتماعی» می آغازد. چرا «الف» به «ب» لبخند می زند؟ چرا «ج» سوار بر دوچرخه مسیر «پ» را برای رسیدن به مقصد انتخاب می کند ولی فرد «ع» با کمک وسیله نقلیه دگری مسیر «پ» را می پیماید؟ پنهانکاری «گ» در مذاکرات اتمی با کدامین رویکرد است؟

ماکس وبر تفهم را مقدمه تبیین می‌داند. عمل اجتماعی صرفا يك واكنش مكانيكی نيست. در واقع داد و ستدی اجتماعی است: یک لبخند، در هم کشیدن ابروان، ارسال نامه به دوست، هدیه شاخه گلی همه اینها پیامی هدفمند را به «گیرنده» ارسال می کنند. «عمل اجتماعی» هم دست یازیدن به عمل است و هم روی بر تافتن از آن. دست روی دست گذاشتن ویا پاسیفیسم هم در این تعریف عملی است اجتماعی؛ چون هدفمند است و آگاهانه. به در کوبیدن هم عملی است اجتماعی. «در کوب»[8] هدفمند به دنبال چیزی آمده است. «آنکه بر در می کوبد به کشتن چراغ آمده است.» «عمل اجتماعی» پويا و متطورست و به کنشگر معنای آگاهانه يا ناخودآگاه از زندگي و جهان را می دهد . او در پروسه «عمل اجتماعی» به معنا و مفهومی ویژه در جهان خود دست می یابد. اعتصاب غدا، پٌر کردن میادین شهر، گره کردن مشتها، فریاد بر علیه تبعیض و یا سکوت در زیر شلاق اعمالی اجتماعی اند، در راستای اعتراض به حوزه سیاست و فعال کردن جامعه مدنی با رویکرد اثرگذاری بر کانون قدرت سیاسی. فریاد استمداد عملی است اجتماعی و کنشی است هدفمند.

انواع کنش اجتماعی

برای مطالعه جامعه شناسی وبر می توان از طبقه بندی انواع کنشها آغازید. تقریبآ از نیمه قرن بیستم طبقه بندی کنشها در کانون تفکر جامعه شناسی قرار گرفت. از جمله اکونومیست و جامعه شناس باریک بین ایتالیائی دیفلردو پارتو (Vilfredo Pareto, 1848 – 1923) [9]. او تنازع «کنش منطقی» و کنش غیر منطقی» را پایه نظریه جامعه شناسی خود قرار می دهد.

ماکس وبر کنشها انسانها را اینگونه دسته بندی می نماید:

1. کنش عقلانی معطوف به هدف (zweckrational)

2. کنش عقلانی معطوف به ارزش (wertrational)

3. کنش بر مبنای آداب و سنن (traditional)

4. کنش بر مبنای انگیزشهای عاطفی /احساسی (affektuell)

اعمالی انسانی ترکیبی از وجوه فوق است. ما در پهنه واقعییت اجتماعی با کنشی ناب مواجه نخواهیم شد. اعمال ما همانگه که عقلانی جلوه می کند رگه هایی از سنن و عواطف و ارزشها را در خود حمل می کند ویا زمانی که برخوردی عاطفی داریم ارزشها و سنن ما در هدایت این عاطفه نقشی محوری دارند.

1. «کنش عقلانی معطوف به هدف» کنشی است با هدفی معیین و از پیش تعیین شده. جوانب کار ارزیابی می گردد، امکانات، ذخیره ها و توانیها مورد مداقه قرار می گیرند، و بر مبنی زمانبندی معیین مقدمات ورود به عمل مهیا گردیده، پروژه آغاز می گردد. «این نوع کنش، کنش مهندسی است که پلی را می سازد، کنش سوداگری است که در صدد کسب منفعت است، و کنش سرداری است که پیروزی را از آن ِ خود می کند.»[10] کنشگر در تمام پروسه عمل هدف (Zweck) معیینی را در چشم انداز دارد و با بسیج کلیه امکانات در تلاش دستیابی بدان هدف است. جوامع مدرن و توسعه يافته مظهر این کنش اند. «کنش عقلانی معطوف به هدف» در ظرف بروکراسی تنومند، مقتدر و نهادینه شده به عرضه ظهور می رسد. کلیه کنشها و فعالییتها سازمان يافته منسجم می گردند. در بنگاه توليدی (Betrieb) کنشگران فراوانی به اعتبار هدفی معیین انداموار به فعالییت می پردازند[11].

ازمنظر وبر ویژگی نظام اقتصادی مدرن استقرار ِ بنگاه توليدی (Betrieb) [12] است. این واحد تولیدی کنش مستمر و کنش عقلانی را بدنبال دارد. نتیجه چنین است: جوامع مدرن بر بنیاد بروکراسی ای مقتدر کنش پيوسته و عقلانی را کانالیزه نموده و درمسير تعریف شده معیینی به سمت توسعه و پیشرفت هدایت می نماید. از ديد جامعه شناسی ماکس وبر کارمندان آموزش ديده پیچ و مهره های این ماشین سترگ بروکراسی می باشند. مشخصه های این سازمان فراگیر عبارتند از: دقت عمل، شفافییت، سرعت، عدالت،[13] پیوستگی، استمرار، اطاعت اکيد از قانون، هیرارشی مستحکم، کاهش ناهماهنگی ها و صرفه جويی می باشد. این سازمان اداری محصول مدرنییت است. برای اولين بار دولت نوین آن را در ساختمان پيشرفته سرمايه داری بالنده و پیچیده نمود. بنیادی ترین ویژگی فرهنگ غرب در نظر ماكس وبر عقلانيت (Rationalität) است. اين عقلانيت در نظام اقتصادی غرب، در ساختار دولت، در علم و پژوهش، در دستگاه قضايى، در سامان سیاسی، در روابط اجتماعی، در ساختار احزاب و در سیستم آموزش و پرورش تبلور مادی خود را نشان می دهد.

2. «کنش عقلانی معطوف به ارزش». پایبندی به ارزشها (Werte) تعریف کننده این نوع کنش است . وفاداری به ارزشها در بسیاری موارد محرکه کنشهای عقلانی فرد است. کنشگر با اعتقاد آگاهانه به ارزشهای دینی، سنن قومی ویا اصول انسانی دست به عمل می زند. ارزشهائی چون آزادی، عدالت، عشق، وفاداری به عهد، کمک به همنوع، و یا ثواب و ِعقاب ویا رفتار راهبه ها، مومنین و پارسایان دینی در کمک به همنوعشان به منظور دستیابی به رستگاری. اين نوع کنش را می توان هم در جوامع پیشا مدرن و هم در جوامع پیشرفته مشاهده نمود. بنیاد چنین کنشی معیارهای اخلاقی است. این نوع کنش با کنش نوع اول (عقلانيت ابزاری) همسنخ و سازگار نیست. نمونه های کنش عقلانی معطوف به ارزش چنین اند: خودسوزی كوان دوك (Quan Duc) روحاني بودايي، در اعتراض به تبعیض بر علیه بودائیان و برای برقراری، مقاومت ِ قهرمان نبرد تاریخی ترموپیل (Thermopylae)، ایستادگی شگرف آرویو برزن و یا در خطه فرهنگی اسلام کنشگران نبرد تاریخی کربلا. صفت «عقلانی» در این نوع کنش به معنی دستیابی به هدف و کسب پیروزی نیست. قیام برای طرح یک ارزش، تقدس و یا افتخار تلقی می گردد. گرچه از منظر جامعه شناسی وبر عقلانی بودن اين کنش معطوف به هدف معينی نیست بلکه در راستای ارزشهای درونی شده (internalisiert) و حالات عاطفی افراد است، ولی وجود چنین کنشی برای استحکام روابط اجتماعی و بقاء جامعه انسانی ضروری می باشد. ما حتی شاهد چنین کنشهائی در جوامع مدرن می باشیم.

3. «کنش بر مبنای آداب و سنن» (traditional) . محرک دسته ای از کنشهای انسانی عرف، عادات، باورها و سنن می باشند. احترام گذاشتن به میهمان، بلندشدن در مقابل او، بدرقه او در زمان ترک منزل، زنده بگور کردن دختران در نزد اعراب، دوئل به مثابه راه حلی برای رفع اختلافات، سوزاندن زنان بیوه با شوهران متوفی اشان در هندوستان و یا تکه تکه کردن جسد مرده و گذاشتن بالای تپه برای خوراک دیگر جانداران در تبت را شاید بتوان به عنوان نمونه هائی از کنش سنتی نام برد. خاستگاه چنين کنشی سنت يعنی عادت ها و آموزه های «غیر عقلانی» ای است که در نزد پیشینیان قوام یافته و از نسلی به نسل ديگر منتقل می گردد. این آموزه ها و عادات می توانند بازگوکننده افسون زدگی ها، خرافات، نگرش و گرایشات غيرعقلانی باشند. عصر مدرن با این سنن در گیر شد و انسان مدرن در تلاش رهائی خویش از زنجیر خرافات و نگرشهای تباه کننده نسبت به انسان جوامع سنتی توفیق بیشتری یافت.

پشتوانه این گیر و دار فردباوری و آزادی های فردی است. جوامع سنتی گاهأ در شبکه پیچیده عادت ها و باورها اسیر ند. نباید از نظر دور داشت که بسیاری از این نوع کنشها باعث تحکیم روابط اجتماعی می گردند. هر خطه فرهنگی نمونه های رفتاری مبتنی بر آداب و سنن را ارج می نهد.

4. «کنش بر مبنای انگیزشهای عاطفی /احساسی» (affektuell) . آن کنشی غیرارادی که نیروی هدایت کننده آن عواطف، خلق و خو، احساسات و یا انگیزه های عاطفی فرد می باشد. خانواده اولین کانون یادگیری روابط اجتماعی است. فرزند تحت تاثیر فضای عاطفی خانواده اولین گام ها را به سوی کنش مبتنی بر دلبستگی عاطفی تعمیم یافته بر می دارد. بسیاری از انسانها اولین کنش سیاسی ـ اجتماعی اشان کنشی است عاطفی. دلبستگی عاطفی بسیاری از جوانان به یکی از رهبران سیاسی (بدون ژرف شدن در اندیشه ها یا برنامه های حزبی) اولین پیوند های سیاسی را موجب گردیده است. در این نوع كنش‌ ما رد پای انديشه، تعقل و محاسبه را نمی یابیم. گریه کردن، فریاد زدن، برخوردهای غیر ارادی هیستریک و واکنش های هیجانی انسان در مواقعی خاص در ارتباط با دیگران در این گروه می گنجند.

شاید بتوان تمامی کنشهای فوق در یک موقعییت ویژه با مثالی تشریح نمود:

دو مسافر هواپیما که از شرایط پرواز و سرویس آژانس هواپیمائی نا خرسند می باشند در فرودگاهی وارد یک گفتگوی مشترک می شوند (کنش مشترک فردی) و تصمیم می گیرند مشترکأ اعتراض خود را به آژانس هواپیمائی منتقل نمایند (کنشی اجتماعی). در این صحنه ما شاهد چهار نوع کنش فوق می باشیم: شِکوه و اعتراض نمودن به آژانس هواپیمائی (کنش معطوف به هدف)، رفتار نسبت به مسافرین را بعنوان «غیر انسانی» ارزیابی نمودن (کنش معطوف به ارزش)، آنها در موقع طرح اعتراض بسیار برافروخته و خشم آلود برخورد می نمایند (کنش عاطفی). دلیل نزدیکی و پیوند مملو از اعتماد این دو مسافر وجود لهجه مشترکی است که آن دو بدان گفتگو می نمایند (کنش سنتی).

(ادامه دارد.)

سایت دیدگاه

دکتر عزیز فولادوند

کلن/آلمان آبان 1388

هیچ نظری موجود نیست: