شعله پاكروان:کینه زیادی در میان بوده و این کینه توزی ارتباطی با سربندی ها نداشته...
چند ماهی قبل از دستگیری ریحانه ، برادرم همراه همسرش به ایران آمد . ریحانه اولین خواهرزاده اش بود . کسی که نوجوانی پانزده ساله را دایی کرد . رابطه بین این دو دوستانه و نزدیک بود . اکنون نیز دایی که گرد سفیدی موهایش را پوشانده ، همچنان با گرمی از خواهرزاده سربدارش یاد میکند . بغض میکند و میگوید : شعله صبور باش. همانطور که ریحان از تو خواست .
سعی میکنم به خواست ریحانه و تنها برادرم صبور باشم . ولی نمیدانم چطور باید بگویم که مروت داشته باشید . این عکس را نگاه کن . ببین چه شاداب و با طراوت است . ببین خنده جوان و شادی بخشش را . بعد از هفت سال زندان ، طراوت از بین رفت . جوانی هدر شد . رویا سوخت و فقط امید باقی ماند ..... امید را هم جلال سربندی و مشاوران خبیثش بر باد دادند . چطور صبور باشم ؟
قران خواندم . قصاص . چشم در برابر چشم . آزاد در برابر آزاد . امام علی هم گفت با یکضربه قصاص کنید . همانطور که به من یکضربه زد . هر چه گشتم آیه ای ندیدم که بگوید هفت سال عذاب زندان را بکشد . بر دارش کنند و مدت یکساعت بردار نگه دارند تا احتمال احیا هم کاملا از بین برود . برای اولین بار در تاریخ ، کسی را یکساعت بعد از اجرای حکم ، بالای دار نگه داشتند . یک مامور سابق اجرای احکام برایم گفت یک ربع تا نیم ساعت نگه میدارند . حتی آن مرد که بعد از اجرای حکم زنده شد را یازده دقیقه بالای دار نگهداشتند . برای همین دوباره زنده شد . این مامور سابق گفت هر چه بوده کینه زیادی در میان بوده و این کینه توزی ارتباطی با سربندی ها نداشته . آنان نمیتوانند بگویند چقدر بالای دار بماند یا نماند .حالا بگو چگونه صبور باشم ؟ ریحان تو بگو چه کنم تا صبوریم را قبول کنی ؟
فدای طراوت و جوانی و زیبایی تو شوم که هر چه میکنم ، جز تو چیزی نمیبینم . جز تو چیزی نمیخواهم . امید بر باد رفته ام . جوان به ناگهان پیر شده ام . عروس آسمان . دختر مهربان و روشن ضمیرم . تو بگو چگونه فراموش کنم ؟
سعی میکنم به خواست ریحانه و تنها برادرم صبور باشم . ولی نمیدانم چطور باید بگویم که مروت داشته باشید . این عکس را نگاه کن . ببین چه شاداب و با طراوت است . ببین خنده جوان و شادی بخشش را . بعد از هفت سال زندان ، طراوت از بین رفت . جوانی هدر شد . رویا سوخت و فقط امید باقی ماند ..... امید را هم جلال سربندی و مشاوران خبیثش بر باد دادند . چطور صبور باشم ؟
قران خواندم . قصاص . چشم در برابر چشم . آزاد در برابر آزاد . امام علی هم گفت با یکضربه قصاص کنید . همانطور که به من یکضربه زد . هر چه گشتم آیه ای ندیدم که بگوید هفت سال عذاب زندان را بکشد . بر دارش کنند و مدت یکساعت بردار نگه دارند تا احتمال احیا هم کاملا از بین برود . برای اولین بار در تاریخ ، کسی را یکساعت بعد از اجرای حکم ، بالای دار نگه داشتند . یک مامور سابق اجرای احکام برایم گفت یک ربع تا نیم ساعت نگه میدارند . حتی آن مرد که بعد از اجرای حکم زنده شد را یازده دقیقه بالای دار نگهداشتند . برای همین دوباره زنده شد . این مامور سابق گفت هر چه بوده کینه زیادی در میان بوده و این کینه توزی ارتباطی با سربندی ها نداشته . آنان نمیتوانند بگویند چقدر بالای دار بماند یا نماند .حالا بگو چگونه صبور باشم ؟ ریحان تو بگو چه کنم تا صبوریم را قبول کنی ؟
فدای طراوت و جوانی و زیبایی تو شوم که هر چه میکنم ، جز تو چیزی نمیبینم . جز تو چیزی نمیخواهم . امید بر باد رفته ام . جوان به ناگهان پیر شده ام . عروس آسمان . دختر مهربان و روشن ضمیرم . تو بگو چگونه فراموش کنم ؟
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر