نگاهي به...

هر آنچه منتشر ميشود به قصد و هدف آگاهی رسانی و روشنگری است۰ ما حق "آزاد ی بيان" و" قلم" را جزء لاينفک مبارزه خود ميدانيم! ما را از بر چسب و افترا زدن باکی نيست! سلام به شهدای خلق! سلام به آزادی!

۱۳۹۳ مهر ۱۱, جمعه

امیر انتظام قربانی همه آزادگان وطن و طرفداران جدائی نهاد دین از نهاد دولت شد!

امیر انتظام قربانی همه آزادگان وطن و طرفداران جدائی نهاد دین از نهاد دولت شد!

nehzat-azadi
سالروز اشغال سفارت آمریکا توسط دانشجویان خط امام در۱۳ آبان سال ۱۳۵۸ فرصت مناسبی است که به تغییرات و تحول فضای سیاسی امروزپس از ۳۴ سال نگاهی بیندازیم و به ارزیابی سیاست ها و شعارهای این دوران بنشینیم. این حادثه را از جهات عدیده ای می توان مورد بررسی قرار داد، اما این نوشته تنها به قربانی بزرگ این ماجرا که مظلومانه و قهرمانانه بیش از سه دهه ازعمر خود را با استواری در زندان یا مرخصی گذراند و اکنون نیز در سن ۸۱ سالگی به عنوان مرخصی استعلاجی خارج از زندان است می پردازد.
جالب اینکه پس از ثلث قرن درجازدن، همچنان در بر همان پاشنه می گردد و از اینکه آقای روحانی چند دقیقه ای با اوباما مذاکره تلفنی کرده و وزیر خارجه دو کشور مذاکراتی داشته اند، نیروهای فشار همچنان شاخ و شانه میکشند وعلیه دولت جو سازی می کنند. با این تفاوت که اگر امروز مطابق آمار رسمی ۸۵٪ مردم به رابطه با آمریکا رای مثبت داده اند، در ۳۴ سال پیش نسبت آراء کاملا وارونه بود، و اگر امروز رئیس جمهور یک روحانی صد در صد وفادار به نظام ولایت فقیه و سروری روحانیت و امتحان داده در امنیتی و کلیدی ترین پست های نظام است، دولت موقت از دید آقایان کاملا غریبه بود و با نظریه ولایت فقیه عمیقا مخالفت داشت.
مقایسه این دو فضا برای حس کردن فضای وحشتناکی است که علیه امیرانتظام وجود داشت. امروز ضرورت زمانه ، پوشالی یافتن شعارهای توخالی و بی پشتوانه و اجبار تحریم ها وتهدیدها، اکثریت طرفداران نظام، حتی هاشمی رفسنجانی را در توسل به نقل قولی از آقای خمینی در ترک شعار “مرگ برآمریکا”، که روزی ثوابش، به قول جنتی، از نماز بیشتر بود! وادار کرده است، اما درآنروز به غیر از رئیس دولت موقت هیچکس از امیرانتظام دفاع نکرد و او که به گفته قدوسی (دادستان انقلاب) به مهندس بازرگان، قرار بود به توصیه آقای خمینی برای تنبیه ازتلاشش در تعطیل مجلس خبرگان چند ماهی تا از آسیاب افتادن آبهای طوفانی در زندان بماند، یوسف وار به فراموشی سپرده شد و دهه ها در زندان ماند.
ظاهرا در آخرین جلسه دادگاه امیرانتظام، که درحقیقت دادگاه تفکرو اندیشه دولت موقت و آزادیخواهان دیگر بود، با جوسازی شدید روزنامه های جناح تازه به قدرت رسیده که از دفاعیات محکم و مستند او و شهادت رئیس دولت موقت و همکاران دیگر در بی گناهی او به شدت نگران تبرئه و آزادی اش بودند، سه تن از افراطیون آن روزگار در دادگاه حضور یافته وبه رئیس دادگاه هشدار دادند که : آزادکردن امیرانتظام معنای اش محکومیت خط امام است، از آن میان محمد منتظری در حادثه حزب جمهوری کشته شد، جلال فارسی که برای ریاست جمهوری دورخیز کرده بود، در مشاجره با یکی از فعالین سیاسی و قتل عمد یا غیرعمد او با تفنگ شکاری به زندان افتاد که البته به پاس خدماتش به نظام بعدها آزاد شد، و سومی که بنا به وظیفه روحانی و وزیر ارشاد بودنش آمده بود تا به قول خودش “بت بازرگان را بشکند”! آنچنان بت مقام وموقعیت خودش، به حق یا ناحق، درماجرائی شکست که داوری اش البته باخداست.
در روزگاری که کاپش پوشیدن، ریش گذاشتن و بی اعتنائی به سرو وضع نماد انقلابی گری بود، کت و شلواراطوکرده پوشیدن، کراوات زدن، موهای شانه کرده و ریش تراشیده و ادکلن زده معاون نخست وزیر و سخنگوی دولت موقت به مذاق اکثرانقلابیون اصلا سازگار نبود و امیرانتظام را حلقه ضعیفی از نهضت آزادی و دولت موقت تصورکردند که با پاره کردن آن می توانند گروهی را که به اصرار رهبرانقلاب ، در شرایطی که هنوز نظام استبداد برقرار بود، مسوولیت اداره دولت را پذیرفته بود به زیر کشند.
از قضا این ضعیف ترین حلقه ظاهری، به لطف خدا به قوی ترین حلقه تبدیل شد و سهمگین ترین فشارها را، با انواع بیماری ها در این سه دهه تحمل کرد. این قلم که در سال های ۱۳۶۹ تا ۷۱ مدتی افتخار همجواری در بندهای کناری امیرانتظام در اوین و چند باری نیز در روزهای ملاقات توفیق دیدار ایشان را داشته است، داستان هائی از شجاعت و مقاومت ایشان از زبان جوانانی که خود در زیر شکنجه ها سخت آبدیده شده بودند می شنیدم که با شگفتی از این مرد که الگوی مقاومت زندانیان شده بود یاد می کردند.
در روزگاری که جلاد اوین جولان میداد وجان جوانان را می گرفت و کسی جرات نداشت به رویش نگاه کند، فقط امیرانتظام بود که چندبار جنایاتش را جلوی زندانیان به چالش گرفت و به آینده اش هشدار داد.
برخی روزها برای ارشاد زندانیان بند عمومی واعظی از بیرون می آوردند و زندانیان نیز مجبور بودند درسالن عمومی جمع شوند، یکی از زندانیان جوان می گفت: در جلسه امروز همه شرکت کرده بودند به غیر از امیرانتظام که پاسدارها گزارش دادند در اطاق خود مانده است، می گفت روحانی مزبور چندبار در بلند گو اعلام کرد آقای امیرانتطام از لانه خود بیا بیرون! واو بعد از مدتی بی اعتنائی، سرانجام با صدای بلندپاسخ داد: “من به این مزخرفات شما اعتقادی ندارم”!
امیرانتظام که آنروز ملامت شده چپ و راست بود، و خودی و غیرخودی علیه او به تناسب جو زمانه و نرخ روزمقاله می نوشتند، امروز قهرمانانه و سربلند و استوار برای خودش و برای همه آزادگان آبرو خریده است.
همه می دانند، گرچه بعضی سر خود زیر برف می کنند، که امیرانتظام بهانه بود برای به زیرکشیدن و بدنام کردن جریانی که به طور طبیعی با انقلاب، قدرت دولت به آنها تحمیل شده بود، همان دولتی که هاشمی گفته بود نجیبانه کنار رفت و رئیس دولتش گفته بود پذیرش استعفا عروسی دوم من است!
امیرانتظام تنها قربانی دولت موقت، نهضت آزادی و جبهه ملی نشد، او قربانی همه آزادگان وطن و طرفداران جدائی نهاد دین از نهاد دولت شد و از این منظر، همه کسانی که به حاکمیت ملی و استقرار آزادی و عدالت باور دارند مدیون مصیبت های طاقت فرسا و مجاهدت های طولانی او هستند.
در ۸۱ سالگرد تولد امیرانتظام در برابر قامت استوار و مردانه او بخاطر دینی که به گردن ملت ما دارد، باید کلاه از سربرداشت وادای احترام کرد.
ای کاش امیرانتظام سالها زنده بماند و ثمره تلاشهایش را با با تحقق آزادی وحاکمیت ملی ببیند، اما مطمئنا مجاهدات و محرومیت هایش نزد ملت ایران و پروردگار عالم محفوظ و مشکور است. او از این ابتلاء به توفیق الهی یوسف بارسربلند بیرون آمد و نام نیکی از خود به یادگار گذاشت و افتخاری برای آزادگان وطن شد. به تعبیر امام علی(ع) در وصف بیدار دلان:
چند روز کوتاه دنیا را با صبر و مقاومت گذرانند، در عوض راحتی طولانی یافتند، عجب تجارت پرسودی پروردگارشان نصیب ساخت. دنیا اسیرشان کرد، اما جان خود فدیه کردند تا آزاد باشند.

هیچ نظری موجود نیست: