نگاهي به...

هر آنچه منتشر ميشود به قصد و هدف آگاهی رسانی و روشنگری است۰ ما حق "آزاد ی بيان" و" قلم" را جزء لاينفک مبارزه خود ميدانيم! ما را از بر چسب و افترا زدن باکی نيست! سلام به شهدای خلق! سلام به آزادی!

۱۳۹۳ اردیبهشت ۱۵, دوشنبه

نوار گفتگوهای دو سازمان را رفقای فدایی هم داشتند ولی منتشر نکردند: رد یک اتهام

نوار گفتگوهای دو سازمان را رفقای فدایی هم داشتند ولی منتشر نکردند: رد یک اتهام

توجه، باز شدن در یك پنجره جدید. چاپ
پیاده شده نوارهای سری اول از گفتگوها بین دو سازمان چریکهای فدائی خلق ایران و سازمان مجاهدین خلق ایران به صورت یک کتاب در دست انتشار است.

گفتگوها در سال 1354 انجام شده و ما آنها را در سال 1389 به صورت دیجیتال پخش کردیم 6 تا از این فایل ها را تشکل چریکهای فدائی خلق با مسئولیت رفقا اشرف دهقانی و فریبرز سنجری پیاده کرده و روی سایت خود گذاشته بودند. ما در اینجا متن پیاده شده آنها ( ضمن تشکر) را مجددا چک کرده و 6 فایل باقیمانده را نیز که پیاده نکرده بودند نوشته و تکمیل کرده ایم.
آنچه در اینجا یاد آوریش لازم است اینکه این نوارها پس از ضبط، در تهران، یک نسخه در اختیار سازمان چریکهای فدائی خلق ایران گذارده شد. به گمانم در سال 1356 یا زودتر نماینده سازمان چریکها، رفیق شهید محمد حرمتی پور در پاریس ازمن خواست نسخه دیگری از نوار گفتگوها را به او بدهم زیرا در نتیجه ضربات سال 55 ازبین رفته بود. بیاد دارم که در ایستگاه مترو،  ک  دو لا راپه (Quai de la Rapée) به وی دادم.
 بار دیگر در سال 1361 که به تبعید آمدم رفیق حماد شیبانی از من خواست که نسخه دیگری از نوارها را به وی بدهم. از آنجا که من یک ضبط صوت بیشتر نداشتم، یک دستگاه ضبط دیگر با سیم رابط برایم آورد. او در آن زمان نماینده سازمان اقلیت بود. یادم هست که غروب یک روز تابستان 61 سر نبش خیابان ویکتور هوگو و میدان اتوال در حالی که با یکی دیگر از فعالین اقلیت، حبیب بن جلال که نماینده اقلیت در پاریس بود سر قرارم آمدند. نوارها را همراه با ضبط صوت شان به آنها دادم. از آن به بعد چند نفر دیگر از جریان های انشعابی فدائی نسخه ای از نوارها را از من خواستند ولی من دیگر چنین وظیفه ای برای خود نمی شناختم که با زحمت باز سراغ نوارها بروم و نوار اورجینال را بدین ترتیب در معرض خرابی و پاره شدن قرار دهم بدون آنکه هیچ فایده ای بر این کار مترتب باشد و بنابراین درخواست آنها را رد کردم.
پس از پخش نوارها به صورت دیجیتال، رفقا اشرف دهقانی و فریبرز سنجری این روایت را که در آن زمان هم گفته بودم و در اینجا تکرار کردم نادرست دانسته منکر آن شدند که من نسخه ای از نوارها را به رفیق حرمتی پور داده ام. این برخورد شایسته آن ها نبود و نیست.
اما داستان از این قرار بوده که نوارها در همان خانه ای بوده که رفقا حرمتی پور و اشرف دهقانی  قبل از انقلاب در پاریس در آن به سر می برده اند. رفیق حیدر تبریزی یکی از کادرهای قدیمی سازمان چریکها در پایان همین یادداشت صریحا می نویسد که این نوارها را در همان زمان گوش کرده است.
باری پس از قیام، یکی از کادرهای سازمان فدائی که برای معالجه به پاریس آمده بوده تا آنجا که اطلاع دارم  نسخه ای از نوارها را از همین خانه در پاریس  به ایران می برد. رفقای فدائی در ایران هم در باره اش چیزی نمی گویند و پخش نمی کنند. سال ها بعد در پاریس از طریق همان رفیقی که برای معالجه آمده بوده این نوارها در اختیار برخی از روشنفکران ایرانی قرار می گیرد از جمله مورخی که نوارها را به لندن می فرستد تا در یک پژوهشکده تاریخ به امانت گذارده شود. این بود اطلاع ما از سر گذشت این نوارها که باعث انکار و اتهام به ما شده است.
در زیر نوشته رفیق حیدر تبریزی را می خوانید، با سپاس از وی که به دفاع از حقیقت پرداخته است.
تراب حق شناس
اردیبهشت 1393


توضیح:
     مدت کوتاهی پس از انتشار نوارهای گفتگوهای درونی بین دو سازمان چریکهای فدائی خلق ایران و سازمان مجاهدین خلق ایران توسط سایت انتشارات اندیشه و پیکار، در دیداری با دوست عزیزم تراب حق شناس، ایشان از من سوال کردند که آیا به خاطر می آورم که این نوارها را پیش از انقلاب بهمن در خارج از کشور ایشان به حرمتی پور داده اند، یا نه؟ پاسخ من مثبت بود و اضافه کردم که همان موقع چندین بار و به دقت آن نوارها را گوش کرده بودم و این نوارها به همراه بخشی از اسناد درونی سچفخا در آپارتمانی در پاریس بود که هاشم (عباس هاشمی) در سال 1358 آن ها را به ایران آورد. ایشان [تراب] از من خواستند که این موضوع را علنا بیان کنم تا رفع شبهه شود. من قول دادم اگر فرصت مناسبی پیش بیاید این کار را بکنم ولی فرصت مناسبی دست نداد تا این که چند هفته پیش در دیداری، تراب حق شناس به من اطلاع داد که نوارها پیاده شده اند و به صورت مجموعه ای منتشر خواهند شد و دوباره از من خواستند در باره دادن نوارها  به محمد حرمتی  پور در این مجموعه توضیحی بدهم، که من هم ضمن تشکر و قدر دانی از این که، طی سال ها این نوارها را حفظ و نگهداری کرده و سپس منتشر نموده اند، پذیرفتم توضیحی در این باره بنویسم.
     این نوارها در اسفند ماه سال 1354 ضبط شده اند. به دنبال ضربات بهار و تابستان سال 1355 رابطه بخش خارج از کشور سازمان چریکهای فدائی خلق ایران با داخل برای مدتی قطع گردید و ما در خارج از کشور از وجود چنین نوارهائی بی خبر بودیم. با انتشار بیرونی نشریه شماره 2 ویژه بحث بین دو سازمان تحت عنوان "مسائل حاد جنبش ما" در خارج از کشور توسط سازمان مجاهدین خلق ایران در اسفند ماه سال 1355، که در آن به این نوارها اشاره شده بود، ما پی به وجود این نوار ها بردیم و از آن ها تقاضا کردیم که برای اطلاع از آخرین مذاکرات بین رهبری دو سازمان، نسخه ای از نوارها را در اختیار ما قرار دهند. که آن ها هم پذیرفتند و نسخه ای از نوارها را تراب حق شناس به محمد حرمتی پور داد. تاریخ دقیق دادن نوارها را به یاد نمی آورم ولی به احتمال قوی مدتی پس از انتشار نشریه "مسائل حاد جنبش ما" در خارج از کشور باید باشد. همان موقع رفقائی که در خارج بودیم این نوارها را گوش کردیم. این نوارها به همراه بخشی از اسناد درونی سچفخا در آپارتمانی در پارپس بود که پس از بازگشت همه رفقای خارج به ایران این نوارها در همان جا باقی ماند. من گرچه کمترین تردیدی در این باره ندارم، برای اطمینان خاطر بیشتر از حماد شیبانی (محمود اخوان بیطرف) نیز سوال کردم. او هم تمامی آن چه را که من به خاطر می آورم به یاد می آورد و اضافه کرد که در سال 1361 هم تراب حق شناس نسخه دیگری از نوارها را در پاریس به وی داده است.
     در سال 1358 هاشم به همراه لیلا (ویدا گلی آبکناری) که تازه ازدواج کرده بودند در سفری به مشهد تصادف سختی کردند و برای مداوا از طرف سازمان به پاریس فرستاده شدند و مدتی در پاریس اقامت داشتند. هنگام بازگشت به ایران هاشم دو سری نوار با خود به ایران آورد که یک سری از این نوارها، نوارهای بحث بین دوسازمان بود. من با وجود اطمینان از این موضوع باز هم از هاشم در این باره سوال کردم. او نیز به خاطر می آورد که نوارهای بحث بین دو سازمان را با خود به ایران آورده است. و اضافه کرد که از نوارها کپی تهیه نکرده و همان نسخه موجود در آن آپارتمان را با خود به ایران آورده و به من داده است. برخی از اعضای هیئت تحریره نشریه "کار" آن موقع نوارها را گوش کردند. من بعدا نوارها را به هادی (احمد غلامیان لنگرودی) دادم تا در جای مطمئنی نگهداری شود که البته هادی هم خود قبل از انقلاب نوارها را گوش کرده بود. من از سرنوشت بعدی این نوارها اطلاعی پیدا نکرده ام.
                                                                              5 آوریل 2014 – حیدر تبریزی

هیچ نظری موجود نیست: