نگاهي به...

هر آنچه منتشر ميشود به قصد و هدف آگاهی رسانی و روشنگری است۰ ما حق "آزاد ی بيان" و" قلم" را جزء لاينفک مبارزه خود ميدانيم! ما را از بر چسب و افترا زدن باکی نيست! سلام به شهدای خلق! سلام به آزادی!

۱۳۹۳ فروردین ۱۴, پنجشنبه

هيس...! محمود رفيع

محمود رفیع
مبلغان فرهنگ سکوت و "هيس!" با استناد به آيه‌های قرآن از قربانيان خشونت ستيزه‌گران مذهبی می‌خواهند که جنايتکاران را ببخشند. آنها با استناد به اينکه اين جنايتکاران در هيچ دادگاهی محکوم نشده‌اند، در نقش کاتوليک‌ تر از پاپ، قربانيان و مدافعان حقوق بشر را به سکوت فرا می‌خوانند. می‌گويند: ساکت باش! چيزی نگو! ببخش! مدعی می‌شوند که مقصر کشتار و ترور و جنايت از سوی جمهوری اسلامی، مخالفان نظام و اقليت‌های قومی و مذهبی بودند! دوازدهم فروردين ۱۳۵۸، خمينی پيروِ اعلاميه‌ای رسماً تاًسيس "جمهوری" اسلامی را اعلام نمود و گفت: «...صبحگاه ۱۲فروردين – که روز نخستين حکومت الله است – از بزرگ‌ترين اعياد مذهبی و "ملّی" ماست... من در اين روز مبارک، روز امامت امت [که] رژيم طاغوت دفن شد، «جمهوری» اسلامی را اعلام می کنم.»
بله، "رژيم طاغوت دفن شد" ولی رژيم طاعون جايگزين آن شد. خمينی و پيروان‌اش ويروس مرگبار يک حکومت دينی را چون بلایِ آسمانی به جان مردم انداختند. خمينی، رفسنجانی، لاجوردی، گيلانی، خامنه‌ای وهمه ياران و ياری‌گرانشان که بعد از ۱۲ فروردين و برپائی نظام مذهبی، اقتدار و قدرت را به انحصار خود درآوردند و به قلع وقمع همه مخالفان و سرکوب دگرانديشان، هجوم به سازمان‌ها، احزاب و بازداشت، شکنجه و کشتاراعضاء و کادرهای آنها، بستن کتاب‌فروشی‌ها و مطبوعات، و هم چنين يورش به زنان، دانشجويان، اقليت‌های قومی و مذهبی پرداختند، سکوت را طلب ‌می‌کردند و خفقان را به اشکال گوناگون بر جامعه چيره ساختند، حتا تا به امروز، و حتا به نام دموکراسی و حقوق بشر!
با وجود اين، حرف را بايد زد. اين زنجير سکوت و فرهنگ "هيس!" را که برخی می‌خواهند به نام "حقوق بشر" تحميل کنند، بايد گُسست. بايد که در هر شرايطی عليه سرکوب فرياد برآورد و عليه کشتار هوار کشيد. مردم عليه رژيم سلطنتی فرياد زدند: «ما ميگيم شاه نميخوايم، نخست وزيرعوض ميشه»، اينک سالهاست همان مردم بارها به اشکال گوناگون تنفر و بيزاری خود را از نظام مذهبی و رژيم اسلامی و حکومت ولايت مطلقه "فقيه"، به دور از تعلقات و رنگ‌های نمايشی نشان داده‌ و می‌دهند، اما هم جنايت‌کاران و سرکوب‌گران و هم مُبلّغان "بخشش" و فرهنگ "هيس!" دوره افتاده و به نام حقوق بشر، و با کشکولی از آيه‌های قرآن، دوباره به انحراف بينش و نظر مردم مشغول شده‌اند. اين مُبلّغان دير، خيلی دير، به صرافت افتاده‌اند و. زود و خيلی زود مشغول خوشه‌چينی گشته‌‌اند.
مبلّغان فرهنگ «هيس!» ديروز با معمار نظام مذهبی همساز بودند، امروز اما در صف مخالفان ساز خويش را کوک کرده و نغمۀ بخشش می‌سرايند. همه هم‌صدا، از گنجی تا باقی و نظاير آنها، برای جنايات مقتدای خود و ساير جنايت‌کاران و سرکوب‌گران بخشش و سکوت در برابر جنايات آنها را تبليغ می‌کنند.
می‌گويند، جامعۀ دفاع از حقوق بشر در ايران تُند شده، و فراموش می‌کنند چه تُندی‌ها بر مردم ايران در اين سی و پنج سال از جانب انحصارگران نظام طاعون رفته و همچنان می‌رود. واکُنش تُند و قاطعانه جامعۀ دفاع از حقوق بشر در ايران، نتيجه کُنش‌های مردم‌ستيز حاکمان رژيم مذهبی است. در لا به لای قوانين و گفتار و کردار جنايت‌پيشگان اگر کنجکاو شويم و تأمل کنيم، خيلی ساده و به روشنی درمی‌يابيم که آنها با حقوق انسانی بسی فاصله دارند و حقوق بشر برايشان بی ارزش است و حتا قوانين خود را نيز به نفع منافع و بينش مذهبی خويش تدوين و تکميل کرده و هر طور که صلاح می‌بينند اجرا می‌کنند.اگر بخواهيم برای اثبات اين مدعا گواه بياوريم تنها همان فهرست‌اش بسی طولانی خواهد شد.
مبلّغان فرهنگ سکوت و «هيس!» با استناد به آيه‌های قرآن از قربانيانِ خشونتِ ستيزه‌گران مذهبی می‌خواهند که جنايتکاران را ببخشند. آنها با استناد به اينکه اين جنايتکاران در هيچ دادگاهی محکوم نشده‌اند، در نقش کاتوليک‌ تر از پاپ، قربانيان و مدافعان حقوق بشر را به سکوت فرا می‌خوانند. می‌گويند: ساکت باش! چيزی نگو! ببخش! مدعی می‌شوند که مقصر کشتار و ترور و جنايت از سوی جمهوری اسلامی، مخالفان نظام و اقليت‌های قومی و مذهبی بودند! چون: «خداوند شما را از کسانی که با شما در کار دين کارزار نکرده اند، و شما را از خانه و کاشانه‌تان آواره نکرده‌اند، نهی نمی‌کند از اينکه در حق‌شان نيکی کنيد و با آنان دادگرانه رفتار کنيد، بی‌گمان خداوند دادگران را دوست دارد.» از قرآن «صلح‌طلبان» اکبر گنجی. عمادالدين باقی پای را فراتر نهاده و جنايت عليه بشريت و کشتار دگرانديشان در نظام مذهبی را با جرم جزايی و مجازات "قصاص، ديه و عفو" همسان کرده و به سوره‌های "بقره» و «مائده» اشاره می کند. باقی بعد از کلی روضه‌خوانی در تعريف "بخشش" و "عفو" که در آيات آمده، به سوره «انعام» نيز چنين اشاره می‌کند: «جزای بدی برابر اما جزای خوبی ده برابر است» و به صحرای کربلا زده و از گاندی نقل قول می‌آورد که گاندی «امام حسين را به خوبی می‌شناخت و مبارزه خود را متأثر از الگوی او می‌دانست»!
در مقابل، صفارهرندی يکی از جنايتکاران در نظام مذهبی در مصاحبه‌ای با سايت "رجانيوز" تازه طلبکار هم هست و می‌گويد: «بياييد همديگر را ببخشيم. مگه خاله بازی است؟»! او بعد از همه جنايات در اين سی و پنج سال، ادعا می‌کند:« کسانی که فاجعه[!!] ايجاد کردند،هيچ وقت نبايد بخشيده شوند و هرگز قابل بخشش نيستند.»
صادق لاريجانی رئيس قوه قضائيه رژيم نيز از امام اول شيعيان چنين روايت می‌کند: « حضرت در روايت می‌فرمايد ما ميراث‌دار قرآن هستيم، قرآنی که اگر به کوه‌ها نازل شود آنها را مانند سيل خروشان می کند و با آن می‌توان مرده را زنده کرد[!؟]»
درچنين جامعه مذهبی که خرافات و باورهای ناشی از نادانی حکم‌رانی می‌کند سخنگوهای نماز جمعه نيز "مرگ بر آمريکا" را در قرآن می‌يابند. رژيم اسلامی ايران راه را بر ساير اديان و باور و اعتقادات نيز بسته و اعتقادات مذهبی را چون مسائل سياسی، اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و خانوادگی به انحصار خود در آورده است. حال آنکه اعتقادات مذهبی از مسائل کاملا شخصی است. از آنجا که منشور جامعۀ دفاع از حقوق بشر در ايران همانا "اعلاميه جهانی حقوق بشر و ميثاق‌های بين‌المللی است" اين نوشته را با مادۀ هجده اعلاميه و ميثاق بين المللی حقوق مدنی و سياسی به پايان می‌بريم که مغايرت نظام اسلامی در ايران و قوانين آن را با حقوق انسانی از جمله آزادی عقيده به خوبی نشان می‌دهد:
۱. هر کس‌ حق‌ آزادی‌ فکر و وجدان‌ و مذهب‌ دارد. اين‌ حق‌ شامل‌ آزادی‌ ـ داشتن‌ يا قبول‌ يک‌ مذهب‌ يا معتقدات‌ به‌ انتخاب‌ خود، همچنين‌ آزادی‌ ابراز مذهب‌ يا معتقدات‌ خود، خواه‌ به طور فردی‌ يا جمعی، خواه‌ به طور علنی‌ يا غيرعلنی، در عبادات‌ و اجرای‌ آداب‌ و اعمال‌ و تعليمات‌ مذهبی‌ می‌باشد.
۲. هيچ‌ کس‌ نبايد مورد اکراهی‌ واقع‌ شود که‌ به‌ آزادی‌ او در داشتن‌ يا قبول‌ يک‌ مذهب‌ يا معتقدات‌ به‌ انتخاب‌ خودش‌ لطمه‌ وارد آورد.
۳. آزادی‌ ابراز مذهب‌ يا معتقدات‌ را نمی‌توان‌ تابع‌ محدوديت‌هايی‌ نمود مگر آنچه‌ منحصراً به‌ موجب‌ قانون‌ پيش‌بينی‌ شده‌ و برای‌ حمايت‌ از امنيت‌، نظم‌، سلامت‌ يا اخلاق‌ عمومی‌ يا حقوق‌ و آزادی‌های‌ اساسی‌ ديگران‌ ضرورت‌ داشته‌ باشد.
محمود رفيع
دبير جامعۀ دفاع از حقوق بشر در ايران

هیچ نظری موجود نیست: